Web Analytics Made Easy - Statcounter


مدیریت امیرالمومنین(ع) را به چالش کشیدند و تهمت زدند که با روش مدیریت جامعه آشنا نیست. علی(ع) هیچ گاه نمی‌خواست با تکیه به اخلاق امتیازدهی و قبیله‌گرایی و... جامعه را اداره کند.

به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام محمد صادق حیدری تهرانی به مناسبت ایام محرم هر شب با موضوع «قیام حسینی در برابر جاهلیت اولی؛ قیام خمینی در برابر جاهلیت مدرن» در حسینیه اندیشه سخنرانی می کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در ادامه متن سخنرانی شب ششم برابر با چهارم مهرماه از نظر شما می گذرد.

وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره (س) بعد از ماجرای احراق البیت در بستر بودند که جمعی از زنان مدینه به محضرشان شرفیاب شدند. از جمله بیانات ارزشمند ایشان خطاب به آنها این است که: اگر مردم ولایت امیرالمومنین (ع) را بپذیرفته بودند چه برکاتی بر آنها نازل می شد. «لسار به سیراً سُجها لایکتب خُشاشه و لا یکّل ساحره و لایملّ راکبه...» با نرمی و ملایمت آنها را به سمتِ جاده حق سیر می داد بدون اینکه آزاری برای مردم پیش آید و بدون اینکه مرکب‌شان خسته شود و بدون اینکه راکب آن ملول و خسته شود. آنها را بر سر چشمه زلالی می بُرد که از آب مملو بود و همه را سیراب می کرد. اگر مردم ولایت او را می پذیرفتند، همه را در امور دین و دنیا سیراب می کرد.

سپس به این آیه استناد کردند: «ولو أن اهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض» ائمه معصومین با توجه به علم الهی از حوادث آینده مطلب بودند لذا از لفظِ «لو» که برای امور محال است استفاده می کنند و می فرمایند: اگر مردم به خدای متعال و ولی الهی ایمان می آوردند و از پیروی ولی طاغوت تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین بر آنها نازل می شد. همه نعمت ها به همه مردم می رسید. امروزه بشر برای رسیدن به محصولاتِ بهتر کشاورزی، چقدر زحمات و تحقیقات و محاسبات نسبت به خاک و آب و بذر و... بر خود تحمیل می کند تا بهره وری آنها را افزایش دهد! چند هزار ساعت نفر کار صرف پروژه های عظیم‌شان می کنند و در این میان چه مظالمی بر بشر روا داشته می‌شود تا بتوانند از بخشی از ظرفیت‌های طبیعت استفاده کنند! اما اگر ولایت امیرالمومنین (ع) ـ به معنای ادامه تحقق مأموریت های نبی اکرم (ص) ـ پذیرفته می شد «تمام نیازهای مادی و معنوی بشر» بدون آن همه ریاضات و زحمات تامین می‌شد؛ امری که «تمدن ها» متکفل آن می باشند. یعنی مدعیانِ تمدن ها می گویند ما تمامِ نیازهای مادی و معنوی شما را برآورده می کنیم.

لذا بعد از تشریعِ اولین مأموریتِ اصلی نبی اکرم (ص) که «برچیدنِ بت پرستی جلی از روی کره زمین» بود، مأموریتِ بعدی ایشان بعد از تحققِ «جامعه الهی» و تحققِ «حکومت الهی»، تشریعِ «تمدنِ الهی» بود. «تبیاناً لکل شی» بدین معناست که تمام نیازهای مادی و معنوی بشریت در قرآن و علم اهل بیت (ع) قرار گرفته است. لذا طبقِ روایتِ جناب قطب راوندی در «الخرائج»، حضرت سیدالشهداء قبل از روز عاشوراء به اصحاب خود فرمودند: «من اولین نفری هستم که در عالم رجعت به این دنیا باز خواهد گشت و هند و روم ـ که ظاهرا کنایه از شرق و غرب جهان است ـ به دستِ اسلام فتح خواهد شد و هیچ مبتلا به بلایی باقی نمی ماند مگر اینکه خدای متعال بلایش را به برکتِ ما از او رفع می کند.» لذا عالَمِ رجعت، عالمی است که بشریت بعد از هزاران سال حاضر شده است ولایت اولیای الهی را بپذیرد. امروزه بشریت چقدر ریاضت و زحمات و تحقیقات و... بر خود متحمل می شود تا انواع بیماری های روحی و ذهنی و جسمی را درمان کند! چقدر بیمارستان و دارو و... ساخته می شود تا مردم را درمان کنند!

