مارکز و ارضای حس امپریالیسمستیزی ایرانیان
تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۶۴۷۴۱۵
گروه ادبیات،نشر و رسانه: کتاب «گارسیا مارکز: زندگی و آثار» نوشته جین بلویادا با ترجمه عرفان مجیب به تازگی از سوی نشر هیرمند راهی پیشخوان کتابفروشیها شد.
به گزارشبولتن نیوز به نقل از روزنامه ابتکار، شناختنامهای درباره مارکز یکی از شناختهترین و محبوبترین نویسندگان آمریکای لاتین که به معرفی و نقد و بررسی آثار او از ابتدای حرفه روزنامهنگاری تا آخرین رمانش میپردازد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این روزها بازار کتاب پر از ترجمههای متعدد از یک اثر و بازترجمه آثار پیشین از نویسندگان مختلف و از جمله مارکز است ، چه شد که به سراغ ترجمه اثری درباره زندگی و آثار او رفتید؟
بله ترجمههای متعددی از آثار داستانی گارسیا مارکز در بازار کتاب پیدا میشود، اما شناختنامههایی از جنس کتابی که اخیرا ترجمه کردهام در ایران بسیار کمیاب هستند. به جرات میتوانم بگویم این کتاب جامعترین و روزآمدترین اثر ثانویهای است که تاکنون درباره زندگی و آثار گارسیا مارکز به فارسی منتشر شده است. حتی ترجمه مرحوم فرزانه از زندگینامهای که به قلم جرالد مارتین، زندگینامهنویس رسمی گارسیا مارکز، نوشته شده هم ترجمهای نصفه و نیمه است و تنها بخشهایی از آن کتاب قطور را در برمیگیرد. بگذریم که آن کتاب اساسا به مقوله نقد آثار نویسنده ورود نمیکند. «گارسیا مارکز: زندگی و آثار» در سطح جهانی هم کتاب مهمی در حوزه مطالعات گارسیا مارکز به شمار میآید، تا جایی که جرالد مارتین این اثر را بهترین معرفینامه برای آثار گارسیا مارکز میخواند.
به عنوان یک مترجم و فارغ از شهرت جهانی مارکز دلیل محبوبیت آثار او را در ایران چه میدانید؟
محبوبیت گارسیا مارکز در ایران ابعاد گستردهای دارد. وقتی مرحوم میراعلایی اولین بار در سال ۱۳۴۷ داستانی از مارکز ترجمه کرد کمتر کسی در ایران این کلمبیایی مهجور را میشناخت. حتی هفت سال بعد، هنگامی که «صد سال تنهایی» برای نخستین بار به فارسی ترجمه شد هم هنوز از شهرت مارکز چیز زیادی به گوش خوانندگان ایرانی نرسیده بود. اما به نظرم عناصری در داستانهای مارکز پیدا میشود که اگر نخواهیم بگوییم ایرانی هستند، دستکم به گوش خواننده ایرانی کاملا آشنا میآیند. آنقدر آشنا که حتی یک زمانی در شاملو و براهنی این شبهه را ایجاد کرده بود که مارکز از غلامحسین ساعدی خودمان الگو میگیرد یا کارش ادامه داستانهای کهن ایرانی است. زمانی که مارکز ظهور کرد لزلی فیدلر در آمریکای شمالی جواز دفن رمان را صادر کرده بود؛ منتقدان ادبی اروپایی با رواج ابزارهای الکترونیکیِ نوین چشمانداز ادبیات داستانی را تیره و تار میدیدند. در چنین زمانهای مارکز آمد و یک بار دیگر شور قصهگویی را به ادبیات برگرداند. مخاطب ایرانی از این حیث از مخاطب جهانی مستثنی نیست؛ دلش قصه ناب میخواهد و مارکز، به زعم من، بهترین قصهگویی است که ادبیات قرن بیستم به خودش دیده است.
