قرآن «عزاداری» برای سیدالشهدا(ع) را جایزمیداند؟
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۳۶۹۳۷
بیشک تعظیم و بزرگداشت شعائر الهی از دستورات اساسی دین اسلام است. در کتاب «اساس البلاغه» اثر زمخشری، «شعائر» در لغت به معنای «علامت» آمده است، واژه «شعائر» از شِعار به معنای ندا و علامت نیز آمده است.
قرآن کریم میفرماید: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَاِنَّها مِنْ تَقَوَی الْقُلُوب»؛ هرکس شعائر الهی را بزرگ دارد این کار نشانه تقوای دلهای آنها است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مفسر بزرگ شیعه علامه طباطبایی(ره) در تفسیر گرانسنگ «المیزان» مینویسد: «و الشعائر هی العلامات الداله و لم یقیّد بشی ء مثل الصفا و المروه و غیر ذلک، فکلّ ما هو من شعائر الله و آیاته و علاماته المذکره له فتعظیمه من تقوی الله و یشمله جمیع الأیات الآمره بالتقوی»؛ شعائر، عبارت است از نشانههایی که انسان را بهسوی خدا راهنمایی میکند و منحصر به صفا و مروه و مانند آن نمیشود، بنابراین هر نشانهای که انسان را به یاد خدا بیندازد، تعظیم آن موجب تقوای الهی شده و تمام نشانهها را دربرمیگیرد.
بنابراین، هر زمان، یا در هر مکان، فعل یا عملی که یاد خدا و زمینه تقوا و رشد معنوی و روحی را فراهم آورد، در صورتی که در چهارچوب قوانین و دستورات اسلام قرار داشته باشد، جزو شعائر الهی به شمار میآید. نماز، روزه و ... هر کدام به نحوی از مصادیق شعائر الهی هستند.
با توجه به دلایلی که عزاداریها را مشروع دانسته، به طور مسلم مراسم عزا برای بندگان خاص خداوند که بحق، قرآن ناطق و حج مجسم بودند و برای اعتلای کلمه توحید جان خود را قربانی ساختند، از بارزترین نشانهها و شعائر الهی است؛ زیرا در این مراسمها جز فراگیری مسائل دین و یادآوری شهامتها و ایثارگریهای شهیدان بزرگ اسلام، سخن دیگر طرح نشده و سخن از دشمنی با دشمنان خدا و دوستی با دوستان خدا گفته میشود و همان گونه که قربانی در عید قربان از سنتهای اسلامی و از شعائر به شمار میرود، یادآوری حزنآلود یاد قربانی کربلا و سایر قربانیانی که جان خود را در راه خدا قربانی نمودند از شعائر بزرگ الهی خواهد بود.
بر این اساس، چگونه میتوان گفت برپایی مجالس برای کسانی که در راه خدا و گسترش دین او شهید شده و جانبازی نمودند از شعائر الهی به شمار نمیآید؟ آیا یادآوری ایثارگری و اخلاص شهدای کربلا دلهای عزادار را بهسوی خداوند بزرگ رهنمون نمیسازد؟! بنابراین مسلمانان و موحدان وظیفه دارند که این شعائر را حفظ کنند. عزاداریها نیز در اقسام و صورتهای مختلف هر یک به نحوی حافظ و نگهبان آن ارزشهاست.
قرآن کریم در سوره مبارکه «یوسف» میفرماید: «یا أَسَفَا عَلی یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ» و از آنها روی برگرداند و گفت وااسفا بر یوسف! و چشمان او از اندوه سفید شد، اما او خشم خود را فرومیبرد (و هرگز کفران نمیکرد).
حضرت یعقوب (ع) در فراق فرزندش، یوسف، دچار حزن و اندوه فراوانی شد، به طوری که سالیان درازی در غم یوسف اشک ریخت تا دیدگانش سفید شد و بینایی خود را از دست داد. فرزندان یعقوب، یعنی برادران یوسف از گریه و حزن بسیار پدر به ستوه آمده و گفتند: «قالُوا تَاللهِ تَفْتَؤا تَذْکَرُ یُوسُفَ حتی تَکُونَ حَرضا أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکینَ» به خدا سوگند تو ای پدر همیشه به یاد یوسف هستی و خاطره او را از یاد نمیبری و دست از او برنمی داری تا حدی که خود را مشرف به هلاک کنی!
