Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-04@22:38:48 GMT

اين يعني برايم همه چيز...

تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۰۳۲۰۱۴

اين يعني برايم همه چيز...

خبرگزاري آريا - حميدرضا صدر با بهانه نامگذاري يکي از جايگاه هاي آنفيلد به نام کني دالگليش به توصيف سايه روشن هاي اين ستاره ليورپول پرداخته...
همه آمده بودند، همه... براي ستايش از او آمده بودند، براي تکريم از افسانه باشگاه ليورپول، براي کنت ماتيسان دالگليش، براي او، براي کني دالگليش.
همه آمده بودند، افراد خانواده اش: همسرش، فرزندانش، نوه هايش.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..
همه آمده بودند، ليورپولي هاي قديمي: ژرارد هوليه، استيون جرارد، رابي فاولر، جمي کاراگر، روي ايونز، مايکل اوون، تري مک درمات، آلن کندي، گري مک آليستر...
همه آمده بودند، دشمنان قديمي اش: آلکس فرگوسن، همين طور بابي چارلتون...
همه آمده بودند تا در مراسم تغيير نام جايگاه " Centenary " در آنفيلد به "جايگاه کني دالگليش" شرکت کنند. تا برابر صندلي هايي که با حروف بزرگ لقب او را نوشته بودند عکس بگيرند: "آن سلطان / The King " را. همه براي مهاجمي که در آنفيلد او را "سلطاني ميدان مردان جنگجو" مي خواندند آمده بودند.

پسر اسکاتلندي مثل آلکس فرگوسن به باراندازهاي اسکاتلند تعلق داشت، به گوان. مثل فرگوسن به طبقه کارگر تعلق داشت و اهل نبرد از ته دل لبالب از غرور به سنت اسکاتلندي هاي بود. رکورد صد و دو بازي بازي براي تيم ملي اسکاتلند و زدن سي گل به او تعلق داشت. با اين وصف او را با پيراهن قرمز ليورپول مي شناختند. او چهل سال پيش از سلتيک راهي ليورپول شده و پا به آنفيلد گذاشته بود. رکورد پرداخت 440 هزار پوند باشگاه در آن دوران به او تعلق داشت. وارد شده بود و بلافاصله جاي خالي شده کوين کيگان را پر کرده بود. پيراهن شماره هفت کوين را بر تن کرده و در عصر طلايي دهه هشتاد باشگاه جايگاهش را به رخ کشيده بود. با ربودن بيست جام که ميان شان شش مدال قهرماني ليگ و سه مدال قهرماني اروپا خودنمايي مي کردند.
او سال 1977 به قول خودش به ليورپول آمده بود تا برود بالا، بالاي بالا. در اولين بازي ليگ با پيراهن قرمز دروازه ميدلزبورو را گشود و در پايان فصل گل پيروزي بخش فينال جام باشگاه هاي اروپا را درون دروازه بروژ جاي داد تا روز بعد تصوير او در تختخوابش را با جام قهرماني چاپ کنند. تا عنوان بهترين بازيکن سال انگليس را کسب کند... دالگليش در صف بازيکناني با غناي تکنيکي جايي نداشت و چندان سريع هم نمي دويد. ولي در بازيخواني معرکه بود و هوش فراواني در يافتن فضاها و نواختن ضربه هاي آخر را داشت. از آن بازيکناني که نشان مي داد مي توان با مغز، ماهيچه هاي برتافته و سرعت هاي برق آسا را به هيچ گرفت. مي توان با سرعت در تصميم گيري و اجراي ماموريت ها حريفان را مغلوب کرد. در مهار توپ و حفظ آن توازن فراواني داشت و مي توانست با هر دو پا بازي کند.

او بي آن که به خودخواهي از نوع مهاجمان روي آورد طي 381 بازي 172 گل با پيراهن سرخ زد و توانايي اش را به حريفانش تحميل کرد. هم در نوک حمله بازي کرد و هم پشت سر مهاجم نوک. ترکيب کني دالگليش - يان راش يکي از بهترين زوج هاي خط حمله تاريخ ليگ هاي انگليس شد و براي خيلي ها "بهترين" باقي مانده. ترکيبي که محض نمونه قهرماني ليگ و فتح جام حذفي 1986 را به ارمغان آورد و در فصل 84-1983 رکورد پنجاه و نه بار تسخير دروازه ها را ثيت کرد. نيشدارتر از زوج دوايت يورک - اندي کول در منچستر يونايتد فصل 99-1998 که چهل و سه گل زدند و پرافتخارتر از زوج آلن شيرر - کريس ساتن در بلکبرن 95-1994 که پنجاه و سه بار دروازه ها را گشودند.
دالگليش سال 1985 پس از فاجعه هيلزبورو که جو فاگان استعفا داد عنوان بازيکن / مربي را گرفت و ليورپول همان فصل هم قهرمان ليگ شد و هم فاتح جام حذفي، در سي و چهار سالگي. دالگليش در هيبت مربي ليورپول يازده جام شامل سه قهرماني ليگ را بالا برد و سپس بلکبرن کوچک را در مصاف با منچستر يونايتد به رهبري آلکس فرگوسن در فصل 95-1994 قهرمان ليگ کرد.
سرانجام نامش بر آن ديوارها نقش بست. بدل شد به افسانه آنفيلد، آن هم در شصت و شش سالگي. برابر دوربين ها ميکروفون هاي ايستاد و با لحن حزن آميزي گفت "... اين برايم يعني همه چيز"... موهايش سپيد شده بودند و چروک ها صورتش نشانه مان مي رفتند. ولي فوتبال، فوتبال بود و دالگليش را در آن جامه سرخ پس از گشودن دروازه ها به ياد مي آورديم: با آن دست هاي بالا رفته و خنده هاي پسرانه از ته دل.

