Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش جماران، مقصود فراستخواه معتقد است که اگر در گذشته شکست خوردیم این نه تقدیر تاریخ وجغرافیای ما بلکه مشکل خطای فاعل انسان ایرانی بود. یعنی پروژه‌هایمان خطای فنی داشت. پارادایم عقب‌ماندگی این است که تقدیر تاریخی ما همین است و ایران یک پروژه پایان یافته است در حالی که چه در دوره مشروطه چه قبل از آن و حتی در دوره معاصر اگر فاعلان، طرح‌ها را خوب می‌افکندند و در روش، تکنیک و فنون جلوی برخی خطاها را می‌گرفتند، در نتیجه بازده کنش‌ها بهتر از این بود

مشروح گفتگو با وی را در ادامه می خوانید:

***

شما در کتاب ما ایرانیان توضیح داده‌اید که به دلیل وقوع حوادثی از جمله جنگ و بلایای طبیعی در هر ۲۵ سال، مردم ایران یاد گرفته‌اند که به منافع کوتاه مدت توجه بیشتری کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از سوی دیگر در همین کتاب به مشروطه پرداختید و اینکه نخبگان تصور می‌کردند بزرگترین مانع ترقی کشور برداشته شده اما مدت کوتاهی بعد همان مشروطه‌خواهان منتقد شدند و تعارض‌ها نمایان شد. تعبیر دیگری از همین وضعیت را دکتر تاجیک در مصاحبه‌ای که با ایشان داشتیم، بیان کردند؛ اینکه تاریخ ایران توالی آغازهاست و امتداد در آن نیست. آیا توالی آغازها و فراز و فرودهای ایرانیان در روند دموکراسی‌خواهی، به خلقیات ایرانیان و آن ویژگی توجه به منافع کوتاه مدت بازمی‌گردد؟

فراستخواه: این دو نکته‌ای که مطرح کردید، هر دو مهم است اما به شرط اینکه تبدیل به یک نوع درماندگی آموخته برای ما نشود؛ یعنی گویا ما از تاریخ‌مان این نتیجه نادرست را نگیریم که مردمی درمانده هستیم، این همان درماندگی آموخته است. از تاریخ استنباط مبالغه آمیزی می کنیم که در این سرزمین هیچوقت پایداری نیست و باید به منافع آنی بیاندیشیم، در نتیجه به تعبیری که گفتید مرتب از نو شروع می‌کنیم و انباشتی اتفاق نمی‌افتد و توسعه‌ای پیدا نمی‌کنیم. به نظر من توجه به تاریخیت خودمان خیلی خوب و لازم است و من در حد توان خودم سعی کردم با این مسایل درگیر شوم و از این طریق دشواری‌های دموکراسی‌خواهی خودمان را توضیح دهم که چرا تحول خواهی و دموکراسی خواهی در ایران یک طرح ناتمام شده و چقدر دردناک است برای ملتی که سال‌ها پیش مشروطه داشت اما هنوز نتوانسته این دستاوردها را به نحو مطلوبی توسعه دهد.این مسایل ما را با سویه‌ها و لبه‌های تاریک مسایل‌مان مواجه می‌کند. این درد و این رنج، رنج آگاهی است و برای ما لازم است اما به شرط اینکه تبدیل به نوعی وابستگی به مسیر نشود؛ ما ادامه تاریخ‌مان نیستیم و نباید به تاریخ مان ، اجازه دهیم که برای ما دیکتاتوری قهار باشد و فقط او به ما بگوید چطوری باشیم. اینکه ما از این جبریت تاریخ نمی‌توانیم بیرون بیاییم می‌تواند فلج کننده باشد. این باور غلطی است. دکتر شریعتی از جبر تاریخ، جامعه، خویشتن و جبر طبیعت بحث می‌کرد و می‌گفت که انسان عصیان‌گری است که می تواند علیه این جبرها عصیان می‌کند و می تواند برخلاف ضرورت‌های تاریخی و بر خلاف آن چیزی که به صورت یک جبر تاریخی درآمده حرکت ‌کند. بله این جبرها و ساختارهای پیشین و این سرگذشت ما واقعیتی زمخت است اما ما می‌توانیم کنشی مغایر با اقتضای تاریخ داشته باشیم و عاملیت انسانی داشته باشیم، آموخته‌های تازه‌ای داشته باشیم و کنش خودآگاه آزادی که خودمان را از این جبرها رهایی دهیم و وضعیت خودمان را تغییر دهیم. باید یک مقدار نگاه‌مان به تاریخ‌ و یک مقدار زیادی هم به آینده و به یادگیری‌ و عادت‌های جدیدمان باشد. به ثمر رساندن طرح ناتمام دموکراسی خواهی ایران ، موکول به ایجاد موقعیت های تازه و کسب عادت های جدید است. یعنی ما هر چند که شرایط تاریخی‌مان بسیار پربلا بود و محنت‌های تاریخی فراوان داشتیم ولی می‌توانیم طرح‌های تغییر داشته باشیم می‌توانیم یاد بگیریم و بیاموزیم موقعیت‌های خودمان را بهبود ببخشیم و می‌توانیم عادت‌های تازه‌ای کسب کنیم و در نتیجه از آن وابستگی مسیر رهایی پیدا کنیم. ما در دنیایی به سر می‌بریم که بخش بزرگی از آن، دموکراسی را تجربه می‌کنند. تحقیقاتی که در سطح بین‌المللی انجام گرفته را می‌بینید که تقریبا نیمی از دنیا کم و بیش دموکراسی دارند. این نکته خیلی مهمی است. وقتی در یک دنیایی به سر می‌بریم که دموکراسی تجربه جهانی می‌شود و موج سوم هم پشت سر گذاشته شده و دموکراسی با مدل‌های مختلف در کشورهای مختلف دنیا تجربه می‌شود، پس ما هم می‌توانیم دموکراسی را تجربه کنیم. آن تاریخیت، جنگ‌های طولانی و ناامنی های تاریخی، در ما یک نوع خودمداری و فردگرایی خودمدار به وجود می‌آورد و توانایی تثبیت دستاوردها و بهره‌گیری از حاصل کوشش‌های‌مان را از ما سلب می‌کند و حاصل تلاشمان بر باد می‌رود و مرتب از نو شروع می‌کنیم اما می‌توانیم موقعیت‌ها و عادات خود را تغییر دهیم. درک تاریخی لازم است و به ما واقع‌بینی می‌دهد یعنی می‌توانیم ریشه شناسی کنیم ولی دلیلی نمی‌شود که اسیر تاریخ‌مان بشویم و نتوانیم رفتارهای دیگر داشته باشیم. تجربه‌های موجود در دنیا، تحولاتی که در جامعه و ارتباطات ما ایجاد شده و آگاهی‌های جدیدی که در دنیا به وجود آمده می‌تواند به ما کمک کند که بر این تاریخیت خودمان فائق آییم و اسیر گذشته خودمان نشویم و تجربه‌های جهانی هم نشان داده که بسیاری از ملت‌ها برخلاف تاریخیت خودشان رفتار کردند و به رغم تمام دشواری‌های تاریخی خودشان تغییر و تحول پیدا کردند. در نتیجه من تصور می‌کنم که نسل‌های جدید با ظرفیت‌های تازه می‌توانند بیاموزند که از دستاورد تلاش‌ها و کنش‌های اجتماعی خود بهتر استفاده کنند و در نتیجه بر جبین ما یک سرنوشت محتومی نوشته نشده که چاره‌ای غیر از این نیست و تقدیر ایرانی است! من در کتاب گاه و بیگاهی دانشگاه در ایران که همین روزها از سوی انتشارات آگاه منتشر شده است، این مساله را مطرح کردم که نگاه ما به مسایل‌مان نباید سر از مرثیه‌سرایی برای پایان ایران دربیاورد. به نظر می‌رسد که اگر آن تئوری عقب‌ماندگی بر ما سیطره پیدا کند پی‌رنگ فکر ما تقدیری خواهد شد. این تقدیرگرایی به ما القا می کند ایران، چیزی پایان یافته است. متعلق به آینده نیست. مثلا مشروطه را نتوانسته حفظ کند و تاریخش همواره با ناامنی همراه بوده است پس موجودی پایان یافته و متعلق به تاریخ است! البته داده‌ها درست است ولی به نظر می‌رسد که ما داده‌ها را غلط معنی می‌کنیم، باید دقت کنیم که داده‌ها گرسنه معنا هستند و ما هستیم که این داده‌ها را باید به درستی معنا کنیم؛ اینها را باید دید و ریشه‌یابی کرد و مشکلات سفر تاریخی خودمان را ببینیم ولی نه با پارادایم تقدیری بلکه می‌توانیم در ادامه مسیر بهتری در پیش بگیریم یعنی تاریخ خودمان را از نو بنویسیم. ناپایداری تقدیر ما نیست اگر در گذشته شکست خوردیم این نه تقدیر تاریخ وجغرافیای ما بلکه مشکل خطای فاعل انسان ایرانی بود. یعنی پروژه‌هایمان خطای فنی داشت. پارادایم عقب‌ماندگی این است که تقدیر تاریخی ما همین است و ایران یک پروژه پایان یافته است در حالی که چه در دوره مشروطه چه قبل از آن و حتی در دوره معاصر اگر فاعلان، طرح‌ها را خوب می‌افکندند و در روش، تکنیک و فنون جلوی برخی خطاها را می‌گرفتند، در نتیجه بازده کنش‌ها بهتر از این بود. باید فکری به خطای انسانی خود کنیم وهمه چیز را به تاریخ و ساختار ها حوالت ندهیم، تقدیری نیست و می‌توانیم با تقلیل خطاها و بهبود روش‌ها، پروژه‌های موفق‌تری برای حال وآینده خویش داشته باشیم.

