چرا اصولگرایان نتوانستند جای خالی آیتالله را پرکنند؟
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۵۲۳۳۷
رویداد۲۴-سه سال از درگذشت آیتالله مهدویکنی بزرگ و شیخ و مرید جریان اصولگرا میگذرد، اما به دلایل مختلف هیچگاه جای او در اردوگاه اصولگرایی پُر نشد، به طوریکه بسیاری از صاحب نظران عرصه سیاست، فوت آیتالله را نقطه پایانی بر شخوخیت در این جریان سیاسی توصیف میکنند.امید کرمانیها: امروز سالگرد ارتحال شخصیتی در جریان اصولگرایی است که تا پیش از سال 92 حرفش در این جناح سیاسی حجت بود، حتی اگر برخی از پشت پرده فشار آورده و میکوشیدند سایهشان را بر تصمیمات جمعی این جریان، سنگین کنند؛ اما تأیید آیتالله از جایگاه دبیرکل جامعه روحانیت مبارز بود که مهر پایان را بر آن تصمیم میزد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نقش آفرینی های شیخ اصولگرا گرچه از نگاه خودش یک وظیفه بود اما برخی اصولگرایان دیدگاه دیگری داشتند، اینکه در آوردگاه های سیاسی تصمیم گیری این جریان به روش شیخوخیت اتخاذ شود از سوی جریانات نواصولگرا که شیخوخیت را سد راه پیشرفت و حضور خود در قدرت می دانستند؛ مورد تکیه و تاکید نبود. شاید از همین رو بود که شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی به محوریت علیاکبر ناطقنوری به عنوان یکی از اعضای جامعه روحانیت و نه دبیرکل آن برای انتخابات دومین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستاتشکیل شد تا همچون دو دهه ابتدای انقلاب، تنها جامعه روحانیت تهران نباشد که لیست انتخاباتی برای سراسر کشور تهیه میکند و حضور دیگر گروههای اصولگرا نیز در این تصمیم گیری دیده شد.
دلخوریهای آیت الله از اصولگرایان
اگرچه تشکیلات سیاسی جناح راست بر اثر قبول شکست های متعدد در دو انتخابات ریاست جمهوری هفتم و هشتم، مجلس ششم و شورای شهر اول پراکنده و منفعل شده بود اما پیروزی این جریان در انتخابات مجلس هفتم، بارقه امیدی بود برای آغاز دوباره کار تشکیلاتی منسجم. در چنین فضایی ناطق نوری وارد صحنه شد تا نیروهای جناح راست را ساماندهی و کار تشکیلاتی را میان آنها احیا کند. کسی هم متصور نبود که سریعا این کار نتیجه دهد و اصولگرایان با ورود به پارلمان شهر تهران بهشت را فتح کنند.
گرچه اقدامات و تلاش های علی اکبر ناطق نوری جواب داد اما مکانیزم تشکیلاتی او مورد رضایت آیتالله مهدوی کنی نبود. شیخ جریان اصولگرا اعتقاد داشت شورای هماهنگی نیروهای انقلاب مکانیزمی برای دور زدن جامعه روحانیت است. حجت الاسلام غلامرضا مصباحی سخنگوی جامعه روحانیت مبارز مقدم نخستین کسی بود که بعد از گذشت 12 سال از این دلخوری رمزگشایی کرد و گفت: «درست است که آقای ناطق محور شورای هماهنگی نیروهای انقلاب میشد و به یک معنا بروز و ظهور جامعه روحانیت مبارز تهران در آن تشکیلات بود، ولی خیلی مورد قبول آیت الله مهدوی کنی نبود، چون تلقی میشد که آقای ناطق دارد این کار را انجام میدهد نه جامعه روحانیت. به عبارت دیگر، لزوما نمایندگی نداشت ولی لیست را می بست و بعد از جامعه روحانیت تأیید میخواست.»