در تفسیر کشاف زمخشری آمده است که: «طبری» درباره مدت زمان گریه حضرت یعقوب(ع) از «حسن بصری» روایت کرده است: «کان منذ خرج یوسف من عند یعقوب الی یوم رجع ثمانون سنه لم یفارق الحزن قلبه یبکی حتی ذهب بصره و قال الحسن والله ما علی الارض یومئذ خلیفهً اکرم علی الله من یعقوب»؛ از هنگامی که حضرت یوسف از نزد پدر بیرون رفت تا زمانی که مراجعه نمود هشتاد سال طول کشید و در این مدت همواره اندوه قلبی او (یعقوب) را فراگرفته بود و گریه میکرد تا بینایی خود را از دست داد. حسن بصری گفته است در آن روزگار در روی زمین خلیفهای بزرگوارتر از حضرت یعقوب (ع) در پیشگاه خداوند متعال وجود نداشت.
از این آیه شریفه درمییابیم که گریه و اندوه هرچند سالیان درازی طول بکشد، نهتنها مذموم نیست، بلکه مشروع و از ویژگیهای مثبت به شمار میآید. مؤید آنچه گفته شد تمسک و استدلال امام سجاد(ع) است که در پاسخ به کسانی که به گریه آن حضرت اعتراض میکردند، فرمود: مگر شما از گریه و عزاداری یعقوب پیامبر(ع) اطلاع ندارید؟ او سالیان طولانی در فراق یوسف گریست تا بینایی خود را از دست داد؛ در صورتی که فرزندش حیات داشت و تنها از او دور بود؛ اما من با چشمان خود دیدم که پدرم و 17 تن از اهلبیت پیامبر اکرم (ص) را شهید کرده و سرهایشان را از تن جدا نمودند!(مناقب آل ابی طالب(ع) ابن شهر آشوب).
با توجه به آیات و روایات مزبور، به روشنی میتوان دریافت که: برپایی مجالس عزا و اقسام گوناگون عزاداری، نهتنها با قرآن مخالفت و ناسازگاری ندارد، بلکه از مصادیق شعائر الهی، مودت اهلبیت (ع) و مبارزه با ظلم و ستم است.
منبع: افکارنيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۳۶۹۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اقدامات بی بدیل امام صادق علیه السلام در حفظ و صیانت از روایات
به گزارش خبرنگار مهر، سید صادق قماشی پژوهشگر و نویسنده بنیاد بین المللی امامت به مناسبت شهادت امام صادق (ع) در یادداشتی اختصاصی به تبیین اقدامات بی بدیل امام صادق علیه السلام در اعتبار بخشی به روایات پرداخت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
۲۵ شوال سالروز شهادت امام صادق علیه السلام فرا رسیده است. همانگونه که میدانید شیعیان در اعمال و مناسک مذهبی خود مرهون آموزههای حضرت صادق علیه السلام هستند، چرا که بیشترین روایات در کتب حدیثی ما از حضرتشان بیان گردیده است. یکی از سخنانی که توسط دشمنان در جامعه القا میگردد اعتبار نداشتن احادیث و سخنان رسیده از امامان علیهم السلام است. مانند آنکه برخی از احکام همچون حکم نجاست سگ از آنجا که در روایات بیان شده و در قرآن نیامده محل تردید و انکار برخی افراد قرار گرفته است. متأسفانه مانند چنین سخنانی امروزه بر زبان افرادی بیان میگردد که برای عمل نمودن به فعل باطل خود و فرار از حق، پذیرش دین به صرف دلایل قرآنی را بهانه میکنند و احادیث و سخنان امامان را نمیپذیرند! به راستی سبب این عملکرد چیست؟ به نظر شما پاسخ این سخنان چیست؟ آیا شما احادیث نقل شده از امامان را میپذیرید و یا برای هر حکمی در دین اسلام تنها به دنبال آیه قرآن هستید؟ به نظر شما نیز احادیث قابل اعتماد نیستند؟ اگر شما نیز نسبت به پذیرش سخنان امامان علیهم السلام شک و تردیدی به دل دارید با من در این نوشتار همراه شوید.
اعتبار و اهمیت روایات ائمه علیهم السلام
با توجه به فرا رسیدن ایام شهادت امام صادق علیه السلام و همچنین با توجه به آنکه بیشترین آموزههای دینی نزد شیعی کلمات گوهر باری است که از حضرتشان به ما رسیده است، بهتر است دانسته شود امام ششم که مذهب شیعه را همراه با نام ایشان معرفی میکنند نسبت به اعتبار و حفظ روایات از تحریف و خطا چگونه عمل نموده است. باید دید آیا به راستی انتقال روایات تنها به صورت شفاهی بوده است؟
چگونگی انتقال روایات در قرون ابتدایی: با توجه به منع حدیث در قرون ابتدایی یکی از اشکالات اساسی در حوزه حدیث چگونگی انتقال روایات به راویان بعدی است. چرا که انتقال به صورت شفاهی سبب انتقال غیر صحیح و تغییر یافتن الفاظ و معانی می شده است.
