«منوچهر والي زاده» و 50 سال خاطرهي نهفته در صدايش
تاریخ انتشار: ۶ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۵۴۰۵۰۵
خبرگزاري آريا - خبرگزاري ايسنا: او را بيشتر با صداي خاصش ميشناسند؛ صداي منعطفي که ميتواند به جاي يک پسر 18 ساله يا پيرمرد 70 ساله صحبت کند. جواني در ظاهرش جلوهگري ميکند و خودش ميگويد 70+7 سال سن دارم. عشق به دوبله از کودکي در وجودش ريشه کرده و هر کاري انجام داده در نهايت به دوبله رسيده است.
منوچهر واليزاده از آن دسته دوبلورهاي قديمي است که هنوز فعاليتش در اين عرصه را همراه با کار در راديو و تئاتر و البته حوزه تصوير، به جد ادامه ميدهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او از روزهاي کاري خود و اينکه کار دوبله نياز به انضباط و شادابي دارد، ميگويد؛ «روزهاي سهشنبه راديو پيام هستم براي اينکه شنونده، حرفهايم را با علاقه گوش دهد بايد با صداي رسا و شاداب صحبت کنم. اگر با بيحالي صحبت کنم مخاطب هم خوابش ميگيرد.
من چهار صبح از خواب بلند ميشوم و نرمش ميکنم، پنجاه سال است که بدون نرمش از خانه بيرون نميروم. صبحانه را ميخورم و ساعت 5:15 در سازمان هستم و ساعت 6 برنامهام شروع ميشود. زماني که پاي ميکروفون ميروم و بسمالله الرحمن الرحيم ميگويم، اثري از خوابآلودگي در صدايم شنيده نميشود. فردي به من تلفن زد و گفت آقاي واليزاده ما با بسم الله الرحمن الرحيم شما از خواب بلند ميشويم و به سرکار ميرويم. »
منوچهر واليزاده چهارم تير ماه سال 1319 در کوچه بوشهري ـ بين خيابان لاله زار و سعدي ـ به دنيا آمد. خودش را اينگونه معرفي ميکند: «ما خانواده فقيري بوديم. پدرم انباردار شرکت تلفن در سعدي جنوبي بود و ته انبار حياط کوچکي با دو اتاق وجود داشت که ما در آن زندگي ميکرديم.
من تا سال دوم دبستان به مدرسه «اديب» ميرفتم اما از کلاس دوم به دبستان «برزويه» در محله عربهاي خيابان ناصرخسرو رفتم و تا کلاس ششم در آنجا تحصيل کردم. يکي از افتخارات من در آن دوره اين بود که شاگرد مرحوم آقاي نيرزاده نوري بودم؛ او اولين کسي بود که اوايل انقلاب در تلويزيون حروف الفبا را با ريتم به بچهها آموزش ميداد.»
واليزاده سپس از برادرش که هنرپيشه تئاتر و سردبير خبرگزاري پارس (ايرنا) بود و در يک ماموريت کاري فوت شد، ميگويد؛ «دوره دبيرستان به مدرسه قريب در خيابان سعدي رفتم. همان زمان برادر من در تئاتر «گيتي» در لاله زار هنرپيشه بود و اجرا داشت، او سخنران خوبي بود، صداي خوبي داشت و ادبيات ميدانست. همچنين دبيرچند انجمن ادبي و سردبيرخبرگزاري پارس بود.
تئاتر «گيتي» مانند دانشگاه هنر بود زيرا هنرمندان بزرگي آنجا کار ميکردند که برخي از آنها هنوز در قيد حيات هستند. صاحب تئاتر، آقاي صادقپور بود که دو پسر به نام منوچهر و ايرج داشت. ايرج صادقپور از بهترين فيلمبردارهاي زمان خودش بود که در انقلاب سکته و فوت کرد اما فکر ميکنم منوچهر صادقپور در قيد حيات است او در آن دوره پخش فيلم داشت.»
دوبله را ريشهاي شروع کردم
به گفته خودش از سن 9 سالگي به تئاتر علاقهمند شد و اين راه در نهايت به دوبله منتهي شد؛ «هنرپيشهها در تئاتر گيتي علاوه بر بازي، کارهاي ديگري مانند دکور بستن، بليط فروشي، کنترل سالن انجام ميدادند و آخر شب، براي بازي روي صحنه ميرفتند. آقاي صادقپور هم که صاحب تئاتر بود نقش بازي ميکرد. من به دليل اينکه برادرم در تئاتر گيتي بود، پيش او ميرفتم و از سن 8 يا 9 سالگي به کار تئاتر علاقهمند شدم .
