برخی تندروهای اصلاحات میخواهند موسوی و کروبی اعدام شوند
تاریخ انتشار: ۱۴ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۶۳۵۹۶۶
یک پژوهشگر تاریخ معاصر و کارشناس مسائل سیاسی میگوید: در گذشته برخی تندروهای جریان اصلاحات به دنبال اعدام افرادی مثل «هاشم آغاجری» بودند و امروز همانها دنبال این هستند که میرحسین موسوی یا مهدی کروبی اعدام شوند. به گزارش جهان نيوز به نقل ازتسنیم7 سال از حصر آقایان موسوی و کروبی و خانم زهرا رهنورد به دلیل اقدامات سال 89 که با تصویب شورای عالی امنیت ملی انجام شد، میگذرد؛ آنگونه که آقای اژهای سخنگوی قوه قضائیه گفته، این شورا اخیراً نیز در جلسه خود طی بحثی راجع به موضوع حصر تصمیم به تداوم آن گرفته و تصمیم جدیدی راجع به آن اتخاذ نشده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خبرگزاری تسنیمدر پروندهای که از روز گذشته با مطلبی با عنوانصورتبندی شفافتر مسئله «حصر» و حداقلهای رفع آنآغاز شد، سعی کرده است فارغ از مواضع جناحی و جریانی، از موضعی فراجناحی به این مسئله بپردازد تا صاحبنظران ضمن ارائه صورتبندی خود از علل حصر، به ارائه نظرات خود درباره وضعیت کنونی بپردازند.
آنچه در ادامه میآید گفتوگوی تسنیم با عباس سلیمینمین روزنامهنگار، پژوهشگر تاریخ معاصر و کارشناس مسائل سیاسی است. او در دستهبندیهای سیاسی نزدیک به اصولگرایان محسوب میشود اما در این گفتوگو مواضعی متفاوت با برخی اصولگرایان اتخاذ کرده است؛ عدهای که تعدادشان محدود است و به گفته آقای سلیمینمین نگاه آنها به این موضوع با نگاه حاکمیت به معنای نظام جمهوری اسلامی ضرورتاً منطبق نیست.
*: با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید؛ موضوع گفتوگوی ما درباره حصر است؛ قبل از اینکه ما سوالات خود را مطرح کنیم، مایلیم اگر شما راجع به کلیت موضوع مقدمهای دارید، مطرح کنید تا به سوالات برسیم.
سلیمینمین:بسمهالله الرحمن الرحیم؛ اصولاً حصر یک اقدام بازدارنده است، بدین معنی که یک موضعگیری و اقدامی صورت میگیرد و برای کنترل آن اقدام که قطعاً به زیان جامعه است، یک حرکتِ بازدارندهای از سوی مراکز قانونی یا مراجعِ قانونی صورت میگیرد. طبعاً هرگاه دامنه این اقدام محدود یا منتفی شود، علیالقاعده آن اقدام بازدارنده هم از بین میرود و دیگر موضوعیت ندارد چراکه اینها رابطۀ تنگاتنگی با هم دارند.
ما قبلاً هم این بحث را داشتیم؛ در مورد برخی افراد دیگر هم برخی اقداماتی صورت گرفته بود که این اقدامات البته جنبهها و لایههای مختلف داشت، نظام برای اینکه فرصت برای مردم ایجاد شود تا در آن تامل کنند یا فضای احساسی تبدیل به یک فضای عقلایی شود، از حصر استفاده کرده است. در زمان امام هم این اقدام انجام میشد، امام حتی برای بعضی از نزدیکان خود نیز از حصر استفاده کردند تا آن فضای احساسی برطرف شود. مثلاً فرض کنید یکی از نزدیکان امام (ره) به مجاهدین خلق گرایشِ تندِ احساسی پیدا کرده بود، امام از ابزار حصر استفاده کردند تا آن فرد از فضای احساسی خارج شود. وقتی از آن فضای احساسی خارج شد طبیعتاً دیگر تداوم این مطلب موضوعیتی نداشت. حالا آن جنبۀ محدودتری داشت امادر ارتباط با موضوعاتی که چند لایه است یعنی مسائلِ مختلفی در آن دخیل است، قطعاً اقدامات بازدارنده میتواند به جامعه برای شناخت فرصت دهد.
