تفریحات خسته کننده خانوادههای ایرانی
تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۹۹۳۸۷
تلویزیون هم بهعنوان در دسترسترین رسانه کشور برنامههای چندان جذابی ندارد تا خانوادهها بتوانند شادی و شور و نشاط خود را از این برنامهها بگیرند. نمیتوان با پخش چند برنامه به ظاهر طنز انتظار ایجاد شادی گسترده در جامعه را داشت!
سرویس سبک زندگی فردا: یکی از راههای شناخت یک جامعه و بهخصوص سنجش سلامت روانی آن، بررسی عادات و رفتار مردم در تفریحات آنها است به نقل از همشهری آنلاین بهاینترتیب میتوان خصلتهای فرهنگی و رفتاری هر جامعهای را واکاوی کرد و از زوایای مختلف به عملکرد مردم در اوقات بیکاریشان پرداخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
طی سالهای اخیر این بحث در ایران هم حائز اهمیت شده و بیشتر به آن پرداخته میشود. برداشت غالب مردم در جامعه این است که ما ایرانیها بهطور کلی بلد نیستیم چگونه تفریح کنیم و روش تفریحات ما اشتباه است! یا اینکه برخی از کارشناسان اجتماعی بر این باورند که ایرانیها آنگونه که باید به اهمیت تفریح پی نبردهاند. در این صفحه با چند نفر از کارشناسان همراه شده و نظر آنها را در اینباره جویا شدهایم.
ضرورت فراموش شده!
معتقدم بسیاری از گروههای اجتماعی در جامعه ما در مسئله مدیریت زمان آنچنان که مردم بعضی کشورهای توسعهیافته عمل میکنند، درست عمل نمیکنند. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته شهروندان زمانی را به کار، زمانی را به ورزش و زمانی را به دیدار با دوستان و تفریح اختصاص میدهند، اما بسیاری از خانوادههای ایرانی بیشتر به فکر کارکردن هستند و این کارکردن ساعتهای زیادی از شبانهروز را بهخود اختصاص میدهد و فرد دیگر وقتی برای خانواده و تفریح و گفتوگو با آنان ندارد. البته بعضی خانوادهها هم سنتیتر عمل میکنند و همه چیز را در کنار هم دارند، اما تعداد این خانوادهها زیاد نیست. جالب توجه است که بدینترتیب برخی از خانوادههای سنتی در ایران در مقایسه با خانوادههای مدرن و بهخصوص طبقه متوسط شهرنشین در شهرهای بزرگ کشور از میزان و تنوع تفریحی بیشتری برخوردار هستند. در حقیقت گویی به شکلی خانوادههای مدرن درگذار از سنت به مدرنیته هنوز در قالب جدید خود جای نگرفته و نتوانستهاند شکل درستی به زمانبندی و زندگی روزمره و روزانه خود بدهند. عوامل مختلفی ازجمله وضعیت اقتصادی و عدماطمینان اقتصادی مانع از انجام تفریحات لازم برای ایرانیها میشود.
یکی از معضلات زندگی شهری همین فشار کاری و اقتصادی است که باعث میشود زمان زیادی از خانوادهها صرف تأمین نیازهای اولیه زندگی ازجمله هزینههای مسکن و درمان و حملونقل شده و بدینترتیب خانواده نوعی اضمحلال روحی و روانی را به مرور تجربه میکند. پیشنهاد میکنم برنامههایی برای خانوادهها تنظیم و آموزشهایی به خانوادهها داده شود که تفریح را جزو برنامههای خود داشته باشند و بدانند که سلامت روانشناختی آنها با داشتن زندگی سالم تأمین میشود. بهعبارت دیگر در کشورمان نیازمند فرهنگسازی گسترده در زمینه تفریح و توجه به اهمیت آن هستیم، به شکلی که در وهله اول خانواده ایرانی متوجه اهمیت موضوع شود و دغدغه تفریح مناسب در اذهان شهروندان ایرانی شکل بگیرد. شاید مهمترین مشکل کنونی در زمینه سلامت روان جامعه همین بیتوجهی به ضرورت و جایگاه تفریح و اوقات فراغت در زندگی شهری باشد؛ نکتهای که برطرف کردن آن نیازمند کار فرهنگی گسترده در سطح جامعه است.
