Web Analytics Made Easy - Statcounter

گرگان- پژوهشگر تاریخ و فرهنگ گرگان معتقد است با تغییر نام گرگان به استرآباد فرهنگ فراموش شده و چهره های از یاد رفته این دیار دوباره احیا می شوند.

خبرگزاری مهر-گروه استان‌ها: چند سالی است که در شهر گرگان روز ۲۰ شهریور سالروز تغییر نام این شهر از استرآباد به گرگان به‌عنوان «روز گرگان» شناخته می‌شود. تاریخی که توسط شورای شهر انتخاب‌شده و همواره منتقدان زیادی داشته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گرچه بسیاری این اتفاق را به فال نیک می گیرند و حرکتی رو به جلو در راستای احیاء فرهنگ و تمدن بومی منطقه می دانند، اما اساس این مساله مورد انتقاد برخی پژوهشگران قرار گرفته اند. تاریخ شناسان و پژوهشگران گرگانی تغییر نام استراباد به گرگان اتفاق خوش یمنی نبوده که بخواهیم آن روز برای برای تجلیل گرگان انتخاب کنیم. آن ها معتقدند نام شهر گرگان باید به همان نام قبلی و ریشه‌دار خود یعنی «استرآباد» تغییر کند.

در این زمینه گفتگویی با علی بایزیدی، پژوهشگر تاریخ گرگان زمین که در زمان نام‌گذاری تاریخ ۲۰ شهریور به روز گرگان یکی از منتقدان اصلی آن بود انجام دادیم که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.

*شما از منتقدان انتخاب روز ۲۰ شهریور به‌عنوان روز گرگان هستید. علت چیست؟

درواقع من نخستین منتقد علنی و مستند این روز هستم و از اسفند سال ۱۳۸۸، زمانی که شورای اسلامی شهر گرگان در نظر داشت یک روز را به‌عنوان «روز گرگان» نام‌گذاری کند نسبت به این موضوع نقد داشتم. البته نقد من نقد در رابطه با چرایی انتخاب نبود، چراکه شهر تاریخی گرگان (استرآباد) یکی از شهرهای طبیعی، تاریخی و تأثیرگذار در طول تاریخ علم و ادب ایران­ زمین بوده و هست به همین دلیل نقد من در رابطه با گزینه‌های انتخاب بود.

*لطفاً بیشتر توضیح دهید.

از فهرست رخدادهای تاریخی عنوان‌شده برای انتخاب روز گرگان دو مورد ارتباطی به شهر گرگان نداشت یکی «روز ورود ابوعلی سینا به شهر گرگان» و دیگری «تصویب استان شدن گلستان» که در میان موارد دیگر بدترین گزینه­­ ممکن، تغییر نام استرآباد به گرگان یعنی بیستم شهریور ۱۳۱۶ بود که دست‌آخر، همین روز انتخاب شد و از سال ۱۳۸۹ روزی را که به نظر من باید عزا گرفت، جشن می­‌گیریم.

* چرا عزا؟

چون یکی از تاریخی ­ترین و ریشه ­ای­ ترین نام‌­های این سرزمین، یعنی نام استرآباد که به قول مرحوم استاد سید محمد محیط طباطبایی، قدمتش از دوران پرستش «عشتاروت» در آسیای غربی هم فراتر می­‌رود به ناگهان از پهنه­ نقشه ­های جغرافیایی ایران رخت بربست و به دست فراموشی سپرده شد و تمامی نامداران این شهر که تا پیش از سال ۱۳۰۵ و راه افتادن ثبت‌احوال و صدور سجل برای مردم ایران و انتخاب نام خانوادگی، به انتصاب شهرها شناخته می­ شدند، به ناگهان دچار یک فطرت تاریخی و جغرافیایی شدند و در این زمان که هشتاد سال از این تغییر نام می­‌گذرد، مجهول‌المکان هستند.

