Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - سيد ضياء مي گفت تاريخ سيصد ساله‌ي اخير نشان داده که انسان در دوستي با انگلستان ضرر مي‌کند. اما دشمني با انگلستان موجب محو آدمي مي‌شود. من در تمام مدت زندگيم، ضرر اين دوستي را کشيده‌ام تا محو نشوم.
سرويس تاريخ مشرق- روز هشتم شهريور 1348 سيدضياءالدين طباطبايي، نخست‌وزير برآمده از کودتاي سوم اسفند 1299 در 81 سالگي درگذشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به همين بهانه، در گزارش زير به مرور زندگي و کارنامه اين چهره سياسي مهم و تاثيرگذار تاريخ معاصر مي پردازيم.
سيدضياءالدين طباطبائي، هفت سال قبل از ترور ناصرالدين شاه قاجار، در يکي از روزهاي تابستان سال 1268 هجري شمسي در شيراز ديده به جهان گشود. وي در 10 ماهگي همراه خانواده خود از شيراز به تبريز نقل مکان کرد و تا نزديکي انقلاب مشروطيت به مدت 15 سال در تبريز ماند. او تحصيلات مقدماتي راتحت مراقبت معلمين خصوصي درخانه پدر انجام داد. سپس به شيراز، زادگاه مادرش، رفت و در آنجا به تحصيلات مذهبي و همچنين فراگيري زبان‌هاي انگليسي وفرانسوي پرداخت، گرچه هيچ گاه در تمام زندگي به زباني جز فارسي، تسلط پيدا نکرد.
سيد ضياء در لباس طلبگي
او گاه هيأت و شکل ظاهري خويش را تغيير مي‌داد، لباس طلبگي را از تن به در مي‌کرد و به کلاه وسرداري وشلوار ملبس مي‌گشت و گهگاه نيز براي اينکه خود را متجدد نشان دهد، در ملاءعام با کت و شلوار و پاپيون حاضر مي‌شد. اواز آغاز نوجواني به علت انحراف در فکر و عقيده از سنت‌هاي مذهبي چشم‌پوشي مي‌کرد و به موسيقي و شکار و تفريحات ضدديني مي‌پرداخت‌. اين گونه اقدامات وي غالباً مورد نکوهش خويشان و آشنايان و اطرافيان وي قرار مي‌گرفت‌.
سد ضياء، فرزند سيدعلي آقا يزدي از خطبا وسخنوران مشهور دوره مظفرالدين شاه قاجار بود. هنگامي که مظفرالدين ميرزا در دوران وليعهدي خود از پيشگاه مرحوم ميرزاي شيرازي استدعا کرد که يکي از روحانيون حوزه را به منظور زعامت وپيشوايي ديني هموطنان و همکيشان خويش به ايران اعزام نمايد، وي شاگردش سيدعلي آقا يزدي را به ايران گسيل داشت‌. سيد با ورود به ايران چنان مورد احترام مظفرالدين ميرزا قرار گرفت که به وصيت او برجنازه‌اش نماز گذاشت‌.

سيد ضياء در سال‌هاي آغاز جنبش مشروطه به مشروطه‌طلبان پيوست (تصوير او در حالي که تفنگ به دست عمامه سياه بر سر و عبا بر تن دارد در سلک محافظان مجلس شوراي ملي اوّل که در تيرماه 1287 خورشيدي، مورد يورش قزاقان لياخوف فرمانده‌ي بريگاد قزاق محمدعلي شاه قرار گرفت موجود است.)
تندروي سيد در جواني باعث مي شد که گاه دست به اقدامات خشن‌تري نيز بزند. از جمله اين که زماني توسط يکي از عوامل خود در مغازه حاج محمداسماعيل نماينده دوره اول مجلس (و هوادار محمدعلي شاه‌) بمب‌گذاري کرد. انفجار بمب سبب کشته شدن بمب‌گذار گرديد و سيد از ترس جان خود به سفارت بلژيک پناه برد واز آنجا به خارج رفت‌. در پي اين حادثه بود که سيدضياء دريافت مي‌توان با حمايت خارجي گليم خود را از آب بيرون کشيد.

سيدضياء در مورد ديگري به دليل بمب‌اندازي به خانه «شعاع السلطنه‌»، برادر محمدعلي شاه تحت پيگرد قرار گرفت و به سفارت انگليس پناهنده شد. اما سفارت با وجودي که داعيه حمايت از مشروطه‌خواهان را داشت ظاهراً به اين دليل که پدر سيدضياء مخالف سياست‌هاي انگليس ومخالف دولت محمدعلي‌شاه است‌، درخواست اعطاي پناهندگي سيد را رد کرد.
وي پس از آن که پاسخ مشابهي را از سفارت عثماني شنيد، به سفارت اتريش پناهنده شد و در آنجا به مدت 6 ماه ماند تا اين که با صدور فرمان عفو عمومي محمدعلي شاه از سفارت خارج شد. او براي آن که از تعقيب ايذاء بيشتر در امان بماند، با کمک دوستاني که در حکومت داشت، راهي فرانسه شد.
در آن جا به دعوت حسين علاء، سفير وقت ايران ر فرانسه، به عنوان نماينده مطبوعات پايتخت در جشن تاجگذاري «ژرژ پنجم» شرکت کرد. در بازگشت به ايران در آذر 1292 روزنامه «رعد» را با کمک مالي سفارت انگليس منتشر کرد. سيد ضياء از اين تاريخ، تا پايان عمر سياسي اش، اعانات و کمکهاي مالي انگلستان را بر هر حمايت مالي ديگري ترجيح مي‌داد. در اين رابطه «مورخ الدوله سپهر» تاريخ نويس دوره قاجار مي‌نويسد:
"روز سه شنبه 28 سپتامبر 1915 (6 مهر 1294) سيدضياء محموله کمک مالي سفارت آلمان براي نشريه «رعد» را رد کرد و آن را نپذيرفت‌. او معتقد بود اتحاد با متفقين براي ايران مفيدتر از نزديکي به آلمان است‌. با اين حال پرنس دويس آلماني عليرغم آنکه مي‌دانست واسطه مذاکرات سري ميان دولت ايران وسفارت انگليس‌، سيدضياء است‌، مع ذالک يک نوع حس احترامي نسبت به او دارد و براي روزنامه رعد اهميت مخصوص قائل است‌.»
روزنامه رعد ابتدا حامي روسها بود وسپس به دفاع از انگليسي‌ها پرداخت و حتي از تشکيل «پليس جنوب‌» که ساخته و پرداخته نظاميان اشغالگر انگليس در نواحي جنوبي کشورمان بود، حمايت کرد.