دوره دبيرستان که بودم، يک خانه جوانان تاسيس شد از همان سن به آن جا رفتم و زير دست کارگرداني به نام پرويز غنيمي فرد کار تئاتر آماتور کردم. من و دوستان صميميام بهروز وثوقي و محمود قنبري به استوديو اسکار فيلم که زير سينما «اسکار» در ميدان رشديه بود، رفتيم و امتحان دوبله داديم و کار دوبله من از آن جا شروع شد. ما ريشهاي شروع کرديم و در استوديو «اسکار فيلم» به جاي گويندگي افکت ميداديم؛ به اين معني که صداي باز شدن در، سيلي زدن و ... را بايد توليد ميکرديم؛ البته بايد يگويم که کار افکت سختتر از سينک گفتن است.«
چگونه به دوبله دعوت شدم؟
واليزاده از زماني که دوبله حرفهاي را شروع کرد، ميگويد؛ «پرويز بهادر از گويندههاي تواناي راديو بود که دعوت کرد تا فيلم ايتاليايي «نرون و مسالينا» را در حد يک خط گويندگي کنم. بعد از آن باز هم به کار تئاتر کشيده شدم. ميدانيد که تئاتر مادر هنرهاي نمايشي است. سر لالهزار تئاتري به نام «تهران» بود که سالن تابستاني و زمستاني داشت و من آن جا کار کردم. منصور متين که از هنرپيشههاي توانمند لالهزار بود و همسرش خانم مورين که کارگرداني ميکرد، در آن جا حضور داشتند.
من در اين تئاتر نقش گدا را بازي کردم که در حد يک جمله حرف ميزد و صدايم در صحنه پخش شد. منصور متين که از اولين دوبلورها و مدير دوبلاژان بود، صداي من را شنيد و گفت دوبله کار ميکني؟ من هم که با اين کار آشنايي داشتم قبول کردم. سال 1338 بود که در خدمت آقاي متين در استوديو «شاهين فيلم» خيابان بهار فعلي نقشهاي کوچک را صداپيشگي کردم. متين من را به استاد و پدر دوبلاژ ايران ـ علي کسمايي ـ معرفي کرد که کنار ايشان چند سالي کار کردم و دوبلور حرفهاي شدم.»
هر کاري انجام ميدادم باز هم به دوبله ميرسيدم
ميگويد شناخته شدنش در دوبله، باعث شد که بازي در فيلم به او پيشنهاد شود؛ «پدرم از شرکت تلفن بازنشسته شد و من همزمان با کار دوبله، به مدت سه سال کارمند دفتري شرکت تلفن هم بودم. کار دوبله من زياد شد، ساعت هفت که به اداره شرکت تلفن وارد ميشدم، ساعت 9 کسمايي زنگ ميزد و ميگفت بيا استوديو «ايران فيلم» کار داريم و من در آنجا با گويندههايي مانند پرويز بهرام، جلال مقامي، منوچهر اسماعيلي و چنگيز جليلوند همکار بودم. استاد ما در کار دوبله آقاي کسمايي بود، او سختگير نبود و چند باري که با او کار کردم از صداي من خوشش آمد.
«النا و مردان» سومين فيلمي بود که براي او حرف زدم و نقش اصلي را براي دوبله به من داد. دو، سه سالي بود که کار دوبله انجام ميدادم و شناخته شده بودم که در سال 1340 به من پيشنهاد بازي در يک فيلم شد. من اولين فيلم خودم به نام «خداداد» را با ويدا قهرماني و تاجيه احمدي بازي کردم. بايد بگويم که حرفه اصلي من دوبله است و از همان اول تصميم گرفتم که دوبلور و گوينده شوم به دليل اينکه از سنين دبستان به گويندگي علاقه داشتم و هر کاري انجام ميدادم در نهايت به دوبله ميرسيدم.«
دوبله يک نوع بازيگري بسته است
او معتقد است دوبلوري و بازيگري با هم در ارتباطند و ميگويد؛ «ما ريشهاي و از سن پايين وارد کار شديم و اگر دوام آورديم به دليل عشق، علاقه و نوع صحبت کردنمان بوده است. اين حرفها که دوبلور نبايد جلوي دوربين ظاهر شود از نظر من حرفي پيش پا افتاده است.
