مقابله با «هنر و تجربه» خودزني سينما است
تاریخ انتشار: ۱۲ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۶۱۰۵۲۴
به گزارش بولتن نیوز، مخالفت با «هنر و تجربه» درست از همان روزهايي علني شد كه سانسهاي محدود اين گروه سينمايي در اختيار فيلمهاي اكران آزاد قرار گرفت؛ همان فيلمهايي كه به قدر كافي در تهران و ديگر شهرهاي ايران سالن براي نمايش داشتند و حالا ظرفيت محدود هنر و تجربه هم به امكانات اكرانشان اضافه شده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با اين همه، به بهانه بازپسگيري سينما فرهنگ از هنر و تجربه و محدود كردن فعاليتهاي اين گروه و مخالفت برخي سينماگران با ادامه اكران فيلمهاي خاص، ميزگردي با حضور هوشنگ گلمكاني از اعضاي شوراي سياستگذاري اين گروه، محسن اميريوسفي كارگردان سينما، شاهين امين منتقد سينما و سردبير سايت هنر و تجربه و فائزه عزيزخاني يكي از كارگرداناني كه فيلمش در اين گروه سينمايي اكران شده، برگزار كرديم؛ ميزگردي كه در آن جاي خالي مخالفان بهشدت احساس ميشد و براي جبران اين فقدان، من به عنوان مصاحبهكننده نقد منتقدان را تا جاي ممكن در قالب سوال مطرح كردم.
گروه هنر و تجربه در ابتداي راه نجاتدهنده تعداد قابلتوجهي از فيلمهاي توقيفي بود؛ همانهايي كه سالها پشت درهاي وزارت ارشاد منتظر دريافت مجوز بودند. شايد به همين خاطر اين گروه كار خود را قدرتمند آغاز كرد، اما در ادامه با افت مخاطب و كيفيت آثار روبهرو شد؛ اتفاقي كه انتقاد برخي سينماگران را در پي داشت. مخالفان اين گروه سينمايي معتقدند هدفگذاري و تعيين استراتژي مناسبي براي اين تجربه سينمايي اتخاذ نشده است. به همين خاطر مخاطبان برخي فيلمهاي به نمايش درآمده در سالنهاي هنر و تجربه انگشتشمارند.
هوشنگ گلمكاني: من مطمئنم همه كساني كه به تعداد مخاطبان فيلمهاي هنر و تجربه معترضاند، تجربهاي از حضور در سالنهاي سينمايي هنر و تجربه خارج از ايران نداشتهاند. اين افراد در داخل ايران هم معمولا بيننده فيلمهاي سينماي بدنهاند و به اشتباه ميزان فروش و تعداد مخاطب هنر و تجربه را با سينماي بدنه مقايسه ميكنند. در تمام دنيا فيلمهاي هنر و تجربه براي مخاطبان انگشتشمار به نمايش درميآيد و اين گروه سينمايي براي نمايش همين جور فيلمهاي كممخاطب تاسيس شده است.
تا جايي كه يادم ميآيد اخيرا آماري درباره تعداد مخاطبان يكي از فيلمهاي هنر و تجربه منتشر شد كه در يك بازه زماني، سه، چهار بيننده بيشتر نداشت!
گلمكاني: چنين چيزي صحت ندارد. اين آمار مربوط به فيلمهايي است كه به صورت تك سانس به نمايش درميآيند. براي بررسي تعداد مخاطب بايد ميانگين تعداد تماشاگران چند فيلم را با هم مقايسه كرد نه پايينترين رقمها را.
شاهين امين: در بهار 96 كه فروش فيلمها نسبت به مدت زمان مشابه سال گذشته، افت داشته، ضريب اشغال فيلمهاي هنر و تجربه در سينماها 14 درصد و ضريب اشغال فيلمهاي سينماي بدنه 10 درصد است. اين در حالي است كه ضريب اشغال صندلي سينماها سال 95، روزهايي كه استقبال خوبي از فيلمها ميشد، 15 درصد و همان زمان ضريب اشغال صندليهاي هنر و تجربه 27 درصد بود.
گلمكاني: طبيعتا ميزان فروش يك فيلم در 30 سينما با فروش يك فيلم در چهار سانس متفاوت است. گروه هنر و تجربه اتفاقا مختص فيلمهايي است كه به خاطر نداشتن تماشاگر برخي سانسهاي آنها كنسل ميشود. كساني كه به تعداد مخاطبان اين گروه معترضاند، سالنهاي هنروتجربه كشورهاي اروپايي را با دو، سه تماشاگر نديدهاند! من در پاريس براي تماشاي يك فيلم هنر و تجربه رفتم و تنها تماشاگر فيلم خودم بودم، يك بار چهار نفر در سالني بوديم و يك بار مثلا 12 - 10 نفر. در هنر و تجربه مسائل تجاري و اقتصادي در درجه اول اهميت قرار ندارند. در واقع اينگونه فيلمها مثل جويباري كوچك در كنار جريان اصلي سينماست؛ جويباري كه بايد وجود داشته باشد تا به واسطه آن استعدادهاي جوان بتوانند خودشان را معرفي كنند.