*: یکی از مسائلی که درباره حصر وجود دارد، این است که شاید عدهای تصور میکنند یک گروه از حصر بما هو حصر لذت میبرند و دوست دارند عدهای در حصر باشند اما گروه دیگری هم هستند که همه فکر و ذکرشان آزادی است! آیا اساساً چنین فضایی درباره حصر وجود دارد؟ مسئلهی مدافعان حصر شکلگیری فضایی است که گویا یک طیفی موافق همهگونه آزادیها، به طور کلی داعیهدار آزادی هستند اما گروه دیگر که جبهۀ طرفدار و حامی انقلاب هستند، به مسائلی مانند حصر علاقه دارند و از حصر لذت میبرند. شما جزء جبهه انقلاب محسوب میشوید واقعاً چنین احساسی در جبهه انقلاب وجود دارد که آنها از حصر لذت ببرند یا طرفدار محدودیتها باشند؟ یا برای بحث حصر و ادامۀ حصر، دلایل دیگری دارند و اینطور نیست که از آن لذت ببرند یا منافعی برای آنها داشته باشد.
سلیمینمین:خب طبیعتاً هستند عده محدودی در میان اصولگرایان هم که نسبت به حصر یک نگاهِ غیرحاکمیتی دارند. چون اساساً اصولگرایان مساوی حاکمیت نیستند. بعضی از اینها معتقدند همانطوری که در رفتارِ فردی، اگر کسی تعرضی به ما کرد، سعی میکنیم به گونهای جبران کنیم، گاهی در عرصۀ مسائل سیاسی هم همین نگاه غلبه پیدا میکند که این نگاهِ الزاماً یک نگاهِ حاکمیتی نیست؛ یک نگاهِ فردمحور است. اینها نگاه میکنند و میگویند یک فردی با عملکرد خود این ضربه را به نظام وارد کرد و حیاتِ این تعداد آدمِ بیگناه را به مخاطره انداخت و این مشکلات اعتباری را برای کشور ایجاد کرد، بنابراین حتی از حصر فراتر میروند و خواهان محاکمۀ فرد میشوند و درواقع میخواهند آن فرد به اَشدّ مجازات برسد.
اما مسئلهای که من دارم این است که آیا این مقابله به مثل میتواند منجر به آن چیزی شود که یک نظام سیاسی میخواهد و حاصل آن «آگاهیِ جامعه» است، البته اینکه به این حواسته خود میرسد یا نمیرسد، خیلی کاری ندارم. ببینید هدف نظامهای سیاسی این است که مردم در نهایت در این قضیه رشد پیدا کرده و به یک شناختی برسند.
آنچه که در ارتباط با قانون مطرح میکنیم، چیست؟ چون قانون ملاکی است که میتواند موجب رشد جامعه شود، وقتی در مورد یک فرد قضاوتی میکند این میتواند تشخیصی را در جامعه تقویت کند، بنابراین قانون را مبنا قرار میدهند تا ما از مسائلِ فردمحوری و تمایلاتِ فردی به دور بمانیم. وقتی یک اتفاقی در جامعه رخ میدهد،یک فردی که احساساتش غلبه دارد، یک حکمی میدهد، فرد دیگری که احساساتش لطیفتر است، یک حکمِ دیگری میدهد، یک فرد دیگری هم احساساتش ذیل مثلاً مواضعِ سیاسیش قرار میگیرد، نظر دیگری میدهد. بنابراین در جامعه قانون را محور قرار میدهند، چون قانون موجب رشد، تشخیص و تمیز میشود.
در مورد حصر که یک جنبه از قانون و یک نوع نقشآفرینی نهادها و مراجع قانونی را در آن شاهدیم، هدف رشد جامعه است.میخواهد یک محدودیت برای یک تحرکِ احساساتبرانگیز ایجاد کند تا از فضای احساسی خارج شویم و بتوانیم به تشخیص برسیم. بنابراین آن عدهای که میگویند همین الان باید به اشد مجازات برسند ، به نظرم نگاهِ حکومتی ندارند. میگویند او موجب کشته شدن 5 نفر آدم شده است، پس حتماً باید کشته شود. حکم اسلام این است، اما در حکم اسلام هم تشخیص برای جامعه مهم است.
*: یعنی شما میگویید آن بحثهای فقهی یک بخش قضیه است که اگر اجرایی شود همان بحث دادگاه...
سلیمینمین:نه اینها هم جزء فقه اسلامی است.
*: بحثهای سطح اول همین است اما آن بحث مصلحتهای کلانتر که روشن شدن جامعه و نشستن فضای غبارآلود از جامعه است، مهمتر است که شاید بحثهای فقهی را هم به نوعی پوشش میدهد
سلیمینمین:نه، براساس فقه این کار را میکنند. هدف از متنبهسازی چیست؟ هدف آگاهی جامعه، تشخیص و رشد جامعه است.
