اخلاقناباوری زرتشت نیچه نقطه مقابل اخلاقباوری زرتشت اصلی است
تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۷۷۴۳۱۲
نیچه میخواهد نه با زرتشت شناخته شده در اروپا از راه یونان، که با زرتشت اصلی در سرآغاز تاریخ از در همسخنی درآید. اخلاقناباوری زرتشت نیچه درست نقطه مقابل اخلاقباوری زرتشت اصلی است.
به گزارش خبرنگار مهر، مطلب پیش رو متن سخنرانی داریوش آشوریزبانشناس، مترجم است که عصر روز گذشته در مراسم «شب نیچه و جهان ایرانی» در روز شنبه بیست و پنجم شهریورماه توسط علی دهباشی، نویسنده و سردبیرمجلهٔ بخاراقرائت شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فریدریش ویلهلم نیچه (۱۸۴۴ -۰۰۱۹) را فیلسوففرهنگ نامیدهاند، زیرا درگیریاصلیِ اندیشهاو با پیدایش و پرورش و دگرگونیهایتاریخیفرهنگهایبشریست، بهویژه نظامهای اخلاقیشان. تحلیلهایباریکبینانهدرخشاناو از فرهنگهای باستانی، قرونوسطایی، و مدرناروپا، و دیدگاههایسنجشگرانهاو نسبت به آنها گواهدانشوریدرخشان او و چالاکیاندیشه او به عنوانفیلسوف تاریخ و فرهنگ است. اگرچه چشمنیچه دوخته به تاریخ و فرهنگاروپا ست و دانشوریاو در اساس در این زمینه است، امّا از فرهنگهایباستانیآسیایی، بهویژه چین و هند و ایران، نیز بیخبر نیست و به آنها فراوان اشاره دارد، بهویژه در مقامهمسنجی فرهنگها. او بارها از «خرد»آسیایی در برابرعقلباوریمدرن ستایش میکند.
نیچه دانشجویدرخشانفیلولوژیکلاسیک (زبانشناسیتاریخیزبانهایباستانییونانی و لاتینی) بود و پیش از پایانِ دورهدکتری در این رشته به استادیِ این رشته در دانشگاهبازل گماشته شد. دانش پهناوراو در زمینهزبانها، تاریخ ، و فرهنگیونانی و رومی در بحثهایفراوانی که در بارهآنها میکند آشکار است و نیز در اشارههایبیشماری که در سراسرنوشتههای خود به آنها دارد. او دستکم دو کتابجداگانه در بارهفرهنگ و فلسفهیونانی دارد، یکی زایشتراژدی، و دیگری فلسفه در روزگارتراژیکیونانیان ، که هر دو از نخستین کتابهایاو هستند. آشناییدانشورانهاو با تاریخ و فرهنگیونان و روم، و مطالعهآثارتاریخی بازمانده از آنان، سببآشنایی وی با تاریخ و فرهنگایرانباستان نیز بود. زیرا ایرانیان، به عنوانیک قدرتعظیمآسیایی، نخست با دولتشهرهاییونانی و سپس با امپراتوریروم درگیریدایمی داشتند در مجموعهنوشتههایاو، شاملپارهنوشتهها و یادداشتهایبازمانده در دفترهایاو، که حجمکلانی از کلِّ نوشتههایاو را شامل میشود، از ایرانیانباستان فراوان یاد میکند. دلبستگینیچه به ایران و ستایشفرهنگ باستانیآن را در گزینشنامزرتشت به عنوانپیامآورفلسفهخود میتوان دید و نیز نهادنناموی بر کتابی که آن را مهمترین اثرخود میشمرد، یعنی چنین گفت زرتشت. نیچه توجّهخاصّی به تاریخ ایرانِ دورهاسلامی نشان نمیدهد، اگرچه گاهی نامی از مسلمانان میبرد و دستکم یک بار از حشّاشون با ستایش یاد میکند. در یادداشتهایاو یکبار نامی از سعدی دیده میشود با نقل نکتهپردازیای از او؛ امّا نامحافظ را چندین بار میبرد و در بارهشعر و ذهنیتاو سخن میگوید.
