همه كتابهاي آقاي «ايشي گورو»
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۳۸۰۱۱
خبرگزاري آريا - همشهري شش و هفت: هرسال كه برنده جايزه نوبل ادبيات اعلام ميشود؛ بازار كتابهاي نويسنده در ايران هم داغ ميشود و كتابهايش چندين چاپ ميخورند. امسال «كازو ايشي گورو» نويسنده ژاپني- انگليسي برنده اين جايزه شد ...
هرسال كه برنده جايزه نوبل ادبيات اعلام ميشود؛ بازار كتابهاي نويسنده در ايران هم داغ ميشود و كتابهايش چندين چاپ ميخورند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بازمانده روز
براساس اعلام برگزاركنندگان آكادمي نوبل ادبيات آكادمي؛ «كازو ايشيگورو» بهخاطر نگارش رمان بازمانده روز مفتخر به دريافت جايزه نوبل ادبيات سال 2017شده است. اين رمان روايت پيش خدمتي پا به سن گذاشته به نام استيونز است كه بيش از 30 سال و در سالهاي بين دو جنگ جهاني، در سراي لُرد دارلينگتن متعلق به لُرد بانفوذ انگليسي، حامي نازيها خدمت كرده است. استيونز پس از مرگ لُرد دارلينگتن و آغاز بهكار براي صاحب جديد سراي دارلينگتن، به پيشنهاد ارباب جديدش به شش روز مرخصي و با اتومبيل وي، براي سفري راهي وِست كانتري ميشود تا ميس كِنتن را ملاقات كند.
ميس كِنتن پس از ازدواج با يكي از خدمههاي سراي دارلينگتن، كار خود را رها كرده است و سالها بعد در نامهاي به استيونز ميگويد كه همسر خود را ترك كرده و استيونز هم اميدوار است در ملاقاتي كه با او دارد، بتواند او را به بازگشت به سراي دارلينگتن و كار در آنجا ترغيب كند. او در خلال اين سفر شش روزه به بيان خاطرات خود از سراي دارلينگتن و افرادي كه در جريان سفر ملاقات ميكند، ميپردازد و عقايد خود را درباره مسائل سياسي آن زمان بيان ميكند و در كنار آن به شيوهاي ظريف، ماجراي يك داستان عشقي هم به شكلي غيرمستقيم بيان ميشود كه مربوط به علاقه استيونز به ميس كِنتن است.
مرور چندباره نامه ميس كِنتن توسط استيونز براي پيداكردن اثراتي از دلتنگي وي، به خواننده كمك ميكند كه اين ماجرا را نيز در خلال روايت جدي رمان درك كند. يكي از خوشبختيهاي خوانندگان فارسي زبان اين است كه ميتوانند اين كتاب را با ترجمه بينظير نجف دريابندري بخوانند. پيشنهاد ميكنم قبل از خواندن رمان پيشگفتار زيباي نجف دريابندري را بخوانيد كه از ظرافتهاي ترجمه و چگونگي انجام آن به شيريني صحبت كرده. اين كتاب را نشر كارنامه منتشر كرده است.
هرگز تركم مكن
هرگز تركم مكن يكي از رمانهاي ايشي گورو است كه از احساس شكنندگي انسان معاصر ميگويد. شخصيتهاي اين رمان رفتهرفته به حقيقت دوران كودكي به ظاهر شاد و نيز آينده خود پي ميبرند. آنها پس از سالها درمييابند كه چرا مؤسسه «هيلشم» آنان را از كودكي پناه داده است. رمان را «كتي اچ» پرستار 31 ساله روايت ميكند، داستان از دوران كودكي و تحصيل او در مدرسه هيلشم آغاز ميشود و كم كم با روت و تومي آشنا ميشويم.
داستان به آرامي و سادگي پيش ميرود، اين آرامش حتي ممكن است خواننده را خسته كند اما ضربه مهلك آنجايي وارد ميشود كه متوجه ميشويم كتي و دوستانش انسانهايي واقعي نيستند و در واقع براي هدفي خاص شبيهسازي شده اند! اين كلونها قرار است بعد از پرورش اعضاي بدن خود را بيهيچ پرسشي اهدا كنند. اين كتاب با ترجمه خوب مهدي غبرايي منتشر شده و نشر افق آن را به پيشخوان كتابفروشيها فرستاده است. ترجمه ديگري نيز از اين كتاب با عنوان «هرگز رهايم مكن» از نشر ققنوس منتشر شده كه برگردان آن را سهيل سمي انجام داده است.