*: یعنی شما میگویید اگر هم بخواهیم تنبّه بالاتری حاصل شود حتی برای خود محصورین، اینکه فضا برای مردم شفافتر شود، محاکمۀ جدیتری است حتی نسبت به اشد مجازات و امثالهم.
سلیمینمین:من بارها این مطلب را نوشتم، برای یک سیاستمدار محاکمۀ او در نزد افکار عمومی بالاترین تنبیه است. برای یک سیاستمدار و روشنفکر، قضاوتِ جامعه مهم است، اگر قضاوتِ جامعه از او برگردد، او هیچ چیزی ندارد و صفر میشود. شما میخواهید جان او را بگیرید تا او صفر شود؟ جایگاه او را در نزد مردم گرفتن برای او، از صدمجازات اعدام کُشندهتر است.
ببینید یک اتفاقی در جامعه افتاد و یک عدهای بر احساسات جامعه سوار شدند. من در کتاب «ورای نمودها و نمادها» این موارد را نوشتم. در یک رقابتِ جدی، مردم و کسانی که رای میدهند، احساساتشان برانگیخته میشود، چون یک یا دو ماه شبانهروز برای فردی کار کردند که او را لایق میپنداشتند و سرمایهگذاری کرده و اعتبار خود را پای او نهادند، اگر یک حرف یا قضاوتی به اینها منتقل شود که رای و تلاش شما زیر پا گذاشته شده است، احساسات آنها به شدت جریحهدار میشود و میتواند منجر به واکنشهای غیرمنطقی شود که شد. در واقع یک پیام غلط به هواداران انتقال داده شد. سیاسیون باید نسبت به پیامی که به جامعه میدهند، مسئولانه عمل کنند. نمیتوانند راحت بگویند من شب دو ساعت خوابیدم، صندوقها را جابجا کردند! از قضا در کتابی که اخیرا در خارج از کشور مرتبط با آقای کروبی منتشر شد، به نقل از آقای کروبی این بحث را مجددا مطرح میکند که سال 84 من چند ساعتی خوابم بُرد و روند قرائت آرا تغییر کرد. در قرائتهای اولیه قرار بود، من و آقای هاشمی به دور دوم انتخابات برویم اما روند یکدفعه تغییر کرد و از قضاء به خاطر دو ساعت خوابی بود که من داشتم!
چه کسی آرا را قرائت میکند؟ عوامل وزارت کشور.از قضاء آقای کروبی در این مکتوبش میگوید من نامه اعتراضی به رهبری نوشتم و رهبری در جواب من گفتند: من با آقای خاتمی صحبت کردم، آقای خاتمی گفتند سالمترین انتخاباتی که میتوانسته برگزار شود، برگزار شده است. پس ببینید استدلال آقای کروبی چقدر ضعیف است و بعد هم که با واکنش همگروهیها و همحزبیهای خود مواجه میشود که میگویند ما انتخابات را برگزار کردیم و در شمارش آرای انتخابات مشکلی پیش نیامده است، میگوید: قبل از انتخابات دخالتهای سازمانیافته صورت گرفته است.
اگر دخالتهای سازمانیافته صورت گرفته و در انتخابات تاثیر داشته، شما قبل از انتخابات باید اعتراض میکردید و رای نمیدادید. در واقع این مسائل باید باز شود و مورد بحث قرار گیرد تا نوع و سطحِ نگاهِ یک نخبه که برگزیده شده و یا به دور نهایی یک رقابتِ سیاسی برای کسب جایگاهِ ریاستجمهوری راه یافته، مشخص شود.
در واقع این فرد نمیتواند بگوید در سال 84 مخالف ما سرنوشت انتخابات را به مسیر دیگری کشاند. چراکه همگروهی و هم حزبی خود این افراد انتخابات را برگزار کردند و اگر دستاندرکاران انتخابات خلافی میدیدند، باید ابراز میکردند. یعنی آقای خاتمی اگر قبل از انتخابات متوجه خلافی می شد، باید اعلام میکرد، در حالیکه نه تنها بروز خلافی را اعلام نکرده بلکه آن انتخابات را سالمترین انتخابات تا آن زمان اعلام کرده است.
