مشاور هاشمی رفسنجانی : چه کسانی به هاشمی لقب عالیجناب سرخپوش دادند؟/ کسانی که قصد ترور هاشمی را داشتند، امروز مسئولیت دارند/اصلاحطلبان در سال 84 برای هاشمی به پای صندوق رای نیامدند/ در ستاد هاشمی فکر میکردیم او رای میآورد
تاریخ انتشار: ۲۱ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۷۰۹۵۳۸
حسین کمالی هشت سال وزیر کار و امور اجتماعی در کابینه اول و دوم رفسنجانی و چهار سال در کابینه اول محمد خاتمی بود.
او نماینده مردم تهران در سه دوره اول مجلس شورای اسلامی و در آن زمان دبیرکل خانه کارگر نیز بود. وی دارای فوقلیسانس اقتصاد سیاسی از دانشگاه تهران و دکتری اقتصاد سیاسی است.
در حال حاضر شاهد هستیم که خلل نبود آیتا.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اینکه بپذیریم شخص یا اشخاصی هستند که در حال حاضر میتوانند در جایگاه ایشان قرار بگیرند نیاز به تامل دارد و اینکه فرض کنیم کسانی ادامهدهنده راه آقای هاشمیرفسنجانی هستند را نمیتوان نادیده گرفت.
من فکر میکنم تفکرات ایشان رهروان و پیروان گسترده و وسیعی دارد که طی تمام سالهایی که ایشان به نوعی در کنج عزلت بودند ارتباط خود را حفظ کرده بودند. من در جلسات و دیدارهای مختلف با ایشان حضور داشتم و از داخل و خارج کشور شخصیتهای برجستهای با ایشان ملاقات داشتند.
گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی با ایشان ملاقات میکردند. نظرات ایشان برای بسیاری از افراد پذیرفته شده و منطقی به نظر میرسید. همان اشخاص آن نظرات و آن افکار را تعقیب میکنند. در حقیقت پیروان راه و روش ایشان کسانی هستند که آن عقاید و افکار و کنش فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ایشان را پذیرفتهاند.
اینکه در آینده مسئولان نظام چه کسی میتواند این نقش را ایفا کند و خود را بعدها در این قالب و شکل و موقعیت قرار دهد که گروههای مختلف اجتماعی او را بپذیرند و مرجعیت سیاسی و اجتماعی پیدا کند یا در برخی موارد مرجعیت مذهبی پیدا کند چیزی است که در آینده مشخص میشود. چیزی نیست که بتوان امروز درباره آن اظهارنظر کرد.
یعنی مقبولیت به تدریج در سایه نظریهپردازی، کار، تلاش، پایداری و جدیت شکل میگیرد. این چیزی نیست که کسی را منصوب کنیم. آن فرد باید از درون خود بجوشد و دارای این تواناییها باشد. مثلا آقای هاشمیرفسنجانی در یک روز با حزب موتلفه ملاقات داشت و یک ساعت بعد با مجاهدین انقلاب اسلامی دیدار میکرد.
هر دو گروه او را بهعنوان یک مرجع ذینفوذ سیاسی، اجتماعی و کسی که صاحبنظر است و میتواند مورد مشورت قرار گیرد، پذیرفته بودند و به رسمیت میشناختند. این توانایی و موقعیت را کسی میتواند به دست آورد که این نگاه را قبول داشته باشد.
یک زمانی شما موقعیتی دارید که به دلیل موقعیت شما بقیه با شما گفتوگو و کرنش میکنند و احترام میگذارند. اما زمانی هست که موقعیت، پست و مقام و شغل خاصی ندارید و افرادی که میآیند بهعنوان یک مرجع صاحبنظر به شما رجوع میکنند. به یک عنصر ذینفوذ اجتماعی مراجعه میکنند که اثرات فکر و گفتوگوهای او در کل جامعه اثرگذار و قابل لمس و درک است. در حقیقت هاشمیرفسنجانی این نقش را ایفا کرد. کسانی که میخواهد این نقش را به عهده بگیرد این توانایی را باید از خود بروز دهد.
