Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - نبايد مکانيزم‌هاي قديمي و نيروهاي پيرمرد مثل بنده، ميدان‌دار اين بحث شوند؛ بنده معتقد نيستم که بايد به معمرين توهين کنيم، معتقد نيستم که از تجربه‌ها نبايد استفاده کنيم و معتقد نيستم که نبايد عبرت‌آموزي کنيم. همه اينها بايد باشد.
به گزارش گروه فضاي مجازي خبرگزاري ميزان به نقل از تسنيم، محمدجواد لاريجاني هم‌اينک رياست پژوهشگاه دانش‌هاي بنيادي و رياست ستاد حقوق بشر قوه قضائيه را به‌عهده دارد و سال‌ها به‌عنوان معاون وزير امور خارجه کشورمان فعاليت کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مرکز تحقيقات اين وزارت‌خانه را نيز توسط خود لاريجاني راه‌اندازي شده است.
محمدجواد لاريجاني در گفت‌وگويي علاوه بر ارائه تحليل از انتخابات دوازدهمين دوره رياست‌جمهوري، گريزي هم به موضوعات مربوط به نواصولگرايي زد و به اصولگرايان توصيه کرد "مکانيزمهاي قديمي و پيرمردها ميدان‌دار نشوند". لاريجاني در ميانه اين گفت‌وگو اينگونه گفت که جناح اصلاح‌طلب در حوزه هنر و موسيقي هيچ حرف حساب قابل عرضه‌اي ارائه نداده است و در موسيقي و غنا صرفاً مي‌گويند "چرا ربّنا پخش نمي‌شود؟" يا "چرا فلان کنسرت لغو شده است؟"
بخش اول گفت‌وگوي تسنيم با محمدجواد لاريجاني درباره مسئله هسته‌اي روز يکشنبه هفته گذشته در خبرگزاري تسنيم منتشر شد.
لاريجاني اين بخش از سخنان خود را به تحليل نتيجه انتخابات دوازدهم رياست ‌جمهوري اختصاص داد و در پاسخ به چرايي انتخاب فردي که برجام تنها دستاورد دولت گذشته‌اش بود و مردم هم موهبت خاصي از آن نديدند، اينگونه مي‌گويد: اينکه رئيس‌جمهور مستقر در دوره دوم نيز انتخاب شود، چيز عجيبي نيست. اين موضوع در رياست‌جمهوري آقايان خاتمي، احمدي‌نژاد و مقام معظم رهبري هم وجود داشت. بنابراين دو دوره شدن رئوساي جمهور در ايران در حال تبديل شدن به يک رويه است و مردم احساس مي‌کنند رئيس‌جمهوري که 4 سال بر سرکار بوده، 4 سال ديگر هم روي کار سوار است لذا مي‌گويند، بگذاريم همين فرد مجددا رئيس‌جمهور شود تا بهتر کار کند. اميدوارم آقاي روحاني در 4 سال دوم، بسياري از نواقص دوره قبل را رفع کند و موفق‌تر باشد، بنابراين اين اصلا غيرمنتظره نبود.
*اصولگرايان اجراي خوبي در انتخابات داشتند/ سازمان‌پذيري اصولگرايان بهتر از اصلاح‌طلبان است
وي در مورد رقيب جدي حجت‌الاسلام روحاني در انتخابات رياست‌جمهوري دوازدهم تصريح مي‌کند: جناح مقابل آقاي روحاني هم مجموعه افرادي بودند که برچسب اصولگرايي داشتند، در روند انتخابات هم Performance (اجرا) و رفتار خوبي نشان دادند. آنها با هم جمع شدند و يک کانديدا داشتند و در مناظرات هم خوب بودند. لذا رفتار جناح مقابل آقاي روحاني هم قابل توجه بود. 15-16 ميليون هم رأي آوردند، گرچه رأي اکثريت را نياوردند، اما بُرد و باخت مسئله‌اي است که هميشه وجود دارد. مسئله ديگر، رفتار و نحوه عمل است که نشان مي‌دهد جناح اصولگرا با همه تعدد و تشعبي که دارند، زمينه سازمان يافتن خوبي دارند. البته ممکن است بنده به نحوه سازمان يافتن آنها اشکالاتي داشته باشم، اما اين نشان مي‌دهد که سازمان‌پذيري اين جناح از جناح اصلاح‌طلب خيلي بهتر است.
* فرهنگ دموکراسي اصلاح‌طلبان بسيار پايين است
رئيس پژوهشگاه دانش‌هاي بنيادي، آشنايي ما با سازوکار دموکراسي و مردم‌سالاري را مهم‌تر از نتيجه انتخابات مي‌داند و تاکيد مي‌کند: مهم اين است که به فرهنگ دموکراسي درست عمل کنيم. چيزهايي که اکنون آفت است و بايد از آنها حذر کرد، نشان مي‌دهد که سطح فرهنگ دموکراسي، به‌خصوص از سوي اصلاح‌طلبان بسيار پايين است، يعني جناح اصلاح‌طلب اسم دموکراسي را مي‌برد، اما سابقه و آشنايي با آن ندارد. اصلا کلاس رفتار دموکراتيک آن خيلي پايين است.
لاريجاني تاکيد مي‌کند که اين انتخابات، رفراندوم نبود و در عين حال مي‌گويد: در دموکراسي اگر کسي انتخاب مسئول را با رفراندوم اشتباه بگيرد، خيلي حرف است. رفراندوم مکانيزم خود را دارد و انتخاب مسئول هم داراي مکانيزم‌ خودش است؛ انتخاب مسئول يعني اينکه مردم به فردي رأي مي‌دهند تا وي زمام امور را به دست بگيرد.
* اينکه مي‌گويند مردم در انتخابات به انديشه راي‌ دادند، غلط است؛ اتفاقا راي به شخص بود؛ انديشه‌اي در کار نبود