*یعنی خلقیات ایرانیان در این مسیر دموکراسی‌خواهی موثر نبوده است و این خلقیات نبوده که ما را مرتب باز می‌گرداند به خط شروع؟

فراستخواه: بخشی از قضیه را این خلق و خو توضیح می‌دهد اما باید توجه کنیم که این خلق و خوها نیز بر جبین ما نوشته نشده و روح قومی ایرانی به طور ذات باورانه به این صورت نیست.

*به نقطه خوبی رسیدیم؛ سوال من درباره روح جمعی ایرانیان است. می‌دانم شما به ژنوم فرهنگی اعتقادی ندارید، بلکه از یادگیری اجتماعی سخن می‌گویید اما برخی بر این باورند یادگیری اجتماعی در ایران هیچ وقت به آن نتیجه مطلوب نرسیده و دائما ما یک مسیر تکراری را طی می‌کنیم و به نتیجه هم نمی‌رسیم؛ اسیر یک تقدیرگرایی شده‌ایم که چون در گذشته اینطور بوده در آینده هم همینگونه خواهد بود. برخی این گونه القا می کنند که ما ایرانیان نمی‌توانیم یا درک کاملی از دموکراسی نداریم؛ در نتیجه این من‌های ناآموخته موجب می‌شود جامعه دچار درجازدگی شود. آیا واقعا این روح جمعی ایرانی است که با دموکراسی ناسازگار است؟ و آیا عدم استمرارهای ما ناشی از ویژگی‌های درونی و ذاتی ما بوده است؟

فراستخواه: من به این پرسش بسیار مهم، با اطمینان، پاسخ منفی می‌دهم. من با اطمینان به این نتیجه رسیدم که روایت ذات‌باورانه از روح جمعی خالی از وجاهت منطقی و علمی است. یعنی به نظر من روح جمعی یکی از آن مفاهیمی است که می‌تواند به یکی از خرافات جدید تبدیل شود؛ همانطور که ما در گذشته خرافات داشتیم الان هم می‌توانیم خرافات و افسانه‌های جدیدی داشته باشیم. یکی از آن خرافات هم می‌تواند روح ملت‌ها باشد. بله خلق و خو و روحیات قومی هست اما نه به معنای ذات باور.