اين در حالي بود که سيد ضياء همواره در روزنامه هاي خود افکار شبه سوسياليستي با لعاب ناسيوناليستي منتشر مي کرد که بيش از آن که عمق داشته باشند، عوامپسند بودند. تورج اتابکي، پژوهشگر تاريخ معاصر، درباره تفکرات سيد ضياء در اين برهه مي گويد:
" فرانسه آن زمان کشوري بود پر تب و تاب، که در آن سوسياليست‌ها بسيار فعال بودند و جنبش کارگري در حرکت. جهان آن زمان نيز رويدادهاي چشمگيري را تازه پشت سر گذاشته بود و از جمله جنگ ژاپن و روسيه و پي‌آمد آن انقلاب 1905 در روسيه. سيدضياء‌الدين جوان در چنين فضايي به فرانسه رفت و به اعتباري محسور شور و نشاط آن روزگار کشوري اروپايي شد و پس از دو سال به ايران بازگشت. سيدضياء مبتني بر آنچه به گونه‌اي سطحي از جنبش‌هاي اجتماعي اروپا بر گرفته بود، قباي روزنامه‌نگاري به تن کرد، روزنامه‌نگاري پرخاشگر و عوام‌گرا که بدون پيش زمينه‌اي روشن، به نفي آنچه مي‌ديد برخاست. او با برداشتي سطحي از انقلابي‌گري و گفتمان عدالت‌خواهانه رايج در اروپا در بازگشت روزنامه شرق را منتشر کرد. در صفحات روزنامه شرق گونه‌اي شورشگري و عوام‌گرايي تبليغ مي‌شد بدون اينکه نگاه اين تبليغ مستند و هدفمند باشد. مقالات روزنامه شرق نفي هر آنچه بود که وجود داشت، بدون ارائه بديلي جايگزين."
بحث «انگليسي» بودن سيد ضياء آن قدر در زندگي او پررنگ بود که وقتي «صدرالدين الهي»، از مجله «تهران مصوّر»، در دهه 40 رو در روي اين سياستمدار بازنشسته نشست تا درباره زندگي سياسي او گفتگو کند، مصاحبه خود را چنين آغاز کرد:
- آقا راسته که ميگن شما انگليسي هستيد؟
-بله اين طور مي‌گويند.
او در توضيح بيشتر خود در باب اين سوال مي‌گويد: "تاريخ سيصد ساله‌ي اخير نشان داده و ثابت کرده که انسان در دوستي با انگلستان ضرر مي‌کند. اما دشمني با انگلستان موجب محو آدمي مي‌شود. من به عنوان يک آدم عاقل در تمام مدت زندگيم، ضرر اين دوستي را کشيده‌ام، اما حاضر نشده‌ام محو شوم."
و سپس توضيح تکميلي ارايه داد: ""مي‌گويند من انگلوفيل هستم، درست است تکذيب هم ندارد اما من انگلوالاغ نيستم، از کسي اطاعت ندارم، انگليسي‌ها را از همسايه شمالي براي ايران بهتر مي‌دانم. اما فيل هستم."
سيد ضياء عاشق روزنامه نگاري بود، کما اين که به صدرالدين الهي گفت: " من هميشه اين حربه قديمي را دوست داشتم. من عاشق روزنامه نگاري هستم."
از همين رو، در طول حيات سياسي خود چند روزنامه را راه اندازي کرد که ملغمه اي از آنارشيسم، کمونيزم، انگلوفيليسم، روسوفيليسم و فاشيسم بودند. روزنامه هاي متعلق به طباطبايي به قرار زير بوده اند:
صداي اسلام
شرق
برق
رعد
اراده ملت
سيد در بازگشت به ايران در حوالي 1292 و راه اندازي روزنامه رعد، يک نوع دودوزه بازي را با روسيه و انگلستان به راه مي اندازد. يعني در ابتدا، روزنامه او مدافع روسيه مي شود، سپس تمام قد به دفاع از سياست هاي انگلستان مي پردازد.
با شروع جنگ جهاني اول، ، بين سيد ضيا و مليون مذهبي و سنتي مانند مدرس و نظام السلطنه اختلاف نظر پيدا شد. مليون جدا شدند و سرانجام با حمايت احمد شاه، راه مهاجرت و اتحاد با آلمان را برگزيدند. اما روزنامه رعد سيد ضياء و روزنامه عصر جديد، به مديريت رکن الدين پارسا و سردبيري متين السلطنه ثقفي، هوادار اتحاد با متفقين، روس و انگليس، بودند.
در همين دوران (حوالي سال هاي 1295 و 1296 بود که انجمني مخفي موسوم به «کميته مجازات» تشکيل شد که هدف اوليه ان، ترور سياستمداران خائن به وطن بود. در بين ترورشدگان توسط اين کميته، «متين السطلنه»، عامل سفارت انگلستان و دوست سيد ضياء هم بود. اما خود سيد ضياء ترور نشد. او در اين مورد به مطايبه گفته بود:
" من سيد بودم، تير به من خيلي کارگر نبود. جز اين که با منشي‌زاده و ابوالفتح خان، روساي کميته مجازات، دوست بودم."
او که روابط نزديکي با وثوق الدوله، صدراعظم انگلوفيل افراطي احمدشاه برقرار کرده بود، از جانب او ماموريت يافت به روسيه سفر کند تا گزارشي از التهابات انقلابي در اين امپراتوري تهيه کند. برخي مورخان، اين ماموريت را بهانه اي براي دور کردن او از تيررس کميته مجازات دانسته اند.
سيد که به بهانه بررسي وضع ايرانيان مقيم باکو در حکومت تازه تاسيس «مساواتي»هاي آذربايجان به آن ولايات سفر کرده بود، به پتروگراد هم رفت تا از نزديک شاهد تحرکات انقلابي بلشويک ها به رهبر لنين باشد. سيد ضياء مدعي شد که در اين سفر هم لنين را در حال سخنراني انقلابي براي توده هاي فقير روسي ديد و هم با تزار نيکلاي دوم، تزار روسيه، ديدار داشت که هر دوي اين ادعاها چندان قابل اثبات نيست. با اين حال، در ميان گزارش‌هاي اغراق آميزي که سيد ضيا درباره سفر خود به روسيه داده، يک نکته واقعيت دارد و آن اين که او در تلگرامي به معين الوزرا [حسين علا که بعدها وزير و دو بار نخست وزير ايران شد] از وي خواست غفلت را کنار نهد، و نمايندگان دو مجلس قبلي را گرد آورده و تلگرامي بنويسند و ضمن اشاره به مظالم تزارها پيروزي انقلاب و تشکيل مجلس ملي را تبريک بگويند و چنين هم شد و حکومت ايران جزو اولين دولت هايي بود که اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي را به رسميت شناخت.