" اصلا مفهوم رأي چيست؟ بنده ديدم که گاهي از رئيس‌جمهور محترم نقل مي‌کنند که گفته است: "آنهايي که به من رأي داده‌اند، در امر کابينه و مسئولين نظرشان مهم‌تر است". اين درست خلاف دموکراسي است. اين مطلبي است که «جان استوارت ميل» و ديگران، به تفصيل به آن پرداخته‌اند. معناي رأي اين است که "من فلاني را براي اين منصب بهتر مي‌دانم، اما اگر رقيب وي هم رأي آورد، او نماينده من هم هست". در غير اين صورت اصلا مشروعيت دموکراتيک پيدا نمي‌شود. پس چه موافقان و چه مخالفان، با اين رأي‌ دادن يک نوع قرارداد را امضا مي‌کنند. در واقع يک نوع تعهد مشروط است. بنابراين از لحاظ حقوقي معناي آن يکي است؛ چه کسي که به فرد منتخب رأي داده و چه کسي که رأي نداده؛ چون مشروط است. مي‌گويد "اگر کانديداي من رأي آورد که رئيس‌جمهور است. اگر او راي نياورد، آن کسي هم که رأي اکثريت را آورد، کانديداي من هم خواهد بود". در واقع از اين جهت کسي که رأي مي‌آورد، نماينده همه است."
وي معتقد است که نبايد شهروندان را به دو دسته "آنهايي که به ما رأي دادند" و "آنهايي که به ما راي ندادند"، تقسيم کرد چون هيچ‌کدام حق‌شان بر ديگري ترجيح ندارد. او همچنين يادآور مي‌شود: بعضي گفته‌اند که اين رأي، راي به انديشه است، نه به شخص. در حاليکه چنين چيزي نيست. اتفاقا رأي به شخص است. اولا در مناظرات از انديشه خبري نبود؛ چندان انديشه‌اي نديديم. اما بيشتر هيجان مبارزه و فضاسازي را شاهد بوديم. البته در همه انتخابات‌ها، همين‌طور بود.
اين کارشناس مسائل سياسي در ادامه اين سخنان خود، تاکيد مي‌کند: اينکه مردم به انديشه رأي دادند، حرف خيلي پشتوانه‌داري نيست، افراد با ترجيحات مختلف رأي دادند، يکي به نحوه صحبت، ديگري به آينده و يکي هم به دليل دلخوري از کانديداي ديگر، رأي داده است. آنچه از لحاظ قانون، شرع و اخلاق مهم است، اين است که کسي که رأي آورده، مانند نردبان است، بالاي پشت‌بام که مي‌رود ديگر به نردبان کاري ندارد و حالا بايد براي ملت و در چارچوب قانون کار کند و همه هم مساوي هستند. اين رأي هيچ مجوز قانوني اضافه بر قانون به کسي نمي‌دهد.
لاريجاني در عين حال مي‌گويد: بله! اگر يک قانون را به رفراندوم بگذارند، بحث ديگري است. معتقدم از اين فرهنگ دموکراسي بايد پاسداري شود که متأسفانه با آن خيلي ناآشنايي وجود دارد و هر روز در روزنامه‌ها مي‌نويسند که مردم رأي دادند تا فلان اتفاق رخ دهد. اين حرف‌ها دور از فرهنگ دموکراسي است. البته «جان استوارت ميل» در رساله آزادي مي‌گويد "دموکراسي به فرهنگ احتياج دارد". البته او مي‌خواهد نتيجه بدي بگيرد و بگويد "بسياري از کشورها لياقت دموکراسي را ندارند". اما بنده مي‌خواهم بگويم آنهايي هم که سکولار هستند و به دموکراسي به عنوان يک مبناي قديمي نگاه مي‌کنند، بايد بدانند که دموکراسي سازوکار است و اين Concept (مفهوم) مدرن دموکراسي است.
وي با گفتن اين جمله که "قبلا دموکراسي به عنوان «اتوپيا»(آرمان‌شهر) بود، بعد ديدند اين جواب نمي‌دهد"، به شرايط کنوني جوامع اشاره مي‌کند و مي‌گويد: اکنون دموکراسي به عنوان سازوکار مطرح است. مثلا «هابرماس» و «جان راولز»، «دورکيم» و ديگران، دموکراسي را يک سازوکار مي‌دانند و معتقدند که اصلا بايد ببينيم اين تجربه خوب است يا بد و يا چگونه بهتر مي‌شود. بنابراين دموکراسي را بايد به عنوان سازوکار در نظر بگيريم. فرهنگ سازوکار را هم بايد داشته باشيم.
نتيجه‌گيري لاريجاني از نتيجه انتخابات اينگونه بيان مي‌شود: پس در مجموع، انتخابات اين دوره خيلي خوب بود و از اينکه رئيس‌جمهور با رأي بالايي برگزيده شد، خيلي خوشحاليم زيرا رئيس‌جمهور همه است. اکنون رئيس‌جمهوري است که مستظهر به يک رأي خوب است و احساس مي‌کند که يک Reception (پذيرش) خيلي خوبي دارد لذا خيلي باقدرت و با روحيه بايد کار کند.
وي انتخابات و دموکراسي را يک موهبت براي ملت ايران مي‌داند که نشان مي‌دهد جمهوري اسلامي، بسيار پابرجا و ريشه‌دار است و تاکيد مي‌کند: همه بايد به انتخابات افتخار کنيم. هيچ جاي ناراحتي و احساس کهتري وجود ندارد.
اين کارشناس مسائل سياسي و بين‌الملل اين نکته را هم متذکر مي‌شود که توجيه سازوکار دموکراسي در عقلانيت اسلامي با مبناي توجيه آن در عقلانيت سکولار- ليبرال تفاوت مهمي دارد. او در عين حال مي‌گويد: اين خود يک بحث نظري بسيار جالبي در حوزه فلسفه سياسي است. خلاصه کلام اين است که در عقلانيت سکولار- ليبرال، اساس توجيه مکانيزم دموکراسي، "حق واگذاري" و "رضايت در واگذاري براساس آن حق" است. تئوري رضايت (consent) يعني هر فرد اين حق را دارد در مجموعه‌اي از امور فرد يا گروهي را بر خود مسلط کند و اين سلطه بر خود را واگذار کند. حوزه و پهنه اين سلطه وسيع است، از وضع قوانين محدود کننده آزادي‌هاست تا حق تنبيه تا حد اعدام! بعد از اثبات اين "حق" براي فرد، تحقق "واگذاري" با رأي و انتخاب بايد صورت گيرد که اين خود نياز به توجيه دارد که آيا رأي اکثريت اثبات "واگذاري" مي‌کند يا نه؟ ديويد هيوم فيلسوف پرآوازه تمدن غربي معاصر از نقادان سرسخت اين روش در تحقق واگذاري است که استدلال‌هاي مشهوري دارد.