*اما شما در کتابتان اشاره کردید که استبداد همزاد ایرانیان است، این به همان مسأله ذات‌باورانه بودن برنمی‌گردد؟

فراستخواه: بله گفته‌ام اما نه با درک ذات انگار. زیست استبدادی را آموختیم ولی می‌توانیم یک چند نیز زیست دموکراتیک و آزادمنشانه فرابگیریم. درکی ذات‌باور از خلق و خوی ایرانی نه با منطق و روش‌شناسی علمی توجیه‌پذیر است و نه شواهد کافی برایش وجود دارد؛ یعنی اتفاقا در کتاب ما ایرانیان هم تلاش کردم توضیح دهم که اگر بخواهیم درکی ذات‌باور چه از روح جمعی و چه از خلق و خوی ایرانی داشته باشیم نه شواهد، تأییدش می‌کند و نه روش علمی. به نظر من، مردم ایران تقریبا مثل همه مردمان متوسط الحال دنیا هستند. آنچه خود ملت‌ها را و وضع ملت‌ها را متفاوت می‌کند، ذاتیات نیست، کنش ها و یادگیری هاست. درست است که استبداد همزاد ایرانی است اما این ذاتیات قومی ما نبوده و نیست. نوع عادت‌ها و موقعیت‌های ما اینگونه بود و این موقعیت‌ها اقتضای یک چنین مناسبات و رفتارهایی داشتند و بعد به این رفتارها عادت کردیم؛ مثلا تملق را عادت کردیم؛ عادت کردیم که بگوییم «زبان سرخ سر سبز را می‌دهد بر باد» و «دیوار موش دارد و موش گوش دارد»، اینها در ادبیات تبدیل به یک نوع کدهای رفتاری و ذهنی شده که در واقع به این شکل فکر می‌کنیم (یعنی همان مم‌های فرهنگی که فصلی از کتاب ما ایرانیان به آن اختصاص یافته است) اما نه به معنای ذات‌باور، بلکه موقعیت ما طوری بود و به این شکل عادت کرده‌ایم و حالا می‌توانیم موقعیت‌های دیگری برای خودمان ایجاد کنیم و با تغییر و بهبود موقعیت‌هایمان و ایجاد موقعیت‌های تازه، عادت‌هایمان را تغییر دهیم و عادت‌های بهتری را کسب کنیم. پس ما می‌توانیم موقعیت‌هایمان را بهبود ببخشیم مثلا شبکه‌های اجتماعی، موقعیت‌های تازه‌ای برای ماست و در این شبکه‌های اجتماعی، موقعیت‌های تازه‌ای به وجود می‌آید؛ در این موقعیت‌های تازه امکان‌های رفتاری ما عوض می‌شود و حیطه‌های امکان برای اعمال ما تغییر می‌کند و تجربه و عادت‌های تازه کسب ‌می‌کنیم و بعضی از عادت‌های پیشین خودمان را ترک کنیم. در نتیجه منِ پدر هم در این موقعیت‌های تازه یاد می‌گیرم که فرزندم را به شکل دیگر و بهتری می‌توانم تربیت کنم. خودم را می‌آزمایم و می‌بینم موقعیت که بهبود پیدا می‌کند، خلق و خو هم عوض می‌شود پس خلق و خو وجود دارد اما تابعی از موقعیت ها و عادت ها و آموخته‌هاست و می‌تواند تغییر یابد.

*وقتی می‌گویید خلق و خو در موقعیت‌ها تغییر می‌کند، یعنی شما به جبر از جمله جبر جغرافیایی اعتقاد دارید؟

فراستخواه: جغرافیا فقط بخشی از موقعیت است؛ ما انواع موقعیت‌های ارتباطی و نهادی و آموزشی و اجتماعی می‌توانیم برای زیست آزاد خود ایجاد کنیم و عادات خود را تغییر دهیم. حتی خود موقعیت جغرافیایی نیز می‌تواند تغییر پیدا کند؛ مثال جهانی شدن و درنوردیده شدن مرزها و به نوعی نفوذپذیر شدن و از میان رفتن مرزها به معنای سنتی کلمه سبب می‌شود که موقعیت‌های جغرافیایی ما عوض شود و کنش‌های تازه‌ای فرصت پیدا کند؛ مثلا شما وقتی یک NGO دارید و در آن با هم عمل می‌کنید، یک الگوی تازه‌ای از رفتار را مزه مزه می‌کنید. وقتی شما در یک سازمان رسمی و دولتی کار می‌کردید که نوعی کارکردگرایی، وظیفه گرایی، اطاعت از پایین و ابلاغ از بالا به پایین حاکم بود، در این موقعیت سازمانی یک جور رفتار می‌کردید و نوعی الگوهای آموخته رفتاری داشتید اما وقتی وارد یک NGO محلی می‌شوید، شرایط تغییر می‌کند و شما در یک موقعیت تیمی، تعهد متقابل، علاقه مشترک، همدلی، هم‌فهمی، هم‌اندیشی، انگیزه‌های درون‌زا و توقع انتقادی و ارتباطات انسانی قرار می‌گیرید، در چنین شرایطی الگوهای آموخته رفتاری تازه‌ای پیدا می‌شود و فرد یاد می‌گیرد که جور دیگری عمل کند و می‌آموزد که جور دیگری نگاه کند، در نتیجه عوض می‌شود.

خلاصه، از تاریخ ایران نمی‌توان طفره رفت ولی نباید اسیر حلقه بگوش او شد. می توان راه تازه ای برای آینده گشود. ما جنگ‌ها و ناامنی‌های بسیاری داشتیم اما می‌توانیم یک جور دیگری نگاه کنیم و موقعیت‌های تازه‌ای را برای خودمان ایجاد کنیم تا تجربه‌های تازه‌ای کسب کنیم.

منطق موقعیت به ما می‌گوید که من در موقعیت‌های دیگر بازیابی تازه‌ای از خودم خواهم داشت و درک دیگری از اشیا و از جهان و از خودم و دیگران پیدا خواهم کرد. در نتیجه ظرفیت‌های تازه‌ای در من ظهور پیدا خواهد کرد. با این دیدگاه می‌توانیم بگوییم، درست است که ایرانیان یک چنین شکست‌ها و مشکلاتی داشتند و بخشی از آن در خلق و خویشان بود اما این خلق و خوها ذاتی نیستند.