افراط و تفریط آفت زندگی ایرانیهاست. افراط در کار باعث میشود خانوادهها نتوانند با هم گفتوگو کنند و دردها و شادیهای خود را با یکدیگر در میان بگذارند. تلویزیون هم بهعنوان در دسترسترین رسانه کشور برنامههای چندان جذابی ندارد تا خانوادهها بتوانند شادی و شور و نشاط خود را از این برنامهها بگیرند. نمیتوان با پخش چند برنامه به ظاهر طنز انتظار ایجاد شادی گسترده در جامعه را داشت!
آنچه من میبینم و گاه با من صحبت میشود این است که آن میزان شادیای که لازمه زندگی سالم است بین ایرانیها وجود ندارد و آنها وقت کمی را برای تفریح اختصاص میدهند و این وقت کم برای تفریح کردن تبعات منفی بسیاری را در جامعه با خود به همراه دارد که کمتر به چشم میآید.
محمود ساعتچی
تفریح زیر سیطره تکنولوژی
ورود هر فناوری جدیدی به زندگی بشر تغییراتی را در زندگی بهدنبال داشته است. برای ردیابی این تغییرات، میتوان از نخستین فناوریها و تکنولوژیهایی همچون چرخ، ماشین بخار و لوکوموتیو تا فناوریهای امروزی یعنی فناوریهای ارتباطی را نامبرد و دریافت که شکلگیری و رواج این فناوریها چه تغییراتی در زندگی بشر بهدنبال داشته است. روشن است که نه همه تغییرات مفید و نه همه مثبت بودهاند، هرچند فناوری اساسا زندگی بشر را آسانتر کرده و از مخاطرات آن کاسته، اما مسئله این است که اصولا زندگی و تفریحات مردم تحتتأثیر فناوری و امکانات آن قرار گرفته و مرتبا دچار تغییر و تحول میشود. این ابزارها نه فقط سبک زندگی بلکه خواستها، امیال و نگرش جامعه را بهشدت متحول کردهاند. این مسئله ناشی از این است که اساسا با ورود فناوریها و ابزارهای جدید، ذهنیت جهانی یا ذهنیت انسانها به جهان و خود، تغییر میکند.
امروز نیز ما شاهد چنین تغییراتی هستیم. بهعنوان مثال تلویزیون اساسا سبک زندگی مردم را تغییر داده و خود جهتگیریهای آن را تعیین میکند. امروز تلویزیون مردم را از اجتماعات انسانی به درون خانهها و جمعهای خانوادگی سوق داده است. این روند حالا به این واقعیت منجر شده است که اغلب مردم به جای گشت وگذار در مناطق مختلف شهری یا غیرشهری و تجربه ساعاتی در کنار یکدیگر، بیشتر ترجیح میدهند که در خانه بمانند و سریال و فیلم تماشا کنند. خود این سریالها و سایر برنامهها نیز به نوبهخود سبک زندگی، انتخابها و گزینشهای افراد در مراحل مختلف زندگی را تحتتأثیر قرار داده است. بهعبارت دیگر، تلویزیون هرچند یک رسانه ارتباط جمعی تلقی میشود، اما سبب تنهاتر شدن و انزوای انسانها شده است. از سوی دیگر، خودرو بهعنوان یک فناوری برتر، توان جابهجایی انسانها را افزایش داده است. امروز بسیاری به جای آنکه اوقات فراغت خود را در ونک، شمیرانات یا لواسان بگذرانند، با خودرو در شهر میگردند. یا چنانکه در تعطیلات میبینیم، میلیونها شهروند ایرانی سوار بر خودروهای خود، راهی استانهای شمالی یا دیگر استانها و شهرهای کشور میشوند، درحالیکه در سالهای گذشته چنین جابهجاییهایی بسیار دور از ذهن مینمود. بهعبارت دیگر، با استفاده از این فناوری حتی دوردستترین نقاط کشور نیز مورد تهاجم قرار گرفتهاند؛ تهاجمی فرهنگی از سوی فرهنگ غالب که باعث تغییر در سبک زندگی ایرانیان در دورترین شهرها و روستاها شده است. این امر نهتنها به کمک خودروها ممکن شده بلکه تغییری جدی در نوع تفریح شهروندان ایجاد کرده است. چنین استفادههایی از فناوری، اساسا در مفاهیم و موضوعات فرهنگی ما نیز تغییرات جدی ایجاد کرده است. امروز نوروز، معنای دیگری دارد، معنایی که با مسافرت به شمال یا خارج از کشور تعریف میشود و کمتر انسانها تعطیلات نوروز را به دید و بازدید اختصاص میدهند. به همین دلیل است که میتوان گفت: تکنوکراسی یا حکومت تکنیک، همه صحنههای زندگی را درنوردیده است از لباس و پوشش تا نگرش را شامل میشود.