محسن اميريوسفي: در سينماي ايران هر دورهاي يك چيزي مد ميشود. دورهاي بحث كارگردانسالاري داغ بود و دورهاي سينماي جشنوارهاي و دورهاي هم بحث سوپراستارسازي بود و حالا در دورهاي به سر ميبريم كه تماشاگر در سينما اهميت پيدا كرده و اين موضوع هم اتفاق بدي نيست اما متاسفانه بايد بگويم كه سينماي ايران تنها سينمايي در جهان است كه به سينماي مستقلش نگاه حذفي دارد. ميخواهم به آنهايي كه طرفدار تماشاگر بيشتر در سالنهاي سينما هستند و كعبه آمالي به نام هاليوود و باليوود دارند، بگويم اتفاقا سينماي مستقل در دو كشور هند و امريكا به خوبي نفس ميكشد و اوضاعش از ايران خيلي هم بهتر است. در همان دنياي پول و ثروت و چرخش مالي عظيم در سينمايشان باز هم فيلمهاي سينماي مستقل ساخته و اكران ميشوند و تماشاگر خودشان را دارند و هيچ كسي به خودش اجازه نميدهد به حذف سينماي مستقل فكر كند. اما در سينماي ايران اين اتفاق نميافتد. به نظرم بحثي كه پيرامون هنروتجربه راه افتاده، مساله نگراني از كمبود سالن نيست، چون تعداد سالنهاي اين گروه سينمايي كه چهار تا بيشتر نيست! اما اگر موضوع تعداد مخاطبان است با همين استدلال بايد سالنهاي نمايشدهنده سينماي بدنه را هم تعطيل كرد! چرا كه سينماي ايران بعد از انقلاب تا امروز هر دهه با افت تعداد مخاطب روبهرو بوده است. به اين نكته توجه كنيد كه ما از فروش فيلمها و خبرهايي كه در اين باره منتشر ميشود، حرف نميزنيم. دهه60 فرهنگ سينما رفتن براي مردم جايگاه ويژهاي داشت. تعداد مخاطبان «عقابها» و «اجارهنشينها» قابل مقايسه با فيلمهاي پر فروش اين روزها نيست. درست است كه در اين سالها DVD و ماهواره جاي سينما را گرفتهاند اما مگر DVD و ماهواره به كشورهاي ديگر نيامده و آنها هم با اين مشكل دست و پنجه نرم ميكنند، پس چرا ميزان تماشاگران سينما و سرانه فيلم ديدن در كشورهاي ديگر پايين نرفته است؟ در حال حاضر در سينماي ايران اگر از جمعيت 80 ميليوني يك ميليون نفر فيلمي را ببينند، جشن ملي ميگيرند! خب اين اتفاق بيشتر شبيه جوك است. الان مثلا پرفروشترين فيلم سينمايي ما دو تا دو ميليون و سيصد هزار نفر مخاطب دارد. حال ميشود اين سوال را از سينماي بدنه ايران هم پرسيد كه به نسبت جمعيت هشتاد ميليوني ايران كه بايد حداقل 30 ميليون سينمارو داشته باشد چرا كمتر از 10 درصد از اين تعداد مردم به سينما ميروند؟! چرا ديگر سينما رفتن جزيي از آيينها و رفتار گروهي مردم نيست؟ درست است كه زمين هميشه كج است و ما ياد گرفتيم بد رقصيدنمان را گردن ديگران بيندازيم و در اينجا هم گردن دولت ميافتد. خود من بزرگترين مشكلات كاري را در تمام عمر كاريام با همين سيستم مديريت دولتي دارم، اما دولتها به تنهايي مقصر نيستند و بايد خود سينما را هم مورد آسيبشناسي قرار داد. در سالهاي اخير فيلمهايي با مضامين سطحي، همه سينما را گرفتهاند. نميگويم اين فيلمها در سينما نباشد، اما بايد قسمتي از اين حوزه باشد نه تمام آن. در چنين شرايطي به نظرم سينماي هنروتجربه ميتواند و بايد به سينماي بدنه اعلام خطر كند. در حال حاضر سينماي ايران به جاي اينكه به مشكلات خودش بپردازد كه عمده آن از دست دادن تماشاگران است ولي وحدتي توسط مخالفان عليه هنروتجربه شكل گرفته كه همه مشكلات را متعلق به اين گروه سينمايي ميداند كه درصد بسيار ناچيزي از صندليهاي سينماي كشور را دارند. اما من فكر ميكنم مقابله با اين گروه سينمايي به نوعي خودزني كردن براي كل سينماست.
گلمكاني: خانم نداف شما ميتوانيد به ما بگوييد مخالفان هنروتجربه چه گروهي هستند؟
حتما شما جواب اين سوال را بهتر از من ميدانيد اما به نظرم اگر سرآغاز اين دعوا را بررسي كنيم، ممكن است به نتايجي برسيم. دعوايي كه با اكران همزمان فيلمهاي سينماي بدنه در هنروتجربه آغاز شد.
گلمكاني: نه اين دعوا قبل از اينها شروع شد. من ميخواهم بدانم آيا مردم همانهايي كه اصلا سينما نميروند، مشكلي با فعاليت هنروتجربه دارند؟ مخاطبان سينما چطور؟ آنها از چهار سالني كه در اختيار اين گروه سينمايي است دلخورند؟ پاسخ اين سوالها كاملا واضح است؛ كسي كه ميخواهد در سينما يك كمدي عامهپسند را ببيند، اصلا خبر ندارد كه گروه هنر و تجربه هم وجود دارد! اين گروه سينمايي تعداد اندكي تماشاگر دارد كه تنوع منوي سينمايي فيلمها در تهران (و چند شهر ديگر) و بيشتر شدن امكان انتخابشان خوشحالاند. اما بخشي از اين مخالفتها مربوط به منتقدان و روزنامهنگاران است كه نقد كردن بخشي از ذات كارشان است. در نتيجه بيشتر مخالفتها از سمت خود سينماست. در حالي كه آدمهاي اصلي سينما بايد متوجه باشند موج عظيمي از جوانها متقاضي حضور در عرصه سينما هستند. سينماگران بايد اين واقعيت را بپذيرند كه در 10 سال اخير هجوم جوانها به سينما بيشتر شده و يكي از دلايل اين اشتياق تحول تكنولوژي است. تفكر حاكم بر صنعت سينماي ايران يك تفكر سنتي است و مثل هميشه تفكرات سنتي در كشور ما در برابر پديدههاي نو مقاومت ميكند. از جنبه اقتصادي هم هنر و تجربه براي فيلمسازاني كه تفكر سنتي دارند، خطري بالقوه است كه بيم آن دارند بالفعل شود. ما ظرفيتها و امكانات محدودي در حوزه سينما داريم و عدهاي ميخواهند اين امكانات بين آدمهاي محدودتري تقسيم شود.