اما متاسفانه به جای اینکه بحثهای فکری انجام دهیم و نوعِ استدلال آنها را بررسی کنیم، دایم بر طبل محاکمه میکوبیم. فکر میکنیم محاکمه بالاترین مجازاتی است که میتواند در مورد یک فردی صورت بگیرد، در حالیکه اینطور نیست. ما باید محاکمه را در تکتک محافل برگزار کنیم، یعنی بحثهایی ایجاد کنیم که آن فرد به عنوان کسی که اطلاعاتِ غلطی به جامعه داده، احساسات جامعه را برانگیخته و با احساسات جوانان بازی کرده، در محافلِ مردمی محاکمه شود و آن افراد را مقصر این مشکلات، بهم ریختگی جامعه و ضربه به خانوادههایی بدانند که مشکلی برای آنها ایجاد شده است.
*: تا 9 دی این مساله تا حد زیادی انجام شد.
سلیمینمین:من نمیتوانم بگویم انجام شد. خیر، به اندازۀ کافی انجام نشد. ما باید این محاکمه را به جمعِ کسانی میکشاندیم که به این آقایان 13 میلیون رای داده بودند.
*: قائلینِ به تقلب در نظرسنجیهایی که خود آن طرف انجام داده، بسیار محدود بودند.
سلیمینمین:آن بحث دیگری است. وقتی مجموعۀ استدلال این آقایان را کنار هم میگذاریم، این مجموعه استدلالهااز جانب همحزبیهای خودشان نفی و باطل شده است. اما ما چقدر روی این قضیه کار کردیم؟ وقتی به آقای میرحسین موسوی گفته میشد اگر معتقدیددر انتخابات ایرادی وجود دارد، از طریق مراجع قانونی پیگیری کنید، در جواب چه میگفت؟ میگفت مراجع قضایی در کشور سوگیری دارند و من آنها را به رسمیت نمیشناسم و این قضیه را هرگز از طریق مراجع قانونی دنبال نخواهم کرد و از مردم میخواهم که حقوق خود را استیفاء کنند.
این استدلال چقدر توسط نیروهای معقولتر جریان اصلاحطلب مورد پذیرش واقع شد؟ به عبارت دیگر چقدر مُهر بطلان بر این نگاه زدند؟ ما باید این را پررنگ میکردیم. در واقع برای اینکه این آقایان را در محافل مختلف محاکمه کنیم، باید این مسائل را روشن میکردیم. اما گفتیم اگر در این قضیه عملکرد مثبتِ آقای خاتمی را پررنگ کنیم، این به نفع آقای خاتمی تمام خواهد شد. به این نوعِ استدلالِ برخی از افراد دقت کنید. میگفتند اگر ما بگوییم آقای خاتمی اینجا درست عمل کرد، باعث میشود چهره آقای خاتمی برجسته شود، بنابراین این کار را نکردند در حالی که همین مساله پررنگترین مهرِ بطلان بر روی پیشانی آقای کروبی و آقای میرحسین موسوی بود. معنای این عمل یعنی نخیر. حرفهای شما درست نیست.ساختار نظام قابل اعتماد است، ساختار نظام سالم است، ساختار نظام از آرای مردم صیانت میکند.
*: بله در واقع رای دادن آقای خاتمی بویژه در سال 90 یعنی اینکه اولاً انتخابات حداقل آنقدر رقابتی هست که من خاتمی هم میتوانم گزینههایم را از بین کاندیداها انتخاب کنم؛ ثانیاً آنقدر به سیستم اعتماد دارم که معتقد باشم رای دادن من واقعاً مهم و اثرگذار است.
سلیمینمین:بله دقیقاً. همۀ اینها داخل آن بود اما چرا از آن استفاده نکردیم؟ متاسفانه ما در این وادی قرار نداریم.
کسانی که در اصولگرایان بر طبلِ تلافیجویی میکوبند، تعداد زیادی نیستند اما موثرند و میتوانند جریانساز باشند و صدایشان شفاف و پرتلاطم یا پرنهیب است. البته من قبول ندارم که کلیت اصولگرایان چنین اعتقادی دارند، شاید بسیاری از اصولگرایان معتقدند آنچه را که مراجع قضایی در این زمینه تصمیم گرفتند، نشان از سیاست نظام است. اگر نظام تصمیم به محاکمه این افراد داشت، با کسی تعارف نمیکرد. در این قضیه محاکمه میتوانست انجام شود اما نظام مانند این آقایان محدود نگاه نمیکند و معتقد نیست که اگر تو یک سیلی زدی، من هم حتماً باید به تو یکی سیلی بزنم، بلکه هدف نظام این است که اگر تو یک سیلی به منافع جامعه زدی، منافع جامعه باید از طریق خود مردم دوباره احیاء شود. هدف نظام بسیار هوشمندانه و عاقلانه است.