غول مدفون
اين رمان كه در سالِ 2015 منتشر شد روايتي است رازآلود درباره گمشدن و گذشته؛ مولفههايي كه هميشه در نوشتههاي اين نويسنده حرفِ نخست را ميزنند و باعث ميشوند تا او مدام به اين بيانديشد كه در آن سوي مه چه چيزهايي پنهان شده است.
رمان در قرنِ شش ميلادي در بريتانيا ميگذرد؛ در فضايي پر جادو و ناامن. زوجي در جستوجوي پسرِ گمشدهشان دل به جاده ميزنند و هر چه جلوتر ميروند درمييابند كه چگونه در محاصره شخصيتهاي عجيب قرار گرفتهاند و چقدر زمان بر آنها سيطره دارد. خود آنها هم تنها يادشان ميآيد كه زماني پسري داشتهاند و ميدانند كه به جست و جوي او بايد پا در راهِ سفري سحرآميز گذاشت. اين كتاب را امير مهدي حقيقت به فارسي ترجمه كرده و نشر چشمه آن را منتشر ساخته است.
وقتي يتيم بوديم
اين رمان داستان زندگي كريستوفر بنكس، يكي از كارآگاهان لندن است كه زندگي يكنواختي را ميگذراند، اما گذشته پرآشوبي دارد و در كودكي پدر و مادرش به طرز غريبي در شانگهاي ناپديد شدهاند.كريستوفر كه بهخاطر اين ماجراي غم انگيز از كودكي با خود عهد كرده كه كارآگاه شود، تلاش ميكند پاسخي براي معماي ناپديد شدن پدر و مادرش پيدا كند. مادر كريستوفر به مبارزه با قاچاق ترياك به چين ميپردازد و كريستوفر بر اين گمان است كه ناپديد شدن پدر و مادرش با يك فاصله زماني كوتاه، دقيقا با همين مسئله در ارتباط است.
در بحبوحه جنگ چين و ژاپن در سال 1937 كريستوفر به شانگهاي برميگردد با اين اميد كه پدر و مادرش را پيدا كند. او پس از تلاشي بيثمر، سرانجام از طريق دوست پدر و مادرش يعني عمو فيليپ، متوجه واقعيت تلخ داستان زندگياش ميشود. پدر كريستوفر توسط قاچاقچيان ربوده نشد، بلكه با زن ديگري فرار كرده و دو سال بعد بر اثر حصبه در سنگاپور درگذشته است.
اما داستان مادر از اين هم غم انگيزتر است و تمام پيش فرضهايي را كه خواننده با خواندن داستان به آنها دست پيدا كرده باطل ميكند. با گشوده شدن راز زندگي مادر كريستوفر ميفهمد كه تمام موقعيت خود را در جامعه لندن و سالهاي تحصيل در مدرسه شبانه روزي را مديون فداكاري شگفت مادر خود بوده است. اين كتاب را مژده دقيقي به فارسي ترجمه كرده و نشر هرمس آن را منتشر كرده است.
شبانهها
ايشي گورو كه به تعبير خودش، «اگر علاقهاش به موسيقي بيشتر از نوشتن داستان نباشد، كمتر نيست» در اين رمان ادبيات را به خدمت موسيقي درآورده و داستانهايي با حال و هواي موسيقي نگاشتهاست. «شبانهها» مملو از اسامي افراد و مكانهاي مشهوري از «كافه لاونا» در ميدان «سن ماركو»ي وِنيز و «ژان راينهارت»، گيتاريست شهير بلژيكي تا «جو پاس»، «جولي اندروز»، «فرانك سيناترا»، «گِلِن تراويس كمپل» و «رِي چارلز» است و همچنين از بسياري ديگر از چهرههاي جهاني ادبيات و سينما كه يا خود بهطور مستقيم دستي در دنياي موسيقي داشتهاند و يا بهطور غيرمستقيم در موسيقي فعال بودهاند، سخن رفته است.
اين كتاب پنج داستان دارد كه هر كدام از آنها بهنحوي با موسيقي مرتبط هستند. مترجم اين كتاب عليرضا كيواني نژاد است كه سعي بسياري در امانتداري و ترجمه گروههاي موسيقي و عنوان ترانهها داشته است. اين كتاب را نشر چشمه منتشر كرده است.
