Web Analytics Made Easy - Statcounter

«در رقه بودم»، حکایت جوانی آلمانی تونسی تبار است که پس از ظهور گروه تکفیری «داعش» با وعده هایش فریب خورده، راهی سرزمین «شام» می شود.

این درحالی است که پیش زمینه پیوستن به این گروه در او وجود داشت، آنجا که می گوید:

«از کودکی در گوشم از سرزمین شام و جهاد و جنگ آخر الزمان و دابق گفته بودند»، لذا در جوانی برای تحقق رویایش راه سوریه را پیش می گیرد تا به داعش ملحق شود و زندگی خود را در سرزمین «خلافت اسلامی» مورد ادعای داعش ادامه دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

»

خیلی زود درمی یابد، داعش و سرزمین شام و خلافت«سرابی» بیش نیست، لذا تصمیم به جدایی از داعش می گیرد و پس از فرار، دیده های خود طی مدت زمان اقامتش در رقه و شرکت در نبردهای داعش روایت می کند.

«هادی یحمد»، نویسنده تونسی و مولف کتاب «در رقه بودم» روایتگر حکایت این جوان آلمانی تونسی است که خود را «ابو زکریا» معرفی می کند و به طور کاملا تصادفی با هم آشنا می شوند.

هادی یحمد

انتشار این کتاب در کشورهای عربی با استقبال بسیاری مواجه شد. اهمیت این کتاب در این است که برای اولین روند زندگی در مناطق تحت تصرف داعش، اعتقادات و باورهای این گروه، نحوه تعامل این گروه با عناصر خود، عوامل جذب و دفع جوانان به داعش و نحوه نگرش و تفکر این گروه را به زبانی ساده و مستقیم در قالب داستان بیان می کند.

لذا می توان گفت، «در رقه بودم»، اولین کتابی است که به زبان عربی و به طور مستند از زوایای پنهان داعش سخن می گوید.ترجمه این کتاب با اندکی تلخیص را به روح پاک شهدای مدافع حرم از جمله شهید«محسن حججی»تقدیم می کنیم.

فصل اول: در تدارک فرار/اواخر ژانویه ۲۰۱۶ میلادی

روزی که در «منبج»، از شهرهای شمالی سوریه بودم، را فراموش نمی کنم. هوا سرد و بارانی بود. خانه ای در مرکز شهر کرایه کرده بودم. تعجب می کنم، چرا خانه ای که تا ۲ ماه قبل، پیش از خروج از رقه در آن زندگی می کردم، را به یاد نمی آورم.

شاید برای این بود که اصلا چیزی برای به خاطر سپردن نداشت، بی روح و سرد. مثل تمام خانه هایی که در شهرها و مناطق تحت تصرف داعش در شمال سوریه، در رقه، الباب و منبج وجود داشتند.

بیش از آنکه دوست داشته باشم، زوایای آن خانه را به یاد بیاورم، آرزوی به یاد آوردن چهره صاحبان آنها را داشتم. بارها به ذهنم فشار آورده بودم، اما بی نتیجه بود.

ولی اولین بار که چنین خانه ای را کرایه کردم، فراموش نمی کنم. در دنیای دیگری سیر می کردم. خود را به نام «مهاجر»[عناصر خارجی داعش] در صفوف داعش می دیدم.

برای رسیدن به سرزمین خلافتیکه «ابوبکر البغدادی» تاسیس آن را اعلام کرده بود، سر از پا نمی شناختم. برای همین رنج سفر را به جان خریده بودم تا به زندگی خود در سرزمینی ادامه دهم که در آن «ظلمی روا داشته نمی شد».

این جملات مرا به یاد یکی از تولیداتم در دفتر تبلیغات داعش در استان «حلب» می اندازد - چون بخشی از فعالیت هایم در داعش تولید کارهای تبلیغاتی و رسانه ای بود - در بخشی از فیلم تبلیغاتی که ساخته بودم، عینا از این جملات استفاده کرده بودم.

