Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-04-27@17:57:37 GMT

گفتگو با رابرت دنيروي تکرار ناپذير

تاریخ انتشار: ۱۷ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۶۶۳۲۵۴

خبرگزاري آريا - ماهنامه همشهري 24 - ترجمه از پوريا شجاعي:
اريک هاينس؛ فيلم کامنت، مي و ژوئن 2017
اولين چيزي که با ورود به دفتر رابرت دنيرو در محله ترايبکاي نيويورک توجه تان را جلب مي کند، تبري است که روي ديوار کنار در نصب شده. ديدن آن بيشتر آزاردهنده است تا خنده دار. يا شايد بيشتر حالتي ابزورد دارد تا جدي.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اين تبر که در تضاد با محيط دوستانه اتاق قرار دارد- اتاقي که با عکس هاي خانوادگي و مبل هاي راحتي پرشده- به خوبي نشان دهنده هنرمندي است که انگيزه هايش را هميشه به گونه اي پررمز و راز نشان داده است. همان طور که از فيلم هاي کمدي اخيرش مي توان فهميد، دنيرو خيلي مشتاق بازي در نقش هاي کمدي است. با اين حال، اين مصاحبه ثابت کرد که او با اين که تمام مدت خوش برخورد است و خيلي باملاحظه جوا مي دهد، هيچ وقت سعي نمي کند بامزه بازي دربياورد.

هنوز هم از آموزه هاي سال هاي اوليه بازيگري تان و دوران «اکتورز استوديو» بهره مي بريد يا اين که اين آموزه ها الان ديگر به قدري درونتان نهادينه شده اند که مستقيما از آنها استفاده نمي کنيد؟
يک سري چيزهاي مشخص در بازيگري هست که آدم راحتتر و با استرس کمتر بدون اين که خيلي خودش را اذيت کند مي تواند از آنها استفاده کند؛ اگر مي خواهيد کارتان را انجام دهيد، بالاخره انجامش مي دهيد. نگراني و اضطراب فقط اجرايش را سخت تر مي کند. مگر اين که اين اضطراب و نگراني چيزي باشد که کاراکترتان قرار است تجربه کند و خب شما بتوانيد از آن در صحنه اي که بازي مي کنيد بهره ببريد. براي همين هر چيزي که در لحظه پيش بيايد و شما هم انتظارش را نداشته باشيد هميشه بهترين چيز است.
مي توانيد در آنِ واحد هم در نقش فرو برويد و هم آن را از بيرون ببينيد و درباره تاثير يک صحنه يا يک ديالوگ فکر کنيد؟
آدم هم درون نقش است و هم بيرون آن. هم در کاراکتر غرق مي شود و هم مي تواند آن را از بيرون ببيند. هميشه بايد در حال بررسي- و نه لزوما اصلاح- نقش باشيد تا ببينيد مسيرش را درست طي مي کند يا نه. هميشه بخشي از شما در حال اين کار است، و خب، ايرادي هم ندارد. اين جوري هم نيست که کاراکتر تمام و کمال بر شما سيطره پيدا کند و شما هم درش غرق شويد. بايد خودتان و رفتارتان، و نيز اعمال و رفتار کاراکترتان را هميشه جرح و تعديل کنيد.