تسلي ناپذير
رايدر، پيانيست مشهوري است كه به دعوت مردم يك شهر كوچك به آن جا رفته تا هم از شهر بازديد كند و هم در برنامه پنج شنبه شب براي آنها چند قطعه را اجرا كند. شهر دچار نوعي رخوت فرهنگي است و مردم اميدوارند ورود رايدر تحولي عظيم ايجاد كند. افراد مختلف شهر، توقعات مختلفي از رايدر دارند و در همين زمان، هنرمند بين زندگي هنري و شخصي خود نيز دچار تضاد و مشكلاتي ميشود.
كتاب از زبان رايدر بيان ميشود، اما در صحنههايي كه رايدر حضور ندارد، يك داناي كل روايت را برعهده ميگيرد. انگار رايدر قادر به ديدن تمام صحنهها و حتي شنيدن مكالمات دروني افراد نيز هست. اين كتاب را سهيل سمي به فارسي ترجمه و نشر ققنوس آن را منتشر كرده است.
هنرمندي از جهان شناور
نقاش سرشناس ژاپني اكنون پير شده و در حال يادآوري گذشته دور و نزديك خود است ؛ مسيري كه طي كرده تا نقاش شود، تجربههايي كه آموخته، خطرهايي كه در زندگي كرده، شهرتي كه بهدست آورده و تأثير جنگ ژاپن روي او و نقاشيهايش است.
«جهان شناور» در عنوان اين كتاب، معادل لغت «اوكييو» به ژاپني است كه علاوه بر همين معناي تحتاللفظي، اشاره به «اين دنيا» و «جهان گذرا» دارد. همچنين در ژاپن سبكي از نقاشي به همين نام هست كه در آن از باسمه چوبي براي چاپ استفاده ميشود و به نقاشان اين سبك، «اوكييوئه» ميگويند. درهرحال، هر دو عنوان، لقبي است كه نويسنده به قهرمان راوي داستانش ميدهد كه با ديد محدود هنري خود تغييرات جهان پيرامونش را به نظاره و مرور نشسته است.
اين رمان به ما ميگويد كه در ژاپن بعد از جنگ جهاني دوم و در ميانهگذار پرهياهوي اين كشور از دوران پيش از جنگ به دوران پس از آن و البته، درگذار خاموش از سنت به مدرنيته چه گذشته است. ياسين محمدي مترجم اين اثر كوشيده سبك نويسنده را تا نهايت امكان پاس بدارد، بهويژه در لحنها و نقطه گذاري. به همين دليل ممكن است، نقطهگذاري در متن اين كتاب، گاه متناسب با سبك نقطهگذاري رايج فارسي نباشد. اين رمان نامزد جايزه بوكر و برنده جايزه كتاب سال ويتبرد شده است. كتاب را نشر افراز به پيشخوان كتابفروشيها فرستاده است.
تركيبي از «آستين» و « كافكا»
ليلا دلارستاقي: هنگامي كه كازو ايشي گورو برنده جايزه نوبل اعلام شد، بسياري اشاره كردند كه يك ژاپني ديگر نوبل گرفت و باز هم دستهاروكي موراكامي از نوبل كوتاه ماند، اما اگر نگاهي به زندگي و سرگذشت اين نويسنده بياندازيم متوجه ميشويم او بيش از آنكه ژاپني باشد، يك نويسنده انگليسي است. ايشي گورو در هشتم نوامبر سال 1954در شهر ناكازاكي ژاپن به دنيا آمد. خانواده ايشيگورو زماني كه او پنج سال بيشتر نداشت به انگليس مهاجرت كردند؛ زيرا پدر ايشي گورو قرار بود در يك مركز اقيانوس شناسي در انگلستان يك دوره يك يا دو ساله را بگذراند، اما اين اقامت موقت در نهايت دائمي شد.
