مخاطب امروز، اسیر یک روایت خاص نیست
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۷۷۳۰۰
ارتباطات > رسانه و روزنامهنگاری - دیدن و خواندن بخشی از برنامههای تلویزیون یا محتواهای مطبوعاتی در شبکههای اجتماعی و کانالهای مجازی، این روزها به یکی از عادتهای شهروندان تبدیل شده است.
مردم ديگر مثل سابق از چند مجراي معدود اخبار و اطلاعات دريافت نميكنند و با انبوهي از اطلاعات سروكار دارند كه منشأ آنها منحصر به رسانههاي جريان غالب نيست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در گذشته تنها منابع كسب اطلاعات مخاطب همين رسانههاي جريان غالب بودند اما حالا عصر هژموني رسانههاي جريان غالب تا حدي سپري شده است. البته اين امر به اين معنا نيست كه اين رسانهها بينقش يا بيتأثير شدهاند اما هژموني آنها زيرسؤال رفته و ترك برداشته است. در همه جاي جهان هم اين اتفاق افتاده و اين فقط منحصر به ايران نيست؛ منتها در كشورهايي كه اصولا مردم رسانهها را بازتوليدكننده گفتمان غالب و رسمي ميدانند، بهخصوص در كشورهاي درحالتوسعه از جمله كشور ما، اين جابهجايي از رسانههاي رسمي به ديگر رسانهها بيشتر محسوس است. اتفاقي كه در زمانه ما افتاده اين است كه دريافت و حتي درك حقيقت به وسيله مخاطب، تبديل به امري ميانرسانهاي شده؛ يعني ديگر هيچ رسانهاي بهتنهايي نماينده و بيانگر حقيقت محض نيست بلكه هر رسانهاي ممكن است پارهاي از حقيقت را منتشر كند، بخشي از آن را تحريف كند و در چارچوب سياست و خطمشي خودش به پيام، رنگوبو و جهت بدهد.
بنابراين مخاطب كنوني عادت كرده كه با چند رسانه سروكار داشته باشد؟در زمانه كنوني مخاطب اين امكان را پيدا كرده كه يك رويداد يا موضوع را از چندين مجرا پيگيري كند و روايتهاي مجموعه اين مجاري رسانهاي را در كنار هم بگذارد و حقيقت را از دل اين روايتهاي گوناگون استنباط كند. اينجا، هم دانش رسانهاي و عمومي مخاطب نقش دارد و هم ميزان اعتمادي كه او به رسانههاي مختلف دارد. امروزه ممكن است مخاطب يك پيام و خبر واحد را از رسانههاي رسمي دريافت كند اما آن را بهعنوان يك روايت از آن رويداد درنظر بگيرد، نه فراروايت. بنابراين آن روايت را با روايتهاي ديگر مقايسه ميكند تا ببيند كه چه رگههاي مشترك و چه رگههاي افتراقي بين آنها وجود دارد و به اين فكر ميكند كه حقيقت چه ميتواند باشد و چگونه اين حقيقت را ميشود با در كنار هم گذاشتن پارهروايتهايي كه از رسانههاي مختلف - ازجمله شبكههاي اجتماعي و رسانههاي رسمي- ارائه شده، جمعبندي و تحليل كند. البته اين كار دشواري براي مخاطب است كه بتواند در نهايت واقعا استنتاج و استنباط درستي از مجموع روايتها داشته باشد، براي اينكه امكان تحريف و دستكاري در همه اين روايتها وجود دارد اما در عين حال، يك فرصت هم بهشمار ميرود چون مخاطب، ديگر اسير و دستبسته يك رسانه يا يك روايت خاص نيست.