دیدِ نیچه نسبت به ایرانِ باستان
در مجموعهنوشتههاینیچه دو بار از ایران (Persien) نام برده میشود و چندین بار از ایرانی (persisch) و یکبار هم از پیشایرانی (vorpersisch)، که اشارههایی هستند به روابط دولتشهرهایِ یونانی با امپراتوریایران و گاه تحلیلی از آن. توجّهاو، پیش از هر چیز، به پیآمدهایجنگهایِ ایران و یونان و اثرژرفِ آن بر دنیاییونانی ست، که به جنگِ پلوپونزیمیانِ دولتشهرهایِ آتن و اسپارت، با شرکت دیگر دولتشهرها، میانجامد. این جنگ تمامییونان را به مدّتپنجاه سال درگیر میکند و ویرانیبسیار به بار میآورد. افزون بر اینها، بیست و هشت بار از ایرانیان (die Perser) نام میبرد و در برخی از پارهنوشتههایِ (Fragmente) او میتوان نگرهاو را نسبت به ایرانیان باستان و فرهنگشان بهروشنی یافت. وی، بهویژه، ستایشگرچیرگی ایرانیان در تیراندازی و سوارکاری و جنگاوری و نیز حالتسروری و قدرتخواهیشان است؛ و نیز پافشاریشان بر فضیلتراستگویی. اینها کردارها و ارزشهایی ست که وی شایسته زندگانیوالامنشانهانسانی میداند. امّا، بالاترین درجهتوجّهخود به ایرانیان و بزرگداشتِ آنان را آن جا نشان می دهد که از زمانباوریایرانیان سخن میگوید؛ باوری که به دیدگاهاو نسبت به زمان و بازگشت جاودانه آن همانند است. این دیدگاه در برابرآن دیدمتافیزیکی یونانی قرار میگیرد که با افلاطون هستیِ زَبَرزمانیِ حقیقیرا در برابرهستیِ مجازیِگذرا یا زمانمند قرار میدهد: من میباید به یک ایرانی، به زرتشت، ادایِ احترام کنم. ایرانیان نخستین کسانی بودند که به تاریخ در تمامیت آن اندیشیدند.در دنبالآن نیچه در این پارهنوشته به هزارهها در باورهای دینیایرانیباستان اشاره دارد و میافزاید، [ایرانیان تاریخ را] همچون زنجیرهای از فرایندها [اندیشیدند]، هر حلقه به دست پیامبری. هر پیامبر هزاره (hazar)خود را دارد؛ پادشاهی هزارسالهخود را. در چنین گفت زرتشت از هزارهیِ بزرگِ (grosser Hazar) پادشاهیِ زرتشتسخن میگوید، پادشاهیبزرگدوردست انسان، پادشاهیهزارساله زرتشت.
در پارهنوشتهای در میانِ آثارِ منتشر شده پس از مرگاش، از یک فرصت از دست رفته تاریخی دریغ میخورد که چرا به جایرومیان ایرانیان بر یونان چیره نشدند: به جایِ این رومیان، چه خوب بود که ایرانیان سرورِ (Herr) یونانیان میشدند. این یادداشتکوتاه را میتوان این گونه تفسیر کرد که نیچه این جا نیز گرایشِ خود به جهانبینیزمانباورایرانیان در برابرمتافیزیکِ یونانی نشان میدهد. زیرا با فرمانرواییرومیان بر یونان، فرهنگ یونانی و متافیزیکفلسفی آن بر فضایروم چیره شد و راه را برایِ ظهورمسیحیت و نگرشِ آخرتاندیش و زمانگریز و دیدِ هیچانگارانهآن نسبت به زندگانیزمینی گشود. نیچه بر آن است که مسیحیت، در مقامدین مسکینان ، زندگانیگذرایزمینی را به نام پادشاهیِ جاودانهآسمان رد میکند و بدین سان نگرشِ مثبت یا آریگویبه زندگی را بدل به نگرشمنفی میکند. حال آن که فرمانروایی ایرانیان بر یونان ، با نگرش مثبتشان به زندگی و زمان، میتوانست رونداین جریان را دگر کند و از یک رویدادشوم در تاریخ پیشگیری کند.