به خوبی به یاد می آورم. آن روزها در شهر «الباب» مستقر بودم. به من مسئولیت تولید فیلمی تبلیغاتی برای داعش داده شد. سناریو فیلم این گونه طراحی شده بود که اول فیلم، من داستان مهاجرتم از آلمان به تونس و سپس ترکیه و سوریه را روایت کنم. من هم چنین کردم :«از مهاجرتم به تونس گفتم .. از اینکه آلمانی تبار بودم و سودای زندگی در سرزمین خلافت را در سرمی پروراندم».

هدف فیلم انتقاد از مهاجرت مردم سوریه و ترک میهن اشان بود. از قضا تولید این فیلم مصادف شد، با مرگ «آلان»، کودک ۳ ساله کُرد سوری در سواحل ترکیه طی ماه سپتامبر ۲۰۱۵ و تصمیم من برای جدایی از داعش.

این فیلم را درحالی ساختم که به آنچه در آن می گفتم، دیگر ایمان نداشتم. تنها چیزی را که از من خواسته شده بود، انجام می دادم. سرزمین خلافت اسلامی آنگونه نبود که توصیفش می کردند. من با آن کسی که به محض پای گذاشتن به خاک سوریه و ورود به سرزمین خلافت، سجده شکر به جا آورده بود، تفاوت بسیار داشتم.

حالا دیگر، همه چیز در خانه ای که در منبج کرایه کرده بودم، تغییر کرده بود. شاید من اینطور تصور می کردم. نه همه چیز سرجای خود بود، این من بودم که تغییر کرده بودم. الان می دانستم، این خانه صاحبی دارد که حتی اگر از سوریه هم مهاجرت کرده باشد، باز روزی برای تصاحب آن خواهد آمد.

همچنین دریافته بودم که اقامتم در سوریه و سرزمین خلافت موقت است. آن روزها شهر در معرض بمباران شدید بود، آمریکایی ها، روس ها، ارتش سوریه، همه شهر را هدف گرفته بودند.

نیروهای موسوم به «سوریه دموکراتیک» پس از تصرف جنوب منبج به سمت سد «تشرین» که داعش آن را سد «الفاروق» نامیده بود، درحال پیشروی بودند.

پس داعش تنها با جنگ و جنگیدن سروکار نداشت، بلکه می خواست، نماد یک دولت تمام عیار باشد، لذا پس از تصرف هر منطقه نام کوچه ها و محله ها و خیابان ها و سدها را تغییر می داد و به تبعیت از مجاهدین افغان برای عناصرش «لقب» و «کنیه» در نظر می گرفت و کنیه من نیز «ابو زکریا» بود.

روز مقرر، ساعت ۱۱ از خواب بیدار شدم. سحرخیزی در میان سوری ها جایی ندارد. آنها روز خود را ساعت ۱۰ صبح آغاز می کنند. پس از صبحانه سوار ماشینی شدم که داعش در اختیارم گذاشته بود. به سمت خانه یکی از برادران راه افتادم. آنها نیز درصدد فرار بودند.

گروهی چهار نفره تشکیل داده بودیم. یکی از اعضای گروه همسر و ۳ فرزندش را هم به همراه داشت. مقصد همه تونس بود. در آخرین روزها زمزمه هایی درباره وفاداری ما به گروه شنیده می شد و این فرار را بر ما سخت می کرد. مانع اصلی ایست های امنیتی گروه بود، لذا باید هرچه سریع تر به راه می افتادیم.

پس از کرایه خانه ای در منبج و خرید اقلام مورد نیاز، در راه بازگشت به خانه به دلیل لغزندگی خیابان ها که یخ زده بودند با یک دکل تصادف کردم. خسارت زیادی به ماشین وارد شده بود. مجبور شدم، بخشی از ملبغی که برای خرج سفر کنار گذاشته بودم، را صرف تعمیر ماشین کنم.

ساعت ۵ بعداز ظهر از شهر منبج به سمت شهر الباب حرکت کردیم. اما خراب شدن ماشین وسط راه باعث شد، به منبج برگردیم. مجبور شدم، از طریق «واتس آپ» با کسی که قرار بود، امنیت عبور ما از مناطق تحت تصرف گروه های مسلح سوری را تامین کند، تماس گرفتم و قرار خود را یک روز به تعویق انداختیم.