لاريجاني ادامه مي‌دهد: در عقلانيت اسلامي ابتدا بايد بدانيم که "حق واگذاري سلطه بر خود " کاملا مفروض است. يعني هيچ کس حق ندارد که فرد ديگري را برخود مسلط کند و اين سلطه صرفا و انحصارا مخصوص خداي سبحان است. لذا فقط مواردي که صاحب حق يعني خداي متعال واگذار کند يا اجازه واگذاري داده موجه است که شامل رسول اکرم (ص) و اولياي گرامي او (ع) يا آنان که معرفي کرده‌اند (ولايت فقيه) و به اندازه‌اي که شارع مقدس مجاز دانسته باشد، مي‌شود.
وي معتقد است که درباره "واگذاري" بايد مفهوم "مشارکت" را مورد توجه قرار داد و اينگونه توضيح مي‌دهد که "مشارکت" از بابت تولّي ولي امر مشروع است. يعني کسي که در انتخابات شرکت مي‌کند نيت او چنين است: "ولي امر مشروع تقاضا کرده است تا ملت بر اساس قانون در گزينش مجموعه‌اي از مسئولان نظام اسلامي مشارکت کنند و در گزينش آن مسئول، ولي امر را ياري کنيم و گزينش مزبور را به مردم و مکانيزم انتخابات "واگذار" کرده است. لذا براين نهج و براين اساس در انتخابات شرکت مي‌کنم."
لاريجاني در همين زمينه مي‌گويد: عبارت ديگر در دموکراسي عملي که در جمهوري اسلامي تعبيه شده است "واگذاري" وجود دارد اما اين واگذاري از سرچشمه حق آب مي‌خورد و توسط "ولي" به مردم واگذار مي‌شود. حال مباحث جالبي قابل طرح است: آيا ولي امر اين حق را دارد که اين گزينش‌ها را واگذار کند؟ شرايط شرعي اين واگذاري‌ها چيست؟ لوازم شرعي واگذاري‌ها چيست؟ و امثال اين مسائل. البته ممکن است در نحوه و نتيجه کار اين مباني نظري چندان جدي گرفته نشود، ليکن بدون شک بسيار مهم است. بخصوص فرهيختگان و فضلا بايد به آن توجه کنند و براي عموم با زبان ساده‌تر ولي دقيق توجيه کنند.
رئيس پژوهشگاه دانش‌هاي بنيادي يکي از مسائل ضروري در برهه فعلي براي ملت ايران را فهم درست از جمهوري اسلامي مي‌داند چراکه معتقد است: اسلامي تجربه انقلابي ملت ما در بناي در يک نظام مدني-سياسي جامع براساس عقلانيت اسلامي است و سازوگار دموکراسي نماينده‌اي در آن بصورت عملي (Functional) مطرح شده است (اگر چه توجيه آن مي‌تواند با توجيه اين مکانيزم در دموکراسي ليبرال سکولار متفاوت باشد). اين بحث ماهيتاً مانند بحث در ماهيت مالکيت است.
لاريجاني براي اين سخنان خود مثالي هم مي‌آورد و با طرح اين پرسش که آيا انسان مي‌تواند اموال خود را نابود کند؟ پاسخ مي‌دهد: در عقلانيت ليبرال- سکولار، عمدتاً مبناي "جان لاک" مورد پذيرش است. يعني تا آنجا که به مال ديگري صدمه نزد، فرد مي‌تواند در اموال خود تصرف کند. مثلاً فرد مي‌تواند خانه يا مزرعه خود را آتش بزند، به‌شرط آنکه آتش به خانه‌هاي اطراف سرايت نکند يا دود حاصل از آن ديگران را آزار ندهد! اما در عقلانيت اسلامي، مالکيت حقيقي و اصلي براي خداي سبحان است و ما هر مقداري که در اختيار داريم، امانتي از سوي مالک اصلي است و فقط در حوزه تصرفات مشروع حق عمل داريم و لاغير. لذا نابودکردن مال خود حرام است!
وي ادامه مي‌دهد: يکي از آثار اين دقت‌ها ظهور آن در مفهوم توسعه سياسي و برنامه‌ريزي‌هاي عملي براي آن و از همه مهمتر برخورداري از شاخص‌هاي لازم و صحيح براي اندازه‌گيري و ارزيابي توسعه سياسي است که خود ميدان وسيعي براي جولان نظري و عملي در سپهر سياسي است. آنچه خطرناک است برگزيدن شاخص‌هاي توسعه سياسي براساس دموکراسي مبتني بر عقلانيت سکولار ليبرال و اعمال آن در جمهوري اسلامي است.
* اصولگرايان روي رويشهاي جوان خود سرمايه‌گذاري وسيع‌تري کنند
اين کارشناس مسائل سياسي در ادامه تحليل خود از انتخابات و حضور جدي اصولگرايان در اين کارزار تاکيد مي‌کند: اولين نتيجه‌اي که جناح اصولگرا بايد بگيرد اين است که اصولگرايان بايد بر روي آن معدن اصلي که نيروها و رويش‌هاي جوان اين جريان هستند، سرمايه‌گذاري وسيع‌تري کنند. نبايد مکانيزم‌هاي قديمي و نيروهاي پيرمرد مثل بنده، ميدان‌دار اين بحث شوند. بنده معتقد نيستم که بايد به معمّرين توهين کنيم، معتقد نيستم که از تجربه‌ها نبايد استفاده کنيم و معتقد نيستم که نبايد عبرت‌آموزي کنيم. همه اينها بايد باشد. آنهايي که عمري در امر سياست صرف کردند، بايد کمک کنند تا نيروهاي تازه‌نفس مملکت را اداره کنند. از جوان‌ها نترسيم و به آنها ميدان بدهيم تا وارد عرصه شوند. جوان‌ها هم بايد توجه کنند که تجربه خيلي مهم است. بنابراين ان‌شاءالله در دوره بعد و در سال 1400 سازمان‌پذيري نيروهاي اصولگرا کاملا روشن شود و بايد ميدان را براي گفتمان بسيار مدرن اصولگرايانه با نيروهاي ميدان‌دار جوان باز کنيم.