البته افراد زیادی میگویند طرفدار منویات و سیاستهای نظام هستیم اما عملاً نیستند. چه کسی است که نفهمد نظام فعلاً دعوِ محاکمه قضایی این آقایان را ندارد بلکه دَعوِ این را دارد که با آگاهی دادن به مردم، میزان رشدیافتگی و قابل اتکا بودن این افراد روشن شود. نظام میخواهد مردم متوجه شوند آیا این سیاستمدار قابل اتکا و دارای فهم و فکر لازم است یا خیر؟ این موارد را میتوانستیم از طریق عملکرد سایر نیروهای اصلاحطلب برای جامعه روشن کنیم. وقتی آقای خاتمی این حرف را میگوید یعنی تو به لحاظ سیاستمداری، فرد سیاستمداری نیستی، تویی که تمام مبانی را زیر سوال میبری، چندان فرد برجستهای نیستی، با این اقدامات جامعه را دچار مشکل میکنی. یک سیاستمدار قطعاً باید فکر و فهم خود را در مسیری قرار دهد که مطالباتش جامعه را بهم نریزد. وقتی افرادی مانند آقای عارف و آقای خاتمی و برخی دیگر، با مشارکت در رایگیری، کاندیدا شدن یا رای دادن، فهم آقای کروبی و آقای میرحسین موسوی را زیر سوال میبرند، ما چقدر از این قضیه استفاده کردیم؟ ما از این قضیه برای روشن شدن قشری که باید در محافل خود، این افراد را محاکمه میکرد، 10 درصد هم استفاده نکردیم.
*: فهم من از فرمایش شما این است که حاکمیت نه تنها لذتی نمیبرد بلکه دلیلی هم بر این نمیبیند این آقایان را تا ابد در حصر نگه دارد. اتفاقاً تنها دَعو جمهوری اسلامی این است که فضا و آن فلسفهای که منجر به شکلگیری حصر شد، یعنی مساله امنیت و ایجاد نشدن زمینه ناامنی، برای مردم شفاف شود. شما درباره برخی موانع رفع حصر صحبت کردید؛ لطفا راجع به بقیه موانع رفع حصر و کسانی که نمیخواهند رفع حصر صورت بگیرد، صحبت کنبد. یکی از این موارد قطعاً خود محصورین هستند، به گونهای که به جمهوری اسلامی تضمین نمیدهند اگر این افراد از حصر بیرون بیایند، دیگر از شرایط ناامنی قبل خبری نیست و گروه دیگر کسانی هستند که در جبهۀ اصلاحطلبان و جناح اپوزوسیون هستند و میخواهند این افراد در حصر باشند، حتی اگر فراتر از این هم برود و در حصر فوت کنند، آورده بیشتری برای آنها دارد. این موارد را چگونه ارزیابی میکنید و دیگر موانع رفع حصر را کدام میدانید؟ همچنین راجع به آقای خاتمی گفتید که حرکاتی داشتند که از آن احساس خوب منعکس میشد مانند رای دادن در سال 90 یا بعد از آن، شاید یکی از موارد خود آقای خاتمی است. اگر آقای خاتمی به عنوان یک فرد شاخص در آن جبهه رسماً بگوید تقلبی صورت نگرفته، بخش مهمی از این آگاهی بخشی انجام میشود.
سلیمینمین:از قضا گفته است؛ آقای خاتمی چندین بار در جلسات خصوصی گفته این غرورِ کاذب آقای موسوی برای ما خیلی هزینه داشت. گفته یا نگفته؟
*: بله، گفته اما در محافل خصوصی.
سلیمینمین:ما باید انتظارات را از این افراد واقعی کنیم.
*: مسئله من انتظار ما نیست، بحث این است که چطور میتوانست به بهبود فضا کمک کند و حتی زمینهای ایجاد کند که حصری هم در کار نباشد.
سلیمینمین:میتواند. حرف من این است که از افراد باید متناسب با شرایط، ایثارگری و فداکاریهایشان انتظار داشته باشیم. اکنون کسی ایثارگری ندارد. شما باید انتظار خود را با واقعیت او تنظیم کنید. در مورد فرمایش شما من اصلاً معتقد نیستم ما بگوییم میرحسین موسوی حتماً باید بگوید غلط کردم. اگر محاکمۀ او را به محافلی که به او رای دادند، بکشانیم، اصلاً نیازی به این مساله نیست. یعنی برای محافلی که به او رای دادند، روشن شود که آقای میرحسین موسوی یک آدمِ احساسی است و نمیتواند شکست را تحمل کند. ببینید آدم احساسی اینگونه است. یک آدمِ سیاستمدار غیراحساسی، اگر 10 بار شکست بخورد، بازی را بهم نمیزند. من نمیخواهم از بعضی از سیاستمدارن نام ببرم اما شما کسی را سیاستمدار میدانید که اگر شکست میخورد، دوباره تلاش کرده و در همان مسیر حرکت میکند و به پیروزی هم میرسد. شما وقتی این تصویرِ واقعی آقای موسوی را روشن کنید که در شرایط ویژه، احساس بر تعقلش، غالب میشود، کافی است.