به نظرم دوبله يک نوع بازيگري بسته است، گويندههايي مانند پرويز بهرام و جلال مقامي هم از تئاتر شروع کردند و به دوبله رسيدند. پرويز بهرام صداي خاصي داشت که نقشي در اتللو دوبله کرد و هم نقش اتللو را در تئاتر بازي کرد. هوشنگ لطيفپور که مدير دوبلاژ و همچنين مرحومه فهيمه راستکار از تئاتر شروع کردند. ميتوانم بگويم افرادي که از تئاتر به دوبله آمدند، موفقترند. دوبله و بازيگري با هم ارتباط دارند. به نظرم دوبلوري کلاس و دانشگاهي براي بازيگري است به دليل اينکه دوبلور جاي افراد و نقشهاي مختلف حرف ميزند. حال عدهاي معتقدند که دوبلور نبايد هنرپيشه شود يا به راديو برود که اين مسائل فقط حرف است زيرا با هم پيوند دارند.«
بيان و صدا در هنرپيشگي اهميت دارد
اين دوبلور پيشکسوت معتقد است: صدا و بيان خوب در هنرپيشگي مهم است؛ «شما اگر نمايش راديويي بازي کني و صدا و بيان خوب نداشته باشي نميتواني نقشت را خوب ايفا کني و همچنين صدا و بيان خوب نداشته باشي نميتواني بازيگر خوبي باشي. بيان و صدا نکته اول در هنرپيشگي است به دليل اينکه فيزيک را همه دارند و نقشي را بازي ميکنند اما بيان و صدا هم بايد در اين هنر باشد. هنرپيشهاي مانند آقاي نصيريان که به او ارادت دارم را با اين سن و سال ببينيد که چه بيان، حس و صدايي بر روي صحنه دارد. آقاي نصيريان زماني که 20 ساله بود نمايشنامه «بلبل سرگشته» را نوشت و نقش اول آن را در تئاتر «جامع باربد» بازي کرد که مانند بمب در لالهزار صدا کرد. من همين شب عيد «بلبل سرگشته» را نمايشنامهخواني کردم.»
هر شغلي را بايد از جواني شروع کرد
به گفته خودش کار دوبله و نمايش را بايد از سنين جواني شروع کرد؛ «به جايي رسيديم که فردي در سنين ميانسالي ميخواهد کار دوبله را شروع کند اما موفق نميشود زيرا در سنين کم به دليل آماده بودن ذهن و گرفتاري کمتر، فراگيري بهتر است. معتقدم هر شغلي را بايد از نوجواني و جواني شروع کني تا پيشرفت کني بخصوص کار نمايشي که لطيفتر و زيباتر است و با کارهاي ديگر فرق دارد. همه شغلها جايگاهي دارند اما در کار ما يک زيبايي وجود دارد که آن را از نوجواني دوست داشتيم و به اينجا رسيديم.
ميتوانم صدايم را به هر شکلي درآورم
واليزاده از صدايي که بايد با مراقبت حفظ شود، ميگويد.
«خداوند بشر را خلق کرده و به هر کسي با توجه به شرايطش يک ويژگي درست و خوب هم داده است که گاهي خودمان آن را از بين ميبريم. افرادي که در کار صدا هستند بايد از اين صدا به خوبي استفاده کنند. من امروز جاي يک پيرمرد هفتاد ساله يا جوان هجده ساله ميتوانم صحبت کنم. اين تجربيات پنجاه ساله من است که ميتوانم صداي خود را به هر شکلي درآورم؛ البته صدا بايد انعطافپذير باشد تا شما بتوانيد به شکلهاي مختلف حرف بزنيد و حنجره را تغيير دهيد. افرادي که در کار دوبله و گويندگي هستند با خواب کافي و دوري از دود و مشروبات الکلي ميتوانند صداي خود را حفظ کنند. اگر شب خوب نخوابي، صبح، حال و صداي خوب براي حرف زدن نخواهي داشت. ما شب کاريهاي زيادي داشتيم اما خواب هم کافي داشتيم.»
او ادامه داد: «ما از 11 شب تا 9 صبح سرکار بوديم و فيلم دوبله ميکرديم. هوشنگ کاظمي که برادر مرحومه ژاله کاظمي (دوبلور) بود، فيلمهاي هندي دوبله ميکرد و تازه ساعت 9 صبح مينشست فيلمي که شب بايد پخش ميشد را آماده ميکرد. آن زمان به دليل اينکه انرژي داشتيم به ساعت کار توجهي نداشتيم«.