پيش از به راه افتادن گروه هنر و تجربه به دليل بروكراسي موجود در فيلمسازي، جواني كه ميخواست فيلم بسازد بايد تهيهكننده باسابقهاي پيدا ميكرد و سرمايهاي را كه از منبعي جذب كرده بود در اختيار او ميگذاشت تا بتواند فيلمش را بسازد. خيلي از تهيهكنندگان فقط با دادن كارت تهيهكنندگيشان به كساني و بدون انجام دادن كاري چند ده ميليون تومان صاحب ميشدند كه اسمشان تهيهكننده صوري است. بعد از راه افتادن گروه هنر وتجربه خيلي از مشتاقان فيلمسازي مجال پيدا كردند بروكراسي موجود را دور بزنند. آنهايي كه از اين بروكراسي نفع ميبردند، از جمله معترضان گروه هنر وتجربهاند. اما براي مخالفتشان به بهانههاي ديگري متوسل ميشوند. پس منطقي نيست تنها دليل اعتراضشان اكران همزمان فيلمهاي سينماي بدنه در سالنهاي هنر و تجربه باشد. چون نمايش اين فيلمها در دورهاي اتفاق افتاد به قصد آزمون و خطا. اين چيزي است كه در مرامنامه گروه هنر و تجربه هم نوشته شده اما مخالفان بدون خواندنش اين ايراد را ميگيرند. هنر و تجربه نبايد فقط بر چند فيلمي كه با آنها قرارداد پخش و نمايش بسته، تمركز كند. ما نگاهمان به كل توليدات سينماي ايران است و ميخواهيم فيلمهاي هنري و تجربي ديگري را هم كه خارج از اين گروه نمايش داده ميشوند آدرس بدهيم. با اين همه قبول دارم تعداد سانسهاي اين فيلمها كمي زياد بود. اما اين آزمون و خطا آنقدر نياز به جنجال نداشت كه به بهانهاش كل موجوديت اين گروه را زير سوال ببرند.
امين: ما اگر بخواهيم بحث هزينه- فايده كنيم، كه بحثي كاملا عيني است و كاركردهاي هنروتجربه را بررسي كنيم، به اين نتيجه ميرسيم سينماي ايران بايد اين گروه را حلوا حلوا كند! هنروتجربه از نظر بهرهوري دو كاركرد دارد، يكي از اين كاركردها، اقتصادي است. بيش از 10 مصاحبه طي سالهاي اخير موجود است كه در آن آقاي فرجي، سخنگوي شوراي صنفي نمايش و تهيهكنندگان سينما به اين نكته اذعان داشتند كه هنروتجربه باري را از دوش سينماي ايران برداشته است. فشاري كه از سمت برخي فيلمسازان وارد ميشد و انتظار داشتند آثارشان اكران شود. يك گروه كوچك با چهار سالن سينما، فيلمهايي را كه مناسب اكران گسترده نيستند، روي پرده برده است. خب ميدانيد كه ما در سينماي ايران توزيع فقر ميكنيم! در چنين حالتي نبايد فيلمهايي كه با هزينههاي اندك ساخته شدهاند، با فيلمي كه سه ميليارد تومان صرف ساخت آن شده، مقايسه كنيم. اتفاقا خيلي از فيلمهايي كه در هنروتجربه اكران ميشوند، به لحاظ مالي و به نسبت هزينهشان درآمد مناسبي دارند. به اين ميگويند بهرهوري با امكانات كم و بازدهي مناسب. يعني وقتي فيلمي با بودجه 100 ميليون توماني ساخته شده وقتي فقط از هنروتجربه همين مقدار يا بيشتر درآمد دارد يعني سود. مساله بعدي اين است كه به واسطه هنروتجربه فيلمسازان بسياري به سينما معرفي شدند، به جز محسن اميريوسفي، مجيد برزگر و شهرام مكري كه پيش از شكلگيري اين گروه، اسمشان شنيده شده و فيلمهايشان اكران نشده بود، بقيه فيلمسازان اصلا اجازه شناخته شدن و حتي نفس كشيدن در فضاي سينما نداشتند. در شرايطي كه بازدهي خيلي از شركتهاي دولتي و خصوصي در ايران به 10درصد هم نميرسد، بازدهي گروه هنرو تجربه بيش از 50 درصد بوده است. هنر و تجربه تا حالا بيش از 10 فيلمساز خوب و مستعد به سينما معرفي كرده كه در شرايط عادي بعيد بود در سينماي بدنه مجال ظهور و بروز داشته باشند. فيلمسازاني مثل فائزه عزيزخواني، پيمان حقاني، تيمورتاش، مرتضي فرشباف، عادل يراقي، كاوه ابراهيمپور، امير تودهروستا و.... علاوه بر اين توانستهاند كسب و كار خرد و اندكي به راه بيندازند. خيلي از فيلمسازان اين گروه با پول توجيبيشان فيلم ساختهاند. پس به لحاظ اقتصادي و فرهنگي اين گروه سينمايي تا اينجا مفيد فايده است. اين را هم بگويم بسياري از مخالفان هنروتجربه، نه فيلمهاي اين گروه سينمايي را ميبينند و نه مطالب مربوط به هنروتجربه را درست ميخوانند. آنهايي كه در اين چند وقت در مخالفت با هنروتجربه تندروي كردند، فقط كافي است اسم 10 فيلمي را كه در هنر و تجربه ديدهاند، بگويند. مثلا چند وقت پيش آقاي سيروس الوند گفته بود مشكل گروه هنروتجربه تغيير پياپي مديريت است. يعني اين جمله شاهكار بود! آقاي الوند با تمام احترامي كه برايشان قايلم گفته است وجود هنروتجربه خوب است اما اكوسيستم سينما را بههم زده! اين حرف يعني چي؟! يعني يك سالن سينما فرهنگ اكوسيستم سينما را بههم زده است؟! واقعيت اين است كه ما حرف زدن بدون دقت به آمار و اطلاعات واقعي و نه حرفهاي دوستان را خوب بلديم!