شما تغيير مسير جالب توجهي به سمت فيلم هاي کندي داشته اي دودر چند دهه اخير بيشتر از يک دوجين فيلم کمدي بازي کرده ايد. ولي درواقع مي توان گفت که از همان ابتدا هم به نحوي کمدي کار کرده ايد. مثلا در رفقاي خوب کلا يک اجراي کمدي به نمايش گذاشته ايد.
آره. مارتي [اسکورسيزي] اين را مي داند و متوجهش است. خيلي از موقعيت ها و شخصيت هاي آن فيلم خنده دار هستند. مرگبار، ولي خنده دار.
و در خيابان هاي پايين شهر انگار نقش آدم بذله گو را در مقابل کاراکتر خشک و عصا قورت داده هاروي کايتل بازي مي کنيد.
اين حرفتان مرا ياد فيلم هايي انداخت که با بن استيلر بازي کرده ام. فيلم هاي «ملاقات با والدين» که در آن بن حتي فقط وقتي همين جوري دارد به آدم نگاه مي کند و حرفش را گوش مي دهد هم بامزه است. او در اين فيلم ها به نوعي نقش آن آدم خشک را بازي کرده، کسي که خيلي رک و مستقيم جوابتان را مي دهد. ولي خب مستقيما خشک و جدي نيست، حرف هايش پر از طعنه و نکات بامزه است.
چطور شد به فکر اين افتاديد که در فيلم هاي کمدي بيشتري بازي کنيد؟
فکر کنم اصلا با کمدي کارم را شروع کردم. خيلي از فيلم هايي که بازي کردم خنده دار بودند. فيلم هايي مثل «تبريک ها» يا «سلام مامان». ولي الان يک سبک خاصي هست که من تلاش کردم در آن کار متفاوتي انجام دهم. فکر کنم با فيلم «آن را تحليل کنم» شروع شد. بيلي کريستال به‌م زنگ زد و پرسيد که دوست دارم در آن بازي کنم يا نه. فيلمنامه را برايم فرستاد و يک جلسه دورخواني با هم داشتيم و من با خودم فکر کردم شوخي کردن با چيزهايي که من را با آن مي شناختند چيز بامزه اي در مي آيد.
که کمتر جدي اش بگيرند.
بعضي وقت ها خوب است که با اين چيزها شوخي کنيم.
قبل ترها، من جي براون را در محل تولدم استيتن آيلند ديدم. و در لحظه اي که شما در فيلم کشته شديد، پسري که پشت سرم نشسته بود گفت: «مسخره کردين مارو؟ دنيرو مي ميره؟ اين ديگه چه مزخرفيه؟» و بعد از سينما رفت بيرون. در ذهن او شما هميشه آن آدم سرسخته هستيد.
هميشه دست بالا را داريد. شما دنيروييد؛ هيچ وقت کسي نمي تواند حذفتان کند. آن اتفاق به نظرم يک تغيير مسير در حرفه تان بود. فرصتي براي شما تا آن روايت هميشگي را در مورد خودتان عوض کنيد، و نقش يک آدم سرسخت را بازي کنيد که فريب خورده است.
[مي خندد] عجب کاراکتري بود، نه؟ کوئنتين [تارانتينو] خيلي خوب مي نويسد. هم زمان، هم خشونت در کارهايش هست و هم شوخي و کمدي. من «15 دقيقه» را هم بازي کردم که در آنجا آن قدر شکنجه ام مي کنند تا بميرم.