برخی معتقدند فردی همانند آقای ناطقنوری با توجه به رویه اعتدالیای که دارد، میتواند چنین جایگاهی پیدا کند. شما هم معتقد هستید؟
نمیدانم. من از این خبر که شما میدهید مطلع نیستم. بهطور طبیعی ما فکر میکردیم اصلاحطلبان به حمایت جدی از آقای هاشمیرفسنجانی روی خواهند آورد.یکسری ویژگیها را باید ایجاد کنند.
هنوز نمیتوان درباره این مساله داوری کرد و نظر داد. آقای ناطقنوری نکات مثبت بسیاری دارند. یکی مروت و مردانگی ایشان است. اخلاق بسیار پسندیدهای دارند. جنجالآفرین نیستند. مصالح و منافع نظام را به مصالح شخصی ترجیح میدهند. نکات مثبت بسیاری دارند ولی اینکه در این نقش بتوانند ظاهر شوند و این امر را عهدهدار شوند چیزی است که در آینده معلوم میشود. الان درباره این مساله صحبت کردن، زود است.
در دولتهای پنجم و ششم مشاهده کردیم که جریان چپ دیروز یا اصلاحطلب امروز یکسری حملات در روزنامههای خود علیه آقای هاشمیرفسنجانی انجام دادهاند. برخی اذعان داشتند منتقدان آن روز دلخوری از آقای هاشمی دارند. مثلا آقای عباس عبدی معتقد است با دستور شخص آقای هاشمی به زندان افتاده یا مرحوم عزتا... سحابی به نقل قول معروف آقای هاشمی اشاره میکند و میگوید: «سحابی پررو شده بیندازیدش زندان تا رویش کم شود.» نظر شما در این باره چیست؟
من بسیاری از این موارد را شخصا با آقای هاشمیرفسنجانی صحبت کرده بودم و فکر میکنم یک بخش مهمی از مطالبی که منتسب به ایشان شده غیرواقعی است. مثلا صاحبامتیاز یکی از روزنامههای معروف آن دوره که توقیف شده بود، به من گله کرد که در دولت آقای هاشمیرفسنجانی روزنامه ما را توقیف کردند و من روزنامه خود را از دست دادم. این به دستور آقای هاشمیرفسنجانی صورت گرفته است.
من گله ایشان را به آقای هاشمی منتقل کردم و گفتم فلان فرد چنین مطلبی را نقل کردند. ایشان تکذیب کردند و گفتند دخالتی در این کار نداشتند. من این را به آن فرد منتقل کردم. موردی بود که فکر میکردند ایشان دستور بازداشت فردی را صادر کرده است. من با همان فرد صحبت کردم و به آقای هاشمیرفسنجانی منتقل کردم و ایشان تکذیب کردند. ایشان اظهار بیاطلاعی میکردند.
برخی اصلاحطلبان به آقای هاشمیرفسنجانی عنوان عالیجناب سرخپوش را داده بودند. برخی میگویند آیتا... هاشمی از دادن این لقب به خودشان بسیار رنجش پیدا کرده بودند. نظر شما چیست؟
یک مکانیسمی در کشور شکل گرفته بود که اقداماتی در کشور رخ میداد که الزاما مدیر و دستوردهنده خاصی نداشت. گروهی که بعدها این مسائل را بررسی میکرد تحتعنوان نیروهای خودسر از اینها نام میبرد. این را کسانی که بیرون از دایره تصمیمگیری بودند بعضا به مدیر اجرایی کشور منتسب میکردند. آقای هاشمیرفسنجانی هم مسئول ذینفوذ و قدرتمندی در آن زمان و در مجموعه نظام بود. کسی بود که میتوانست هر اقدامی به ایشان نسبت داده شود. ایشان در مورد این مسائل تا جایی که من میدیدم و مطلع هستم، یکبار با یکی از معاونین یکی از وزارتخانههای امنیتی ملاقات داشتند و نسبت به نوع رفتارهایی که در دستگاههای امنیتی مربوطه صورت میگرفت اعتراض جدی داشتند.