*شما در مسأله دموکراسی‌خواهی ایرانیان، بین فرهنگ و خلقیات تفاوت قائل هستید؛ در حال حاضر برای بررسی موانع دستیابی به مردم سالاری جامع باید از فرهنگ صحبت کنیم یا خلقیات؟

فراستخواه: خلق و خو بخشی از فرهنگ است. فرهنگ، بزرگتر است اما هم فرهنگ و هم خلق و خو حاصل یادگیری‌های تاریخی ماست و می‌توانیم با تغییر موقعیت‌هایمان، با کنش ها، از طریق هم‌کنشی‌ها، با ارتباطات، با تقلاهای انسانی و مخصوصا کم کردن خطاهایمان و پروژه‌های کارآمدتر و طرح‌های بهبود یافته‌تر، یادبگیریم که طور دیگر زیست کنیم این شرایط را تغییر دهیم و تجربه‌های جدیدی را کسب کنیم. اگر در مشروطه، کنش‌گران از برخی از خطاها پرهیز می‌کردند، موفقیت ما در مشروطه بیشتر می‌شد. پس طبیعی است که ما به جای تقدیر باید به فکر خطای عاملان باشیم و آن را تقلیل و کاهش دهیم.

دموکراسی از یک جهت نوعی فرهنگ و رفتار اجتماعی و سبک زندگی است ولی از سوی دیگر نوعی چیدمان نهادی و تنظیمات ساختاری و مدیریتی است یعنی اگر یک ملت بیشتر از ملت دیگر دموکراسی دارندبه این معناست که از یک جهت سبک زندگی، خلق و خو و رفتار و فرهنگ‌شان تفاوت می‌کند و از سوی دیگر هم شیوه‌های حل مسایل، حقوق، قوانین، ساختارها و نهادهایشان متفاوت است. پس ما با تغییر ساختارها، موقعیت زندگی خودمان را تغییر دهیم. مثلا ممکن است افرادی برای انجام شدن سریع‌تر کارشان در بانک زرنگی کنند و در صف نایستند اما اگر دستگاه نوبت‌دهی وجود داشته باشد، همان آدم های زرنگ، عادت می کنند منتظر نوبت شان بشوند، کتاب بخوانند یا قدم بزنند تا نوبتش برسد. الان چه اتفاقی افتاد؟ آیا خلقیات آن انسان در آن لحظه، عوض شد یا ذاتش دگرگون شد؟ نه! همان انسان است، و اگر آن دستگاه نوبت‌دهی نباشد دوباره آن رفتارها را انجام می‌دهد. پس آن خلق و خوها تمام قضیه نیست و تمام داستان این است که این موقعیت است که خلق و خوهای خاصی را تشدید یا ایجاد می‌کند.

پس باید به جای نفرین به تاریخ‌مان، موقعیت‌های کنونی‌مان را بهبود ببخشیم. گاهی عوض کردن موقعیت، تکنولوژیک است حتی گاهی فنی، مدیریتی و گاهی ابتکاری و ساختاری است؛ مثلا مدیر اقتدارگرایی در یک سازمان هست اگر شورایی در این سازمان تشکیل دهند به شکل قانونی که اختیارات مدیر را یک مقدار به سطوح میانی انتقال دهد، موقعیت عوض می‌شود، ساختار تغییر پیدا می‌کند و اعمال همکاران آن سازمان و حتی اعمال مدیر و شیوه‌های عمل و رفتارشان عوض می‌شود. پس باید بگویم ایرانیان ملتی هستند با خلقیات متوسط الحال. نه هنر نزد ایرانیان است و بس و نه لایق استبداد هستند. خلقیات فعلی حاصل عادات و آموخته‌های تاریخی است “مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی/ چنان که پرورشم می‌دهند، می‌رویم” ولی می‌توانیم موقعیت‌مان را بهبود ببخشیم و شرایط زیست‌مان را تغییر دادیم، همین جاست که به مسأله تغییرات و اصلاحات نهادی می‌رسیم. ما باید یک دست کاری در نهادهایمان انجام دهیم. در اینجا کنش لازم داریم باید در خودمان هیجانات و ادراکاتی تولید کنیم و جور دیگر نگاه کنیم. این عزیمت‌ها و ادراک‌های تازه از انسان‌های پیشرو و کنش‌گران ناشی می‌شود. این همان سیمرغی شدن است. ما یکباره که عوض نمی‌شویم پس باید یادگیری تدریجی در متن تمرین‌های اجتماعی داشته باشیم. یادگیری در اجتماعات محلی، گروه‌های همسایگی، دوستی و حرفه ای، تیم‌های کاری، تیم‌های سازمانی و محله‌ای، ان جی اوها و… در اجتماعات و جماعت‌های کوچکتر. یاد بگیریم به همدیگر گوش دهیم، یکدیگر را نقد کنیم، ابتکار به خرج دهیم و خلاقیت‌های خودمان را بیازماییم و با همان توانایی‌ها در مقیاس‌های بزرگتری عمل کنیم و در آن صورت می‌توانیم به واقعیت‌ها برگردیم، ملت‌ها دموکراسی را چطور تجربه کردند؟ همین طوری شده یعنی تمام ملت‌هایی که الان درجاتی از دموکراسی را دارند، هیچ کدام نه با ویژگی‌های خلق و خویی به معنای ذات انگار صاحب دموکراسی شدند و نه محروم از دموکراسی شدند. ملتی که دموکراسی دارد کوشیده است، موقعیتی ایجاد کرده است و عادات دموکراتیک کسب کرده است.

*شاخص‌های جهانی در این خصوص چه می گویند؟

فراستخواه: ۱۰ درصد جمعیت جهان و ۱۲ درصد تعداد کشورها به طور قابل توجهی از دموکراسی برخوردار هستند: نروژ، سوئد، اسپانیا، اروگوئه، مالتا، استرالیا. در حالی که نیوزیلند جزو قاره اقیانوسیه است، رتبه دموکراسی‌اش از آمریکا بالاتر است. مالتا در مدیترانه است و جزو کشورهایی است که به طور کامل از دموکراسی برخوردار است. استرالیا که خود قاره‌ای است و دموکراسی دارد. اینها با تمام تفاوت‌ها جزو دموکراسی‌های کامل محسوب می‌شوند، پس دموکراسی در ذات و ژنوم روح قومی آنگلوساکسون نیست. آنها ملت و فرهنگ بزرگی هستند و همه دنیا از دستاوردهایشان استفاده می‌کنند ولی دموکراسی در ژنوم آنها نیست. این نتیجه سفر تاریخی، رنج‌ها، کنش و ابتکاراتشان است؛ البته گاهی، بعضی موقعیت‌ها و بخت‌های تاریخی واقعا وجود دارد. بخت‌های تاریخی، بداقبالی‌ها و خوش اقبالی‌های تاریخی هم واقعا یک بخشی از موقعیت است اما همۀ موقعیت نیست. بسیاری از موقعیت‌ها را خودشان با طرح‌های بزرگ و پر هزینه ایجاد کردند پس در ذات آمریکا و اروپا نیست. نیمی از جمعیت دنیا به نحوی از دموکراسی‌ برخورداتر است هر چند با نارسایی‌هایی. از ایتالیا و کره جنوبی و ژاپن تا بلژیک و فرانسه و پرتقال و تا مکزیک و هنگ‌کنگ و مالزی و مقدونیه و مونتنگرو که همه به نحوی دموکراسی را تجربه کردند.