البته عوامل دیگری هم هستند. مارکز برای بیان اندیشهها و مواضع سیاسیاش به زبانی جادویی روی میآورد؛ مراد و مقصودش را در لفافه بیان میکند و این درست همان کاری است که نویسندگان و شعرای ایرانی از دیرباز انجام میدادهاند. بهعلاوه، با اینکه جامعه ایرانی هرگز رسماً مستعمره قدرتهای بیگانه نبوده است، خاصیتهایی از خودش بروز میدهد که بسیار به خصایص جوامع پسامستعمراتی نزدیک است. ایرانیها دهههاست که با امپریالیسم جهانی سر ستیز دارند و مارکز حس امپریالیسمستیزی ما ایرانیها را کاملا ارضا میکند. از این گذشته، به گمان من حس طنز ایرانیها به حس طنز مارکزی بسیار نزدیک است. البته این نکتهای است که شاید در نگاه اول به چشم نیاید، اما کافی است شما هر جایی از «صد سال تنهایی» را باز کنید تا به سیطره طنز بر متن آن پی ببرید. مارکز در داستانهایش مدام جهان و هر چه در آن است را به استهزاء میگیرد. خب حق بدهید که این با روحیات ما ایرانیها سازگار باشد.
این کتاب بیشتر از چه جنبهای میتواند به شناخت مارکز و آثارش کمک کند؟ و البته پیش از آن آیا اساسا این کتاب برای قشر کتابخوان و علاقهمند به آثار مارکز هم قابل استفاده است یا صرفا میتواند جنبه پژوهشی و دانشگاهی داشته باشد؟
من این کتاب را به همه کسانی که اندکی با آثار گارسیا مارکز آشنایی دارند توصیه میکنم. درست است که در بخش نقدِ آثار مباحثی تخصصی مطرح میشود و به طبع کتاب برای کسانی که ادبیات را به صورت تخصصیتر دنبال میکند دلنشینتر است، اما قطعا برای خوانندگان آماتور مارکز هم جذابیتها و نکات قابل تامل فراوانی دارد. اتفاقا خوبی کتاب در این است که هم میشود نشست و از صدر تا ذیلش را خواند و هم به عنوان یک کتاب مرجع از آن استفاده کرد. به نظرم هر کس در کتابخانه شخصیاش یکی دو کتاب از مارکز داشته باشد میتواند خوانندهی بالقوه این شناختنامه باشد.
کمی درباره بخشهای مختلف و پیکربندی این اثر توضیح دهید؟
کتاب از دو فصل اساسی تشکیل شده است: پیشزمینهها و آثار. در واقع نویسنده پیش از اینکه به مرور رمانها، داستان کوتاهها، فیلمنامهها، خودنگاریها و سوابق ژورنالیستی نویسنده بپردازد، به بررسی تفصیلی ریشهها و پیشزمینههای داستانهایش پرداخته است. به عبارت دیگر، کتاب پیش از آنکه به شرح و بسط آثار مارکز بپردازد سیر تحول فکری نویسنده را به تصویر میکشد: از کلمبیای جادویی مارکز شروع میکند، به کودکی و نوجوانی خانوادهی شلوغ و رفاقتهای مارکز میرسد و آنگاه پرده از مطالعات و علاقمندیهای و مواضع سیاسی نویسنده بر میدارد. برای خود من که علاقهمند پر و پا قرص آثار مارکزم جذابیت عمده کتاب ناشی از کشف خطی است که بل ویادا میان زندگی و آثار نویسنده ترسیم میکند. بخش انتهای کتاب هم به بررسی تاثیر مارکز بر ادبیات بعد از خودش میپردازد.
درباره بخش پایانی کتاب یعنی کتابشناسی مارکز که ضمیمه این اثر شده است توضیح میدهید؟
کتاب علاوه بر کتابشناسی انگلیسی و اسپانیایی یک کتابشناسی فارسی هم دارد که خودم به کتاب اضافه کردهام. تکثر ترجمههای فارسی آثار مارکز آنقدر سردرگمکننده است که یک جایی در اواسط کار ترجمه، هنگامی که مجبور بودم مدام به ترجمههای فارسی رجوع کنم، کار ترجمه را کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم ترجمههای فارسی را فهرستبندی کنم. شما حساب کنید فهرست ترجمههای انگلیسی داستانهای مارکز در زبان انگلیسی تنها شامل ۱۴ عنوان میشود، در حالیکه من در کتابشناسی فارسی بالغ بر ۱۳۰ عنوان ترجمه را فهرست کردهام. جالب است بدانید که تا جایی که من شمردهام «صد سال تنهایی» به قلم ۱۶ مترجم مختلف به فارسی برگردانده شده است.
