پشت پرده اصولگرایی به روایت حافظی
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۳۶۳۶۱
«بنده هم الزام در نپرداختن به مسائل دوره قبل را برای اعضای این دوره شورا شنیدهام و این آزمونی برای شورای پنجم خواهد بود.» آفتابنیوز : «در دولت احمدینژاد ١٨ ماه رئیس سازمان تأمین اجتماعی بود و مدتی هم مدیرعامل سازمان بیمه خدمات درمانی. هم با باقر لنکرانی کار کرد و هم با مرضیه وحیددستجردی؛ دو وزیر بهداشت دولتهای نهم و دهم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گزیده پاسخهای حافظی به خبرنگار شرق را با هم میخوانیم:
- بنده همان حافظی که بودم، هستم.
- خط قرمزهای من، اصل نظام، رهبری و منافع و حقوق مردم بوده و هست و از اول هم هیچ تعهدی به هیچ گروه سیاسی نداشتم.
- در ابتدا که وارد شورا شدم احساسم این بود که همه با هم قرار است تلاش کنیم مشکلات مردم و شهر را شناسایی و برای رفع آن برنامهریزی کنیم اما بعد از پنج، شش ماه فهمیدم که فضا اصلا فضای دیگری است و چنین نگرشی که داشتم نگرش عمومی نیست.
- موضوعات مختلفی در دستور صحن شورا میآمد ولی به نتیجه نمیرسید، مثل گزارشهای حسابرسی که در دستور کار قرار میگرفت و ما میدیدیم اتفاقاتِ رخ داده با منافع مردم تعارض دارد ولی دوستان به این تعارضها به طور جدی توجه نمیکردند و حتی حمایت هم میکردند؛ به طوری که چند مرتبه یکی از اعضا در صحن علنی به من پرخاش میکرد و من تعجب میکردم که چرا چنین واکنشهایی در برابر طرح ایرادها نشان میدهند؟ به جای همکاری و استقبال از کار کارشناسی و پیگیری، پرخاش و بیاحترامی میکردند. در برابر این رفتار سکوت کردم و بعد از جلسه اصولگرایان آمدند و عذرخواهی و تشکر کردند که سعه صدر داشتم و واکنش نشان ندادم. بعد از مدتی و به مرور به عمق مشکلات پی میبردم و بیتفاوتی آقایان و همراه شدن آنان با این تخلفات را میدیدم و تعجب میکردم که چرا با قیافه و به اسم اصولگرایی تخلفات را میبینند اما به واسطه مسائل سیاسی و جناحی چشم میبندند و حتی حمایت هم میکنند.
- بعد از یک سال به این تصمیم رسیدم تا حداقل دِینی از مردم به گردنم نباشد و کنارهگیری کنم اما در نهایت با مشورت یکی از دوستان امین و مورد وثوق خودم این تصمیم تغییر کرد و ادامه دادم.
- گفتند حافظی پایداریچی است و قصد تخریب شهردار را دارد. با پایداریها تماس گرفتند و گفتند جلوی حافظی را بگیرید و آنها گفتند ما با حافظی مراودهای نداریم. بعد گفتند دنبال تخریب قالیباف است که احمدینژاد رأی بیاورد که با گذشت زمان ثابت شد چنین گمانهای صحت ندارد. گفتند حافظی رفیق شفیق قاضی مرتضوی است و مشخص شد با مرتضوی هیچ حشر و نشری نداشته و او را بیشتر از ٢٠ دقیقه در کل زندگیام ندیدهام؛ آن هم در صف کارت پرواز فرودگاه. بعد گفتند این موضعگیریها را برای قرار گرفتن در فهرست اصلاحطلبان شورای بعدی از خود نشان میدهد که این هم دروغ از آب درآمد و خلاصه مانده بودند، چگونه توجیه کنند.