حضرت (ع) در ادامه می فرمایند: برکت به گونه ای از آسمان نازل می شود که شاخه های درختان از کثرتِ میوه، نزدیک است که شکسته شود؛ میوه های تابستانی در زمستان خورده خواهد شد و بالعکس! و در ادامه به آیه ای استناد می کنند که مادر گرامیشان استناد کرده بودند: «ولو أن اهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض». سپس فرمودند: خداوند هدیه هایی به شیعیان ما اهل بیت اعطاء می کند که هیچ چیزی روی زمین بر آنها پوشیده نمی ماند تا این حد که وقتی شیعیان می خواهند از حالِ خانواده خود مطلع شوند بوسیله علم الهی بدون جابجاشدن بر احوالِ آنها آگاه می شوند. امروزه برای کسب اطلاع و ایجاد ارتباط در نقاط مختلف و دوردست از تلفن و موبایل و اینترنت و... استفاده می کنید. حکومت ها و دانشمندان چه هزینه ها و وقت ها و ریاضت هایی صرف کردند تا زیرساختِ این وسائل (ماهواره و کابل ها و فیبر نوری و...) را برای مردم جهان مهیا کنند! برای تعمیر و ارتقاء آنها چه هزینه هایی صرف می کنند! اما در عالمِ رجعت به برکت ولایت ائمه اطهار (ع) و از طریق علم الهی، تمام نیازهای مادی و معنوی بشر بدون کمترین زحمت و ریاضت برطرف خواهد شد.

در روایات هست که هنگام ایرادِ خطبه ای توسط امیرالمومنین، فرزند یکی از علمای اهل سنت از پدرش سوال می کند که چرا علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) پیراهن خود را تکان می دهد؟ آیا از شدت گرما چنین می کند؟ پدرش در پاسخ می گوید: «خیر! به برکت دعای نبی اکرم، گرما و سرما در علی اثر نمی گذارد بلکه او به خاطر زهدی که دارد تنها یک پیراهن دارد که آن را شسته اما هنوز رطوبت آن برطرف نشده و با این کار می خواهد آن را خشک کند.»

امروزه بشر برای سرمایش و گرمایش منازل و ساختمان ها و ماشین ها و ... چه هزینه ها و زحمات و تحقیقات و نیروی انسانی و تکنولوژی (بخاری و پکیج و لوله کشی گاز و برق و نیروگاه ها و...) دست و پا کرده است تا سرما و گرما او را اذیت نکند! اگر مردم ولایت اهل بیت (ع) را می پذیرفتند یکی از میلیون ها برکات آن، استحکام در برابر سرما و گرما بود و بشریت به هیچ یک از این زحمات و هزینه ها نیاز نداشت.

بعضاً مشاهده می‌شود که برخی، مومنین را در برابر دستاوردها و تکنولوژی کفار تحقیر می کنند که ببینید آنها به چه ابزاری دست پیدا کردند! این نگاه ناشی از عدم دقت در موضوع مأموریت نبی اکرم (ص) و اهل بیت ایشان (ع) و تشریع تمدن الهی و تامین همه نیازهای بشر در صورت تولی به ولایت اولیاء الله است. به همین دلیل است که جناب سلمان، با دستِ خود ظرفِ غذایی را که روی آتش بود، هم می‌زند بدون ِآنکه حرارتِ آن دستش را بسوزاند!

در نتیجه، مأموریتِ بعدی پیامبر (ص) بعد از «برچیدنِ کفر جلی»، «تشریعِ تمدنِ الهی» بود که علم آن در قرآن کریم و بر قلب نبی اکرم (ص) نازل شد؛ ولی همزمان خدای متعال به پیامبرش خبر داد که به دلیلِ غصبِ ولایت جانشینانِ بعد از او، «تحققِ تمدنِ الهی» تا زمانِ ظهور حضرتِ ولی عصر (عج) به تاخیر خواهد افتاد!

