همراه کاروان عشق در شعر آئینی/ ای سر! هنوز رهبری از روی نیزهها
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۰۲۴۷۵۵
این روزها از ماه محرم را بهعنوان روز حرکت دادنِ دوباره کاروان عشق از کوفه به شام دانستهاند؛ روزی که یادآور مصائب عظیم این قافله عاشورایی ست.
خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: در چنین روزهایی از ماه محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری و به نقل مشهور، کاروان به جای مانده از کربلا و عاشورا را از کوفه به شام منتقل کردند؛ روزهایی که جمعی از خاندان رسالت و ولایت و در رأس آنان امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س)، در نهایت مظلومیت، آزادگی کردند و پیام عاشورا را منزل به منزل به همگان رساندند تا اتمام حجّت اباعبدالله الحسین (ع) کامل شده باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حرکت این کاروان البته در شعر آئینی ایران زمین هم، مرثیههای منظومیرا پدید آورده که شعر زیر از عارفه دهقانی، از آن جمله است؛ شعری که مصراع دومِ بیتِ سوم آن اشاره به یکی از اشعار استاد موسوی گرمارودی و البته مصراع نخستِ بیتِ آخرش نیز، تضمینی از شعر حافظ است:
سلام حُسنِ زمین و زمان، سلام حسین
سَرت سلامت و ماهِ رُخ ات تمام حسین
چقدر دور سَر ات آفتاب میگردد
ستارهها همه محوِ تو، صبح و شام، حسین
تو سروری و عجب نیست پیشِ پای سَر ات
بِایستند درختان به احترام، حسین
سَر ات به نیزه بلند است در برابرِ من
چنان بلند که شد رَشکِ خاص و عام حسین
اسارتِ سَر و داغِ فراق و از طرفی
غمِ اهانتِ پسکوچههای شام، حسین
دلم که تنگ تر از دستِ مردمانِ شب است
شکسته مثل سَر ات بین ازدحام، حسین
خدا اگر بپذیرد، قشنگ خواهد شد
هرآنچه بر سَرم آمد در این قیام، حسین
«سَر ام خوشست و به بانگِ بلند میگویم»
همیشه درد، حسین است و التیام، حسین.
این بانوی شاعر البته اشعار دیگری هم درباره این مصیبت و از زبان حضرت ام المصائب، زینب کُبری (س) دارد:
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
دل برده است از تنِ بی جانِ خواهری
صوت خوشِ برادری از روی نیزهها
آه ای برادرم چقدر قد کشیده ای
با آسمان، برابری از رویِ نیزهها
نه! آسمان مقابل تو کم میآوَرَد
از آسمان فراتری از روی نیزهها
گرچه شکسته میشوی و زخم میخوری
از هرچه هست، خوشتری از روی نیزهها
گیسو رها مکن که دلِ شهر میرود
از یوسفان همه سَری، از روی نیزهها
تا بوسه ای دهی به نگاهِ یتیمِ خود،
خم شو به سویِ دختری از روی نیزهها
قرآن بخوان؛ بگو که مسیرِ نجات چیست
ای سر! هنوز رهبری از رویِ نیزهها
اکنون نوبت به شعری از جواد حیدری میرسد؛ آنجا که شاعر از غم این مصیبت بزرگ، ناله سر میدهد:
به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته میبرند
ببین که زینب تو را، غریب و خسته میبرند
همان وجود نازنین، خدای صبر در زمین
تمام رکن قامتش، ز هم گسسته میبرند
زیارت تو آمدم؛ سرت نبود یا حسین
مرا برای دیدنِ، سرِ شکسته میبرند
تو در تنور و کودکان، میان آتش حرم
غم تو و یتیم تو، به دل نشسته میبرند
ببین که یک شبه شده، جمال ما همه کبود
ز قتلِگاهِ تو مرا، به دست بسته میبرند
سر امیر لشکرت، به نیزهها نمینشست
ولی ز بغض و کین سرش، به نیزه بسته میبرند
برای کودکان خود، ز گوش کودکان تو
تمام گوشوارهها، به دست بسته میبرند
و این هم شعری از یوسف رحیمیدرباره این موضوع که باز هم از زبان حضرت عقیله بنیهاشم (س) روایت شده است:
نسیم و نیزه و آن گیسوی سبکبالت
سر تو قافله سالار و من به دنبالت
چه کرد با جگرت ماتم علی اکبر
که شد کنار تنش مثل مُحتضر، حال ات
و عمّه گفت که بعد از عموی لب تشنه
شکست نخل امیدت؛ دلت، پر و بالت
بهار تیغ به باغ تن تو لاله دواند
خزان نعل ولی حیف کرد پامالت
گرفته زلف سیاه تو رنگ خاکستر
دمیده بین تنور، آفتاب اقبالت
چه کرد با لب تو چوب خیزرانش که
شکفته مثل گل لاله زخم تبخالت
هنوز خون بهار از نگاه من جاری ست
به یاد تک تک مرثیّههای گودالت
برایم از تو چه مانده؛ حسین میدانی
میان قلب دو دستم کبود تمثالت
در این سفر همه ی دلخوشیّ من این است
سر تو قافله سالار و من به دنبالت
«شکسته شدن کمر فاصلهها» در حرکت قافله عشق هم نکته ای است که در شعر علی اکبر لطیفیان دیده میشود:
ای آنکه شکستی کمر فاصلهها را
بگذاشته ای پشت سرت مرحلهها را
از برکت چشمان مسلمان تو داریم
سوگند به سجاده ی تو نافلهها را
ای آنکه کشیده ست بیابان به بیابان
رد قَدَم ات زحمت این آبلهها را
بگذار به جای تو در این قافله باشم
شاید بتوانم بکشم سلسلهها را
یک لرزه بیانداز بر این معجر سبزت
تا اینکه ببینم گذر زلزلهها را
غیر از تو کسی همت اینگونه ندارد
پایان برساند همه ی غائلهها را
آن روز که پابوس حریم تو بیاییم
احرام ببندیم تن قافلهها را
مجید لشکری هم در شعر خود از صبوریهای امام زین العابدین (ع) و عمه اش، حضرت زینب (س) میگوید و میآوَرَد:
با تو تمام حادثه تقدیر میشود
بی تو فضای روضه چه دلگیر میشود
زنگارِ قلب خسته ی آلوده ای چو من
با اشکهای ناب تو تطهیر میشود
آتش به جان گریه کُنان شعله میکشد
وقتی حدیث محمل و زنجیر میشود
در اوج رنجهای اسارت به هر زمان
ذکر مدامتان، همه تکبیر میشود
در شام و کوفه، خطبه ی جانسوز تو عجیب
بر قلب دشمنان تو شمشیر میشود
امروز رمز زندگی شیعه بی دریغ
با آن توجّهات تو تعبیر میشود
عباس، مشک، دست، عَلَم، کربلا، حسین
با صبر بی نظیر تو تصویر میشود
هر وقت لب به وصف تو بگشود این حقیر
در حیرتم چه زود زمان دیر میشود
و باید گفت که پیروزِ حقیقی این کارزار، کاروان عشق بود؛ نکته ای که در شعر علی اکبر لطیفیان مورد توجه است:
در آسمان فراق ات، هلال را دیدم
نمردم و سرِ نیزه، هلال را دیدم
منی که روی تو را بی بهانه میدیدم
به صد بهانه فراق و ملال را دیدم
صدای قاری من از تنور میآمد
چه شد که بر سر نی این محال را دیدم
دلم ز رأس تو جویای شام هجران شد
ز عطر یاس، جواب سؤال را دیدم
بدون شرح و بیان، وصف حال تو گویاست
به زخم ابروی تو شرح حال را دیدم
اگر چه گیسوی خاکستری کبابم کرد
ز جلوه ی تو شکوه و جلال را دیدم
به من چو از سر نیزه نظاره میکردی
نگاه ملتمس خردسال را دیدم
تمام داغ و فراق تو داشت زیبایی
چرا که در رخ تو ذوالجلال را دیدم
مرا به مجلس ابن زیاد سنجیدی
ز هیبتم به رخ ات وصف حال را دیدم
چنان غم تو به ایراد خطبه ام وا داشت
که خود صلابت یک سرو دال را دیدم
منم معلّم تفسیر سوره ی مریم
که پاره پاره کتاب زلال را دیدم
مرا به سُخره گرفتند، پشت دروازه
به پایتخت علی، ابتذال را دیدم
ببین که دست خدا با سپاه کوفه چه کرد
در این سپاه شکست و زوال را دیدم
و این هم شعری از غلامرضا سازگار و باز هم از زبان حضرت زینب (س) که از قیامت کردن آن سر بریده بر بالای نیزه میگوید :
هلالِ از مه و خورشید، زیباتر! برادر جان
بتاب از نوک نی به محمل خواهر! برادر جان
جمال بی مثال کبریا! وجه الله اعظم