امانالله قراییمقدم
انزوا در تفریح
امروز، مصرف و تفرد یا انزوا، دو مولفه اصلی در تفریح شهرنشینان ایرانی است. در سالهای دور که هنوز مدرنیسم ایرانی تا بدین حد گسترش نیافته بود و تحرک اجتماعی شهروندان تا این اندازه ممکن و میسر نشده بود، ایرانیان اغلب اوقات خود را در محیطهای خانوادگی یا در جمع دوستان سپری میکردند. به رغم نبود وسایل ارتباطی، آنان بیشتر از حال هم خبر داشتند و بیشتر از امروز با هم در ارتباط بودند. بهترین و بیشترین رفتوآمدها، رفتوآمدهایی بود که حضور در جمع یا دیدار دوستان و اقوام را شامل میشد. تفاوتها و تمایزهای اجتماعی تا این اندازه گسترش نیافته بود و اغلب خانوادهها از یک قوم و خویشاوند، به لحاظ اقتصادی و طبقاتی نزدیک به هم و در یک سطح بودند. اما به موازات بزرگتر شدن اقتصاد و بهترشدن شیوه زیست ایرانیان، هم فاصلهها افزایش یافت و هم نوع نگاه به خانواده، خویشاوندان و دوستان تغییر کرد. از مرحلهای به بعد، ما هویت خود را نه در خانواده و میان خویشاوندان یا گروههای کوچک اجتماعی بلکه با سبک زندگی خویش از دیگران متمایز میکردیم. مطابق این تغییر، تفریح ایرانیان نیز دچار تغییرات شگرف و عمیق شد. بهاین معنی که همچون سایر عرصههای زندگی، مصرف به یکی از مولفههای تفریح و سرگرمی تبدیل شد. ما سوار بر خودروهای خود، تلاش میکنیم تفریحات خود را بهگونهای تنظیم کنیم که واجد حداقلی از مصرف باشد. نه فقط مصرف بنزین یا طی مسافتهای طولانی و دور از دیگران بلکه اقامت گزیدن در هتلها بهجای خانه اقوام و دوستان، خرید سوغاتیها و مسافرتهای خارج، همگی نشاندهنده نوعی مصرف است که بهدنبال خود، تمایزهای اجتماعی را خلق کرده و فرد یا خانواده مصرفکننده را از سایر خانوادهها یا گروهها، متمایز میکند.