شب گذشته عرض شد که اشتباه بزرگی است که گمان شود دستگاهِ نفاق یک شبه پدید آمد و ولایت را غصب کرد! ایجاد نطفه نفاق در همان زمان حیات پیامبر اکرم (ص) از طریقِ جذب تمایلاتِ عمومی به سمت خود و زد و بندها با روسای قبایل توسط ائمه نفاق انجام می گیرد.

نمونه آن شهادتِ یکی از دختران پیامبر(ص) توسط یکی از منافقین بر اثر ضرب و شتم و عدم واکنشی از سوی مردم در برابر این جنایت بود! حداقل مطلب این است که دخترِ رئیس جامعه اسلامی _نه پیامبر خدا_ کشته شده است! علاوه بر اینکه هیچ واکنشی دیده نشد، قاتل در تشییع جنازه او شرکت کرد، در این لحظه پیامبر (ص) فرمود کسی که قاتل او بود برگردد، در غیر این صورت، او را معرفی می کنم! بعد از سه بار تکرار این جمله از سوی پیامبر (ص)، قاتل دست بر دل خود گذاشت و گفت دل درد گرفتم و می خواهم برگردم!

نمونه دیگر، خیانت هایی بود که توسط برخی صحابه در جنگ نسبت به فرمان پیامبر انجام شد و پیامبر آنها را خائن نامید ولی هیچ واکنشی از سوی مردم دیده نشد! در حالیکه خیانت کوچکتر از آن از جانب یکی از صحابه، منجر به ماجرای ستون توبه می شود! علی رغم ایجاد فتنه ای به این عظمت از سوی ائمه نفاق، امیرالمومنین (ع) بعد از غصبِ خلافت توسط آنها، چه مأموریتی را عهده دار شد؟

برای پاسخ به این سوال، می‌توان به آیه شریفه: «یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین» توجه کرد که از پیامبر می‌خواهد می فرماید با کفار و منافقین جهاد کند. از سوی دیگر روشن است که پیامبر (ص)، با منافقین جنگ نکرد. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ذیل این آیه شریفه می فرماید: مقصود خدای متعال از آیه شریفه، «یا ایها النبی جاهد الکفار بالمنافقین» است. یعنی بوسیله منافقین با کفار جهاد کن! شب گذشته عرض شد نبی اکرم (ص) به کمک امیرالمومنین (ع) به نحوی فرهنگِ جهاد با کفار را در جامعه اسلامی نهادینه کرده بود که منافقین علی رغمِ «شدت در دنیاپرستی» شان، مجبور شدند جهاد با کفار را ادامه دهند آن هم در حدی که دو امپراطوری بزرگِ روم و ایران را که ابرقدرتهای جهان بودند، فروپاشیدند!

امیرالمومنین (ع) با تحمل و صبر خود، میان سه دستگاهِ «کفر و نفاق و ایمان» توازن قدرت را به نحوی برقرار کردند تا آرمان های نبی اکرم محقق شود. یعنی از حق خودشان چشم پوشیدند تا منافقین مجبور شوند برای از دست نرفتنِ خلافتِ غصب شده، با کفار جهاد کنند و بت پرستی را از روی زمین نابود کنند و امنیت را برای اسلام و مسلمین تامین نمایند. این همان امنیتی است که برای یهودیان و مسیحیان تامین نشد! چرا که منافقین در امت موسوی و عیسوی، طوری جامعه الهیِ آن زمان را منحرف کردند که از شدت ضعف درونی، تحتِ سلطه کفار قرار گرفتند.