ماشین در ورودی منبج رها کردیم و راه خانه یکی از برادران را پیش گرفتیم. خانه های که داعش پس از تصرف منبج آنها را در اختیار عناصر خارجی گروه قرار می داد و منبج از جمله شهرهایی بود که اغلب ساکنان آن پس از تصرف به دست داعش، مهاجرین بودند، لذا به شهر مهاجرین معروف شده بود.

در این شهر کوچک مرزی به همه زبان ها از فرانسه و انگلیسی و آلمانی گرفته تا روسی و چینی و به همه لهجه های عربی از مصری و تونسی و مغربی گرفته تا الجزایری و لیبیایی صحبت می کردند.

از این شهر خاطره چندانی ندارم، جز تابلوهای سیاه و سفید تبلیغاتی داعش که مرا به یاد تونس و جشن سالروز به قدرت رسیدن «زین العابدین بن علی»، دیکتاتور سرنگونه شده این کشور می انداخت، با این تفاوت که آن تابلوها به رنگ بنفش بودند و اینها سیاه.

اولین مشکلی که پس از بازگشت به منبج با آن مواجه شدیم، نحوه تامین هزینه سفر بود. تصمیم گرفتیم، این مشکل را با فروش سلاح هایی که به همراه داشتیم حل کنیم.

به دلیل نظارت شدیدی که این اواخر روی این مغازه ها صورت می گرفت، اعضای گروه با این پیشنهاد مخالفت کردند. مغازه های خرید و فروش سلاح یکی از پدیده های رایج در مناطق تحت تصرف گروه های مسلح از جمله داعش در سوریه بود که در این اواخر داعش نظارت بر خرید و فروش این مغازه ها را به دلیل افزایش موارد فرار از گروه و فروش سلاح هایشان برای تامین هزینه سفر تشدید کرده بود.

کافی بود، عناصر «حسبه» یا پلیس دینی داعش به یکی از عناصر شک کنند، سلاح هایش را برای فرار فروخته تا مجازات اعدام را در حقش اجرا می کردند.

فرودگاه نظامی «کشیش» در نزدیکی شهر «مسکنه»، در حومه شرقی حلب به قربانگاه اعضای فراری داعش تبدیل شده بود. هرکس که طی فرار دستگیر می شد، اینجا اعدام می گردید.

روز بعد، از خواب که بیدار شدم، دو سلاح «کلاشینکف»ام را برداشته، راه بازار فروش سلاح را پیش گرفتم. کلاشینکف خودم با ارزش تر از کلاشینکفی بود که یکی از براداران مهاجر پیش از فرار آن را به من هدیه داد.

یادم می آید که کلاشینکف ام را پس از تصرف شهر «القائم» عراق از یکی از انبارهای تسلیحاتی این شهر برداشتم. از عجله ای که در فروش سلاح ها داشتم، مغازه دار که متوجه اوضاعم شده بود، از این شرایط نهایت سوء استفاده را کرد و سلاح ها را به پایین ترین قیمت خرید. برای هردوی آنها تنها ۲ هزار دلار پرداخت کرد.

کلاشینکف ام برایم خیلی عزیز بود، آن را چون یار و همدم خود می دانستم که در بسیاری از نبردها همراهم بود. یادم می آید، یک بار یکی از برادارن از من خواست آن را به قیمتی بسیار بالاتر به او بفروشم، اما قبول نکردم.

پس از فروش سلاح ها بار خود را بسته راه گاراژ اتوبوس ها و مینی بوس های منبج را پیش گرفتیم و با یکی از رانندگان توافق کردیم، ما را به روستای «تل بطال» مابین شهرهای «الراعی» و «الباب»، در حومه شمالی حلب ببرد.

ماشین به راه افتاد و قرار گذاشتیم، در ایست های بازرسی داعش بگوییم که برای خواستگاری راهی روستای تل بطال هستیم. اگرچه این ایست ها بزرگترین خطر در مسیر فرار ما بودند و هرچه به نقاط مرزی یا خط تماس مناطق اشغالی داعش و دیگر گروه های مسلح یا ارتش سوریه نزدیک می شدیم، تعداد این ایست ها افزایش می یافت، اما حملات هوایی اخیر نیروی هوایی روسیه و سوریه و آمریکا، داعش را وادار به کاستن از تعداد این موانع کرده بودند و این شانسی بزرگ برای ما بود.