چرا بستی نقاب از خون و خاکستر؟ برادر جان
فراموشم نکردی ای تن ات افتاده در صحرا
به استقبال خواهر آمدی با سر، برادر جان
به جبران عنایات امیرالمؤمنین، کوفه
تصدّق میدهد بر آل پیغمبر، برادر جان
به روی داغهایم تا نبینی داغ دیگر را
تکلّم کن؛ به اشک دخترت بنگر؛ برادر جان
تو میگردی به دور محمل خواهر؛ یقین دارم
که میگردد در اطراف سرت مادر، برادر جان
اگر بالای نی یاد رسول الله افتادی
نگه کن بر گل روی علی اکبر، برادر جان
تمام داستان کربلا را مادرم گفته
نمی کردم سرت را روی نی باور، برادر جان
تو با "قد قامتِ" خود بر فراز نی قیامت کن
من از تفسیر قرآنت کنم محشر برادر جان
زبان من کند در پهن دشت کوفه اعجازی
که دست و تیغ حیدر کرد در خیبر، برادر جان
کنار نیزه ات بر قلب "میثم" آتشی ریزم
که عالم را بسوزاند در این آذر، برادر جان
شعر وحید قاسمیهم، پایان بخشِ این روضه منظوم است؛ روضه ای در مظلومیت حضرت امّ المصائب (س) که به تعبیر نقل شده از معصوم (ع)، بزرگترینِ مصیبتهای قیام حسینی است:
دوباره روضه ی تلخ اسارت زینب
مرور متنِ کتاب شرافت زینب
وجود معجری از نور، پرده در پرده
دلیل محکم حکم قداست زینب
مسیر دین خدا را نشانمان داده
چراغ روشنِ برج هدایت زینب
رموز جمله ی "من را دعا نما خواهر"
نهفته در ثمراتِ عبادت زینب
نماز سینه زنان رو به کعبه ی گودال
غروب روز دهم با امامت زینب
برای قتل حسینش دیه به او دادند
کلوخها شده سهمِ غرامت زینب
سکوت محض جَرَسهای لشکر دشمن
نشانِ معجزه ای از رسالت زینب
به پیشِ کعب نی و سنگ، راست قامت بود
رقیه درس گرفت از صلابت زینب
لغات خطبه ی زینب، لغات قرآن بود
ملائکه همه ماتِ بلاغتِ زینب
نهیب حیدری اش کاخ ظلم را لرزاند
یزید شوکه شده از شهامت زینب
صدای قاری قرآن به روی نی نگذاشت
نگاهها برود سمتِ ساحت زینب
منبع: بی باک نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bibaknews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بی باک نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۲۴۷۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
راز معمای جسد بیسر مرد افغانستانی در اتوبان همت تهران فاش شد ؛ کشف سر مقتول در یک باغ!
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه هفت صبح، ساعت ۷ صبح جمعه هفتم اردیبهشت امسال، رسیدگی به قتل مرد جوان با کشف جسد بی سر او در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت.
صبح آن روز پاکبانها در حال نظافت در اتوبان همت، ورودی کن در تهران، مشاهده کردند پاهایی از میان شمشادها بیرون زده است. با توجه به مشکوکبودن ماجرا به آنجا رفته و با صحنه عجیبی روبهرو شدند. جسد مردی بدون سر آنجا رها شده بود. مرد پاکبان با مشاهده جسد فورا موضوع را به پلیس ۱۱۰ تهران اطلاع داد. در ادامه تیمی از ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران برای بررسی ماجرا به آنجا اعزام شد.
همچنین تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی تهران نیز راهی محل حادثه شدند و تحقیقات را آغاز کردند که در بررسی های ابتدایی متوجه شدند ضربه چاقو به ناحیه شکم مقتول اصابت کرده و باعث مرگش شده است. همچنین شواهد نشان میداد که مقتول در محل دیگری به قتل رسیده و سر از تنش جدا شده و قاتل یا قاتلان بعد از جنایت سر او را بریده و جسد را آنجا رها کردهاند. روی هر شانه او ستارهای و روی سینهاش تبری خالکوبی شده بود.