* نظر محمدجواد لاريجاني درباره نوگرايي در اصولگرايان
لاريجاني در ادامه به تعابيري که در قالب نوگرايي در اصولگرايان مطرح مي‌شود هم اشاره کرد و برداشت خود از اين روند و تعابير را اينگونه بيان مي‌کند: اکنون نيروهاي اصولگرا سرمايه عظيمي از افراد هستند که تحصيلات بسيار عالي دارند. دانشمندان بسيار فرهيخته‌اي در بين آنها وجود دارد و اين حجم از نيروهاي تحصيلکرده و فرهيخته در هيچ جناحي در ايران نيست. منتها اينها بايد متشکل شوند و يک گفتمان بسيار مدرن مبتني بر عقلانيت اسلامي داشته باشيم.
" هيچ وقت در تاريخ معاصر زمينه براي معرفي اسلام به اين خوبي نبوده است. هيچ زماني براي معرفي مکتب اهل‌بيت (ع) شرايط به اين خوبي نبوده است. اينها فرصت‌هاي طلايي هستند تا اين گفتمان بر اساس عقلانيت اسلامي در زمينه سياست خارجي، نظام اقتصادي داخلي، نظام فرهنگي داخلي و فرهنگ زيست‌مدني عرضه شود".
او آينده جريان اصولگرايي را بسيار خوب مي‌بيند و معتقد است که اين 4 سال پيش‌رو (تا انتخابات رياست جمهوري 1400) بسيار خوب است چراکه ميدان‌هاي بسيار خوب رقابت وجود دارد و (اصولگرايان) بايد صريح، روشن و با توانمندي و انرژي وارد اين ميدان شوند.
اين کارشنارس مسائل سياسي مي‌گويد: «نوگرايي» مي‌تواند از باب "نوانديشي" در مباني اصول‌گرايي باشد يا از مسير محورهاي عملي در شرايط و وضعيت معاصر باشد. اصولگرايي براساس اعتقاد به تجربه بزرگ ملي ما يعني بناي يک نظام مدني-سياسي جامع براساس عقلانيت اسلامي استوار شده است و اين عقيده هم از نتايج اعتقاد به سه اصل مهم در فهم اسلام است.
وي سه اصل مهم را اينگونه برمي‌شمارد: اول: سرزندگي اسلام است، يعني اسلام مندرس نمي‌شود و در هر زماني مي‌تواند راهنماي عمل فردي و جمعي به سوي سعادت باشد. دوم: جامعيت اسلام است، يعني اسلامي خصوصي و عمومي-که شامل حکومت است- را شامل است و محدود به ميدان عمل خصوصي نيست. سوم: جهان‌شمولي اسلام است، يعني اسلام عرب، عجم، ترک، فارس و بلوچ ندارد و براي هويت همه "انسان‌ها" است.
" اينها محورهاي عمده اسلام در مکتب اهل بيت (عليهم السلام) است. حال بر اين اساس اصول عملي اسلام شکل مي‌گيرد که شامل عبادات، معاملات و ولايت است. در همه اين زمينه‌ها نوآوري امکان‌پذير است. اينها مي‌شود نوآوري نظري و تئوريک در اصولگرايي. اما در عمل دکترين مقاومت در ميدان بين‌المللي، اقتصاد مقاومتي و مقابله با تهاجم فرهنگي نمونه‌اي از ميدان‌هاي نوآوري عملي است".
لاريجاني تاکيد مي‌کند که «نوگرايي»، بايد فهم يا بيان نوئي از مباني نظري و خطوط عملي جديدي در شرايط حقيقي را شامل باشد. وي مي‌گويد: نوگرايي اصولگرايان، بايد نيروهاي متدين، تحصيل‌کرده و انقلابي را که همه از رويش‌هاي امروزين انقلاب هستند، را مرکز توجه قرار دهد و البته از اين پايگاه مخاطب خود را تمام ملت قرار دهد و براي همه آحاد ملت از هر گرايشي حرفي شنيدني و فکري قابل توجه داشته باشد.
وي موارد عنوان شده را رکن مهم براي شکل‌دادن به جريان نوگرايي اصولگرايان مي‌داند. در واقع معتقد است: "بيان و فهم جديد از اصول پايه عقلانيت اسلامي"، "ارائه برنامه‌اي عملي مبتني بر محورهاي مربوط و مناسب با شرايط امروز در زمينه دکترين مقاومت، اقتصاد مقاومتي وجهاد فرهنگي(با ويژگي آتش به اختيار) و بالاخره "محوريت رويش‌هاي امروزين انقلاب و مخاطب قراردادن کل ملت عزيز ايران" ارکان مهمي براي شکل دادن جريان نواصولگرايي هستند.
* تاسف لاريجاني از کمياب بودن فهم درست از تجربه انقلاب اسلامي
اين ديپلمات‌ و تئوريسين در حوزه مسائل سياسي و راهبردي باسابقه کشورمان در کنار اين موارد، نکاتي را مطرح مي‌کند که تاسفش را به همراه دارد. او مي‌گويد: متاسفانه امروزه فهم درست از تجربه اسلامي و انقلابي ملت ما در بناي يک نظام مدني-سياسي جامع براساس عقلانيت اسلامي حتي در ميان مسئولان عالي‌رتبه نظام کمياب است؛ قانون اساسي شده است متني که هر دوره يک يا چند اصل آن پرچم رقابت سياسي مي‌‌شود. اين وضعيت براي رشد و توسعه سياسي کشور سمّ مهلک است و بايد نيروهاي فرهيخته و معتقد به انقلاب و تجربه اسلامي ملت با تمام همت و توان به ميدان بيايند و شبهات و بدفهمي‌ها را روشن کنند.