زمان دولت پنجم و ششم بود؟
بله، زمانی که ایشان رئیسجمهور بود. یعنی به این نوع رفتارها معترض بود. میخواهم بگویم همه چیز را نمیتوان این چنین سادهانگارانه به فردی نسبت داد. برخی مواقع گذشتهای جدی از ایشان دیدهام.
موقعی عدهای خام فکر در جایی جمع شدند و برنامه ترور ایشان را طراحی کردند. در حرم امام به ایشان تیراندازی شد و بعد از دستگیری افراد، ایشان نسبت به دستگیری این افراد گذشت کردند. الان برخی از آنها آزاد هستند و بعضا مسئولیت هم در حوزههای مختلف دارند. چنین گذشتی را که از ایشان میبینید که از مسائل عبور کردهاند از کمتر کسی میتوان دید.
من ایشان را فرد رحیم و باگذشتی میشناختم. اگر باور میکرد کسی مغرض نیست و دشمنی نمیکند و معترض و منتقد واقعی است، نوعی تحمل و ملاحظه و ملاطفت داشت و همراهی میکرد. سعی داشت در جامعه حالت تکصدایی وجود نداشته باشد. این که به برخی افراد گفتند ما باید روی اینها را کم کنیم را من نشنیدهام،گویندگان مطلب خود باید مسئولیت چنین حرفی را برعهده بگیرند.
بحث عالیجناب سرخپوش را چطور؟
آن چیزی که میتوانم بگویم این است که در موارد حادتر از ایشان گذشت و بزرگواری نسبت به جریانات مختلف و افراد مختلف دیدم. این که چه سیر فکری را طی کردند، قطعا سیر تکاملی داشتند. از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی همانند همه انسانها بودند.
اگر این سیر را نداشتند باید این ایراد را میگرفتیم که چرا ایشان رشد نمیکنند و چرا پیشرفت و تکامل ندارند و چرا دانستهها و دانش ایشان بیشتر نمیشود. این که بیشتر شده و روزبهروز به موقعیت علمی و اجتماعی بهتری رسیدند چیز مهمی است. بنابراین نمیتوان افکاری که ایشان در دوران جوانی و نوجوانی داشتند را الزاما با دوران سالخوردگی یکسان دانست. زمانی ایشان صحنه را ترک کردند که منبعی از دانش و درک و فهم بودند. به پختگی خاصی رسیده بودند. سعه صدر ایشان نسبت به گذشته بیشتر و بهتر شده بود. من در سوال قبلی گفتم که ایشان نسبت به بسیاری از حوادث و اتفاقات رویکرد اعتراضی داشتند. باخت هاشمی در سال 84 به خاطر روحانیگریزی بین جوانان بود، در سال 84 بین اصلاحطلبان تفرقه وجود داشت، در سال 84 نسبت به هاشمی نارضایتی اجتماعی وجود داشت، فکر میکردیم انتخابات 84 به دور دوم بکشد.
بهعنوان یکی از مشاوران ایشان نظرتان درباره حضور ایشان در انتخابات 84 چه بود؟ از جمله دلایل شکست ایشان را در سال 84 چه میدانید؟
در سال 84 گروههای مختلف اجتماعی زیادی به ایشان رجوع داشتند و از ایشان نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری را میخواستند. خیلی از گروهها به همین منظور مراجعه میکردند و میخواستند، مسئولیت ستاد ائتلاف نهم که از آقای هاشمیرفسنجانی حمایت میکرد را ابتدا من برعهده داشتم و بعد بهعهده آقای مهندس محسن گذاشتیم.