موضوع کشف این جسد به بازپرس کشیک قتل دادسرای جنایی تهران گزارش شد. ماموران برای یافتن ردی از سر مقتول اطراف را جستوجو کردند اما ردی به دست نیامد. سرهنگ کارآگاه مرتضی نثاری، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ با تایید این خبر گفت: با توجه به مجهولالهویه بودن مقتول قرار شد پروندههای افراد گمشده بررسی و انگشتنگاری از او انجام شود تا شاید به شناسایی هویتش کمک کند.علاوهبرآن قرار شد ماموران فیلم دوربینهای مداربسته اطراف محل کشف جسد را بررسی کند.پلیس فرضیههای مختلفی ازجمله انتقامگیری و اختلاف مالی و ناموسی را در این پرونده قتل بررسی میکند. همچنان جستوجوها برای یافتن سر بریده مقتول ادامه پیدا کرد تا اینکه سرانجام هویت جسد فاش شد.
مقتول که بود؟
هم زمان با کشف جسد مجهولالهویه خانواده یک کارگر ۳۰ ساله افغان مفقود شدن ناگهانی او را به ماموران پلیس آگاهی تهران گزارش کردند.
برادر مقتول در اولین گزارش خود به پلیس گفت:«برادرم در یک کارگاه حوالی غرب تهران کار میکرد.او هر روز غروب به خانه برمیگشت اما دیشب با اینکه در تماس تلفنی به ما گفته بود در مسیر بازگشت به خانه است اما نیامد.برای همین نگران او هستیم و احتمال میدهیم بلایی سر او آمده باشد چون او اگر میخواست جایی به جز خانه برود به ما میگفت.»
مرد جوان در ادامه مشخصات لباسهای برادرش را گفت و همچنین در مورد خصوصیات ظاهری او گفت:«برادرم چند سال قبل روی هر دو سرشانهاش ستاره خالکوبی کرده بود و همچنین روی سینهاش نیز یک تبر تتو داشت.»
با اعلام این خصوصیات دیگر شکی باقی نمانده بود که جسد کشف شده متعلق به برادر همین مرد است که او با مشاهده جسد آن را شناسایی کرده و اعلام کرد که جسد بی سر متعلق به برادرش است.
با افشای هویت جسد رسیدگی به موضوع برای یافتن ردی از عامل یا عاملان ماجرا ادامه پیدا کرد.
دستگیری برادر قاتل
خانواده مقتول در ادامه تحقیقات اعلام کردند که مقتول از مدتی قبل با چند جوان افغان درگیری داشته است.آنها میگفتند درگیری و اختلافات مقتول با انگیزه مالی و تهمت ناموسی همراه بوده که اخیرا شدت زیادی پیدا کرده بود. آنها بارها با یکدیگر مشاجره داشته و به هم فحاشی کرده بودند حتی یک بار یکی از آنها مقتول را به قتل تهدید کرده بود.
به این ترتیب نوک پیکان اتهام به سمت دو برادر که اختلاف عمیقی با مقتول پیدا کرده بودند نشانه رفت و آنها مورد ردیابی قرار گرفتند.تا اینکه خانواده مقتول به پلیس آگاهی اطلاع دادند با توجه به نشانههایی که از دو برادر داشتند یکی از آنها را پنهانی در باغی واقع در شهریار پیدا کردهاند و این در حالی بود که خانواده مقتول ادعا میکردند سر مقتول را هم در همان باغ دیدهاند.
با طرح این ادعا ماموران سراغ همان باغ رفته و یکی از دو برادر را در حالی که سر مقتول را در باغ نگهداری میکرد دستگیر کردند.به این ترتیب سر از بدن جدا شده نیز کشف شد. برادرقاتل در برخورد ابتدایی با ماموران پلیس به جنایت اعتراف کرد و گفت:«برادرم به خاطر اختلافاتی که با مقتول داشت او را به قتل رساند و سپس برای فاش نشدن راز قتل سر او را از بدنش جدا کرد.سپس من برای پنهان کردن سر جسد به او کمک کردم.»
بنابراین گزارش رسیدگی به پرونده تا دستگیری متهم اصلی ادامه دارد.
کد خبر 849487 برچسبها قتل خبر مهم افغانستان قتل - قاتل