مطمئنم آن يارو در استيتن آيلند از اين فيلم هم خوشش نيامده.
شنيده ام که برخي از بازيگران نمي خواهند در فيلم ها کشته شوند.
يا اين که نمي خواهند نقش آدم بدها را بازي کنند. ولي شما از همان اول نقش ضدقهرمان ها را هم بازي مي کرديد. براي مثال يکي از آنها کاراکتر جيک لاموتا در گاو خشمگين بود. در آن زمان همه صحبت ها سر اين بود که چطور آن همه وزن اضافه کرديد، که نمود ظاهري کارتان بود. ولي به نظر مي رسد که اصل اين تغيير فيزيکي به خاطر اين بود که رويکرد ذهني شما نسبت به اين کاراکتر تغيير کند.
قرار بود کل احساسي را که نسبت به خودم داشتم تغيير دهد. اول خيلي روي فرم باشم و بعد خودم را خيلي واضح رها کنم تا از هم بپاشم. با خودم فکرکردم که تجربه شخصي جالبي برايم خواهدبود. و براي فيلم هم جواب داد.
آيا اين افزايش وزنتان باعث شد درکي که از خودتان داريد تحت تاثير خاصي قرار بگيرد؟
خب، راه رفتنتان عوض مي شود، و حس متفاوتي با قبل داريد. نفس هايتان سنگين تر مي شود. هفت کيلو اضافه وزن در آن اوايل يا چيزي در همين حدود مشکلي نبود. خوش هم مي گذشت. ولي بعد از آن ديگر فقط سختي داشت و کار مي برد.
از بحث قابليت هاي فيزيکي برويم سمت قابليت هاي کلامي. من به تازگي «بابابزرگ کثيف» را ديدم و به نظرم شما در آن اجراي کلامي شگفت انگيزي ارائه مي دهيد.
«بابابزرگ کثيف» از آن دست فيلم هايي است که اگر به بازيگران ديگر پيشنهاد مي شد احتمالا بازي در آن را قبول نمي کردند. ولي من از کارگردان شدن ميزر خوشم آمد. به نظرم آمد که کار جالبي مي شود که با خودت بگويي گور پدرش و ديگر اهميت ندهي. اگرچه خب يک سري جاهايي در فيلمنامه بود که من واقعا نمي توانستم اجرايش کنم. درست است بعدا سر همين ها با هم شوخي مي کنيم، ولي يک سري جاهاي ديگر بايد مي گفتم نه. يک چيزهاييش ديگر از مبتذل هم آن ورتر بود.
يک شتاب و دقتي در ديالوگ گويي شما وجود دارد که باعث مي شود همه آن بددهني ها را نديد بگيريم.
جالب است که اين را مي گوييد. دوباره بر مي گردم به‌ش نگاهي مي اندازم. چون واقعا براي ديالوگ ها خيلي کار کرده ام. نويسنده هايي مثل ديويد ممت ريتم خاصي در فيلمنامه هايشان دارند که خيلي خوب است. ولي آدم حتما بايد از آن ريتم آگاه باشد. اين که «تا حدودي» از آن مطلع باشيد و برويد سر صحنه و منتظر علامت و راهنمايي باشيد جواب نمي دهد. بايد واقعا از آن ريتم آگاه باشيد و من وافعا خيلي کارکردم تا اين ريتم ها را درست دربياورم.
به فيلم شناسي شما که نگاه مي کردم ديدم تنها سال هايي که فيلمي بازي نکرديد 2003 و 1983 بود و يکي- دو سال در دهه 70. کارنامه خيلي باثبات و پيوسته اي است.
آره. اگرچه امروز داشتم با خودم فکر مي کردم که يک سالي مي شود سر فيلمي نرفته ام. يعني فيلمي نبوده که دلم بخواهد کار کنم. و کلي کارهاي ديگر هم دارم که درگيرش هستم. و خب همين است که هست.

