آیا شهادت مدرس اجتنابناپذیر بود؟
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۸۰۹۹۵
زمانی که فرمان قتل سید حسن مدرس به رئیس شهربانی خواف رسید، او مرزی بودن خواف را بهانه کرد و از کشتن مدرس امتناع ورزید. به گزارش جهان نيوز؛ سید حسن قمشهی اسفهای که بعدها با نام مدرس شهره شد، سمتها و مسئولیتهای مختلفی را تجربه نمود. عضو فقهای ناظر بر مجلس ملی، نمایندهی مجلس در چندین دوره، نایبرئیس مجلس چهارم و وزیر عدلیه و اوقاف دولت موقت ملیِ نظامالسلطنه مافی، از جمله مهمترین مسئولیتهای سیاسی وی بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنچه مدرس را در فضای سیاسی ایران مشهور ساخت، نطقهای پرشوری بود که او در خانهی ملت بیان میداشت و از طریق آن به مخالفت با استبداد داخلی و استعمار خارجی میپرداخت. از این رو، او ذاتاً نه میتوانست با انگلستان همراه باشد و نه با رضاشاه که براساس خواست انگلیسیها به قدرت رسیده و تبدیل به مستبد شده بود. مدرس البته رضاخان را قبول داشت، اما بهعنوان یک سرباز و نه بیشتر از آن!
از این رو، به نظر تقابل میان مدرس و رضاشاه اجتناب ناپذیر مینمود، مگر اینکه رضاشاه چهرهای جز آنچه داشت، مییافت و یا مدرس همچون رجالی میشد که برای جاه و مال به دنبال رضاشاه رفتند. در غیر این صورت، میان این دو نفر تفاوت بسیار زیاد بود. از جمله زمانی که مدرس به تبعید میرفت، از مال دنیا هیچ برای خود نداشت، اما زمانی که رضاشاه به تبعید میرفت به یک روایت ۴۴ هزار سند مالکیت به نام او در کشور وجود داشت؛ املاکی که بهزور از مردم گرفته شده و به نام او درآمده بودند.[۱]
از این رو، این امری معلوم است که مدرس و رضاشاه نمیتوانستند با هم کنار بیایند. کمااینکه پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه، با هم در چند جلسه مذاکره نمودند، اما کار مذاکرات به نتیجه نرسید. رضاشاه بهخوبی میدانست که تنها با ترساندن مدرس نمیتواند او را کنار بگذارد و تنها راه مقابله با او حذف فیزیکی است. کمااینکه زمانی که او به مقام وزارت جنگ رسیده بود، هیچکس به غیر از مدرس جرئت نکرد صریحاً همه را به مخالفت با او بشوراند؛ به حدی که چند روز بعد وی ناچار شد که در مجلس حاضر شود و خود را تابع مجلس نشان دهد. نطق مدرس در مخالفت با رضاخان طوفانی بود:
«...امنیت در مملکت است، منتها به دست کسی است که اغلب ماها از او خوشوقت نیستیم. چرا در پس پرده حرف میزنید؟ مگر شما ضعف نفس دارید؟... مگر میترسید؟... ما که از رضاخان ترسی نداریم... همین الآن تصمیم بگیرید رئیسالوزرا را بخواهید، استیضاح کنید برود پی کارش، رضاخان هم همینطور برود توی خانه بنشیند...»[۲]
این عبارات را رضاشاه قطعاً هرگز فراموش نمینمود. از این رو، او که توان توجیه مدرس را نداشت، تنها میتوانست با کشتن او، خود را از انتقادات او رها سازد. از این رو، سه سال پس از به سلطنت رسیدنش، او را به مشهد و سپس به خواف تبعید نمود؛ شهری سنینشین. این نشان میداد که او حتی از اینکه شهری شیعهنشین را برای تبعید مدرس برگزیند نیز هراسناک بود. فردی که هیبت بسیار داشت و کشتن او کار هرکسی نبود. زمانی که نُه سال پس از دستگیری و در سال ۱۳۱۶، فرمان قتل او به رئیس شهربانی خواف رسید، او مرزی بودن شهر خواف را بهانه کرد و از کشتن مدرس امتناع ورزید. مدرس را به کاشمر بردند، اما اقتدار نظام، رئیس شهربانی این شهر، نیز پست سازمانی خود را ترک نمود تا تاریخ او را بهعنوان قاتل مدرس نشناسد. بنابراین محمود مستوفیان جانشین او شد و با اعزام چند افسر از مشهد، شهادت این بزرگمرد تاریخ معاصر ایران در دهم آذر ۱۳۱۶ رقم خورد. تاریخ همیشه از او به نیکی یاد خواهد نمود.