* لطفاً توضیح دهید چه کسی یا چه کسانی نام استرآباد را به گرگان تغییر دادند؟

این حرکت به دستور رضاشاه پهلوی در سفری که در سال ۱۳۰۵ به منطقه مازندران و گرگان داشت، انجام شد، طبق آن چیزی که در سفرنامه­ سپهبد فرج­الله بهرامی به رشته­ تحریر درآمده درواقع رضاشاه بعد از دیدار از برج تاریخی گنبد قابوس بن وشمگیر می‌گوید: «چون «گرگان» نام تاریخی و اسم قدیم این ناحیه است، امر دادم به هیئت دولت ابلاغ نمایند، که «استرآباد» را بعدازاین، به‌نام قدیمی و تاریخی این ناحیه «گرگان» بنامند،‌ زیرا مدت‌هاست که این اسم،‌ از این دشت و ناحیه، منتزع و متروک مانده است».

البته اولین­ بار این اتفاق در سال ۱۳۱۱ رخ داد. در فرمانی به تاریخ اول دی­ ماه که در روزنامه­ اطلاعات هم آمده نام منطقه استرآباد و صحرا به گرگان و دشت تغییر داده شد. در واقع از آن تاریخ به بعد به­ مرور نام استرآباد از السنه و افواه (دهان­ها و زبان­ها) افتاد تا جایی که عملاً از سال­ ۱۳۱۴ به بعد ما نامی از استرآباد در کتب و مطبوعات و نشریات نمی­ بینیم. در واقع ۲۰ شهریور ۱۳۱۶ و تصویبیه فرهنگستان، بیشتر یک اقدام صوری بود تا عملی. امیدوارم این آخرین آثار به جای مانده از دوران ستمشاهی نیز به یمن تصمیم نظام متعالی جمهوری اسلامی به بهترین شکلی ترفیع شود.

*به نظر شما چرا این تغییر نام از سوی رضا شاه انجام شد؟

در خصوص چرایی این اتفاق، درست است که رضاشاه عملاً احیای نام تاریخی گرگان را به­ عنوان دلیل مطرح کرده اما داستان این است که در آن دوران بحث از میان بردن نام ­های عربی از یک طرف، حرکت ­های به ظاهر ملی­ گرایانه از دیگر طرف، اندیشه­ های تجددطلبانه و ساختارشکنانه­ شاه پهلوی از طرف دیگر، همگی موجب شد تا این اتفاقات رخ دهد.

احیای نام تاریخی گرگان، امر مثبتی بود لکن با بی­ دانشی و بی ­تدبیری و نبود تسلط و اشراف تاریخی موجب شد تا این نام نود کیلومتر به غروب آفتاب نزدیک­تر شود. نام گرگان به شهر باستانی ویران­ شده­ گرگان تعلق داشت و در بهترین حالت باید به شهر گنبدقابوس تعلق می­گرفت اما چنین نشد و گنبدقابوس هم یک سال بعد در تیرماه ۱۳۱۷ به گنبدکاووس تغییر داده شد تا بی ­اطلاعان از تاریخ، امیر شمس­المعالی قابوس بن وشمگیر زیاری را به دلیل نام عربی اش ترجمه به کاووس کنند و تاریخ آل زیار را به کیانیان پیوند دهند.

*شما در ایام برگزاری روز و هفته گرگان، بیانیه­ ای با عنوان «احیای نامهای تاریخی و مسئله هویت» با امضای بالغ بر پنجاه نفر از فعالان فرهنگی استان منتشر کردید، حا که ۸۰ سال ازآن واقعه می‌گذرد و مردم دیگر به این نام ها عادت کرده‌اند علت این کار شما چه بود؟

