Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - هفته نامه چلچراغ: اين ها ولشدگان موسيقي ايراني‌اند که دوست نداشتند بروند رپ بخوانند که حرف دلشان را بزنند. از کودکي موسيقي ايراني کار مي‌کردند، اما دوست داشتند مثلا به معشوقه دخالت‌گرشان هم بگويند: «به تو چه؟ آخ به‌تو چه؟ اي صنم؟!»
پس همين کار را کردند.
موسيقي طنز بعد از دوره‌اي کوتاه در دهه‌هاي آغازين همين سده رو پايان، در موسيقي ايراني چندان سابقه نداشته.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حالا گروه ولشدگان نه طنز و هزالي و شوخي را همراه با کمانچه و تنبک و تار زنده کرده‌اند.
با آن‌ها گفت وگو کرده‌ايم.
مهران فلاحي: تار مي‌نوازد و با صدايي ضايع خوانندگي مي‌کند.
بهزاد حسن‌زاده: کمانچه مي‌نوازد و صدايي بهتر از دايي مهرانش دارد.
محمد نوبهار: که تنبک مي‌نوازد و خيلي مليح اشعار بزرگاني همچون شهرام شب‌پره را دکلمه مي‌کند.
طاها افشين: مدير گروه «ولشدگان» شده است و فعلا مثل روزهاي اول آقاي ناظم است. بعدا خوب مي‌شود

با اولين کاري شروع کنيم که من از شما ديدم. «هورمون» که براي اجرا لبه اپن آشپزخانه نشسته بوديد.
سه تايي با هم: نه آن اولي نبود!
مهران فلاحي: «اسگلا بايد برقصن» اولين آهنگ رسمي ما بود.
قبل از ويديوهاي ولشدگان هم با هم کار کرده بوديد؟ احساس مي‌کنم از دل موسيقي‌هاي نمايشي درآمده باشيد.
مهران: ما هم‌مدرسه‌اي بوديم. اما بعد محمد معماري خواند. من و بهزاد موسيقي خوانديم. تازه من دايي بهزاد هم هستم!
مسئوليت سنگيني است!
مهران: اولين کار رسمي ما در فضاي مجازي هم نبود. اولين اجرا همان زمان نوجواني در مدرسه دخترانه تيزهوشان بود.
چه خوب! من خيلي دوست داشتم در نوجواني توي مدرسه دخترانه را ببينم و سر دربياورم که توي مدرسه آن‌ها چه خبر است!
نوبهار: دوران جالبي بود.
متولد چنديد؟!
مهران: نوبهار 65، من 66، بهزاد 67.
دهه شصتي رو به پايان! به جز موسيقي کار ديگري هم مي‌کنيد؟!
نوبهار: من آره. کار اصلي‌ام معماري است. در کنارش از اين کارها هم مي‌کنم.
بهزاد: ما خيلي دل‌زده کنار هم جمع شديم. نشستيم دور هم که فقط دور هم باشيم.
من موقعي که کارهايتان را گوش مي‌دادم يا توي کنسرت، دو هوايي مي‌شدم. از موسيقي لذت مي‌بردم و حس عميقي داشت که ناگهان خواننده شعر را مي‌خواند و وسط آن لذت دروني بايد مي‌ريختم بيرون و مي‌خنديدم.
درباره خودتان هم حتي همين بود. مثلا بهزاد وقت کمانچه کشيدن توي حس بود، همان لحظه بايد شعر را مي‌خواند؛ که شعر بانمکي بود. آن لحظه براي شما بيشتر موسيقي مي‌چربد يا ارائه طنزي که هدف ولشدگان است؟! خودتان اهل شوخ‌طبعي هستيد اصلا؟ به مهران خيلي نمي‌آيد شوخ‌طبع باشد. مثل من جدي است.
مهران: بين ما محمد بيشتر اهل شوخي است. بعد بهزاد و بعد هم من. ولي بيشتر دنبال لذت بردن از موسيقي هستيم. خيلي مرزبندي ندارد. چون موسيقي ايراني جديتي که دارد، بيشتر بر تکنيک متمرکز شده و فرديت، انگار مورد توجه نيست. ما از اين فضا دل‌زده شده بوديم.
