چرا فیلسوفان به «زندگی معنادار» میاندیشند؟
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۴۷۸۹۶
یکی از پرسشهای اساسی دربارۀ معنای زندگی این است که چرا معنای زندگی در چند قرن اخیر برای بسیاری از انسانها در مغربزمین به یک مسئله تبدیل شد. آشنایی با علل و عوامل پیدایی این مسئله به ما کمک میکند درک بهتری از واکنشهای گوناگون به این مسئله داشته باشیم.
قدس آنلاین- یکی از پرسشهای اساسی دربارۀ معنای زندگی این است که چرا معنای زندگی در چند قرن اخیر برای بسیاری از انسانها در مغربزمین به یک مسئله تبدیل شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در گام نخست، باید میان این پدیده و گلایه و شکایت از سختیها و ناملایمات زندگی انسانها که یکی از سوژههای همیشگی آنان در فرهنگهای گوناگون بویژه در اشعار، داستانها، رمانها و حتی در میان مردم عادی است، فرق گذاشت؛ زیرا شکوه و شکایت آدمیان بیشتر از بیعدالتیها و ظلم و جور زمانه است که زندگی توأم با درد و رنج و اندوه را در پی دارد. ولی در مسئلۀ معنای زندگی یا به بیان دقیقتر، احساس بیمعنایی زندگی در دوران اخیر در مغربزمین نه تنها عوامل پیشگفته نقشی یا نقش چندانی نداشتهاند، بلکه حتی گفته شده یکی از عوامل بیمعنایی، زندگی توأم با رفاه و آسایش انسانها در چند قرن اخیر بوده است. اما حتی اگر با این نکته هم موافق نباشیم، باز باید بین مسئلۀ معنای زندگی در دوران اخیر و علل و اسباب پیدایی آن با شکوه و شکایت از زندگی که همیشه بوده است، تمایز نهاد؛ البته این سخن بدان معنا نیست که در گذشته احساس بیمعنایی در زندگی برای هیچکس مسئله نبوده است، بلکه سخن این است که در چنین سطح و گسترهای و با چنین پیشینهای مطرح نبوده است؛ برای نمونه، برخی تعابیر در «حکمت سلیمان» را میتوان نمونۀ آشکاری از احساس بیمعنایی انسان از زندگی در آن دوران دانست.
«جامعه بن داوود که در اورشلیم پادشاه بود... جامعه میگوید: باطل اباطیل، همهچیز باطل است. انسان را از تمامی مشقتش که زیر آسمان میکشد، چه منفعت است؟ یک طبقه میروند و طبقۀ دیگر میآیند و زمین تا ابد پایدار میماند. آفتاب طلوع میکند، آفتاب غروب میکند و به جایی که از آن طلوع نمود، میشتابد... همهچیز پر از خستگی است که انسان آن را بیان نتواند کرد. چشم از دیدن سیر نمیشود و گوش از شنیدن مملو نمیگردد. آنچه بوده است، همان است که خواهد بود و آنچه شده است، همان است که خواهد شد و زیر آفتاب هیچچیز تازه نیست. آیا چیزی هست که دربارهاش گفته شود که بین این تازه است؟ در دهرهایی که قبل از ما بود آن چیز قدیم بود. ذکری از پیشینیان نیست و از آیندگان نیز که خواهند آمد، نزد آنانی که بعد از ایشان خواهند آمد، ذکری نخواهد بود. »
بنابراین، ظهور مسئلۀ معنای زندگی در دو و نیم قرن اخیر برای بسیاری از انسانها در مغربزمین نیاز به تحلیل و بررسی جداگانهای دارد. اما پیشتر باید به این نکته اشاره کرد که هر تحلیلی با تکیه بر معنای خاصی از «معنای زندگی» میکوشد تا علل و عوامل پیدایی مسئلۀ معنای زندگی را بررسی کند؛ بنابراین، هریک از تحلیلهای زیر نیز به ترتیب با تکیه بر دو معنای «هدف» و «ارزش» زندگی کوشیدهاند تا نشان دهند که چرا بسیاری از انسانها در مغربزمین زندگی خویش را بیمعنا یافتهاند. در واقع، در تحلیل نخست که «معنای زندگی» به معنای «هدف زندگی» گرفته شده است، بیمعنایی در زندگی نتیجۀ کنار گذاشتن هدف غایی از طبیعتشناسی عالمان تجربی بهحساب آمده است و در تحلیل دیگر که «معنای زندگی» به معنای «ارزش زندگی» گرفته شده، بیمعنایی در زندگی پیامد کمرنگ شدن ارزشها در این جوامع شمرده شده است.