اين هنرمند پيشکسوت از روزهايي که به دليل بيماري مجبور شده است کار نکند، ميگويد و اضافه ميکند: «گاهي نقشي را دوبله ميکني شب سرما ميخوري و صدايت دوجور ميشود و مدتي کار دوبله تعطيل ميشود. من اول خرداد ماه با ماشين در جاده تصادف کردم و مهره پشتم شکست. دکتر به من گفت که بيست و پنج روز حدود 13 ساعت طاقباز بخواب و اگرفعاليت کني خوب نميشوي به قدري ترسيدم که به حرف دکتر گوش دادم. بيماري من باعث شد که دو قسمت نهايي فرار از ندان بعد از يک ماه و نيم دوبله شو.د»
شرايط ورود به دوبله سخت شده است
منوچهر واليزاده شرايط براي ورود به عرصه دوبله را سخت ميداند و معتقد است: «در گذشته اگر 50 نفر دانشجو صدايشان خوب بود، وارد حرفه دوبلوري ميشدند و کارشان ميگرفت، اما امروز شرايط براي ورود به اين عرصه بسيار سخت شده است زيرا از بين 12 تا 13 ميليون جوان، پنج ميليون به کار دوبله علاقهمندند اما هر کاري يک گنجايشي دارد.»
او جزو داوران مسابقه «جادوي صدا» بود اما امسال با آنها همکاري نکرده است؛ «سازمان صداوسيما به گوينده نياز داشت به همين دليل مسابقه «جادوي صدا» برگزار شد که چهار هزار نفر در اين مسابقه شرکت کردند و من جزو داوران بودم اما امسال گفتم نميآيم به دليل اينکه از سري قبل تعدادي را که قبول کرديم، وارد سازمان نشدند. افرادي که در اين مسابقه شرکت کردند به اين حوزه علاقه داشتند و صدايشان هم بد نبود اما سازماني که فيلم براي دوبله ندارد و همچنين با وجود دوبله زيرزميني، آيا براي چهار هزار نفر دوبلور جايي هست؟ چند نفر هستند که صداي تازه دارند و ميتوانند وارد شوند اما بايد تمرين کنند.«
در بسياري از نقشها گريه کردم
دوبلور حالتهاي شخصيتي که جايش حرف ميزند را ميگيرد؛ اين جمله را واليزاده ميگويد و سپس توضيح ميدهد:
«اينجاست که صدا بايد انعطاف داشته باشد تا وقتي جاي لحظات غمگين و شاد يک شخصيت حرف ميزني، بتواني بخندي و گريه کني. حس غمگين و شاد شدن بر اساس تجربه به دست ميآيد به دليل اينکه جاي شخصيتهاي مختلف حرف زدم و ميدانم فلان فرد چگونه گريه ميکند يا ميخندد. من در بسياري از نقشها گريه کردم. ميتواني مصنوعي هم گريه کني اما اگر طبيعي باشد حس و حال بهتري منتقل خواهد کرد و زيباتر است. فردي که دوبلوري را دوست دارد، بايد با اين حس و حال پيش برود تا پيشرفت کند و دوام بياورد، در هيچ شغلي نميتواني مصنوعي پيش بروي. هر شغلي را به زيبايي انجام دهي در آن ترقي خواهي کرد.»
ما در کار دوبله تجربه پنجاه ساله داريم
واليزاده از اهميت تجربه در کار دوبله ميگويد: «ما افرادي داشتيم که به حرفه دوبلوري وارد شدند اما دو ماه بيشتر نتوانستند بمانند به دليل اينکه آنها بايد در اتاق دوبله مينشستند و حرف زدن دوبلورها جاي شخصيتها را نگاه ميکردند. از اين تماشا بايد لذت ببري، ياد بگيري و کار را بگيري نه اينکه به خودت بگويي من هم صدايم خوب است پس چرا او نقش اول فيلم را دوبله ميکند. بايد بداني که آن فرد چهل سال تجربه دارد. ما يک فيلم سينمايي را در يک روز دوبله ميکنيم به دليل اينکه تجربيات پنجاه ساله داريم، اما با دو گوينده جديد و تازه کار، دوبله همين فيلم دو هفته طول خواهد کشيد.«
صدا و نحوه بيان در هر کاري اهميت دارد
او معتقد است بايد کلاسهايي براي نحوه بيان و صدا باشد و در هرکاري به اين دو مقوله توجه شود؛ «من مدرس نيستم اما با تجربهاي که دارم ميدانم متاسفانه جو زمانه به سمتي رفته است که به صدا در کار توجه نميشود؛ در حالي که صدا و نحوه بيان در هر کاري اهميت دارد؛ براي مثال اگر مخالف يک نماينده مجلس باشي اما او خوب حرف بزند به حرفهايش گوش ميدهي و بعد از او انتقاد ميکني اما اگر صدا و نحوه بيانش بد باشد، تلويزيون را خاموش ميکني. يک وکيل دادگستري وقتي صدا و بيان خوبي داشته باشد ميتواند يک نفر را نجات دهد وگرنه صدايش خستهکننده خواهد بود و کسي به حرفهايش گوش نخواهد داد.