اما موسيقي خود ولشدگان هم موسيقي جدي است. عموما طنز در کلام شما اتفاق مي‌افتد. و به‌ندرت در ساختار موسيقي.
مهران: کار ما از بچگي موسيقي ايراني بوده و موسيقي ما جدي بوده و هست. اما خواستيم حال خودمان را بروز بدهيم. نوعي اجراي انتقادي است. انگار اصلا اشتباه کرديم که موسيقي ايراني کار کرديم.
نوبهار: بيشتر دنبال لذت بردن بوديم. اين‌جور نبود که برويم دست و رويمان را بشوييم و لباس‌هاي يکدست بپوشيم و موسيقي اجرا کنيم.
ولي در همين حالت هم حتما برنامه‌ريزي بوده که لباس‌هايتان يکدست نباشد و اتفاقا گاهي خيلي هم خز و خيل باشد.
مهران: نه، برنامه‌ريزي خاصي نيست. مثلا سر آهنگ «هورمون» من پيراهن مامانم را پوشيدم. يک پيراهن گل‌گلي هم بود که محمد پوشيد.
بالاخره عامدانه اين نظم را شکستيد، يا نه؟!
شايد غيظي که وجود داشته، باعث شده تصوير ما کمي اگزجره شده باشد. وگرنه نظم خاصي در دستور کار نبود.
طاها افشين: به قول آقاي عليزاده در شب اول اجراي تئاتر «شيرهاي خان بابا سلطنه» فضاي موسيقي ايراني فضاي عبوسي شده و طبيعتا کسي که جوان‌تر است و از نسل جديد است، تمايل دارد اين فضا را بشکند. يعني آدم‌هاي موسيقي ايران يا جدي و حتي عبوس مي‌شوند، مثل قدما، يا اين‌که آن چيزي را که دوست دارند، ابراز مي‌کنند.
مهران: جد در موسيقي ما چنان زياد شده که جايي براي هزل باقي نگذاشته. ما زياد از حد تقدس قائل شديم براي موسيقي. درحالي‌که موسيقي ما مشکل کم ندارد و حتي به نظر من موسيقي است که عقب مانده. گاهي مثل يک بت مي‌پرستيمش.
اما شما هم همان موسيقي را داريد اجرا مي‌کنيد. فقط درون‌مايه کلامش را تغيير داده‌ايد.
نوبهار: همين‌طور است. کار ما کار تازه‌اي نيست و قدما هم اجرا کرده‌اند. بخشي از کاري که ما مي‌کنيم، فراموش شده بود و کساني که موسيقي را دنبال مي‌کنند، مي‌دانند. شايد کار ما براي نسل جديد نوآوري باشد. اما واقعا کار جديدي نيست. ما سعي کرديم که آن را زنده کنيم.
بهزاد: گاهي حتي مي‌خواستيم گريزي بزنيم به سبک‌هاي ديگر، مثلا الکترونيک. اما براي خود ما هم اين عادت نگار ترک‌شدني نبود. مي‌ديديم وقتي به کوچه پس‌کوچه‌هاي اين موسيقي آشنايي داريم، چرا بايد سراغ موسيقي‌هاي ديگر برويم؟!
شما که فکر مي‌کنيد اين موسيقي مشکل دارد، و وارد مقوله شوخي با موسيقي شديد، اصلا چرا خود اين موسيقي را نشکستيد؟ چرا به‌طور ساختاري مثلا خود موسيقي را هم دست نينداختيد؟! موسيقي‌تان همان است. فقط درون‌مايه را نمک پاشيديد.
مهران: من خودم موسيقي ايراني را دوست دارم. اما گاهي انگار با چوب ايستاديم بالاي سرش. لذتش را زير سايه ترس برده.