ايشيگورو تحصيلات خود را در انگلستان ادامه داد و در سال 1980مدرك كارشناسي ارشد خود را از دانشگاه «انگلياي شرقي» در رشته نويسندگي خلاقانه دريافت كرد. نخستين داستان ايشيگورو «منظر پريدهرنگ تپهها» در حقيقت پايان نامه او بود كه بعداً در سال 1982بهصورت يك داستان مستقل منتشر شد. ايشي گورو در همين سال بهطور رسمي شهروند انگليس شد. ايشي گورو يكبار در سال 1989به كشور مادري اش ژاپن سفر كرد، اما ژاپني كه او در ذهنش ساخته بود با آنچه در واقعيت وجود داشت كاملاً متفاوت بود. در نتيجه ديگر به ژاپن برنگشت.
اگرچه ايشيگورو ژاپني است و داستانهاي دو رمان اولش در ژاپن اتفاق ميافتند، اما او هميشه در مصاحبههايش گفته كه خودش را يك نويسنده ژاپني حقيقي نميداند و شناخت چنداني هم از ادبيات ژاپن ندارد. او يكبار گفته «اگر نام مستعاري براي خودم انتخاب ميكردم و تصوير شخص ديگري را هم به جاي عكس خودم استفاده ميكردم، مطمئنا هيچكس با خواندن آثار من، اين نكته به ذهنش نميرسيد كه آثار اين شخص مرا ياد فلان نويسنده ژاپني مياندازد.» و در ادامه گفته:«البته كاملاً انگليسي نيز نيستم؛ چون پدر و مادري ژاپني دارم و در كودكي در خانه با من به ژاپني صحبت ميشد و مرا كاملاً با فرهنگ ژاپني آشنا ساختهاند.
پيشينه متمايز دارم و ديدگاههايم اندكي با بقيه فرق دارد.» ايشيگورو اعتراف كرده كه در نگارش آثارش تأثير بسيار كمي از ادبيات ژاپني گرفته ولي به جاي آن از سينماي ژاپن بهويژه آثار دو كارگردان سرشناس ژاپن يعني «ياسوجرو اوزو» و «ميكيو ناروسه» تأثير پذيرفته است. همه آثار ايشي گورو به جز« غول مدفون» از زبان اول شخص روايت ميشوند و معمولاً اين شخص فردي خالي از اشتباه و نقص نيست و همين ضعف و ناتواني قهرمان باعث ايجاد حس ترحم و همدري در خواننده ميشود.
قهرمانهاي ايشيگورو در پايان داستان، گذشته خود را قبول ميكنند و به نوعي تسليم شرايط خود ميشوند و همين امر باعث ميشود اضطراب و كشمكش دروني آنها به پايان برسد؛ هر چند در اغلب اوقات به پاياني غم انگيز ميرسند. فضاي رمانهاي ايشيگورو گاهي اوقات همانند «داستان بازمانده روز» در گذشته و گاهي هم مثل «هرگز رهايم مكن» در آينده اتفاق ميافتند.
ايشيگورو يكي از شناختهشدهترين نويسندگان معاصر انگلستان است كه جوايز بيشماري را دريافت كرده است. او در سال 1986براي كتاب «هنرمندي از جهان شناور» برنده جايزه «وايت برد» و در سال 1989براي كتاب «بازمانده روز» برنده جايزه «بوكر» شد. ايشيگورو هماكنون جزو 50 نويسنده برتر معاصر انگلستان است. از اينرو تعجبي نداشت كه او امسال برنده جايزه نوبل ادبيات شود. آكادمي نوبل ايشيگورو را بهخاطر نگارش رمان «بازمانده روز» سزاوار دريافت جايزه نوبل ادبيات سال 2017دانست. دبير آكادمي نوبل، «سارا دينيوس» از سوي آكادمي گفت: «آثار ايشي گورو با كمك نيروي عاطفي عظيمي كه دارند، توانستهاند از توهماتي پرده بردارند كه ارتباط ما با جهان بيرون براساس آنها ساخته شده است.» دينيوس در ادامه به خبرگزاري رويترز گفته شيوه نگارش ايشيگورو تركيبي از سبك «جين آستين» و «فرانتس كافكا» است.