الف) کنار گذاشتن هدف غایی از طبیعتشناسی عالمان تجربی
«والتر تی. استیس» بر این باور است که اگرچه برخی نظریههای علمی مانند خورشید مرکزی، تکامل داروین یا آرای زمینشناسان دربارۀ عمر زمین با آموزههای مسیحی ناسازگار بودند و الهیدانان مسیحی را به چالش کشیدند و حتی در ایمان بسیاری از مؤمنان مسیحی تردید افکندند، عالمان مسیحی توانستند به شیوههای گوناگون بر این قبیل چالشها چیره شوند و نگذارند در ایمان مؤمنان مسیحی خللی جدی رخ دهد. بنابراین، به گمان وی نمیتوان گفت که آنها در پیدایی مسئلۀ معنای زندگی تأثیر چندانی داشتهاند؛ به همین جهت، استیس تحلیل دیگری از پیدایی مسئلۀ معنای زندگی در چند قرن اخیر ارائه کرده است؛ به باور وی، بنیانگذاران علم جدید در قرن هفدهم، مانند گالیله، کپلر و نیوتن با اینکه دارای علقههای دینی بودند، تغییری در علمشناسی خویش دادند که میتوان گفت منشأ اصلی تبدیل معنای زندگی به یک مسئله بوده است. بنیانگذاران علم جدید، هدف اساسی علوم تجربی را پیشبینی، ضبط و مهار رویدادهای طبیعی و نه کشف غایات آنها شمردند و در واقع، معتقد شدند جستوجوی غایات رویدادهای طبیعی کاری بیفایده است؛ مثلاً میگفتند، وظیفۀ علوم تجربی پیشبینی کسوف است نه کشف علت غایی آن و اینکه برای چه و به چه هدفی رخ میدهد؛ اما پیش از این، عالمان علوم تجربی در پی کشف غایت و هدف رویدادهای طبیعی بودند و در پرتو آن به بسیاری از پرسشهای گوناگون نیز پاسخ میگفتند.
به باور استیس، اگرچه چرخش در هدف علوم تجربی آرام و تقریباً بیسروصدا صورت گرفت، بزرگترین انقلاب در تاریخ بشر بود، زیرا این تغییر نگرش بنمایۀ تفکر دینی، یعنی ایمان به وجود طرح و هدف در رویدادهای عالم را در عمل کنار گذاشت. البته بنیانگذاران علوم جدید، طرح و هدف خداوند را در جهان انکار نمیکردند و تنها جستوجوی چنین غایتی را وظیفۀ عالمان تجربی نمیدانستند، اما بهمرور زمان تحت تأثیر چنین نگرشی در علوم تجربی این تصور در اذهان پیدا شد که اگر میتوان بدون در نظر گرفتن هدف یا اهداف پدیدههای طبیعی، وقوع آنها را پیشبینی کرد و در زندگی به کار گرفت، اساساً میتوان پدیدههای طبیعی و جهان را بیهدف دانست و وقوع آنها را پیشبینی کرد. جهان بیهدف و بیشعور هم جهانی بیمعناست و اگر در جهان هستی، هدف و معنایی وجود نداشته باشد، زندگی هر فرد انسانی نیز بیهوده و بیمعنا خواهد بود، زیرا زندگی هر فرد انسانی جزئی از جهان هستی است و بنا بر فرضی، با آن ارتباطی اندامواره دارد و چنانچه کلی هستی فاقد هدف و معنا باشد، جزء آن نیز بیمعنا خواهد بود. بااینهمه، استیس انکار نمیکند که ممکن است انسانها در همین جهان در جستوجوی اهدافی مانند علم، هنر و پول برآیند و احتمالاً با آنها دلخوش باشند، ولی بر این باور است که چنین اموری نمیتوانند به زندگی هر فرد انسانی معنا دهند. ازاینروست که بسیاری از انسانها با اینکه در پی این اهداف هم هستند، دچار یأس، سرخوردگی و بیقراریاند. تصویری که در بخش عظیمی از هنر و ادبیات جدید از جهان و زندگی بیمعنا ارائه شده یا توجهی که فیلسوفان در دوران اخیر به بیمعنایی زندگی انسانها کردهاند، نمایانگر این واقعیت است.