در هر شهری از شهرهای بزرگ و مشهور ایران زمین که بروید به ­خوبی متوجه می‌­شوید که یاد مفاخر و مشاهیر و دانشمندان و ادبا و علماء چقدر مهم است و مردم آن شهر و دیار به این نام‌­ها افتخار می­‌کنند و نام آنها زینت­ بخش کوچه‌­ها و خیابان­‌ها و اماکن عمومی است. بخش اعظمی از شهرت یک شهر به همین پیشینه­ تاریخی و مشاهیر و مفاخرش بر می‌گردد. شیراز را خواجه حافظ و سعدی و دیگران شیراز کرده ­اند، تبریز را خواجه همام و ستارخان و باقرخان، اصفهان و رشت و مشهد و قزوین و کاشان و یزد و همدان و... نیز به همین ترتیب. حال ما با این همه استرآبادی و جرجانی که در این روزگار به هیچ موقعیت جغرافیایی مشخصی منتصب نیستند چه باید بکنیم؟

به بیان دیگر الان حدود ۱۰-۱۵ سال شاید هم بیشتر است که بر سر نام همیشگی و زیبای خلیج تا ابد فارس و مداخله­ غربی­ ها و نام ساختگی خلیج عربی مباحث زیادی می شود. چقدر کمپین تشکیل شده است. در سایت گوگل، رأی‌گیری می­‌شود، خلاصه یک جریان و جریان­بازی منطق ه­ایی به راه افتاده است و بگذریم که استعمارگران اروپایی و آمریکایی با چه نیات شومی به دنبال دامن زدن به این مسائل هستند لکن برای ما ایرانی­‌ها این نام بسیار بااهمیت است چرا که تاریخ پیشینه و سابقه و قدمت این نام از نخستین روزهای تمدن بشری بوده و هست و خواهد بود. در واقع هر نام­داری، به نامش شناخته می­‌شود، تاریخ و تاریخچه ­اش در می ­آید مورد بررسی قرار می‌­گیرد و نتیجه اینکه تغییر یک نام، می­‌تواند سالیان سال و قرن‌­ها تاریخ و پیشینه­ یک نامدار را دچار خدشه کندریال تحت تأثیر قرار دهدو بی­رنگ کند.

*فرض کنیم این تغییرات به همان نام­ های اولیه بازگردانده شد، چه تأثیری بر مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... دارد؟

هر انسانی وقتی به ژرفای تاریخ و پیشینه و افتخارات شهر و دیارش واقف شود، با انگیزه و غرور بیشتری کار می­ کند. جایگاه و شخصیت فرهنگی خود را بیش از پیش و بهتر از قبل حفظ می‌کند. در واقع هر انسانی که با استعدادهای خدادادی­اش دارای پتانسیل‌های رشد و توسعه و تعالی در حوزه­ های علمی، هنری، ادبی و... است وقتی از پیشینه و تاریخ منطقه ­اش مطلع باشد با انگیزه بیشتری مسائل را دنبال می­‌کند، تعهد بیشتری در خود و وجدان خود احساس می­کند، توقع بیشتری از خودش پیدا می­‌کند، چرا همچنان در همان شهرهای مشهور قدیم که نام بردم، وضعیت دنیای علم و فرهنگ و هنر و ادب، پیشرفته ­تر است و همان­ ها حرف اول و آخر را در این حوزه­ ها می‌­زنند، نمی ­خواهم بگویم صرفاً بسته به این تاریخ دارد اما قطعاً از عوامل اصلی و اساسی است. جامعه ­ای که تاریخ غنی­‌تری دارد، فرهنگ و تمدن در آن ریشه­ دارتر است، قطعاً در راه توسعه و پیشرفت، قوی­تر عمل می­‌کند. پس من روشنفکر، من آگاه، من اهل رسانه، موظفم و متعهدم که این گسست تاریخی، این فطرت ناخواسته و اجباری تاریخی را حل کنم.

*در یکی از مقالاتتان گفتید نام اصلی و همیشگی شهر تاریخی جرجان، در اصل گرگان بوده و اصلاً هیچ­گاه جرجان نبوده است. پس چرا تمایل به نامگذاری شهر گنبد به نام جرجان دارید.