- مکاتباتی از دفتر رئیسجمهور (وقت) داشتم که ٥٠ نفر مشخص را با هزینه تأمین اجتماعی به مشهد ببرید. طبعا بنده هم نمیپذیرفتم که با پول سازمانی که منابع آن متعلق به قشر محروم و کارگر است که حق بیمه برای روز مبادایش پرداخت میکند، افرادی را به سفر زیارتی بفرستم. نامه از دفتر رئیسجمهور میآمد که آقای فلانی را استخدام کنید. هر استخدام، آزمون و مراحل رسمی و قانونی دارد و باید طی شود. بنابراین روی نامه، به معاون مربوطه مینوشتم طبق ضوابط قانونی اقدام شود. چنین درخواستهایی به سازمان (تامین اجتماعی) میرسید و بنده هم اینگونه برخورد میکردم و طبعا برای آنها قابل قبول نبود.
- مرضیه وحید دستجردی (وزیر بهداشت دولت احمدینژاد) زیر پای ما را خالی کرد!
- یک روز آقای شیخالاسلامی، وزیر رفاه تماس گرفت و گفت: «از دفتر رئیسجمهور تماس گرفتهاند که خانم وحید دستجردی میگوید حافظی دارد نظام سلامت را به هم میریزد و آقای احمدینژاد هم میگوید او وزیر است. من نمیتوانم او را بردارم. شما حافظی را بردارید.» من هم گفتم اشکالی ندارد. همین حالا حکم بزنید و برای سازمان، سرپرست تعیین کنید.
- هیچوقت وزارت بهداشت مجری خوبی برای نظام ارجاع و پزشک خانواده نخواهد بود اما بیمهها برای این کار مطلوب هستند چون به شدت هزینههایشان کم میشود. تا زمانی که نظام ارجاع و پزشک خانواده در وزارت بهداشت است، هیچوقت موفق نمیشود چون درآمدهای آنان کم میشود.
- واقعا با شروع به کار خانم دستجردی (در وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی) ۷۰ درصد از حجم کارهایم کم شد و حقوقم هم اضافه شد و بنده میتوانستم مماشات کنم و ادامه بدهم و به مدت چهار سال دیگر معاون وزیر بمانم ولی این رویه مورد پسندم نبود.
- تغییرات ساختار وزارت بهداشت که با نفوذ آقای باقر لاریجانی و خارج از اصول علمی صورت گرفت، با بهانه این مداخلات که خارج از تفاهم اولیه با وزیر بود، استعفا دادم و خارج شدم.
- خانم دستجردی چون قبلا نماینده مجلس بود، به مجلسیها توجه خارج از چارچوب داشت. جلسات ثابتی که تا دیروقت ادامه داشت و نمایندگان مجلس به ترتیب میآمدند و هر آن چه را در ارتباط با حوزه انتخاباتی خود میخواستند، مطرح میکردند و خانم دستجردی هم میدانست که رگ خواب مجلس را میتواند اینگونه در دست بگیرد. به شدت سعی میکرد مجلس را پشتیبان خود نگه دارد و به آنها خارج از عرف و ضوابط و سطحبندی امتیاز میداد.
- همان اوایل شورا (دو ماهه اول) دو نفر با فاصله زمانی از شهرداری آمدند اما آنها افراد دارای جایگاه و پست سطوح بالا نبودند. کارمندانی بودند که شاید میخواستند محک بزنند و گفتند شما هر قسمتی از شهرداری، هر مشکلی را که خودتان و دوستان و اقوام داشته باشید، به ما اعلام کنید تا مرتفع کنیم. قطعا فردی کارمند در رده پایین به خودش این اجازه را نمیدهد که بیاید به عضو شورا چنین حرفی بزند مگر این که از او خواسته باشند و مأموریت داشته باشد. تهدیدها مستقیم و جدی نبود. این اواخر نگرانیهایی بود. مثلا وقتی میگوییم جمعآوری پسماند باید به مزایده گذاشته شود تا ٣٥٠ میلیارد تومان در سال از جیب مردم هزینه نکنید و در عین حال باید از کسی که زباله را جمع میکند، پول بگیرید. این پول به جیب عدهای میرفت، بنابراین دوستان و اطرافیان به شوخی میگفتند حافظی دیهات چقدر است که از این حرفها میزنی؟ بحثها در این حد بود و بالاخره عدهای ارتزاق میکردند و میکنند و با صحبتهایم منافع عدهای تهدید میشد.