به گمان استیس، تصویر یک جهان و زندگی بیهدف که بتدریج در ذهن و ضمیر انسانها غلبه پیدا کرد، پیامدهای دیگری مانند نسبیت اخلاقی و تردید در آزادی ارادۀ انسان هم داشت، زیرا اصول و هنجارهای اخلاقی در یک جهان بیهدف، تابع خوشایند و بدآیندهای انسانها و در واقع مجعول آنهاست و نظامهای اخلاقی نیز اعتبار خویش را از آنها میگیرند؛ بنابراین، نمیتوان انسانها را نسبت به اصول اخلاقی خاصی مسئول دانست؛ ازهمینرو، پس از ظهور علوم جدید در فلسفههایی مانند فلسفۀ هابز، این تفکر مطرح شد که خیر و شر تنها نامهایی هستند که انسانها بر خوشایند و بدآیندهای خویش مینهند که در فرهنگهای گوناگون نیز متفاوت است. اما اگر جهان را تابع هدف و مقصد موجودی بدانیم که فراتر از این خوشایندها و بدآیندها است، میتوان اصول و هنجارهای اخلاقی را بدان گره زد و تصویری از آنها ارائه داد که بتوان تمام انسانها را بدانها توصیه کرد و از آنها انتظار مسئولیتپذیری اخلاقی داشت. اگرچه از زمان کانت به بعد تلاشهایی برای ارائۀ مبنایی اینجهانی و سکولار برای اخلاق شده است، استیس در این نکته تردید دارد که چنین تلاشهایی بتوانند جایگزین موفقی برای مبنای دینی اخلاق در میان تودههای مردم باشند.
از سوی دیگر، استیس میگوید، تصویر یک جهان بیهدف و محکوم قوانین کور این احساس را در انسان غربی پدید آورد که از آزادی اراده نیز برخوردار نیست، زیرا علم بر اصل موجبیت استوار است و طبق اصل موجبیت، وجود هر رویدادی با تحقق علل و عوامل پیدایی آن ضرورت مییابد؛ ازاینرو، میتوان با پیشبینی علل و عوامل پیدایی آن، وقوع آن رویداد را پیشبینی کرد. تصویر یک جهان و زندگی بیهدف این تصور را پدید آورد که رفتار هر فرد انسانی نیز مانند دیگر رویدادهای طبیعی است، بنابراین میتوان وقوع آن را پیشبینی کرد. امکان پیشبینی رفتار هر فرد انسانی نیز بدین معنا تفسیر شد که رفتار وی کاملاً تحت کنترل و مهار وی نیست که بتوان از او مسئولیت اخلاقی کارهایش را توقع داشت، بلکه متأثر از علل و عواملی مانند محیط، وراثت و حتی غدد درونی اوست که همگی بیرون از اراده و اختیار وی است.
در قسمت آینده به نقد این نوع نگاه در نزد فیلسوفان دین خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
منبع: روزنامه قدسمنبع: قدس آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۴۷۸۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلوع خورشید اسلام، روح نشاط و امید در کالبد زن دمید
ایسنا/قم مرجع تقلید شیعیان گفت: در روزگاری که در تمام فرهنگهای اقوام و ملل جهان «زن» به عنوان یک «موجود پست» و «طفیلی» و انسان درجه دوّم مطرح بود، خورشید اسلام طلوع کرد و افق زندگی او را از کَران تا کَران روشن نمود و ندای عطوفتآمیز پیغمبر رحمت، حضرت محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) روح نشاط و امید در کالبد او دمید و راه ترقی و تکامل را به روی او از همه جهت باز کرد.
آیتاللّه حسین نوری همدانی مرجع تقلید شیعیان به همایش هویت عصری زنان در آئینه قرآن و حدیث پیامی صادر کرد که متن آن به شرح زیر است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی سَیِّدِنا وَ نَبِیِّنَا أَبِی الْقَاسِمِ المصطفی مُحَمَّد وَ عَلَی أهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ سیَّما بَقیَّهَ اللَّهِ فِی الأرَضینَ.
موضوع «جایگاه و موقعیّت بانوان» از دیرباز مورد گفتمان اندیشمندان و صاحب نظران بوده و نویسندگان و نظریه پردازان در این زمینه دیدگاههای گوناگونی ارائه داده و هر یک از آنان برداشت و تحلیلی داشته و طبق جهان بینی خود آن را ابراز داشتهاند. که این موضوع با مطالعه تاریخ اقوام و ملل روشنتر میشود.