نوبهار: حالا من يک سوال از تو مي‌کنم. چقدر به نظرت بچه‌هاي نسل جديد موسيقي اصيل ايراني را مي‌شناسند، يا دوست دارند؟
به نظرم خيلي کم شده، اگر نگوييم نابود شده. اتفاق‌هاي جالبي که بعد از کليپ‌هاي ما افتاد، اين بود که بخشي از مردم حتي سازهاي دست ما را نمي‌شناسند. کامنت گذاشته بودند که اين وسطيه سازش چيه؟! کمانچه را نمي‌شناختند.
چنين ارائه شوخ‌طبعانه‌اي از موسيقي شايد جوان‌ها ار به سمتي ببرد. گرايش به موسيقي رپ و هيپ‌هاپ شايد به دليل اين باشد که راحت‌تر حرفشان را مي‌زنند. حرف زدن با زبان حافظ و مولوي و سعدي که شاعران بزرگي هستند، شايد ارتباط جوان‌هاي نسل جديد را سخت‌ کرده. ما خواستيم به سمت يک ارتباط آسان‌تر برويم.
فکر مي‌کنم باعث شديم اين دسته از جوان‌ها بيشتر علاقه‌مند بشوند به موسيقي ايراني.
بعد از انتشار اين کليپ‌ها واکنش‌ها چطور بوده؟!
مهران: ما خيلي فحش خورديم. حتي تهديد شديم. ولي ما نمي‌ترسيم و پشيمان هم نشديم.
اين موسيقي شما واقعا موسيقي بي‌سابقه‌اي بوده؟ وقتي وزارت فرهنگ و ارشاد مجوز نمي‌دهد و مي‌گويد که موسيقي ايراني را تمسخر کرده‌ايد، يعني انگار که تا قبل از اين چنين چيزي ما نداشته‌ايم و شما بدعت گذاشته‌ايد.
مهران: همه‌مان مي‌دانيم که اين نوع از موسيقي سابقه داشته. اما نمي‌دانيم دقيقا وزارت فرهنگ و ارشاد چه مي‌گويد! معلوم نيست مشکل با موسيقي است. با شعر است يا با چي؟!
طاها افشين: در برنامه صبح جمعه با شما هم چنين فضايي تجربه شد. موسيقي بود و شعرهايي که هيچ‌کدام جدي نبود. البته قابل مقايسه با کار ولشدگان نيست. اما جالب است که در خود وزارت ارشاد هستند کساني که مي‌گويند: «بايد مثل نقاشي که در کنارش کاريکاتور را داريم، در سينما که ژانر کمدي را داريم، در موسيقي هم بايد داشته باشيم و ولشدگان همان است که بايد باشد.» اما مشکل اين‌جاست که فقط يک نفر نيست که صحبت مي‌کند.
مهران: يک سال است که شعرها را داده‌ايم. اما نه جواب منفي مي‌دهند نه جواب مثبت.
نوبهار: رسما ول شده‌ايم از بس رفتيم و آمديم.
بهزاد: ما داريم کار مي‌کنيم و طبعا بايد تکليفمان را بدانيم. دنبال آن هستيم که مجوز بدهند و ما آلبوممان را رسمي منتشر کنيم.
بهزاد: مي‌دانيم اگر برويم، ديگر حسمان اين نيست. زيست مهم است. موسيقي‌اي که از اين کافه و خيابان و مردم از ولشدگان مي‌شنويد، حتما فرق مي‌کند با موسيقي ولشدگان در منهتن.
نوبهار: شعرهاي ما نه شامل حرف‌هاي بد است، نه حرف‌هاي رکيک، نه توصيفات زشت. صحبت‌هاي معمولي روزانه است. فقط شعر حافظ و سعدي نيست.
طاها افشين: اين طنز فقط در کلام است. در ساز زدن بچه‌ها طنزي نمي‌بينيد. آقاي عليزاده مي‌گفت: يک مضراب اين بچه‌ها را گروه‌هاي جدي ندارند. ما به رسالت موسيقي اصيل وفاداريم.
نوبهار: ما شعاري از اول داشتيم که «ما دل‌شده موسيقي اصيل ايراني اما دل‌زده از کلام و زبان رايج در آنيم.» و به همين خاطر شديم «ولشدگان».