این گروه کار عملیاتی، اجرایی و میدانی انجام میداد. اما ستاد و گروه بعدی پیدا شد که بیشتر از صاحبمنصبان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بودند و زیرنظر مرحوم دکتر حبیبی بودند. بیشتر از وزرای سابق بودند. آنها مجموعه سیاستها و برنامههای دیگری را دنبال میکردند که نتیجه آن به دلیل نوع گفتوگوها و مناظراتی که صورت میگرفت و نوع عملکردی که در طی سالهای 76 تا 84 وجود داشت نهایتا به نفع رقیب اعلام شد.
مخصوصا درخصوص جوانان نوعی روحانیتگریزی ایجاد شده بود. نسبت به مدیریت روحانیون اقبال خوبی نشان نمیدادند. البته تنها این عامل نبود. عوامل دیگری وجود داشت. دیدگاه اجتماعی و مسائل اقتصادی و سیاسی هم این چنین بود. یعنی نوعی نارضایتی وجود داشت. تفرقهای بین کاندیداها صورت گرفت و تعداد کاندیداهای اصلاحطلب زیاد شد.
این عوامل رای آقای هاشمیرفسنجانی را شکستند. وقتی شورای نگهبان با تفرقه آنزمان چند کاندید اصلاحطلب را در کنار آقای هاشمیرفسنجانی قرار داد طبیعتا فکر میکردیم انتخابات با این شرایط به دوره دوم کشیده میشود. همین اتفاق رخ داد. یک بخشی از آرای آقای هاشمیرفسنجانی به سمت دیگران رفت.
دیگرانی که شاید به ملاحظات سیاسی برخی از آقایان در صحنه حاضر شدند. خود هم میدانستند رای ندارند ولی آمدند و رای آقای هاشمی را شکستند. در دوره دوم انتخابات هم بخشهایی که در این مواقع پیدا میشوند و نقشآفرینی میکنند، آمدند و نقشآفرینی کردند و انتخابات را به نفع محافظهکاران شکل دادند.
پیشبینی نمیکردند که در مرحله دوم آقای هاشمی شکست خواهد خورد؟
در مرحله دوم هم حتی اگر اصلاحطلبانی که از آقای هاشمیرفسنجانی اعلام حمایت کردند واقعا معتقدانه میآمدند و همه رای میدادند، ایشان صحنه را به رقیب واگذار نمیکردند. اتفاقی که افتاد این است که برخی اصلاحطلبان که در همان زمان اطلاعیه دادند و گفتند از آقای هاشمیرفسنجانی حمایت میکنند، چندان جدی نبودند. کسانی که تا دو روز قبل منتقد بودند و ایراد میگرفتند و اشکالات تند وارد میکردند، نمیتوانستند معتقدانه دفاع کنند و خیلی از این افراد پای صندوقهای رای حاضر نشدند.
نتیجه انتخابات به نفع فرد دیگری اعلام شد. میخواهم بگویم تفرقه بین آرای جریان اعتدال و جریان اصلاحطلب باعث شد جریان محافظهکار میدان را به دست گرفته و کار را پیش ببرد.
اصلاحطلبان معتقدند همان جمعهای که نتایج اعلام شد، به همراهان آقای هاشمیرفسنجانی و بزرگان اصلاحات پیام دادیم که شکست میخورند و کنار بکشند. آقای هاشمیرفسنجانی یکشنبه و دوشنبه بعد از اعلام نتایج به این نتیجه رسیدند که شکست میخورند، چرا اصرار کردند بمانند؟
من جزء کسانی بودم که در آن زمان مسئولیت داشتم و در ستاد بودم. نه چنین پیامی را دریافت کردم و نه چنین باوری را داشتیم که این اتفاق رخ میدهد. ما فکر میکردیم آقای هاشمیرفسنجانی رای میآورد، ولی رای کمتری دارد. اینکه صحنه را واگذار کنیم ناشی از عدم حضور و رای ندادن عدهای بود که باعث شد این اتفاق تلخ رخ دهد.