زرتشتایرانی و زرتشتنیچه
نیچه در نخستین نوشتههایاش نامآشنایِ Zoroaster را به کار میبرد که از ریشهیونانی ست و در زبانهای اروپایی به کار میرود. Zoroasterنخستین بار در یادداشتهای۱۸۷۰ ۷۱ دیده میشود؛ یک دهه پیش از نوشتنچنین گفت زرتشت. در این یادداشت، چهبسا با لحنی دریغآمیز، میگوید که، اگر داریوش شکست نخورده بود، دینزرتشت بر یونان فرمانروا شده بود.همچنین در رسالهای از این دوران، که پس از مرگاو به چاپ رسیده، به داستانشاگردیهراکلیتوس نزدزرتشت (Zoroaster) اشاره میکند. نام زرتشت به صورتایرانیباستانیاش، یعنی Zarathustra، نخستین بار در کتاب دانششاد، (پارهنویسِ ۳۴۲) پدیدار میشود که در ۱۸۸۲ انتشار یافته است. نیچه نخستین پاره پیشگفتارزرتشت، یا نیایشاو در برابرخورشید، از کتابچنین گفت زرتشت، را این جا گنجانده است. این پاره در سالپس از آن در نشربخشیکم از چهار بخشچنین گفت زرتشت در جایاصلیخود قرار میگیرد.
جایآن است که بپرسیم نیچه چرا نامآشنایZoroaster را رها کرد و به صورتایرانیباستانیآن روی آورد، یعنیZarathustra ؛ صورتی که چهبسا جز فیلولوگهایسررشتهدار از زبانهایباستانیهند و ایرانی کسی با آن آشنا نبود؟ او خود در این باره توضیحی نمیدهد، ولی دلیل آن، به گمانمن، میتواند این باشد که نیچه میخواهد نه با زرتشت شناخته شده در اروپا از راه یونان، که با زرتشتاصلی در سرآغازتاریخ از در همسخنی درآید. و چنان که خود میگوید، با این همسخنی میخواهد هم به اندیشهگربزرگآغازین ادایاحترام کند و هم بزرگترین خطااو را به او یادآور شود و از زباناو این خطایِ بزرگِ آغازینِ تاریخبشر را درست گرداند. خطایاصلیِ زرتشت و تمامیدینآوران و فیلسوفانبزرگ که بنیادتاریخاندیشهبشری را تا به امروز گذاشته اند این است که هستی را بر بنیادارزشها، بر بنیاداخلاق، بر بنیادنیک و بد، تفسیر کرده اند. زرتشت، پیامبر ایرانی، در سپیدهدم تاریخبشری، هستی را پهنهجنگنیک و بد دانسته است که در دو چهرهایزدیهمستیز، یعنی اهورا و اهریمن، نمایان میشود. این تفسیر پیشاهنگتفسیر مسیحیای ست که هستی را پهنه گناه و کیفرجاودانهمیشمارد و یا تفسیرسقراطی و افلاطونیای که مثالنیکی را، در مقاموالاترین ارزش، بر تارکهستی مینشاند.
نیچه در برابراین اخلاقباوری (Moralismus) اخلاقناباوری(Immoralismus) خود را مینشاند که هستی را در ذات خود فارغ از ارزشهایِ بشری میداند و بر آن است که بیگناهینخستینآن را به آن بازگرداند. بدین سان است که هستیشناسیاخلاقباورانهزرتشتاصلی، که در سرآغازتاریخ به میدان آمده و ذهنیت و فرهنگبشری را شکل داده، در برابرهستیشناسیاخلاقناباورزرتشتنیچه قرار میگیرد که در پایانِ این تاریخ، در روزگار برآمدنِ واپسینِ انسان ندایِ گذار از انسان به اَبَرانسان را سر میدهد. اَبَرانسان انسانی ست بر انسانیتخود چیره شده و به بیگناهینخستین بازگشته؛ انسانی که میتواند بر انسانیت اخلاقیخود، و همه تُرُشرویی و سختگیری و خشکیآن، خنده زند. اَبَرانسان انسانی ست خندان که هستی را از همهرنگها و نیرنگهایبشری (و بس بسیار بشری) آزاد میکند و آن را، با ارادهاز کینتوزی رها شدهخویش، چنان که هست، میپذیرد و به زندگانی آریمیگوید.