لذا عظمتِ فعلِ امیرالمومنین(ع) از این روند روشن می شود که بعد از شهادتِ همسر گرامیشان به آن وضعِ ناگوار، حضور خود را در جامعه نفاق با انواع موضع‌گیری‌ها و مشورت‌ها ادامه می دهند تا فروپاشی کفر و تامین امنیت برای کلمه توحید را بر منافقین تحمیل کنند. از این‌رو وقتی خلیفه دوم قصدِ شرکت در جنگِ نهاوند را داشت، امیرالمومنین (ع) به او مشورت می دهند که تو در جنگ شرکت نکن! اگر بر خلیفه مسلمین ضربه ای وارد شود کفار مسلط خواهند شد. پس می توان گفت تقیه امیرالمومنین (ع) نسبت به «دستگاه نفاق» و عدم قیام برای بازپس‌گیری حق خود، از یک‌سو به دلیل عدم همراهی مردم نسبت به ولایت و از سوی دیگر، به دلیل فعالیت منافقین در جهت آرمان بعثت یعنی «از میان برداشتن کفر جلی از روی کره زمین» بود.

ایشان با مدیریتی در توازن بین سه نظام انجام دادند، موفق شدند دستگاه کفر را توسط دستگاه نفاق از بین ببرند و همزمان دستگاه ایمان و ولایت را از نابودی نجات دهند که این رفتار به علمِ بسیار پیچیده ای نیازمند است. زیرا باید نسبت به «ظرفیتِ دستگاهِ کفر» و «ظرفیتِ دستگاهِ نفاق» و «ظرفیتِ دستگاه ایمان» علم داشت تا در توازن قدرت میان آنها، اراده خدای متعال را در عالم جریان داد. به همین دلیل است که پس از بعثت نبی اکرم، شکل آیات و معجزات الهی تغییر کرده و اگر انبیاء گذشته به همراه آیاتِ الهی (ناقه صالح و عصای موسی و دم عیسوی و...) مبعوث می شدند تا بر مردم اتمام حجت کنند، این نفسِ نفیسِ اهل بیت (ع) و موضع‌گیری‌های اجتماعی و تاریخی آنان در مدیریت دستگاه کفر و نفاق و ایمان است که با مردم اتمام حجت می‌کند و معجزه الهی است. یعنی علی ‌بن ‌ابی‌طالب که در اوج تنهایی و فشار از سوی تمامِ جامعه قرار گرفته است، چطور معادلات را سازماندهی می کند که منافقین مجبور به جهاد با کفار شوند!

لذا ذیل اکثر آیات قران که از عبارت «آیه» استفاده شده است، حضرات معصومین (ع) می فرمایند: آیاتِ الهی ما هستیم! شخصی که آن طور همسرش را به شهادت رساندند و او را در انزوای کامل قرار دادند و او را به تفرقه میان مسلمین متهم کردند، چه رفتار و موضع گیری در برابر آنها دارد که بعد از گذشتِ 25 سال از خانه نشینی او، همان مردم مبتلا به نفاق، حولِ او جمع می شوند. امیرالمومنین نیز در اوجِ کراهت و عدم تمایل نسبت به خواست آنها، به خاطرِ هدایتِ همین مردمِ خو گرفته به نفاق، حکومت را قبول می کنند.

لذا در زیارات به ایشان عرض می کنیم: «مولای! انت الحجه البالغه فلاتناقضت افعالک و لاتقلبت احوالک و لااختلفت اقوالک». لذا در تناظر با همین آیات است که در روایات آمده: روح القدس از خصوصیاتِ اهل بیت (ع) است که انبیاء گذشته نداشتند. یعنی اگر انبیاء گذشته برای انجام ماموریتهای خود به علم الهی از طریق نزول حضرت جبرائیل (ع) محتاج بودند، ائمه اطهار (ع) با استقرار روح القدس در قلب مقدس‌شان، دائما از علم الهی بهره‌مند بودند!

در واقع توجه به پیچیدگیِ مدیریتِ «سه دستگاه کفر و نفاق و ایمان در تمام تاریخ» است که ضرورتِ اعطاء 72 حرف از 73 حرف اعظم الهی ـ که در روایات به آن تصریح شده ـ را به ائمه اطهار (ع) روشن می کند، نه اینکه علم آنها منحصر در احکام فقهی فردی چون نماز و روزه و حج و... باشد! به همین دلیل است که در حساسترین حوادث تاریخ که از ائمه اطهار (ع) در مورد موضع گیری هایشان سوال می شود، آنها تماماً به آیاتِ قرآن استناد می کنند؛ چرا که در قرآن کریم، احکام «امت و حکومت و تمدن» وجود دارد. أشعث بن قیس از حضرت (ع) سوال طعن آمیز کرد که تو از زمانی که خلیفه شدی دائما می گویی من مظلوم بودم، من مظلوم بودم! تو که چنان شمشیر داشتی با آنها برخورد می کردی!