ولي درواقع منظورم برعکس اين بود. اين فوق العاده است که به ندرت يک سال بدون فيلم مي گذرانيد.
ظاهرا آره. قبل ترها وقتي جوان تر بودم يک سال استراحت به خودم مي دادم. ولي اگر مي بينيد شرايط براي کار فراهم است، آن هم بعد از اين که اين همه انرژي برايشان گذاشته ايد، بايد حتما از آن بهره لازم را ببريد.
ما داريم پيرتر مي شويم. خيلي وقت زيادي برايمان باقي نمانده. کسي هم خبر ندارد فردا قرار است چه بشود. براي همين اعتقاد من اين است که بايد قدر موقعيت ها را دانست و آنها را عملي کرد. به بچه هايم فکر مي کنم و اين که آنها را به تعطيلات ببرم. ولي مي بينم مي توانم اين کار را وقتي سر فيلمبرداري هم هستم انجام دهم. مي توانم ببرمشان اين ور و آن ور. مخصوصا سر اين فيلم جديدي که من و ماري قرار است کار کنيم؛ «مرد ايرلندي». بعدش هم قرار است يک کار براي ديويد اُ. راسل بازي کنم. بايد کارهايمان را انجام دهيم ديگر.
وقتي با بازيگران ديگر کار مي کنيد، اگر آنها هم توانايي ها و آموزش هاي شما را داشته باشند و خط فکري شان با شما يکي باشد، کار راحت تر پيش مي رود؟
من هميشه به کار مشترک بازيگران مثل کار موزيسين ها نگاه مي کنم. يعني يک ريتم بخصوصي بين مان هست که مي توانيم راحت تر از بقيه با هم تعامل داشته باشيم. ولي خب من که نمي گويم «دلم مي خواهد با فلان يا بهمان بازيگر کار کنم». اصلا اول بايد نقش را به آدم بدهند. بعد بازيگر ديگري هم مي آيد نقش ديگري را به او مي دهند و او همان کسي است که بايد با هم کار کنيد. ممکن است پيش خودتان فکر کنيد که، خب من خيلي راضي نيستم با اين کار کنم. ولي خب شما که در جايگاهي نيستيد که تصميم بگيريد. با اين حال بعضي وقت ها هم با تعدادي از بازيگران فيلمنامه را مي خوانيم تا مطمئن شويم مي توانيم با هم ارتباط لازم را برقرار کنيم. نبايد جوري باشد که انگار دو قطب آهن ربا هستيم که هيچ وقت نمي توانند به هم نزديک شوند.
آيا هيچ وقت خودتان را درگير بازي بقيه بازيگران مي کنيد؟ اين که مثلا راهنمايي شان کنيد يا به يک بازيگر جوان تر درس بدهيد.
اگر من در حال بازي در صحنه اي باشم و چيزي را در يکي از بازيگرها ببينم، سراغ کارگردان مي روم و يک سري پيشنهاد مي دهم. مگر اين که کارگردان و بازيگرها آن اندازه اي با من صميمي باشند که بتوانم همان جا بلند نظرم را بگويم. ولي اگر کسي باشد که آدم خيلي خوب نمي شناسدش، بايد با احترام برخورد کرد. يک سري قواعد مخصوص به خودش را دارد.
من هميشه فکر مي کردم کساني که درباره فيلم ها مقاله يا نقد مي نويسند، نمي دانند چطور بايد درباره بازيگري مطلبي بنويسند. آيا شما هم چنين حسي داريد؟
نه؛ نمي دانم. فکر کنم يک دوره اي منتقداني بودند که با بازيگران بي رحمانه برخورد مي کردند. منتقداني مثل جان سايمون که به چيزهايي شخصي و خصوصي ايراد مي گرفت که بازيگر کنترلي رويشان ندارد. به نظرم در مورد بازيگري، منتقدان درباره اين که بازيگران با چه قصد و نيتي چه کاري را انجام مي دهند دچار سوءبرداشت مي شوند. ولي در کل فکر مي کنم در زمينه نقد بازيگري هم کارشان خوب است.
به نظرم حضور منتقدان حياتي است، چون آنها حرف هايي را مي زنند که الزاما مورد تاييد کسي که در موردش مي گويند نيست. آنها ديد بي طرفانه دارند. بعضي وقت ها تنها کساني که حقيقت را مي گويند منتقدان هستند. مثلا فکر کنيد آدم به نمايش فيلمي از دوستش برود، خب چه مي خواهد بگويد آنجا؟ که از فيلمت خوش نيامد؟ نمي شود. منتقدان تنها کساني هستند که بايد به نظراتشان توجه کنيم، حتي اگر با آنها موافق نباشيم. چيزي که الان به طور خاص با توجه به اين رييس جمهور احمقي که داريم واقعا مهم است.
به نظرم الان همه حساس تر از قبل شده اند. چون خيلي سخت تر شده مردم را براي آمدن به سينما ترغيب کنيم.
فيلم ساختن کار سختي است. آدم ها همه انرژي و توان و احساسشان را سر ساخت فيلم مي گذارند و بعد کارشان را همه مي بيند، و کسي برايش مهم نيست چقدر برايش زحمت کشيده اند و ممکن است نتيجه کارشان را هم پس بزنند. اين يکي از بدي هاي اين حرفه است. شما کلي انرژي و زمان روي کارتان مي گذاريد، ولي کسي درکش نمي کند و کسي اهميتي هم نمي دهد.