از سوی دیگر، تفریحات امروز ما با هدف حضور در جمع و تجدید ارتباطات خانوادگی، خویشاوندی یا دوستی نیست. امروز چه خانوادهها و چه افراد، مسافرتها، گردشها و تفریحات فردی را ترجیح میدهند. ما بیشتر ترجیح میدهیم خودمان باشیم، با اعضای درجه یک خانواده، تا هم کمی با خود خلوت کنیم و هم هزینهها تنها برای خود و اعضای خانواده ما باشد. به این ترتیب، گرچه مشاهده میکنیم که گروههای عظیم انسانی در جادهها به سمت مقاصد گردشگری حرکت میکنند، اما در نهایت هریک گروههای جدا افتاده و مجزا هستند؛ بهعبارت دیگر، آنان گروههای خردی هستند که کمتر میتوانند حس همبستگی اجتماعی را تقویت کنند. آنان با خود و برای خود به مسافرت میروند، برای اینکه خود را بازیابی و برای ادامه زندگی در شهر آماده کنند، بیآنکه بخواهند اوقات خود را در تفریح با دیگران قسمت کنند. چنین شرایطی، واجد ارزشگذاری نیست و نمیتوان گفت: خوب یا بد است، اما در این شرایط نمیتوان نادیده گرفت که ما، تنهاتر هستیم و بیشتر در خود فرو میرویم، هرچند شاید لذتهای بیشتر و متنوعتری را تجربه کنیم.
منبع: فردا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۹۹۳۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دکتر مرندی: خانوادهام هیچ وقت به زندگی در خارج فکر نمیکنند
همشهری آنلاین- شهره کیانوش راد: دکتر مرندی، متولد۱۳۱۸ است و در آستانه پنجاه و هشتمین سالگرد ازدواجش با «معصومه طباطبایی» برایمان از عشق و محبتی میگوید که همچنان مانند روز اول ازدواج میان آنها وجود دارد. او می گوید:« در میان بستگان، هیچ فردی را به اندازه همسرم دوست ندارم.» دکتر مرندی در ازدواج دخترانش سختگیر نبوده است و می گوید:« مهریه دختران، نوه ها و عروسش بیشتر از ۱۴ سکه نبوده است. هیچکدام از آنها در زندگی بهدنبال تجملات نبودند و ازدواجهای بسیار سادهای داشتند.»
آقای دکتر، چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۱۳۴۴ ازدواج کردیم و اردیبهشت امسال، ۵۸سال میشود که من و معصومهخانم زندگی مشترک خود را شروع کردهایم.
چند سال در ایران بودید؟
حدود یک سال بعد از ازدواجمان و برای گذراندن دوره سپاه بهداشت در ایران بودیم و بعد از آن برای گرفتن تخصص و ادامه تحصیل به آمریکا رفتیم و ۱۴سال در آنجا زندگی کردیم.
شما ۱۴سال در آمریکا زندگی کردید و بعد از انقلاب به ایران برگشتید. این بدان معنی است که از همان ابتدا، زندگی مرفهی داشتهاید؟
خیر! اصلا اینگونه نبود. پدر و مادر من هیچ وقت صاحب خانه نشدند. ما در خانه مادربزرگ که خیلی هم بزرگ نبود زندگی میکردیم. در گذشته چند برادر و عروس و نوهها در خانه پدری و با هم زندگی میکردند و غیرعادی بهنظر نمیآمد. ارتباط ما و بقیه اعضای فامیل خیلی خوب بود. پدر من تا آخر عمر حتی یک دانگ از هیچ ملکی نداشت. خانواده من شرایط اقتصادی نسبتا سختی داشتند و گاهی میدیدم پدر و مادرم از خوردن غذای ساده نان و پنیر هم صرفنظر میکردند تا بچهها بتوانند غذا بخورند. من از همان سال اول دانشکده پزشکی میخواستم ازدواج کنم، اما وضع مالیام مساعد نبود. پدرم نصف حقوقش را برای تحصیل من که در تهران بودم میفرستاد و میدانستم که خیلی در مضیقه است. با اینکه خیلی صرفهجویی میکردم، اما نمیتوانستم از عهده هزینه ازدواج و همسرداری بربیایم. از طرفی هم اگر ازدواج میکردم باید از خوابگاه دانشگاهی بیرون میرفتم. زمانی که من سپاهی بهداشت بودم و دوره آموزشی را گذرانده بودم، دو هفته به ما مرخصی دادند. در همین فاصله مراسم خواستگاری، عقد و ازدواجمان صورت گرفت. پدر و مادر همسرم انسانهای بسیار شریفی بودند. پدر همسرم فردی تحصیلکرده و کارمند بود. زندگی آنچنانی نداشتند و همسرم به زندگی معمولی عادت داشت. زمانی که ازدواج کردیم، شرایط مالی خوبی نداشتیم حتی بلیت رفتن به آمریکا را هم قسطی خریدیم.
