تازه ترین اظهارات دختر جوان دهدشتی که قربانی اسید پاشی شد+ تصاویر
تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۸۳۲۴۴۹
آخرین روز شهریور سال ۹۳ دختر جوانی در دهدشت قربانی یک اسیدپاشی وحشیانه شد و از ناحیه دو چشم، صورت، فک، دست و کمر به شدت آسیب دید.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از به نقل ازشهرستان کهگیلویه، ۳ سال از حادثه دلخراش اسید پاشی به صورت دختر جوان دهدشتی در میدان مرکزی این شهر می گذرد، حادثه ای که همه مردم استان کهگیلویه و بویراحمد و حتی کشور را شوکه و ناراحت کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پس از گذشت سه سال از این اتفاق دردناک به سراغ خانواده سیما افشاری دختر جوانی که قربانی اسید پاشی شد و صورتش با آتش خشم یک زن سوخته شد رفتیم تا آخرین وضعیت کارهای درمانی و پرونده شکایت این حادثه را جویا شویم.
با برادر سیما افشاری که از ابتدای این حادثه همه کارهای مربوط به خواهرش را انجام می داد تماس گرفتیم و قرار شد در محل وقوع این اتفاق همدیگر را ملاقات کنیم.
احمد افشاری که هنوز از این اتفاق بسیار ناراحت است، گفت: ۳ سال پیش در این مکان زندگی خواهر من توسط یک زن نابود شد.
وی گفت: تا الان هزینه بسیار سنگینی درمان خواهرم انجام داده ایم و مجبور به فروش خانه و خودروی خود شده ایم.
افشاری ادامه داد: وضع مالی اکثر مردم معمولی است و ما از کسی توقع کمک مالی نداریم و فقط از مسئولین دولتی توقع کمک داشتیم که آنان هم هیچ کمکی نکرده اند.
وی افزود: حکم پرونده اعلام شده است و ما منتظر استیذان دادگاه هستیم تا این حکم را اجرا کنیم.
اما برویم سرا اصل اتفاق و ببینیم ۳ سال قبل چه اتفاقی برای سیما افشاری افتاده است.
آخرین روز شهریور سال 93 دختر جوانی در دهدشت قربانی یک اسیدپاشی وحشیانه شد و از ناحیه دو چشم، صورت، فک، دست و کمر به شدت آسیب دید.
در آخرین روز شهریور سال 93 یک زن شوهر داری که تصور می کرد «سیما افشاری» (دختر قربانی اسیدپاشی) قرار است همسر جدید شوهرش شود، برای او نقشه شومی کشید و سه بار به صورت و بدن او اسید پاشید تا او را برای همیشه در یک تاریکی دردناک فرو برد.
ماجرای این حادثه از این قرار بود که مرد جوانی 6 ماه قبل از وقوع حادثه به رغم اینکه زن داشت به خواستگاری دختر اسید پاشی شده رفت و «سیما» وقتی مطلع شد که او متأهل است به او جواب رد داد تا چند ماه بعد در شرف ازدواج با یک فرد دیگر قرار بگیرد.
در این بین همسر مردی که قبلاً به خواستگاری «سیما» رفته بود به تصور اینکه این دختر قصد دارد با شوهرش ازدواج کند، با کمک هم دستانش نقشه شومی کشید و در تاریخ 30 شهریور 93 ضمن گذاشتن قرار ملاقات با دختر اسیدپاشی شده، سه بار اسید موجود در یک بطری را به صورت و کمر او پاشید.
بهترین کسی که می تواند شرح ماجرا را بیان کند خود سیما افشاری است.
«سیما افشاری» در رابطه با جزئیات اتفاق سال 93 گفت: مدتی بود که مزاحم تلفنی داشتم. این موضوع را به خانوادهام گفته بودم. چند مرتبه شماره تلفنم را هم عوض کردم اما فایدهای نداشت و مزاحمتها ادامه داشت تا اینکه او خودش را معرفی کرد. او گفت میخواهد با من دوست شود. چند مرتبه با من تلفنی صحبت و درد دل کرد و گفت دوست دارد من را ببیند و رو در رو با من حرف بزند. من هم قبول کردم و با هم در میدان شهر قرار گذاشتیم.
«سیما» ادامه داد: وقتی سر قرار رسیدم دختر دیگری نیز همراش بود. میخواستم روی یکی از نیمکتهای فضای سبز بنشینم که آنها گفتند بهتر است جایی بنشینیم که زیاد در دید مردم نباشد. چند دقیقه با یکدیگر صحبت کردیم و او گفت که شوهرش او را ترک کرده است. حرفهای او ادامه داشت تا اینکه او ناگهان گفت «شنیدهام، میخواهی با شوهرم ازدواج کنی.»