- اصلاحطلبان و اصولگرایان در پایان دوران شورای چهارم به طور جداگانه جلسه داشتند که در جلسات ماههای آخر شورا، اصولگرایان دیگر من را دعوت نمیکردند. در جلسات هماهنگی قبل از آخرین انتخابات هیاترئیسه برای سال چهارم شورا اعلام کردم که به عنوان نایبرئیس میخواهم کاندیدا شوم و به اصولگرایان گفتم نمیخواهم به من رأی بدهید اما حرفها را بشنوید و به بهترین فرد رأی بدهید و بعد هم این آیه قرآن را خواندم «و بشر عبادیالذین...» و گفتم آن دنیا از شما نمیپذیرند که بگویید چون آقای سروری و آقای چمران گفتند ما رأی دادیم. بعد از این صحبتهای بنده، آقای چمران گفت این حرفهای شما قرآن سر نیزه کردن است. منافقان از آیات قرآن سوءاستفاده میکردند و این رفتار شما منافقانه است.
- از زمانی که شورا رسمیت پیدا کرد تا همین امروز فقط یک بار در دفتر ایشان (محمدباقر قالیباف) جلسه داشتم و آن هم به دعوت آقای مسجدجامعی در سال اول بود. جلسه هم درباره بافت فرسوده بود و من گفتم ارتباطی ندارد اما آقای مسجدجامعی تأکید بر حضورم داشتند. غیر از این اتفاق، برخی جلسات شورا بود که ایشان تشریف داشتند و یک بار هم همراه اعضای دیگر شورا در واگنسازی حضور داشتیم برای بازدید و بهرهبرداری از چند واگن اما به جز اینها یک جلسه دیگر بود که اوایل سال دوم شورا داشتیم. بعد از این که چالش من با شهرداری عیان شد، آقای دکتر سیدمسعود خاتمی، کسی که سالها با او در بنیاد جانبازان کار کردهام، با من تماس گرفت و گفت چه خبر است و چرا اینطور موضعگیری میکنی؟ گفتم وقت بگذارید تا برایتان توضیح بدهم. متعاقبا در جلسهای برای ایشان توضیح دادم که چه اتفاقات و تخلفاتی در حال انجام است و آقایان چشم بستهاند. نهایتا قرار شد جلسهای چهارنفره با آقایان سروری و قالیباف داشته باشیم که بنا بر درخواست بنده، خارج از دفتر شهردار و در دفتر سروری حوالی خیابان فردوسی برگزار شد. در آن جلسه از تخلفات عدیده شهرداری و بیتفاوتی قالیباف صحبت کردم. قالیباف در آن جلسه گفت گزارشهایی را که راجع به مدیرانم میآید برای بازرسی میفرستم و صحت و سقم آن را بررسی کرده و اگر درست باشد، حتما عزل میکنم ولی به حافظی و سروری آن قدر اعتماد دارم که اگر بگویند آقای فلانی را بردار، بدون بررسی این کار را میکنم. در پاسخ به این موضع شهردار گفتم، آقای قالیباف این موضع شما، دیگر اسمش مدیریت جهادی نیست. این مدیریت منفعلانه است که نشستهاید تا به شما متخلف را معرفی کنند؛ مدیریت جهادی یعنی سازوکاری ایجاد کنید که کسی نتواند تخلف کند. حاصل آن جلسه همین حرفها بود و نتیجهای نداشت و بعد قالیباف مسیر خودش را رفت و حافظی هم مسیر خودش را رفت.
- به من پیشنهاد مستقیمی نشد به جز تعاونی مسکن شورا که تشکیل شد و نامهای آمد که با فلان مبلغ عضو شوید که قبول نکردم و نوشتم این کار در شأن شورا و اعضای آن نیست. بعد از آن دیگر اطلاعی ندارم که چه کردند.