بدینسان، اخلاقناباوریزرتشت نیچه درست پادنشین یا نقطه مقابل اخلاقباوریزرتشتاصلی ست. نیچه در کتاباینک، مرد!، که در آن به شرحزندگانیروشنفکرانه و تحلیلکوتاهی از آثارخویش میپردازد، دلیلگزینشنامزرتشت را برایگزارشفلسفهخویش بازمیگوید:
هرگز از من نپرسیدهاند، امّا میبایست میپرسیدند که معنایِ نامزرتشت در دهانمن چیست؛ در دهاننخستین اخلاقناباور: معنایآن درست ضدِّ آن چیزی ست که مایه بیهمتایی شگرفاین ایرانی (Perser) در تاریخ است. زرتشت بود که نبردنیک و بد را چرخ گرداندستگاههستی انگاشت. ترجمانیاخلاق به مابعدالطبیعه، در مقامنیرو[یِ گرداننده]، علّت، غایت به ذات خویش، کاراو ست. این پرسش، امّا، در جا پاسخی در بنخویش در بر داشت. زرتشت بود که این شومترین خطا را پدید آورد، خطایاخلاق را: پس او میباید همچنین نخستین کسی باشد که به این خطا پی میبرد. او نه تنها از هر اندیشهگردیگر در این باب تجربه درازتر و بیشتری دارد که تمامیتاریخ ردِّ تجربیاصل [وجودِ] بهاصطلاح نظماخلاقیِ جهانی بالاتر از آن این است که زرتشت راستگوتر از هر اندیشهگر دیگر است. آموزهاو، و تنها آموزهاو، ست که راستگویی را در مقام والاترین فضیلت مینشاند برخلافترسوییآرمانخواهانو گریزشان از برابر واقعیت. زرتشت به اندازهتماماندیشهگراندیگر دلاوری دارد. راست گفتن و نیک تیر انداختن، این فضیلتایرانی ست.فهمیدند چه میگویم؟ … از خویش برگذشتناخلاق از سرراستگویی، از خویش برگذشتناهلاخلاق و به ضدِّ خویش بدل شدن به مناین است معناینامزرتشت در دهانمن.
روایتسنّتیزرتشتی حکایت میکند که زرتشت در سی سالگی به کوهستان رفت و ده سال در آن جا به اندیشه پرداخت و سپس در مقامپیامآور از جانب ایزدنیکی، اهورامزدا، به سوی مردمان آمد تا آنان را از گردشچرخهستی بر محورجنگ نیکی و بدی آگاه کند و آنان را به گرفتنجانبنیکی برانگیزد. امّا زرتشت دوّمین پیامی درستضدِّ این دارد و نه تنها هستی را گردنده بر محورنیک و بد نمیداند، که آن را صحنهرقص و بازیای آزاد از هر قیداخلاقیماوراءِ طبیعی میداند. اگر زرتشتنخستین، در سرآغازتاریخ گشوده شدن افقروحانی به رویبشر، از همسخنی با خدا و پیامآوری از جانباو به سویِ انسانها بازمیگردد و کتاب آسمانیمیآورد، زرتشتدوّمین در پایان این تاریخروحانی پدیدار میشود و تکاندهندهترین و همچنین رهانندهترین پیام را با خود دارد: خدا مرده است! با این پیام او پایانِ امکانِ تفسیراخلاقی و غایتباورانههستی و تاریخروحانی و ماوراءالطبیعه بنیادینآن را اعلام میکند و امکانتاریخدیگری را برایبشر بشارت میدهد. پیاماو این است: به زمین وفادار باشید و باور ندارید آنانی را که با شما از امیدهایاَبَرزمینی سخن میگویند.