۳۱ برج سنبله
منزل مدرس باز جمعیت میرود، شبها از ساعت یک به بعد بیشتر میروند. سید محمد کمره که شب پنجشنبه مرخص شده، جمعیت زیادی ملاقات او میروند و نیز پسرهای حاجی معین بوشهری در بازار مشغول اقدامات هستند.
مقام منیع ریاست وزرای عظامم و فرماندهی کل قوا دامت عظمته
برطبق راپورتهای موثقی که به حکومت نظامی واصل گردیده و همچنین قرائن و مدارکی هم که راپورتهای مزبوره را تأیید و تثبیت مینماید، آقا سید حسن مدرس، نمایندهی مجلس شورای ملی، علاوه بر آنکه در بسط دایرهی اغتشاش دخالتهای خطرناکی داشته و دارد، رؤسای قشونی و نظامیان را هم بهوسیلهی شبنامه و غیره، تحریک به شورش و عملیات خلاف دیسیپلین کرده و به این وسیله، امنیت عمومی را بهکلی متزلزل و کاملاً رفتار و حرکات مشارالیه برخلاف مقررات حکومت نظامی است.
چون به مناسبت شغل نمایندگی تعقیب شخص مزبور از طرف حکومت نظامی غیرمقدور است، از آن مقام منیع مستدعی است امر و مقرر شود در این موضوع، اقدامات سریعه بنمایند که موانعی در مقابل ایفای وظیفه تولید نشود. در خاتمه سواد راپورت مشروح ادارهی نظمیه و منضمات آن را برای مزید اطلاع خاطر مبارک لفا تقدیم مینماید.
سرتیپ مرتضی قلی
مقام منیع ریاست جلیلهی مجلس مقدس شورای ملی شیدالله ارکانه
شاید به سمع مبارک رسیده باشد که امروز بعدازظهر بنده در خدمت آقای مدرس در مجلس، به منزل میرفتیم، عدهای رجاله پس از فحاشی و مردهباد، چون جواب نشنیدند، بنده و آقای مدرس را سخت زدند. آژان هم حضور داشت. البته یا نمیخواست یا نمیتوانست جلوگیری از چند نفر معدود رجاله کند. زنندگان مسلمان و یهودی بودند. بنده هرطور بود خود را به منزل رساندهام، لکن از شدت صداع به واسطهی ضرب زیاد از حرکت ناتوانم. بهعلاوه خطر جانی را حساً مشاهده میکنم. با وجود حکومت نظامی دیگر کسی را به جهت حفاظت با خود نیاوردم. علاوه بر اینکه آنها هم تأمین نیستند. شاید بدتر خواهد شد. نظر به مراتب معروضه از حضور در جلسهی امروز عصر معذورم، لکن حق استیضاحم باقی است و پس از رفع محذور حاضر شده حق قانونی خود را استیفا خواهم کرد.
م. ع. کازرونی
محرمانه مستقیم
سموده تلگرافی، کتبی
ریاست محترم ادارهی تشکیلات کل نظمیه
بهطوریکه فرماندهی لشگر شرق در تلگراف جوابیه اطلاع داده، توقیف مدرس را درگنآباد و قائن صلاح ندانسته و خواف را برای این منظور بهتر دانسته و بهطوریکه اشعار داشتهاند، از طرف فرماندهی مزبور به نظمیهی مشهد نیز دستور داده شده است.