لاريجاني با اشاره به سخنان برخي مسئولين سياسي که مي‌گويند: "مشروعيت قانوني و سياسي ما از رأي مردم و مشروعيت ديني ما از تبعيت از حق و عدالت است"، تاکيد مي‌کند: اولا اين سخن در نظام جمهوري اسلامي نادرست و ناقص است، مشروعيت قانوني ناشي از تحقق عوامل و عناصر قانوني است. مثلا در مورد رئيس‌جمهور، برنده شدن در انتخابات، تحليف و تنفيذ. "مشروعيت ديني" تماماً براساس مبناي "ولايت" است، تمام ارکان نظام بايد براين اساس مشروعيت تصرف در امور خود را توجيه کنند و لذا اگر مي‌دانند کاري مورد تأييد ولي امر نيست، شرعاً حق اقدام را ندارند!
* انتقاد به يک خوانش سکولار از قانون اساسي کشور/ "ما مسئول بردن مردم به بهشت نيستيم" يک شعار بي‌مزه سکولار-ليبرال است
وي، عاملي راکه به فرد اجازه مي‌دهد تا بگويد: "خب، تمام مسئوليت‌هاي مملکت‌داري به‌عهده رئيس‌جمهور است و مقدار هم به رهبر داده شده است!"، خوانش سکولار و گزينشي از قانون اساسي برمي‌شمارد. وي همچنين معتقد است اينکه بگوييم "ما مسئول بردن مردم به بهشت نيستيم" که نوعي شعار "بي‌مزه" سکولار-ليبرال است، ناشي از همين تفکر (خوانش سکولاريستي از قانون اساسي) است چراکه بحث بر سر مسئوليت حکومت در قبال تجاهر به فسق است ولاغير. در نظام سکولار اصالتاً فسقي وجود ندارد و در مواردي که "خرق عادت عمومي" است قاضي حکم به توقف مي‌دهد تا عادت با حرکت نامأنوس حاصل شود. اما در نظام اسلامي دولت در برابر تجاهر به فسق مسئوليت دارد و به تناسب شرايط و موضوع بايد اقدام کند.
رئيس پژوهشگاه دانش‌هاي بنيادي سخنان خود را اينگونه ادامه مي‌دهد: يا اينکه درباره اقدامات عملي دولت در اجراي اصل امر به معروف و نهي از منکر که مصرح قانون اساسي است بگوئيم: "همه مردم آمر به معروف هستند و تنفر از ظلم بهترين نهي از منکر است". اينها معناي عملي دارد: يعني فعلاً بي‌خيال! خيلي روشن است که همه مسلمان‌ها موظف به امر معروف و نهي از منکر هستند که وظيفه، تکليف و واجب کفايي است. يا در نهي از منکر فقها "تنفر" را شرط نمي‌دانند! منتها فرد بايد در حال نهي از منکر خود عامل نباشد و يا مشهور بدان نباشد. ضمناً صرف داشتن "تنفر" انجام وظيفه نهي از منکر نيست! ضمناً ظلم از منکرات است و ظلم به ولايت بالاترين ظلم‌ها است به حسب روايات متعدد.
لاريجاني مي‌گويد: تفکر سکولار-ليبرال، دشمنِ امر به معروف و نهي از منکر است. اين را خوب مي‌فهميم. منتها دوستان با پز سکولار-ليبرال نبايد خوانش نادرستي از ماهيت اسلامي را تبليغ کنند و اين خود از بزرگترين ظلم‌ها است. "نواصول‌گرايي" بايد فکر شفاف خود را از مباني اسلامي در مکتب اهل بيت (عليهم السلام) بدست آورد و آن را تبليغ کند و در مقابل ادبيات شبهه‌ناک و منحرف‌کننده کاملاً روشنگر باشد.
وي مي‌افزايد: ضمناً در رقابت سياسي نبايد به حوزه‌هايي از "عمل" کشانده شويم که صرفاً "نظير" و "رقيبِ" عملِ طيفِ مقابل باشد.
* توصيه لاريجاني به وزارت ارشاد در حوزه موسيقي
اين کارشناس مسائل سياسي براي روشن شدن اين سخن خود مثالي از حوزه هنر مي‌زند و مي‌گويد: در اين حوزه، جناح اصلاح‌طلب هيچ حرف حساب قابل عرضه‌اي ارائه نداده است. در موسيقي و غنا صرفاً مي‌گويند "چرا ربّنا پخش نمي‌شود؟" يا "چرا فلان کنسرت لغو شده است؟" يا در حوزه نمايش هر قطعه‌اي که مبناي سکولار داشته باشد و به نظام اسلامي و حتي اسلام تعريض داشته باشد، صرفاً چون غرب سکولار و ضد اسلام آن را حمايت مي‌کند و اسکار مي‌گيرند و در "کَن" شرکت مي‌کنند، نمايش خوبي است!
لاريجاني در ادامه مي افزايد: البته ناگفته نماند که ظاهراً مقصود آنها يا تصور آنها از "کنسرت" مجلسِ "بزن و برقص" است که تعطيل مي‌شود. توصيه من به وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي اين است که برخي از سران اصلاحات را به کنسرت‌هاي سيدني و وين ببرند تا ببينند که چه وقار و ادبي در جلسه حکم‌فرما است و مردم چگونه از اهالي هنر تقدير مي‌کنند و حتي شرکت در اين مجالس "کُد لباس" دارد؛ يعني نمي‌توانند هر لباس راحتي هم بپوشند!!
وي در عين حال که معتقد است: دست از اين خالي‌تر در حوزه هنر وجود ندارد! مي‌گويد: در حالي که در مقابل دنيايي از زمينه‌هاي بکر و اساسي وجود دارد. ما نبايد آنها را رها کنيم و به "خالکوب‌ها" پناه بياوريم!
اين تئوريسين کشورمان در اين خصوص مي‌گويد: در حوزه موسيقي و تغني، حرف اول اين است که موسيقي مقدم بر غنا است و پايه آن است، به رغم آنچه تبليغ شده است. حرف دوم آن است که دنياي موسيقي هم از علم بهره مي‌گيرد (بخصوص فيزيک و رياضيات هارموني-موج) و هم از فن(تکنيک مهندسي) بهره مي‌گيرد (که در ساخت آلات دخل دارد) و هم از هنر! که زيبايي و تناسب مي‌آفريند. اينها را ارسطو به ما ياد داده است و فارابي نابغه در "موسيقي الکبير" توسعه داده است و "تناسب‌هاي ايقاعي" که عمدتاً "ترکيب‌هاي موزون" را شامل مي‌شود، اختراع کرده است. دکتر برکشلي-که فيزيکدان فاضلي است- سالها قبل طي مقاله‌اي در مجلات مربوط در فرانسه برخي از اين تناسب‌ها را مطرح کرد که بنام فارابي "برچسب" خورده است. مقصودم توقف در حد "موسيقي الکبير" نيست، بلکه امروز موسيقي(در علم، تکنيک و هنر) توسعه قابل توجهي دارد. مقصودم اين است که ما دنياي موسيقي را به روي مردم، هنرمندان و جوانان با استعداد باز کنيم و موسيقي‌دان‌ها را بر مغني‌ها برتري دهيم، اينهم يک حرف.