به نظرم افرادي که ميخواهند استاد دانشگاه شوند و درسهايي مانند ادبيات، روانشناسي و ... را تدريس کنند بايد روي بيان و صداي خود کار کنند تا در کارشان موفق شوند و دانشجويان از صدا و بيان آنها لذت ببرند. من موافقم کلاسي براي نحوه بيان باشد تا فردي که ميخواهد مدرس شود، اين دوره را بگذراند. من هم دوست دارم زماني که با فردي صحبت ميکنم بيان و صداي خوب داشته باشد«.
تقليد صدا در دوبله بزرگترين عيب است
از منوچهر واليزاده درباره جواني که صدايش شبيه اوست ميپرسيم که خاطرهاي شيرين را تعريف ميکند: «يک روز در راه برگشت از سازمان برنامهاي از راديو جوان در حال پخش بود و گويندهاي صحبت ميکرد که صدايش خيلي شبيه من بود. هر چه در طول مسير با خودم فکر کردم من کي در اين برنامه حرف زده بودم، يادم نيامد تا اينکه در آخر برنامه از نوع حرف زدن گوينده فهميدم که فرد ديگري است که صدايش خيلي شبيه من است. چند وقت بعد در راديو پيام بودم که تهيهکننده و صدابردار گفتند، آقاي واليزاده، جواني با شما کار دارد.
من براي ديدن او رفتم اما هرچه سلام و احوالپرسي کردم حرف نميزد و فقط با اشاره سر پاسخ مرا ميداد، در نهايت به او اعتراض کردم که چرا حرف نميزني و بعدا فهميدم اين همان آقاي قرباني است که صدايش شبيه من است و بسيار هم به من علاقه داشت. به او گفتم هر چقدر هم که بتواني خوب حرف بزني، در نهايت ميگويند منوچهر واليزاده است اما تو قرباني هستي، چه زماني خودت ميخواهي پيدا شوي؟، برو جاي خودت را پيدا کن و اخيرا هم خودش را پيدا کرده است. »
به گفته او تقليد صدا در دوبله بزرگترين عيب است؛ «برخي هم در اين مدت آمدند به جاي پرويز بهرام و خسرو خسروشاهي حرف زدند. حتي خسروشاهي به يکي از اين افراد گفت بيا در کنار من دوبله کن اما بيان و پختگي خسروشاهي کجا و آن جوان کجا. در کار ما ادا درآوردن و تقليد صدا بزرگترين عيب است. فردي موفق ميشود که عشق به کار دارد و خودش است. فردي که تقليد ميکند مردم او را تا حدي تشويق ميکنند و تا جايي در کارش موفق ميشود اما اين موفقيت ادامهدار نيست.»
وظيفه ماست که فيلم با هر زباني را دوبله کنيم
واليزاده درباره کيفيت و سختي دوبله سريالهاي کرهاي چنين اظهار ميکند: «ما دوبلور هستيم و وظيفه داريم که هر فيلمي را با بيان و صداي خوب از هر زباني به فارسي برگردانيم تا براي مخاطب خوشايند باشد. اين روزها همه فيلمها کرهاي شده است. زماني که کيفيت فيلم پايين باشد، دوبله لذت خاصي ندارد، اما برخي کارهاي کرهاي مانند «جواهري در قصر» و «سالهاي دور از خانه» (اوشين) خوب بودند. در سريال «امپراطور دريا» دانشجويان هنر کرهاي بازي کرده بودند، در سريالهايي که اين جوانها بازي ميکنند، پيدا کردن جاي مکث حرفهايشان مشکل است. در اينگونه کارها براي مدير دوبلاژ سخت ميشود که سينک کند تا منِ دوبلور بروم و به جاي شخصيت حرف بزنم. اگر دوبله ناسينک باشد، گردن مدير دوبلاژ مياندازند زيرا او بايد فيلم را درست کند و دوبلور فقط دوبله ميکند«.
او سپس تاکيد ميکند که دوبله فيلم و سريالهاي چيني از کرهاي هم سختتر است؛ «فيلم انگليسي زبان را بهتر کار ميکنيم به دليل اينکه با واژههايش آشنايي داريم و ميدانيم کجاي ديالوگ مکث وجود دارد. اما در فيلمهاي کرهاي، ژاپني و چيني کلمات را نميفهميم. دوبله کارهاي چيني سختتر است به دليل اينکه ديالوگها در چنين فيلمهايي فقط صوت است، اما کلامي ندارند و لبهايشان تکان نميخورد؛ البته تجربه کاري باعث شده است تا به جاي هر شخصيتي حرف بزنيد.»