- هیاترئیسه شورا خودش هم میدانست که هیاترئیسه صوری است و شرح وظایف قانونیاش اجرایی نمیشد و همواره آقای چمران شخصا تصمیم میگرفت و بعضا اعضای هیاترئیسه انتقاد هم داشتند اما به جایی نمیرسید و همه چیز کاملا قائم به فرد بود. در مورد اقدامات هم بسیاری از موضوعات یا متوقف میماند و به نتیجه نمیرسید یا روند کند میشد.
- یک بار یکی از دوستان پیشنهاد کرد شخصا برو و حرف بزن و حتی بگو میخواهم به منزلتان بیایم و حرف بزنیم و اینطوری دیگر نه نمیگوید و حرفت را بزن و با هم سنگتان را وابکنید بنده قبول کردم و پیشقدم شدم و گفتم اگر اجازه بدهید یک جلسه منزلتان بیاییم اما قبول نکرد و گفت: «نیازی نیست.» من تا این حد هم پیش رفتم و بیشتر از این از دستم برنمیآمد اما نپذیرفت.
- باید از خودشان (علیرضا دبیر) بپرسید که چرا وارد شدند و چرا بعد سکوت کردند.
- آقای مسجدجامعی در نشست خبری اعلام کرد آقای خاتمی از من خواستهاند با دکتر حافظی صحبت کنم و دعوت کنم ثبت نام کند. بنده هم دلایل عدم امکان برای همراهی در شورای پنجم را ذکر کردم و ضمن تشکر، عذرخواهی کردم که نمیتوانم ثبت نام کنم. مذاکرات در همین حد بود. البته یکی دیگر از دوستان اصلاحطلب به مطب من آمد و گفت: «ما انتظار داریم شما همراه شوید. متقاضی زیاد است و رقابت فشرده و جمعبندی ما این است که شما در فهرست باشید و توقع ما این نیست که چون در فهرست ما هستید، سکوت کنید. همان رویه خودتان را پیش ببرید تا بتوانیم ایمنی سیستم را حفظ کنیم.» میخواستند ضریب ایمنی سیستم بالا برود و یک حافظی باشد تا خطا را اعلام کند و نظارت کند. البته من عذرخواهی کردم و قبول نکردم.
- بیماری همسرم در ماههای آخر به دلیل استرسها عود کرده بود و در عین حال اعتقاد داشتم که در مجموعه مدیریت شهری نمیخواهند سیستم اصلاح شود و فضای غبارآلود باید بماند و احساس کردم ورود مجدد به این مجموعه اتلاف وقت است.
- گزارشهای حسابرسی که ما دریافت میکردیم عمدتا از دوره آقای قالیباف بود و به دوره شهردار قبلی مربوط نمیشد. البته در گزارشهای حسابرسی تخلفات مهم زیادی بود که به آنها توجهی نمیشد و ما فقط بخشی از آن را به فضای مجازی منتقل کردیم. باید ببینیم دوستان جدید شورا گزارش حسابرس از عملکرد آقای قالیباف در چهار سال گذشته را که در قالب تفریغ و تلفیق به شورای پنجم ارائه میشود، چه میکنند. بنده هم الزام در نپرداختن به مسائل دوره قبل را برای اعضای این دوره شورا شنیدهام و این آزمونی برای شورای پنجم خواهد بود.»
منبع: آفتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۳۶۳۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشتپرده انتشار گسترده یک شایعه
با وجود همه اختلافات جزئی، این روزها حمایت از مردم مظلوم غزه و فلسطین به نقطه کانونی وحدتبخش میان امت اسلامی بدل شده است. در این شرایط استعمار نو برای وارونه نشان دادن شکستهای میدانی مار دستآموز خود در منطقه، باز هم به دسیسه همیشگی متوسل شده است؛ تفرقه بینداز و حکومت کن!