شما باید در این مسیر حرکت کنید که اگر آقای موسوی در یک صحنۀ دیگری وارد شد، مردم دیگر به عنوان یک سیاستمدارِ برجسته به او اعتماد نکنند و او را تنزل داده و بگویند این سیاستمداری است که نمیتوانیم با طناب او به چاه برویم.
ما نباید معطل این باشیم که موسوی عذرخواهی میکند یا نمیکند؛ اصلاً مسئله ما این نیست. باید مردم بدانند او دقیقاً کیست و چیست. ولی کمتر میبینید به جای اینکه بگوییم شما عذرخواهی کنید، بگوییم مردم جامعه آیا شما به این سیاستمدار که به خاطر رای نیاوردن، همه چیز حتی قانون و مراجعِ قانونی را لگدمال میکند، اعتماد میکنید؟ اگر این فرد مجددا به صحنه دیگری بیاید و در این صحنه ناکام بماند، همۀ دستاوردهای مدنی ما را از بین میبرد یا نه؟
ببینید ما یک دستاورد مدنی داریم و باید آن را تقویت کنیم. آیا سیاستمداری که اساسِ همۀ دستاوردهای مدنی را میزند، قابل اعتماد است؟ البته ممکن است یک سیاستمدار بگوید بخشی از این دستاوردهای مدنی که داشتیم نقیصه دارد و باید برطرف شود یا بخش دیگر آن باید شفاف شود و... بله. این موارد درست و خیلی هم خوب است. مثلا بگوید شورای نگهبان باید در این زمینه پاسخگو باشد و شفافتر سخن بگوید، ایرادی ندارد اما اگر اساسِ شورای نگهبان به عنوان یک نهادِ قانونی بسیار مهم را از بین ببرد، یعنی زمینه آنارشیسم (هرج و مرج) ایجاد کرده است. هیچ سیاستمدارِ منطقی این رویه را نمیپذیرد. میپذیرد که در جاهایی از شورای نگهبان انتقاد شود تا این نهاد شفافتر عمل کند اما اینکه یک فردی یکبار شکست بخورد و همۀ مراجع قانونی را زیر پا له کند، اصلا از سوی هیچ فرد مصلحی پذیرفته شده نیست. خود اصلاحطلبان هم این قضیه را نپذیرفتند. نکته جالبی است. این افراد هم عملاً حرف این آقایان را نپذیرفتند، و آن را کوتهنظری، خودمحوری و خودخواهی سیاسی دانستند. لذا ما باید این را برای جامعه شفاف کنیم.
اما در حال حاضر دچار یک بلیّه شدیم و این برای جامعۀ بسیار بنیانکن است. من در مطلبی که در اختیارخبرگزاری تسنیمگذاشتم، نگرانیام در مورد تیره شدن روابط بین جریانات سیاسی را عنوان کردم. این نگرانی است که سالهاست با آن مواجهایم و از آن رنج میبریم. در گذشته هم آقای کیومرث صابری از این قضیه بسیار رنج میبرد و تلاشِ جدی داشت تا روابطِ بین نیروها را بهتر کند. هرسال ضیافت افطاری میداد و تلاش میکرد همۀ نیروهای شاخص سیاسی را جمع کند. هدفش این بود که بگوید شما با هم رقابت کنید اما بفهمید که همۀ شما روزه میگیرید و مسلمان هستید. پس اشتراکات خود را فراموش نکنید. نصایح خوبی هم میکرد با اینکه ارتباطات زیادی با جریان اصلاحطلب داشت و در آن جایگاه تعریف میشد اما یک نیروی عاقل اصلاحطلب بود و از اختلاف بین جریانات سیاسی به طور جد رنج میبرد.
اما در مقابل یک چنین افرادی مانند آقای صابری و چنین رویکرد عاقلانهای، یک بخش تندرو هم در جریان اصلاحطلب داریم که حیات آنها هم بستگی به حاد کردن این مسائل دارد. حصر برای این است کهیک مسالهای به آرامی منتفی شود و از موضوعیت بیفتد اما آن بخش تندروی اصلاحطلبان نمیخواهند این مساله از موضوعیت بیفتد.