سرانجام شورای هماهنگی نیروهای انقلاب زمستان 83 بر اثر اختلاف و تمکین نکردن کاندیداهای ریاست جمهوری نهم و حامیان آنها از نظر تشکیلات -حمایت از نامزدی علی لاریجانی- به پایان راه خود رسید؛ اما برای نواصولگرایان تازه ابتدای مسیر بود، آنها دیگر حاضر نبودند به سازوکار تصمیم گیری براساس شیخوخیت جامعه روحانیت مبارز رجعت کنند و بعد از پیروزی احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری نهم، این رویکرد را با عزمی جدی تر در قالب تعریف مکانیزم های مختلف اقتضایی تحت عناوین جبهه متحد اصولگرایان برای انتخابات مجلس هشتم و نهم و ائتلاف سه نفر برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم پیش بردند.
عملا نقش شیخوخیت در جریان اصولگرا یا جناح راست سابق آرام آرام کمرنگ شد و هرچه شیخوخیت رنگ می باخت، تمردها از دیدگاه های آیتالله مهدوی کنی قوت می گرفت. این روند به جایی رسید که وقتی در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 92 ائتلاف سه نفره با وجود کناره گیری حدادعادل به جمع بندی نرسید و ولایتی و قالیباف دو کاندیدای مانده در صحنه حتی حاضر نشدند در ساعات پایانی تبلیغات پیگیری های تلفنی آیتالله مهدوی کنی را جواب دهند، او بسیار دلخور شد.
حجت الاسلامی حسین ابراهیمی عضو جامعه روحانیت مبارز فضای بعد از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را این طور روایت می کند: «یادم می آید آیت الله مهدوی کنی از اصولگرایی فاصله گرفت و گفت "اینها اصلا توجه به حرف نمی کنند. بروند دنبال کارشان هر کاری خواستند بکنند. چون خودشان تصمیم گرفتند و خودشان شکست خوردند" جامعه روحانیت مبارز در انتخابات یازدهم اصلا موضع نگرفت. بعد اینها همه شان آمدند خدمت آیت الله مهدوی خواهش، تمنا که آقا شما رها نکنید.»
اما برای عذرخواهی دیر بود. آیت الله مهدوی کنی 14 خرداد 93 در هنگام بازگشت از مراسم بزرگداشت ارتحال امام خمینی (ره) سکته قلبی کرد و به کما رفت. او سه ماه و نیم در کما بود و روز 29 مهرماه در سن 83 سالگی به دیار حق شتافت.
ارتحالی که بر شیخوخیت نقطه پایان گذاشت
با رحلت شیخ جریان اصولگرا نیروهای این جریان سیاسی عملا از شیخوخیت عبور کردند، گرچه سعی شد مکانیزم هایی همچون شورای فقهای ثلاث طراحی و عملیاتی شود تا خلاء وجود آیت الله مهدوی کنی را در جایگاه داوری بین جریانات پر کند اما نخستین جلسه این شورا، آخرین جلسه آن بود. آیت الله موحدی کرمانی جایگزین آیتالله مهدوی کنی شده و با آیات محمد یزدی و مصباح یزدی، کوشیدند تا سکان هدایت جریان اصولگرا را در دست بگیرند. اما تشکیل جمنا حکایت از نافرجام بودن این جلسه داشت که به اعتقاد بسیاری از فعالان سیاسی به معنای پایان شیخوخیت و ورود اصولگرایان به تصمیم گیری های شورایی بود.
قرار گرفتن آیت الله مهدوی کنی در جایگاه شیخ جریان اصولگرا انتصابی نبود، عقبه فعالیت مبارزاتی او با رژیم شاهنشاهی و فعالیت های کلیدی اش در عرصه های حوزوی، آکادمیک و اجرایی بعد از انقلاب کارنامه ای را برایش رقم زد که مورد قبول همه نیروهای جناح راست (اصولگرا) -حتی کسانی که به شیخوخیت نقد داشتند- بود.