در این ۵۸سال زندگی مشترک با همسرتان، مشاجره هم داشتهاید؟
مشاجره! خیر! اختلاف نظر طبیعی است که در مواردی وجود داشته، اما حتی یادم هم نمیآید که راجع به چه موضوعی بوده که مثالی برای شما بزنم.
شما بیشتر اهل کوتاه آمدن هستید یا همسرتان؟
حقیقتا چیزی به یاد ندارم، اما اگر هم موردی بوده، من وظیفه خودم میدانستم که کوتاه بیایم. اصولا ما مردها برخلاف آنچه اسلام از ما خواسته، پرتوقع هستیم و فکر میکنیم انجام همه کارهای خانه برعهده خانمهاست. انتظار داریم همه چیز مرتب باشد و گاهی ایراد هم میگیریم. مقام معظم رهبری در صحبتهایشان بیش از چند بار فرمودند که زن هیچ وظیفهای در قبال کارهای منزل ندارد و اصلیترین وظیفهاش همسرداری و فرزندپروری است. امروزه بانوان علاوه بر این مسئولیتها، در بیرون از منزل هم شاغل هستند و وقتی زن و مرد به خانه میآیند، متأسفانه مرد استراحت میکند و زن به تنهایی تمام کارهای خانه را انجام دهد. بنابراین بهنظرم بیشتر اشکالات احتمالا از طرف ما مردهاست. حقیقتا یادم نمیآید که دعوا و مشاجرهای بین من و همسرم پیش آمده باشد. مهر و محبت میان زن و شوهر و رعایت دستورات اسلامی بسیار مهم است. اگر آدم تقوی را رعایت کند، هیچ وقت با همسرش مشکل پیدا نمیکند و دلیلی ندارد با همسر و فرزندانمان به مشکل بخوریم.
مهمترین ویژگی همسرتان چیست؟
ایشان بسیار متدین هستند. در خانوادهای متدین بزرگ شدهاند. آدمی هم که متدین باشد و تلاش کند در قالب اعتقاداتش عمل کند، عیبهایش کمتر و محاسنش بیشتر میشود. همسرم کلاس یازدهم بود که ازدواج کردیم و بعد از آن، از تهران به روستایی که من بودم آمد و نتوانست دیپلم بگیرد. زندگی مشترکمان را در روستای کندجان شهرستان گلپایگان که آن زمان نه آب داشت و نه برق و نه جاده، شروع کردیم. وقتی هم به آمریکا رفتیم، آنجا هم زندگی سختی را شروع کردیم و همسرم سختی زیادی کشید اما همیشه روابط ما گرم و صمیمی بود. ایشان در آمریکا به اصرار من ادامه تحصیل داد، چون میخواست به فرزندان رسیدگی کند. چندین سال پیش، مادر من پایش شکسته بود، او را از اصفهان به تهران آوردیم و همسرم از مادرم مراقبت کرد. آن زمان همسرم مشغول تحصیل در سطح دکتری بود، اما درسش را برای مراقبت از مادرشوهر رها کرد. زمانی هم که پدر و مادر خودشان بهدلیل کهولت سن، نتوانستند به تنهایی زندگی کنند، به منزل ما آمدند و همسرم از آنها مراقبت کردند. اینها کارهای کوچکی نیست و فداکاری ایشان را نشان میدهد. خصلتهای نیک بسیاری دارند که برگرفته از اعتقادات مذهبی ایشان است. بههرحال وقتی آدم متدین باشد، دروغ نمیگوید، غیبت نمیکند خلاف وعدهاش عمل نمیکند. یک عمر با هم زندگی کردهایم، سختیهایی در زندگی داشتیم، اما خدا را شاکرم که با وجود مشکلات جسمیای که داریم، اما همچنان زندگی شیرینی داریم و همیشه به هم علاقهمند بودیم. من در میان بستگان، هیچکس را در دنیا بهاندازه همسرم دوست ندارم. فوقالعاده ایشان را دوست دارم، بیش از هر کسی.
