عربستان بهسوی سختترین روزهای خود میرود
تاریخ انتشار: ۵ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۵۲۸۲۸۱
مجموعه شرایط کنونی عربستان از جمله تفکرات افراطی نسل جوان این کشور، جنگ در یمن و ناآرامیها در مناطق شیعه نشین، عربستان را به سمت سخت ترین روزهای خود پیش میبرد.
خبرگزاری تسنیم: بر اساس یک تحقیق روزنامه روسی، مجموعه شرایط و تحولات موجود در عربستان از جمله جنگ در یمن، ریشه دواندن تفکرات افراطی در بین جوانان سعودی و نیز تنش و ناآرامی در مناطق شیعه نشین، این کشور را به سمت روزهای سخت و تهدید آمیز سوق می دهد.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به عبارت دیگر مجموعه رخدادهای اخیر در عربستان از جمله اخبار مربوط به تلاش برای ترور ولیعهد و شدت یافتن بی ثباتی در بزرگترین کشور نفت خیز عرب و نیز مشکلات پیچیده ناشی از آن حاکی از این است که عربستان سخت ترین روزهای تاریخ خود را پیش رو دار.د
چرا اوضاع عربستان پیچیده تر میشود؟
در این خصوص باید در نظر داشت که محمد بن سلمان ولیعهد سعودی و حتی سراسر عربستان خود را برای دوره سختی از ناارامی های داخلی آماده می کنند زیرا علاوه بر عوامل بالا دست کم سه دلیل دیگر وجود دارد که موجب می شود روند امور پیچیده تر شود که عبارتند از:
اول: جنگ جاری در یمن
دوم: تهدید بن سلمان علیه داعش
سوم: تنش های روزافزون در منطقه الشرقیه که بیشتر ساکنان آن را شیعیان تشکیل می دهند.
تحقیق روزنامه روسی در مورد مشکلات و تهیدهای عربستان
در تحقیقی که «دمیتری نیرسیس اف» کارشناس روسی در روزنامه «پراوادا» منتشر کرده، آمده است در واقع هیچ گزارش ویژه ایی در مورد تلاش برای ترور ولیعهد وجود ندارد به جز گزارش مربوط به تلاش در شهر جده که پایتخت اقتصادی عربستان به شمار می آید و بر اساس آن گفته شد این اقدام از سوی یکی از امیران سعودی طراحی شده بود که وی دستگیر شد حال آنکه این خبر از سوی مراجع رسمی عربستان رد یا تایید نشد.
خشم عشایر رقیب خاندان حاکم از ولیعهد سعودی
تردیدی نیست که بسیاری از افراد خاندان حاکم سعودی به دنبال رهایی از ولیعهد جوان هستند؛ ولیعهدی که صعود سریع او به راس قدرت به او امکان سلطه بی چون و چرا بر اقتصاد و ارتش عربستان را داد که البته این قدرت با حمایت پدرش حاصل شد حال آنکه او ۳۰ سال بیشتر ندارد و همین موجب خشم عشایر خاندان های رقیب شده است.
علاوه بر این شنیده می شود چه بسا بن سلمان در ماههای آینده بر تخت سلطنت تکیه بزند در حالی که پدرش در تعطیلات در مغرب به سر می برد و قدرت را به دست ولیعهد سپرده است و شاید در بازگشت از این سفر از پادشاهی به نفع پسرش کنار برود.
قوت گرفتن احتمال بی ثباتی در عربستان
در ابتدا جنگ یمن اولین ازمون بن سلمان به شمار می آمد زیرا او وزیر دفاع بود و مشکل این است که این جنگ تا این لحظه به هیچ وجه موفقتی نداشته است و باید در نظر داشت که طولانی شدن این جنگ برای ولیعهد دستاوردی ندارد حال آنکه شاهزاده جوان نیازمند پیروزی در جنگ است.
نکته مهم اینکه چنانچه این جنگ موفقیتی برای عربستان به دنبال نداشته باشد، چه بسا همین ناکامی به عاملی از مجموعه عوامل موثر در بی ثباتی عربستان تبدیل شود.
بزرگترین خطر برای عربستان چیست؟
به عقیده این کارشناس روس، خطرناک ترین تهدید برای عربستان جوانان افراطی سعودی هستند که این حاصل سیاست های اشتباه عربستان مبنی بر حمایت از گروههای اسلام گرای افراطی در سراسر جهان اسلام است زیرا بر کسی پوشیده نیست که القاعده و بسیاری از سازمان های مرتبط با آن تحت حمایت کامل عشایر عربستان هستند.
به گفته او نارضایتی و خشم عربستان از قطر نمونه ای از نفاق است زیرا هردو کشور تا چندی پیش در حمایت از گروههای افراطی با هم همبستگی داشتند.
تروریستهای دست پرورده عربستان تهدیدی علیه ریاض
نرسیس اف یادآور شد، داعش با حمایت مالی عربستان رشد کرد و اکنون به تهدیدی برای ریاض تبدیل شده است تا جایی که عربستان از تصمیم خود برای مبارزه با تروریسم و افراط گرایی خبر داده است حال آنکه تروریسم و تندروی در افکار جوانان سعودی ریشه دوانده است.