كساني كه يك بار تجربه اكران در گروه هنروتجربه را داشتند، حاضرند فيلم بعديشان را با همين شيوه اكران كنند؟
فائزه عزيزخاني: جريان هنر و تجربه آنقدر دانشجويي و جمع و جور است كه من از اين بحثها تعجب ميكنم! بحثهايي كه پيرامون اين گروه شكل گرفته نشاندهنده ترسي است كه آقاي گلمكاني از آن حرف زد. عدهاي در سينماي ايران هستند كه نميخواهند گاردشان را باز كنند و كسي را به جمعشان راه بدهند، اما به نظرم تاريخ مصرف اين جبههگيريها گذشته است. بهانههايي هم كه ميآورند هيچ ربطي به چرخه اقتصادي سينما ندارد. ميدانيد هنروتجربه جلوي چه اعتراض بزرگي را گرفته است؟! نسلي در سينماي ايران مدام فيلم ساختند و فيلمهايشان در كمدها ماند. خيلي وقتها به ژانرهاي مختلف پناه بردند و براي ديده شدن استراتژيشان را تغيير دادند. حق انتخاب ديگري هم به جز سينما نداشتند، حالا كه اين انتخاب كوچك برايشان ايجاد شده، عدهاي جلوي اين روزنه را گرفتهاند!
اما در پاسخ به سوالتان بايد بگويم معلوم است من فيلمساز علاقه ندارم فيلمم را در هنروتجربه اكران كنم! چرا بايد در دو سالن فيلمم را نمايش دهم؟! من هم دلم ميخواهد اتفاق استاندارد براي فيلمم بيفتد! اما وقتي مجبورم بين چيزي كه وجود ندارد (اكران عمومي) و هنروتجربه يكي را انتخاب كنم، خب انتخابم دومي است و براي اين كار دست هنروتجربه را هم ميبوسم. اين گروه بستري كوچك را فراهم كرد اما همين بستر كوچك را هم تحمل نميكنند. همه آنهايي كه فيلم ميسازند اگر همين چند سانس را هم براي اكران نداشته باشند، بالاخره جايي صدايشان بلند ميشود.
با اين حرفها هنروتجربه معبر و گذرگاه براي برخي فيلمسازان است. اين با ايده تقويت سينماي مستقل در تضاد نيست؟ يا اينكه ما اصلا صنعت سينما نداريم كه بخواهيم به پيشرفت سينماي مستقل در اين ساز و كار فكر كنيم!
گلمكاني: عنوان سينماي مستقل براي برخي فيلمها در سينماي ايران به دليل تعريف جهاني آن بحثبرانگيز است. به نظرم بهتر است وارد اين مساله نشويم چون خيلي از فيلمهايي كه در هنروتجربه اكران ميشوند در دستهبندي سينماي مستقل جا نميگيرند. اما مساله اينجاست در كشوري كه استانداردهاي تعداد صندلي براي هر 100 يا 1000 نفر پايينتر از استانداردهاي جهاني است و تعداد توليدات بيش از اين ظرفيت است، دعوا بر سر صندلي سينما، عادي است. حرفهاي خانم عزيزخاني حرف دل بسياري از كساني است كه فيلمشان در هنروتجربه به نمايش درميآيد و همه ميخواهند امكانات و صندليهاي بيشتري داشته باشند. در اين ميان تعداد كمي تصور ميكنند جايگاهشان در همين يكيدو سالن است و اگر فيلمشان در بيست سالن به نمايش درآيد، به ضررشان است. اما مقصر اين كاستيها گروه هنروتجربه نيست. مناسبات سينماي ايران به نحوي است كه به آنها اجازه نميدهد جايگاه مورد نظرشان را پيدا كنند. من مطمئنم خيلي از فيلمسازاني كه فيلمشان در گروه هنر و تجربه اكران ميشود قبلش سراغ پخشكنندههاي سينماي بدنه رفتهاند و كسي حاضر نشده فيلمشان را پخش كند. اين طبيعي است.
آقاي گلمكاني با توجه به اظهارات شما ما نميتوانيم هنر و تجربه را در ايران با مدل جهاني آن مقايسه كنيم. در سينماي ايران كارگردان و فيلمساز راه ديگري براي نمايش فيلمش ندارد جز اينكه سراغ هنرو تجربه برود. حتما در مدل جهاني اين اجبار وجود ندارد.
امين: در جهان انواع مدلهاي نمايش وجود دارد اما ما در ايران انواع فيلم و نمايش نداريم. يك مدل نمايشي بوده كه تا امروز همان اجرا ميشود. همين حالا اگر سري به دفاتر پخش ما بزنيد ميبينيد يك مدل سنتي عقب مانده از همان روزها تا امروز وجود دارد و مدل ديگري را هم نميپذيرند. اما در دنيا چون مدلهاي مختلف نمايش وجود دارد، مدل هنروتجربه پذيرفته شده است. با اين همه بايد به اين نكته توجه كنيم هنروتجربه اكران فيلمخانهاي مانند سينماتك نيست، مدل اكران محدود در سينماست. در حال حاضر امكانات حداقلي براي هنروتجربه در شهري مثل تهران بايد يك پرديس سه سالني باشد، خب وقتي چنين اتفاقي نيفتاده بايد بگوييم امكانات اين گروه زير حداقل است. آقايان ميخواهند همين امكانات حداقلي را هم زمين بزنند. سالن شماره 2 سينما فرهنگ را از هنر و تجربه قصد دارند بگيرند، در حالي كه اگر اين سالن تمام سانسهايش در كل سال كامل فروش كند، مبلغي كه به تهيهكننده ميرسد، 700 ميليون تومان است. تازه اين اتفاق هم هيچوقت نميافتد اما ديديد بابت اين سالن و اين مبلغ چه جنجالي به پا كردند.