وی گفت: خیلی تعجب کردم و گفتم اصلاً چنین حرفی درست نیست. قرآنی را که در کیفم داشتم در دست گرفتم و قسم خوردم که نامزد دارم و با شوهر او هیچ رابطهای ندارم. آن روزها با نامزدم آزمایش خون داده بودیم و قرار بود بهزودی پای سفره عقد بنشینیم. حتی برگه آزمایشگاه را هم نشانش دادم تا اینکه کمی آرام شد و از من عذرخواهی کرد.
این دختر قربانی شده افزود: او با شوهرش تماس گرفت و او هم به محل قرار آمد. دلهره زیادی داشتم تا اینکه او یک لحظه از کیفش یک بطری در آورد و رویم اسید پاشید. حتی وقتی روی زمین افتادم بطری اسید را روی کمرم خالی کرد و با کمک مرد جوانی که با موتورسیکلت منتظرش بود از محل حادثه فرار کرد.
وی ادامه داد: بعدها فهمیدم موضوع از چه قرار است، چند ماه قبل از حادثه شوهر این خانم به خواستگاریام آمده بود. اما چون شنیدم که متاهل است به او جواب رد دادم و مدتی بعد نامزد جوان دیگری شدم. من تا آن موقع نمیدانستم که همسر آن مرد این خانم است و همه حرفهایی که زن اسید پاش گفته تهمت است و من اصلاً قصد ازدواج با شوهرش را نداشتم.
سیما افشاری در مورد حکم صادره برای عامل حادثه گفت: او همه اتهام ها را قبول کرد و دادگاه هم او را به پرداخت 450میلیون تومان دیه و قصاص یک گوش و یک چشم محکوم کرد. اما او پولی ندارد که بهعنوان دیه به من بدهد. از طرفی قصاص هم به این صورت است که باید قرنیه چشمش بیرون آورده شود که می تواند بعد جای آن را ترمیم کند.
«سیما افشاری» که این حادثه تلخ به شدت زندگی خانوادگی اش را تحت تأثیر قرار داده است، در مورد مشکلات کنونی اش گفت: پدرم سالها قبل با زن دیگری ازدواج و ما را رها کرد. مادرم هم بعد از حادثهای که برایم اتفاق افتاد آنقدر غصه خورد تا دق کرد و جانش را از دست داد. حالا من 4برادر دارم. یکی از آنها متاهل است. یکی دیگر مشکلات روانی دارد و 2برادر دیگرم سالم هستند و کمکم میکنند.
وی ادامه داد: یکی از آنها خانهاش را فروخت و خرج درمانم کرد. اما هزینههای درمانم آنقدر زیاد است که نمیتوانم کاری از پیش ببرم. مدام در خانه درد میکشم و همه بدنم میسوزد و مدتی است مشکلات شدید روحی پیدا کردهام.
او در مورد آسیب های وارده و روند درمان اضافه کرد: یکی از چشمانم نابینا شد و چشم دیگرم چیزی در حد سایه میبیند. یکی از گوشهایم سوخت و از بین رفت. صورتم، دندانهایم، کمرم، دست و پایم و... بیشتر بدنم سوخت و حالا زندگی سختی دارم.
افشاری گفت: به دلیل عدم دریافت مبلغ دیه، کمک نکردن مسئولان و ضعف مالی خانواده به شدت مشکلات من را اذیت می کند و دچار افسردگی شدید شده ام.
به گزارش پایگاه خبری شهرستان کهگیلویه، اگرچه به دنبال وقوع این حادثه دادگستری شهرستان گچساران این خانم اسیدپاش را به 10 سال حبس، پرداخت 450 میلیون تومان دیه و قصاص چشم و گوش محکوم کرد و او 2 سال از حبس خود را سپری کرد اما هنوز قصاص به مرحله اجرا نرسیده و عامل حادثه پولی برای پرداخت دیه نیز ندارد؛ وضعیتی که باعث خواهد شد احتمالاً سال های حبسش افزایش پیدا کند.
با این حال حتی اگر فرد اسیدپاش قصاص هم شود این دردی از قربانی حادثه دوا نمی کند و او همچنان به دلیل مشکلات مالی در شرایط سخت جسمانی به زندگی خود ادامه می دهد.
انتهای پیام/
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۸۳۲۴۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرار زن جوان از دست مرد شیطانصفت | مرا به بیابانهای اطراف شهر کشاند و...