لاريجاني حرف سوم در اين حوزه را اينگونه بيان مي‌کند: ما در حوزه نمايش بايد به رمان و "نمايش‌نامه" نويسي بيش از حرکات روي "سن" اهميت بدهيم! متأسفانه امروز درست به طور برعکس عمل مي‌شود. لذا روي "سن" مجبور مي‌شوند به حرف‌هاي بي‌ارزش و "وضعيت‌هاي بي‌خاصيت" بپردازند و از خشونت و شهوت براي جذب مشتري استفاده کنند. اين مرض مهم سينمايي معاصر ايران اسلامي است! در هنر نمايش، مهم شکارِ وضعيت‌هاي مهم و زيبايي و معنادارِ زندگي انساني است و سپس بازسازي آن به‌نحوي که بيننده خود را در "جريان" حس کند. اين "شکار وضعيت‌ها" در حوزه رمان و نمايش نويسي بايد اتفاق بيافتد.
وي در مثال خود اينگونه عنوان مي‌کند: شما نمايش نامه‌نويس معروف يوناني "اريستوفانوس" را در نظر بگيريد؛ پس از دوهزار سال هنوز "نمايش‌نامه ابرها" يک کار کارستان است. البته من با محتواي آن و گرايش فکري "اريستوفانوس" کاملاً مخالف هستم. اين نمايش‌نامه تماماً درصدد تخطئه سقراط حکيم است وگاهي لحن آن بي‌ادبانه هم مي‌شود؛ اما توانسته است، نشان بدهد چرا و چگونه در يونان دوران پريکلس- که نمونه بي‌بديل دموکراسي موضوعي بود- مردم پانصد نفر را به عنوان قاضي، حکم و هيئت منصفه انتخاب کردند تا سقراط، يعني داناي دانايان را به چهار جرم مهم محاکمه کنند و به اعدام محکوم کنند.
رئيس پژوهشگاه دانش‌هاي بنيادي در مورد اين جرم‌ها يادآور مي‌شود: جرم اول رفض خدايان و اثبات خداي واحد با قدرت و علم مطلق (omni-potenci&omini-science) بود و جرم دوم سقراط، نقد دموکراسي سکولار-ليبرال حاکم بود؛ نقدي تند و منهدم کننده که روشنفکران معاصر وي- از جمله اريستو فانوس- را سخت عصباني کرده بود. جرم سوم سقراط منحرف کردن جوانان از طريق صرف وقت براي توجيه آنها بود. عمده نمايش ابرها براي طرح اين جهت است. سقراط هيچ کتابي را ننوشته است درحاليکه اهل سواد بود و رياضيات و نجوم و امثال اينها را بلد بود منتها معتقد بود که بايد براي هر فرد، معلم کتابِ خاصِ او را بگشايد و شاگردانش را کتاب خود مي‌دانست.
" لذا براي هر فرد وقت تمام مي‌گذاشت و موثر هم بود. سقراط هم جاذبه قوي داشت و هم دافعه! و جرم چهارم سقراط، اثبات دروغگويي و نفاق و عوام‌فريبي سياستمداران بود، همانها که در سيستم دموکراسي طلايي يوناني دوران پريکسل به قدرت رسيده بودند. انسان وقتي نمايش‌نامه ابرها را مي‌خواند و سپس مدافعات سقراط را، مي‌فهمد چه خبر بوده و شاهد "وضعيت‌هايي" مي‌شود که شگفت‌انگيز است. يکي از آن وضعيت‌هاي ناب انساني، هنگامي است که جمعي از شاگردان سقراط که شامل افلاطون هم بود، به وي پيشنهاد کردند که مي‌توانند وي را فراري دهند تا در گوشه‌اي زنده بماند تا شرايط تغيير کند. سقراط نپذيرفت و "شهادت در راه حق" را ترجيح داد و در آخرين فرازهاي دفاع خود، گفت: "من نه اولين شهيد راه حق هستم و نه آخرين!"".
لاريجاني برهمين اساس مي‌افزايد: من از يونان نمونه آوردم که سابقه را گفته باشم. در دوران مدرن، بزرگاني از فکر و انديشه مانند تولستوي، کامو، جرج اوروِل و گوته و امثال اينها به کار رمان پرداختند. حال در فضاي عقلانيت اسلامي و مکتب اهل بيت(عليهم السلام) شناگري بايد کرد تا وضعيت‌هاي ناب انسان متدين و متقي و مومن در کشاکش تعاملات حقيقي به تصوير درآيد و وضعيت‌هاي گوناگونِ انساني شکار شود. اين سرنخ اصلي دعا است. سپس مي‌تواند به صورت نمايش‌نامه درآيد که خود دنياي وسيعي است تا در اخر به صحنه برود. صحنه از لحاظ ارزش هنري آخر خط است، اگرچه در توجهات حمايتي و تبليغي شده است اول خط.
او در پايان حرف‌هايش اين را هم تاکيد مي‌کند: اينها نمونه‌هاي نوآوري در حوزه هنر و موسيقي است که بايد "نواصول‌گرايي" بدان بپردازد.
انتهاي پيام/
خبرگزاري ميزان: انتشار مطالب و اخبار تحليلي ساير رسانه هاي داخلي و خارجي لزوماً به معناي تاييد محتواي آن نيست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضاي رسانه اي منتشر مي شود.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۷۶۱۲۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ فرزندتان را به ربات آزمون دهنده تبدیل نکنید!