در بازگشت از روسيه، او روزنامه اش رعد را به دفاع تمام قد از قرارداد ننگين «1919» ميان وثوق الدوله و انگليسي ها اختصاص داد که رسما ايران را تحت الحمايه بريتانيا قرار مي داد. دفاع سيد ضياء برخلاف نظر و موضع اکثريت غالب سياستمداران و چهره هاي سياسي و مذهبي آن دوره بود.
سيد پس از عقد پيمان 1919 به وثوق الدوله دست مريزاد گفت و در نشريه خود خطاب به وي نوشت «خدايت خير دهاد!». سيدضياء دست کم 9 مقاله در حمايت از قرارداد 1919 در روزنامه «رعد» به چاپ رساند و در يکي ازمقالات تصريح کرد: "رستاخير نوين ايران از هنگام امضاي قرارداد 1919 انگليس و ايران آغاز شده است‌. ما در قرارداد با انگلستان به آرزوي ديرينه خود دست يافته‌ايم‌."
بخش عمده حمايت‌هاي سيدضياء از قرارداد 1919 بخاطر عوايدي بود که از خارج به او مي‌رسيد. در اين رابطه حسين مکي، از رهبران حزب توده، در سلسله مقالاتي که در روزنامه مهر ايران در سال 1320 شمسي به رشته تحرير درآورده مي‌نويسد: "سيدضياءالدين در زمان حکومت وثوق الدوله به واسطه عوايد و منافعي که از خارج به او مي‌رسيد، زياده از حد در روزنامه خود راجع به قرارداد دولت ايران و انگليس که آقاي وثوق الدوله منعقد کرده بود، جانفشاني مي‌کرد. اين در حالي بود که در اعتراض به اين قرارداد ننگين چند نقطه ايران شاهد قيام‌هاي مختلف گرديد که از جمله مهمترين آنها قيام مسلحانه شيخ محمدخياباني بود."
در همين دوران که حکومت مشروطه، به واسطه ضعف مفرط احمدشاه در حکومتداري و مشغوليت او به عياشي و ثروت اندوزي و فساد درباريان و سياستمداران از يک سو، و رقابت هاي مخرب امپراتوري روسيه و امپراتوري بريتانيا، در آخرين مراحل زوال خود به سر مي برد، و فقر، قحطي، ناامني، آشوب و تحرکات ضد دولت مرکزي در اقصي نقاط کشور، ايران را به هاويه آشوب و هرج و مرج تبديل کرده بود و عمر دولت هايي که روي کار مي امدن به 6 ماه نمي کشيد، انديشه هايي در ذهن سيدضياء پرشور و پرانرژي در حال نضج گرفتن بود. او که اوج گرفتن «بنيتو موسوليني»، روزنامه نگار سابقا سوسياليست ايتاليايي و تبديل او را به پيشواي فاشيست ايتاليا و همچنيني تبديل لنين، روشنفکر و روزنامه نگار سوسياليست روسي، را به رهبر اتحاد جماهير شوروي ديده بود، گمان مي برد که نياز آن روز ايران، يک رهبر مقتدر و ديکتاتور است که هيمنه و جذبه رهبري داشته باشد. او در مصاحبه با صدرالدين الهي، صراحتا بر اين تفکر خود صحّه گذاشت:
-آقا به نظرتان نمي‌آيد که در اقدامات اوليه حکومت، شبيه فاشيست‌ها عمل کرده‌ايد، نه شبيه سوسياليست‌ها؟
- فاشيسم زائيده تحقير ملي ايتاليائي‌ها بود. روزي که من کودتا کردم، ايران در تحقيرآميزترين لحظات تاريخي خود به سر مي‌برد. رجال ما براي خوابيدن بغل زن‌هايشان از خارجي اجازه مي‌گرفتند. اگر قيام عليه تحقير خارجي فاشيزم است، بله من فاشيست بودم....من در سرم بود که يک حکومت ملي مقتدر متکي به قدرت نظامي ملي به وجود بياورم و خودم بشوم رئيس‌الوزراء، بشوم ديکتاتور.»
- مثل موسوليني؟
- ها٬ بارک‌الله٬ احسنت!
بنيتو موسوليني، ديکتاتور فاشيست ايتاليا
طبيعي بود که سيد ضياء براي اجراي اين پروژه جاه طلبانه، نيازمند يک نيروي نظامي براي کودتا بود. اين مقطع، زماني است که نيروهاي روسي در پي انقلاب اکتبر 1917 و فروپاشي نظام تزاري در مسکو، از ايران خارج شده بودند و فوج قزاق(به عنوان متشکل ترين و تعليم ديده ترين نيروي نظامي ايران) با خلاء فرماندهي و پشتيباني مواجه شده بود. مقامات سياسي و نظامي انگليسي حاضر در ايران، فوج قزاق را تحت حمايت خود گرفتند. با اين حال، انگلستان به دلايل چندي که در اين مقال جاي نمي گيرد، قصد داشت گريبان خود را از پشتيباني لجستيک و حمايت مالي از نيروي نظامي ايران خلاص کنند، و به دنبال آن بودند که اداره تشکيلات قزاق را به دست خود ايراني ها بسپارند. سياست کلان انگلستان در قبال ايران، در اين برهه، تشکيل يک حکومت مقتدر مرکزي، ولي دست نشانده لندن، در ايران بود، تا در خلاء قدرت ناشي از تخليه روس ها و خروج نيروهاي انگليسي، بتواند سياست هاي بريتانيا را به پيش ببرد. اين جا بود که يک افسر ارشد قزاق معروف به «رضا شصت تير» توامان نظر ژنرال آيرونسايد(ارشدترين مقام نظامي انگلستان در ايران) و سيد ضياء را به خود جلب کرد. البته قبل از آن که سيدضياء به سراغ رضا شصت تير(رضاخان ميرپنج و بعدا رضاشاه) برود، از نظاميان صاحب نام و درس خوانده مانند کلنل رياضي و امير موثق خواست که با او براي اقدام عليه حکومت احمدشاه همراهي کنند، ولي آن ها حاضر نشدند عليه نظام موجود کاري انجام دهند.