بنابراينروايتهاي رسانههاي غيررسمي و مجازي همطراز رسانههاي رسمي قرار ميگيرند؟بهنظر ميرسد كه شبكههاي اجتماعي به اين دليل كه بهنوعي رسانههاي افقي هستند كه در لايههاي اجتماعي حركت و توليد اطلاعات ميكنند، نسبت به رسانههاي رسمي بيشتر مورد اعتماد شهروندان هستند، به اين دليل كه مخاطبان اعتقاد دارند سياست و منافع در آنها كمتر دخالت دارد و نقش قدرت در بازتعريف حقيقت در آنها كمرنگتر است و در نتيجه، روايت شبكههاي اجتماعي يا فضاي مجازي ميتواند به حقيقت نزديكتر باشد. اما در عين حال، همانطور كه گفتم، در همه اينها امكان دستكاري و شايعهسازي وجود دارد. ولي هنوز هم تا حدي رسانههاي سنتي نقش مرجعيت خود را حفظ كردهاند، هر چند كه ديگر اين نقش به آن پررنگي گذشته نيست. از آن سو، مخاطب تلاش ميكند تأييد يا تكذيب اطلاعاتي را كه از شبكههاي مجازي بهدست ميآورد در رسانههاي سنتي هم به محك آزمايش بگذارد. بنابراين بهنظر من، اساسا ما در عصر بازتعريف نقش و كاركرد رسانهها بهسر ميبريم، به اين صورت كه تكثر رسانهها از قدرت تكتك آنها كاسته اما به قدرت مجموع آنها اضافه كرده است. بهعبارت ديگر، مجموعه سپهر رسانهاي نقش تعيينكنندهاي در سياست، فرهنگ، جامعه، اقتصاد، سرگرمي و همه عرصههاي ديگر پيدا كرده اما از اقتدار تكتك رسانهها كاسته شده است.
پس در نهايت آيا ميتوان گفت كه منابع اخبار و اطلاعات مخاطبان گسترده شده و رسانههاي رسمي ديگر نقش پررنگ سابق را ندارند؟سؤال شما را ميتوان اينطور پاسخ داد كه مخاطب در همه جاي جهان تا حدي به فضاي مجازي مهاجرت كرده است؛ كاهش تيراژ روزنامهها، كاهش عادت به مطالعه مطبوعات يا كاهش مواجهه با شبكههاي رسمي تلويزيوني و راديويي و از آن سو، ميزان حضور در شبكههاي اجتماعي اين امر را نشان ميدهد. اين البته در دوران ما نوعي سرگرداني، ابهام و بلاتكليفي جديد را هم بهوجود آورده است چراكه مخاطب در فضايي اشباعشده از اطلاعات غوطهور است و در نتيجه، با همه ارتقايي كه از نظر سطح سواد رسانهاي در او رخ داده، تشخيص درست از نادرست و حقيقت از مجاز برايش دشوار شده است و اينجاست كه بهنظر من، رسانههاي رسمي اگر بهدرستي و با شناخت بيشتري عمل كنند، ميتوانند نقش مرجعيتي براي خود ايجاد كنند؛ يعني مدام فضاي مجازي را رصد كنند و نقش انتخابكننده، پيگيريكننده و تأييدكننده اطلاعات درست و دقيقي را كه در فضاي مجازي منتشر ميشود بازي كنند. منتها قبل از آن، بايد براي خودشان يك نوع مشروعيت ايجاد كنند و آن مشروعيت در گرو اين است كه بتوانند اعتماد جلب بكنند و جلب اعتماد منوط به اين است كه مخاطب در درازمدت به اين تجربه برسد كه آن رسانه ميتواند نمايندهاي از حقيقت باشد و كمتر تحريف و دخلوتصرف در جريان خبررسانياش وجود دارد.