این علاقه را به همسرتان هم ابراز میکنید؟
بله! از اول جوانی همیشه علاقهام را به ایشان ابراز کردهام و هنوز هم هر روز و به دفعات عشق و علاقهام را به همسرم ابراز میکنم. قربان صدقه همسرم میروم و همیشه به او ابراز محبت میکنم. محبت کلامی، عشق و علاقه میان زن و شوهر را بیشتر میکند. یادم هست تازه عقد کرده بودیم و من از روستا برای دیدن همسرم به تهران میآمدم. هفتههای اول در خانه پدر همسرم، وقتی به خانمم محبت میکردم، پدرش خجالت میکشید، اما بعد متوجه شد که من از روی محبت و عشق به ایشان ابراز علاقه میکنم.
ارتباط صمیمی زن و شوهر چه تأثیری بر تربیت فرزندان دارد؟
پدر و مادرها باید برای بچههایشان الگو باشند. ابراز محبت به همسر باید در مقابل فرزندان باشد تا آنها هم این رفتار را یاد بگیرند و به همسرانشان عشق بورزند. خیلی وقتها اگر بچهها ببینند که پدر و مادرشان با سختی مالی زندگی خود را شروع کردهاند، به هم سرکوفت نمیزنند و در اداره زندگی با هم مشارکت دارند، آنها هم درس میگیرند و در آینده و هنگام ازدواج سختگیری نمیکنند.
شما اهل سختگیری در ازدواج فرزندانتان بودید؟
خیر! مهریه دختران، عروس و نوههای من تا جایی که به یاد دارم ۱۴سکه بوده حتی ممکن است مهریه برخی از آنها ۱۲ یا ۵سکه بوده باشد، اما بیشتر از ۱۴سکه نبوده است. وقتی دختر بزرگ من ازدواج کرد، مراسم عقد و ازدواجش در یک روز و در آپارتمان کوچک مسکونی خودمان انجام شد.کاملا بیسر و صدا و در حد یک مهمانی ساده با پذیرایی چای و شیرینی، برگزار شد. همیشه به بچههای خودم و الان هم به نوهها توصیه میکنمکه زود ازدواج کنند. این یک نصیحت صرف نیست بلکه توصیه و حتی اصرار هم در آن هست. نوههای من با اینکه شغل هم نداشتند اما خوشبختانه زود ازدواج کردند.
در صحبتهایتان فرمودید نوههای شما هنگام ازدواج شغل نداشتند. هیچگاه با توجه به موقعیت شغلی و سیاسی شما، انتظار نداشتند که برای آنها توصیه و سفارشی بکنید؟
توصیه، خیر! نه این کار را بلدم و نه میکنم. در مراسم خواستگاری یکی از نوههایم، پدر عروسخانم به من گفت که برای پیدا کردن شغل برای نوهتان توصیهای بکنید. حتی یکی دو تا وزارتخانه را هم اسم بردند. آن موقع حرفی نزدم، اما بعدا متوجه شدند که من اهل توصیه کردن نیستم. در حد توان، به نوهها کمک مالی میکنم اما اهل توصیه و سفارش برای شغلشان نیستم. البته ممکن است تصور و برداشت مردم از مسئولان مملکت این باشد و شاید هم مردم مشاهداتشان از بعضی از مسئولان اینگونه باشد، اما من هیچ وقت این کار را نمیکنم، اما در مقابل خیلی دعا میکنم و خداوند هم همانطوری که فرموده است، دعاها را مستجاب میکند.