احساس ناامنی بن سلمان در برابر میلیونها جوان حامی تروریست
در این میان برخی نظرسنجی ها در این خصوص نشان داد، بسیاری از سعودی ها به ویژه نسل جوان این کشور حامی گروههای اسلامگرای افراطی مسلح و پیش از همه داعش هستند تا جایی که اقدامات اعضای این گروه را تایید و حمایت می کنند در نتیجه در این شرایط شکی نیست که ولیعهد سعودی نمی تواند در رویارویی با میلیون ها جوان که با تروریست ها اعلام همبستگی کرده اند، احساس امنیت کند.
به عقیده این کارشناس روس از سوی دیگر تهدید ثابت و دائمی برای نظام حاکم سعودی منطقه ناآرام الشرقیه است که بیشتر جمعیت آن را شیعیان تشکیل می دهند.
در این شرایط می توان گفت که عربستان هیچ امیدی به کاهش تنش ها در شرق کشور ندارد با ین حال شرایط کنونی حاکی از شدت یافتن اختلاف با قطر و رویارویی با ایران است و باید در نظر داشت که مهم تر از همه این مسائل این است که در عربستان هیچ کس نیست که بتوان به او اعتماد و تکیه کرد و به متحد راهبردی آن یعنی آمریکا نیز برای حمایت از خاندان حاکم و تضمین ثبات کشور اعتمادی نیست.
منبع: فردا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۵۲۸۲۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای یک مناسبت جدید و مهم در تقویم عربستان
سلطان العمر پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد در نشریه «نیو لاینز» نوشت: ۲۲ فوریه مصادف بود با پنجمین سالگرد یک مناسبت جدید در عربستان سعودی تحت عنوان روز تاسیس که طی سالهای اخیر در تقویم این کشور گنجانده شده است. این مناسبت که بر اساس حکم پادشاه عربستان در سال ۲۰۱۹ ایجاد شد، گرامیداشت «آغاز سلطنت امام محمد بن سعود و تاسیس اولین دولت سعودی» در سال ۱۷۲۷ است.
به گزارش انتخاب، بر خلاف روز ملی عربستان، که در آن ایده سیاسی اتحاد و تشکیل دولت معاصر عربستان در سال ۱۹۳۲ جشن گرفته میشود، روز تاسیس ۲ کارکرد اصلی دارد: گرامیداشت یک افسانه سیاسی و پاک کردن یک افسانه دیگر. این روز بزرگداشت این روایت تاریخی است که دولت معاصر سعودی سومین دولت در طی ۳ قرن متوالی در شبه جزیره عربستان است. این مناسبت همچنین این روایت سیاسی را که اولین دولت سعودی پس از انعقاد پیمانی بین محمدبن عبدالوهاب، موسس جنبش وهابی و محمد بن سعود در ۱۷۴۴ تشکیل شد رد میکند. با انتخاب سال ۱۷۲۷ به عنوان سال آغازین اولین دولت سعودی به جای سال ۱۷۴۴، روز تاسیس به دنبال جایگزین ساختن وهابیت در روایت سیاسی سعودی است.
برای بسیاری از متخصصان و تحلیلگران عربستان، زدودن روایت وهابی یک اقدام عمیق و رادیکال تلقی میشود. نگاه پذیرفته شده قبلی این بود که از ۱۷۴۴، دولت سعودی همواره به عنوان تنها محافظ و گسترش دهنده وهابیت برای خود مشروعیت قائل بوده و اینکه اقتدار سیاسی در عربستان سعودی بین خانواده سلطنتی آل سعودی و نخبگان مذهبی وهابی تقسیم شده است. بر اساس این نگاه، با کنار گذاشتن وهابیت، دولت سعودی یک منبع اصلی مشروعیت را از دست میدهد و به شرکت تاریخی خود با نظام مذهبی پایان میدهد.
اما نگاهی دقیقتر به نحوه تاسیس دولت معاصر سعودی نشان میدهد که این داستان که دولت سعودی با اتکا به وهابیت به خود مشروعیت بخشیده، گزارهای نادرست است. پادشاهی سعودی نه از طریق وهابیت بلکه با تکیه بر یک سنت هنجاری ترکیبی که شامل دو عنصر عربیت و سلفی گری بود مشروعیت یافته است.
اولین گام در فهم نحوه مشروعیت یافتن دولت معاصر سعودی در طی دوره تشکیل این است که به این نکته واقف باشیم که نخبگان حاکم آن دولت در آن دوران مردانی از آخرین نسل عربهای عثمانی بوده اند. این نسل به گفته ویلیام کلیولند، بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ متولد شده بود و اعضای آن در دوران اواخر امپراطوری عثمانی آموزش دیده و صاحب مشاغل گوناگون شده و برای آینده برنامه ریزی کرده بودند.