در این میان مکتب حیات بخش اسلام که کاملترین ادیان است با توجه به نظر واقع بینانه به انسان و وظایف و تکالیف او، موقعیت بانوان را به نحو اصولی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و با عنایت به ساختار خلقت زنان به تبیین حقوق آنها پرداخته است که با نگرش دقیق و خالی از اغراض باید گفت؛ در هیچمکتب و گرایشی اینگونه حریم و حقوق زنان مورد حمایت قرار نگرفته و شأن و منزلت آنان مصونیت پیدا نکرده است.
مگر نه این است که پیش از ظهور اسلام با زنان در همه نقاط جهان به بدترین نوع برخورد میشده و از کمترین حقوق اجتماعی محرومشان داشته بودند. که در آن فضای مسموم حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) رفعت مقام و شأن والای بانوان را با کمال صراحت اعلام و قوانینی بر اساس فطرت انسان مقرّر داشت. و مگر نه این است که با استقبال از حضور زنان در عرصههای جهادی، آموزشی، پرورشی و اجتماعی سالهای نخستین ظهور اسلام به عصر طلایی تبدیل شد و بر تارک جبین تاریخ اسلام درخشید.
انسانی در میان دو دیوار بلندِ تحجر و تمدّنِ کاذب. محبوسی در اعماق دو زندان: زندان جاهلیّت و زندان بردگی مُدِرن. اسیر دو کمند: کمند اوهام و خرافات و کمند تهمت و افتراءات. مقهور دو فرهنگ، فرهنگ جاهلی و فرهنگ کلمات فریبنده به نام آزادی و به عنوان علم و تمدن و تساوی حقوق. بالاخره فریادگری بدون فریادرس! و مُجرمی بدون ارتکاب جرم، مظلومی به ظلم مضاعف و محروم از حقوق زندگی صحیح!
در روزگاری که در تمام فرهنگهای اقوام و ملل جهان «زن» به عنوان یک «موجود پست» و «طفیلی» و انسان درجه دوّم مطرح بود و تلخی و محرومیّت بر همه ابعاد و زندگی او چه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی سایه افکنده و مورد بدبینیها و آماج تهمتها بود و از هیچ روزنهای بر افق زندگی او روشنایی نمیتابید، و همه درها بر روی او بسته بود، خورشید اسلام طلوع کرد و افق زندگی او را از کَران تا کَران روشن نمود و ندای عطوفتآمیز پیغمبر رحمت، حضرت محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) روح نشاط و امید در کالبد او دمید و راه ترقی و تکامل را به روی او از همه جهت باز کرد.
حضرتش موقعیّت مهم «زن» در اجتماع بشری و جایگاه بلند او و شایستگیها و استعدادهای فراوانی را که دست آفرینش در وجود اینموجود بدیع قرار داده است را گوشزد کرد و آیههایی از قرآن مجید را در رابطه با معرفی مقام مهم زن و ارزش والای او برای مردم بیان نمود. «زن» را به عنوان اینکه مانند مرد یک انسان کامل است و شایسته همهکمالات و کرامتهای انسانی است و شایستگی خلیفه الهی بودن را دارد معرفی کرد.
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»
«إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا»
و این نمونهای از آیات قرآن در عظمت زنان است و بر همین اساس همانطور که نمونهای از مردان برای الگوسازی ذکر نمود، از زنان شایسته نیز به عنوان الگو معرفی میشود:
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ» و در روایات ما نیز احادیث مختلف و متواتر درباره حقوق و جایگاه بانوان ذکر شدهاست که توصیه میشود به کتب حدیثی ما مراجعه کرده و با در نظر گرفتن سند احادیث بعضی از مطالب جعلی که با قرآن کریم مطابقت ندارد را استثناء نمود.
امروز نیز دنیای کفر با متهم ساختن اسلام نسبت به حقوق زن آنچه را که خود در عمل انجام میدهد به دین مقدس ما نسبت میدهد در حالی که با این عمل میخواهد پرده سیاه بر حقایق و موقعیت زن در اسلام بپوشاند و عمل ننگین خود را نسبت به بانوان توجیه نماید، اما باید با صدای رسا و بلند اعلام کرد که این دین بزرگترین حامی حقوق زن است.
در پایان از همه حاضرین، خصوصاً از برگزار کنندگان این جلسه محترم و بویژه نماینده معظم ولی فقیه آیت الله آقای نورمفیدی کمال سپاس و تشکر را دارم و توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم و متلمس دعای خیر میباشم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
قم مقدسه
حسین نوری همدانی
انتهای پیام