آنگونه که بچههای آبادان حصر را شکستند
تاریخ انتشار: ۵ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۸۷۴۹۸۷
عراق در روزهای آغازین جنگ، کار خود را با هدف تصرف آبادان و خرمشهر آغاز کرد. هدفی که در ذهن صدام و فرماندهان او آنقدر دستیافتنی بود که خیال تصرف سه یا چهار روزه کامل خوزستان را در ذهن آنها تداعی کرده بود. اما آنچه دشمن پیشبینی نکرده، ایستادگی بچههای آبادان و خرمشهر بود که مهر باطلی بر این خیال خام دشمن بوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حالا 36 سال پس از آن روزها در سالروز شکست حصر آبادان پای صحبت یکی از رزمندههای آبادانی نشستیم.
حاج اصغر احمدی، رزمنده و ایثارگر آبادانی از روزهای آغازین جنگ در آبادان در گفتوگو با خبرنگار ایسنا – منطقه خوزستان، چنین میگوید: شهریور 59، کارگر شرکت نفت در پالایشگاه آبادان بود. داشتیم کار میکردیم که صدای انفجارهای پراکنده در شهر شنیدیم و بعد هم چند خمپاره به پالایشگاه زده شد و یکی از مخازن نفت پالایشگاه را زدند.
وی ادامه داد: وقتی از پالایشگاه بیرون آمدیم، به ما گفتند که ظاهراً عراق به ما حمله کرده، در همان چند ساعت اول، عراق با آرپیجی و خمپاره شروع کرد به هدف گرفتن پالایشگاه و یکی از مخازن نفت آتش گرفت و دود غلیظی از آن بلند شد.
روزهای اول جنگ همین وضع را داشتیم و انفجارها پراکنده بود. در روزهای بعد با گسترش بمبارانهای هوایی و حمله، عراق از مرز رد شد و جنگ واقعاً جدی شد. یک عده از مردم شهر را ترک کردند اما بیشتر مردم ماندند و جنگیدند.
ما هم در همان روزهای اول به مسجد رفتیم، آن موقع یک آموزش حدود دو ساعته به ما و بقیه نیروهای مردمی داوطلب دادند. نمیتوانستیم بیکار بنشینیم. ما از بچههای انقلابی و حزبالهی بودیم و همانطور که از انقلابمان دفاع کردیم، احساس میکردیم که باید از مرزهایمان هم دفاع کنیم.
آن موقع 18 سال داشتم و با خانوادهام در ایستگاه 8 آبادان ساکن بودیم. روزهای سقوط خرمشهر بود و عراق، خرمشهر را به اشغال خود درآورده بود. آن موقع این تصور وجود داشت که عراق از طریق خرمشهر میخواست آبادان را بگیرد که البته دشمن همین هدف را هم داشت. به همین دلیل همراه با هشت نفر دیگر رفتیم به فلکه فرودگاه و آنجا سنگر زدیم تا اگرنیروهای عراقی به این سمت حرکت کنند، مقابله کنیم.
در آن شرایط اسلحههای جنگی زیادی در اختیار نداشتیم . اسلحههایی مثل M1 به تعدادی خیلی کمی در دست ما بود و گلولههای کمی هم داشتیم. اما با همین اسلحه و امکانات کم مجبور بودیم جلوی دشمن بایستیم. دشمن که خرمشهر را کاملاً اشغال کرد، جادههای آبادان – اهواز و آبادان – ماهشهر نیز به تصرف عراقیها در آمدند.
این دو جاده از محورهای استراتژیک برای آبادان بودند و مردم آبادان از این دو جاده به اهواز و ماهشهر میرفتند. البته جاده خرمشهر نیز همان روزهای به دست دشمن افتاد. خیلی از مردم آبادان از اشغال جادههای آبادان – اهواز و آبادان - ماهشهر توسط عراقیها بیاطلاع بودند و در همین جادهها اسیر دشمن شدند.