حميدرضا صدر
از همين نويسنده بخوانيد:
شب تلخِ تلخ تاريخ فوتبال آمريکا
همان معمار هميشگي، همان رهبر ارکستر نکته بين
من مرد خداحافظي هميشگي نيستم....
روزي روزگاري رنگ نارنجي ....
مسي گرافيکا يا اين که چرا عاشق فوتبال هستيم
ميلان؛ آتش گرفتن تيم کاغذي
مورينيو - گوارديولا: جنگ قديمي را از سر بگير
بارسا بدون رئال و رئال بدون بارسا؟
باز هم کابوس: آرسنال در استمفورد بريج
از رئال کهکشاني تا رئال ضد کهکشاني
نيمار: خروج از سايه مسي و رونالدو
پيراهن باشگاه سنگين‌تر است يا پيراهن ملي؟
قصه امروز: فوتبال همان آرزو است
ايتاليا2017: پسران جوانِ ونتوراي کهنسال
نه، اين بار کسي براي ونگر دل نسوزاند
به ياد شکوه از دست رفته يک امپراتوري
رازگشايي معماي ويمبلي: تاتنهام- چلسي
ويژه از جزيره: من خسه هستم و تو ونگر
جام براي آسنسيو، چاقو براي والورده
سرقت از رستوران ايتاليايي در لندن
آيا بارسلونا در حال فروپاشي است؟
چلسي و کونته: وحشت از سرنوشت آنچلوتي
نيمار - پاريس؛ عمليات گنگستري 2017
نيمار: بي وفايي و پول پرستي يا فرار از سايه مسي؟
چهل سالگي ديدار ايران - آرژانتين؛ جشنواره رئال
گرت بيل: پسر سرگردان برنابئو
جنون خريد در فوتبال اروپا: خرج کن و فقط خرج!
مورينيو و يونايتد: فصل دوم، فصل پرواز؟
چلسي و ديگو کاستا: جنگ با خروس جنگي
انتقال جنجالي بونوچي: چرا سرباز کهنه کار يووه راهي ميلان شد؟
خامس رودريگز: وداع طولاني و تلخ از نوع مادريدي
جان تري در آستون ويلا: نه نمي توني از روي سايه‌ات بپري
طناب داري که آرام و بي صدا بافته شد
پوچتينو در لبه تاريخ و رويا
تابستان از نوع آرسنالي؛ بهترين‌ها را از دست بده
سايه و روشن هاي يک انتقال جنجالي
بازگشت رونالدو به منچستر‌يونايتد: هفت پرسش
نگاه انتقادي اکونوميست به صعود ايران!
کي‌روش: از منچستر تا تهران برخلاف مسير آب
وقتي عروسي به کوچه ايران رسيد
روزي که بليت جام جهاني مهر باطل خورد
از رونالدو تا بوفون؛ از آسمان تا زمين
زيدان - آلگري: نيش‌ها را به هيچ بگير
توخل و دورتموند: وداع سرد سرد با ديوار زرد
فرانچسکو توتي: پس باد همه چيز را با خود نخواهد برد
گاسکويين 50 ساله: بدون نامه‌اي از محبوبه بي‌وفا
آيا دو جام يونايتد، جام هاي ميکي ماوس بودند؟!
سه سقوط کرده: ونگر، گوارديولا، مورينيو
زيدان ماند و انريکه رفت
جان تري: وداع مرد احساساتي تک باشگاهه
چلسي 2017: دويدن دنبال باد
شبي در آمستردام برخلاف جريان آب
وقتي هيولا، سرخپوست‌ها را بلعيد
بازنگري تاريخي‌‌ترين قهرماني پرسپوليس؛ جام 1352
کسي نمي‌گفت آفتاب در مونيخ مي‌درخشد
مسي: خرمن آتش در ميعاد
ال کلاسيکو: شب خوک زده با فيگو
توني آدامز و سالاد فصل هجده مليتي گرانادا
سي ال؛ لبخند دارودسته مادريدي
يوونتوس - بارسلونا: هفت پرده از نبرد انتقامي
ميلان؛ فيل بزرگ در تاريکي مطلق
منچستريونايتد؛ چرا اين تيم خود را پيدا نمي‌کند؟
مرگ تدريجي فوتبال هلند: چرا و چگونه؟
سايه روشن‌هاي جذاب‌ترين ليگ جهان
مارچلو ليپي: مردي براي همه فصول
قطر - ايران؛ بازخواني نبرد تلخ دوحه 1376
بهشت بر تو ارزاني باد پسرجان...
سيتي - موناکو؛ کبريت خيس برابر آتش گداخته
بازخواني اولين فصل مورينيو در چلسي
سيندرلا؛ نيمه شب چهارشنبه به وقت نوکمپ
نه، اين همه آرزوهاي ناپولي نبود...
تو هم تمام شدي آقاي ونگر
انريکه و بارسا: اينجا زمان براي کسي متوقف نخواهد‌ شد
خوردن استيک با دندان‌هاي مصنوعي
معجوني که فوتبال انگليس را تغيير داد
تجديد خاطره با ايکر کاسياس
آلگري: از تورين تا لندن و بارسلونا
بارسا در پاريس: ده پرده از کشتار والنتاين
ليگ قهرمانان: ناقوس‌ها براي که به‌صدا در مي‌آيند؟
اولين توفان: وسترن در امجديه
ردبول؛ بوندسليگا عليه نوشيدني شيطان!
ظهور و سقوط لستر: وداع با رمانتيسم؛ سقوط نکنيد، بمانيد آقاي رانيري
آرسن ونگر: گربه خانگي ميان ببرهاي گرسنه
يادداشت حميدرضا صدر درباره تيم محبوب ايتاليايي؛ رم، کولوسئوم در غياب سزار
ليورپول و کلوپ: ژانويه عذاب آور
از روني تا رونالدو: مسير موازي پسران فرگوسن
از قليچ خاني و هاشمي نسب تا سرجيو راموس: دست دادن با آتش
رونالدو برزيلي يا رونالدو پرتغالي؟
جام جهاني 48 تيمي: معما، پرسش و دلار
از اوفارل تا کي‌روش: همان شهرزاد قصه‌گو
بازگشت ياپ استام به منچستر: داغ آن وداع تلخ
يوونتوس: همان بالا با يک علامت سوال
قربانگاه والنسيا، نفرين خفاش‌ها
فوتبال سال 2016؛ ده پرده از زندگي و مرگ
آيا يونايتد و مورينيو سرانجام به جاده اصلي بازگشته‌اند؟
آقاي گل محجوب؛ از سيلي عبده تا مرگ در استکهلم
از چلسي تا آرسنال، از آنتونيو تا آرسن
ليونل مسي 2016: هم شيرين شيرين؛ هم تلخ تلخ
يادداشت ويژه حميدرضا صدر براي برنده توپ طلا؛ رونالدو: رنج به علاوه سرمستي
گوارديولا در باتلاق انگليسي
ميلان: مشت آهنين درون مخمل راه راه
ردبول، نوشابه منفور بوندسليگاست!
هفته چهاردهم ليگ برتر: باران آنها را برد
ال کلاسيکو 232 : کسالت آميخته به جادوي صد
هفته سيزده ليگ برتر: کونته آن بالا و مورينيو اين پايين
تا 41 سالگي در برنابئو؛ کريستيانو مي‌تواند؟
با اين بارسلونا چه بايد کرد؟
رئال به روايت زيدان: بي هاي و هوي، بي زرق و برق
هفته دوازده ليگ برتر: نه، تو ديگه خاص نيستي!
استيون جرارد: تاريخ تو را به کدام سو خواهد برد؟