گلمكاني: اگر دنبال الگوهاي جهاني هنر و تجربه ميگرديد، بايد بگويم سينماي هنر و تجربه فرانسه 50، 60 سال قدمت دارد. متاسفانه ما آنقدر ملت عجولي هستيم كه حاضر نيستيم پنج، شش سال صبركنيم. شكل سنتي توليد و نمايش در دنيا اينطور بوده كه وسايل فيلمسازي در دست عده معدودي سرمايهگذار قرار داشته و فيلمساز بايد به ساخت فيلمي فكر ميكرده كه بتواند حداقل نيمي از اين سالنها را پر كند. در سالهاي اخير وضعيت، متفاوتتر از قبل شده است. برخلاف گذشته كه سينماگران براي ساخت فيلم راهي جز ثبتنام كردن در فارابي و انتظار براي دريافت دوربين و تجهيزات و مواد خام نداشتند، حالا ديگر نيازي به اين مجوزها و تجهيزات نيست و به تعبيري، قدرت توزيع شده است. حالا با همين گوشيهاي تلفن همراه هم ميشود فيلم ساخت. حالا ميشود بروكراسي را دور زد. در بخش نمايش هم تنوع امكانات عرضه و نمايش به وجود آمده است. اگر زماني فيلمها تنها در سينما يا تلويزيون كه در كشور ما حكومتي و انحصاري است به نمايش درميآمدند، حالا شبكه نمايش خانگي هم هست، به اضافه امكان نمايش در سالنهاي كوچك غيررسمي و خيلي راحت ميتوان فيلم را در اينترنت آپلود كرد و به دست همه رساند. اين روزها مردم در خانههايشان هم پرده سينما دارند و مسوولان محترم هم نميتوانند اين وضعيت را كنترل كنند، اگر ميتوانستند، حتما اين كار را ميكردند!
ضمن اينكه در گذشته وقتي فيلمسازي ميخواست فيلم بسازد، در قصه، انتخاب بازيگر، پروداكشن و... بايد چيزهايي را در نظر ميگرفت كه به واسطه آنها بتواند سالن بزرگي را پر كند. در حالي كه امروز فيلمسازاني با تفكرات و ايدههايي وجود دارند كه دنبال تماشاگران ميليوني نيستند. به نظرم اين اتفاق عين دموكراسي است، اينكه زماني خدمات براي اكثريت سينمارو بود و در حال حاضر اقليت هم حق انتخاب دارند. گروه هنروتجربه به نوعي معناي دموكراسي است. هم براي فيلمساز و هم براي تماشاگري كه انتظار انتخاب و تماشاي فيلمهاي متنوعتري را دارد.
فرض را بر اين بگذاريد كه خانه سينما يا مسوولان سينمايي يا هر نهاد و مقام ديگري گروه هنروتجربه را تعطيل كنند، جز اينكه دل عدهاي در سينما خنك ميشود، چه اتفاق مثبت ديگري ميافتد؟ اين كار چه سودي براي مخالفانش دارد؟ اگر مشكل بودجهاي است كه صرف اين گروه ميشود كه مبلغ آن اعلام شده است. دو ميليارد و 500 ميليون توماني كه بودجه توليد يك فيلم معمولي در سينماي بدنه است. آنوقت ميگويند هنروتجربه بودجه دولت را هدر ميدهد! در سراسر جهان دولتها براي فعاليتهاي فرهنگي كه سودآور نيست و مخاطب محدودي دارد تا ابد بايد سوبسيد بدهند؛ اين وظيفهشان است. برخلاف تصور برخي، اصلا قرار نيست هنروتجربه خودكفا شود. دولت براي اينكه شمع اين بخش از فعاليتهاي فرهنگي كه مخاطب عام و درآمد بالا ندارد روشن بماند، بايد هميشه به آن سوبسيد بدهد. بودجه هنروتجربه فرانسه را وزارت فرهنگ تامين ميكند نه سيانسي (مركز ملي سينماتوگرافي). دولتي كه بابت اين فعاليتها سوبسيد ندهد، دولت عقبماندهاي است. سالها در ايران اين سوبسيد سينما در مرحله توليد داده ميشد كه فسادآور است. فيلمهاي زيادي توليد شدند كه تهيهكنندگانش در مرحله توليد سود بردند و هيچ علاقهاي به نمايش آنها نداشتند. اكثر اين فيلمها بايگاني شدند. حالا اين نخستين بار است كه دولت بهدرستي سوبسيد را به مرحله نمايش اختصاص داده است.
اما در مورد گذرگاه بودن، بايد بگويم بله به نظرم هنروتجربه جايي است كه استعدادهايي را كه به سمت سينما هجوم آوردهاند، از هم جدا ميكند. غربال ميكند. در اين ميان مثل مرحله جداسازي سنگهاي معدن است؛ مقداري ضايعات وجود دارد، عدهاي ميفهمند به درد كار كردن در سينما نميخورند و اين حرفه را رها ميكنند. برخي بر اساس بازتابها سراغ سينماي بدنه ميروند، عدهاي راه تلويزيون را در پيش ميگيرند يا در حوزه فيلمهاي تبليغاتي فعاليت ميكنند و خلاصه با آزمون اكران فيلمهايشان هر كس بهتدريج در جايگاه درست خودش قرار ميگيرد. در سه سال اخير حدود 500 فيلم بلند به هنر و تجربه ارايه شده كه 60 درصدشان رد شدهاند. سازندگان آنها حتما از اين رد شدن دلخور شدهاند اما راضياند كه تكليفشان روشن شده و ميدانند اين رد شدن بر اساس نظريه كارشناسي بوده نه سانسور. چون سانسور جايي در وظايف هنروتجربه ندارد.