عراقیها هم مردها را به اسیری میگرفتند و زنها را رها میکردند. زنها نیز از همین جاده به آبادان برمیگشتند و ما نیز از طریق همین زنانی که باز میگشتند، فهمیدیم که عراق این دو جاده را گرفته است. اما عراق به همین حد از محاصره آبادان هم اکتفا نکرد و محور عملیاتش را برای محاصره کامل به سمت رودخانه بهمنشیر هدایت کرد.
مقاومت آبادانیها در ذوالفقاری
این رزمنده آبادانی در ادامه به حوادثی که منجر به محاصره آبادان شد، ماجرای ذوالفقاری را اینگونه روایت میکند: عراق برای غافلگیری ما شبانه به سمت روستای سادات که در حاشیه شمال رودخانه بهمنشیر و انتهای آبادان است حرکت کرد. این روستا پنج یا شش کیلومتری ورودی آبادان است و هیچکس تصور نمیکرد عراق از این نقطه بخواهد وارد آبادان شود.
عراق متأسفانه رودخانه سادات را گرفت و مردم این روستا را در حسینه آنجا اسیر کرد تا مردم این روستا نتوانند به ما اطلاع بدهند که عراق از کجا وارد شده است. ما هم متوجه این موضوع نشدیم تا عراق روی رودخانه بهمنشیر پل زد و نیروهای خود را از این رودخانه عبور داد و وارد آبادان شد.
شهید دریاقلی که از اوراقفروشهای مستقر در انتهای آبادان بود، متوجه شد و به سپاه این موضوع را اطلاع داد و بچههای سپاه هم به این سمت حرکت کردند و مردم هم به این منطقه حرکت کردند و مقاومت اولیهای در منطقه ذوالفقاری شکل گرفت. به طوری که عراقیها را وادار به عقبنشینی کردند و عراق تا ظهر همان روز عقبنشینی کرد و در بیابانهای روبروی روستای سادات مستقر شد و خاکریز زد.
در یک سال حصر به مردم آبادان چه گذشت
احمدی از اوضاع آبادان در روزهای حصر اینگونه میگوید: این وضعیت حدود یک سال طول کشید یعنی آبادان محاصره 270 درجه بود، از شمال آبادان قسمت ذوالفقاری یعنی از رودخانه کارون تا انتهای آبادان در سمت رودخانه سادات، عراقیها ما را محاصره کرده بودند و عراق نیروهای خود را تا روبروی ذوالفقاری چیده بود.
در این شرایط ما تنها یک راه آبی داشتیم که باید از خلیج رد میشدیم تا بتوانیم از آنجا به ماهشهر و به شهرهای دیگر برویم. در این یک سال نه آب و نه برق داشتیم. در واقع هیچ چیز نداشتیم. مردم مانده بودند تا بجنگند. در این حدود یک سال هر روز زیر آتش بودیم و به این بمباران هر روزه عادت کرده بودیم اما با همین دست خالی جنگیدیم.
بنی صدر؛ مانعی که آبادان را یک سال در حصر نگه داشت
اما با وجود همه این کمبودهایی که داشتیم، هنوز حیات در شهر وجود داشت و امید داشتیم تا آبادان را از حصر در آوریم. البته مانع بزرگی که باعث شد این یک سال در محاصره بمانیم، بنیصدر نام داشت. بنیصدری که با تفکرات خاص لیبرالی خود میگفت اشکال ندارد؛ دشمن، آبادان و خرمشهر را بگیرد اما نباید بسیج و سپاه وارد جنگ شوند و فقط باید ارتش فعالیت کند.
در این شرایط ما نه سلاح داشتیم و نه مهمات، سلاح و مهمات دست ارتش بود و ما واقعا امکاناتی نداشتیم و همین باعث شد که حصر اینقدر طول بکشد. اما اتفاق خوبی که بعد از عزل بنیصدر رخ داد، اتحاد عجیبی بود که بین ارتش و سپاه شکل گرفت و همه منسجم شدند تا حصر را بشکنند و همین موقع بود که عملیات بزرگ ثامنالائمه پیریزی شد.