رضا شاه را براي نخستين بار «کلنل کاظم‌ خان سيّاح» به سيد ضياء معرفي مي‌کند. کلنل به سيدضياء گفته بود: " يک افسر قزاق پيدا کرده‌ام که به درد کار ما مي‌خورد. هم قد بلند است، هم بد اخم، هم پر هيبت، هم افسرهايش دوستش دارند. فقط بايد رويش فکر کرد."
رضا شصت تير
خود سيد ضيائ در مصاحبه بلند خود، درباره انتخاب رضاخان گفته بود:
" افسرهاي باسواد آن روز ما از او ترسوتر بودند و افسرهاي شجاع ما از او بي‌سوادتر. رضاخان معدل افسر معمولي و مقبول آن روز بود."
زمينه چيني کودتا
موسسه «مطالعات و پژوهش هاي سياسي معاصر»، در مقاله اي تفصيلي درباره کودتاي 3 اسفند 1299، نقش پررنگ بريتانيا را در کودتاي سيدضياء-رضاخان به تفصيل بررسي کرد. طبق اين گزارش، براي اجراي اين کودتا کميته‌اي در منطقه زرگنده تهران با نام کميته «آهن‌» به وجود آمد و سيدضياء در رأس آن قرار گرفت‌. اين کميته که در نزديکي اقامت سفير انگليس تشکيل شده بود، سازماني سري بود که «اينتليجنس سرويس‌» سازمان جاسوسي انگليس در پوشش آن افراد و رجال گوناگون را متحد مي‌ساخت و استراتژي خود را به پيش مي‌برد. سيدضياء خود رابط جلسات اين کميته با «نورمن‌» وزير مختار انگليس در تهران و فرد ديگري به نام ميرزا کريم خان دشتي که از عوامل اطلاعاتي انگليس در تهران بود، رابط اين کميته با سازمان جاسوسي انگليس بود.
هدف از تشکيل کميته آهن که در آن علاوه بر عناصر ايراني‌، چهره‌هاي انگليسي ازجمله ژنرال آيرونسايد، کلنل اسمايس و سر والد اسمارت نيز حضور داشتند، تحکيم پايه‌هاي نفوذ انگليس در ايران از جمله تحکيم قرارداد 1919 و سيطره کامل انگلستان بر کليه امور و شئون ايران بود. اعضاي اين کميته پس از کودتاي سوم اسفند 1299 به مقامات درجه اول کشور گمارده شدند.
در ادامه اين گزارش آمده است که در تابستان سال 1299 شمسي، بلشويکها که سه سال قبل از آن با براندازي حکومت تزاري قدرت را در روسيه به دست گرفته بودند در تعقيب نيروهاي مخالف و همچنين انگليسي‌هايي که از اين نيروها حمايت مي‌کردند بار ديگر وارد رشت و انزلي شدند و نيروهاي انگليسي مستقر در اين دو منطقه را تار و مار کردند. اين حادثه ضربه سختي به روحيه نيروهاي انگليسي وارد کرد. به همين دليل در مهرماه همان سال دولت انگلستان يک ژنرال خود به نام «آيرونسايد» رامأمور کرد تا ضمن ورود به تهران نيروهاي انگليسي را سامان تازه‌اي بخشيده يک حکومت قدرتمند طرفدار انگلستان را در تهران به روي کار آورد. وظيفه اين افسر انگليسي اين بود که با تقويت روحيه از دست رفته سربازان انگليسي مانع از پيشروي مجدد روس‌ها شود و نگذارد آنان از ناحيه منجيل جلوتر بيايند. «آيرونسايد» پس از انتصاب به اين سمت تلاش‌هاي خود را آغاز کرد و هم او بود که به دستور «لرد کرزن‌» وزير خارجه وقت انگلستان و همراهي «نورمن‌» سفير آن کشور در تهران نقشه کودتاي رضاخان را به اجرادرآورد.
ژنرال آيرونسايد
کودتا با استعانت از منقل و وافور!
وقتي قشون قزاق به فرماندهي رضاخان در قزوين اردو زدند، خبر نه چندان دقيقي درباره آن به احمدشاه رسيد. شاه گول اين شايعه را خورده بود که قزاق‌هاي گرسنه براي کسب حقوق عقب افتاده مي‌آيند و از اين رو، وزير همايون را با پنج هزار تومان پاداش فرستاد،. به دستور سيد ضياء که شب هم در اردوگاه، کنار قزاق ها خوابيده بود، سربازان هم فرستادگان شاه را دستگير کردند، هم پول را گرفتند و هم صاحب ماشين مجلل دربار شدند و سيد و همراهان با آن خود را صبح سوم اسفند 1299 به تهران رساندند.
به هر حال، سيدضياء در نيمه شب برفي سوم اسفند قزاق ها را وارد تهران کرد و آنها به سوي ميدان توپخانه رفتند و در آنجا با مقاومت مختصر آژان ها(پليس هاي) مستقر در عمارت نظميه مواجه شدند اما با شليک چند گلوله توپ مقاومت اداره مرکزي نظميه خاتمه يافت. از سوي يکي دو کميسري(کلانتري) نيز مقاومت مختصري در گرفت که جمعا سه آژان کشته شدند و از ساعت 6 بامداد تهران در اختيار کودتاچيان قرار گرفت. روزنامه نگاران و رجال سياسي به توصيه سيدضياء که خود روزنامه نگار بود، زنداني شدند.