اتفاقا خيلي از فيلمسازاني كه تفكر سنتي ندارند اين نگراني را دارند كه هر كس فيلمش در هنر و تجربه اكران شده مدعي فيلمسازي است. ميگويند هنروتجربه آدرس غلط به جوانها ميدهد. اين سرند كردن كه از آن حرف ميزنيد مدل ايدهآلي براي اين گروه سينمايي است اما ميخواهم بدانم توهم فيلمساز شدن نگرانكننده است؟
امين: بايد ببينيم آنهايي كه از اين توهم نگرانند خودشان دچار توهم نيستند؟!
اميريوسفي: اين توهم مختص ما ايرانيهاست (ميخندد) . به نظرم سرآغاز پيشرفت ما اين است كه بدانيم و بپذيريم كشوري جهانسومي هستيم. هر چقدر جهان پيشرفته به ما آدرس غلط بدهند و بگويند در حال توسعه ولي ما بايد موقعيت واقعي خودمان را بشناسيم. توهمي كه از آن حرف ميزنيد در كل سينماي ايران وجود دارد. همه جاي دنيا در كنار سينماي بدنه و رايج، سينماي مستقل و متفاوت كارش را انجام ميدهد اما سينماي مستقل در ايران با دو نگاه روبهروست، يكي سينماي دولتي يا بخشنامهاي و سفارشي و ديگري سينماي تجاري. اين دو غول سينمايي سالهاست در سينماي ايران وجود دارد. حالا تصور كنيد سينماي مستقل و متفاوت ما در برابر اين دو نگاه با چه مشكلاتي مواجه است و شرايط سختتري براي فيلمسازان متفاوت وجود دارد كه البته بين آنها ممكن است چند نفري هم دچار توهم باشند. اما اين توهم نگرانكننده نيست. كسي كه توهم دارد بعد از دوره كوتاهي متوجه اين متوهم بودنش ميشود. بازيگري كه توهم دارد يا فيلمسازي كه تصور ميكند اسكورسيزي و وودي آلن سينماي ايران است، از جايي به بعد متوجه اين توهم ميشود. مشكل سينماي ما اين است كه عدهاي با وجود فهميدن و داشتن اين توهم دهههاست در سينما حضور دارند و با اعتماد به نفس كار ميكنند! ما شاهد نازلترين سريالها در تلويزيون هستيم يا در سينما فيلمهايي ميبينيم كه از سطح استاندارد سينماي ايران هم پايينتر است، فيلمهايي كه ديده ميشوند و فروش ميكنند. در چنين وضعيتي علاقهمندان مستعد سينما پيش خودشان ميگويند ما چرا فيلم نسازيم. از قديم گفتند اگر ميخواهيد تمدني را از بين ببريد، كارهاي كوچك را به آدمهاي بزرگ و كارهاي بزرگ را به آدمهاي كوچك بسپاريد. آن وقت توازن به راحتي بههم ميريزد. حالا اين روايت حكايت قسمتي از سينماي ايران است. برخي معتقدند تنها چيزي كه بايد در سينماي ايران باقي بماند فيلمهاي بفروش است و اين وضعيت فقط به نفع گروهي از سينماست. در چنين حالتي فيلمسازان واقعي يا كنار گذاشته ميشوند يا ترجيح ميدهند كمتر كار كنند. با اين روش جريان سينما پايان نميگيرد بلكه فقط آدمهاي شايسته از اين جريان فاصله ميگيرند. زماني در دهه 60 با نمايش فيلمهاي خارجي مخالفت شد. گروهي از فيلمسازان بحثي را پيش كشيدند كه اتفاقا جريان بعد از انقلاب و دهه 60 هم از طرح آن بدش نميآمد؛ با اين بهانه كه سينماي ايران بايد از سيطره فيلمهاي خارجي، امپرياليستي و... خلاص شود. ميگفتند بايد بيشتر روي سينماي خودمان تمركز كنيم و خب به ظاهر حرفهاي خوبي ميزدند. اما نتيجه اين حرفها چه شد؟! بساط نمايش فيلمهاي خارجي براي هميشه برچيده شد و خود سينماگران باعث و باني اين مساله شدند. اگر جريان نمايش فيلمهاي خارجي دوباره راه بيفتد، توفاني به پا ميشود كه اثري از سينماي نحيف بدنه باقي نميگذارد! مخالفان هنروتجربه چطور ميخواهند در مقابل اين توفان بايستند؟! يك بار از يكي از كارگردانان قديمي سينما پرسيدم چرا جزو گروهي بوديد كه جلوي نمايش فيلمهاي خارجي را گرفتيد؟ گفت اگر اين كار را نميكرديم امروز شما فيلمساز نبوديد! اين حرف واقعا خندهدار است چون آنهايي كه در هنروتجربه ماندگارند، نگراني بابت اكران فيلمهاي خارجي ندارند. اتفاقا اكران فيلمهاي خارجي به نفع سينماي هنروتجربه است. اما چرا جلوي اين اتفاق را ميگيرند؟ چون در واقعبينانهترين حالت تماشاگران فيلمهاي درجه دو و سه سينماي دنيا را به فيلمهاي ظاهرا درجه يك سينماي تجاري ايران ترجيح ميدهد. يك زماني همين وصلههايي كه به فيلمهاي هنروتجربه ميبستند، به فيلمهاي خارجي نسبت ميدادند، اينكه فيلمسازان هنروتجربه لوساند! در حالي كه اين سينماي لوس و پر از ادا در واقع همين سينماي بدنه ما است كه جلوي همه جريانهاي سينمايي ازجمله هنروتجربه و فيلمهاي خارجي را ميگيرد تا بتواند به حياتش ادامه دهد! سينمايي كه با پول نهادهاي دولتي سرپا مانده و حتما انتظار دارند در ادامه به مردم تكليف شود تا مخاطب فيلمهايشان شوند! حالا در ساختار سينماي ايران اين نكته جالب توجه وجود دارد كه ما نميتوانيم فيلمهاي خارجي را در سينما نمايش دهيم اما همين فيلمها از تلويزيون پخش ميشود! اين تناقض واقعا عجيب است.