کفیل ارکان حزب کل قشون
سرتیپ
کفیل محترم لشگر
بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، ارواحنا فداه، میفرمایند مدرس که در خواف و با خزر محبوس است، محافظ کافی دارد یا خیر، بایستی مراقبت کامل به عمل آید که ایجاد اغتشاشات اخیر در آن منطقه باعث استخلاص مشارلیه نشود.
امیر لشگر ضرغامی
رمز شود
سواد نسخه برکن ۲ داده شد.
۱۷/۱/۱۵
به ضمیمهی تلگراف، نمره ۳۲۱ وارد از لشگر شرق.[۳](*)
پی نوشت ها :
[۱]. دربارهی املاکی که رضاشاه از مردم غصب نمود، نگاه کنید به:
مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی-اجتماعی ایران ۱۳۲۰-۱۳۵۷، تهران، نشر روزنه، ۱۳۸۰، ص ۳۳.
[۲]. شهید آیتالله سید حسن مدرس به روایت اسناد، «زنده تاریخ»، تهران، مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۸، ص ۱۰.
[۳]. اسناد مورد ذکر در این متن از این دو کتاب برگزیده شدهاند:
شهید آیتالله سید حسن مدرس به روایت اسناد، «زنده تاریخ»، تهران، مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۸.
مدرس و مجلس: نامهها و اسناد، تهران، مؤسسهی پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳.
منبع: پایگاه برهان
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۸۰۹۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آقا معلم در لیست ترور!
نام اودرکنار نام شهید رجایی در یک لیست ترور به تایید سرکردگان سازمان منافقین رسیده بود. قرار بود رجایی و چگینی که دو یار همراه بودند در یک محدوده زمانی ترور شوند و همین هم شد و رجایی را هشتم و چگینی را دوازدهم شهریور به شهادت رساندند!
به گزارش ایسنا، متن پیش رو روایتی از زندگی و زمانه معلم شهید قدرتالله چگینی است که جام جم در روز گرامیداشت مقام معلم منتشر کرده است: معلم شهید «قدرتاللهچگینی» در قزوین متولد شد و دوران نوجوانی خود را در این شهر سپری کرد اما به دلیل مخالفت با رژیم پهلوی برای معلمی به اجبار راهی الیگودرز استان لرستان شد و پس از فعالیتهای موثر در قبل و بعد از انقلاب مقابل منزل خود در خیابان تبریز شهر قزوین به دست منافقین به شهادت رسید.
نام اودرکنار نام شهید رجایی در یک لیست ترور به تایید سرکردگان سازمان منافقین رسیده بود. قرار بود رجایی و چگینی که دو یار همراه بودند در یک محدوده زمانی ترور شوند و همین هم شد و رجایی را هشتم و چگینی را دوازدهم شهریور به شهادت رساندند!مهمترین خصوصیت استاد چگینی در نگاه هر بیننده، اهمیت او به آراستگی ظاهریاش بود؛ آن هم در اواخر دهه ۵۰ و اولین سال از دهه ۶۰ که خوشپوشی و خوشتیپی شاید بازخورد خوبی نداشت و اساسا پرداختن به ظاهر به مثابه نپرداختن به باطن تعبیر میشد!این معلم فهمیده با همین روش توانسته بود شاگردان و جوانان زیادی را پای حرف و بحثش بنشاند و با آنها از قرآن صحبت کند. نکته دیگر زندگی شهید چگینی، توجه بیش از حد او به تربیت فرزندان و حفظ چارچوب خانواده بود. او در این زمینه هم بسیار موفق بود و روشهای جالب برای تربیت پسرانش در جای خود بسیار خواندنی و شنیدنی است.