به گزارش ایسنا، روزنامه قدس در مطلبی با این عنوان نوشت؛ به این خبر توجه کنید: وهابیهای عربستان یک زن ژاپنی را بهخاطر شیعه شدن کشتند! این تیتر، یکی دو روز پیش روی برخی از سایتهای ایرانی قرار گرفت و با هدف آب و تاب دادن به ماجرا حتی عکسهای ادعایی مربوط به قبر فرد مذکور هم به سرعت از فضای مجازی کشورمان سر درآورد. براساس گزارش منابع نامعلوم ماجرا اینگونه روایت شده است: خانم پرنیا ماتسوشیما، دختر دورگه ایرانی-ژاپنی و قاری و حافظ کل قرآن که بهتازگی شیعه شده بود، توسط سه شهروند سعودی در توکیو به شهادت رسید.
سه فرد وهابی با تابعیت عربستان که از فعالان همان مسجدی هستند که این شهیده در آن فعالیت میکرد، پس از روشنگری ایشان و ترویج فضائل و معارف اهل بیت (ع) نقشه قتل وی را برنامهریزی میکنند و زمانی که این نوعروس ۱۷ساله به قصد ورزش صبحگاهی از منزل خارج میشود، توسط خودرو زیرگرفته و از هوش میرود و وهابیها رگ دست او را قطع میکنند.
رد خبر شهادت دختر شیعه در ژاپن
اما در حالی که بسیاری با استناد به خبر منتشر شده در حال موضعگیری هستند، ناگهان اعلام میشود این موضوع صحت ندارد. خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ در اینباره نوشت: براساس اطلاعات رسیده، هیچ دختر شیعهای به نام پرنیا ماتسوشیما که مشغول فعالیتهای شیعی در شهر توکیو بوده، وجود خارجی نداشته و تصاویر منتشرشده منتسب به این شخصیت در واقع مربوط به «صبریه انواری» یک دختر افغانستانی ساکن شهر دهلی نو پایتخت هند بوده است. شیعیان ایرانی ساکن ژاپن در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری ابنا، ضمن رد وجود این شخصیت، تمام اخبار منتشرشده در خصوص قتل او به دست وهابیها و دستگیری قاتلان را نادرست میدانند.
پشت پرده ماجرا چیست؟
برجسته شدن چنین خبری در میانه جنگ غزه، که تمام حواسها به این مسئله جلب شده و مسلمانان بر ضرورت مسئول دانستن رژیم صهیونیستی در کشتار نزدیک به ۴۰ هزار فلسطینی یکصدا و متحد هستند، بسیار پرسشبرانگیز است. واقعاً منفعت انتشار اینگونه اخبار با چه گروه یا کسانی است؟ موضوع اصلی اینجاست که چرا این خبر، با این مقدار از مستند و مدرک در این حجم رسانهای تولید شده است؟
یک منبع مطلع در گفتوگو با قدس درباره مطرح شدن چنین ماجرایی، پشت پرده آن را پیچیده و یک سناریوی برنامهریزی شده برای تخریب وحدت میان مسلمانان در جامعه ژاپن ارزیابی میکند. او میگوید: از ابتدای انتشار خبر در صفحه شخصی یک فرد، حجتالاسلاموالمسلمین ساواوا روحانی ژاپنی شیعه و معاون مرکز جامعهالمصطفی ژاپن به همراه ما قضیه را پیگیری کرد. در تحقیقاتی که انجام شد متوجه شدیم این داستان بهطور کامل دروغ است. درحقیقت اصالت فردی به نام پرنیا زیر سؤال است؛ چراکه این فرد اصلاً ژاپنی نبوده، از سوی دیگر عکسهایی که از فرد مورد نظر توانستیم به دست آوریم مشخص کرد از عکس یک بلاگر افغانستانی استفاده شده است. این قضیه خیلی جالب است، از این جهت که این اکانت و ماجرا را تا این حد توانستهاند پرورش دهند و حالا به اینجا رسیده است. این مسائل همه از برنامهریزی یک طرح پیچیده حکایت دارد؛ یعنی میخواهند با برجسته کردن ماجرا بر طبل اختلافات بکوبند.