اما در کليت، کودتا بسيار دوستانه و در محيطي «گرم و صميمي»! انجام گرفت. «خسرو معتضد»، نويسنده و پژوهشگر تاريخ معاصر، در مقاله اي که درباره سيد ضياء نوشت، از قول يکي از بستگان خود، شادروان کارآگاه معروف تامينات عيسي شمس لاريجاني سرهنگ شهرباني، که در شب کودتاي سوم اسفند، مامور حفظ تامنيت تهران در مقر اصلي نظميه در ميدان توپخانه بود، ماجراي آن شب را چنين تعريف کرد:
"در شب سوم اسفند ايشان(عيسي شمس) وعده‌اي از صاحب‌منصبان نظميه در محل مرکزي نظميه به عنوان صاحب منصب و مامور حفظ تهران به قرارگاه احضار شده و آخر شب براي صرف شام از رستوراني متعلق به يک ارمني براي صاحب‌منصبان دلمه کلم و برگ مو آوردند و سرگرم خوردن غذا با مخلفات بودند که صداي توپ قزاق‌ها بلند شد و نامبرده سراسيمه از جا پريده پشت در بزرگ نظميه که کاملاً مشرف به ميدان توپخانه بود رفت. حياط نظميه در خيابان پشت عمارت در خيابان جليل‌آباد (خيام) بود و جلوي نظميه در بزرگي قرار داشت و اتومبيل‌ها و درشکه‌ها فقط جلوي در ايستاده، سرنشينان آن پياده مي‌شدند. آن مرحوم گفت: دريچه‌اي را که به منزله در ديده‌باني بود با احتياط گشودم سرهنگ باقرخان بمي از بستگانم (جزو کودتاچياني بود که براي تصرف شهرباني آمده بودند) را ديدم و احوالپرسي کردم، در را گشودم و او گفت از سرما و گرسنگي و تشنگي و خماري در حال مرگم، چيزي به من برسان. فوراً براي مشاراليه يک گيلاس عرق روسي، يک بشقاب دلمه برگ مو و برگ کلم با نان سنگک و يک منقل و وافور بردم و ايشان از گرسنگي و سرما و تشنگي و خماري نجات يافت و بعد با يک اخطار نظامي، نظميه را تحويل گرفت. در ادامه خود ما نيز طبق دستور ايشان به کودتا پيوستيم و از صبح براي بازداشت رجال و گردن کلفت‌ها رفتيم. به همين سادگي و راحتي و تقريبا دوستانه کودتا انجام شد."
با تسلط نيروهاي رضاخان بر تهران، او اعلاميه اي صادر کرد. براساس اين اعلاميه که عنوان «حکم مي‌کنم‌» بر بالاي آن ديده مي‌شد، تمامي ادارات و دواير دولتي و روزنامه‌ها تعطيل شدند و بجز نانوايي‌ها و قصابي‌ها به هيچ مغازه‌اي اجازه کسب داده نشد. تمامي تلفن‌ها و ديگر خطوط ارتباطي در داخل و خارج شهرها قطع شد و تمامي سفارتخانه‌ها از طرف قواي انتظامي محاصره گرديد تا کسي در آنجا متحصن نشود. با اين همه سپهدار اعظم نخست وزير به شکل نامعلومي موفق شده بود خود را به داخل سفارت انگليس رسانده در آنجا متحصن شود.
رضا خان قزاق
يکي دو روز بعد سيدضياءالدين به کاخ فرح آباد در دوشان تپه رفت، با تمهيداتي که انگليسي‌ها قبلاً چيده بودند. احمدشاه فرمان رياست الوزرايي او را صادر کرد. نقل است که سيد ضياء از احمدشاه خواست که در حکم خود، نام سيد را به عنوان «ديکتاتور ايران» قيد کند که احمدشاه زير بار نرفت.
احمدشاه که ذاتا انسان ضعيف و ترسويي بود، همين که سيد ضيا او را در سلطنت نگه مي داشت و حکمش را هم از او مي گرفت، بسيار راضي بود. حتي خواست به او لقب «ظل السلطان» يا اتابک اعظم بدهد که سيد ضياء نپذيرفت. سيد صحنه مواجهه ان روز با احمدشاه را چنين تعريف کرد:
"ترسيده بود. به او گفتم ما آمده‌ايم که بلشويک‌ها بر سرتان نريزند. من در پتروگراد ديدم چه کار مي‌کنند با شاهان. از ترسش با دست اشاره کرد که نگو."
احمدشاه قاجار
حکم صادره احمدشاه به اين شرح بود:
در نتيجه غفلت کاري و لاقيدي زمامداران دوره‌هاي گذشته که بي تکليفي عمومي و تزلزل امنيت و آسايش رادر مملکت فراهم نموده‌، ما و تمام اهالي را از فقدان هيأت دولت ثابتي متأثر ساخته بود، مصمم شديم که به تعيين شخص دقيق و خدمتگزاري که موجبات سعادت مملکت را فراهم نمايد، به بحرانهاي متوالي خاتمه بدهيم‌. بنابر اين به اقتضاي استعداد و لياقتي که در جناب ميرزا سيدضياء الدين سراغ داشتيم عموم خاطر خود را متوجه معزي اليه ديده ايشان را به مقام رياست وزرأ انتخاب و اختيارات تامه براي انجام وظايف خدمت رياست وزرائي به معزي اليه مرحمت نموديم‌.ـ شهر جمادي الاخر 1339 ـ احمدشاه‌.
از فرداي آن روز سيد ضياءالدين کابينه خود را که ماژور مسعودخان کيهان در آن وزير جنگ و رضاخان با لقب سردار سپه فرمانده قزاقخانه بود تشکيل داد. عده اي از رجال دست دوم و سوم و افراد عادي در اين کابينه کفيل در وزارتخانه شده بودند.
در ششم اسفند 1299 (سه روز بعد از کودتا) تلگرافي با قيد «فوق العاده محرمانه‌» با امضاي سفير انگليس، به لندن مخابره کرده است‌. در اين تلگراف که به عنوان «سند شماره 683» در جلد سيزدهم از مجموعه اسناد سياسي بريتانيا آمده است‌، چنين مي‌خوانيم‌:
سيد ضياء الدين طباطبائي درباره سياستي که قرار است پس از تشکيل کابينه‌اش اتخاذ کند، اطلاعات محرمانه زير را در اختيار من قرار داده است‌. اولاً خيال دارد، تا آنجا که بتواند عده اعضاي کابينه را محدود کند و انجام وظايف غالب وزارتخانه‌ها را، بي آنکه وزيري تعيين کند، به دست معاونان همان وزارتخانه‌ها بسپارد. به عقيده وي بدون اعلام لغو شدن قرارداد، کابينه‌اش هرگز نخواهد توانست شروع به کار کند. اما چنانکه مي‌گفت توأم بااعلاميه مربوط به لغو قرارداد، اعلاميه ديگري نيز به اين مضمون منتشر خواهد شد که قصد دولت ايران از لغو قرارداد مزبور، ابراز هيچ گونه خصومت نسبت به بريتانياي کبير نيست و کابينه جديد منتهاي سعي خود را بکار خواهد برد تا حسن نيت ايران را نسبت به انگلستان که به عقيده وي مهمترين شرط بقاي استقلال ايران است ثابت کند......
