گشتي در موزهي عروسك و فرهنگ ايران عروسکها راوی فرهنگ ایران میشوند
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۱۲۳۴۳
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - آریا تولایی:
«موزهی عروسک و فرهنگ ایران» موزهای است برای افسانهها. فرهنگ شفاهی ایران پر از افسانهها و آداب و رسوم محلی است؛ افسانههایی که شاید خیلی از آنها را نشنیده باشی.
پوشش زن كرمانجي، از كردهاي شمال خراسان
شايد نداني که موجودات دريايي براي جنوبيها چهقدر محترماند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
راستي چهقدر با پوشش محلي زنان مناطق گوناگون ايران آشنايي داري؟ موزهي عروسک و فرهنگ ايران، جايي براي شنيدن اين افسانهها و غرقشدن در زندگي و خيالات مردمان بومي ايران است.
در يک ظهر گرم تابستاني، وارد افسانههاي قديمي مردمان روستاهاي ايران ميشوم. موزهي عروسک پر از داستان و افسانه است. «علي گلشن» و «مسعود ناصري»، چندسال پيش «موزهي عروسکهاي ملل» را تأسيس کردند و حالا بخش دوم اين موزه که بهتازگي افتتاح شده است، به عروسکها و آداب و رسوم مردم ايران ميپردازد.
اينجا هر عروسکي افسانهاي دارد. علي گلشن ميگويد: «ما براي هرعروسک که پوشش زنان محلي و منطقهاي از ايران را نشان ميدهد، يک افسانه انتخاب کردهايم تا اين افسانههاي محلي را به بازديدکنندگان، مخصوصاً بازديدکنندگان کودک و نوجوان منتقل و آنها را با داستانها و آداب و رسوم محلي آشنا کنيم.»
در کنار عروسک زني با پوشش اِوَزي (اوز: شهري در استان فارس)، داستان عروس اوز را مي شنوم. داستان دختري که عروس درخت کُنار ميشود. زني که براي بچهدارشدن از درخت کنار کمک ميخواهد و درخت بهشرطي به او کمک ميکند که وقتي دخترش بزرگ شد، او را عروس خودش کند.
سالها بعد وقتي دختر بزرگ ميشود، ناچار عروس درخت ميشود. روزها زير درخت کنار زندگي ميکند و شبها پسري را ميبيند که از درون درخت بيرون ميآيد و با او صحبت ميکند. روزي که دختر راز او را فاش ميکند، پسر براي هميشه ميرود و از اينجا سفر دختر براي پيداکردن او آغاز ميشود.
پوشش زني از چاهورز، جنوب استان فارس
مسعود ناصري ميگويد: «اين افسانهها سوژههاي خوبي هستند. ما ميتوانيم براي پژوهشهايمان يا در داستانها، تصويرگريها و... از اين افسانهها ايده بگيريم.
اين افسانهها گنجينهاي از فرهنگ ماست که متأسفانه در حال فراموششدن هستند. ما سعي کردهايم در اين موزه، ناشناختهها را معرفي و فرهنگ ناملموس و شفاهي ايران را به کودکان و نوجوانان منتقل کنيم.»
روي ساز دختر ترکمن، تصوير گرگي نقاشي شده است. علي گلشن دربارهي نقش مهم گرگ در زندگي ترکمنها توضيح ميدهد و ميگويد: «ما سعي کردهايم براي هرمنطقه يک تم محيطزيستي هم در نظر بگيريم و جانور شاخص منطقه را معرفي کنيم تا بتوانيم پيوندي بين فرهنگ و محيطزيست ايجاد کنيم.»
شماري از مسلمانان در برخي كشورهاي اسلامي عروسكهاي بدون چهره ميسازند.
عروسکهاي زنان بومي را «سارا حسيني» طراحي کرده؛ اما در ميان عروسکهاي هر منطقه، عروسکهاي دستساز محلي هم وجود دارند. آنها را علي گلشن و مسعود ناصري در سفرهاي خود از زنان محلي هديه گرفتهاند يا به سفارش آنها ساخته شدهاند.
بخش بعدي موزه، عروسکهاي «مژده دانشپژوه» از نويسندگان و مروجان ادبيات کودک نوجوان است. اينجا عروسکهاي «هوشنگ مراديکرماني»، «مرتضي مميز»، «صمد بهرنگي»، «جبار باغچهبان» و خيليهاي ديگر را مي بينيم.
علي گلشن در مورد اين بخش توضيح ميدهد:«اين بخش فرصتي فراهم ميكند كه با ديدن اين عروسكها بتوانيم اين بزرگان را به بچهها معرفي کنيم و دربارهي آثارشان صحبت کنيم.»