حجت الاسلام سیدرضا اکرمی عضو جامعه روحانیت مبارز در این رابطه می گوید «ایشان درس طلبگی را به خوبی خواند، شاگرد وارسته و از نظر علم حوزوی فردی برجسته و باشخصیت بود. او رژیم پهلوی و شخص شاه را دشمن مردم می شمرد، بر اثر فعالیت مبارزاتی که داشت به تبعید و زندان محکوم شد. دوره ای ممنوع الکلام بود و در مجموع رژیم شاهنشاهی به او حساسیت داشت. بعد از انقلاب مسئولیت های سنگین مختلفی همچون عضویت در شورای انقلاب، سرپرست کمیته، عضویت در شورای نگهبان، وزیر کشور دولت های شهیدان رجایی و باهنر، نخست وزیر موقت، ریاست دانشگاه امام صادق (ع) و ریاست مجلس خبرگان را برعهده داشت که همه اینها برآمده از جایگاه علمی و فقهی او بود. از نظر اجتماعی مردم او را به عنوان فردی ریشه دار و مورد اعتماد و کسی که از پس مسئولیت های سنگین بر می آید می شناختند. آیت الله مهدوی کنی گرچه دبیرکل جامعه روحانیت مبارز بود اما در عین حال یک چهره صرفا حزبی نبود، به خودش اتکا داشت، مطمئن و صریح لهجه بود و کوشش می کرد شأن روحانیت، کار فقهی و دینی را حفظ کند و هرگز حاضر نشد جامعه روحانیت به عنوان تشکل سیاسی ثبت شود چون اعتقاد داشت این تشکل روحانی مستقل و بدون وابستگی به حزب و جریان خاصی باشد.»
میراثی برای آینده انقلاب
حسن نگاه به فعالیتهای آیت الله مهدوی کنی فقط محدود و منحصر به چهرههای سنتی اصولگرا یا اعضای جامعه روحانیت مبارز نیست بلکه کسی همچون روح الله حسینیان از موسسان جبهه پایداری نیز معتقد است «نقطه ثقل فعالیتهای آیت الله مهدوی کنی در تاسیس دانشگاه امام صادق (ع) بود. زمانی که گرفتار روزمرگیهای سیاسی شده بودیم و برای کادرسازی نظام جمهوری اسلامی کاری انجام نمیدادیم، آیت الله مهدوی کنی با لطف خدا، این دانشگاه را برای کشورمان به ارمغان آورد. افراد متدین و باسوادی توسط این دانشگاه برای اداره امور کشور، تربیت شدهاند و اگر امروز برخی در جداسازی مسیر این کشور از انقلاب ناکام ماندهاند، یکی از دلایلش نقشی است که دانشگاه امام صادق علیه السلام در این کشور ایفا کرده است.»
آیت الله مهدوی از نگاه عالی ترین مقام جمهوری اسلامی ایران
رهبر معظم انقلاب ۲۹ مهرماه ۹۳ در پیام تسلیتی که صادر فرمودند، آیت الله مهدوی کنی را عالمی بزرگوار از جمله نخستین مبارزان راه دشوار انقلاب و از چهرههای اثرگذار و یاران صمیمی نظام جمهوری اسلامی و از وفاداران غیور و صادق امام بزرگوار توصیف کردند که در همه عرصههای مهم کشور در دوران انقلاب شجاعانه و با صراحت تمام نقشآفرینی کرد.
منبع: رویداد24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۵۲۳۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پنج اخطار برای یک مجلس
به گزارش «تابناک»، پریسا هاشمی در روزنامه هم میهن نوشت: اینطور به نظر میرسد که شکاف بین اصولگرایان هر روز عمیقتر و نمایانتر میشود و جریانهای مختلف اصولگرایی با رمز «ولایتمداری» دست به اقداماتی میزنند که حتی رهبری را هم مجبور به واکنش و دادن توصیه و تذکر میکند.