شما از مجموعه روايتهايي صحبت كرديد كه در دسترس مخاطب است. اما شايد اينجا اختلافي بين وزن روايت رسانههاي جهاني و وزن رسانههاي داخل ايران وجود داشته باشد. به اين معني كه روايت رسانههاي جهاني مثل رويترز، همچنان براي مردم اعتبار كافي را دارد. آيا بهنظر شما درباره رسانههاي رسمي داخلي هم همينطور است؟به لحاظ تاريخي رسانههاي ايران اساسا رسانههاي قدرت بودهاند و وابستگي مديريتي، مالكيتي يا سازماني و نهادي - چه مستقيم و چه غيرمستقيم - به دولت و اركان قدرت داشتهاند. هنوز هم اين امر كمابيش صادق است. شما در طول تاريخ مطبوعات ما كمتر شاهد اين بودهايد كه يك نشريه توسط يك مدير و سردبير مستقل اداره شود و دوام بياورد. علتش هم اين است كه در ميدان تعامل با قدرت شكست ميخورد و نميتواند ادامه بدهد. راديو و تلويزيون هم كه تكليف ساختار مديريت و مالكيتش معلوم است. بنابراين اين يك ذهنيت تاريخي است كه ناگفته و نانوشته، ميزان اعتماد به رسانههاي جريان غالب را در ايران بسيار تنزل داده است. در بسياري از كشورهاي درحالتوسعه ديگر هم كمابيش همين است. اما اين نكته را هم بايد بگويم كه حتي رسانههاي جريان غالب بينالمللي هم از اين آسيب مبرا نيستند. تشخيص اين امر، بازميگردد به دانش رسانهاي مخاطب وگرنه مجموع تجربيات و مطالعات نشان ميدهند همان رويترز، آسوشيتدپرس يا بيبيسي، هر كدام را كه درنظر بگيريد، عملا به هر دليلي- چه بهدليل آنكه عملشان در چارچوب منافع و مصالح ملي كشوري است كه به آن وابسته هستند يا بهدليل ضوابط و مقررات روزنامهنگاري حرفهاي- اينها هم به نوعي نماينده گفتمان قدرت هستند اتفاقا بيشترين زدوبند با قدرت را - چه قدرت سياسي، چه قدرت اقتصادي- اين رسانهها دارند اما رفتار رسانهاي آنها آنقدر حرفهاي است كه تشخيص اين وابستگي و تعلق به منابع قدرت در آنها براي مخاطب دشوار است.
خود منابع خبري هم، مثل مقامات رسمي و چهرههاي مشهور و شركتها، تا حدي به رسانههاي جايگزين گرايش پيدا كردهاند؛ مثلا بهجاي مصاحبه با رسانهها، خودشان در كانالها و صفحههاي شخصيشان اظهارنظر ميكنند. آيا اين اتفاق هم باعث تضعيف بيشتر رسانههاي رسمي ميشود؟البته خود رسانههاي جريان غالب هم از رسانههاي جايگزين، مثلا از صفحات فيسبوك يا توييتر مقامات، بهعنوان منبع خبر استفاده ميكنند چون همه كه فرضا صفحه توييتر وزير خارجه را تعقيب نميكنند. اين اتفاق به 2 دليل رخ ميدهد؛ اول اينكه منابع خبرياي كه قدرت را نمايندگي ميكنند، احساس ميكنند در رسانههاي جايگزين پيامشان را بدون تحريف و جهتدهي و بهطور مستقيم ميتوانند منتشر كنند. دوم اينكه از يك رسانه موازي با مخاطبان بسيار وسيع عملا دارند استفاده ميكنند و در واقع، امروز نوعي ديپلماسي عمومي وارد صحنه شده است. شبكههاي اجتماعي ديپلماسي عمومي را خيلي بهتر ميتوانند شكل بدهند تا رسانههاي رسمي، چون مجموع مخاطبانشان بيشتر از مجموع مخاطبان مطبوعات يا راديو و تلويزيون است. درهرحال، مقامات و منابع خبري از تركيبي از رسانههاي رسمي و جايگزين استفاده ميكنند و اينكه يك مقام مسئول در توييتر مطلبي بنويسد، منافاتي ندارد با اينكه با يك خبرگزاري رسمي هم مصاحبه كند.