پس اینکه میگفتند آقای کروبی اگر میماند در انتخابات پیروز میشد و هاشمی باید کنار میکشید صحت ندارد؟
بدیهی است که اینها اعتقاد خود را بیان میکنند و ما هم اعتقاد خود را بیان میکنیم.
منبع : روزنامه فرهیختگان
منبع: ساعت24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۷۰۹۵۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فاکتور اشتباه و شیطنت آمیز اصلاح طلبان در خصوص شرایط امید در جامعه/ آغاز کنشهای انتخاباتی رادیکالها پس از عملیات تحریم!
جریان اصلاحات در حالی به نقد ساختاری می پردازد که خود بخش اصلی از عاملیت و ترک فعلها بوده است.
سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل با نام «ویژههای مشرق» شما را در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید
************
روزنامههای امروز یکشنبه ۹ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که خداحافظی با اقتصاد زیر زمینی، تولید زیر تیغ واردات یارانه ای، چالش ازسرگیری مذاکرات هستهای و یک صندلی و چندین مدعی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
برخی اصلاح طلبان در اقدامی مزورانه در حالی در رسانه های خود از تبدیل شدن امید در ایران به امری مناقشه آمیز سخن به میان میآورند که بررسیها نشان میدهد ادعاهای آنان مبتنی بر پیمایش های دهه ۹۰ یعنی دولت مورد ائتلاف آنان میباشد.
آغاز این کنشها با توییت سعید حجاریان تئورسین اصلاحات درباره «امید» در سیاست و جامعه آغاز شده است، روزنامه آرمان امروز نوشته است:
سعید حجاریان، تئوریسین و فعال سیاسی اصلاح طلب در توئیتی نوشت: به حفظ «امید» و نگه داشتن شعله شمع باور دارم ولی تؤامان «نقد» را شرط لازم هر گشایش و سخن ایجابی میدانم. این فعال سیاسی اصلاح طلب، اخیرا توئیتی منتشر کرده و در آن نوشته بود: «دولت سیزدهم و تفکر حاکم بر آن چماقی بود به بار شیشه مملکت؛ مسئله نرخ بنزین، «نور» حجاب و دیگر طرح ها و اقدام های در پیش هم ضربات مهلک تری هستند. تداوم این تفکر در دولت چهاردهم آخرین چماق است بر بار شیشه و دیگر چیزی باقی نخواهد ماند.
این روزنامه اصلاحطلب در ادامه نوشته است:
این سخنان وی با واکنشی را به همراه داشت که عنوان کرده بود دیگر بار شیشهای نمانده که بخواهد حفظ شود. حجاریان در پاسخ به این نقد، توئیتی دیگر در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد و در آن نوشت: منتقدی مجرب نقدی بر این پست نگاشته و بیان کرده اند: «چیزی باقی نخواهد ماند» گزاره ای آخرالزمانی است؛ یعنی چیزی متصور نیست که برای حفظ اصلاح اش تلاش کنیم. پاسخ اینجانب: به حفظ «امید» و نگه داشتن شعله شمع باور دارم ولی تؤامان «نقد» را شرط لازم هر گشایش و سخن ایجابی میدانم.
بررسیها در این رابطه بیانگر آن است که اصلاح طلبان با طرح این ادعا که ساختار جامعه ایران فاقد توان تولید و بازتولید امید شده است، تاکید می کنند، ساختارهای اصلی و مسلط که در جامعه ایران جاری است فرصت عاملیت را از بخش عظیمی از جامعه خصوصا نخبگان سلب نموده و برعکس نومیدی را میگستراند.