به گزارش همشهری آنلاین، زن ۳۹ ساله که مدعی بود فریب مردی شیطانصفت را خورده است، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهید نواب صفوی مشهد گفت: پاییز سال ۸۷ بود که به همراه مادرم سوار خودروی شخصی مسافربر شدیم. بین راه راننده که مدام از آینه جلو به من نگاه میکرد ناگهان روی ترمز کوبید و مرا از مادرم خواستگاری کرد. من هم که آن زمان جوانی خام و بیتجربه بودم با این رفتار راننده بلافاصله عاشق شدم و به طور پنهانی با او ارتباط برقرارکردم.
من و حامد در نهایت با هم ازدواج کردیم ولی خیلی زود متوجه شدم او دست بزن دارد و با هر بهانه کوچکی مرا کتک میزد. با وجود این چارهای جز سوختن و ساختن نداشتم چراکه وضعیت اقتصادی خانوادهام بسیار ضعیف بود و نمیتوانستم دوباره به خانه پدرم بازگردم.
بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زنهای غریبه گرفتم پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکسهای زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده استحامد شبها دیر به خانه میآمد و درگیر مواد افیونی هم شده بود. حالا دیگر نهتنها هیچگونه عشق و محبتی بین ما وجود نداشت، بلکه او نمیتوانست مخارج زندگی را هم تامین کند. در این شرایط پسرم نیز به دنیا آمد و من برای هزینههای پزشکی و مخارج روزانه دچار مشکل شده بودم. به همین دلیل دیگر چارهای جز طلاق برایم باقی نماند و مجبور شدم پسرم را به پدرش بسپارم و از او جدا شوم.
وقتی به خانه پدرم برگشتم، هیچگونه حمایت مالی نداشتم. این بود که به یکی از شرکتهای خدماتی و نظافتی مراجعه کردم و آنها مرا برای نگهداری از یک زن کهنسال معرفی کردند. در همین روزها مادرم به دلیل ابتلا به بیماری کرونا جان سپرد و یک سال بعد هم پدرم را به دلیل کهولت سن از دست دادم.
در شرایط اسفباری قرار گرفته بودم که پسر بزرگ پیرزن پیشنهاد کرد در خانه آنها سکونت داشته باشم و به طور شبانهروزی از مادرش پرستاری کنم. من هم خیلی زود پیشنهادش را پذیرفتم، ولی او چند روز بعد از من خواست برای آن که در منزل آنها راحت باشم، به عقد موقت او دربیایم. با آنکه یعقوب همسر و فرزند داشت، به ناچار پذیرفتم تا سرپناهی برای خودم داشته باشم. اما ۳ ماه بعد از این ماجرا پیرزن فوت کرد و فرزندانش نیز منزل ارثیهای را فروختند.
در این وضعیت من دست به دامان یعقوب شدم و از او خواستم خانهای برای من اجاره کند تا با هم زندگی کنیم. اما او مرا به همراه لوازم شخصیم از خانه بیرون انداخت و مدعی شد مدت زمان عقد موقت به پایان رسیده است و دیگر هیچ تعهدی به من ندارد.
دیگر تنهاتر از همیشه بودم و جا و مکانی هم برای زندگی نداشتم. این بود که به یکی از پارکهای مشهد رفتم تا شب را در آن جا سپری کنم. در همین حال مردی به من نزدیک شد و ادعا کرد مکانی برای اقامت شبانه من دارد. من هم به خاطر نادانی و غفلت پیشنهادش را پذیرفتم و سوار خودرویش شدم تا به خانه او بروم ولی آن مرد مرا از یک جاده خاکی به بیابانهای حاشیه شهر برد و قصد تعرض به مرا داشت که تصمیم گرفتم فرار کنم ولی او خودرو را خاموش کرد و با گرفتن کیف و لوازم شخصیم مرا در تاریکی شب در بیابانها رها کرد و گریخت.
من هم نتوانستم به خاطر تاریکی هوا شماره پلاک خودرو را یادداشت کنم. مدتی در کنار جاده سرگردان بودم تا اینکه خودرویی از راه رسید و خانوادهای مرا سوار کردند و به شهر آوردند. اکنون نیز به کلانتری آمدهام تا از آن مرد شیطانصفت شکایت کنم.
با صدور دستوری از سوی سرهنگ علی ابراهیمیان (رئیس کلانتری شهید نواب صفوی مشهد) تحقیقات پلیس درباره ادعاهای این زن جوان آغاز شد.
کد خبر 849567 برچسبها خبر مهم سارق - سرقت ازدواج - طلاق حوادث ایران