تغيير نسل و صدا در دوبله طبيعي است
واليزاده از صداهاي جديد در عرصه دوبله هم ميگويد و خاطرنشان ميکند: «بعضيها ميگويند ياد دوبلههاي دهه 40 بخير؛ دهه طلايي بود. دوبلههاي جديد خوب نيستند. اما بايد به ياد داشت که نسل ما از بين خواهد رفت و نسل جديدي ميآيد. طبيعتا براي انتقال نسلي به نسل ديگر خلائي به وجود ميآيد و 10 يا 20 سال طول ميکشد تا مردم به صداهاي جديد عادت کنند. اما مطمئن باشيد زماني ميرسد که مردم صداي جديد را ميپذيرند و هنرمندان هم تغيير ميکنند و بهروز ميشوند. مردم بايد اين نسل جديد را دوست داشته باشند و تشويق کنند. در هاليوود هم اين اتفاق ميافتد و نسل هنرمندان عوض ميشود«.
دوست دارم فيلمي که دوبله ميکنم در سينما اکران شود
او درباره ممنوعيت اکران فيلمهاي خارجي در سينماها، ميگويد: «فيلمهايي که ما براي نمايش خانگي دوبله ميکنيم براي سالهاي 2016 و 2017 است و دلم ميسوزد که مردم در گوشي خود ميبينند؛ اما چاره چيست؟ من آخرين فيلم تام هنکس را دوبله کردم اين فيلم براي نمايش در سينماها ساخته شده است و دوست دارم اين فيلم را که دوبله ميکنم روي پرده سينما اکران شود. پرديسهاي سينمايي سالنهاي متعددي دارند. براي مثال ميتوانند در پنج سالن فيلم ايراني نشان دهند و در دو سالن فيلم خارجي اکران کنند. با اکران فيلم خارجي مخاطب فيلم ايراني هم زياد ميشود.
پنج يا شش نفر در سينما هستند که مخالف اين کارند و اجازه نميدهند که در پرديسها فيلم سينمايي خارجي پخش شود به دليل اينکه احساس ميکنند منافعشان به خطر ميافتد و همچنين ميترسند مردم فقط جذب فيلم خارجي شوند. اما سالني که فيلم خارجي اکران ميکند مگر چقدر ظرفيت دارد؟ مقصر من و شما نيستيم، جبر زمان اين شرايط را به وجود آورده است و کاري نميتوانيم بکنيم. من اگر بدانم فيلمي که دوبله ميکنم در سالن آزادي پخش ميشود، مطمئن باشيد نوع حرف زدنم با فيلمي که از طريق سيدي عرضه ميشود، فرق ميکند و بهتر خواهد بود. مردم دو ساعت در سينما فقط فيلم نگاه ميکنند و لذت ميبرند، بعد ميتوانند دربارهاش حرف بزنند و انتقاد کنند. اما زماني که روي گوشي ميبينند اين اتفاق نميافتد.»
علاقه مردم من را زنده نگه داشته است
او از وضعيت دوبله ميگويد و معتقد است: «ما در هر صورت به دليل تعصبي که بر حرفه خود داريم کارمان را درست و با علاقه انجام ميدهيم. تلويزيون فيلم تکراري ميگذارد و باز هم يک فيلم کرهاي را بايد دوبله کنيم. افرادي که به کار دوبله علاقه و عشق دارند از اين وضعيت غصه ميخورند. امروز ديگر نميبينم فردي بگويد فيلمي را که ديدم دوبلهاش عالي بود. هر يک از دوبلورها جايگاه و طرفداران خود را دارند. علاقه مردم است که مرا زنده نگه داشته است. من دوست دارم فيلم خوب دوبله کنم تا شنونده داشته باشد و تشويقم کنند تا فيلم بعدي را بهتر دوبله کنم اما متأسفانه کمتر اتفاق ميافتد«.
جاي تام کروز و تام هنکس حرف زدم
به گفته خودش برخي فقط ميخواهند فيلم دوبله شده را ببيند و توجهي به کيفيت دوبله ندارند؛ «من اغلب جاي تام کروز و تام هنکس حرف زدهام. براي مثال اگر 10 کار از تام کروز بوده، هشت فيلم آن را من دوبله کردهام. در گذشته هر بازيگر براي يک دوبلور بود اما امروز سيستم، ماشيني شده است و زماني که من بگويم نميتوانم بيايم فرد ديگري را جايگزين من خواهند کرد به دليل اينکه نميخواهند هنر دوبله را دنبال کنند و فقط ميخواهند فيلم را به فارسي ببيند. اين افراد با کساني که از فيلم، دوبله و صدا لذت ميبرند، فرق دارند. من از بچگي در اين کار بودم و نميتوانم عشقم را فراموش کنم؛ بنابراين من بايد جاي بازيگران فيلم، خوب حرف بزنم تا حداقل خود را راضي کنم.«
قبول نکردند «فرار از زندان» را دوبله نکنم
واليزاده درباره حساسيت و علاقه برخي به دوبله هم ميگويد: «سريال «فرار از زندان» براي سايتي است و خريداري شده بنابراين بايد فيلم را زود پخش ميکردند. من به دليل تصادفي که داشتم، استراحت مطلق بودم به همين دليل گفتم دوبلور را عوض کنيد تا فرد ديگري جايگزين شود اما انقدر حساس بودند که من سريال را دوبله کنم که در سايت نوشتند: به علت بيماري واليزاده، دو قسمت آخر «فرار از زندان» بعداً دوبله ميشود.