از انواع مختلف قاره‌ها و ملتها؛ برای مثال بوتساوانا و زامبیا کشوری آفریقایی هستند و ژاپن و تایوان و هند، آسیایی‌اند و اسراییل سامی است و اندونزی و مالزی و تونس مسلمان‌اند، مغولستان هم با تاریخ و ویژگی‌های خاص خود در این پنجاه درصد قرار دارد.

نزدیک به بیست درصد هم وضعی دوگانه دارند از گواتمالا، آلبانی تا ترکیه و تایلند و لبنان و ماداگاسکار و پاکستان و عراق و ارمنستان و گرجستان و نیکاراگوئه. در کشور ترکیه از یک طرف انتخابات است، از یک طرف دخالت رییس‌جمهور و مهندسی انتخابات دیده می‌شود. دموکراسی رویین تن نیست، باید مراقبت شود.

تا اینجا شد هفتاد درصد. می‌ماند حدود سی درصد که گرفتار اقتدارگرایی‌اند که در بین اینها همه جور کشور دیده می‌شود؛ در آفریقا مثل الجزایر و مصر و موریتانی؛ در کشورهای عربی مثل اردن و کویت و عربستان؛ در قاره آمریکا مانند کوبا و هائیتی؛ از کشورهای بزرگی مثل روسیه و چین؛ در اروپای شرقی مثل جمهوری بلاروس؛ در خلیج فارس مثل عمان و قطر و بحرین و امارات؛ آن سوی آسیا همچون ویتنام؛ کشورهای آسیای میانه مثل قزاقستان و تاجیکستان، آذربایجان و ترکمنستان. در شاخص دموکراسی اکونومیست، نام کشور ایران نیز جزو این گروه آمده است.

چین رشد بالای ۱۰ درصد دارد اما هنوز دموکراسی نشده است. به هر حال این نشان می‌دهد که ما نباید به دموکراسی یا استبداد به معنای یک روح قومی ذات باور نگاه کنیم. نه دموکراسی و نه استبداد بر جبین ملت‌ها نوشته نشده است. کره شمالی و جنوبی را برایتان مثال می‌زنم؛ رتبه دموکراسی کره جنوبی ۲۲ است یعنی از کل کشورهای جهان بیست و دومین دموکراسی دنیاست، دموکراسی کره جنوبی بالاتر از فرانسه و بلژیک ایستاده است اما کره شمالی که از لحاظ تاریخ و جغرافیا همتای کره جنوبی است، اقتدارگراترین کشور دنیا محسوب می‌شود و در آخرین ردیف رتبه‌بندی دموکراسی در رتبه ۱۶۷ قرار دارد. پس موقعیت، کنش و عادت سبب می‌شود که ساختارهایی شکل بگیرد و آن ساختارها با خود رفتارهایی را به وجود می‌آورد و آن رفتارها خود را مرتب، تولیدمثل و تکثیر می‌کند. اگر دو کلمه می‌تواند این معما را بگشاید، آن دو کلمه یادگیری و کنش است. کنش‌گرانی که حاضر باشند با تولید ادراکات تازه، هیجانات تازه و با یادگیری اجتماعی برای تغییر موقعیت‌ها و کسب عادت‌های تازه در این ملت بکوشند.

*شما از خطای انسانی می‌گویید و اینکه با کنترل این خطای انسانی می‌توان موقعیت‌های بهتری ایجاد کرد. خب، آن انسان مثلا گرفتار تقدیر تاریخی چطور می‌تواند خودش را بازآفرینی کند و برنامه جدید بدهد؟ در جامعه‌ای که به تعبیر شما ذره‌ایست این کار به عهده کیست؟ آیا اشکال از زیرساختهاست و حکومت باید چنین تصمیمی بگیرد؟ آیا نیازمند تصمیم تاریخی نخبگان برای ایجاد آموزه‌های جدید به جامعه هستیم یا اینکه این مساله به تک تک افراد جامعه برمی‌گردد و نیاز به یک تغییر دارد؟‌ در جامعه‌ای که به گفته خودتان، دچار فردگرایی خودمحورانه است، راه خلق موقعیت جدید و طرح جدید چیست؟

فراستخواه: درود بر شما! شما کلمات را دشوار می‌کنید و اجازه نمی‌دهید من کلمات را ساده کنم. متأسفانه مشکلی که در جامعه ما وجود دارد، این است که ما کلمات و واژه‌ها را آسان می‌کنیم؛ این تنبلی ذهنی است که می‌خواهیم از واقعیت‌ها طفره برویم و مدل‌های ساده‌ای برای تفسیر قضایا جست‌وجو می‌کنیم و شما نسل جدید با ذهن چالاک خود کلمات را دشوار می‌کنید. بله! صورت مسأله دشوارتر از اینهاست ولی ما باید با این دشواری‌ها گلاویز شویم مثلا هرچند روند رو به رشد فردگرایی خودمدار در ایران وجود دارد اما کنشگرانی می‌توانند با ایجاد آگاهی ها و موقعیت‌ها فرصت تمرین‌های جمعی و کار جمعی و فرصت تجربۀ ملموس منافع جمعی و مصالح عمومی در گروه‌های همسایگی و محلی و ان جی اوها و شوراها و در فعالیت‌های داوطلبانه ایجاد کنند. در آن صورت عادت خودمداری هم تدریجا عوض می شود و ما یاد می‌گیریم با ایجاد خیر عمومی به فکر مطلوبیت‌های خودمان باشیم و بیاموزیم که اتفاقا این پایدارتر است.