با پایان جنگ جهانی اول، امپراطوری عثمانی از هم پاشید و بسیاری از اعضای این نسل نقشی محوری در تاسیس خاورمیانه پساعثمانی ایفا کردند. در مورد عربستان، این نسل نه تنها شامل بسیاری از مشاوران، بروکراتها و روشنفکران مصری، سوری و سایر ملل عرب بود که در تاسیس دولت سعودی ایفای نقش کردند، بلکه خود موسس رژیم یعنی عبدالعزیز آل سعود نیز از این نسل بود. عبدالعزیز در اولین مصاحبه خود با روزنامه الدستور چاپ بصره در سال ۱۹۱۳، خود را یک "عرب عثمانی" توصیف میکند که خود را متعهد به انجام هر کاری برای «صیانت از وطن عثمانی در شبه جزیره عربستان» میداند. وی این مصاحبه را برای توجیه بیرون راندن پادگانهای عثمانی از دو واحه استراتژیک در شرق عربستان یعنی الاحصی و القطیف و متقاعد کردن نخبگان حاکم عثمانی در بغداد و استانبول به اینکه اقدامات وی نباید به عنوان اقداماتی جدایی طلبانه قلمداد شود، انجام داد.
این تلقی از عبدالعزیز به عنوان عضوی از آخرین نسل عربهای عثمانی به نحو قابل توجهی با نگاههای آلترناتیو دیگر که در سالهای اخیر مورد استناد قرار گرفته و وی را رهبری وهابی یا یک عنصر امپراطوری بریتانیا توصیف میکند متفاوت است. آلترناتیو اول (رهبر وهابی) وی را از نسل و زمان خود جدا میسازد و عبدالعزیز را به یک گذشته افسانهای وهابی پیوند میزند که اغلب بدون در نظر گرفتن بستر زمانی خود مورد تفسیر و استناد قرار گرفته است. آلترناتیو دوم (عامل بریتانیا) عاملیت شخص عبدالعزیز را رد میکند و سه دهه پویایی سیاسی و رویدادهای تاریخی در شبه جزیره عربستان را که با ایجاد حکومت معاصر سعودی به اوج خود رسید، به یک طرح انگلیسی صرف تقلیل میدهد.
در اوایل قرن بیستم میلادی، واژه "سلفی گری" همچون امروز معادل واژه وهابی گری نبود. در آن دوران، این کلمه به یک جنبش اصلاحگری اسلامی اشاره داشت که به گفته هنری لائوزیر، «به دنبال آشتی دادن اسلام با ایده آلهای اجتماعی، سیاسی و روشنفکری عصر روشنگری بود.» این جنبش در اواخر قرن نوزدهم ظهور و بروز یافت و روشنفکران اصلی آن افرادی، چون جمال الدین افغانی، محمد عبدو و رشید رضا بودند. این جنبش انتقاداتی را بر آن دسته از رفتارها و اعتقادات مسلمانان که تناسبی با جهان مدرن نداشتند، مطرح میکرد.
بعد از جنگ جهانی اول، بسیاری از اعضای جنبش سلفی گری شروع به حمایت از پروژه سعودی کردند، زیرا آن را تنها امید باقی مانده برای یک ایجاد یک دولت مستقل عربی پس از تحمیل نظام قیمومیت بر بسیاری از سرزمینهای عرب پسا عثمانی میدانستند. به عنوان مثال، رشید رضا، اصلاحگرای شناخته شده اسلامی، مجله خود المنار را که در جهان اسلام به شدت صاحب نفوذ بود، به جبههای برای ترویج و مشروعیت بخشی به دولت جدید سعودی بر اساس اصول سلفی گری تبدیل کرد.
سایر سلفیها نیز تصمیم به مهاجرت برای ساخت دولت جدید سعودی گرفتند. یکی از آنها محمد بهجت البیتر، اصلاح طلب سوری بود که نقش برجستهای در امر آموزش در عربستان سعودی ایفا کرد. آنگونه که دیوید کومینز، مورخ غربی مینویسد، سلفیها همچنین نقش مهمی در تفسیر ایدئولوژی وهابی به عنوان بخشی از سلفی گری و جنبش ناسیونالیستی متعهد به پیشرفت در شبه جزیره عربستان ایفا کردند.
آنچه از همه این روایتهای تاریخی برداشت میشود این است که دولت سعودی به عنوان دولتی وهابی که ادامه و دنباله قرارداد خیالی بین خاندان آل سعود و یک خانواده مذهبی باشد، تاسیس نشد. این رژیم به عنوان یک پادشاهی عرب با تاکید جدی بر سلفیت مدرن تاسیس شد. فهم این مسئله از اهمیت روز تاسیس و گسست آن با روایت سیاسی وهابی نمیکاهد، اما توجه ما را به دو نکته جلب میکند: اول اینکه روایت وهابی از از ساخت قدرت توسط موسس عربستان سعودی معاصر مورد استناد قرار نگرفته است. دوم اینکه استفاده از روایت وهابی به عنوان ابزار مشروعیت بخشی یک پدیده جدید است که با به قدرت رسیدن ملک فیصل رواج یافت. تاسیس دولت سعودی نتیجه مستقیم تلاقی نیروهای تاریخی بود که رویکرد سعودی به سیاست و دولت سازی را تغییر داد.