همچنين در حال دوبله سريال 150 قسمتي به نام روانکاو (آمريکايي) هستم، زماني که تصادف کردم 70 قسمت اين سريال را دوبله کرده بودم و به دليل اينکه هر قسمت اين سريال يک داستان متفاوت دارد درخواست کردم دوبله بقيه قسمتها را به فرد ديگري بدهند اما قبول نکردند و گفتند هر زمان خوب شديد کارتان را ادامه دهيد. اين علاقه و حساسيتهاست که ما را زنده نگه داشته است. مردم عادي همه گرفتارند و حوصله فکر کردن به واليزاده را ندارند و زماني که خستهاند به خانه ميروند تا فيلمي را تماشا کنند اما عدهاي هم هستند که هنوز به صداها حساسند.«
تيتر زدند مصاحبه با لوک خوششانس!
او سپس خاطراتي از دوبله کارتون «لوک خوششانس» تعريف ميکند که در زمان خود با اسقبال بسياري مواجه شد.
«26قسمت از کارتون «لوک خوش شانس» که پخش شد، بسيار سر و صدا کرد. شايد امروز به دوبلور لوک خوش شانس بيشتر معروف هستم تا دوبلور تام کروز!
در قسمتهاي مياني کارتون لوک خوش شانس بود بود که از يکي از روزنامهها به من تلفن زدند که به دفترشان در خيابان طالقاني بروم. از شهرستانها به دفتر روزنامه زنگ زده بودند که واليزاده را دعوت کنيد تا بتوانيم با او تلفني صحبت کنيم. من هم به دفتر روزنامه رفتم و از ساعت 3 بعد از ظهر تا 9 شب تلفن جواب ميدادم. روزنامه که چاپ شد، ديدم در صفحه اول تيتر زدند: مصاحبه با لوک خوش شانس! من هم ناراحت شدم و به سردبير روزنامه زنگ زدم و گفتم شما با لوک خوش شانس که کارتون است چجوري مصاحبه کرديد، حداقل مينوشتي مصاحبه با گوينده لوک خوش شانس.»
دوبلورهاي کارتون و انيميشن هنرمندتر هستند
واليزاده از سختي دوبله انيميشن ميگويد؛ «فيلمهاي کارتون و انيميشن دوبلهي سختي دارند و دوبلورهاي آنها هنرمندتر هستند به دليل اينکه مخاطبان آن بيشتر نوجوانان و کودکان هستند؛ بنابراين بايد با بيان درست فارسي و صداي خوب دوبله شود تا بفهمند. اگر به زبان فارسي خدشهاي وارد شود به زبانمان و مخاطب کودک و نوجوان خيانت کردهايم. دوبله کارتون و انيميشن هنر خاصي است و با جاي تام کروز و تام هنکس حرف زدن فرق دارد. کارتون تيپسازي است. خود من چندان نميتوانم به جاي شخصيتهاي کارتون حرف بزنم و لوک خوش شانس هم استثنا بود. من به اندازه انگشتهاي دستم کارتون حرف زدم و در اين ميان لوک خوش شانس درخشيد، چون شخصيتهاي دقيقي داشت«.
کار دوبله با تمرين بهبود پيدا ميکند
او بهبود دوبله را در تمرين ميداند و از پيشرفت تکنولوژي در دوبله ميگويد: «دستگاه ديجيتالي آمده است که فيلم را بسيار ساده در خانه دوبله ميکند اما قديم اينگونه نبود و دستگاهي به نام آپارات بود. دستگاههاي ديجيتال به کار دوبله سرعت داده، اما آسيب هم زده است. به هر حال ما دستگاه نيستيم و نبايد خودمان را به آن بفروشيم و حسمان را از بين ببريم، زيرا با دستگاه حس منتقل نخواهد شد. تو با دستگاه نبايد همراه شوي بلکه دستگاه بايد در اختيار تو باشد «.