نام شهر باستانی و تاریخی حوالی گنبدکاووس که الان به جرجان خوانده می‌­شود، در اصل و از ابتدای تمدن بشری، گرگان بوده است. لکن پس از سرنگونی پادشاهی ساسانی و ورود اسلام به ایران و علمی شدن زبان عربی در دنیا که در واقع زبان دنیای علم در قرون چهارم تا هشتم هجری، زبان تازی و عربی بوده است در نتیجه نویسندگان آن عهد، به‌­ویژه مورخان و جغرافی‌­نویسان و تذکره­ نویسان مخصوصاً آنها که از مناطق عراق، سوریه، مصر، یمن، شام و... به نگارش سفرنامه، کتب جغرافی و تاریخ مبادرت می­‌کردند، نام گرگان را به علت نبود حرف گاف، جرجان نوشته­‌اند و میزان این منابع از منابع فارسی­‌زبان خیلی بیشتر است.

پس از نابودی شهر تاریخی گرگان (جرجان) و از میان رفتن شهروندان آن شهر، آنچه در قرون بعدی برای امثال ما ماند، نام جرجان بود که در منابع مکتوب دیده می­‌شود و نام­‌های بی­شمار جرجانی که در تذکره‌­نامه‌­ها و تواریخ ماندند و به ما رسیدند؛ یعنی درست است که نام جرجان، نام اصلی و اساسی آن شهر نبوده و نیست، ولی نامی است که از قرن سوم هجری تا عصر حاضر در تمامی منابع و مآخذ تاریخی، ذکر شده و بالغ بر هزار شخصیت برجسته­ تاریخی با نام و پسوند جرجانی شناخته می­‌شوند. خب به نظر شما ما باید چه کنیم؟ ریشه­ هزار و دویست ­ساله­ این نام در متون تاریخی و شخصیت­‌های منتصب به آن، موجب می­‌شود که ناچار شویم از این نام عربی­‌شده بهره بگیریم. در واقع با احیای نام استرآباد برای شهر گرگان فعلی، نام جرجان برای گنبدکاووس و نام گرگان برای استان گلستان، همه نام­ های تاریخی احیا می­ شوند و هیچ نامی منتزع نمی ­ماند.

*تاکنون چه اقدامات عملی­ در این زمینه انجام داده­­ اید؟

در حال حاضر به همراه تعدادی از فعالان فرهنگی گنبد، فرهنگسرای جرجان­ زمین را به‌عنوان یک تشکل فرهنگی - تاریخی راه­‌اندازی و جلساتی را در این زمینه برگزار کردیم. این تشکل، در تلگرام هم در قالب گروه و کانال فعالیت دارد.

همچنین دیداری با امام جمعه محترم و فعال شهر گنبد هم داشتیم و مطالب و مقاصدمان را به ایشان منتقل کردیم. با برخی اصحاب رسانه هم صحبت­‌هایی داشته­‌ایم. در حال حاضر کمی جو عمومی و مردمی در گیر و دار انتخاب شهرداری و استانداری است اما ما برنامه ریزی ­های لازم را کرده ­ایم و اقدامات قانونی و عملی طی ماه­های آینده صورت خواهد گرفت.

منبع: مهر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۲۹۴۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کینه صهیونیستی به روایت مصری

خودت را بشناس! این بنیادی‌ترین گزاره‌ای است که از محور‌های مهم تمام مکاتب و نحله‌های باورگرا و ایمان‌محور بشری است. از دین‌های آسمانی تا آیین‌های فلسفی و بشری و مکاتب فکری؛ گفته شده بر سردر آکادمی سقراط همین سخن نقش شده بود. ما اسلامیان، خودشناسی را برابرنهاد با خداشناسی می‌دانیم. اما بس که از خودمان دور شده‌ایم یادمان رفته که هستیم و کسی که خودش را نشناسد، نمی‌داند که برای خودش باید چه کاری بکند و وظیفه و هدفش چیست؛ و اینجاست که مهلکه‌های ضربه‌خوردن و به کام بیگانه‌شدن آغاز می‌شود.