مهران: دل‌زده هم که نه! خسته! ما همه در گروه‌هاي جدي نوازندگي کرديم. اما هيچ‌وقت به آن احساس نزديکي نکرديم. احساس کرديم آن که بايد، نيست.
بهزاد: نقطه‌اي که هستيم، معبرش موسيقي اصيل بوده. طي‌الارض کرديم!
براي موسيقي طنز مي‌شود بار را به دوش کلام انداخت، يا اين‌که ساختار موسيقي را هم به سمت طنز برد. شما به کدام سمتيد؟!
مهران: ما از المان‌هايي در ساز زدن استفاده مي‌کنيم که هيجان و فضاسازي دل‌خواه را پيش ببرد، اما طبعا نسبت به فضاي موسيقي ايراني.
نوبهار: مثل استفاده از «بشکن» يا «دست زدن». معمولا نمي‌بينيد وسط يک اجراي موسيقي ايراني «بشکن» بزنند، يا در بين اجرا مدام «تکه‌پراني‌هاي کلامي» بشود.
شعر يا کلام آهنگ‌هاي شما کار خودتان است؟!
بهزاد: کار خودمان است و بعضي‌ از کارها هم الهام گرفته‌شده از آثار ديگران. مثل «هورمون» که برگرفته از آهنگ شهرام شب‌پره است.
بعضي از شعرها از ابوالقاسم حالت يا حتي مولوي. مثلا آهنگ بوقلمون که شعري از مولوي دارد و ما هم کمي دست برديم و کمي کرم ريختيم.
آهنگ‌ها را چه کسي مي‌سازد؟ آخر مي‌گوييد بداهه مي‌نوازيد و توي کليپ‌ها هم مي‌بينيم که انگار حال يک دورهمي ناگهاني و دوستانه است.

بهزاد: يک ايده که به ذهن مي‌رسد…
نوبهار: مي‌ريزيم وسط با هم مي‌سازيم! Teamwork است.
بهزاد: حتي بعضي از اتفاق‌ها توي ضبط مي‌افتد. يک مسير کارگاهي طي مي‌شود.
طاها: من اولين ويديويي که ديدم، تک‌نوازي تار بود. طنز خاصي نداشت. اما تيتري داشت که براي من جالب بود. تک‌نوازي تار؛ در مايه افشاري، گوشه اتاق! مي‌دانيد که موسيقي ايراني از گوشه‌هايي تشکيل شده و ولشدگان يک گوشه براي خودش دست‌وپا کرد؛ «گوشه اتاق». اين از يک طنز دروني برمي‌آيد.
نوبهار: يک بار گفتيم قطعه‌اي آماده کنيم به نام «تقّه‌نوازي» بهزاد iMac دارد و نمي‌شد براي «تقّه» تشديد گذاشت. توي گوگل سرچ کرديم «تقّه» ديديم اولين پيشنهادي که گوگل مي‌دهد «تقّه زدن گيربکس اتوماتيک» است. ديديم چيز باحالي است. شد اسم يکي از قطعه‌ها!
طاها: توي همين قطعه وازندگي خيلي جدي است. اما همين عنوان باعث مي‌شود که قطعه بشود «ولشدگاني».
ولشدگان همين خواهد ماند؟ يا اين‌که در سازبندي و نوازنده‌ها هم تغيير مي‌دهيد؟
مهران: خودمان هم دوست داريم مثلا گيتاربيس يا سازهاي ديگر هم استفاده کنيم. اما هنوز نوازنده‌اي که بتواند با ما همراهي کند، نديديم. ما از صداي زياد خوشمان مي‌آيد. دوست داريم فرکانس صداي ما چنان محکم به شنونده بخورد که خوب گوش کند.
نوبهار: گاهي نوازنده مهمان هم داشته‌ايم. مثل کنسرتي که خودت هم بودي. سعي کرديم صداهاي کوبه‌اي را بيشتر کنيم و صداي الکترونيک که در زير صداي اصلي بود.