شترهاي حصيري در خراسانجنوبي
در طرف ديگر موزه، مجموعهي عروسکهايي مومي، با لباس و پوشش دورههاي مختلف تاريخي ايران قرار دارد.کودکان و نوجوانان ضمن مشاهدهي اين عروسکها، از حوادث مختلف تاريخي هم مطلع ميشوند و با آنها دربارهي اين حوادث صحبت ميشود.
علي گلشن به پردهي سفيدي اشاره ميکند و ميگويد: «در روزهاي آينده قرار است اينجا براي بچهها، با عروسکها نمايش سايه برگزار کنيم. همينطور بچهها ميتوانند پشت پرده بروند و با عروسکهايشان نمايش اجرا کنند.»
مسعود ناصري دربارهي ديگر برنامههاي موزه ميگويد: «بهزودي در موزه، شبهاي فرهنگي را برگزار ميكنيم و هرشب به فرهنگ يک منطقه مي پردازيم. شب ترکمن بهزودي برگزار ميشود.»
پوشش زني ازجزيرهي قشم
از سالن بيرون ميآيم و به طبقهي دوم ميروم. اينجا هم عروسکهايي با داستانهايي عجيب منتظرم هستند.
اينبار خانم راهنما، داستان «بوکه باران»ها، عروسکهاي کردي ويژهي مراسم بارانخواهي را برايم تعريف ميکند؛ همينطور از عروسکهاي «ليلي» مربوط به نورآباد ممسني که با يک نخ، رقص محلي ميکنند و درجشنها كاربرد دارند، سخن ميگويد.
خيلي از عروسکها چهره ندارند يا چهرهشان با نخهاي رنگي پوشيده شده است. وقتي دليل اين موضوع را ميپرسم ميگويد: «شماري از مردم کشورهاي اسلامي معمولاً براي عروسکها چهره نميگذارند. زيرا اعتقاد دارند با اينکار عروسک شبيه انسان ميشود و اينطوري آنها در کار خداوند دخالت کردهاند.»
گليمي با نقش شير روي ديوار نظرم را جلب ميکند. گليم مربوط به دختران بختياري است. آنها براي جوابدادن به خواستگارشان گليمي ميبافند و در پايان آنرا به خانوادهي همسر هديه ميدهند. اگر دم شير رو به بالا باشد نظرشان مثبت و اگر دم شير رو به پايين باشد، نظرشان منفي است.
عروسک همسر ناصرالدينشاه و دخترش، انيسالدوله و تاجالسلطنه را هم اينجا ميبينيم که نشاندهندهي پوشش زنان قاجارياند. انيسالدوله همسر مورد علاقهي ناصرالدينشاه، نخستين زني است که همراه شاه به سفر فرنگ ميرود، اما هنوز پايش به آن طرف مرز نرسيده او را بر ميگردانند!
در ميان عروسکهاي قاجاري، عروسکي صدساله به اسم «وَبي» هم حضور دارد. وَبي در زبان کردي بهمعني عروس است و اين عروسک قاجاري، از صندوقچهي مادربزرگي در سنندج به موزه رسيده است.
در بخش ديگر موزه ، عروسکهاي «باجي» حضور دارند. عروسکهاي تپلي که چهرهاي شبيه تصاوير شناخته شده از زنان دورهي قاجار دارند. باجيخانمها که رديف توي قفسه نشستهاند، عروسکهاي معطري هستند که درون آنها را با گياهان دارويي پر كردهاند و از آنها براي شناسايي عطر گياهان دارويي استفاده ميشود.
خانم راهنما توضيح مي دهد از آنجايي که صورت باجيها برجسته است، براي شناساندن عطر گياهان به نابينايان هم استفاده ميكردند.
«دوتوك» از عروسكهاي محلي بلوچستان در كنار سفالهاي منقوش سراوان بلوچستان
از طبقهي دوم که پايين ميآيم، فکر ميکنم بازديدم از موزه تمام شده است. اما ناگهان متوجه زيرزمين ميشوم. پلهها را پايين ميروم و با نمايشگاه ديگري روبه رو ميشوم. نمايشگاه اسباببازيهاي تاريخي!
اينجا اسباببازيها به تفکيک دورههاي تاريخي، دستهبندي شدهاند. از اسباببازيهاي گلي باستاني تا ماشينکوکيهاي همين چندسال پيش. سير تکامل اسباببازيها را ميبينم که از دستسازهاي ساده چوبي، به اسباببازيهاي کوکي فلزي و پلاستيکي ميرسند و بعدها برقي و پرسر و صدا مي شوند.