حشاشین و خیام و ابن‌سینا و... برساخته‌هایی هستند علیه ایران اسلامی پیرو اسلام ناب محمدی. فکری که پشت اینهاست بسیار فراتر و بزرگ‌تر از چنین محصولات فرهنگی و داده‌هایی است. به عبارتی باز هم این موج یورش به اسلام سیاسی و ایرانیت شیعه و اسلام‌گرایی سلسله‌وار ادامه خواهد داشت و ضمن سنگربندی فرهنگی بایستی به «پدافند فرهنگی» هم بپردازیم. جریانات ضدایرانی و اسلامی یکی از جریاناتی است که یهودیان تندرو و اسلاف امروزی آنها صهیونیست‌ها قرن‌هاست که به آن می‌پردازند و تلاش می‌کنند تمدن ایرانی را که سایه سنگینی در منطقه دارد، تحریف یا پاک کنند. این جریان سال‌هاست همواره در تاریخ و مستندات دست برده و امروز نیز با رسانه‌های جدید اعم از سینما و تلویزیون تلاش خود را مضاعف کرده است. یکی از متاخرترین این عملیات ضدتمدنی پخش سریال حشاشین است که اگرچه به نظر می‌رسد از سوی مصر ساخته شده، اما می‌توان ردپای ضدایرانی صهیونیست‌ها را در آن بازخوانی کرد. به همین بهانه نگاهی داریم به این سریال و در گفتگو با تنی چند از ایران‌شناسان و اسلام‌شناسان به جریانات تحریفی آن نگاه می‌کنیم.

یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید تاریخ را برندگان و فاتحان می‌نویسند و یک ضرب‌المثل هنری دیگر هم هست که می‌گوید کسانی که دوربین فیلمبرداری را در دو صنعت سینما و تلویزیون در دست دارند، روایت خودشان را از تاریخ تعریف و بیان می‌کنند. این گروه که سرمایه و فناوری پیشرفته تصویری را در اختیار دارند، تاریخ را آن‌گونه تعریف و تفسیر می‌کنند که خود دوست دارند و بیمی از آن ندارند اگر این نوع تعریف منجر به تحریف تاریخ و واقعیت‌ها شود. ژانر قدیمی و محبوب تاریخی یکی از گونه‌های شناخته‌شده تاریخ سینماست که از دیرباز فیلمسازان و تهیه‌کنندگان مختلفی از اقصی نقاط دنیا، با بهره‌گیری از این ژانر پرمخاطب گوشه‌هایی از تاریخ پرتلاطم و جنجالی دوران و اعصار گذشته را به تصویر کشیده و فیلم‌ها و سریال‌های پرخرجی را در معرض دید تماشاگران علاقه‌مند وکنجکاو قرار داده‌اند. سریال عربی «حشاشین/ قاتلان» یکی ازاین بی‌شمارسریال‌های تاریخی است که توسط دست‌اندرکاران صنعت تلویزیون مصر تهیه وپخش شده است. این سریال ۳۰قسمتی درباره ظهورحسن صباح وجنبش اسماعیلیه در قرن یازدهم هجری است.

ضدهالیوودی ارتجاعی

از مصر به‌عنوان مهم‌ترین کشور جهان عرب نام برده می‌شود که دو صنعت سینما و تلویزیون قوی دارد. در میان کشور‌های عرب‌زبان منطقه خاورمیانه، خلیج‌فارس و شمال آفریقا، شاید نتوان کشور دیگری را پیدا کرد که دو صنعت فیلمسازی و مجموعه‌سازی در آن رونق فراوانی دارد و با جذب انبوه تماشاگران، داعیه مبارزه و مقابله با تولیدات دنیای غرب و در رأس آن هالیوود را دارد. سریال حشاشین که با سروصدا و جنجال زیاد در ایام ماه رمضان روی آنتن این کشور عرب‌زبان رفت (و خیلی زود مشتریان و تماشاگران زیادی در سایر کشور‌های جهان عرب و حتی بین فارسی‌زبانان پیدا کرد) با هزینه‌ای ۱۲ میلیون دلاری تهیه شده که برای صنعت سرگرمی یک کشور در حال رشد، رقم کلانی به حساب می‌آید. برنامه‌سازان مصری از ماه رمضان به‌عنوان زمانی مناسب برای مقابله با تولیدات هالیوودی اسم می‌برند و عقیده دارند حال و هوای این ماه مبارک به‌گونه‌ای است که مردم روزه‌دار بیشتر به‌دنبال تماشای سریال‌هایی به زبان بومی با داستان‌هایی محلی هستند. با این حال، گمان بسیاری بر این است که ادعای مقابله با هالیوود، بهانه خوبی به دست سریال‌سازان مصری نمی‌دهد که دست به تحریف تاریخ بزنند و آن را به شیوه موردپسند خود به نمایش بگذارند.