امیرالمومنین (ع) عملِ خود را به این آیه قرآن مستند کرد: «إنی خشیتُ أن تقول فرَّقتَ بین بنی اسرائیل و لم ترقُب قومی»! چون وقتی حضرت موسی (ع) هارون را توبیخ کرد که «چرا در برابر گوساله پرستی موضع نگرفتی؟»، در جواب گفت: «من ترسیدم که بگویی میانِ بنی اسرائیل تفرقه ایجاد کردی!» پس «احکامِ تفرقه» و «احکامِ وحدتِ کلمه» در قرآن است و علوم اصلیِ ائمه اطهار (ع) ناظر به این امور است.

نمونه دیگر از در بیان شریف امام صادق (ع) است که می فرمایند: «ألم تری إلی الذین قیل لهم کُفُّوا أیدیکم و أقیموا الصلاه و أتوا الزکاه»، در شأن امام حسن مجتبی (ع) نازل شده است که صلح را بر اساس این آیه مستند قبول کردند. یا وقتی از امام رضا (ع) سوال می کنند که چرا ولیعهدی مأمون را پذیرفتی؟ در پاسخ به آیه «إجعلنی علی خزائن الأرض إنی حفیظ علیم» استناد می کنند و می فرمایند: «یوسف (ع) خودش به پادشاه کافر پیشنهادِ وزارت داد ولی حاکم دولت اسلامی، من را مجبور به این کار کرد! پس حجت من اقوی است.» اساسا تأویل و تحریفی هم که نسبت به قرآن کریم انجام شد، تحریف احکام «امت و حکومت و تمدن» بود و تحریف و بدعت در احکام عبادات در درجات پایین‌تری از اهمیت قرار دارد.

همان‌طور که در برخی روایات از قول نبی‌اکرم به صحابه نقل شده که اولین چیزی که از دین خود نقض می‌کنید، ولایت است و آخرین چیزی که نقض می‌کنید، نماز است. لذا منافقین در احکام وحدت کلمه و جامعه اسلامی تأویل کردند و آن را به جماعت مسلمین منتسب کردند در حالی‌که جماعت مسلمین در صورتی که از اراده الهی تبعیت کند، ارزشمند خواهد بود. احکام حکومت و تعیین حاکم را بر اساس شورا و نظر اهل حل و عقد و روسای قبائل بنیان گذاشتند در حالی‌که این امر منوط به نص نبوی بود. احکام تمدن الهی را واژگونه کردند و روابط تمدنی در ایران و روم را وارد جامعه اسلامی کردند و روکشی از ظواهر مذهب بر آن کشیدند.

بعضاً ما گمان می کنیم قرآن فقط همین وجود کتبی آن است، در حالی که حقیقتِ قرآن آن چیزی است که بر قلب نبی اکرم (ص) نازل شده است! قرآن بر قلبی نازل شده است که 72 حرف از 73 حرفِ اسم اعظم الهی به او داده شده است و پیچیدگی علم قرآن به قدری است که اگر بشر تا میلیون ها سال هم ابرکامپیوترها را ارتقاء دهد، نمی توانند «معادلاتِ توازن بین سه دستگاه کفر و نفاق و ایمان» و نحوه برخورد با ظرفیت هریک را بر اساس «اراده خدای متعال» درک کنند.