اولين ساختههاي شرکتهاي بزرگ اسباببازي هم اينجا وجود دارند. اسباببازيهايي که با يک کوک ساده، حرکتي را ايجاد ميکنند تا خوشحالي کودکي را فراهم کنند. البته خانم راهنما ميگويد که هنوز بخش اسباب بازيها کامل نيست!
در آخر هم فروشگاه موزه است که عروسکهايي دستساز را براي فروش گذاشتهاند. از موزه که بيرون ميآيم، داستانها و افسانهها پشت در ميمانند. فکر ميکنم چهقدر جاي اينگونه داستانها در زندگي امروزي ما خالي است. بهخودم قول ميدهم بهزودي به موزهي عروسک برگردم. يک بار بازديد براي شنيدن اين همه افسانه کم است!
موزهي عروسک و فرهنگ ايران، بخش دوم موزهي عروسکهاي ملل است که به تازگي تأسيس شده است. اين موزه در خيابان سعدي، کوچه فيات، پلاک دو قرار دارد. براي اطلاعات بيشتر با اين شمارهي 09360344672 تماس بگيريد.
عكسهاي نمايشگاه: محمود اعتمادي
در همین زمینه: قدمزدن در شهر قدیمی رشت قدمزدن در زیر اقیانوس شهری در میان بادها قصه اسباببازیها هم به سر رسیدمنبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۱۲۳۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امیر جدیدی در نقش منصور بهرامی ایفای نقش میکند
به گزارش صدای ایران از ایسنا، کمپانی فرانس تیوی حق پخش جهانی فیلم بیوگرافی «منصور» به کارگردانی «رومالد بولانژه» را در اختیار گرفته که روایتی از زندگی منصور بهرامی تنیسور مشهور از ایرانی و مهاجرت او به فرانسه، دست و پنجه نرم کردن با فقر و سپس به شهرت رسیدن در فضای بین المللی است.
امیر جدیدی بازیگر ایرانی که بیشتر برای بازی در فیلم «قهرمان» برنده جایزه بزرگ کن ۲۰۲۱ به کارگردانی اصغر فرهادی در سطح بین المللی شناخته میشود، نقش منصور بهرامی را بازی خواهد کرد.
این فیلم محصول مشترک فرانسه و بریتانیاست و «داون مک دانیل» با همکاری «فیلیپ دی لیون» نگارش فیلمنامه این فیلم را بر عهده داشتهاند.
منصور بهرامی تنیسور ۶۸ ساله متولد ایران، به دلیل سبک بازی سرگرم کننده و داستان زندگی خارق العاده اش، چهرهای محبوب در مسابقات بین المللی تنیس است.
او که در دهه ۱۹۵۰ در ایران به دنیا آمد، با استفاده از ماهیتابه به عنوان راکت شروع به یاد گرفتن تنیس کرد و از استخر به عنوان زمین بازی استفاده میکرد. او پس از انقلاب به فرانسه رفت و با فقر و بیخانمانی رو به رو شد و شبانه در خیابانهای پاریس پرسه میزد و روزها در رختکن استادیوم رولان گاروس میخوابید، اما هرگز امید خود را از دست نداد.
این فیلم نشان میدهد که چگونه بهرامی از طریق اراده قوی و تیز هوشی، پیچیدگیهای زندگی را بهعنوان یک مهاجر غیرقانونی طی میکند، در حالی که پیوندهای پایداری با نمادهای تنیس که استعداد او را میشناختند، ایجاد میکند تا رویای دوران کودکیاش را برای بازی در رولان گاروس محقق کند.
بهرامی همچنین به نشریه ددلاین گفت: در طول سالها خیلیها به من گفتهاند که داستان من برای اکران در سینما ساخته شده است، و بسیار مفتخرم که فیلمی بلند از زندگی من ساخته میشود و بسیار خوشحالم که رومالد بولانژه کارگردانی فیلم را بر عهده خواهد داشت. او نه تنها یک کارگردان هیجان انگیز است، بلکه مرد دوست داشتنی است. امیر جدیدی هم یک بازیگر استثنایی است و این واقعیت که او یک تنیس باز نیمه حرفهای است یکی از آن شانسهای بزرگ است. ممنون از داون مک دانیل برای نوشتن فیلمنامه زیبایی که همه ما به آن اعتقاد داریم. اگر داستان من بتواند الهام بخش مردم باشد و با آن لبخند بزند، مرد بسیار خوشبختی خواهم بود».
رومالد بولانژه نیز منصور بهرامی را یک قهرمان واقعی توصیف کرد که مقاومت و اشتیاق او الهام بخش افراد بیشماری بوده است و عنوان کرد که بسیار مفتخر است که سفر خارقالعاده او را به پرده سینما میآورم.
فیلم «منصور» امسال در بازار جشنواره کن به خریداران بینالمللی معرفی میشود.