نسبت به این سخن بیان خواهد شد که انتقال روایات در قرون ابتدایی به صورت شفاهی یکی از دیدگاهها در این زمینه بوده و شاید بتوان گفت دیدگاه صحیح نسبت به انتقال روایات را باید انتقال به صورت مکتوب دانست.
نسبت به صحیح بودن این دیدگاه در زندگانی امام صادق علیه السلام شواهد و دلایل مختلفی وجود دارد:
ترغیب امام صادق علیه السلام به نگاشتن حدیث
در برخی روایات تصریح شده که امامان به اصحاب خود نوشتن و ثبت کردن روایات را توصیه میکردند. به عنوان نمونه نقل شده است که امام صادق علیه السلام ابوبصیر را به نوشتن احادیث ترغیب فرمودند. (کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۲، ح ۹) همچنین در برخی روایات فرمان امام به راویان برای نوشتن احادیث نمایان است. (العیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۲۶۰، ح ۳۱؛ کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵۹، ح ۱۲)
پیروی اصحاب از امام صادق علیه السلام در مکتوب نمودن روایات
گزارشهایی بیان شده است که اصحاب از شیوه نوشتن احادیث و انتشار آن در قالب مکتوب استفاده نمودهاند.
برای نمونه نسبت به زراره بن اعین بیان شده است: پس از آنکه سوال خود را از امام صادق علیه السلام پرسید لوح خود را گشود تا پاسخ امام را بنویسد. (طوسی، إختیار معرفةالرجال، ج ۱، ص ۳۵۵، ح ۲۲۶) امام صادق علیه السلام پس از سوال اسماعیل بن فضل هاشمی درباره متعه، او را به عبد الملک بن جریح از فقیهان مکه ارجاع می دهند. اسماعیل همهی آنچه را ابن جریج فراگرفته بود، نگاشته و با عرضه نگاشتهی خود بر امام علیه السلام، تصدیق و اقرار امام علیه السلام را دریافت میکند. (کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۴۵۱، ح ۶) یکی دیگر از موارد قابل استناد اصول اربعمائه است. اصول اربعمائه به چهارصد کتاب حدیثی شیعه میگویند که راویان نخستین، بیواسطه از امامان شیعه شنیده و نگاشته اند. نقل شده است که عادت صاحبان اصول این بوده که هرگاه حدیثی از امام علیه السلام میشنیدند از بیم فراموشی، مشغول به ضبط و نگاشتن آن مینمودند. محقق حلی در المعتبر مینویسد: «از امام صادق علیه السلام علوم فراوانی انتشار یافت که عقلها را به شگفتی و حیرت واداشت! … راویانی که از امام روایت کردهاند به شماری نزدیک به چهار هزار نفر میرسند… در پاسخ به مسائلی که از امام پرسش شده و امام پاسخ گفته است، چهار صد مصنف (مجموعه حدیثی) نگاشته شد که بعدها به اصول اربعمائه معروف گشت. (المعتبر، ج ۱، ص ۱۶، باب حجیه فتوی الائمه)
عرضه احادیث مکتوب بر امام صادق علیه السلام
حنان بن سدیر روایتی که در مکه بههمراه پدرش به نقل از امام باقر علیه السلام از جابر بن عبداللّه انصاری شنیده است، به دستور پدر مینویسد؛ سپس در مدینه شرح ماجرا و مکتوب را به امام صادق علیه السلام عرضه میکند. امام علیه السلام میفرمایند: «گمان نمیکنم پدرم این حدیث را برای کسی بازگو کرده باشد».(طوسی، الأمالی، ص ۶۴۸، ح ۱۳۴۷)
عرضه منابع مکتوب بر ائمه (علیهم السلام)
عرضه کتب بر ائمه علیهم السلام علاوه بر آنکه به جای عرضه یک حدیث، مجموعههای حدیثی و راستی آزمایی آنها را میرساند، جایگاه کتابت و کتب در میان اصحاب را اثبات میکند.