خب این برای پژوهشگران و خوانندگان فارسزبان اسباب سردرگمی است. برای همین هم سعی کردهام در کتابشناسی فارسی به این آشفتگی سر و سامانی بدهم. با این حال هنوز هم مواردی وجود دارند که تن به مرتبسازیهایی از این دست نمیدهند. مثلا ناشری گزیدهای از داستانهای مارکز را به انتخاب مترجمی منتشر کرده و بر آن عنوانی گذاشته که نه به نام مجموعههای اصلی ارتباطی دارد و نه همنام داستانی در خود آن مجموعه است. آنوقت همین ناشر در چاپ دوم عنوان همین مجموعه را عوض کرده تا این توهم ایجاد شود که مجموعه تازهای در کار است. خب اینها همهاش اسباب سردرگمی خواننده است.
همانطور که در مقدمه کتاب هم اشاره کردید ترجمههای متعددی از آثار مارکز در بازار کتاب پیدا میشود، فکر میکنید دلیل ارائه این همه ترجمه متعدد و بازترجمه آثار او و حتی دیگر نویسندگان چیست؟
عمدهترین دلیلش این است که خوانندههای ایرانی به این نویسنده کلمبیایی اقبال عجیب و غریبی دارند. به همین سادگی. تا وقتی تقاضا وجود دارد عرضه طبیعیترین اتفاق ممکن است. شما نگاه کنید «صد سال تنهایی» هنوز با گذشت بیش از ۴۰ سال از نخستین چاپش در ایران در زمره پرفروشترینهای بازار رسمی و زیرزمینی کتاب ایران قرار دارد. منتها تعدد عناوین و تکثر مترجمان از بیماری مزمنی ناشی میشود که مدتهاست گریبان صنعت نشر ما را گرفته است. در یک کلام میشود گفت فقدان قانون حمایت از حقوق مولف مسبب اصلی این ماجراست. شما خودتان بهتر میدانید که ایران هرگز به عضویت کنوانسیون برن برای حمایت از آثار ادبی و هنری درنیامده است.
در کشورهایی که قانون «کپیرایت» را رعایت میکنند مترجم پیش از انتشار اثرش موظف است از صاحب اثر (نویسنده یا ناشر) کسب اجازه کند. فارغ از جنبههای مالی قضیه، این هماهنگی میان نویسنده و مترجم باعث میشود که نخست صاحب اثر بر ترجمههای آثارش نظارت داشته باشد و دوم اینکه تکلیف مترجمانی که علاقهمند تکرار ترجمههای موجود هستند بهطور قانونی یکسره شود. این اتفاق هم به نفع صاحب اثر است و هم به تولید ترجمههای با کیفیت منجر میشود. خود من این ترجمه کتاب را با هماهنگی نویسندهاش انجام دادم. بلویادا نه تنها ابهاماتم در ترجمه را رفع کرد، بلکه هنگامی که هنوز ویراست نهایی کتاب به بازار نیامده بود، بخشهای تکمیلی را در اختیارم گذاشت. به نظرم این هماهنگی میان نویسنده و مترجم فارغ از جنبه اخلاقی و حقوقی ماجرا در نهایت به نفع متن و به نفع خواننده تمام خواهد شد.
آیا میتوان این مساله عدم رعایت کپیرایت را تهدیدی برای عرصه تخصصی ترجمه برشمرد؟
تهدید؟ بله، حتما تهدید است. دست کم برای مترجمها و خوانندهها یک تهدید مستقیم و بدیهی است. این آشفته بازار گاهی باعث میشود مترجمها وقتشان را به ترجمه آثاری بگذرانند که پیشتر ترجمه شدهاند. این اتفاق نه به لحاظ انگیزشی به نفع مترجمان است نه به لحاظ مالی. بحث معضلات ترجمه در ایران بحث دامنهدار و مفصلی است. اما کتابخوانهای ایرانی دیگر راه مواجهه با این هرج و مرج را یاد گرفتهاند. در ایران آدم وقتی میرود کتاب بخرد مثل یک کتابخوان کانادایی یا ژاپنی عمل نمیکند. کتاب خریدن در بازار آشفته کشور ما فوتوفنهایی دارد که خوانندههای ایرانی به آن مسلط شدهاند. خودشان از طریق فضای مجازی و محافل ادبی به گوش هم میرسانند که کدام کتاب را باید با کدام ترجمه بخوانند. اما باز هم غافل شوی کلاه گشادی سرت رفته است.