فرزندان و نوههای شما در رده آقازادهها جا نمیگیرند؟
خیر! من آقا نیستم که آنها آقازاده باشند! بچههای من الحمدلله موفق هستند. زمانی که از آمریکا برگشتیم، ۱۳ساله، ۱۰ساله و ۹ساله بودند و با اینکه فارسی هم بلد نبودند اما همینجا مدرسه رفتند و در همین ایران به دانشگاه رفتند. اینجا درس خواندند و الان همه عضو هیأت علمی دانشگاهها هستند. نوهها هم یا لیسانس یا فوقلیسانس دارند. در زندگی بهدنبال تجملات نبودند و ازدواجهای بسیار سادهای داشتند. شیرینی زندگی به خانه و ماشین نیست! اینها را خدا به لطف خودش فراهم میکند و برکاتی در زندگی میگذارد. همیشه هم این برکت، داشتن پول زیاد نیست. خانواده خوب و فرزندان خوب از برکات بسیار باارزش یک زندگی است که باید قدرشان را بدانیم و خدا را شاکر باشیم و از زندگی در کنار هم لذت ببریم.
فرزندانتان به فکر زندگی در خارج از ایران هستند؟
زمانی که در آمریکا زندگی میکردیم، استاد دانشگاه بودم و زندگی بسیار خوبی داشتم و فرزندانم هم آن زندگی را تجربه کردند. اما زندگی در ایران را بهشت میدانم. خانوادهام هم از صدر تا ذیل همین نظر را دارند و هیچ وقت به زندگی در خارج از ایران فکر نکردهاند.
حلقه هزار دلاری را پس دادم!قناعت یکی از ویژگیهای «معصومه طباطبایی» همسر آقای دکتر مرندی است که از آن با ذکر خاطرهای یاد میکند: «در آمریکا که بودیم حلقه ازدواج همسرم شکست و من حلقهای برای او خریدم. وقتی همسرم قیمتش را پرسید و من گفتم هزار دلار، خیلی ناراحت شد و گفت تو میدانی من اهل طلا نیستم. از من خواست که حلقه را پس بدهم و من هم همین کار را کردم. روز بعد دیدم یک حلقه بسیار زیباتر در دست همسرم است. وقتی قیمتش را پرسیدم گفت یک دلار خریدم! همسرم همیشه در زندگی اهل قناعت بوده و هست. فرزندانم هم این ویژگی مادرشان را از همان کودکی دیدهاند و در زندگیشان به همین شیوه رفتار میکنند و زندگیشان هم با قناعت شیرینتر است.»
نشان دولتی درجه یک خدمتدکتر سیدعلیرضا مرندی، متولد ۱۲ آذر ۱۳۱۸ متولد شهر اصفهان است. او دوره ابتدایی و متوسطه را در اصفهان گذراند و در سال ۱۳۳۶ وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد. در سال ۱۳۴۳ در رشته پزشکی فارغالتحصیل شد و در ماه خرداد ۱۳۴۲ در خلال دوره دانشگاه ۳ ماه زندانی سیاسی بود. مرندی، در بین سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۰ دوره تخصصی کودکان را در دانشکده پزشکی ویرجینیای آمریکا گذراند و در سال ۱۳۵۰ بورد تخصصی اطفال و در سال ۱۳۵۶ بورد فوق تخصص نوزادان را در آمریکا دریافت کرد. دکتر مرندی، ابتدا استادیار و سپس دانشیار دانشگاه رایت - استیت آمریکا بود و تا سال ۱۳۵۸ رئیس بخش کودکان و همزمان رئیس بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستان دانشگاهی میامی ولی بود. او وزیر بهداشت ۳ دولت، نماینده ادوار مجلس( دوره هشتم و نهم) بوده از حوزه انتخاباتی تهران و از سال ۱۳۸۸ تا کنون رئیس فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران است. دکتر مرندی جوایز متعددی از سازمان ملل و سازمان جهانی بهداشت دریافت کرده و یکی از موفقترین وزرای بهداشت و درمان کشور شناخته میشود. او نشان دولتی درجه یک خدمت را هم از ریاست جمهوری اسلامی ایران دریافت کرد.