به عنوان نمونه میتوان به این موارد اشاره نمود:
الف) عرضه کتاب محمد بن قیس بجلی بر امام باقر علیه السلام (طوسی، الفهرست، ص ۳۰۷، ش ۴۷۱)
ب) عرضه کتاب عبیداللّه حلبی و کتاب تفسیر جابر جعفی بر امام صادق علیه السلام (نجاشی، فهرستالنجاشی، ص ۲۳۱، ش ۶۱۲؛ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۱۹۲، ح ۳۳۸)
عرضه کتاب دیات عبد الله بن ابجر و الفرائض بر امام رضا علیه السلام (نجاشی، فهرستالنجاشی، ص ۲۱۷، ش ۵۶۵؛ کلینی، الکافی، ج ۷، ص ۳۳۰، ح ۱؛ طوسی، تهذیبالأحکام، ج ۱۰، ۲۸۵، ح ۹)
ج) عرضه کتاب یوم و لیله از یونس بن عبدالرحمن بر امام جواد علیه السلام (طوسی، إختیار معرفةالرجال، ج ۲، ص ۷۷۹، ح ۹۱۳؛ نجاشی، فهرستالنجاشی، ص ۴۴۷، ش ۱۲۰۸)
د) عرضه کتاب فضل بن شاذان بر امام عسکری علیه السلام (طوسی، إختیار معرفةالرجال، ج ۲، ص ۸۲۰، ح ۱۰۲۷)
دلایل دیگری نسبت به اثبات مکتوب نمودن روایات اهل بیت علیهم السلام توسط اصحاب آنان وجود دارد که در این نوشتار به همین مقدار بسنده خواهد شد. برای مطالعه بیشتر در این موضوع میتوان به کتاب تاریخ مکتوب شیعه در دوران نخسین از عباس مفید رجوع کنید.
استناد به منابع مکتوب
انتشار حدیث به صورت نوشتار و کتاب به اندازهای بوه است که گاهی اصحاب در مقابل امام به آن استناد مینمودند.
به عنوان نمونه حماد بن عیسی در ملاقات خود با امام صادق علیه السلام، در پاسخ سوال امام علیه السلام درباره درستی نمازش، به امام میگوید که تمام کتاب الصلاة اثر حریز بن عبداللّه، را در حافظه خود جای داده است. (کلینی، الکافی، ج ۳، ص ۳۱۱)
چگونگی اعتماد به احادیث:
نسبت به اعتبار بخشی احادیثی که در منابع شیعه بیان گردیده و به این موارد اشاره خواهد شد:
پالایش متنی و سندی:
در طول تاریخ توسط امامان علیهم السلام و بعد از آنان توسط عالمان و بزرگان مذهب، پالایشهای متنی و سندی گوناگونی صورت گرفته است که سبب اطمینان ما به روایات میگردد. عبدالله بن مشکان از اصحاب امام صادق علیهالسلام نقل میکند که حضرت فرمود: «خداوند مغیرة بن سعید را لعنت کند، او پیوسته بر پدرم امام باقر علیهالسلام دروغ میبست، خداوند گرمای آتش را به او بچشاند، خداوند لعنت کند کسی را که دربارهی ما چیزی میگوید که ما نسبت به خود چنین اعتقادی نداشته باشیم…» (رجال الکشّیّ: ج ۲، ص ۵۹۰) اینگونه روشنگریها، باعث طرد سندها و متونی بود که از این فرد انتقال پیدا میکرد. همچنین در دوران بعد بزرگان و عالمان شیعی به مانند امامان خویش عمل نموده و برای حفظ این میراث ارزشمند تمام تلاش خود را به خرج دادند. به عنوان نمونه میتوان به مکتب حدیثی قم و اخراج روایان از شهر قم به دلیل بیان آموزههای غالیانه اشاره نمود. (طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص ۵۰۹) نظارت استاد بر نقل روایات شاگردان خود از دیگر روشهای عالمان و بزرگان شیعه برای حفظ این آثار، اجازهی نقل حدیث بوده است. بدین صورت که اساتید علم حدیث به طور کتبی یا شفاهی اذن روایت احادیث از خود را به شاگردانشان اعطا مینمودند و در این اجازات نام اساتید و مشایخ و تألیفات خود را میآوردند. به عنوان مثال احمد بن ادریس اشعری قمی فقیه نامدار، محدث گرانقدر و یکی از چهرههای اثرگذار قرن سوم هجری در شهر مقدس قم است که توفیق یافت به محضر پیشوای یازدهم، حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام شرفیاب شود.