از سوی دیگر، به تن داشتن لباس نظامی داعش نیز کمک بسیاری به ما کرد تا از شهرهای منبج و الباب بی دردسر خارج شویم. با نزدیک شدن به روستای تل بطال با کسی که قرار بود، ما را به خاک ترکیه منتقل کند، تماس گرفتم و برای خروج هر نفر به جز کودکان هزار دلار به حسابش واریز کردم.

در مناطق تحت تصرف داعش، ارزهای مختلفی رد و بدل می شد، اما دلار آمریکا رایج ترین آنها بود. داعش حقوق عناصر خود را به دلار می داد و خرید و فروش ها و معاملات کلان و عمده اش به دلار صورت می گرفت.

داعش به جنگجویان خود ماهانه بیش از ۵۰ دلار با شرط تامین خورد و خوراک و مسکن و به هر کودک خانواده ماهانه بیش از ۳۵ دلار پرداخت می کرد که البته این مبلغ بعدها با سقوط برخی شهرها و مناطق در تصرف داعش کاهش یافت.

آن شب را در خانه آن مرد سوری که قرار بود، ما را به ترکیه منتقل کند، به صبح رساندیم. لباس های نظامی را با لباس های شخصی تعویض و موها و ریش و سبیل هایمان را کوتاه کردیم.

از زمان پیوستن به داعش این اولین بار بود که ریش هایم را کوتاه می کردم. اما به موهای بلندم که به شانه ام می رسید و کلی به آن مباهات می کردم، دست نزدم.

قرار بود، خود را لابه لای مردم عوامی که از بیم حملات هوایی به آن سوی مرزها فرار می کردند، جا بزنیم و از مرز عبور کنیم. به همین منظور فردا صبح زود در حالی که آن مرد سوری در جلو و ما پشت سر او در حرکت می کردیم، با جمعی از مردم منطقه به سمت مرز ترکیه به راه افتادیم.

قرار شد، طی راه حرفی نزنیم تا کسی به لهجه غیرسوری ما پی نبرد. روستاها، زمین های زراعی و تپه های متعدد و مهم تر از آن از مناطقی که توسط داعش مین گذاری شده بود، عبور کردیم.

«دابق»، یکی از روستاهایی بود که از آن عبور کردیم. قبلا دو بار به همراه یکی از فرماندهان میدانی داعش برای ماموریت های نظامی به این روستا آمده بودم. برخلاف آنچه داعش تبلیغ می کند، من هیچ قداستی در این روستا ندیدم. آنچه دیده می شد، روستایی کوچک با خانه ها گِلی و خشتی که اینجا و آنجا پراکنده بودند.

آخرین سفرم به دابق با فرمانده گروه تونسی های داعش بود. بعداز ظهر به روستا رسیدیم. این سرکرده داعشی از جمله افرادی بود که معتقد بود، نبرد آخر الزمان بین حق و باطل و خیر و شر در این محل انجام می شود.

او هم مثل بقیه نتوانست، چیزی به اطلاعاتم درباره این روستا اضافه کند و من مجبور بودم، به نشانه تایید سخنانش لبخند بزنم و سر تکان دهم. به نظر من دابق سرابی بیش نبود. روستایی که با آنچه از کودکی برایم نقل می شد، تفاوت بسیار داشت.

در حالی که دابق، یکی از ارکان اعتقادی ما بود. سرزمینی در شام که هزاران هزار سلفی به نام «جهاد» و مشارکت در نبرد آخر الزمان به قصد آن هجوم آوردند و تحت لوای آن جنگ ها کردند و ادم ها کشتند و خون ها ریختند و حال بعد از یک سال دریافتیم که دابق سرابی بیش نبوده، در حالی که پیش از آن تنها یک رویا را در سر می پروراندیم و آن، «سرزمین شام» بود ..

منبع: خبرگزاری برنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۵۶۵۴۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

موج بالای مهاجرت پرستاران؛ عمانی‌ها ۶ برابر ایران حقوق می‌دهند | مقاومت عجیب با وجود کمبود پرستار!