تنش و جدایی بین اصولگرایان پس از پیروزی در میدان انتخابات یازدهم و یکدستی با دولت سیزدهم ژرفتر شد و اینطور به نظر میرسد که اصولگرایان تا قبل از مجلس یازدهم بهدنبال یکدستسازی بودند و پس از رسیدن به اریکه قدرت خالصسازی در اولویت قرار گرفته است و در این خالصسازی حتی اصولگرایان میانهرو نیز در گردونه تندروی جایی ندارند و به همین سبب برخی از اصولگرایان از حلقه قدرتی رانده شدهاند که هر روز تنگتر میشود.
حالا راندهشدگان بهنوعی از پنج اخطار علنی رهبر انقلاب به مجلس یازدهم خبر میدهند که این روزها مورد توجه قرار گرفته است. مجلسی که با نام «انقلابی بودن» روی کار آمد و رهبری اعلام کردند: «نکته اساسی انقلابی ماندن است... مشکلتر از انقلابی بودن و گرایش انقلابی داشتن، انقلابی ماندن است؛ چه فرد، چه جمع، چه کل مجلس باشد.»
اما تندرویهای مجلس باعث شد که رهبری چندین بار به آنها اخطار دهد. با این حال نمایندگان این دوره دلخوشند به تعریف رهبری از آنها. درحالیکه تاریخ معاصر حاکی از آن است که رهبری تقریباً از ادوار مختلف مجلس حمایت و تعریف کرده است.
اگر در ماههای ابتدایی شروع به کار مجلس یازدهم اصلاحطلبان و مخالفان جریان سیاسی حاکم بر مجلس به اخطارهای رهبری به این نهاد اشاره و آن را دستمایه نقد بهارستاننشینان کرده بودند، چنانچه احمد نعمتی، حقوقدان در گفتوگویی به این موضوع اشاره کرده و گفته بود: «تا به این جای کار که ۶ ماه از عمر مجلس میگذرد، دو اخطار از رهبری گرفتهاند، اینها اگر سرباز ولایت هستند باید توجه کنند، وقتی رهبری میگویند توهین حرام است؛ یعنی از نظر شرعی حرام است. آقایان، مجلس را جولانگاه شعارهای جناحی کردهاند... مجلس از رهبری تمکین و به دولت و رئیسجمهور کمک کند.(7 آبان 99)»
حالا در ماههای پایانی موضوع پنج اخطار علنی مقام رهبری به مجلس یازدهم از سوی اصولگرایان بهعنوان دغدغه و علتی از علل متعدد انتقاد به مجلس یازدهم مطرح است.
چنانچه محمدرضا باهنر، فعال سیاسی اصولگرا اخیراً در همایش شورای وحدت با عنوان «وحدت برای تحول» به 5 اخطار علنی رهبری به مجلس خبر داد و گفت: «مقام معظم رهبری در طول سالیان گذشته تذکراتی بهصورت خصوصی به مجالس گذشته میداد اما مجلس یازدهم از رهبر انقلاب پنج اخطار علنی گرفت. دو اخطار این بود که در کار اجرایی دخالت نکنند. برخی از نمایندگان برای حوزه انتخابیه در انتخاب فرماندار، استاندار و اینها دخالتهایی دارند که باعث شده تا اصل نظارت نمایندگان خدشهدار شود. برخی نمایندگان روی کاغذ چیزی مینویسند اما در پشت کاغذ چیز دیگر مینویسند.
بهطور مثال در استیضاح یکی از وزرا ۶۰ نفر از نمایندگان موافق استیضاح بودند اما بعد از اتفاقی که در آن وزارتخانه افتاد، باعث شد کل امضاکنندگان به ۸ نفر برسد، بنابراین از اهرم نظارت باید استفاده درست کرد.»
او به تغییراتی که بعد از پس گرفتن امضاها در مدیریتها رخ میدهد، اشارهای داشته است. موضوع اخطارهای رهبری به مجلس دقیقاً زمانی مطرح میشود که به روزهای پایانی مجلس یازدهم و انتخابات دور دوم مجلس دوازدهم نزدیک میشویم.