فيلم يا اجرايي بوده که فکر کنيد آن طور که انتظارش را داشتيد ديده نشده؟
من يک فيلم بازي کردم به اسم «حال همه خوب است» (2009) که دوستش داشتم. فيلم با کارگرداني کرک جونز که براساس فيلم سال 1990 جوزپه تورناتوره ساخته شده بود.
شما يک ستاره هستيد. خيلي فيلم ها فقط چون شما در آن بازي مي کنيد ساخته مي شود. ولي هيچ وقت نگذاشتيد اين موقعيت تاثيري روي کارتان بگذارد. انتظارات زيادي از يک فيلم با حضور رابرت دنيرو وجود دارد، ولي به نظرم مي رسد هميشه رويکردتان به نسبت موقعيت و نوع فيلم تغيير مي کند. تلاشتان براي خود داستان و فيلم است.
شرايط مختلفي وجود دارد. بعضي جاها آدم کاري را انجام مي دهد که ميليون ها بار تکرارش کرده است. بعضي وقت ها هم يک کار متفاوت انجام مي دهد که فيلم به آن نياز دارد. شايد اين جور اجراها مستحق اسکار نباشند، ولي جواب مي دهند. بخشي از کارمان است.
رابرت دنيرو در يک نگاه
متولد: 17 اگوست 1943، نيويورک
مهم ترين جايزه: دو اسکار براي فيلم هاي «پدرخوانده: قسمت 2» و «گاو خشمگين». او براي نقش هايش در فيلم هاي «راننده تاکسي»، «شکارچي گوزن»، «بيداري»، «تنگه وحشت» و «دفترچه اميدبخش» نامزد اسکار شده است.
مشهورترين ديالوگ: يکي از معروف ترين ديالوگ هاي تاريخ سينما جمله اي است که دنيرو در «راننده تاکسي» رو به خودش در آينه مي گويد: «داري با من حرف مي زني؟ من تنها آدمِ اين اتاقم. فکرکردي با کي طرفي، هان؟» جالب است که اين ديالوگ در فيلمنامه نبود و دنيرو آن را به صورت بداهه مقابل دوربين اسکورسيزي اجرا کرد.
تجربه هاي متفاوت: دنيرو در کنار بازيگري سراغ کارگرداني هم رفته است. «يک قصه برانکسي» و «چوپان خوب» دو فيلمي هستند که به کارگرداني دنيرو به نمايش درآمده اند و تجربه هاي نسبتا آبرومندي شده اند.
ويژگي بازيگري: شيوه بازيگري اش مطابق آموزه هاي متد اکتينگ است. او براي نزديک شدن به نقش ها از روش هاي علمي و ذهني حساب شده اي استفاده مي کند. به همين دليل قبل از بازي در «راننده تاکسي» مدتي به عنوان راننده تاکسي در خيابان هاي نيويورک مسافرکشي مي کرد و حاضر شد براي بازي در «تسخيرناپذيران» به تغييراتي اساسي در ظاهرش تن بدهد.
نقش هايي که رد کرده: دنيرو در دوران بازيگري اش در کنار بازي در نقش هاي مهم به پيشنهادهاي جذابي هم جواب منفي داده است. از جمله نقش بيل قصاب در «دار و دسته نيويورکي» و نقش فرانک کاستلو در «رفتگان» که اولي را دنيل دي لوييس بازي کرد و دومي را جک نيکلسون.
بيشترين همکاري: دنيرو در هشت فيلم با مارتين اسکورسيزي همکاري کرده است. هر دوي آنها در محله گرينويچ منهتن بزرگ شده اند و رگ و ريشه ايتاليايي دارند. در حاشيه يک مهماني در سال 1972 با هم آشنا شدند و تا الان دوستان نزديکي باقي مانده اند.
راه و رسم زندگي: فاقد تحصيلات دانشگاهي و با تحصيلات ناتمام در دبيرستان. به جايش در هفده سالگي در کلاس هاي بازيگري استاد آدلر ثبت نام کرد و تصميم گرفت بازيگري را تا جايي که مي تواند جدي بگيرد. اولين بار در فيلمي به نام «جشن عروسي» در سال 1963 بازي کرد که تا سال 1969 به نمايش عمومي درنيامد. او همچنين از طرفداران دوآتشه حزب دموکرات و مخالف سرسخت جمهوري خواهان است. اصلا هم دوست ندارد پاي زندگي خصوصي اش به رسانه ها باز شود.
تکنيک هاي ديوانه وار: براي اين که نقشش در «تنگه وحشت» باورپذير از کار دربيايد پنج هزار دلار به دندان پزشک داد تا دندان هايش را بدترکيب کند و بعد از فيلم مبلغ بيست هزار دلار براي ترميم آنها هزينه کرد. براي بازي در دوران سال خوردگي نقش جيک لاموتا در «گاو خشمگين» هم حدود 28 کيلوگرم به وزن خودش اضافه کرد. گفته مي شود با خوردن مقدار زيادي اسپاگتي و بستني به اين اضافه وزن رسيد.
بازيگران محبوب: مونتگمري کليفت، رابرت ميچم و مارلون براندو از بازيگران محبوبش بوده اند. اما در مصاحبه هايش ارادت ويژه اي به کيفيت بازيگري مريل استريپ نشان داده و هميشه براي بازي در کنارش اظهار آمادگي کرده است. دنيرو و استريپ در فيلم هاي «شکارچي گوزن»، «اتاق ماروين» و «عاشق شدن» هم بازي بوده اند.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۶۶۳۲۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رئیسی: ایران تحریم ناپذیر است