تحریف به نفع چه کسی؟

بنا به گفته سازندگان مجموعه، داستان حشاشین با در رأس قرار دادن زندگی و فعالیت‌های حسن صباح تلاش دارد نگاهی عمیق به گروه و جنبش حشاشین و توانمندی‌های استراتژیک آنها و همچنین راه و روش‌های پررمز و راز آن داشته باشد. پیتر میمی، کارگردان سریال آن را اثری جذاب و سرگرم‌کننده توصیف می‌کند که با خود آموزه‌های زیادی دارد و برای بینندگانش در حکم یک کلاس کامل تاریخی است! او و عبدالرحیم کمال، نویسنده فیلمنامه مدعی هستند که داستان‌شان برگرفته از رویداد‌های تاریخی است که در قرن ۱۱ رخ داده و آنها با بهره‌گیری از این ماجراها، فیلمنامه‌شان را نوشته‌اند. این در حالی است که پس از پخش سریال در لبنان، بسیاری از آن به‌عنوان یک سرقت هنری اسم بردند و گفتند فیلمنامه حشاشین دقیقا برگرفته از داستان یک رمان پرخواننده لبنانی به نام «سمرقند» است که توسط امین معلوف، نویسنده فرانسوی لبنانی‌تبار نوشته شده است. رسانه‌های لبنانی حتی تا آنجا پیش رفتند که احتمال شکایت مالکان کتاب علیه سازندگان مجموعه را مطرح کردند. این همه در حالی اتفاق افتاد که سازندگان سریال در رابطه با انتقاد‌های دیگری که نسبت به عدم رعایت نکات تاریخی داستان مطرح شد، گفتند آنها خودشان را متعهد به رعایت جزئیات تاریخی ماجرا نکرده و فقط از آن تاریخ الهام گرفته‌اند! منتقدان هنری و ادبی با کنار هم گذاشتن این دو موضوع، صحبت از دوگانگی و تضاد گفتار سازندگان حشاشین کردند و نسبت به این عدم صداقت و دروغگویی موضع گرفتند.

واقعیت کجاست؟

بنا بر روایات تاریخی، با زوال قدرت فاطمیون در مصر نهضت اسماعیلیون خاتمه نیافت و جنبشی که تحت رهبری حسن صباح شکل گرفت به مدت ۱۷۰سال دنیای اسلام را تحت تاثیر خود قرار داد و پس از حمله مغول و سقوط قلعه الموت (به‌عنوان مرکز و پایگاه صباح و پیروانش) بود که این جنبش به آخر رسید. داستان سریال چهره‌ای منفی از صباح و پیروانش ارائه می‌دهد و حتی منتقدان تاریخی می‌گویند نوع گریم بازیگر نقش حسن صباح به‌گونه‌ای است که چهره رهبر داعش را به یاد می‌آورد. نوع روایت داستان هم به گونه‌ای است که بیننده ناخودآگاه تشابهاتی بین آن و داستان جریانات ارتجاعی معاصر منطقه خاورمیانه و اطراف آن همچون افکار گروه داعش، طالبان افغانستان و حتی اخوان المسلمین مصر پیدا کند. این موضوع حتی عمیق‌تر هم قابل بررسی است، زیرا تصویری که رسانه‌های غربی از داعش و گروه‌های تکفیری در ذهن مخاطبان خود ساخته‌اند، آنها را منتسب به فرهنگی ایرانی دانسته و حالا از این تصویر جعلی در صنعت سریال‌سازی و سینما بهره می‌برند. این موضوع را می‌توان در زمینه روایت داستانی که به تاریخ‌نگاری مارکوپولو، جهانگرد معروف هم نزدیک است، بررسی کرد. این سیاح در رابطه با حسن صباح و قلعه‌الموت ادعا کرده بود او در پشت قلعه‌اش باغی درست کرده بود که شبیه روایاتی است که از بهشت توصیف شده است. طبق این ادعا، صباح در این باغ ازدختران وزنانی نگهداری می‌کرد وبه پیروانش موادمخدر (حشیش) می‌داد (نام سریال هم با نگاهی به این موضوع انتخاب شده است) و پس از هوشیاری آنها، وعده بهشت به پیروانش می‌داد تاآنهابه عنوان فدایی، جان‌شان را نثار کنند.