حتی یک دروغ از پدرم نشنیدمیکی از ویژگیهای دکتر مرندی که همکارانش به آن اشاره میکنند پایبندی به رعایت مسائل اسلامی است. دکتر مرندی معتقد است اگر پدر و مادر خود را ملزم به رعایت اخلاق اسلامی بدانند، روی تربیت فرزندان تاثیر مثبت دارد. او درباره پدر و مادرش خاطرهای برایمان نقل میکند: « پدر و مادرم تاکید خیلی زیادی روی اعتقادات مذهبی و رعایت اخلاق اسلامی داشتند. از ویژگیهای مهم پدرم این بود که هیچگاه از او حتی یک دروغ نشنیدم. او همیشه میگفت: «دروغ گفتن در زندگی ضرورتی ندارد و نباید دروغ گفت.» من هم یادم نمیآید جایی نیازی شده باشد که غیر واقعیت را بگویم. معتقدم اگر پدر و مادر به فرزندانشان بگویند دروغ نگو، اما خودشان به بهانههای مختلف دروغ بگویند، دچار دوگانگی میشوند و آنها هم دروغ خواهند گفت. وقتی میخواستم به مدرسه بروم، گاهی مادرم نخودچی یا انجیر در جیبم میگذاشت و سفارش میکرد تنها نخورم و به همکلاسیهایم هم تعارف کنم. میگفت اگر کم آمد، تنها کسی که نخورد خودت هستی! همیشه در ذهنم دیگران را مهمتر از خودم جلوه میداد و آنقدر این تکرار شده بود که جزو خلقیاتم شد و این را موهبت الهی میدانم.»
دلیل انتخاب رشته پزشکی چه بود؟دکتر مرندی معتقد است در انتخاب و تحصیل در رشته پزشکی چند نفر در زندگی اش نقش داشته اند و همیشه از آنها یاد میکند. او میگوید: «پسر داییام که با ما زندگی می کرد، از من ۵ سال بزرگتر بود و پزشکی میخواند. خیلی به او علاقهمند بودم و یکی از دلایلی که دوست داشتم در رشته پزشکی تحصیل کنم، او بود. دلیل دیگر هم طبیبی به نام دکتر میرعلایی بود که پزشک محلهمان بود و ما هر زمانی مریض میشدیم نزد او میرفتیم. رفتار و منشش بر من تاثیر زیادی گذاشته بود و دوست داشتم مانند او پزشک شوم و به مردم خدمت کنم. از همان به فکر دادن کنکور و قبولی در رشته پزشکی بودم و هم دانشکده اصفهان و هم تهران امتحان دادم. در دانشگاه تهران پزشکی خواندم. مرحوم دکتر قریب از من خواست که دستیار ایشان شوم ولی حقوق نمی دادند و چون شرایط مالی خوبی نداشتم، به پیشنهاد دکتر قریب ، برای گرفتن تخصص به امریکا رفتم که بتوانم حقوق داشته باشم و درس بخوانم. به دلیل علاقهام به نوزدان، علاوه بر بورد اطفال که وقتی در دانشکده پزشکی ویرجینیا بودم گرفتم، وقتی در شهر دیتون اوهایو بودم، بورد فوق تخصص نوزادان را گرفتم. البته امتحانات بورد همیشه ملی است ولی در چند شهر فقط برگزار می شود. تا آنجا که به یاد دارم در شهر واشنگتن (جائی که امتحان بورد اطفال را دادم) و شهر شیکاگو (که آنجا امتحان بورد فوق تخصص نوزادان را دادم) و شاید در شهری هم در کالیفرنیا.»
فیلم صحبت های دکتر مرندی را در این نشانی ببینید: hamshahrionline.ir/x9bK6
کد خبر 843588 برچسبها همشهری آنلاین چهرههای مشهور مجله زندگینامه چهرههای سیاسی ایران