در پايان اين مصاحبه رئيس الوزراي جديد به من گفت که اگر بريتانيا بخواهد نفوذ و قدرت سابق خود را کماکان در ايران داشته باشد، بايد ظاهر را رها کند وباطن را بچسبد، به اين معني که نفوذ خود را در آتيه به عکس سابق‌، از پشت پرده اعمال و طوري رفتار کند که سيماي بريتانياي کبير حتي المقدور به چشم ملت ايران نخورد. سيدضياء کاملاً مطمئن بود که اگر مانصايح و پيشنهادهاي او را بکار بنديم‌، چنين سياسيتي در مرحله آخر به نفع کامل بريتانيا تمام خواهد شد واغلب آن مزايايي را که دولت ما تحت قرارداد 1919 به دست آورده بود، بعد از الغأ قرارداد نيز کماکان در پشت پرده حفظ خواهد کرد. رونوشت اين تلگراف براي اطلاع سرپرستي کاکس به بغداد هم مخابره شد. «نورمن‌»
سيد ضياء سمت راست احمدشاه قاجار
از مهم ترين اقدام سيد ضيا لغو قرارداد 1919 بود. البته اين اقدام او را به هيچ رو نبايد به پاي خوي ضداستعماري يا ناسيوناليستي او گذاشت، چرا که روابط عميق او با سفارت بريتانيا، بر خاص و عام عيان بود و او همان کسي بود که در روزنامه خود، در دفاع از قرارداد 1919، مدح و ثنا مي نوشت. در حقيقت، قرارداد 1919 در مقطع به قدرت رسيدن سيد ضياء به واسطه کثرت مخالفت هاي داخلي و خارجي(فرانسه، روسيه و آمريکا به شدت مخالف آن بودن، چرا که احساس مي کردند در قضيه ايران از بريتانيا رودست خورده اند)، عملا مرده بود و او تنها بر فسخ آن، مهر رسميت زد. البته عامل مهم تر در اين اقدام سيد ضياء، همان چيزي است که در تلگرام فوق از سفارت انگليس به لندن ديده مي شود: کسب وجهه ضدبيگانه براي سيد ضياء در افکار عمومي
سيدضياءالدين طباطبائي براي اينکه بتواند همسايه شمالي را نيز با دولت خود همراه سازد، مبادرت به امضاي يک پيمان دوستي با شوروي نيز کرد. اين پيمان 4 روز بعد از کودتا در مسکو به امضأ رسيد.
سيدضياء با فرانسه هم زيرکانه از در دوستي و همکاري درآمد و در روزهاي اول وانمود مي‌کرد که هر تصميم سياسي يا انتصاب وزير را با مشاورت سفارت فرانسه انجام خواهد داد اما رفته‌رفته فرانسويان فهميدند که انگليس در اين قضيه دخالت داشت.
کابيته سيد ضياء معروف به «کابينه سياه»
دوران نخست وزيري سيدضياءالدين که با کودتاي سوم اسفند 1299 آغاز مي‌شود و تا 4 خرداد سال 1300 هجري شمسي ادامه مي‌يابد. ويژگي اين دوره‌، سختگيري سيد در داخل کشور و تشديد عمليات تعقيب و بازداشت ناراضياءن از يک سو و تلاش براي ايجاد توازن در رفتار با دو دولت اشغالگر انگليس و روسيه از جانب ديگر است‌. سيد در اين دوره سه ماهه در عين وابستگي به لندن تلاش مي‌کند تا با انعقاد قرارداد جداگانه با روسيه از برانگيختن حساسيت ضدانگليسي روسها جلوگيري کند. در اين دوره سيدضياء به عنوان يک کودتاچي ديکتاتور وسختگير مطرح است‌. سياستمداران معروفي چون احمد قوام و محمد مصدق و صارم الدوله در اين دوره بازداشت شدند.
با اين حال، دولت سيد، دولت مستعجل بود و به صد روز هم نرسيد.
دولت مستعجل
اقدامات و ظاهرسازي‌هاي سيدضياء در بازداشت و تبعيد شخصيتهاي پرنفوذ سياسي و ملاکان و اعيان باعث واکنش‌هاي تندي نسبت به او و دولتش شد. خالي بودن خزانه مملکت مانع از اين بود که رئيس دولت کودتا بتواند براي بهبود وضع اقتصادي مردم کاري انجام دهد. خودسري‌هاي رضاخان مبني بر اختصاص درآمد شهرداري و ادارات ماليه به نفع قزاقهاي تحت فرماندهي خود بيش از پيش بر مشکلات دولت مي‌افزود. در چنين شرايطي و با توجه به عدم حمايت جدي انگليسي‌ها از سيد ضياء و ترجيح دادن رضاخان براو، سقوط حکومت کودتا قابل پيش‌بيني بود. کابينه سرانجام پس از 93 روز زمامداري و چند مرتبه نزاع و کشمکش او با سردار سپه روز 4 خرداد سال 1300 شمسي سقوط کرد.
شاه بعد از سرما و يخبندان عجيب اسفند 1299، در بهار 1300 روحيه خود را بازيافته بود، هم به حمايت سيد حسن مدرس دلگرم شده بود، هم به پشتيباني فرمانفرما و ديگر رجال زنداني و در تبعيد مانند احمد قوام السلطنه و عبدالحسين تيمورتاش و محمد مصدق.
خود سيد در مصاحبه اش گفت که احمدشاه رضا خان سردار سپه را به حضور خواند و نارضايتي خود را از سيد ضياء به او اعلام کرد و پاسخ، يک سلام نظامي محکم بود: "امر بفرمائيد همين الان اعدامش مي‌کنم". شاه با دستپاچگي فرياد زد «اعدام نه نه... برود فرنگ برود به هر جا».
"وقتي نماينده سردار سپه بدون وقت قبلي وارد کاخ بادگير شد، فهميدم خبري شده است. وقتي گفت به فرمان اعليحضرت اتومبيل آماده است زير لب فحشي دادم، خدايار خان دستش به اسلحه‌اش رفت. خيال کرد سردار سپه را مي‌گويم در حالي که مقصودم کسي بود که نفهميد چه بر سر خود آورده، خودش تاج را دو دستي تحويل کسي داد که هرگز جلو من ننشست. از من مي‌ترسيد".
طباطبايي درباره دليل سقوطش نيز چنين گفت:
"خطا کردم خطايم اين بود که همه چيز را با رضاخان شريک شدم. همه رازها را به او گفتم. فکر نمي‌کردم اين شاه راحت‌طلب براي دفع من با قزاق دست به يکي مي‌کند. فکر نمي‌کردم گور خودش را مي‌کند. وگرنه از همان اول پيدا بود که رضا خان چه مي‌خواست. احمد شاه نفهميد و تاج و تختش را آسان داد. در حالي که من تاج و تخت او را نمي‌خواستم. مي‌خواستم قدرت داشته باشم. نظرم به کاخ و تاج نبود."