تصویرسازی دروغین غرب

این مورخ مدخل‌هایی نیز دردایره‌المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، ایرانیکا ودانشنامه اسلام نوشته است. او تاریخی‌بودن سریال «حشاشین» را زیر سؤال برده و درستی روایت آن را به چالش کشیده است. دفتری همین دیدگاه را در رابطه با بازی ویدئویی مربوط به گروه اسماعیلیه (که طرفداران زیادی در کشور‌های عربی دارد) نیز مطرح و تردیدهایش نسبت به اصالت این اظهارات را بیان می‌کند. به باور او، هم بازی ویدئویی و هم سریال تلویزیونی هیچ‌یک عدالت را نسبت به اصل ماجرا رعایت نکرده‌اند. به گفته او: «آنچه در سریال ارائه می‌شود توهمات و ذهنیات سازندگانش است که ریشه در دیدگاه‌های غلط و جاهلانه جنگجویان صلیبی و تاریخ‌نگاران غربی و مسیحی دارد که با جنگ و ویرانی خودشان را به سرزمین‌های مقدس رساندند و در سال ۱۰۹۹ اورشلیم را با شمشیرهای‌شان فتح کردند.»

استفاده صلیبیون از اختلافات شیعه و سنی

دفتری حتی برگزیدن نام حشاشین برای صباح و طرفدارانش را به صلیبیون نسبت می‌دهد که نخستین بار آنها از این واژه استفاده کردند. صلیبیون بعد از فتح شهر نیزاریس سوریه، درک غلط خود از این موضوع را عمومیت دادند: «در آن ایام، اهالی شهر که شیعه بودند دشمنانی در بین مسلمانان سنی داشتند. این گروه سنی از طرف مقابل خود با عنوان حشاشیون اسم می‌بردند. اگر به معنی این کلمه دقت کنید، به معنی کسی است که افیون مصرف می‌کند. بهره‌گیری از این کلمه کمک می‌کرد تا افرادی با روحیات اخلاقی سطح پایین که سابقه اجتماعی موجه و مناسبی نداشتند، نهایت سوءاستفاده را از این موضوع و نام داشته باشند.»

تحریف مبارزه با اشغالگر به تروریسم

اما این تاریخ‌شناس و عضو تیم مشورتی دانشنامه اسلام، موضوع را از منظر دیگری مورد بحث و مطالعه قرار می‌دهد، جنبه‌ای که کاملا در تضاد با داستان ادعایی سریال حشاشین است. دفتری این طور ادامه می‌دهد: «برای درک درست تاریخی و تحلیل درست، باید به دورنما و چشم‌انداز سیاسی و مذهبی موجود در قرن یازدهم نگاه کرد و آن‌را مورد توجه قرار داد. در آن زمان، آنچه که امروز آن‌را کشور ایران می‌نامیم تحت کنترل ترک‌های سلجوقی بود و حسن صباح انقلابی را علیه آن رژیم سنی مذهب آغاز کرد. این یک واقعیت است که بنیان و اساس سیاست حسن قلعه بر پایه ترور بنا شد، اما آن‌را باید در چارچوب مبارزه با اشغالگر تعریف و بررسی کرد و امروزی‌کردن آن شخصیت و دوران زندگی‌اش به‌عنوان منبع و منشا ظهور تروریسم اساسا غلط است. این یعنی تحریف تاریخ و واقعیت‌ها. حسن الموت را در کوه‌های شمال محدوده پرسیا در شرایطی بنا کرد که یک ارتش بسیار پرقدرت و مجهز سلجوقی مقابلش قرار داشت. او می‌دانست که نمی‌تواند با چنین ارتشی رودررو شود، زیرا سپاهی در آن حد و اندازه نداشت. به‌جای آن، او چهره‌های اصلی دولت سلجوقی را نشانه گرفت، امیر به امیر و محل به محل.»