اسلامستیزی در سرزمین آفتاب تابان
این منبع مطلع ادامه داد: در تشریح این مسئله، نخست اینکه نباید از نظر دور داشت که در پنج، شش سال اخیر به سبب تغییر سیاست مهاجرتی و ایجاد برخی گشایشها جمعیت مسلمانان در ژاپن رشد بالایی داشته و از ۳۰ هزار به ۳۰۰ هزار تن رسیده است. در این شرایط مطرح کردن مباحث اسلاموفوبیا (اسلامهراسی) یا اسلامستیزی معنا پیدا میکند. اقدام افرادی ناشناس با انگیزههای نامعلوم در انتشار خبری دروغ به همراه چند عکس فتوشاپی در شرایط حساس جهان اسلام قطعاً فتنهانگیزی است. با توجه به حساسیت مسئله، بهنظر میرسد موضوع یک سناریو تفرقهافکنانه و ایجاد حساسیت میان مذاهب شیعه و اهل تسنن باشد، آن هم در کشوری که مسلمانان از هر مذهبی برای مدتها بهصورت مسالمتآمیز در کنار یکدیگر زیست فرهنگی داشته، دارند و با حضور در مساجد و مراسم مذهبی یکدیگر، اتحاد خوبی را نشان دادهاند. در یک بعد احتمال میرود خبر مذکور برای برانگیختن احساسات شیعیان، بهخصوص شیعیان پاکستانی برای ایجاد تحرک ایشان منتشر شده باشد، با این نیت که در ادامه دولت ژاپن مجبور به واکنش شده و محدودیت بر فعالیتهای شیعیان (و حتی اهل سنت مقیم ژاپن که عموماً با شیعیان در فعالیتهای اجتماعی و اسلامی و حمایت از فلسطین همکاری میکنند) قائل شود. ضمن اینکه ژاپن از دید ایرانیها کشوری مورد توجه و قابل احترام بوده و بخشی از انتشار این خبر هم احتمالاً جامعه فارسیزبان را هدف قرار داده است.
از سوی دیگر همه میدانیم این روزها رژیم صهیونیستی اوضاع خوبی ندارد و تا خرخره در باتلاق غزه گرفتار شده است. گرفتاری اشغالگران تنها مربوط به ناکامی نظامی نیست، بلکه در حوزه سیاسی، کشیده شدن رژیم به دیوان بینالمللی دادگستری و احتمال اعلام حکم جلب سران صهیونیست توسط دادگاه، قطع یا کاهش رابطه ۲۶ کشور با اسرائیل و رویگردانی حتی نزدیکترین متحدان از تلآویو را نیز شامل میشود. مشکلات صهیونیستها تا جایی بالا گرفته که این روزها دانشجویان ژاپنی از جمله در دانشگاه «واسدا» توکیو هم با برگزاری تجمعات مسالمتآمیز به کارزار گسترده حامیان فلسطین پیوسته و با سر دادن شعارهایی خواستار توقف جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین شدند.
با این تفاسیر، دلیل دیگر پشت پرده شکلگیری چنین تحرکاتی به روشنی قابل شناخت است. با اینکه به سبب سرمایهگذاریهای کلان سعودی ممکن است گرایشهای سلفی در ژاپن در میان مسلمانان و یا نومسلمانان گرویده اهل سنت وجود داشته باشد، با این حال فضای نسبتاً آرامی در جامعه همیشه آرام سرزمین آفتاب تابان و شکوفههای گیلاس میان جریانات اسلامی حاکم است. بنابراین ماجرای اخیر میتواند طرحی برنامهریزی شده با هدف منحرف کردن افکار از جنایات غزه باشد، سناریوی نخ نمایی که از هم اکنون پنبه آن زده شده و با توجه به هوشیاری مسلمانان توطئهای شکست خورده خواهد بود.
انتهای پیام