3 بار اعدام مجازات راننده ای که به8زن و دختر تجاوز کرد
تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۴۹۴۴۸۲
مرد هوسران که در جریان تعقیب و گریز مأموران و با شلیکهای پلیس زخمی و دستگیر شده بود درحالی که میدانست مجازات سنگینی در انتظارش است، چند روز بعد برای فرار از پنجره بیمارستان پایین پریده بود که دست و لگناش شکست.
وی که هنگام محاکمه با ویلچر به دادگاه منتقل شده بود در برابر شاکیها منکر آزار و اذیتشان شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شکایت زن 60 ساله
نخستین شکایت ازاین شیطان صفت توسط زنی ۶۰ ساله مطرح شده بود و آخرین قربانی تبهکارحرفهای دختری ۱۹ ساله بود. درجریان رسیدگی به این پرونده، ۹ زن و دختر با مراجعه به پلیس از لحظات هولناک اسارتشان پرده برداشتند.شکارچی بیرحم فروردین امسال زن ۶۰ سالهای را طعمه قرار داد.
شاکی که با سر و وضعی آشفته به اداره آگاهی هشتگرد رفته بود گفت: «در شهر قزوین سوار خودروی سمند مسافربر شدم. دربین راه راننده که مرا مادر صدا میزد، به بهانه سوختگیری از مسیر اصلی خارج شد و در مسیر بیابانی مرا از خودرو پایین کشاند وپس ازاجرای نقشه شومش با تهدید به مرگ، طلا و پولهایم را به سرقت برد.»بهدنبال اظهارات این زن، تجسسهای گسترده پلیسی برای شناسایی و دستگیری راننده فراری میانسال که قد و هیکلی متوسط داشت دردستورکارقرارگرفت و مأموران پلیس آگاهی نظرآباد با ترسیم چهره فرضی راننده سمند به تعقیباش پرداختند.
دومین شکایت
هشتم اردیبهشت امسال دومین شکایت در اداره آگاهی نظرآباد از سوی زنی میانسال مطرح شد. او که در میدان آزادی تهران سوار خودروی مسافربر شده بود ازسوی راننده جنایتکارهدف تجاوز قرارگرفته و پس از سرقت کیف پول و اموال گرانبهایش، در بیابان رهاشده بود. این درحالی بود که راننده تبهکاربرای اینکه خودرواش ازسوی قربانی شناسایی نشود بهصورت این زن خاک پاشید تا نتواند پلاک ماشین را بخواند و بعد هم فرار کرد.
دخترجوان، سومین شاکی
چند روز بعد دختر ۲۱ سالهای نیز که با همین شیوه ربوده شده و هدف تجاوز و سرقت قرار گرفته بود، با مراجعه به اداره آگاهی هشتگرد اعلام کرد کرد ازسوی راننده سمند سفید ربوده شده و این شیطان صفت بیتوجه به التماسهایش، وی را مورد آزار و اذیت قرار داده وبعد هم در بیابان رهایش کرده است.
شکایت دختردانشجو و خانم دکتر
۲ روز بعد دختر دانشجوی ۲۰ ساله دیگری با ظاهری آشفته وچهرهای برافروخته به پاسگاه نجم آباد رفت و از ربوده شدن توسط راننده سمند سفید و آزار و اذیتش پرده برداشت. روز بعد هم خانم دکتر ۴۰ سالهای خود را به اداره آگاهی هشتگرد رساند و از این تبهکارشکایت کرد.
دو زن میانسال در دام خفاش جادهها
چند روز بعد یک راننده عبوری در حوالی بیابانهای روستای «نجمآباد» با شنیدن فریادهای زنی ۴۵ ساله، به کمک شتافت. زن بیمار وحشت زده بود و روسری و کفش هم نداشت. او بهدنبال خروج از درمانگاه سوار خودروی سمند سفید شده بود
که به دام افتاده بود. هشتمین قربانی راننده ارابه مرگ زن ۴۶ سالهای بود که در مسیر بازگشت از خانه دخترش در دام راننده سمند افتاد.
آخرین قربانی
دختر ۱۹ سالهای که برای خرید از خانه خارج شده بود وقتی در طول مسیر از سوی سرنشینان خودروی وانت که مزاحمش شده بودند، سوار خودروی سمند سفید شده بود، نهمین قربانی راننده شیطان صفت بود. این دختر جوان نیز در بیابانهای اطراف نجم آباد بیرحمانه مورد آزار و اذیت قرار گرفت.