سيدضياءالدين پس از سقوط با دريافت 25 هزار تومان‌ تحت الحفظ به سوي قزوين و از آنجا به خارج از ايران تبعيد گرديد و جاي خود را به ميرزا احمد قوام السلطنه داد. هنگام خروج سيد از تهران تلگرام زير از طرف احمدشاه به تمام ولايات و ايالات کشور مخابره شد:
«نظر به مصالح مملکتي‌، ميرزا سيدضياءالدين را از رياست وزرأ منفصل فرموديم و مشغول تشکيل هيأت وزراي جديد هستيم‌. بايد کمال مراقبت را در حفظ انتظامات به عمل آوريد و مطالب مهمه را به عرض برسانيد ـ احمد شاه‌.»
از قاليچه فروشي در تبعيد تا فروش زمين فلسطيني ها به يهوديان!
سيد در مرداد 1300 به همراه همسرش عفت خانم عازم بصره و بعدا هند هر دو (مستعمره بريتانيا) شد، اما مقدمش گرامي داشته نشد، پس به فرانسه و بعدا به شهر ييلاقي مونتره در سويس رفت و ديداري با محمدعلي جمالزاده نويسنده معروف داشت که سرآغاز دوستي اين دو با هم بود.
در شهر ييلاقي مونتره کم کم اوضاع مالي سيدضياء روبه وخامت گذاشت و آنچه او با خود به اروپا برده بود در مهمانخانه اشرافي مونتره پلاس، آلمان و فرانسه خرج شد به نحوي که سيدضياء قوطي سيگار طلاي خود را که از احمدشاه هديه گرفته بود براي فروش گذاشت و محمدعلي جمالزاده، نويسنده معروف ايراني که در سوييس زندگي مي کرد، او را ديده بود که چند قاليچه را روي شانه خود گذاشته براي فروش به مغازه هاي فرش فروشي شهر مونتره مي برد تا گذران زندگي کند.
در پائيز سال 1310 «حاج امين الحسيني»، مفتي اعظم فلسطين که در تدارک برگزاري کنگره‌اي به نام «موتمر اسلامي»، جهت مقابله با افزايش موج مهاجرت يهوديان به فلسطين بود، دعوتنامه‌ اي براي بسياري از رجال دولتي و غيردولتي جهان فرستاد. از ايران هيچ مقام دولتي در اين کنگره شرکت نکرد، ولي دعوتنامه‌اي براي سيدضياء الدين طباطبائي که در آن زمان در ژنو به سر مي‌برد، ارسال گرديد. سيد نيز اين دعوتنامه را پذيرفت و خود را به فلسطين رساند.
با سپهبد حاجيعلي رزم آراء(چپ)
او بعدها در 1313 و 1316 نيز به فلسطين سفر کرد و در نهايت آن جا را براي اقامت انتخاب کرد. با پولي که به دستور رضاشاه به حساب او انتقال يافت، قطعه زميني در نزديکي غزه خريد و به کشاورزي و دامداري مشغول شد، و در نزديک به يک دهه اي که در فلسطين زندگي کرد، ثروت هنگفتي به دست آورد.
اين ثروت هنگفت، برخي از فعالان سياسي وقت را به شک انداخت و در نهايت خبرهايي درباره منشاء ثروت اندوزي سيد ضياء، از سوي مخالفان او، به ويژه حزب توده، مطرح شد. يکي از مهمترين نکاتي که در دوره پس از بازگشت سيدضياءالدين طباطبائي به ايران از سوي جرائد حزب توده مطرح مي‌شد، آن بود که وي با اقدامي غيراخلاقي يعني با ابراز دوستي و جلب اعتماد فلسطينيان زمين‌هاي آنان را خريداري مي‌کرد و به يهوديان مي‌فروخت‌.
نورالدين کيانوري، آخرين دبيرکل حزب توده در ايران نيز در کتاب خاطرات خود مي‌نويسد: "سيدضياء در فلسطين براي يهودي‌ها کار مي‌کرد. يعني يهوديها از ظاهر اسلامي او استفاده مي‌کردند. او زمين‌ها را از مسلمانان مي‌خريد و به يهوديان انتقال مي‌داد."
بازگشت به ايران
در ماه مرداد 1320 /اوت 1941 برابر اسناد انگليسي کلنل تيگ Teague يک مقام نظامي انگليسي به مزرعه ي سيد ضياالدين در فلسطين رفت و از او خواست نظرش را با صراحت اعلام دارد «هرگاه ايران به اشغال درآيد حاضر است با مقام نخست وزير به کشوري که 20 سال است از آن تبعيد شده است بازگردد؟»
سيد ضياء الدين چندان علاقه اي به بازگشت به ايران نداشت زيرا کلنل تيگ مي‌نويسد او با اکراه اين پيشنهاد را قبول کرد. انگليسي ها اما روي سيد ضيا الدين سرمايه گذاري کرده بودند در 14 آوريل 1942 اواخر فروردين 1321 سِر«ريدر بولارد» به وزير کشور دولت بريتانيا مقيم قاهره نامه اي نوشته خواهان بازگرداندن او شد.

«آدريان هولمن»، کاردار سفارت انگليس در تهران، چندي بعد نامه اي به «اچ.هاپکينسون»، رئيس دفتر وزير مقيم قاهره، مي‌نويسد و خواستار مراجعت سيد ضياء مي‌گردد. انگليسي‌ها در اين زمان به دليل احتمال پياده شدن چتر بازان آلماني در ايران و نيز خرابکاري ستون پنجم نازي در اين کشور مي‌خواستند سيد ضياء الدين را به عنوان مرد قدرتمند در راس امور بگذارند. بالاخره سيدضياءالدين مي پذيرد به ايران بازگردد.
از طرف ديگر، «فيروزميرزا فرمان فرما»، پسر نصرت الدوله فيروز، رقيب قديمي سيد که به دست رضاشاه کشته شده بود، هم به لحاظ فکري با ضياء احساس قرابت مي کرد و هم قصد داشت با آوردن او به ايران، انتقام قتل پدرش به دست رضاخان را از پسرش محمدرضا بگيرد، اما سيد ضيا که پولدار شده بود و سنش بالا رفته بود، حوصله ماجراجويي نداشت. با اين حال، فيروز هم يک روزنامه به نام «رعد امروز» تاسيس کرده بود که مروج افکار طباطبايي بود و هم (به پشتوانه انگليسي ها) به او قول داد که نمايندگي مجلس شوراي ملي از حوزه يزد را براي او تضمين کند.