یک ماه قبل از عملیات، در سطح شهر در بازار و در خانههای مردم و به عباراتی در همه جا، صحبت از حمله بزرگی بود که قرار است برای شکست حصر انجام شود. حتی عراقیها هم فهمیده بودند که میخواهیم حمله کنیم و مدام رادیو عراق ما را تهدید میکرد که اگر حمله کنید شما را به خاک و خون میکشیم.
وی عملیات ثامنالائمه و شکست حصر را اینگونه روایت میکند: اما عزل بنیصدر و اتحاد بین سپاه و ارتش باعث شد که بالاخره پنج مهر سال 1360 عملیات بزرگ ثامنالائمه را با رمز نصر من الله و فتح القریب شروع کنیم و دشمن را از دو محور دارخوین و شمال آبادان به طور گاز انبری مورد حمله قرار دهیم. فکر میکردیم که این عملیات سه یا چهار روز طول میکشد اما با امداد الهی در همان سه یا چهار ساعت اول، خطوط دفاعی دشمن را شکستیم.
آن موقع من با گروه زرهی المهدی که بچههای بسیج آبادان بودند به این عملیات اعزام شده بودم. در این گروه فقط دو یا سه تانک از ارتش گرفته بودیم و مأموریت ما این بود که از سمت فیاضی زمانی که خط اول شکسته شد، به دشمن حمله کنیم اما دفعه اول که به سمت دشمن حرکت کردیم، دشمن بلافاصله به ما حمله کرد و مجبور شدیم بازگردیم.
به فرمانده گفتیم که خط اول شکسته نشده اما به ما گفتند که دوباره بروید و خط شکسته شده، ما باز هم به سمت دشمن حرکت کردیم و باز هم دشمن به سمت ما شلیک کرد و آتش خود را شروع کرد. فکر میکنم حدود چهار بار این ماجرا تکرار شد. هر بار به ما میگفتند خط شکسته شده و میدیدیم اینگونه نبوده است.
حدود ساعت 11 صبح همان روز بود که از اینکه نتوانسته بودیم کاری انجام دهیم، افسرده بودیم و نگران شکست این عملیات شده بودیم. اما همان موقع به ما بیسیم زدند که از سمت ایستگاه 12 وارد عمل شویم. ما هم فیاضی را رها کردیم و با دو تانک خود به سمت ایستگاه 12 رفتیم.
در این منطقه هم وقتی با تانکها در حرکت بودیم، حس کردیم که تانکها در حال تکان خوردن هستند. کمی که دقت کردم متوجه شدم که ما در حال عبور از میدان مین عراق هستیم و این برای من خیلی جالب بود. اما خوشبختانه این مینها ضد نفر گوجهای بودند و مشکلی برای ما ایجاد نکردند.
خوشبختانه در همان ساعت اول مقاومت دشمن را در هم شکستیم. عراق در این عملیات 1500 کشته داد و بیش از 1800 اسیر گرفتیم و تعدادی غنایم و تجهیزات جنگی از عراق بردیم. یکی از فرماندهان عراقی که در این عملیات به دست ما اسیر شده بود، مدام بر میگشت و در روشنایی روز منطقه فیاضی را نگاه میکرد.
وقتی از او پرسیدیم علت کارش را پرسیدیم از ما پرسید که گردانهای تانک شما کجا هستند که دیشب مدام در منطقه فیاضی حرکت میکردند. آن موقع ما فهمیدیم که عراق در حوالی صبح به این دلیل مدام به ما حمله میکرده که فکر میکرده ما یک گردان تانک هستیم. در حالیکه ما دو یا سه تانک به این منطقه آورده بودیم و رفت و برگشت مدام این تانکها باعث شده بود که عراقیها فکر کنند یک گردان تانک در این منطقه مستقر شده است.