به عنوان کسی که در این سالها هر ترجمهای از آثار گارسیا مارکز دم دستش رسیده را خریده باید بگویم که آدم گاهی با ترجمههایی مواجه میشود که رونویس یک ترجمه دیگر است؛ گاهی ترجمهها چنان تخیلی هستند که خود گارسیا مارکز باید بیاید پیش مترجم شاگردی کند، گاهی هم که اصلا ترجمهها قابل خواندن نیستند. شما حساب کنید بهترین و مشهورترین و اولین ترجمه موجود از «صد سالتنهایی» ترجمهای از ترجمه ایتالیایی کتاب است. یعنی در همه این سالها کتابخوانهای ایرانی ترجمهای از یک ترجمهی دیگر را میخواندهاند. اگر قانون کپیرایت بر بازار کتاب مملکت حاکم بود هیچ کدام از این مشکلات به وجود نمیآمد.
شناخت زندگی و آثار مارکز یعنی این کتاب چه اندازه میتواند به خوانندهای که هنوز هیچ آشنایی با او ندارد و هیچیک از آثارش را نخوانده است کمک کند؟
برای کسی که هیچ شناختی از مارکز و آثارش ندارد خواندن کتاب قدری دشوار خواهد بود. اما همانطور که پیشتر هم اشاره کردم پاره نخست کتاب معرفی خوبی از پیشزمینههای داستانی گارسیا مارکز ارائه میدهد که برای خواننده آماتور هم خواندنی است. کتاب از آن جهت که داستان پیروزی یک جوان گمنام و رسیدنش به قلههای ادبی جهان را روایت میکند میتواند برای هر کسی جذاب باشد. در لابهلای کتاب داستانهای پرشوری پیدا میشود که تا مدتها از ذهن آدم پاک نمیشود. مثلا در کتاب میخوانیم روزی که گارسیا مارکز از بردن جایزه نوبل خبردار میشود، کلافه از سیل تلفنهایی که به خانهاش میشود با خودروی بیامو قدیمیاش از خانه بیرون میزند، در سر چهارراه ماشینش را ناشیانه خاموش میکند و آنگاه رانندهای خطاب به او میگوید «آهای گابو! مثل اینکه تنها کاری که خوب از پسش بر میای جایزه نوبل بردنه». حکایتهایی از این دست که به وفور در کتاب یافت میشوند برای خوانندگان عام ادبیات جذاب و الهامبخش خواهند بود.
و در پایان اگر توضیحی درباره این کتاب ضروری میدانید که از قلم افتاده است بفرمایید.
نکتهای که به ذهنم میرسد این است که متاسفانه خواندن بیوگرافی و نقد ادبی در ایران هنوز چندان فراگیر نشده است، چون کتابخوانهای آماتور این ژانر را بیشتر مختص حرفهایترها تلقی میکنند. منتها باید یادمان باشد که یکی از فوایدی که آثار به اصطلاح ثانویهای مثل شناختنامه مارکز برای ما خوانندهها دارند این است که چشماندازمان را گستردهتر میکند و لایههای بیشتری از اثر را نشانمان میدهد، باعث میشود ادبیات را از زوایایی مختلف و نویی ببینیم. کتابی که ترجمه کردهام برای خود من چنین کارکردی داشت. مثلا با اینکه «صد سال تنهایی» را بارها در برهههای مختلف خوانده بودم، با روایت بلـویادا زوایایی از کتاب را کشف کردم که تا پیش از آن مغفول مانده بودند. بهعلاوه، کتاب باعث شد تصورم از شخصیت گارسیا مارکز ابعاد گستردهتری به خود بگیرد. برای همین میتوانم به جرات بگویم اگر گارسیا مارکز را یک بار از دریچه نگاه بلویادا نگاه کنیم خطوط چهرهاش را بهتر میبینیم، به او نزدیکتر میشویم و احیانا با او بیشتر خو میگیریم.
منبع: بولتن نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bultannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بولتن نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۶۴۷۴۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بررسی آثار کلر ژوبرت نویسنده و تصویرگر مسلمان شده فرانسوی
به گزارش خبرگزاری مهر، شماره ۱۶۶ مجله خیمه در اردیبهشت ۱۴۰۳، با طرح جلدی از چهره «کلر ژوبرت»، نویسنده مسلمان شده فرانسوی منتشر شد.
مجله خیمه در شماره اردیبهشت در بخش رویدادها و روایتها ۵ رویداد مهم فروردین ماه ۱۴۰۳ را بررسی کرده است. تحلیل شیوهٔ دعاهای متفاوت استاد شیخ حسین انصاریان از نگاه ۴ استاد حوزه و دانشگاه، بررسی ماجرای مسجد سازی در پارک قیطریه و پاسخ به ۴ پرسش آیت الله سیدمصطفی محقق داماد از نگاه ۱۷ چهرهٔ مخالف و موافق، بررسی سخنان پُرحاشیهٔ حجتالاسلام پناهیان دربارهٔ پیامبر (ص) از نگاه ۳ استاد دانشگاه، روایتی از اشعار روضههای زنده یاد حسین بختیاری که در نوروز درگذشت از نگاه ۴ فعال هیئتی و برگزاری محفل صد هزار نفری قرآنی در ورزشگاه آزادی از نگاه ۱۰ فعال فرهنگی و رسانهای.