*: همین اعتصاب غذایی که به نوعی آقای کروبی را تشویق به آن کردند یا از آن حمایت میکردند...
سلیمینمین:بله. همین هدف را دنبال میکند تا مساله را احساسی کنند. در حالی که حتماً باید جنبۀ فکری در این موضوع غالب شود. یک عملکردی بوده است که این عملکرد باید بررسی شود. این مساله باید در محافل مختلف بررسی شود و اصلاحطلبان و اصولگرایان در اینباره با هم صحبت کنند تا ببینند کجای این قضیه قابل دفاع است. اصلا خود اصلاحطلبان دفاع میکنند؟! این دو جریان در این زمینه باید با یکدیگر، مناظره و گفتوگو داشته باشند.
*: تکلیف خساراتی که وارد شده است چه میشود؟ ضربههای بسیاری به اعتبار و حیثیت جمهوری اسلامی وارد شد؛ حتی بسیاری هم هستند که در این میانه حق خصوصی دارند؛ افرادی داریم که قطع نخاع شدهاند، نابینا شدهاند؛ برخیها فوت و شهید شدهاند؛ اینها حقی ندارند؟ حق خصوصی را چه باید کرد؟ ما الان دو مصاحبه داریم با آقایان رسولی مهربانی و هادی خیاطزاده؛ یکی نابینا شده و در دنیای خود محصور است و دیگری قطع نخاع و در ویلچرش حصر! اینها میخواهند از آقایان موسوی و کروبی شکایت کنند. چه باید بکنند؟
سلیمینمین:حتما حق دارند. حتی آن چیزی که برای آنها التیامبخش است، ترمیم زخمهاست. آنها به دلیل اینکه در جامعه یک صفبندی غلط ایجاد شده است، ضربه خوردند. در واقع براساس یک اطلاعات خلاف واقع، صفبندی کاذبی ایجاد شدکه اگر این صفبندی برداشته شود و جامعه از تمام یا بخش اعظم ظرفیت خود استفاده کند، برای آنها هم الیتامبخش است. ما الان در شرایطی قرار گرفتیم که بیشتر نیروهای عاقلِ دو جریان اصلاحطلب و اصولگراها به این جمعبندی رسیدند که باید بیشتر با هم ارتباط داشته باشند. اما حاصل این ارتباط چه خواهد شد؟ منزوی شدن آدمهای تندرو.
طرح این بحثها نه تنها ایرادی ندارد بلکه باید هم مطرح شود. امروز از نداشتن ارتباط و امکانِ گفتگو با همدیگر ضربههایی میخوریم. ارتباط در هر نظام سیاسیای تعیینکننده است. در شرایط کنونی حتی حاضر شدیم، در بعضی زمینهها با دشمن البته نه دشمن تراز اول بلکه با دشمنان تراز دوم خود مثل اروپا گفتوگو کنیم. معتقدیم در برخی زمینهها حتی با آمریکا برای روشن شدن افکار عمومی مذاکره را میپذیریم اما در مورد مناسبات داخلی هیچ شانی برای مذاکره و ارتباط قائل نیستیم.