عاشقاني که از صداي دوبلورهاي قديمي کلکسيون دارند
به گفته خودش عاشقاني هم در اين عرصه هستند؛ «من افرادي را ميشناسم که کلکسيوني از صداي من يا دوبلور مورد علاقهشان دارد. اين افراد نه ميخواهند دوبلور شوند و نه گوينده، فقط عشق و علاقه دارند. سه نفر در شهرهاي مشهد، اصفهان و گرگان هستند که به دليل عشق، صداي همه هنرپيشههاي قديمي تا دوبلورها را دارند و با من هم در ارتباطند. اين سه نفر با يکديگر نيز ارتباط دارند. آيا با وجود اين افراد عاشق اگر من فيلمي را بد حرف بزنم درست است؟ بايد خوب دوبله کنم تا از من راضي باشند«.
کلاس گويندگي برگزار ميکنند اما نميدانند دوبله چيست
او اعتقاد دارد که مدرس نيست و ميگويد: «برخي کلاس گويندگي برگزار ميکنند اما نميدانند دوبله چيست. چند نفر هم ثبتنام کردهاند و ترمي يک ميليون يا يک ميليون و نيم از آنها گرفته شده است. به من هم پيشنهاد ميشود بيا و تدريس کن اما من ميگويم مدرس نيستم. من فقط 10 جلسه براي تدريس به دانشکده هنر دانشگاه تهران رفتم و چون فضاي دانشجويي بود، لذت بردم. اما بعد 10 جلسه ديگر نرفتم«.
زيبايي کارمان با استخدام در صداوسيما از بين ميرفت
واليزاده شغل خود را آزاد ميداند و ميگويد: «دوبلورها در سازمان صدا وسيما رسمي نميشوند. سال 58 ميخواستند بچههايي که از قديم در سازمان حضور داشتند را استخدام کنند اما ما گفتيم نميتوانيم، زيرا شغلمان آزاد است، انجمن گويندگان هم قبول نکرد. استوديوهاي بيرون براي سينماها فيلم داشتند به همين دليل ما نميتوانستيم فقط در سازمان باشيم چون در بيرون هم به ما احتياج داشتند. پشيمان نشديم به دليل اينکه اگر ميخواستيم استخدام تلويزيون شويم حقوق بگير ميشديم. با استخدام شدن، سلامت و زيبايي کار ما از دست ميرفت و کارمان اداري ميشد و حتي عشقي هم نبود اما امروز با علاقه کارمان را انجام ميدهيم. شغل هنري نبايد در استخدام باشد
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۵۴۰۵۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سینماتک موزه هنرهای معاصر تهران میزبان «چه سرسبز بود دره من» است
به گزارش خبرگزاری موج
به نقل از روابطعمومی موزه هنرهای معاصر تهران، فیلم «چه سرسبز بود دره من» به کارگردانی جان فورد، محصول سال ۱۹۴۱ کشور آمریکا (سیاه و سفید) به مدت ۱۱۸ دقیقه، یکشنبه ۲۰ آبان ساعت ۱۵ در سالن سینماتک موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش درمیآید.
دوبله فیلم «چه سرسبز بود دره من» به دوران طلایی دوبله در ایران تعلق دارد، پیشازاین فیلم «دکتر استرنج لاو» در سینماتک بهنمایشدرآمده بود که دوبله آن تحسینبرانگیز است.
فیلمنامه این فیلم توسط فیلیپ دان نوشته شده و از رمانی به همین نام از ریچارد له وین اقتباس شده است. بازیگران فیلم والتر پیجن، مارین اوهارا، دانلد کریسپ، آنالی و رادی مکداول هستند. این فیلم یکی از مهمترین فیلمهای جان فورد محسوب میشود.
داستان فیلم در اوایل قرن بیستم میگذرد و هیو مورگان (مکداول)، پسرکی ۱۲ ساله، همراه با خانوادهاش در دهکدهای معدنی در درهای سبز و زیبا زندگی میکند. آرامش و خوشبختی خانواده آرامآرام با شدتگرفتن طمع و زورگوییهای صاحبان معادن از بین میرود. پدر خانواده، چهار برادر بزرگتر او را از پیوستن به اعتصاب کارگران منع میکند، آنان نیز چارهای جز مهاجرت نمیبینند.
علاقهمندان برای دیدن فیلم میتوانند، روز یکشنبه ۲۰ آبانماه ساعت ۱۵ به خیابان کارگر شمالی، جنب پارک لاله، موزه هنرهای معاصر تهران، سالن سینماتک مراجعه کنند. ورود برای عموم آزاد و رایگان است.