ردپای نئاندرتالها در چربی شکم ما
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۰۴۵۹۴
در حقیقت آنها توانستهاند مجموعهای از ژنهایی را شناسایی کنند که از طرف نئاندرتالها به انسانهای ساکن نواحی خارج از آفریقا رسیده است. این ژنوم، دومین ژنوم با کیفیت به دست آمده از نئاندرتالهاست که میتوان بر اساس آن با اطمینان بیشتری گفت در چه زمان، در چه مکان و با چه توالی ژنی از آنها به انسانهای پیشرفته امروزی انتقال پیدا کرده و باعث پیشگیری یا ابتلا به چه بیماریهایی در حال حاضر شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سابقه بررسی خزانههای ژنی دیرینه به چند سال اخیر بازمیگردد. اولین ژنوم نئاندرتال به دست آمده، مخلوطی از ژنوم سه فرد بود که آنها نیز در غار ویندیجا پیدا شده بودند. چند سال بعد، دانشمندان ژنهای دیرینه، دو ژنوم نئاندرتال دیگر را در کوهستان آلتای (Altai) واقع در سیبری توالییابی کردند. یکی از این دو، اولین نسخه با کیفیت بود که پیش از اکتشاف اخیر به دست آمده بود. این ژنوم مربوط به فردی بوده که 122 هزار سال پیش در منطقه سیبری زندگی میکرده است.
نتایج حاصل از بررسی این دو نسخه ژنوم با کیفیت، گویای آن بود که ساکنان کنونی اروپا و آسیا قسمتهایی از دیانای (DNA) نئاندرتالهایی را که در سالیان دور با اعضای گونه انسان خردمند (Homo sapiens) یا همان اجداد انسانهای پیشرفته امروزی، پس از نقل مکان از آفریقا آمیزش داشتهاند، در ژنوم خود حمل میکنند و به همین دلیل، بیشتر بومیان آفریقا اثری از دیانای نئاندرتالها در ژنوم خود ندارند، اما سوال اصلی این است دیانای باستانی چه نقشی در انسانهای امروزی به عهده دارد؟ براساس اطلاعاتی که پیشتر بر اساس مطالعه ژنوم نئاندرتال آلتایی به دست آمده بود، چند نوع ژن نئاندرتالی در انسانهای امروزی وجود دارد، اما نئاندرتال ویندیجایی نسبت به نئاندرتال آلتایی در زمان نزدیکتری به ما زندگی میکرده و محل زندگیاش نیز به محل زندگی و آمیزش اجداد اورآسیایی ما با نئاندرتالها نزدیکتر است (احتمالا 50 تا 60 هزار سال پیش در خاورمیانه). در نتیجه، نسخه ژنوم به دست آمده از آن، بخصوص با توجه به پیشرفت فناوری استخراج و توالییابی دیانایهای باستانی، اطلاعات بیشتری به ما خواهد داد. کی پروفر (Kay Prufer)، متخصص ژنتیک فرگشتی از پژوهشگاه ماکس پلانک آلمان که همراه همکارانش روی این پروژه کار کرده، گفته است: همانگونه که انتظار میرفت، این ژنوم به ساکنان امروزی اروپا و آسیا شباهت بیشتری نسبت به نمونه آلتایی دارد. دکتر پروفر و همکارانش تاکنون 16 نوع ژن نئاندرتالی جدید پیدا کردهاند که به انسانهای امروزی انتقال پیدا کرده است. این ژنها ظاهرا در کنترل سطح کلسترول، ویتامین D و احتمال ابتلا به بیماریهای گوارشی، روماتیسم قلبی، اسکیزوفرنی (Schizophernia)، همین طور پاسخ به داروهای ضدافسردگی و حتی میزان تجمع چربی در ناحیه شکم نقش دارند!
منبع: Science
مترجم: عسل اخویان طهرانی
منبع: جام جم آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۰۴۵۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یافتههای پژوهشگران برای افزایش ظرفیت دیالیز برای بیماران
فیبروز صفاقی مهمترین علت از دست دادن ظرفیت دیالیز است که معمولاً به دلیل التهاب و فیبروتیک شدن صفاق روی میدهد. یافتههای پژوهشگران برای نخستین بار نشان داد میتوان از سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی برای درمان ضایعات صفاق استفاده کرد. مطالعات بالینی آینده میتواند امکان استفاده درمانی از این سلولها را در مبتلایان به فیبروز صفاقی مورد بررسی قرار دهد.
به گزارش ایسنا، کارآزمایی بالینی از سوی امین احمدی، سودابه اعلاتاب، رضا مقدسعلی، ایرج نجفی، سروش شکرچیان از پژوهشگاه رویان، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، دانشگاه علوم پزشکی تهران و دانشگاه ماستریخ هلند به بررسی تأثیر سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی خود فرد، بر عملکردی صفاق و التهاب آن در افراد تحت دیالیز پرداختند.
در همین ارتباط باید گفت؛ بیماری مزمن کلیه (Chronic kidney disease) یک نارسایی آرام، پیش رونده و غیرقابل برگشت در کلیه است که حدود هفتصد میلیون نفر در جهان به آن مبتلا هستند.
پیشرفت این بیماری میتواند تا تخریب کامل کلیه و نیازمند شدن فرد مبتلا به پیوند کلیه یا دیالیز روزانه ادامه پیدا کند. اگر دیالیز دیگر قادر به تصفیه مایعات و محلولها به میزان مورد نیاز برای بیمار نباشد، شرایطی با عنوان ناکارآمدی اولترا فیلتراسیون اتفاق میافتد که منجر به بیفایده شدن دیالیز برای بیماران میگردد.
فیبروز صفاقی مهمترین علت از دست دادن ظرفیت دیالیز است که معمولاً به دلیل التهاب و فیبروتیک شدن صفاق روی میدهد. این شرایط برای حدود ۲۰ درصد از بیماران با سابقه دیالیز طولانی اتفاق میافتد. با پیشرفت پزشکی بازساختی (پزشکی ترمیمی) در چند دهه اخیر تلاشهایی برای سلول درمانی فیبروز صفاقی صورت گرفته است.
نتیجه این پژوهش که در نشریه بین المللی Archives of Iranian Medicine منتشر شده است، نشان داد، استفاده از سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی باعث بهبود جزئی در اولترافیلتراسیون و کاهش اندک التهاب در بیماران میگردد.
یافتههای این پژوهش برای نخستین بار نشان داد میتوان از سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی برای درمان ضایعات صفاق استفاده کرد. مطالعات بالینی آینده میتواند امکان استفاده درمانی از این سلولها را در مبتلایان به فیبروز صفاقی مورد بررسی قرار دهد.
انتهای پیام