سید محمد علوی، پرستار بالین و فعال صنفی حوزه پرستاران گفت: مشکلات معیشتی پرستاران و عدم اجرای تبدیل وضعیت آن‌ها باعث شده که خیلی از آن‌ها اقدام به مهاجرت کنند. حقوق و مزایای پرستارانی که به عمان مهاجرت کرده‌اند، ۶ برابر حقوق یک پرستار فعال در ایران است.

با آن که کشور با کمبود ۱۰۰ هزار پرستار مواجه است، وزارت بهداشت حاضر نیست حدود ۲۰ هزار پرستارِ طرحی را که طرح خود را گذرانده‌اند و در دوره کرونا نیز سنگ تمام گذاشتند، به کار گیرد.

همشهری آنلاین در گزارشی نوشت: پرستاری، یکی از مهم‌ترین مشاغل است که مستقیما با سلامت و جان مردم سر و کار دارد اما مشکلات شغلی و معیشتی این گروه که هر سال تنها وعده بهبود آن از سوی مسئولان داده می‌شود، طاقت پرستاران را بریده است.

ساعت‌های کاری زیاد، حجم سنگین کار، شیفت‌ها و اضافه‌کاری‌های اجباری‌ و با دستمزد اندک، فرسایشی بودن این شغل، اجرا نشدن قوانین اصلاح حقوق و مزایا، تاخیرهای همیشگی در پرداخت معوقه‌ها، کارانه های زیر یک میلیون تومان و حقوق‌های ناچیز ۱۲ تا ۱۴ میلیون تومانی موجب شده که خیلی از پرستاران با وجود علاقه به حرفه‌شان و با این که در این زمینه تحصیلات و دانش دارند، عطای این شغل را به لقایش ببخشند.

طی سال‌های اخیر شاهد چندین موج مهاجرت پرستاران از کشور و یا تغییر شغل آنها بوده‌ایم. مشکلات شغلی پرستاران تا حدی طاقت‌فرسا شده که این روزها مدام خبر استعفای دسته جمعی آنها از مراکز درمانی را می‌خوانیم و می‌شنویم. هفته گذشته بود که ۴۳ نفر از پرستاران اتاق عمل و بیهوشی بیمارستان شهدای تجریش تهران استعفای دسته‌جمعی دادند. اواخر فروردین هم ۲۲ پرستار بیمارستان تخصصی طالقانی چالوس به صورت گروهی استعفا دادند. به این لیست باید پرستاران بیمارستان طالقانی آبادان و چند مرکز درمانی یزد را هم اضافه کرد که استعفای دسته‌جمعی‌شان در ماه‌های گذشته خبرساز شد. اتفاقی که در یک‌ سال گذشته بارها در مراکز درمانی مختلف رخ داد.

۲۰ هزار پرستار طرحیِ بلاتکلیف

سوی دیگر این ماجرا پرستارانی هستند که دوره طرح خود را در دوران پاندمی کرونا گذراندند و وزارت بهداشت نیز قول جذب و استخدام آنها را داد، اما بعد از فروکش کردن کرونا به وعده‌های خود عمل نکرد و آنها را به حال خود رها کرد. پرستارانی که جان خود را کف دست گرفتند و حتی تعداد زیادی از آنها به دلیل ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادند.

سید محمد علوی، پرستار بالین و فعال صنفی حوزه پرستاران در گفتگویی به این موضوع اشاره می‌کند که با وجودِ کمبود بیش از ۱۰۰ هزار پرستار در کشور، وزارت بهداشت حاضر نیست ۲۰ هزار پرستار را که طرح خود را در دوره کرونا گذرانده‌اند و به پرستاران طرحی شناخته می‌شوند، جذب کند.

علوی می‌گوید: این پرستاران در دوره مخوف کرونا ایثار کردند و به جامعه خدمت کردند. آنها می‌توانستند طرح‌شان را به تعویق بیندازند اما ازخودگذشتگی کردند و طرح خود را زودهنگام شروع کردند که کارها روی زمین نماند. ما تعداد زیادی دانشجوی ترم ۸ داشتیم که درس‌شان تمام‌نشده، طرح‌شان را شروع کردند و در دل کرونا رفتند.