لذا ائمه اطهار (ع) همچون انبیاء گذشته، مأمور به «ضربه زدن به جامعه کفر و نفاق» بودند اما بر اساس رضایت و علم الهی، نه اینکه بخواهند به معنای مادیِ انقلابی‌گری، به غوغاسالاری و ابراز تهور و جسارت و... بپردازند! آنها احکام «قیام و مبارزه و سکوت و تقیه و...» را از علم الهی و اراده خدای متعال گرفته و اگر مأمور به جنگ می شدند با تمام شجاعت می جنگیدند و اگر مأمور به سکوت می شدند با تمام قدرت بر کینه خود نسبت ائمه نفاق مسلط شده و سکوت اختیار می کردند! در عصر ما هم وقتی که حضرت امام (ره) از سال 43 تا سال 56 در اوج انزوا و فضای ساکت و پر از خمود بود، مجاهدین خلق به ایشان پیشنهاد همکاری دادند.

علی رغم اینکه چنین پیشنهادی از نظر «تئوری قدرت مادی» بهترین فضا برای خروج از انزوای ایشان محسوب می شد، ولی ایشان با تمام صلابت و شجاعت دست رد بر سینه آنها می زند! چرا که این عمل را متناسب با علم و اراده الهی تشخیص داده بود. اگر ما بخواهیم مال شخصی خود را از غاصبی بگیریم، سعی می کنیم یارانِ خود را زیاد کنیم تا بتوان آن مال را از دست او خارج کنیم! اما در زمانی که رژیم پهلوی اوج قدرتِ خود را می گذراند و جریان های مبارز از خط امام فاصله گرفته اند، حضرت امام (ره) یک ذره به این فکر نمی کند که از مسیری غیر از مسیرِ الهی، مبارزه خود را پیش ببرد.

لذا امیرالمومنین(ع) از طرفی، از طریق «مدیریتِ دستگاهِ نفاق»، «دستگاه کفر» را نابود کردند؛ از طرف دیگر دائما مراقب افعالِ منافقین بودند که جامعه اسلامی را به «کفرِ جلی» برنگردانند؛ و از طرف سوم به حفظِ «دستگاه ایمان»_ علی رغم کمی تعدادشان_ همت گماردند. اما در زمانِ خلافت عثمان، به دلیل فتوحات جامعه اسلامی و آشنایی آنها با فرهنگِ تمدنِ مادی روم و ایران، فرهنگ رفاه‌طلبی و کاخ‌نشینی وارد جامعه اسلامی شد. این در حالی بود که شیخین حتی در خانه خود هم به اندک غذایی اکتفاء می کردند.

لذا ورود فرهنگِ تمدنِ مادیِ ایران و روم ـ و به تعبیر امروزین آن: زندگی آمریکایی ـ به جامعه اسلامی، بر مردم سخت آمد و موجب خشم جامعه شد. لذا مردم با روحیه انقلابی گری غیرقاعده مند و مادی عثمان را کنار زدند و از حضرت درخواستِ خلافت کردند. حضرت با شروطی پذیرفتند ولی پذیرش حکومت از سوی ایشان به معنای تشکیل حکومتی با تکیه بر جامعه ناب اسلامی نبود. لذا پس از پذیرش خلافت، همان کسانی که به روابط نفاق‌آلود در امر قدرت و سیاست انس گرفته بودند، مدیریت امیرالمومنین را به چالش کشیدند و تهمت زدند که علی ‌ابن‌ابی‌طالب با روش مدیریت جامعه آشنا نیست. بله! امیرالمومنین(ع) هیچ گاه نمی‌خواست با تکیه به «تئوری قدرت مادی» و اخلاق امتیازدهی و قبیله‌گرایی و... جامعه را اداره کند و لذا در پاسخ به این اتهامات فرمود: «قَدْ یَرَی الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِیلَةِ، وَ دُونَهَا حَاجِزٌ مِنْ‏ تَقْوَی‏ اللَّهِ، فَیَدَعُهَا رَأْیَ الْعَیْنِ، وَ یَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لَا جَرِیحَةَ لَهُ فِی الدِّین‏» اما این مخالفت‌ها سرانجام مردم را از حول امیرالمومنین(ع) پراکنده کرد و زمینه شهادت ایشان را فراهم ساخت.