او روایات متعددی را از ائمه اطهار علیهمالسلام نقل کرده است. شاگردان دانشمندی در مکتب او تربیت شدهاند و او به آنان اجازه روایت داد. از مهمترین و مشهورترین شاگردان او میتوان به محمد بن یعقوب کلینی اشاره نمود که صاحب مطمئنترین کتاب حدیثی شیعه یعنی «کافی» است. با توجه به آنچه بیان گردید هویدا شد امام صادق علیه السلام نه تنها روایات مختلف در علوم گوناگون را برای شیعیان بیان نمودهاند، بلکه با روشهای گوناگون نسبت به حفظ و چگونگی رساندن روایات به نسلهای بعدی نیز، به طور کامل راه بهانه جویی را برای دیگران بستند. در نتیجه میتوان گفت اعتبار روایات شیعه غیر قابل خدشه بوده و نمیتوان سخن امامان را به بهانه اعتبار نداشتن کنار گذاشت و تنها به دنبال بیان تمام آموزههای مذهبی از قرآن رفت. با این وجود و بعد از مطالب یادشده نظر شما در مورد احادیث اهل بیت علیهم السلام چیست؟ آیا میتوان گفت تنها باید مناسک مذهبی را از قرآن گرفت؟ باید به این نکته اشاره گردد که اعتقاد به این موضوع که برای پذیرش آموزههای مذهبی تنها باید به قرآن استدلال نمود قرآن بسندگی نام دارد. قرآن بسندگان کسانی هستند که در پذیرش مناسک دینی تنها قرآن را قبول و حجت دانسته و به احادیث و سیره اعتمادی نمیکنند. جالب است بدانید این اعتقاد ریشه در کجا دارد و اولین بار بر زبان چه کسی جاری شد.
ریشه تاریخی قرآن بسندگی
بر اساس گزارشهای ثبت شده در منابع تاریخی و حدیثی، ریشه اصلی شکل گیری این تفکر در جریان صدر اسلام به روزهای پایانی عمر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باز میگردد. همان هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در واپسین لحظات عمر شریفشان در بستر بیماری جهت نگارش آخرین وصیت خود درخواست قلم و کاغذ نمودند تا در آن جملاتی نگاشته که هر فردی به آن عمل کند بعد خودشان گمراه نگردد. اما متأسفانه عمر بن خطاب مانع شده و با گفتن سخن «هجر رسول الله» اجازه نداد. او در این زمان مهم و حیاتی اینگونه ندا داد: «عندنا کتاب الله حسبنا» نزد ما کتاب خدا است و ما را همین بس است. (بخاری، ج ۱، ص ۷۳) همانگونه که دیده شد تاریخ قرآن بسندگی و سخنانی که امروزه تنها به پذیرش قرآن و کنار گذاشتن روایات میانجامد، به زمانهای اولیه اسلام یعنی خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بازگشت دارد که اولین بار بر زبان عمر جاری شد. این سخن عمر به روشنی مخالف با بیان رسول الله صلی الله علیه و آله است. چرا که بنابر آنچه در منابع شیعه و سنی بیان شده، در حدیث ثقلین قرآن و عترت در کنار یکدیگر هستند و عمل به هر دو شرط گمراه نشدن است. پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نشانههای نپذیرفتن سنت در دوره خلیفه اول با از بین بردن یا سوزاندن نگاشتههای حدیثی مردم بیشتر نمایان شد.
تا به آنجا که عایشه نقل نموده است: پدرم پانصد حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله جمع کرده بود، بعد از آن شبی که تا صبح خوابش نرفته و به فکر فرو رفته بود، صبحگاهان من را صدا زده و گفت احادیثی که نزد تو گذاشتهام بیاور. من آن احادیث را آوردم و او همه را آتش زد. (ذهبی، تاریخ الاسلام، بیروت، ج ۱، ص ۲۳) در گزارشهای تاریخی بیان شده است این جریان در زمان دو خلیفه بعد یعنی عمر و عثمان نیز ادامه داشته است. در نتیجه با توجه به آنچه بیان گردید میتوان گفت افرادی که خواهان کنار گذاشتن سخنان امامان علیهم السلام به بهانههای بیهوده و سست هستند، در حقیقت خواسته یا ناخواسته در کنار مخالفین مکتب اهل بیت علیهم السلام خود را جای داده و انتشار دهنده اهداف باطل آنان هستند. چرا که روشن است افرادی چون ابوبکر و عمر و عثمان که با انتشار و کتابت سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مخالفت مینمودند، خواهان حذف بیانات رسول الله صلی الله علیه و آله نسبت به امامت و جانشینی امیرالمومنین علی علیه السلام بودهاند و امروزه نیز سخنانی که به پذیرش دین تنها از قرآن رهنمود میسازد، کنار گذاشتن اصل و حقیقت دین یعنی امامان معصوم علیهم السلام را به دنبال خواهد داشت.
کد خبر 6095864 فاطمه علی آبادی