*شما به کشورهایی اشاره کردید که در جدول دموکراسی رتبه‌های خوبی دارند، این اسامی مرا به یاد یکی از جداول آی کیو و هوش فردی کشورها می‌اندازد. کره جنوبی، هنگ کنگ، استرالیا و… جزو دموکراسی‌های مطرح هستند و در جدول آی کیو نیز در صدر قرار دارند. اما به ایران در یکی از این جداول که ۸۱ کشور مورد بررسی قرار گرفته، رتبه ۵۶ داده اند. آیا هوش فردی نیز می‌تواند در دموکراسی‌خواهی و رسیدن به آن مولفه‌های دموکراسی موثر باشد؟

فراستخواه: هم‌اکنون در جهان ثابت شده که تغییر الگوی غذایی کودکان، سبب تغییر در هوش آنها می‌شود. پس ببینید که هوش یا همان آی کیو نیز امر ذاتی نیست، هوش یک امر روان شناختی و در عین حال اجتماعی و فرهنگی است و نمی‌شود با یک مقیاس، هوش همه ملت‌ها را سنجید. گاردنر هوش‌های متفاوت و متنوعی را برای انسان در نظر گرفته است. با همه این داستان‌ها آن چیزی که تحقیقات نشان می‌دهد این است که این هوش هم می‌تواند با روش‌های تدریس بهتر، بهبود روش‌های آموزشی، تغذیه، حمایت‌ها و بهبود مشاوره و بهبود سیستم‌ها تغییر کند. من ۳۰ سال در دانشگاه‌ها معلمی کردم و واقعاً دیدم که دانشجوها با تغییر نگاه‌های ما به آنها، با تغییر شیوه‌های تدریس‌مان و با ارتباط و موقعیت‌هایی که برای آنها ایجاد می‌کنیم، چراغشان روشن می‌شود. محققی سال‌ها پیش در خصوص کنکور تحقیقات زیادی انجام داده و به این نتیجه رسیده بود که بخش بزرگی از ردی‌های کنکور بچه‌های بسیار خلاقی بودند. این فرد توانست با روش علمی سال‌ها پیش، نشان دهد که کنکور نتوانسته این بچه‌ها رو خوب بشناسد؛ آن زمان دیوار کنکور هم خیلی بلند بود و صندلی‌های خالی هم نبود و دانشگاه‌ها هم به این حقارت و این مصائبی که امروز گرفتارند، نرسیده بودند. البته آن موقع مصائب دیگری وجود داشت؛ به هر حال افرادی از دانشگاه محروم شدند در حالی که خلاقیت‌های بسیار زیادی داشتند. پس هوش ملت‌ها ثابت نیست. هوش ملت‌ها هم با مدیریت، آموزش، سیستم، ساختار، ارتباطات و موقعیت‌ها عوض می‌شود.

در سال‌های اخیر، طبق پاره‌ای تحقیقات سه واحد از آی کیوی کل ایران کاسته شده است که یکی از دلایل آن مهاجرت مغزهاست. وقتی کسانی از اینجا می‌روند با خودشان ذخیره ژنتیکی این جامعه را می‌برند؛ مثلاً شما از اینجا می‌روید با خودتان یک نوع رفتارها، فرزندان، ارتباطات، دانش و سبک زندگی را می‌برید و در نتیجه امکانات سفره و ذخیره ژنتیکی ما تقلیل پیدا می‌کند و به تدریج هوش ما آب می رود.

شما می‌گویید که بین هوش و دموکراسی ارتباط وجود دارد. بله! من کاملاً تایید می‌کنم؛ زیرا این دو مقوله با یکدیگر هم‌بستگی دارند یعنی مقداری از هوش موجود و ذخیره ژنتیکی موجود کمک می‌کند که کنش‌ها، آگاهی‌ها و ارتباطات غنی شود. وقتی آن کنش‌ها و آگاهی‌ها غنا پیدا می‌کند، سیستم‌ها و ساختارها بهبود پیدا می‌کند که بخشی از آن هم دموکراسی است و وقتی دموکراسی ایجاد می‌شود، پاسخگویی را ایجاد می‌کند. پاسخگویی سبب می‌شود که سیستم‌ها پاسخگو شوند، سیستم‌ها پاسخگو می‌شوند پس حمایتشان بیشتر می‌شود و مطالبات اجتماعی را به ناگزیر باید پاسخ دهند، در نتیجه بهتر آموزش و سرویس می‌دهند، امکان رفاه اجتماعی بیشتر می‌شود و وقتی رفاه اجتماعی بیشتر می‌شود، فرصت بیشتری برای مردم در ظهور قابلیت‌ها و توسعه هوش‌هایشان فراهم می‌آید. در آمریکا تیراژهای میلیونی از مثنوی مولوی وجود دارد تغییر در الگوهای زندگی آنها، دموکراسی، رفاه و درآمد سرانه سبب شده است که نیازهای معنوی تازه و هوش معنوی در آنها ظهور پیدا کند در حالی که ما که روی گنجینه‌ای نشسته‌ایم “درویشی نشسته بر گنج” هستیم. چون نیازهای حقیر معیشتی و روزمره ما را کرخت کرده است. پس برگردم به اینکه می‌شود گفت که ملت‌های باهوش­تر، ملت‌های با دموکراسی بیشتری هستند، کاملاً درست است اما هم باهوشی و هم دموکراسی ذاتی یک ملت نیست، هر دو را در گذر زمان و با ایجاد موقعیت‌های تازه و به کمک کنش و یادگیری، کسب کرده‌اند، آموخته‌اند، عادت کرده‌اند.