چرا يک خواننده به گروه اضافه نمي‌کنيد؟ يک خواننده جدي که شايد به طنز کار هم اضافه کند. يک خواننده جدي که شعرهاي غيرجدي مي‌خواند.
بهزاد: دوست داريم اضافه شود. اما بايد اول کليت گروه تثبيت شود و شايد در آينده اضافه کنيم.
نوبهار: کسي که از نظر فکري شبيه باشد.
مهران: واقعا خيلي هم لزومي ندارد هميشه که صداها خوشگل باشند. شايد اين باعث شود همين موضوع هم مورد توجه قرار بگيرد که هميشه هم نياز نيست صداهاي خوشگل را انتخاب کنيم. شايد براي خواندن يک شعر نياز باشد صداي خواننده خشن، زمخت يا زشت باشد. هميشه که نبايد لوند باشد. اين حالت در موسيقي ما کم است. هميشه دنبال خوشگلي است!
بهزاد: در موسيقي راک صداي خواننده برجسته (Bold) نيست. صدايي است که با کليت کار همراه شده و يک بسته را ارائه مي‌کند که تو از کليت آن لذت مي‌بري. گوشت نمي‌رود فقط دنبال يک صدا.
نوبهار: ما ول شديم توي موسيقي اصيل ايراني. نه کسي به ما کاري دارد و اهميت مي‌دهد. ما هم به کسي کاري نداريم. جالب است ديگر. حال مي‌کنيم با اين!
طاها: در ارشاد به حالت نصيحت مي‌گفتند: «مشکل ما با مسائل اخلاقي نيست. اولين کساني که با شما دچار مشکل شوند، اصحاب موسيقي‌اند، به‌خاطر اسمتان. شما اسم يک اثر فاخر را مسخره کرده‌ايد.» اما ديديد که آقاي عليزاده، آهنگ‌ساز «دلشدگان»، گفت: «من يواشکي ولشدگان را پي‌گيري مي‌کنم!» آقاي عليزاده هنرمند آوانگاردي است. اشاره‌اي به اسم کردند و گفتند: «اين اقتباس شوخ‌طبعانه از دلشدگان است و اشکالي هم ندارد.» يعني مثل «دشمن فرضي» ما الان با «موانع فرضي» روبه‌رو هستيم که واقعا وجود ندارند، اما تاثير دارند.
حتي فرض کنيم که کلام در بعضي از کارهاي شما هيچ معنا و مفهومي ندارد و فقط بازي کلامي و زباني مي‌کنيد. يادم نيست از چه کسي خواندم که «بيهودگي که حالت را خوش کند، بيهودگي نيست!» برداشت خودتان درنهايت از بازخوردها و واکنش‌ها چيست؟ هميشه واکنش منفي نشانه بدي هم نيست. نشان مي‌دهد که داريد تاثير مي‌گذاريد و خودتان هم مي‌فهيمد چرا واکنش‌ها منفي است. عده‌اي به قول خودتان فحش دادند. اما از اين طرف حسين عليزاده و از آن طرف هم شهرام شب‌پره تحسين کردند. مجموعه اين بازخوردها نتيجه‌اش چيست؟! يعني اين تجربه گرفته؟ باحال است؟!
نوبهار: به نظر من باحاله.
طاها: اگر درباره‌اش حرف مي‌زنند، يعني گرفته.
بهزاد: وقتي اين دو از دو سو ولشدگان را پسنديده‌اند، براي خود من واقعا جذاب است.
نوبهار: عموما مورد تحسين قرار گرفت. شايد 90 درصد. 10 درصد هم مخالف کار ما بودند و هستند.
مخالف‌ها چه مي‌گويند؟!