اين را هم بگويم كه تماشاگران هنروتجربه، يعني همين چند ده هزار نفري كه فيلمهاي اين گروه را در سينما ميبينند، مخاطبان سينماي بدنه نبوده و نيستند. آنها پيش از اين در محافل خصوصي و در جمع دوستانشان فيلم ميديدند و هنروتجربه اين تعداد تماشاچي را به سينماي ايران اضافه كرده است. آنها حالا لطف ميكنند و براي تماشاي بعضي فيلمهاي ايراني بليت ميخرند و چنين اتفاقي مثبت است. با اين حساب سينماي بدنه به نوعي مديون سينماي هنروتجربه است كه تماشاگران جديدي را به اين سينما آورده است و از همين رو بايد به هنر و تجربه كمك كنند تا تعداد تماشاگرانش را بيشتر كند.
اما من فكر ميكنم يكي از مشكلات هنروتجربه اين بود كه هر چه جلوتر آمد، تعداد سينماهايش را افزايش نداد و با توجه به اتفاقات خوبي كه در ابتدا برايش افتاده قدر استقبال اوليه را ندانست و تا اينجا خيلي متواضعانه برخورد كرده است. در نهايت گروهي كوچك از مخالفين آن در سينما جسورتر شدند و حالا درصدد از بين بردن اين گروه سينمايي هستند. هنروتجربه باعث شده انگيزه خيلي از جوانان فيلمساز براي حضور فيلمهايشان در جشنوارههاي خارجي كم شود. آنها زماني به اميد نمايش آثارشان، در جشنوارههاي خارجي شركت ميكردند اما حالا به اكران در هنروتجربه راضياند و مخاطبان ايراني فيلمهايشان را ميبينند. آيااين اتفاق بدي است؟! به جاي اينكه فيلمي را 10 سال در توقيف نگهدارند و براي فيلمساز اين توهم ايجاد شود كه حتما شاهكاري ساخته! بايد فيلم را زمان خودش نمايش دهند و اگر مورد استقبال تماشاگران قرار نگيرد، تكليفش روشن ميشود. من اين حرفها را در شرايطي ميزنم كه متاسفانه بيشترين سابقه توقيف را در كارنامه كاريام داشتهام! بعد گلايه ميكنيم چرا مردم به فيلمهاي سطحي و سبك علاقهمند شدهاند! خب وقتي جلوي فيلمهاي اجتماعي و آثاري كه حرفي براي گفتن دارند را ميگيريد، طبيعتا دست فيلمنامهنويسان هم ميلرزد و نتيجهاش ميشود افزايش فيلمهاي سطحي و بفروشي كه ميبينيم. البته معتقدم بايد به اين سينما هم احترام گذاشت اما اين سينما بايد در كنار ديگر فيلمها حياتش را ادامه دهد نه اينكه يكه تاز ميدان باشد.
در مورد دغدغه و نگراني برخي فيلمسازان هم بايد بگويم اتفاقا تنوع افكار و ديدگاهها در حوزه سينما فعاليت آدمهاي حرفهاي را مشخص ميكند. پس نبايد به خاطر زياد شدن تعداد فيلمسازان، دست و دل كسي بلرزد. مشخص شدن حرفهاي بودن يك سينماگر ميان 100 نفر خيلي بهتر از 10 نفر است. اين ترسي كه از فعاليتهاي هنروتجربه به وجود آمده به نظرم مختص كساني است كه به نسيمي فيلمنامه، سينما و آنچه در اين حوزه براي خودشان ساختهاند را از دست ميدهند. به نظرم اين گروه پايشان محكم نيست و هميشه نگران فيلم خارجي، هنر و تجربه و سينماي مستقلاند! اسم اين شيوه فيلمسازي نيست. مثال اين است كه همسايهها ياري كنيد تا ما فيلمسازي كنيم! به نظرم اين نوع نگاه هيچ جاي دنيا وجود ندارد.
گلمكاني: مگر در سينماي بدنه اين توهمها وجود ندارد؟! مثلا راننده تاكسي يا دكتر متوهم نداريم؟!
امين: ما كلي آدم با ژن خوب داريم كه همهشان متوهماند. (ميخندد)
گلمكاني: فضاي مجازي هم كه معدن توهم است! اما احساس خطري را كه مخالفان هنرو تجربه دارند، معمولا با رنگ و لعاب غيراقتصادي و فرهنگي مطرح ميكنند. درست مثل مخالفت سينماگران با نمايش فيلمهاي خارجي كه به بهانه هجوم غرب به فرهنگ ايران و فروپاشي كيان خانواده اتفاق افتاد، اما واقعيت اين است كه ميخواهند رقيبان سينماي بدنه را كنار بزنند. حالا هم درباره هنروتجربه اين حرفها را ميزنند و ميگويند نتيجه فعاليت اين گروه توهم عدهاي جوان بيتجربه است. به اين مساله توجه نميكنند كه همين هنروتجربه توانسته جلوي انفجار تعداد قابلتوجهي از جوانان را بگيرد.