 عصر ایران؛ امید خزانی*- سندروم استکهلم پدیده‌ای روانی است که قربانی با آزارگر خود و یا گروگان با گروگان‌گیر حس هم‌دلی و حتی وفاداری دارد! اما ارتباط این موضوع با مدارس ابتدایی و کودکان معصوم چیست‌؟ 

  ما - والدین که فرزندان‌مان را مال خود و نه از خود می‌دانیم - با این فرشتگان معصوم کاری می‌کنیم که بی‌شباهت نیست به پدیده سندروم استکهلم و هم‌دلی با گروگان‌گیران که برخی از مدارس ابتدایی‌اند.  

   این تمثیل از آن روست که والدین با دستان خود فرزندان خود را به مدارسی می‌سپارند که با جان و جسم کودکان‌شان چون یک‌ گروگان رفتار کنند و حتی در این روند نهایت هم‌کاری را  نشان می‌دهند و حتی خواستار فشاری بیشتر(‌شما بخوانید آزاری بیشتر) از جانب مدرسه متبوع می‌شوند. 

 قبلاً مطلبی با عنوان " آموزش فرزند یا فرزند کشی " در اینجا ( لینک) منتشر شد و مقایسه ای تطبیقی با کشورهای دنیا در روند آموزش ابتدایی آورذه شد که نشان می داد ساعات آموزش ابتدایی در ایران از متوسط آموزش دنیا ۳۰۰ الی ۴۰۰ ساعت بیشتر است و این با همکاری والدین صورت می پذیرد که به نظر نویسنده فاجعه بار است و در گذر زمان باعث فرسودگی کودکان در بستر آموزش می‌شود. اخیرا کودکی ۹ ساله از نزدیکان را دیدم که در اثر فشار بیش از حد درسی والدین تحصیلکرده اش و الزام آنها برای آمادگی آزمون  دچار اسپاسم عضلانی شده بود و کودکی اش به تاراج رفته بود!  چند نکته به اختصار در باب این پدیده عرض می کنم:

۱. اگر پدران سنت زده ما خطاب به معلمان می گفتند " گوشت فرزندم مال تو استخوان اش مال من " ؛ این روز ها خیلی از والدین مجوز شدیدتر از این برخوردها را به مدارس فرزندانشان می دهند اما نه در قالب تنبیه بدنی بلکه بسی فراتر؛ تلقین دایمی حس ناکافی بودن! دقت بفرمایید برای یک کودک ۷ تا ۱۰ ساله!

۲. بارها شاهد بوده ام که والدین از مدارس متبوع شان خواسته اند که فرزند ۹ ساله آنها را برای آزمون آماده کنند . آزمونهای بی پایانی چون مدارس تیزهوشان ؛ آزمون مدارس خاص( شما بخوانید مراکز گروگانگیری ویژه)  و غیره.

اهداف دوره ی آموزشی ابتدایی کم و بیش در اکثر کشورهای پیشرفته و حتی با تعریف یونسکو بر ۳ مبنای زیر استوار است : یادگیری مبانی سواد و اعداد؛ یادگیری مهارت های اجتماعی و ایجاد شوق و علاقه برای یادگیری !! در کجای این هدف گذاری جهانی آماده سازی برای آزمون های خاص گنجانده شده است که شمای والدین روان کودک ۹ ساله تان را آزار می دهید و حتی بابت آن هزینه می پردازید؟ این اتحاد والدین و مدارس علیه یه کودک ۸-۹ ساله چه منطق و مبنایی جز کودک آزاری می تواند داشته باشد. البته همه کودکان در اثر فشارهای اینچنینی دچار اسپاسم عضلانی نمی شوند اما آثار ماندگار مخرب روحی بر وجودشان می نشیند!  از دوره ابتدایی همان را انتظار باید داشت که عقلای جهان بر آن اجماع کرده اند!  


۳. هر نوع آموزش با عنصر انضباط ( دیسیپلین) گره خورده است. گزاره های آموزش در فضای شاد و غیره لزوما در مقام عمل جوابگو نیستند. آموزش برای کودک دوره ابتدایی با محدودیت انضباط پذیری و زمان حداقلی سرو کار دارد. ظرفیت انضباط پذیری یک کودک دوره ابتدایی بسیار محدود و شکننده است. این محدودیت ها قابلیت توسعه‌ دارند اما قطعا در افق ۱۲ ساله باعث فرسایش آموزشی خواهند شد!

۴. بقول فرنگی ها " شیطان در جزییات است " بسیاری از آزمون های متداول آموزشی از جمله achievement test , proficiency test و competency test و Aptitude test که نسخه بومی شده آنها در مدارس ما نیز استفاده می شود با ده ها متغیر و پارامترهای اجرایی و نیروهای مجرب آموزش دیده قابلیت اجرا و نتیجه درست دارند! با زیرساخت های موجود سخت افزاری و نیروی انسانی اشغال در اکثر مدارس ابتدایی نتایج درستی برای این آزمون ها متصور نیست! 

۵. آموزش و در کل علوم انسانی بسیار ظریف و شکننده است و از قوانین پوزیتیویستی تبعیت نمی کنند. به این معنا که از درستی گزاره الف و گزاره ب لزوما درستی گزاره ج حاصل نمی شود. اگر موفقیت فرمول واحدی داشته باشد که ندارد آن فرمول در مورد فرزند شما با متغیرهای زیادی سروکار خواهد داشت و لزوما نتیجه نخواهد داد. آنچه که برای موفقیت در اکثر مدارس پایه و ابتدای ما ریل گذاری شده با نوعی آزار و خشونت پنهان گره خورده است و ره به ترکستان می برد ! جاده با کیفیت ؛ خودرو استاندارد ؛ راننده مجرب و ساعت رانندگی استاندارد سفر ایمن را به دنبال دارد ! 

۶. بارها شنیده ایم که برای ساختن یک کشور از مدارس ابتدایی شروع کنید و نیک می دانیم که کشورهای توسعه یافته ۱۰ درصد تولید ناخاص داخلی را صرف آموزش بویژه آموزش پایه می کنند و آموزش پایه درست از وظایف ذاتی دولت هاست ! بله همه اینها درست است اما عجالتا در فقدان این درایت ها از تبدیل فرزندتان به ربات آزمون دهنده بپرهیزید!

  ۷. به پشتوانه دو دهه تجربه در آموزش عرض می کنم اکثر برنامه هایی که در قالب فوق برنامه در مدارس غیردولتی ارایه می شود فاقد عمق لازم است و غالبا سطحی است. برای مثال ۳ سال زبان فوق برنامه مدارس تقریبا معادل ۸ ماه آموزش در موسسات معتبر زبان است! 

   پی نوشت: هر نوع آموزش در هر سطحی که در دوره کودکی ( زیر ۱۲ سال) متصور است قابلیت جبران در دوره نوجوانی را داراست اما و هزار اما که کودکی از دست رفته هرگز جبران پذیر نیست چه برسد به آزار و آسیب های روحی که عمری ممکن است گریبانگیر کودک شما باشد.
---------------------
*دکتریِ آموزش

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: پدیده Disinfomedia؛ تهدیدی در خلأ آموزش سواد رسانه‌ای آموزش فرزند یا فرزند‌کُشی؟!

دیگر خبرها

  • تبدیل افکار خاموش ذهن به گفتار| ابزاری که اندیشه را واژه می‌کند!
  • سکوت جامعه آرامش قبل از طوفان است /حکومت پس از جنبش مهسا به رویه سابق برگشت / زندگی گراها فاقد توانمندی برای ایجاد سامانه های جدید قدرت هستند
  • دیدار روسای سازمان ورزش بسیج و فدراسیون ورزش‌های همگانی
  • سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ فرزندتان را به ربات آزمون دهنده تبدیل نکنید!
  • نشست خبری تعدادی از کاندایداهای زن تهران در ایسنا
  • آغاز نشست خبری تعدادی از کاندایداهای زن تهران در ایسنا
  • عملکرد فرمانداران و روسای اداره های جهاد کشاورزی فارس
  • وحدت رویه ملی و جهانی علیه رژیم منحوس صهیونیستی
  • اسراییل تبدیل به بلای جان آمریکا شده است
  • عزم جدی مقامات ایران و ازبکستان برای توسعه همکاری‌های فرهنگی