غرب چگونه رد پای تروریستی خود را پاک می‌کند؟

برخلاف آنچه داستان سریال به‌دنبال القای آن است، طرفداران حسن پیشروان تروریست‌های معاصر نیستند و دفتری در توضیح آن چنین می‌گوید: «آن‌ها هیچ وجه اشتراکی با تروریست‌های امروزی ندارند. در وهله نخست، دلیل این دو در رابطه با اقدامات‌شان یکی و همسان نیست. آنچه باعث شد تا اسماعیلیون دست به اسلحه ببرند، هیچ تناسب و سنخیتی با دست به اسلحه‌ای که تروریست‌های امروزی منطقه برده‌اند ندارد و یکی نیست. ترور‌های آنها کاملا هدفمند و گلچین‌شده بود، با قصد به‌وحشت‌انداختن عموم نبود و به مردم بی‌گناه آسیبی نمی‌رساند. حتی آنها مخترعان موضوع ترور نبودند. قبل از آنها از یک‌سو صلیبیون و از سوی دیگر خود سلجوقی‌ها گسترش‌دهنده این حرکت بودند. طرفداران حسن طی ۳۴ سال فعالیت او، در کل فقط ۵۰ ترور انجام دادند. شمار ترور‌های طرف‌های مقابل، بسیار بیش از اینهاست.»

آدرس غلط صلیبیون

این مورخ همچنین به این نکته مهم اشاره می‌کند که جنگجویان صلیبی هیچ وقت نتوانستند ماهیت ایثار‌های طرفداران حسن را به درستی درک کنند. به همین دلیل، برای توضیح این امر سراغ ساخت روایت‌های دروغین و غلط پیرامون وعده‌های مقبول و دوست‌داشتنی حسن به آنها برای قربانی کردن جان‌شان رفته است. دفتری در پایان به تماشاگران سریال حشاشین توصیه می‌کند: «فقط این نگاه را باید به یاد داشته باشند که اکثر داستان‌هایی که درباره آن دوره تاریخی تعریف می‌شود، توسط صلیبیون بازگو شده که از خاورمیانه به خانه‌های‌شان در اروپا برگشتند. تا زمانی که این افسانه‌ها فقط از جانب یک طرف ماجرا بیان شود که هیچ تناسبی با آدم‌ها و داستان واقعی ندارند، نمی‌توان از یک روایت خوب، معقول، درست و واقعی صحبت کرد.»

منبع : همشهری آنلاین 

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • همه تاریخ خوان باشیم و تاریخ را بدانیم
  • کتاب «چالش‌های تاریخی» اثر سلیمی نمین رونمایی شد
  • مراسم رونمایی از کتاب چالش های تاریخی
  • «دست‌های فیلمسازان ما را در پروژه‌های تاریخی بسته‌اند»
  • نق‌نق‌‌نویسی داستان اجتماعی نیست
  • ۷۰ اثر موزه شوش مرمت شد
  • آزادسازی ۱۰ هکتار از زمین های کشاورزی گرگان
  • این نقاشی چگونه تاریخ پارچۀ «جین آبی» را تغییر می‌دهد؟ (+عکس)
  • کینه صهیونیستی به روایت مصری
  • این نقاشی تاریخ پارچه «جین آبی» را تغییر داد؟