سوژه بخش چهره خیمه، «کلر ژوبرت»، نویسنده مسلمان شده فرانسوی است. آثار این بانوی نویسنده متولد اردیبهشت، از نگاه ۱۶ نویسنده و کارشناس حوزه و دانشگاه بررسی شده است.
این چهرهها عبارتند از: محسن چینیفروشان، موسی بیدج، حسن احمدی، حبیب احمدزاده، غلامرضا حیدری ابهری، ناصر نادری، مریم جلالی، آسیه رحمتی، حسین راجی، سیدمحمد مهاجرانی، سیده مریم شهیدی کریمی، رقیه فاضل، علی مهدوی، بهاره بهنام نیا، زهرا شیرخانیان.
مجله خیمه در بخش پرونده ماه به ۱۲ سال تلاش برای حل مشکل فقهی اهدای عضو پرداخته و ماجرای اهدای عضو ۱۲ طلبه و ۴ مداح را بررسی کرده است. پرونده ماه خیمه، به موضوع «اهدای عضو» و ضرورت فرهنگ سازی با نگاه عاشورایی پرداخته است. این پرونده شما را با ۱۲ طلبه و ۴ مداحی آشنا میکند که اعضای بدنشان، به بیماران نیازمند بخشیدهاند.
همچنین ایرج فاضل، ۱۲ سال پیگیری برای رفع محدودیتهای فقهی و قانونی اهدای عضو را تشریح کرده است. علی اکبر صالحی هم چگونگی عبور از نگاه بسته مذهبی در این موضوع را بیان کرده است. کتایون نجفی زاده، از سه دهه تلاش و دیدارهایش با مراجع قم و نجف به ویژه دیدارش با آیت الله سیستانی گفته و کمیل نظافتی، اهدای کلیهاش به کودک کلاله را تشریح کرده است. مهدی حیدری هم از مستند ساخته شده درباره ماجرای این کلیه گفته است.
خیمه در بخش یادمان به سراغ یادبود مرحوم محمود امیری، مدیر انتشارات و کتابفروشی امیری رفته و ماجرای کتاب مهدی آذر یزدی، کتابفروشی امام حسین و شهادت دو برادر مرحوم امیری را روایت کرده است. همچنین مرتضی آخوندی، مدیرانتشارات دارالکتب الأسلامیه از روایت پنج دهه دوستیاش با مرحوم امیری سخن گفته و روایت علی قائمی، محقق و نویسندهای که ۵۰ کتابش در انتشارات امیری منتشر شده است هم در این بخش آمده است. محمدهادی فاضل، مهدی رئوفی، مرضیه امیری و سید یاسر شریفی از نزدیکان آن مرحوم هم یادداشتهایی در این پرونده نوشتهاند.
این شماره از مجله در بخش کتاب خیمه هم به آشنایی با ۶۳ نویسنده و تصویرگر انتشارات خیمه پرداخته و به مناسبت نمایشگاه کتاب، موضوعات زیر را هم از نظر گذرانده است:
کتابی کاملاً کاربردی برای زندگی: اثر تازه منتشرشدهٔ «تفسیر موضوعی سبک زندگی با رویکرد روایی»
مسالهٔ حجاب در ایران امروز به روایت رمان «رقص کلاغ روی شانههای مترسک.»
کتاب شعری که گم شد: روایتی از کتاب «مجموعهٔ اشعار فضائل اهل بیت» اثر شیخ کلینی
یادداشتهای عاشورایی مرحوم دکتر عماد افروغ از کتاب «فریادهای خاموش»
شماره اردیبهشت خیمه، با سرمقالهای از حجت الاسلام دکتر محمدرضا زائری (مدیرمسئول مجله)، و نیز یادداشتهایی از ۷ نویسنده و چهره حوزوی و دانشگاهی در آغاز مجله، منتشر شده است. علاقهمندان میتوانند برای تهیه مجله خیمه با شماره ۰۹۰۲۸۲۴۲۹۸۱ تماس بگیرند.
کد خبر 6086179