مهران: مي‌گويند توهين به موسيقي ايراني کرده‌ايد. من و بهزاد تصنيفي از عارف قزويني را اجرا کرديم که عده‌اي به جد گفتند اين از عارف نيست و اين مزخرف‌ها را به عارف نسبت ندهيد. سند رو کرديم. عکس کتاب نشان داديم. گفتند قلابي است. نمي‌خواهند بپذيرند که اين شوخي‌ها هم هست و عارف هم چنين اثري دارد. تصنيف «پنبه‌اي» عارف قزويني را که مي‌شنويد، لذت مي‌بريد. اين نيست که چون از حافظ نيست و در وصف معشوق نيست، پس موسيقي ايراني نيست.بايد به ادبيات بازتر نگاه کنيم. در ادبيات و موسيقي مي‌شود هر جور حرف زد. جزيست‌ها مي‌گويند: «ما اصلا نت غلط نداريم. هر جا دستت را گذاشتي، درست است!» با اين نگاه موسيقي‌شان را جلو مي‌برند. ولي اساتيد ما مي‌گويند: «ئه! چرا چپت اين‌جور اومد پايين. چرا اون‌جوري رفت بالا؟!» اين غلط است. با اين رفتار ما بروز احساسات فردي يک هنرمند را از بين مي‌بريم.
نوبهار: حس مالکيت هم تاثيرگذار است. فکر مي‌کنند موسيقي سنتي فقط اين است. اين براي سنت است. اين موسيقي براي همه است. براي يک پيرمرد 80 ساله و يک نوجوان 15 ساله هم هست. در سينما مالکيت ندارد. ولي موسيقي صاحب دارد.
بهزاد: در سينما مالکيتي وجود ندارد و دليل پيشرفت هم همين است. سينما همه جاي دنيا هست.
موسيقي هم همه جاي دنيا هست.
بهزاد: نه، موسيقي‌اي که ما داريم، براي خودمان است. موسيقي ايراني فقط همين‌جاست.
طاها: سوال اين‌جاست که مگر مي‌شود کمدي را از سينما حذف کرد؟ مگر مي‌شود کاريکاتور را از حوزه نقاشي گرفت؟ مگر مي‌شود تئاتر طنز و موزيکال نداشت؟ اگر يک بچه هشت ساله به زور پدر و مادرش نباشد و بخواهد به موسيقي ايراني علاقه‌مند شود، بايد برود تک‌نوازي استاد شهنازي را گوش کند؟ تک‌نوازي آقاي لطفي و شهناز را گوش کند؟
نوبهار: اين روند اشتباهي است که عده‌اي يک جا تصميم بگيرند که اين‌ها باشند، آن‌ها نباشند. اين‌ها خوب‌اند، آن‌ها بدند. بگذاريم مردم بشنوند و خودشان انتخاب کنند.
طاها: ما ويديويي آماده کرديم که به وزارت فرهنگ و ارشاد بدهيم براي گرفتن مجوز صحنه‌اي. بعد که معلوم شد مجوز نمي‌دهند، ما اين را در صفحه مجازي‌مان گذاشتيم، اين قطعه را با عنوان «وطنم» شما ببينيد. بايد کامنت‌ها را ببينيد. خيلي‌ها گفتند که اصلا چرا رفتيد مجوز بگيريد؟ مجوز شما پسند مردم است. خب اين‌ها دارند کار مي‌کنند. پس بايد چه کار کنند؟!
مهران: من هميشه پدر و مادرم کمکم کردند. دمشان گرم. اما همه نمي‌توانند. مي‌بيند نمي‌تواند تحمل کند، ديگر مي‌رود در آموزشگاه تدريس مي‌کند! يعني برخلاف ميلت مي‌روي. نداشتم، آمدم تدريس کنم.
کار بعدي‌تان چيست؟ آماده داريد؟!
مهران: کار منتشرنشده زياد داريم، که دوست هم داريم منتشر کنيم. بايد ببينيم بالاخره به آلبوم مجوز مي‌دهند يا نه.
بوقلمون، مدرسه و قرمه‌سبزي و چند قطعه جديد را آماده داريم.
بالاخره واکنش‌هاي منفي کمتر شد يا نه؟!
بله، کمتر شد. وقتي واکنش‌هاي مثبت را ديدند، منفي‌ها کمي عقب نشستند. بين خود موافقان و مخالفان در صفحه اجتماعي ما بحث در گرفت و خودشان با هم بحث کردند.
نوبهار: يکي کامنت گذاشت که حرف استاد عليزاده درباره ولشدگان تحريف شده! استاد هم گفته: من شما را يواشکي مي‌بينم.