عزيزخاني: به نظرم كسي كه توهم را به خوبي ميشناسد و متوجه ميشود آدمهاي اطرافش توهم دارند، نگاهش به دنيا همراه با توهم است. نميخواهم بگويم چنين چيزي ميان سينماگران يا اقشار ديگر جامعه وجود ندارد، اما اين نگاه قضاوتگري كه به آدمها ميشود از آن توهم خيلي مسمومتر است و كاملا از آدمهاي محروم ميآيد. كسي كه در محروميت چيزي را به دست ميآورد، دوست دارد بيشتر ديده شود و احساس خطر ميكند و دشمنانش را هم با اين شيوه شناسايي ميكند. كافي است كمي آرامتر باشيم! به هر حال همه آدمها به مرور ميتوانند جاي خودشان را پيدا كند. ممكن است در نهايت يك فيلمساز فيلم اولي با سوپراستاري تماس بگيرد و از او بخواهد در فيلمش بازي كند، اما اين اتفاق آنقدر بزرگ و مهم نيست كه به كسي بربخورد.
اگر بخواهيم واقعبينانه حرف بزنيم، بايد اشاره كنيم بخشي از اين اعتراضها هم از داخل هنروتجربه و از ميان فيلمسازاني است كه تجربه اكران آثارشان در اين گروه را داشتند. منصفانه بخواهيد بگوييد، بزرگترين نقد وارده به هنروتجربه چيست؟
عزيزخاني: از گروهي كه كارش را با در اختيار داشتن دو سالن آغاز كرده است، نميتوان انتظار زياد داشت. اما من انتقادي دارم كه از جنس ديگري است. خيليها فكر ميكردند هنروتجربه به مرور پيشرفت ميكند اما اين اتفاق نيفتاد. با اين همه ميدانم ما با آدمهايي در اين گروه روبهرو هستيم كه قدرت كافي براي پاسخ دادن به درخواستهاي ما را ندارند و فشارهايي كه به اين گروه وارد ميشود، آنقدر قوي است كه به نظرم نميتوان مقابل آنها ايستاد.
اميريوسفي: من در مورد آن بخش از حرفهاي خانم عزيزخاني كه ميگويد مخالفت با هنروتجربه عجيب و بچهگانه است ميخواهم بگويم، سواي اينكه اين حرفها براي ما عجيب است، بايد آنها را جدي گرفت چون به خيليها آدرس غلط ميدهد. درست مثل اتفاقي كه براي فيلمهاي خارجي افتاد. در دهه 40 و 50 كسي تصور نميكرد يك روزي نمايش فيلمهاي خارجي در كشور ممنوع شود و همه به اين ايده ميخنديدند. اما ديديم كه شد. اتفاقي كه گروهي از اهالي سينما باعث و باني آن شدند و با آدرس غلطي كه به حكومت دادند جلوي نمايش اين فيلمها را گرفتند. سينماگران اين آدرس غلط را به حكومت دادند، اما براي جبران اين اشتباه در دهههاي بعد تلاشي نكردند. در مورد هنروتجربه هم هيچ كس نميگويد اين سينما از اساس وجود داشته باشد و جاي خوشبختي است كه اهميت هنروتجربه را درك كردهاند، اما اگر در مورد همين ميزان مخالفت حرفي زده نشود، ممكن است ما هم روزي كنار هم جمع شويم و از هنر و تجربهاي حرف بزنيم كه اتفاق خوبي در سينماي ايران بود اما تمام شد! ما هنر مدرني به نام سينما در كشورمان داريم اما نميخواهي
منبع: بولتن نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bultannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بولتن نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۶۱۰۵۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
استقبال بیش از ۱۸ هزار مخاطب از سینماهای تصویر شهر
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، با اضافه شدن فیلم «مست عشق» به چرخه اکران، سینماهای این موسسه در دو روز پایانی هفته گذشته ۱۸ هزار مخاطب را جلب کردند که در روز جمعه ۷ اردیبهشت ماه سینماهای ملت و باغ کتاب رکورد پرمخاطبترین روز سال را برای خود ثبت کردند.
«پردیس سینما ملت» با ۴۳ درصد ضریب اشغال صندلی که قریب به ۷ هزار مخاطب را به خود اختصاص داده است، بیشترین آمار استقبال آن مربوط به فیلمهای «مست عشق»، «تمساح خونی»، «بی بدن» بوده است.
«پردیس سینمایی باغ کتاب» که از بهمن ماه سال گذشته پس از چهار سال وقفه، دوباره فعالیت خود را آغاز کرده است، در دو روز پایانی هفته گذشته با نزدیک به ۵ هزار مخاطب، بیشترین سهم از فروش فیلم «مست عشق» را داشته است.
«پردیس سینمایی راگا» نیز از پرمخاطبترین سینماهای جنوب شهر تهران، با یک سالن مدرن و دو سالن ممتاز، در این دو روز با بیش از ۵۰ درصد ضریب اشغال صندلی، بیش از ۳ هزار نفر را به سینما کشانده است.
در پردیسهای سینمایی «تماشا» و «رازی» نیز «مست عشق»، «تمساح خونی»، «سال گربه» و «بی بدن» پرمخاطبترینهای این دو سینما بوده اند و هر کدام از سینماها به ترتیب تعداد ۱۸۰۰ و ۱۰۰۰ مخاطب را در دو روز پایانی هفته گذشته ثبت کرده اند.
موسسه تصویر شهر از موسسههای زیرمجموعه سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است که مدیریت پنج پردیس سینمایی را برعهده دارد که پردیس سینما ملت با ۱۲ سالن نمایش، پردیس سینمایی باغ کتاب با ۱۱ سالن نمایش، سینماهای راگا و تماشا در منطقه شهرری و یافت آباد هر کدام با سه سالن نمایش و پردیس سینمایی رازی در میدان رازی با ۲ سالن نمایش میزبان شهروندان و علاقمندان به سینما است.