در نهايت، سيد به ايران بازگشت و از حوزه انتخابيه يزد نامزد نمايندگي مجلس شد و با حمايت هايي که پشت سر داشت، به مجلس راه يافت. اما برخلاف تصور فيروز ميرزا، دعوت شاه را اجابت کرد و در ديدار با شاه به او تعظيم وفاداري خود را به سلطنت او اعلام کرد.
در مجلس دکتر مصدق، نماينده ي اول مردم تهران بر اعتبار نامه ي سيد ضياء الدين ايراد گرفت و او را به علت دست داشتن در کودتاي انگليسي سوم حوت 1299 و عامل موثر بودن در برقراري ديکتاتوري بيست ساله ي رضا شاهي مورد حملات شديد قرار داد و مزدور و نوکر انگليس خواند. سيد ضياءالدين نيز به دفاع از خود و کودتا برخاست و ضمن محکوم کردن ديکتاتوري بيست ساله ي رضا شاه و خشونت پليس و اختناق و قتل ها و غارت هاي شاه وقت و سياست غلط او که ايران را به اشغال کشانده بود، از نفس کودتا و ضروري بودن آن با توجه به اشغال شمال کشور بوسيله نيروهاي بلشويک و حکومت پوشالي احسان الله خان دفاع کرد. به هر ترتيب سيدضياء الدين در مجلس چهاردهم باقي ماند و اعتبار نامه

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۵۸۷۱۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آشنایی با حریفان جوانان ایران در لیگ ملت‌های والیبال آسیای مرکزی

  به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری صدا و سیما، سومین دوره مسابقات والیبال لیگ ملت‌های آسیای مرکزی (کاوا) از ۲۲ تا ۲۸ اردیبهشت در شهر اسلام‌آباد پاکستان برگزار می‌شود.   تیم والیبال جوانان ایران که خود را برای قهرمانی مردان زیر ۲۰ سال آسیا آماده می‌کند به نمایندگی از کشورمان در این مسابقات شرکت می‌کند و در نخستین مسابقه خود به مصاف ترکمنستان می‌رود.   تیم‌های ملی والیبال افغانستان، قرقیزستان، پاکستان، سریلانکا و ترکمنستان دیگر تیم‌های شرکت کننده در این رقابت‌ها هستند که در یک گروه به صورت دوره‌ای به مصاف یکدیگر می‌روند و در پایان مرحله گروهی، تیم‌های اول و دوم جدول برای مقام قهرمانی و تیم‌های سوم و چهارم جدول برای مدال برنز مسابقات با هم مسابقه می‌دهند.   نشست هماهنگی این مسابقات امروز (دوشنبه دهم اردیبهشت) به صورت آنلاین برگزار شد و از ایران، مسعود یزدان‌پناه به عنوان مسئول برگزاری مسابقات، مرتضی افجه‌ای به عنوان عضو کمیته مسابقات و داوری و مسئول VIS رقابت‌ها، مهدی احمدی آذر سرپرست تیم ملی والیبال جوانان پسر ایران و محمد شاهمیری عضو کمیته مسابقات و داوری آسیای مرکزی در آن شرکت کردند.   همچنین محمد لطیف رئیس منطقه آسیای مرکزی، یعقوب رئیس فدراسیون والیبال پاکستان، نالک‌کا از سری لانکا به عنوان دبیر کاوا و نمایندگانی از تیم‌های شرکت کننده در این نشست حضور داشتند که مسایل فنی مطرح و برنامه مسابقات مشخص شد.   این رقابت‌ها در سالن ۱۰ هزار نفری اسلام‌آباد برگزار می‌شود و برنامه مرحله گروهی مسابقات والیبال لیگ ملت‌های آسیای مرکزی به وقت محلی قرار زیر است:   شنبه ۲۲ اردیبهشت   ساعت ۱۳؛ ایران – ترکمنستان   ساعت ۱۵:۳۰؛ سری‌لانکا – قرقیزستان   ساعت ۱۸؛ افغانستان – پاکستان   یکشنبه ۲۳ اردیبهشت   ساعت ۱۳؛ قرقیزستان – ترکمنستان   ساعت ۱۵:۳۰؛ سری‌لانکا – پاکستان   ساعت ۱۸؛ ایران – افغانستان   دوشنبه ۲۴ اردیبهشت   ساعت ۱۳؛ سری‌لانکا – افغانستان   ساعت ۱۵:۳۰؛ ایران – قرقیزستان   ساعت ۱۸؛ ترکمنستان – پاکستان   روز سه‌شنبه ۲۵ اردیبهشت تیم‌های شرکت کننده استراحت دارند.   چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت   ساعت ۱۳؛ ایران – سری‌لانکا   ساعت ۱۵:۳۰؛ افغانستان – ترکمنستان   ساعت ۱۸؛ قرقیزستان – پاکستان   پنج‌شنبه ۲۷ اردیبهشت   ساعت ۱۳؛ افغانستان – قرقیزستان   ساعت ۱۵:۳۰؛ ترکمنستان – سری‌لانکا   ساعت ۱۸؛ ایران – پاکستان   جمعه ۲۸ اردیبهشت   ساعت ۱۵؛ دیدار رده‌بندی (تیم سوم جدول – تیم چهارم جدول)   ساعت ۱۷:۳۰؛ دیدار فینال (تیم دوم جدول – تیم اول جدول) ­

دیگر خبرها

  • رئیس مرکز همایش‌های بین‌المللی صدا و سیما معرفی شد
  • آشنایی کارشناسان اقتصادی وزارت امور خارجه با توانمندی‌های صادراتی دانش‌بنیان‌ها
  • قطب‌الدین صادقی: تئاترِ اصفهان را احیا کنید
  • لیست حزب باهنر در انتخابات دور دوم مجلس؛ از حسین نجابت و جراره تا پورمحمدی، نظام الدین موسوی و ...
  • برگزاری آزمون طرح شهید زین الدین
  • بردیا سعادت لیگ ملت‌ها را از دست داد
  • آشنایی با حریفان جوانان ایران در لیگ ملت‌های والیبال آسیای مرکزی
  • شوک به تیم ملی: ستاره ایران VNL را از دست داد
  • ۱۸ بازیکن از فیلتر پائز رد شدند/ عبادی‌پور و سعادت غایبان مطرح تیم ملی والیبال
  • ۱۸ بازیکن از فیلتر پائز رد شدند/ عبادی‌پور و سعادت غایبان مطرح سرمربی تیم ملی والیبال