در اين وضعيت، رسانههاي رسمي براي ادامه كار خود بايد چه كنند؟اين رسانهها بايد بروند به اين سمت كه كار مخاطب را براي انتخاب و تأييد صحت يا اثبات نادرستي اطلاعاتي كه در فضاي مجازي منتشر ميشود آسان كنند؛ يعني كاري بكنند كه مخاطب به راحتي نميتواند انجام بدهد و در نتيجه، مرجعيت پيدا كنند. اما اين درصورتي است كه خود آنها هم در اين انتخاب و پيگيريها قابلاعتماد باشند.
پس كار رسانههاي جريان غالب كم نشده بلكه چهبسا بيشتر هم شده است؟كار آنها خيلي بيشتر شده است، همچنان كه كار روابطعموميها هم خيلي بيشتر شده است. امروزه دشواريهاي كار روابط عمومي اصلا قابلمقايسه با يك روابط عمومي در 10سال پيش نيست. البته در كنار تغييرات فضاي رسانهاي، آسيبهاي ديگري هم در رسانههاي جريان غالب ايران بهوجود آمده است كه آنها را تضعيف ميكند. براي مثال، به اسم حمايت از تاسيس خبرگزاريها، ما كاري كردهايم كه اين روزها در حدود 40خبرگزاري داريم. اين كار عملا بهمعناي اتلاف منابع است. در بسياري از اين خبرگزاريها خبرنگاران سهميه خبر دارند، به اين معني كه مجبور هستند در روز تعداد مشخصي خبر توليد كنند، حتي اگر در حوزه خبري آنها اتفاق خاصي رخ نداده باشد. نتيجه اين شده كه خبرنگار مدام در جستوجوي اين است كه از كاه كوه بسازد و عملا خبر بسازد، به جاي اينكه خبر را بازتاب دهد. اين اتفاقي است كه باعث تشديد تحريف اخبار و توليد خبرهاي نادرست و نادقيق و توليد شايعه و خبرسازي ميشود.
و احتمالا باعث تضعيف بيشتر رسانههاي جريان غالب ميشود؟و اين تضعيف مدام بازتوليد و بيشتر ميشود. ممكن است يك هفته در حوزه خبري يك خبرنگار اتفاقي نيفتد و او هيچ مسئوليتي هم در اين قبال ندارد اما وقتي خبرنگار مجبور باشد روزي مثلا 5خبر توليد كند، ناچار خواهد بود كه خبر دروغ بدهد يا با منابع خبري دستچندم صحبت كند. اين يك بيماري و آفت بزرگ براي رسانههاي ماست.
در همین زمینه: سانسور به روش گوگل رسانهها چگونه مراسم تحلیف را پوشش دهند؟ دروغ مرده است! اگر شبکههای اجتماعی نبودند...منبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۷۷۳۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت رسانههای پاکستانی از دستاوردهای اولین سفر رئیس جمهور به اسلام آباد
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما؛ از اسلام آباد، خبرگزاری «دیلی تایمز» پاکستان در سرمقاله خود با عنوان «سفر مهم رئیس جمهور ایران» نوشت: دو کشور همسایه علیرغم سنگ اندازی غرب در روابط دوجانبه آنها سفر برنامه ریزی شده «دکتر سید ابراهیم رئیسی» به اسلام آباد را با موفقیت پشت سر گذاشتند.
این خبرگزاری نوشت: تصمیم ایران و پاکستان برای افزایش حجم تجارت سالانه به ۱۰ میلیارد دلار مهمترین دستاورد سفر آقای رئیسی به پاکستان است، موضوعی که با توجه به اهمیت عزم طرفین برای افزایش تجارت انرژی و فشارهای غرب بر دولت اسلام آباد در این زمینه با چالشها و سختیهای زیادی مواجه خواهد بود.
روزنامه «تریبون اکسپرس» پاکستان نیز با عنوان «جهش در روابط دوجانبه ایران و پاکستان» به دستاوردهای سفر رئیس جمهوری اسلامی ایران به اسلام آباد پرداخته و معتقد است: ایران و پاکستان در جریان سفر سید ابراهیم رئیسی به پاکستان پیامی قاطع در مورد عزم مشترک خود برای تقویت روابط در تمامی حوزههای همکاری دوجانبه صادر کردند.