پس از اعلام خبر دريافت جايزه نوبل، ايشي گورو در مصاحبهاي كه با بيبي سي انجام داده گفتهاست:«افتخار بزرگي نصيب من شده است و گرفتن اين جايزه به اين معناست كه در مسير نويسندگان بزرگ جهان قدم نهادم كه اين بسيار عالياست. جهان امروز در شرايط نامعيني قرار دارد و اميدوارم كه اين جايزه در چنين شرايطي عامل مثبتي باشد.براي من خلق فضايي مثبت در اين زمانه نامعين، افتخار بسيار بزرگي است.» رمان «بازمانده روز» روايتگر سرگذشت يك پيشخدمت انگليسي در طول جنگ جهاني دوم است كه نميتواند بين زندگي عاطفي و حس وظيفهشناسي خودش يك رابطه متعادل برقرار كند. از روي اين داستان يك فيلم سينمايي در سال 1993با بازي «آنتونيهاپكينز» و «اما تامپسون » ساخته شده است. ايشيگورو تاكنون هشت كتاب نوشته و در جايي درباره آثارش گفته:«من نويسندهاي هستم كه گرايش به نوشتن رمانهاي بينالمللي دارم.» شايد به همين دليل باشد كه آثار ايشيگورو، تاكنون به 40 زبان دنيا ترجمه شدهاند.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۳۸۰۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چاپ سهکتاب روانشناسی رسانه اجتماعی، هنر و شطرنج توسط دو ناشر
به گزارش خبرنگار مهر، ترجمه سهکتاب جدید در حوزه روانشناسی بهتازگی توسط انتشارات ققنوس و نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است.
یکی از اینکتابها، «روانشناسی شطرنج» نوشته فرنان گوبه است که با ترجمه محمدرضا سلطاندوست توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۲۰۱۹ توسط انتشارات راتلج چاپ شده و نویسندهاش درباره مطالب مختلفی از تبعیضهای جنسیتی تا روانشناسیِ چشمبسته بازیکردن شطرنج را در آن مطرح کرده است. سقف شیشهای که مانع نامرئی پیشرویِ زنان است تا زیباییِ شطرنج به دلیل تعداد زیادِ احتمالاتِ پیشرویش هم از دیگر مطالبی هستند که فرنان گوبه در اینکتاب به آنها پرداخته و در واقع به بهانه شطرنج درباره موضوعات کلانی چون جامعه، تمرین، استعداد و تبعیض بحث کرده است.
فرنان گوبه نویسنده اینکتاب، متولد ۱۹۶۲ در سوییس، استاد روانشناسی شناختی دانشکده اقتصاد لندن است و تحقیقاتش شامل علوم شناختی، روانشناسی شناختی، علوم اعصاب شناختی و هوش مصنوعی میشود. او از طرفی از تاریخچه و سازوکار حاکم بر شطرنج برای بیان نظریههای و مفاهیم رایج در روانشناسی استفاده کرده و از طرف دیگر با پیشکشیدن همینمفاهیم، دوستداران و بازیکنان شطرنج را در جهت شناخت بیشتر و ارتقای سطح بازی خود راهنمایی کرده است. او با اینرویه، اهمیت موضوعات روانشناسی را در شطرنج نشان داده و مثالهای نسبتا مستدلی از شطرنج برای درک بهتر مقولات روانشناسی ارایه کرده است.
مولف کتاب پیشرو در جایگاه استاد بینالمللی شطرنج، بارها برای تیم ملی سوییس بازی کرده و از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹ یکی از سردبیران مجله Swiss Chess Review بوده است. امتیاز او در دنیای شطرنج ۲۴۰۰ است.
«روانشناسی شطرنج» ۱۱ فصل دارد که به اینترتیباند: «چشمِ استاد»، «قطعات!»، «بهترین حرکت»، «کار نیکوکردن (کمابیش) از پرکردن است»، «مردان در برابر زنان»، «سبک و شهود»، «انسان جایزالخطاست»، «جنگ روانی و فنون آموزشی»، «عصای جادویی؟»، «تاوانهای بازی شطرنج» و «آخر بازی».
پیش از شروع متن کتاب، سهجمله از سه قهرمان جهانی شطرنج درباره اینورزش درج شده که به اینترتیباند: «شطرنج شبیه زندگی است. (بوریس اسپاسکی)، شطرنج زندگی است (بابی فیشر) و شطرنج زندگی نیست (هو ییفان).