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۳۲۰۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زخم خورده بزرگ؛ خطیر اصلا استقلالی نیست | نگذاشت ما قهرمان شویم

به گزارش همشهری آنلاین وینفرد شفر در گفت‌وگو با فرهیختگان درباره استوری آبی رنگش بعد از اخراج علی خطیر از مدیرعاملی استقلال اظهار داشت: خطیر برایم اصلا مهم نیست. او برایم اهمیتی ندارد. من عاشق استقلال و هواداران بزرگش هستم.

وی افزود: خطیر اصلا استقلالی نیست؛ اگر استقلالی بود من را در هفته‌های پایانی برکنار نمی‌کرد تا با استقلال قهرمان شویم. در هر صورت برای استقلال همیشه آرزوی موفقیت و قهرمانی دارم.

کد خبر 848934 برچسب‌ها ویژه ورزشی باشگاه استقلال

دیگر خبرها

  • مرد سال آسیا: شادی مردم ایران برایم از همه چیز مهم‌تر بود
  • حمله وینفرد شفر به علی خطیر؛ او اصلا استقلالی نیست!
  • زخم خورده بزرگ؛ خطیر اصلا استقلالی نیست | نگذاشت ما قهرمان شویم
  • سرمربی سابق استقلال: خطیر اصلا استقلالی نیست!