معني يواشکي را نفهميدند. معني‌اش اين نيست که پنهاني بايد ديد و مايه سرشکستگي است. يعني در خلوت خودم بوده و تا حالا درباره‌اش حرف نزده‌ام.
نوبهار: آقاي عليزاده در يک جمع خودماني گفت: «جاني بي‌گود» را خيلي دوست داشتم. تصويرهايي از آقاي عليزاده هم در همان آهنگ جاني بي‌گود بود.
بچه‌هاي کجاي شهرين؟!
هر سه با هم: کرج.
بهزاد: من تا 13 سالگي تهران بودم و بعد رفتيم کرج. آن‌جا با بچه‌ها آشنا شدم. مهران هم که دايي‌ام بود.
نوبهار: مهران از 13 سالگي دايي‌اش بود! (خنده جمع) ما هر سه مهرشهر کرجيم.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۳۴۰۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آرتتا در کادر فنی‌اش بهزاد غلامپور دارد! (عکس)‏

به گزارش "ورزش سه"، آرسنال امروز با استفاده بهینه از ضربات کرنر ‏موفق شد تاتنهام را شکست دهد و یکی از موانع بزرگ خود در ‏هفته‌های پایانی لیگ برتر را پشت سر بگذارد. ‏

یکی از علت‌های اصلی موثر بودن کرنرهای آرسنال یک مربی فرانسوی ‏است: نیکلاس ژوور که به عنوان مربی ضربات ایستگاهی در کادر فنی ‏میکل آرتتا حضور دارد. ‏

نیکلاس ژوور علاوه بر نقشی که در زهردار بودن آرسنال روی ضربات ‏ایستگاهی داشته به یک دلیل دیگر هم در انگلیس مشهور است. او ‏بعد از گل‌های آرسنال خوشحالی‌های پرشوری کنار خط انجام می‌دهد و ‏بارها تصاویر او درحالی‌که روی سر میکل آرتتا پریده سوژه شبکه‌های ‏اجتماعی شده است. ‏

این اتفاق امروز در دربی شمال لندن تکرار شد. وقتی آرسنال در دقیقه ‌‏38 توپچی‌ها برای دومین بار روی کرنر توسط کای هاورتز به گل ‏رسیدند، ژوور بار دیگر در کنار خط سر از پا نمی‌شناخت. درحالی‌که ‏میکل آرتتا نسبتا خونسرد مانده و تنها با بالا بردن هر دو دستش به ‏گل به خودی تاتنهام واکنش نشان داد نیکلاس ژوور بعد از بالا و ‏پریدن و فریاد زدن‌ به سمت آرتتا آمده و درحالی‌که آرتتا سعی داشت از ‏او فرار کند روی سر سرمربی آرسنال پرید. ‏

خوشحالی‌های خاص مربی ضربات ایستگاهی آرسنال خاطره دوران ‏حضور بهزاد غلامپور در کادر فنی استقلال و خوشحالی‌های بعد از گل ‏خاص او را زنده کرد. ‏

دیگر خبرها

  • بیمه فعالان سرود پیگیری می‌شود/چند پیشنهاد به موسیقی فارس
  • آرتتا در کادر فنی‌اش بهزاد غلامپور دارد! (عکس)‏
  • وحید اسداللهی رِنگ‌های آذربایجانی را به تالار وحدت می‌آورد
  • این صدا برای بچه‌های ایران است/ جزییات یک کنسرت باتربیت!
  • گروه موسیقی آهوی دشت شهربابک در بندر عباس به روی صحنه رفت
  • موسیقی لرستان در تالار وحدت طنین انداز می‌شود
  • طنین موسیقی لرستان در تالار وحدت
  • ساز هنرمندان جنوب کرمان بر سکوهای بین‌المللی کوک می‌شود
  • راهیابی هنرمندان شهرستان فارسان به جشنواره ملی موسیقی خلیج فارس
  • مرحله استانی دومین جشنواره سرود فجر بسیج در بوشهر برگزار شد