کاندیدای مجلس شورای اسلامی
چند روز بیشتر به برگزاری دور دوم انتخابات مجلس باقی نمانده و شهید چگینی برای دور اول مجلس شورای اسلامی نامزد شده بود. خاطره زیر مربوط به همان زمان است که در تمام مدت تبلیغات مدام به اعضای ستاد و مجریانش تاکید و سفارش میکرد که «حق ندارید پوستر مرا روی دیوار خانه مردم بچسبانید و اگر خواستید این کار را بکنید باید از صاحبخانه اجازه بگیرید. اگر هم احیانا به اموال کسی خسارت زدید، باید صاحبش را پیدا کنید و حلالیت بخواهید». اگر کسی این موارد را رعایت نمیکرد چگینی بیدرنگ عذرش را میخواست. یک بار به او گفتم: برادر من! چرا اینقدر سختگیری میکنی؟ به شدت ناراحت و عصبانی شد و گفت: همانطور که برای رفتن به مسجد نباید از راه فاضلاب وارد شد، مجلس را هم که مکان مقدسی است نباید با ضایع کردن حقوق مردم و انجام اعمال ناصواب و شبههناک آلوده کرد. کسی که میخواهد به مجلس برود باید همه چیز را رعایت کند.
خیابان تبریز
درباره ویژگیها و سیره معلم شهید قدرتالله چگینی کتابی هم با نام «خیابان تبریز» منتشر شده است. هر چند این کتاب باعث شده یکی از هزاران شهیدی که نامشان در حال فراموشی است، دوباره به حافظه مردم بازگردد اما با توجه به سبک خاطرهنگاری که برای نگارش این کتاب از آن استفاده شده است، جنبههای زیادی از زندگی این شهید و راه و روش او پنهان باقی میماند، چنانکه در این کتاب اشاره چندانی به نحوه ارتباطات خانوادگی این شهید بهویژه رابطه شهید با فرزندان و همسرش نشده است، در حالی که برای ارائه یک الگوی شاخص از یک شهید باید به تمام زوایای زندگی او پرداخت.
همچنان زیر غبار
معلم شهید قدرت الله چگینی حقیقتا عنصر شریف و مجاهدی بوده که مرور زندگیاش برای آنان که دل در گرو تعلیم و تربیت دارند، لازم و ضروری است. این آقا معلم دوستداشتنی بوده و ویژه. هر برهه از زندگی و مبارزات و تدریس و فعالیتهای او، هر کدام را که خوب بنگریم و تامل کنیم و حوصله به خرج بدهیم، نکتهها و درسها و البته عجایبی در آنها میبینیم که راحت از کنار آنها نمیشود گذشت. به نظر میآید در تاریخ ادبیات پایداری انقلاب، حق این شهید به خوبی ادا نشده و آنچنان که باید غبار از چهره تابناک این شهید کنار نرفته است!
ترکیب معلم و شهید
آنها که اهل دقت و فراست دراوضاع واحوال زمانه هستند وتاریخ زندگی پرفرازونشیب انسان رامطالعه کردهاند به خوبی درمییابند که برای ساخت بشر و رشدوتعالی او، معلم ومربی چه نقش بیبدیلی دارد.مرحوم استاد علی صفایی حایری جملهای به این مضمون دارد که: «اگر در عالم کاری بهتر و والاتر از معلمی بود، خدا آن کار را به انبیاء و اولیاء و خوبان خودش میداد... حقیقت این است که مقامی بالاتر از معلمی و هدایتگری نیست.هیچ شان ورتبهای به پای معلمی نمیرسد. معلم کارش با روح و جان و فکر آدمی است و از این حساستر و مهمتر برای انسان پیدا نمیشود که روح و جانش راعلو ارتقاء بدهد. زندگی و افکار و مجاهدتها و تجربیات این والاگوهران را باید دید وشنید ونوشید. خاصه آن که آن معلم پس ازعمری دویدن و سوختن، خلعت مبارک شهادت را پوشیده باشد. آیا از ترکیب «معلم شهید» زیباتر و دلپذیرتر پیدا میشود؟»
انتهای پیام