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
نمونهها فراواناند. مایا چیبوردانیدزه، قهرمان سابق جهان، پزشکی خواند و خود را مشغول خدمات اجتماعی کرد. استادبزرگ دانا رِیزنیتساوزولا، که چند دوره نماینده لتونی در المپیادهای شطرنج بود، شطرنج را کنار گذاشت تا وزیر دارایی کشورش شود. هو ییفان که در چهاردهسالگی قهرمان زنان جهان شد و در حال حاضر تنها زنی است که با موفقیت با بهترین بازیکنان مرد رقابت میکند، با وجود سرخوردگی شدید مربیاش، در دانشگاه پکن در رشته روابط بینالملل تحصیل کرد. به گفته او «شطرنج صرفا یکبازی است؛ زندگی نیست.» در سال ۲۰۱۸ او برنده بورسیه تحصیلی معتبر رودز برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته آموزش در دانشگاه آکسفورد شد. بدیهی است که اینبورسیه تحصیلی پرمتقاضی براساس عملکرد دانشگاهی او اعطا شد و نه کارنامه حرفهایاش در شطرنج. از دریافتکنندگان مشهور پیشین بورسیه رودز میتوان به بیل کلینتون، رییسجمهور سابق ایالات متحده و سوزان رایس مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید، اشاره کرد.
اینکتاب با ۱۹۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۴۰ هزار تومان منتشر شده است.
کتاب «روانشناسی هنر» نوشته جورج مَدِر دومینکتاب روانشناسی جدید بازار نشر است که با ترجمه محمدرضا ابوالقاسمی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب سومینعنوان از مجموعه «روانشناسی همهچیز» است که اینناشر چاپ میکند و نسخه اصلیاش سال ۲۰۲۱ توسط انتشارات راتلج منتشر شده است. کتابهای «روانشناسی همهچیز» به بررسی عوامل روانی پنهانی میپردازند که مردم را از امیال و تنفر ناخودآگاه خود به غرایز طبیعی اجتماعی سوق میدهند و تا بهحال دو عنوان «روانشناسی رانندگی» و «روانشناسی سلبریتی» از آن منتشر شدهاند.
نویسنده کتاب پیشرو میگوید کتابش درآمد نسبتا کوتاه و آسانفهمی بر روانشناسی هنر برای علاقهمندان است؛ فارغ از زمینههای تحصیلیشان. مطالبش هم مستلزم شناخت مقدماتی از هنر و علم نیست و تا حد امکان در نگارش آن، از بهکاربردن اصطلاحات تخصصی پرهیز شده است. جورج مدر میگوید تعریف موسع هنر شامل رشتههای گوناگون ازجمله هنرهای بصری، هنرهای اجرایی و ادبیات است. برای سادگی و اختصار، تمرکز کتاب «روانشناسی هنر» بر هنرهای بصری (طراحی، نقاشی، پیکرتراشی و عکاسی) است.
«روانشناسی هنر» دربرگیرنده ۷ فصل است که از اینقرارند: «هنر و روانشناسی»، «عصبشناسی هنر»، «چرا به هنر میپردازیم؟»، «بازنمایی فضا، خطوط شکلساز و فرم در هنر»، «بازنمایی رنگ و حرکت در هنر»، «چهچیزی هنر را تراز اول میکند؟» و «خلاقیت در هنر و علم».
ترجمه دیگر اینکتاب، بهار ۱۴۰۲ توسط انتشارات ققنوس چاپ شد.
در قسمتی از ترجمه محمدرضا ابوالقاسمی اینکتاب میخوانیم:
اکنون برای بررسی ویژگیهای فیزیکی نقاشی از تحلیل آزمایشگاهی (خصوصیات شیمیایی رنگ، اشعه ایکس، تصویربرداری مادون قرمز و غیره) استفاده میکنند، اما اینشواهد همیشه قطعی نیست. هان فانمیگرنِ هنرمند هنگام خلق نقاشیهای جعلیِ یوهانس ورمیر دقت فراوانی به خرج داد تا دوباره از بومهای متعلق به زمان ورمیر استفاده کند و دقیقا همان ترکیبهای رنگی ورمیر را به کار گیرد و حتی اجاق مخصوصی ساخت تا تاثیر قاطع شبکه ظریف تَرَکهای سطحی (ترکبندی) موجود در نقاشیهای سیصدساله را ایجاد کند.
اینکتاب با ۱۷۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۳۰ هزار تومان به چاپ رسیده است.
سومینکتاب هم، «روانشناسی رسانه اجتماعی» نوشته کیوران مکمائن است که توسط ماندانا افتخار ترجمه و در قالب چهارمینکتاب مجموعه «روانشناسی همهچیز» نشر نو چاپ شده است. نسخه اصلی اینکتاب هم سال ۲۰۱۹ توسط انتشارات راتلج چاپ شده است.