به گزارش گروه سیاسی ایسکانیوز؛ سید ابراهیم رئیسی شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ در مراسم افتتاحیه ششمین نمایشگاه توانمندی‌های صادراتی ایران با بیان این‌که «این نمایشگاه فضای رقابتی و یک کنش جمعی ایجاد می‌کند تا برای رفاه اجتماعی از مسیر توسعه تجارت، صادرات و گسترش تعاملات اقتصادی عمل شود»، اظهار کرد: این نمایشگاه موجب ارتقای اقتصادی در کشور، منطقه و برای همه جهان است. این نمایشگاه نشان‌دهنده آن است که جمهوری اسلامی تحریم‌ناپذیر است و هرگز تحریم‌ها در این کشور به نتیجه نرسیده و بعد از این هم به نتیجه نخواهد رسید.

بیشتر بخوانید:

وی تاکید کرد: این نمایشگاه نشان‌دهنده این است طرح‌های شیطانی منزوی کردن ایران تاکنون به نتیجه نرسیده و بعد از این هم به نتیجه نمی‌رسد.

ششمین نمایشگاه توانمندی‌های صادراتی (ایران اکسپو ۲۰۲۴) در روزهای ۸ تا ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ در مرکز نمایشگاه‌های بین‌المللی تهران برگزار می‌شود.

این نمایشگاه به‌طور ویژه بر ۶ حوزه شامل «صنایع غذایی، کشاورزی و شیلات»، «صنعت»، «فرش دستباف، صنایع دستی و گردشگری»، «دارو و تجهیزات پزشکی، تجهیزات آزمایشگاهی و محصولات شیمیایی»، «صنعت ساختمان و خدمات فنی - مهندسی» و «گروه پتروشیمی» متمرکز است.

در حال تکمیل ...

کد خبر: 1228552 برچسب‌ها سید ابراهیم رئیسی

دیگر خبرها

  • شکست اسرائیل در عملیات وعده صادق جبران‌ناپذیر است
  • رئیسی : ایران تحریم ناپذیر است
  • ایران تحریم‌ناپذیر است
  • رئیسی: ایران تحریم ناپذیر است
  • رئیسی: ایران تحریم‌ناپذیر است
  • طعنه ستاره سابق به رئال: باعث خجالت است
  • شکست‌ناپذیر‌ها صعود کردند
  • پرسپولیس برای تکرار سه‌گانه فصل قبل، 10 پیروزی و یک تبصره می‌خواهد
  • نقش کارگران در تحقق شعار سال انکار ناپذیر است
  • گواردیولا: شاید ما هم مثل لیورپول شویم!