این ماجرا واقعا یک امداد غیبی بود و باعث شد تا عراقیها حواسشان به سمت منطقه فیاضی پرت شود. ما در این روز توانستیم آبادان را کاملاً از حصر خارج کنیم و برای ما که بچههای آبادان بودیم احساس خیلی خوبی داشت. خبر شکست حصر به زودی در همه جا پیچید و شادی آن تنها به شهر آبادان منحصر نبود.
خیلی از مردم آبادان که به اهواز و خرمشهر رفته بودند، با شنیدن این خبر میخواستند به سمت آبادان حرکت کنند اما متأسفانه به خاطر شرایطی که وجود داشت، ممکن نبود اما واقعا در آن روز شاد بودیم. با این حال آبادان الان آبادانی نیست که یک روز بچههای آن اینگونه ایستادند و مقاومت کردند.
به آبادان توجه نشده یا کم توجهی شده است. نمیگویم آبادان مخروبه است اما آبادانی نیست که در طول هشت سال جنگ مردم آن مقاومت کردند و به عنوان نماد مقاومت از آن یاد میشد. نمیگوییم که کارهای زیادی برای آبادان انجام دهند. اما انتظار ما این است که حداقل به اندازهای که به شهرهای دیگر توجه میشود، به آبادان و خرمشهر هم توجه شود. پسندیدم 0 برچسب ها دفاع مقدس حصر آبادان
منبع: تابناک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۸۷۴۹۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
با فعل خواستن برای بردن بازی خواهیم کرد
سرمربی تیم فوتبال گل گهر سیرجان گفت: در بازی های اخیر نتیجهای که شایسته آن بودیم را نگرفتیم و فردا با فعل خواستن برای بردن بازی خواهیم کرد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا از کرمان، مارینوس اوزونیدیس امروز _سهشنبه یازدهم اردیبهشت_ در نشست خبری پیش از دیدار با مس رفسنجان، اظهار کرد: مس رفسنجان سبک خود را نسبت به نیم فصل اول تغییر داده و بازی متفاوتی انجام می دهد، به همین دلیل فردا انتظار بازی خوبی برای هر دو تیم دارم و برای ما خیلی مهم است.
وی بابیان اینکه در بازی های اخیر نتیجهای که شایسته آن بودیم را نگرفتیم و فردا با فعل خواستن برای بردن بازی خواهیم کرد، افزود: هر دو تیم بازی گذشته را در جام حذفی انجام دادند و بردند؛ مطمئنم با توجه یه اینکه هواداران هر دو تیم به ورزشگاه می آیند، بازی خوبی میشود.
سرمربی تیم فوتبال گل گهر سیرجان تصریح کرد: فردا هر دو تیم میخواهند برنده بازی باشند و انتظار بازی خوبی دارند؛ امیدوارم در پایان ما خوشحال باشیم.
وی در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران در خصوص بازی های اخیر، با بیان اینکه در بازی های احیر شایسته باخت نبودیم، بیان کرد: نسبت به نیم فصل اول خیلی بازیکن مصدوم داشتیم مخصوصاً در خط دفاعی و هافبک و همیشه مجبور بودیم تغییرات بدهیم و با توجه به تمام این موضوعات اجرای بدی نداشتیم.
اوزونیدیس با اشاره به اینکه به بازیکنان جوان بها دادهایم، ادامه داد: برای بازی فردا هم مصدوم داریم و وقتی مصدومیت پیش می آید، بازیکنان جوان شانس پیدا میکنند که خودشان را نشان دهند و آنجه در این شرایط فارغ از جایگاه در جدول مهم است، این است که چیزی به دست آوریم و بازیکنانی برای فصل آینده بسازیم.
وی علت عمده مصومیت ها را به دلیل شرایط زمین دانست و گفت: تیم برای سل آینده حتماً باید به سیرحان برود؛ شرایط زمین تهران خوب نیست، وتغییر شرایط زمین سفت روی زمین نرم باعث مصدومیت شده است. از باشگاه خواستم تیم سال آینده به سیرجان برود.
کد خبر 749440