اصلاح طلبان همچنین با تاکید بر بررسی تغییرات جامعه، ضرورت بررسی سویه ها، مولفه ها، خواسته ها، مطالبات، تصورها و رفتارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن را مورد تاکید قرار داده و می کوشند وضعیت فعلی جامعه را «بی آینده»، «بی افق» و سراسر «تیره و تار» تصویر سازی کرده و از سوی دیگر نظام حکمرانی را مورد هجمه قرار دهند.
روزنامه اعتماد نیز در یادداشتی معنادار به پیمایش امید در جامعه پرداخته و مینویسد:
امید در ایران به امری مناقشهآمیز و پرابلماتیک و مساله اجتماعی مبدل شده است، امید در ساختار اجتماعی باید تولید و بازتولید شود اکنون ساختار جامعه ایران فاقد توان تولید و بازتولید امید شده است، ساختارهای اصلی و مسلط که در جامعه ایران جاری است فرصت عاملیت را از بخش عظیمی از جامعه خصوصا نخبگان سلب نموده و برعکس نومیدی را میگستراند. در دهه اول هزاره سوم شاخص نیکبختی در ایران از صد کشور پنجاه و چهار بوده و اکنون به هفتاد تنزل یافته است.
در ادامه این یادداشت آمده است:
شوربختانه در پیمایشهای متعدد ملی دیگری نیز تایید شده است، ازجمله در پیمایش ملی سرمایه اجتماعی (۱۳۹۵) که پنداشتهای مردم در حوزه مولفههای سرمایه اجتماعی را ارزیابی نموده است، نشان میدهد که ۸۰درصد مردم درخصوص موفقیت نظام در حل مشکلات ارزیابی در حد کم و خیلی کم داشتهاند و تنها یک درصد در حد زیاد و خیلی زیاد امید به توان نظام در حل مشکلات داشتهاند. یا در شاخص ارزیابی نسبت به روند آینده جامعه در سه قلمرو رفاه، وحدت و همدلی و فقر یافتههای امیدبخشی حاصل نشده است.
اصلاح طلبان با تاکید بر بررسی تغییرات جامعه، ضرورت بررسی سویه ها، مولفه ها، خواسته ها، مطالبات، تصورها و رفتارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن را مورد تاکید قرار داده و می کوشند وضعیت فعلی جامعه را «بی آینده»، «بی افق» و سراسر «تیره و تار» تصویر سازی کرده و از سوی دیگر نظام حکمرانی را مورد هجمه قرار دهند.
اصلاح طلبان در حالی مدعی پیمایش ها در خصوص شرایط ناامیدی در جامعه هستند که این پیمایش ها در بازه زمانی ۳ دهه گذشته به ویژه دهه ۹۰ بوده که از قضا جریان اصلاحات خود بخش مهمی از سیاستگذاری و روند اجرایی کشور هم در دولت اصلاحات و هم به انحای دیگر در دولت روحانی بر عهده داشته است.
این موضوع زمانی اهمیت می یابد که در یابیم جریان اصلاحات در حالی به نقد ساختاری می پردازد که خود بخشی از این ساختار و شرایط مورد ادعای آنان در حقیقت بخشی از عاملیت و ترک فعل های آنان بوده است.
اصلاح طلبان همچنین بدون اشاره به کاستی ها و انتقادات وارده به دولت های مختلف در پیگیری برنامه های توسعه، معطل نگاه داشتن کشور به دلیل مذاکرات خارجی و ...بوده اند که حتی عالی ترین مقامات کشور نیز انتقاداتی به عدم پیشرفت در دهه ۹۰ مطرح کرده و نسبت به تعلل ها، کم عملی ها و بی عملی ها انتقاد کرده بودند. این در حالی است که این بخش از اصلاح طلبان تلاش دارند طی یک کنش سیاسی- رسانه ای اقدام به فاکتور کردن کم کاری ها به نام حاکمیت می باشند، هدف از این اقدام فضاسازی خاص برای حضور در عرصه انتخابات پس از تحریم آن است.