نیچه، سعدی، و حافظ
نامسعدی و حافظ گویا تنها نامهایی باشند که از ایراندورهاسلامی در نوشتههای نیچه آمده است. در مجموعهآثارنیچه در پارهیادداشتی یک نکتهپردازی از سعدی نقل شده که ترجمهآن چنین است: سعدی از خردمندی پرسید که اینهمه [حکمت] را از که آموختی؟ گفت، از نابینایان که پای از جای برنمیدارند مگر آن که نخست زمینزیرپایشان را با عصا بیازمایند. این نکتهای ست که سعدی از زبانلقمان نماد افسانهایخردمندی در ادبیات عربی و فارسی در دیباچهگلستان میگوید: لقمان را گفتند، حکمت از که آموختی؟ گفت، از نابینایان که تا جای نبینند پای ننهند. نیچه از این نکتهپردازی هیچ تفسیری نکرده است، امّا، بر اساسفلسفهنیچه، میتوان گفت که این سخن نمودار خردمندی ای پرواگر و آهستهرو است؛ خردمندینابینایان، که خردمندینیچه ای درست رویارویِ آن میایستد، یعنی خردمندیبینایبیباکی که آریگویان میشتابد و خود را به دلزندگی و خطرهایآن میافکند، و از شتافتن لذّتی شیطانی میبرد.
امّا نیچه یکی از نمونههایِ عالیخردمندیِ بینایِ دیونوسوسی خود را در حافظ مییابد نامحافظ ده بار در مجموعهآثاروی آمده است. بیگمان، دلبستگیگوته به حافظ و ستایشی که در دیوانغربی وشرقی از حافظ و حکمت شرقیِ او کرده، در توجّهنیچه به حافظ نقشی اساسی داشته است. در نوشتههاینیچه نامحافظ در بیشترِ موارد در کنارنام گوته میآید و نیچه هر دو را به عنوانِ قلّههایخردمندی ژرف میستاید. حافظ نزداو نمایندهآن آزادهجانیشرقی ست که با وجد دیونوسوسی، با نگاهی تراژیک، زندگی را با شورسرشار میستاید، به لذّتهایِ آن روی میکند و، در همان حال، به خطرها و بلاهایِ آن نیز پشت نمیکند (بلایی کز حبیب آید، هزار–اش مرحبا گفتیم!) اینها، از دید نیچه، ویژگیهای رویکردمثبت و دلیرانه، یا رویکرد تراژیک، به زندگی ست.
در میانپارهنوشتههایبازمانده از نیچه، از جمله شعری خطاب به حافظ هست: به حافظ. پرسش یک آبنوش.
آن میخانه که تو از بهرِ خویش بنا کردهای
گُنجاتر از هر خانهای ست،
میای که تو در آن پروردهای
همه عالم آن را دَرکشیدن نتواند.
آن پرندهای که [ناماش] روزگاری ققنوس بود،
در خانه میهمانِ تو ست،
آن موشی که کوه زاد،
هماناخود تو ای!
همه و هیچ تو ای، می و میخانه تو ای،
ققنوس تو ای، کوه تو ای، موش تو ای،
تو که هماره در خود فرومیریزی و
هماره از خود پَر میکشی
ژرفترین فرورفتگیِ بلندیها تو ای،
روشنترین روشنیِ ژرفاها تو ای،
مستیِ مستانهترین مستیها تو ای
تو را، تو را با شراب چه کار؟
منبع: مهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۷۷۴۳۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زیرآب زنی با نهی از منکر فرق دارد !
دریافت 5 MB
به گزارش همشهری آنلاین، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور افزود: اخلاق جزئی از دین است و جامعه هم باید به سمت جامعه برادرانه پیش برود، البته برخورد جدی با فساد اجتماعی هم لازم است و نباید از آن بترسیم.
کد خبر 849462 برچسبها خبر مهم ستاد امر به معروف و نهی از منکر اخلاق