*: اشکالی ندارد، اما یه سوال مهم این وسط به ذهن میآید و آن اینکه این آقایانی که به نوعی جزء عقلای اصلاحطلبان هستند، زمانی که این فضاهای خطرناک مثل فتنه 88 پیش میآید، کجا هستند؟ یعنی سال 88 یا سال 89 کجا بودند؟ یک عدم اعتمادی نسبت به آنها وجود دارد که وقتی فضا آرام است، خب ظاهر آرامتری هم دارند اماوقتی داستانی پیش میآید اینها هم وسط معرکهاند. چرا این افراد آن زمان فضا را آرام و تلطیف نکردند؟ همان زمان اطراف آقای موسوی و کروبی را خالی میکردند تا چنین فضایی شکل نگیرد و به اینجا منجر نشود. مگر آقای خاتمی نمیدانست در جمهوری اسلامی امکان تقلب وجود ندارد، چرا همان زمان نگفت؟ پس یا معتدلین اینها معتدل نیستند یا اگر هم معتدل هستند، چندان کارآمد نیستند یا به نوعی اکثریت آن جریان نیستند تا بتوانند جلوی بحرانهایی مانند 88 را بگیرند؟
سلیمینمین:این بحث خوبی است. در هر جناحی منطقیبودن یک هزینهای دارد که باید آن هزینه را بدهند. اما نکته اول این است که میزان آمادگی هرکسی برای هزینه دادن، متفاوت است. ثانیا ما در خارج از آن حزب، گروه یا طیف باید به گونهای عمل کنیم که هزینه دادن فردی که هزینه میدهد، دیده شود، یعنی برای آن یک اعتباری قائل شویم. در واقع اگر کسی برای مصالح ملی نه منافع شخصی و فردمحوری، هزینه داد و مصالحِ جامعه را تشخیص داد و در درون جریان خود در برابر آن جوِ حاکم مقاومت کرد، باید دیده شود. اما آیا در حال حاضر چنین فردی دیده میشود؟ به عنوان مثال، آقای موسویخوئینیها در چند مورد در برابر جوِ حاکمی که کارگزاران بر اصلاحطلبان حاکم میکند، مقابله کرد. در برههای هم در مورد آقای هاشمیرفسنجانی انتقادی را مطرح کرد. آن هم با توجه به اینکه مرحوم هاشمیرفسنجانی یکسری قوتها و ضعفها داشت اما یک جریان تلاش میکرد اصلاً ضعفهای ایشان را نبیند و از او را یک بت سیاسی بسازد اما آقای موسویخوئینیها انتقادی را مطرح کرده است و این انتقاد، مقابله با جوی است که امروز کارگزاران ایجاد کرده است. اما چقدر دیده میشود؟ چقدر کمک میشود که آن فشارها از روی او برداشته شود
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۶۳۵۹۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دو برادر متجاوز به اعدام محکوم شدند | اثبات جرم در دادگاه با نمایش یک فیلم
پسران جوان که دو دختر را مورد تجاوز قرار داده بودند از سوی دادگاه مجرم شناخته و به اعدام محکوم شدند.
اعتمادآنلاین نوشت: از میان چهار متهم بازداشتشده دو نفر به اعدام و یک نفر به حبس محکوم شد. دو دختر با نشان دادن فیلمی به دادگاه ثابت کردند مورد تجاوز قرار گرفتند.
شکایت از متهمان از سوی دختری جوان به نام آیناز به مأموران داده شد. او گفت: مدتی قبل در راه مدرسه با پسر جوانی به نام راستین آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد و یک روز خواست برای تفریح بیرون برویم. من هم پذیرفتم و همراه دوست صمیمیام درسا به ملاقات راستین رفتیم. آن روز راستین همراه برادرش بزرگش به نام متین که ۲۰سال دارد و پسرعمویش پدرام و یکی از دوستانش به نام آریا دنبالم آمده بود. ما با هم سوار ماشین شدیم و به سمت ورامین رفتیم. آنها به بهانه تفریح من و دوستم را به بیابانهای حاشیه ورامین بردند و آزارمان دادند. من وقتی شب به خانه برگشتم سر و وضعی آشفته داشتم. به همین خاطر مادرم به ماجرا پی برد و تصمیم گرفتیم از آنها شکایت کنیم؛ اما دوستم درسا از ترس خانوادهاش سکوت کرده و به کسی حرفی نزده است.
با توجه به شکایت مطرحشده مأموران متهمان را شناسایی و بازداشت کردند.
پرونده برای تحقیقات به شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و بررسیها ادامه پیدا کرد. دختر شاکی گفت: متهمان در بیابانهای ورامین من را به شدت کتک زده و مورد تجاوز قرار دادند. آنها به خواهشهای من هم توجهی نکردند.
در ادامه درسا، دیگر دختر آزاردیده، به قضات گفت: این پسران به ما تجاوز و وضعیتی را درست کردند که من اصلاً نتوانستم به زندگی عادی برگردم و حتی به خودکشی فکر کردم. من آن شب نمیخواستم به خانه بروم و زندگیام سیاه شده بود.
متهمان اتهام تجاوز به عنف را گردن نگرفتند و مدعی شدند با میل دختران نوجوان با آنها رابطه برقرار کردند.
آریا ۱۷ ساله که از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود نیز اتهامش را نپذیرفت و مدعی شد دختران نوجوان را آزار نداده است.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده و اظهار نظر کارشناسان پزشکی قانونی دو برادر و پسرعمویشان را به اعدام محکوم کردند. همچنین آریا که زیر ۱۸ سال سن دارد به ۵ سال زندان محکوم شد.
tags # تجاوز سایر اخبار آیا انسان میتواند در فضا تولید مثل کند؟ | رابطه جنسی و زایمان در فضا چگونه است؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام میشود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی میکنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه میشود؟