نویسنده کتاب پیشرو میگوید اینکتاب، تلاشی برای توضیح این است که چگونه حجم زیادی از امور روزمره و فرهنگ امروزی از سرویسهای محبوب و جذاب فضای مجازی اشباع شده است. او میگوید یکی از اشتراکات روانشناسی و رسانه اجتماعی این است که بسیاری از افراد درباره آنها نظراتی دارند. هر فرد از روانشناسی تجربهای شخصی دارد و همه ما درباره رفتار انسانیای که مشاهده میکنیم، گمانهزنی میکنیم. در مورد رسانه اجتماعی هم همینطور است و هر فردی که از آن استفاده میکند، درباره آنچه تجربه میکند، نظریهای دارد.
کیوران مکمائن همچنین میگوید اغلب رسانه اجتماعی و شبکه اجتماعی را بهجای هم میگیرند و ایناشتباه ناشی از درک نادرست است. در واقع شبکه اجتماعی مفهومی است که مدتها پیش از ظهور اینترنت وجود داشت. شبکه اجتماعی به گروهی از افراد اطلاق میشود که یکدیگر را میشناسند یا بهنحوی مرتبطاند. اما گاهی میشنویم که به توییتر یا لینکدین هم شبکه اجتماعی میگویند. اینکار اشتباه است چون یکمفهوم جامعهشناختی را با یکسرویس فناورانه اشتباه میگیرند. شبکه اجتماعینامیدن فیسبوک، تلویحا به اینمعنی است که هرکس با یکاکانت، ارتباط معناداری با هر اکانت دیگری دارد.
مولف «روانشناسی رسانه اجتماعی» میگوید رسانه اجتماعی اساسا پدیدهای آمریکایی است و مشهورترین سرویسهایش همچنان آمریکاییاند. با اینحال بسیاری از برنامههای محلی برای بقا میجنگند. او میگوید در اینکتاب، با تقسیمبندی رایجترین ویژگیهای رسانه اجتماعی به ابعاد روانشناختی آنها نگاهی میاندازد.
کتاب پیشرو ۷ فصل دارد که به اینترتیباند: «مقدمه»، «پروفایلها»، «همپیوندان»، «آپدیتها»، «رسانه»، «پیامرسانی» و «ارزشها».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
برندتسگ و لودرس اشاره میکنند که اینتاثیر در سرویسهای رسانه اجتماعیای که هویت منفرد و اکانت واقعی را به کار میاندازد و جایی چشمگیرتر است که محتوا بایگانی میشود اما بهصورت همگانی یا دستکم نیمههمگانی همچنان آنلاین در دسترس است. به عبارت دیگر، اینامر شاید در فیسبوک کمی بیشتر به کار رود تا در اینستاگرام یا توییتر. آنها استدلال میکنند که پیشرفت آن به خاطر شماری از عوامل است. بدیهی است که در سال ۲۰۰۹ کمتر از ۲۰۱۵ با شرکتکنندگانی مواجه میشدیم که با رسانه بزرگ شده بودند. اینافراد به نسبت شرکتکنندگان قبلی «تاریخچه کاربری» آنلاین مبسوطتری داشتند و بنابراین «گذشته آنها در زمان حال باقی ماند».
از همه مهمتر اینکه، همانطور که برندتسگ و لودرس گزارش میدهند، فیسبوک در سال ۲۰۱۱ «تایملاین» را جایگزین «وال» کرد که یافتن آپدیتهای استاتوس قدیمیتر را آسانتر میکرد. پیش از این، برای دیدن آپدیتهای گذشته یککاربر مجبور بودید آیکون «پستهای بیشتری نشان بده» را در پایین والهای آنها نگه دارید، اما تایملاین آنها را مرتب و منظم براساس سال و ماه و تاریخ میچید. این فصل ۲ و ساختار پروفایلهایی را به خاطرمان میآورد که بر طرز ابراز اصیل خودمان اثر میگذارد. آیا میتوانید میزان کار پروفایلی دخیل در بازبینی همه آپدیتهای پیشین خود را زمانی که تایملاین شروع به کار کرد تصور کنید؟
اینکتاب هم با ۱۴۳ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۰ هزار تومان منتشر شده است.
کد خبر 6058620 صادق وفایی