پرستارانی که با سابقه ۲۰ ساله، شرکتی هستند

در دوره کرونا تعدادی از پرستاران به تازگی طرح خود را به اتمام رسانده بودند، اما مسئولان با دادن فراخوان و بستن قرادادهای کوتاه‌مدت ۶ ماهه و وعده استخدام و تامین امنیت شغلی، آنها را هم نگه داشتند. چون بیمارستان‌ها به شدت دچار کمبود نیرو بود. این را علوی می‌گوید و ادامه می‌دهد: وعده‌ها باعث شد که خیلی از پرستارها با وجود اتمام طرح‌شان ماندند و کار کردند. اما بعد از پاندمی کرونا با کم‌لطفی و بی‌مهری مسئولان مواجه شدند.

این فعال صنفی پرستاران می‌گوید: ما الان حدود ۲۰ هزار نیروی پرستار کارکشته داریم که ۴ سال درس خوانده‌اند و برادری خود را هم در بحران کرونا ثابت کردند، اما وزارت بهداشت آنها را به کار نمی‌گیرد. در این میان پرستارانی هم داریم که بیش از ۲۰ سال سابقه کار دارند، اما هنوز شرکتی هستند و تبدیل وضعیت نشده‌اند.

از تغییر شغل تا مهاجرت به کشورهای عربی

میانگین حقوق پرستاران با در نظر گرفتن سابقه فعالیت آنها بین ۱۲ تا ۱۵ میلیون تومان است. این را فعال صنفی حوزه پرستاران می‌گوید و ادامه می‌دهد: پرستاران باید چند جا کار کنند تا بتوانند زندگی خود را بگذرانند. خیلی از آنها هم تغییر شغل داده‌اند؛ در تاکسی اینترنتی کار می‌کنند، آنلاین‌شاپ زده‌اند و ... . فقط هم معیشت پرستاران مشکل ندارد. ما همکار پزشک داریم که هنوز پروانه مطب خود را نگرفته و بعد از شیفت درمانگاه مسافرکشی می‌کند.

علوی می‌گوید: مشکلات معیشتی پرستاران و عدم اجرای تبدیل وضعیت آنها باعث شده که خیلی از آنها اقدام به مهاجرت کنند. حقوق و مزایای پرستارانی که به عمان مهاجرت کرده‌اند، ۶ برابر حقوق یک پرستارِ فعال در ایران است.

او می‌گوید: متاسفانه پرستارانِ کشورهای حاشیه خلیج فارس را ایران دارد تامین می‌کند. چون الان بیشترین مهاجرت پرستاران به کشورهای حاشیه خلیج فارس است. ما این همه نیرو تربیت نکردیم که راحت، آنها را به حاشیه خلیج فارس و اروپا و ... بفرستیم و خودمان دچار کمبود باشیم. مساله این است که کمبود پرستار در نهایت به سلامت مردم آسیب می‌زند. نه به کس دیگری.

هر ساعت اضافه‌کاری ۱۵ هزار تومان!

قانون تعرفه خدمات پرستاری، یکی از قوانین اصلاح حقوق پرستاران بود که در سال ۱۳۸۶ به تصویب رسید اما هرگز عملیاتی نشد. تا این که در سال ۱۴۰۰ خود مقام معظم رهبری ورود کردند. با این حال این قانون هرگز به سرانجام نرسید. فعال صنفی حوزه پرستاران می‌گوید: این قانون که گفته می‌شود اجرایی شده، با چیزی که در شیوه‌نامه آن آمده است، خیلی تفاوت دارد. درواقع فقط دارند کارانه ادوار قبل را به اسم تعرفه خدمات پرستاری پرداخت می‌کنند. الان بیشترین مهاجرت پرستاران به کشورهای حاشیه خلیج فارس است. ما این همه نیرو تربیت نکردیم که راحت، آنها را به حاشیه خلیج فارس و اروپا و ... بفرستیم

علوی توضیح می‌دهد: تعرفه خدمات پرستاری، یک قانون است که ده‌ها بار از سوی خود حاکمیت ضمانت اجرایی گرفته است. مقام معظم رهبری بارها در روزهای پرستارِ سال‌های مختلف به مسئولان تاکید کردند که این قانون را اجرا کنند. با این حال این قانون هنوز اجرا نشده است. یکی از تاکیدهای رهبری این بود که: «با کادر سلامت ایام کرونا نباید مانند کارگر فصلی رفتار شود.» اما متاسفانه وزارت بهداشت دقیقا فصلی برخورد کرد و بعد رفع نیازش در دوره کرونا به آنها گفت: «به سلامت»!

