كيسه آرد و موش كوچولو
تاریخ انتشار: ۲ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۱۴۹۸۱
خبرگزاري آريا -
اسماعيل كارگر يك نانوايي بود. صبح به صبح ماشين بزرگ، كيسههاي زيادي آرد ميآورد و دم در نانوايي ميريخت. اسماعيل هم به محض اينكه از خواب بيدار ميشد اين كيسهها را داخل نانوايي ميبرد.مادر اسماعيل چندين روز بود كه مريض شده بود و دكترها گفته بودند او بايد عمل شود و پول عملش هم زياد بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اسماعيل هم بلند شد و مشغول حمل كيسههاي آرد شد.در همان حين كه اسماعيل مشغول بردن كيسههاي آرد بود، ناگهان ديد يك موش كوچولو از بين كيسهها در رفت و رفت داخل مغازه. اسماعيل دنبال موش رفت ولي اثري از او نبود كه نبود. خلاصه اسماعيل تمام كيسهها را داخل مغازه برد و فكر كرد كه اشتباه ديده است. آن روز به كارش مشغول بود. فرداي آن روز دوباره موش كوچولو رو ديد. اسماعيل رفت به دنبالش ولي باز دوباره ناپديد شد.
چندين روز اسماعيل با آقا موشه مشغول قايم باشك بازي بود تا اينكه يك روز كه اسماعيل خيلي ناراحت مادرش بود، روي زمين نشست و پولهايش را شمرد تا ببيند در اين مدت چقدر جمع كرده است و آيا به پول عمل مادرش ميرسد؟
بعد از اينكه پولها را شمرد، اسماعيل رو كرد به خداوند و گفت: «آخه خدا، چي ميشد كه اين پولها دو برابر ميشد تا من ميتونستم مادرم رو عمل كنم.» همين موقع بود كه دوباره سر و كله آقا موشه پيدا شد و خودش را به اسماعيل نشان داد و تعدادي از پولها را به دهان گرفت و از مغازه در رفت و به سمتي رفت.اسماعيل هم بلند شد و دنبالش دويد و گفت: واي پولم رو بده... پولم رو بده... اي موش بد ذات...
موش پشت وسايلي رفت كه سالهاي سال از آنها استفاده نشده بود. اسماعيل هم تمام روزش را مشغول جابهجايي وسايل بود ولي آقا موشه پيدا نشد كه نشد. در همين موقع بود كه بين كيسهها يك كيسه پر از طلا پيدا كرد و با تعجب گفت: با فروختن اين كيسهها حسابي پولدار ميشوم و زندگيام تغيير ميكند. اين هديهاي از طرف خداست، ولي بعد از كمي فكر كردن تعدادي از اين سكهها را براي مادرش برداشت و به خودش قول داد كه بعد از اينكه مادرش عمل شد و حالش خوب خوب شد سكهها راكم كم به داخل آن كيسه برگرداند.
روز عمل فرا رسيد و اسماعيل هم سكهها را فروخت و به بيمارستان رفت. خوشبختانه عمل مادر اسماعيل بخوبي انجام شد. اسماعيل رفت كه پول عمل را پرداخت كند ولي خانم پرستار گفت: آقا پول عمل پرداخت شده. اسماعيل گفت من هنوز پول عمل را ندادهام به شما. پرستار گفت: يك آدم خير پول عمل شما را پرداخت كرده.
اسماعيل از خوشحالي نميدانست چه كار كند و دوباره به داخل مغازه سكه فروشي رفت و سكهها را پس گرفت و به كيسه طلاها برگرداند و از خداي بزرگ تشكر كرد و گفت: اي خداي مهربان و بزرگ، هرگز بيشتر از حد و اندازهام نميخواهم.
منبع:جام جم
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۱۴۹۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آشنایی با استاد شعله
استاد اسماعیل آشتیانی که از شاعران و نقاشان بزرگ ایران و با تخلص شعله، از شاگردان کمال الملک بوده است.
آشتیانی در مدرسه مستظرفیه تحصیل کرد و سپس معلم و مدیر آنجا شد و در سالهای مدیریت او آموزش درسهای تازهای، چون مینیاتورسازی، تذهیب، کالبدشناسی، تاریخ هنر و ریاضیات به درسهای مدرسه افزوده شد.
استاد اسماعیل آشتیانی در سال ۱۳۲۶ ش، به استادی دانشکده فنی برگزیده شد.
استاد اسماعیل آشتیانی آثار بسیاری دارد که بخشی از آنها به وسیلهٔ خود وی به کتابخانه مجلس شورای ملی واگذار گردیدهاست و شماری در موزها و مجموعههای خصوصی و نزد خانوادهٔ او نگاهداری میشود.
باشگاه خبرنگاران جوان مرکزی اراک