*ذات‌انگاری نه اما موجب هم افزایی همدیگر شده‌اند؟

فراستخواه: بله! هوش و دموکراسی هم‌افزایی داشتند ولی آن هم نتیجه ایجاد موقعیت‌های تازه و عادت‌ها بود. دموکراسی و هوش با هم همبستگی دارند اما هر دو یاد گرفتنی، آموختنی، موقعیتی و قابل مدیریت هستند. زیست استبدادی و فرهنگ استبدادی نیز همینطور، آموخته می‌شود و عادت می‌شود. هیچ یک از اینها روح قومی این مردمان و پیشین‌بنیاد نیستند و جبر محتومی برای اینها نیست. دموکراسی و استبداد در یک ملت می تواند جا به جا شود.اسپانیا در نیمه قرن بیستم چه وضعیتی داشت؟ یک دیکتاتور (فرانسیسکو فرانکو) تا سال ۱۹۷۵ بر این کشور حاکم بود؛ اما الان رتبه اسپانیا در دموکراسی ۱۷ است. روح قومی اسپانیا که عوض نشده، اما شرایط و موقعیت‌هایشان تغییر یافته است. مثال دیگر آلمان است. نازی‌ها با اکثریت آرا در بعضی از شهرهای آلمان رأی آوردند، دانشمندانی مهاجرت کردند، اما کنش جمعی، مقاومت معرفتی و مقاومت اخلاقی مردم این کشور سبب شد که دوباره دموکراسی خود را بازیابند. کشورهای اروپایی و آمریکا در دموکراسی‌های کلاسیک پیشرو بودند یعنی در قرن نوزدهم وارد تجربه‌های دموکراسی شدند و چون ما در دوره معاصر زندگی می‌کنیم احساس می‌کنیم که این کشورها از ابتدا همین‌طوری بودند. یک مقدار که مطالعات تاریخی خودمان را بیشتر می‌کنیم و این کشورها را در تاریخیت خودشان نگاه ‌کنیم، می‌بینیم که واقعاً آنطور نیست و با تغییر موقعیت‌ها، رفتارهای مختلفی از خودشان نشان دادند. دموکراسی آموختنی، موقعیتی، یادگرفتنی و تمرین کردنی است و عادات، خلق و خوها، سبک زندگی و فرهنگی دارد که می‌توانیم تمرین کنیم و در جهت دموکراسی‌خواهی پیشرفت‌های بهتری داشته باشیم.

ضمنا باید بگوییم اوضاع اجتماعی و فرهنگی یک ملت به یک منوال ثابت نمی ماند و می‌تواند تغییر کند. مثلا شواهدی در جامعه ایران واقعا وجود داشت که مردم گرفتار یک نوع ذره‌وارگی شدند و یک نوع فردگرایی خودمحور در جامعه ایران به عنوان یک تِرِند خود را نشان می‌داد. بله درست است تحقیقات این مساله را تایید کرده است. اما با ایجاد موقعیت‌های تازه می‌توانند تغییر پیدا کنند. پس باید نگاه‌هایمان به عمق جامعه ایران معطوف شود و در لبه‌های ظاهر

منبع: جماران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۵۴۳۷۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رونمایی جبهه «ایران قوی» از لیست انتخابی خود در سراسر کشور

جبهه «ایران قوی» لیست کاندیداهای مورد حمایت خود در تمامی حوزه های انتخابیه مرحله دوم انتخابات مجلس دوازدهم را منتشر شد.

 نشست خبری جبهه مردمی ایران قوی با محوریت رونمایی از فهرست نهایی نامزدهای مورد حمایت در مرحله دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی تمامی حوزه‌های انتخابیه سراسر کشور با حضور سردار افشار، حجت الاسلام تقوی، محمد ناظمی اردکانی و اعضای شورای سیاستگذاری جبهه مردمی ایران قوی با نامزدهای مرحله دوم انتخابات شهر تهران برگزار شد.

بنابر روایت مهر، در ابتدای این نشست سردار علیرضا افشار با عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت بنیانگذار مکتب تشیع امام صادق (ع) گفت: جبهه مردمی ایران قوی متشکل از شش حزب و ۷۰ تشکل مردمی ستاد حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی در زمان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ می‌باشد که تلاش می‌کند در عرصه سیاسی یک نهاد انقلابی و جهادی با رویکرد خدمت ایثارگرانه بدون سهم خواهی از قدرت را پایه گذاری نماید.

رئیس شورای راهبردی جبهه ایران قوی ادامه داد: جبهه مردمی ایران قوی با تشکیل کمیته‌های تخصصی در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی می‌کوشد تا با بصیرت افزایی در جامعه، نهادینه سازی اخلاق سیاسی، کمک به حل مسائل مختلف نظام و جلب مشارکت مردم، وحدت و همدلی را در عرصه سیاسی به ارمغان بیاورد.

افشار اظهار کرد: تاکید جبهه مردمی ایران قوی به شایسته سالاری است لذا ما افرادی که در فهرست انتخاباتی جبهه پیشنهاد می‌دهیم در سایر ائتلاف‌ها، جبهه‌ها و جمعیت‌ها حضور دارند لذا ما مقید نمی‌دانیم که افراد منتسب به خودمان را معرفی کنیم و از همه گروه‌ها و حزب‌ها در لیست ما افرادی حضور دارند و شایسته‌ترین آنها هستند که به مردم معرفی می‌کنیم.

سردار افشار با بیان اینکه هدف اصلی جبهه مردمی ایران قوی در انتخابات‌ها جلب مشارکت مردم می‌باشد، افزود: باید به گونه‌ای عمل کرد که مردم احساس جدایی از مسئولین نکنند و مردمی زندگی کردن مدیران از شاخصه‌ها و مطالبات اصلی جبهه مردمی ایران قوی می‌باشد.

رئیس شورای راهبردی جبهه مردمی ایران قوی تصریح کرد: ان شاءالله ما بتوانیم با معرفی افراد متخصص، شایسته و انقلابی مجلس دوازدهم را به عنوان یک مجلس الگو و نمونه در مجلس شورای اسلامی داشته باشیم و در همین راستا جبهه مردمی ایران قوی کار خود را توسعه خواهد داد و سعی خواهد کرد فعالیت‌هایش فقط محدود به ایام انتخابات نباشد بلکه در بین انتخابات‌ها به اهدافی که اشاره شد فعالیت مستمر و قدرتمندی داشته باشد.

در ادامه این نشست سیدرضا تقوی با بیان اینکه انتخابات پیوند مردم با نظام است، اظهار کرد: انتخابات تعیین سرنوشت است و نمایندگان منتخب مردم باید سنگربان نظام و انقلاب در این مسئولیت خطیر باشند و با پرهیز از دنیاطلبی و رعایت اصول اخلاقی در این آزمایش و امتحان الهی در راستای خدمت به مردم در مسند نمایندگی مجلس سربلند و روسفید باشند.

رئیس مجمع نمایندگان استان تهران بیان کرد: مجلس باید به روز و دشمن شناس باشد تا بتواند به وظایف اصلی خود در کمیسیون‌ها در جهت قانونگذاری صحیح و رفع مشکلات مردم قدم بردارد.