قدم به قدم درتعقیب متهم ناشناس
بدین ترتیب از آنجا که هیچ یک از قربانیان نتوانسته بودند شماره پلاک خودروی متهم را اعلام کنند، رئیس آگاهی نظرآباد، تیمی از کارآگاهان را به مرکز کنترل ترافیک راهور قزوین اعزام کرد تا دوربینهای اطراف محل سوارشدن شاکیها را مورد بازبینی قراردهند. همچنین دوربینهای عوارض و مرکز پلاک خوان نیز بررسی شد تا مشخصات و شماره پلاک خودروهای سمند سفید که در ساعتهای اعلام شده در آن مسیر تردد داشتهاند، کشف و اعلام شود. همچنین از اداره آگاهی تهران درخواست شد به دلیل وقوع چند فقره سرقت بهعنف از زنان توسط راننده سمند ناشناس، اسامی مجرمان آزاد شده و سابقهدار از زندانهای البرز و آبیک، طی روزهای اخیر را اعلام کنند.
اداره راه و ترابری قزوین هم مأموریت یافت تا شماره پلاک تمامی خودروهای سمند که در روزهای مشخص شده ازعوارضی الموت یا قزوین- زنجان وارد استان قزوین شده بودند را شناسایی کند. در شاخهای دیگر، پلیس به تحقیق از رانندگان مسیر آزادی- قزوین پرداخت اما آنها گفتند در این محل رانندگان بین راهی متعددی، مسافر سوار میکنند به همین خاطر نتوانستند راننده سمند مورد نظر را شناسایی کنند.
کشف سرنخ
درشاخه دیگر عملیات، کارآگاهان مسیرهای مشکوک به کمین راننده سمند را تحت کنترل نامحسوس قراردادند تا اینکه گزارشی از سرقت و آزار و اذیت یک زن جوان دریافت کردند. بدینترتیب کارآگاهان به تعقیب خودروی سمند سفید پرداخته و سرانجام راننده فراری با شلیک گلوله مجروح شد و به دام افتاد. بعد هم به بیمارستان منتقل شد که تحت جراحی قرار گرفت.
کارآگاهان که پیش از این با یافتن سرنخهایی از مشخصات متهم، هویت وی را شناسایی کرده بودند، در بازرسی خودرو مدارک وی و برخی اموال قربانیان را کشف کردند. «قاسم»- ۴۱ ساله- که دارای همسر و ۲ فرزند است درحالی که میدانست مجازات سنگینی در انتظارش است چند روز بعد به امید فرار از پنجره بیمارستان پایین پرید اما دست و لگناش شکست و برای دومین بار تحت جراحی قرار گرفت.
اعتراف
وی در نخستین بازجوییها در بیمارستان به ربودن ۷ زن و آزار و اذیت ۳ نفر اعتراف کرد. اما پس از معرفی وکیل در جریان محاکمه در شعبه اول دادگاه کیفری (1) کرج به ریاست قاضی «هدایت رنجبر» منکر آزار زنان شد ودر مواجهه حضوری با شاکیها بدون اظهار ندامت فقط اتهام سرقت اموال شاکیها به بهانه بیکاری و تنگدستی را پذیرفت.
بدین ترتیب هیأت قضایی از پزشکی قانونی خواستند درباره اظهارات زنان و دختران بدقت تحقیق کنند و نظرات کارشناسی را به دادگاه ارسال نمایند.بدینترتیب پس از تأیید اظهارات تکان دهنده 3 شاکی و اثبات جرم راننده سمند، حکم 3 بار اعدام متهم را با طناب دار صادر کردند.این در حالی بود که تعدادی از شاکیها حاضر به معرفی به پزشکی قانونی نشدند و به همین خاطر اثبات تجاوز به آنها میسر نشد.
منبع: روزنامه ایران
منبع: ساعت24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۴۹۴۴۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش
به گزارش تابناک، زن ۳۲ سالهای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعبالعلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت میکرد و ما مشکل مالی نداشتیم.
مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن میگفت و با حسرت از گذشتهاش یاد میکرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچگاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خالهام ارتباط بسیار صمیمانهای داشتم تا اینکه عاشق پسرخالهام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان میداد و رابطهاش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار میکرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.
هنوز آخرین سال دبیرستان را میگذراندم که روزی مادر و خالهام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری میکردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشهگیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.
پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکسهای زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است
جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمیدهم مگر به شرط...
با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفتهای مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.
هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. اینگونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار میرفتم و به بخت سیاه خودم میگریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمیرفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحتهای اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.
در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبهای ارتباط دارد و به من خیانت میکند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمیکند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.
با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار میدانستم به گونهای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی میکرد. من هم اهمیتی نمیدادم و دیگر برایم رفتارهایش بیمعنی بود.
روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخالهام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام میدادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.
با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمیخواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانتهای همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت میکردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقهای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخالهام میدانستم.
حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمدهام.
با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسیهای قانونی و مشاورهای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
منبع: خراسان