بعد از ایشان، امام حسن مجتبی (ع) دچار آن همه ابتلائات شد و در نهایت حکومت را دوباره غصب کردند و یارانش را شهید کردند و پدرشان را در منابر لعن و نفرین کردند و ایشان را در اوج انزوا و فشار قرار دادند. اما زمانی که معاویه بر منبر مسجد کوفه قرار می گیرد و امام حسن (ع) را در پله پایین تر از خود قرار می دهد تا از این طریق ایشان را تحقیر کند، امام حسن (ع) خطبه ای خواندند که معاویه گفت: «مانزلت علی الأرض إلا أظلمت علیّ الأرض، لقد هممتُ أن أبطش به و لکن رایت ان الإغضاء أقرب إلی العافیه» حسن بعد از خطبه از منبر پایین نیامد مگر اینکه دنیا بر من تیره و تار شد و تصمیم گرفتم او را بکشم اما دیدم رها کردنِ او به عافیتِ حکومتم نزدیک تر است. علی‌رغم این اتمام حجت و موضع‌گیری بی‌نظیر امام حسن مجتبی (ع)، کوفیان به حکومت معاویه تن دادند و بنی امیه نیز خلافت را به سمتِ سلطنت بردند. ان شاء الله شب آینده به تحلیل دوران امامت حضرت سیدالشهداء (ع) می پردازیم.

پی نوشت:

1. این مطلب فارغ از ملاحظه علل ایجاد بیماری هاست؛ که اگر به روایات در این باره رجوع شود روشن می شود که اساسا بیماری ها و دردها و آفت های کشاورزی و... همگی به دلیل گناهان بشری و اعراض از ولایت الهی بوجود آمده اند.


منبع: بی باک نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.bibaknews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «بی باک نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۸۸۵۲۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

محسن رضایی در جلسه شورای مرکزی شورای وحدت

در این جلسه آقایان دکتر باهنر و بادامچیان و دکتر متکی و حجت الاسلام پور محمدی مطالبی درباره اوضاع کشور و وحدت نیروهای انقلاب و مشارکت مردم در اداره کشور بیان کردند.

 

 محسن رضایی ضمن پاسخ به سوالات، پیشنهاداتی برای کارآمدی و تقویت عقلانیت جمعی در جبهه انقلاب ارائه کرد.

 

وی گفت: ما در عین داشتن قوی‌ترین نظام سیاسی در منطقه غرب آسیا در زمینه اداره کشور نیازمند هم افزایی و انسجام بیشتر وفاداران به نظام و نیروهای انقلاب هستیم.

 

 رضایی با بیان اینکه لازمه انسجام علاوه بر برادری نیازمند عقلانيت جمعی نیز است، خاطرنشان کرد: مردم در این انتخابات با عبور از جناح‌ها وگروههای سياسی نشان دادند که سیاسیون و دولتمردان و گروه‌های سياسی باید به عقلانيت جمعی اهمیت داده و در تقویت آن بکوشند. 

 

وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود ادامه داد: خوشبختانه درحوزه سیاست و دفاع و امنیت، کارآمدی وعقلانیت جمعی رشد قابل توجهی کرده است، اما در فعالیت های انتخاباتی و اقتصادی، نیازمند تقویت کارامدی وعقلانیت جمعی هستیم.

دیگر خبرها

  • مدیرکل حوزه ریاست کمیته امداد منصوب شد
  • برپایی همایش واقع‌گروی معرفتی در فلسفه اسلامی و چالش‌های پیش‌رو
  • محسن رضایی در جلسه شورای مرکزی شورای وحدت
  • لزوم کاهش آسیب‌های اجتماعی برای رسیدن انسان به جایگاه خلیفة‌اللهی
  • نگاهی به پدیدهٔ جدید اجتماعی: بِلایند دِیت یا ملاقات کور/ میل سوزان به تجمل خواهی بیمارگونه
  • جایگاه معلم و الزامات نظام متعالی آموزش و پرورش
  • کار معلمی در ادامه راه انبیاء الهی است
  • حوزه‌های علمیه مهمترین نقش تربیتی را در جامعه دارند
  • مدرک‌گرایی موجب ایجاد فاصله بین دانشگاه و جامعه کار می‌شود
  • عشق جوانان به ائمه اطهار (ع) وصف ناپذیر است