از سوی دیگر قرار است هفتم خرداد امسال فعالیت مجلس دوازدهم شروع شود؛ مجلسی که هنوز وارد گود بهارستان نشده، منتخبانش همدیگر را به تخریب و تنشهای بسیار کشاندند و بیاخلاقی که یکی از محورهای مورد اخطار به مجلس فعلی است، در پیش گرفتند.
گمانهزنیها و تحلیلهای سیاسی؛ این تنشها را برای تصاحب صندلیهای هیئترئیسه و رؤسای کمیسیونها ارزیابی میکردند. بنا بر آمار و اطلاعات، مجلس دوازهم تفاوت آنچنانیای با مجلس یازدهم ندارد و در همان طیف سیاسی قرار میگیرد با این تفاوت که احتمالاً تندروهای دوازدهمین دور پارلمان کشور حتی بیشتر است، باید دید که این موضوع چه تاثیری بر اخطارهای علنی به مجلس میگذارد.
تندروی برای دولت دوازدهم
با آنکه نمایندگان مجلس یازدهم با ادعای «انقلابی بودن»، «پیرو راه امام و رهبری» و «حرکت در چارچوب منویات رهبری» وارد شدند، اما در عملکرد رویکرد اتخاذی این نمایندگان تا آنجا پیش رفت که به نقطه نقد و اخطار از سوی رهبری رسید.
فارغ از اینکه عملکرد مجلس در قبال مردم چقدر منویات و خواست جامعه را تامین کرده که قطعاً از اهمیت بسزایی برخوردار است و وظیفه نمایندگی حکم میکند که صدای مردم باشد و خواست آنها را پیگیری و محقق سازد.
این مجلس که براساس شعارهایش پرچمدار برآوردن منویات رهبری بود هم با اخطار چندباره رهبری روبهرو شد تا جایی که این ادعا مطرح شد که اخطار علنی آن رکورددار اخطار مجالس از سوی رهبری بوده است.
در این میان نباید از نگاهها و عملکرد سیاسی در مجلس غافل شد. در حال حاضر جریانی در مجلس قدرت گرفته است که تندرویهای بیش از حد و اندازه آن در نظارت بر عملکرد دولت و قانونگذاری نیز تاثیر بسزایی داشته است.
برخی از نمایندگان این دوره از مجلس (یازدهم) با هر ابزاری که در دست داشت، دولت روحانی (دوازدهم) را در مظان اتهام قرار داد و بهراحتی از تریبونهای مختلف به تشریح اتهامات میپرداخت تا به نوعی اصولگرایی خود را ثابت کنند، همان زمان که در ادعاهایشان نسبت به دولت و وزیر خارجه ایران محمدجواد ظریف اولین اخطارها از رهبری را متوجه مجلس کردند.
خروش رفتاری که البته حتی پس از تذکر رهبری هم فروکش نکرد و به واکنشهایی در حوزه قانونگذاری بدل شد؛ نمونهاش قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران بود که حالا از نگاه بسیاری از تحلیلگران سیاسی اصلاحطلب و میانهرو از اشتباهات آسیبرسان به ایران و مردم است.
سختگیریهای مجلس یازدهم در پیچ ریاستجمهوری سیزدهم و روی کار آمدن دولت همسوی ابراهیم رئیسی به سهلگیری بدل شد و ورق نمایندگان تندرو مجلس کاملاً برگشت و شدند حامی دولت؛ آنهم به بهانه «یکدست بودن». حتی از خالصسازیهای دولت که میتوانست و هنوز هم میتواند به بسیاری از بخشهای جامعه از جمله حوزه آموزش، اقتصاد و اجتماعی آسیب برساند نیز با سکوت خود حمایت میکنند و همین رفتارها چه در قبال جامعه و چه در قبال وظیفه نظارتی دولت به مجلس موجب اخطار رهبری هم شد.