در این گزارش آمده است: تاکید بر اهمیت پروژه انتقال گاز «آی پی»، توافقات جدید در حوزه تجارت و بازرگانی از سوی مقامات دو کشور نوید بخش شکوفایی اقتصادی بوده و عزم مشترک دو کشور برای حفاظت از «مرز صلح و دوستی» نیز توطئه گروههای تروریستی برای تخریب روابط دو کشور همسایه را خنثی کرد.
تریبون اکسپرس افزود: مقامات دو کشور همسایه به خوبی عوامل ژئوپولیتیکی منفی را نادیده گرفته و با در نظر گرفتن منافع مشترک خود برای نهایی کردن توافقنامه تجارت آزاد، برگزاری نشست آتی کمیسیون مشترک اقتصادی و افزایش رایزنیهای سیاسی توافق کردند.
این خبرگزاری پاکستانی معتقد است: همزمانی هدف گذاری تجارت سالانه ۱۰ میلیارد دلار میان ایران و پاکستان با فاز دوم کریدور اقتصادی پاکستان و چین موسوم به «سی پک» یک موقعیت برد - برد برای دو کشور همسایه است چراکه همگرایی اسلام آباد - تهران - پکن عملا یک قطب قدرتمند اقتصادی مستقل در منطقه ایجاد میکند.
خبرگزاری «بیزینس رکورد» پاکستان نیز با اشاره به امضای تفاهمنامههای همکاری دوجانبه میان ایران و پاکستان در جریان سفر رئیسی بویژه در بخش تجاری نوشت: امضای تفاهمنامههای همکاری میان دو کشور همسایه اقدامی خوشایند است، اما ضروری است تا طرفین یک نقشه راه قانع کننده برای عملی شدن این تفاهمنامهها و تحقق اهداف اقتصادی بویژه تجارت ۱۰ میلیارد دلاری در سال و همچنین آغاز تجارت آزاد را نیز ارائه کنند.
روزنامه دیلی پاکستان نیز ضمن بازتاب بازتاب سفر رسمی آیت الله رئیسی به اسلام آباد در سرتیترهای خود درباره مذاکرات میان مقامات دو کشور همسایه نوشت: ایران و پاکستان درحال حاضر چهار چالش مشترک دارند که از این میان پروژه انتقال گاز «آی پی» مهمترین آنهاست.
در سرمقاله این روزنامه پاکستانی آمده است: اسلام آباد و تهران به خوبی از چالشهای پیش روی طرح انتقال گاز آی پی آگاه هستند، با این حال این پاکستان است که باید به فکر راهکاری برای تکمیل این طرح بدون تحریم شدن از سوی آمریکا باشد در غیر این صورت علاوه بر از دست دادن یک فرصت طلایی جهت تامین نیازهای انرژی میبایست جریمه هنگفتی نیز پرداخت کند.
دیلی پاکستان افزود: افزایش همکاریهای امنیتی، توسعه بازارچههای مرزی و همچنین افتتاح مناطق آزاد تجاری میان ایران و پاکستان نیز میتواند برای کاهش و توقف تجارت غیرقانونی میان دو کشور بسیار حائز اهمیت باشد.
در کنار رسانههای نوشتاری و الکترونیکی که به بررسی ابعاد مختلف این سفر پرداختهاند بسیاری از کارشناسان، رهبران مذهبی و کاربران شبکههای اجتماعی پاکستان با اشاره به محکومیت جنایات رژیم صهیونسیتی در نشستهای مقامات ایران و پاکستان و همچنین استقبال پر شور مردم پاکستان از آقای رئیسی با هدف قدردانی از تنبیه رژیم صهیونیستی از سوی جمهوری اسلامی ایران، افزایش همگرایی و همصدایی ایران و پاکستان در حمایت از فلسطین را نیز دیگر دستاورد مهم اولین سفر آقای رئیسی به پاکستان عنوان میکنند.