به گفته علوی، هر پرستار علاوه بر ۱۷۰ تا ۱۸۰ ساعت کار موظفی در ماه، باید ۱۵۰ تا ۲۰۰ ساعت هم اضافه‌کاری داشته باشد. اما مبنای پرداخت هر ساعت اضافه‌کاری آنها فقط ۱۵ هزار تومان است! آیا این مبلغ با این حجم از فشار کار و فرسایشی بودن این شغل عادلانه است؟ این نشان می‌دهد که نظام پرداخت وزارت بهداشت نیاز به بازنگری جدی دارد.

لزوم احیای قانون حمایت از مدافعان سلامتِ ایام کرونا

وزارت بهداشت به تازگی اعلام کرده که در سال ۱۴۰۳ قصد استخدام ۲۵ هزار نیرو را دارد. در این میان، تعدادی از فعالان صنفی پرستاری در نامه‌ای به ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری از او خواسته‌اند که برای حل مشکل شغلی پرستاران، طرح استفساریه‌ای به مجلس ارائه دهد و این استفساریه پس از دریافت موافقت مجلس، به وزرات بهداشت ابلاغ شود و دستور دهد که وزارت بهداشت از منابع مالی خود، پرستاران طرحی را به کارگیری کند. هر پرستار علاوه بر ۱۷۰ تا ۱۸۰ ساعت کار موظفی، ماهانه باید ۱۵۰ تا ۲۰۰ ساعت هم اضافه‌کاری داشته باشد. اما مبنای پرداخت هر ساعت اضافه‌کاری فقط ۱۵ هزار تومان است!

علوی می‌گوید: وزارت بهداشت هم توان اجرایی این کار را دارد و هم پولش را. حتی اصرار داریم که این استفساریه در لایحه بودجه سالانه هم گنجانده شود. اگر این اتفاق رخ دهد، گام بزرگی در جهت کاهش مشکلات جامعه پرستاری برداشته خواهد شد.

این فعال صنفی حوزه پرستاران می‌گوید: درضمن ما قانونی داریم که در دوران کرونا به نام قانون "حمایت از ایثارگران و مدافعان سلامت در ایام کرونا" که در ستاد ملی کرونا وضع شد. خواسته ما احیای این قانون است. البته بدون برگزاری هیچ آزمونی برای پرستاران. آزمون این نیروها همان کرونا بود و نیاز نیست دوباره در آزمونی شرکت کنند. حتی اگر مهارت نداشتند، در دوره کرونا کاملا کارآزموده و کارشناس شدند و اتفاقا الان به درد دسیستم می‌خورند.

دیگر خبرها

  • خواب جدید داعش برای طرفداران ؛ به افغانستان بیایید !
  • داعش فراخوان داد/ به جای فلسطین در افغانستان جهاد کنید!
  • فراخوان داعش؛ به جای غزه در افغانستان «جهاد» کنید
  • فراخوان داعش؛ به جای غزه در افغانستان «جهاد» کنید
  • بازداشت ۴۱ تروریست داعشی در ترکیه
  • ضرورت مبارزه ایران و افغانستان با داعش به عنوان تهدید مشترک
  • روایت روزنامه جمهوری اسلامی از مدارا با طالبان بدون خط قرمز/ جازدن سیل به جای دادن حقابه!
  • موج بالای مهاجرت پرستاران؛ عمانی‌ها ۶ برابر ایران حقوق می‌دهند | مقاومت عجیب با وجود کمبود پرستار!
  • ثبت تصویری از خودروی عجیب یک روحانی در شهر قم
  • اتفاق عجیب در فوتبال ابران؛ ورثه سرمربی، شاکی جدید تیم شد!