رئیس فراکسیون روحانیت مجلس شورای اسلامی ادامه داد: باید تطمیع و زد و بندهای سیاسی را کنار گذاشت تا افراد شایسته و متخصص در ریاست کمیسیون‌ها و مجلس قرار بگیرند.

تقوی در پایان سخنان خود هرگونه اختلاف بر سر منافع حزبی و شخصی را سقوط ارزش‌ها قلمداد نموده و تاکید کرد: منتخبین مردم در مسند نمایندگی مجلس باید برای رضای خدا و مردم تمام تلاش خود را به کار ببندد و از نظرات نخبگان و کارشناسان حوزه‌های مختلف نیز استفاده و بهره‌های لازم را در جهت تشکیل مجلسی قوی و انقلابی صورت بدهند.

در پایان این نشست خبری محمد ناظمی اردکانی با ارائه گزارشی از فعالیت کمیته‌های تخصصی جبهه مردمی ایران قوی و ارائه نتایج تحقیقاتی و کارشناسی کمیته‌ها به معاون اول رئیس جمهور و معاون اقتصادی دولت بیان کرد: اولویت مجلس دوازدهم باید معیشت مردم و رفع مشکلات اقتصادی باشد و تلاش در جهت بهبود فضای حکمرانی کشور که از مطالبات اصلی رهبر معظم انقلاب می‌باشد باید به ملثه ظهور و بروز برسد.

دبیر کل جبهه مردمی ایران قوی، عدالت و رعایت قانون را از اصلی ترین وظیفه نمایندگان منتخب مجلس قلمداد کرده و خاطر نشان کرد: نمایندگان با استفاده از ظرفیت مردم و نهادهای مردمی باید مشارکت جدی مردم در اداره کشور را با توجه به شعار سال رقم بزنند و با استفاده از برنامه هفتم توسعه و همگرایی بین ارکان نظام و ایجاد وحدت حقیقی در مجلس دوازدهم کارآمدی خود را ثابت کنند.

ناظمی اردکانی در پایان سخنان خود با اشاره به رونمایی از فهرست نهایی مورد حمایت جبهه مردمی ایران قوی در مرحله دوم دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی اذعان کرد: نامزدهای مورد حمایت جبهه در چند جلسه مستمر با حضور نامزدهای راه یافته به دور دوم و با رأی گیری از میان اعضای شورای سیاستگذاری جبهه مردمی ایران قوی انتخاب شده‌اند که به شرح ذیل اعلام می‌شود:

حوزه انتخابیه تهران، ری و شمیرانات، اسلامشهر و پردیس:

۱_ علیرضا سلیمی

۲_ محمدحسین حسین زاده بحرینی

۳_ عبدالحسین روح الامینی نجف آبادی

۴_ زهره طبیب زاده نوری

۵_ مجتبی رحماندوست

۶_ ابراهیم عزیزی

۷_ حسین صمصامی

۸_ زهره سادات لاجوردی

۹_ سید نظام الدین موسوی

۱۰_ پیمان فلسفی

۱۱_ ابوالقاسم جراره

۱۲_ فاطمه قاسم پور

۱۳_ سمیه رفیعی

۱۴_ مجتبی زارعی

۱۵_ محمد سراج

۱۶_ سمیه گل پور

حوزه انتخابیه تبریز، آذرشهر و اسکو:

۱_ علی جعفری آذر

۲_ رضا صدیقی

۳_ محمدحسین فرهنگی

۴_ سید محمدرضا میرتاج الدینی

حوزه انتخابیه شبستر:

محمود طاهری

حوزه انتخابیه میانه:

سید مرتضی حسینی

حوزه انتخابیه پارس آباد، بیله سوار و اصلاندوز:

امید علی رعنایی بیله سوار

حوزه انتخابیه سمیرم:

رحیم کریمی

حوزه انتخابیه لنجان:

حسین رجایی ریزی

حوزه انتخابیه کرج، اشتهارد و فردیس:

مصطفی سعیدی سیرائی

حوزه انتخابیه ورامین پیشوا و قرچک:

حسین نوش آبادی

حوزه انتخابیه بیرجند، درمیان و خوسف:

علی مولوی حقیقی

حوزه انتخابیه مشهد و کلات:

کاظم معتمدی فر

حوزه انتخابیه آبادان:

صادق کمائی

سید محمد مولوی

حوزه انتخابیه رامهرمز و رامشیر:

ابراهیم متینیان

حوزه انتخابیه خدابنده:

سعید رفیعی

حوزه انتخابیه زنجان و طارم:

محمد اسماعیلی

حوزه انتخابیه شیراز و زرقان:

سیداسماعیل حسینی
ابراهیم عزیزی

حوزه انتخابیه مرودشت، ارسنجان و پاسارگاد:

سیروس سجادیان

حوزه انتخابیه کرمانشاه:

عبدالرضا مصری

جهانبخش امیری

حوزه انتخابیه گنبد کاووس:

قرجه طیار

حوزه انتخابیه خرم آباد و چگنی:

محمدرضا ملکشاهی راد

هادی هاشمی نیا

حوزه انتخابیه قائم شهر، سواد کوه و جویبار:

علی کشوری

مصطفی معلمی

حوزه انتخابیه ملایر:

احمد آریایی نژاد

 

دیگر خبرها

  • رونمایی جبهه «ایران قوی» از لیست انتخابی خود در سراسر کشور
  • داوطلبان مورد حمایت جبهه ایستادگی ایران اسلامی در زنجان و خدابنده
  • ارتباط بلوتوثی با فضا برقرار شد
  • فهرست نامزدهای مورد حمایت جبهه «ایران قوی» منتشر شد
  • وحدت نیرو‌های انقلاب رمز عبور از تهدیدات است
  • تک‌روی و سهم‌خواهی به نظام و مردم آسیب می‌زند
  • محسن رضایی: سهم‌خواهی به نظام و مردم آسیب می‌زند
  • اولین ارتباط بلوتوثی فضایی برقرار شد
  • راهیابی دو گروه سرود از چهارمحال و بختیار به جشنواره نغمه‌های روشن فردا
  • شبکه هابل برای اولین بار با یک ماهواره ارتباط بلوتوثی برقرار می‌کند