Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - رهبر معظم انقلاب با بيان اينکه امروز يکي از مسائل مهم کشور، اقتصاد و معيشت مردم است، فرمودند: وقتي همه‌چيز بر محور نفت مي‌چرخد، اقتصاد ناامن است؛ اقتصاد هم بايد امن شود.
به گزارش گروه سياسي خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري، مراسم مشترک دانش آموختگي، تحليف و اعطاي سردوشي دانشجويان دانشگاههاي افسري ارتش، صبح امروز (چهارشنبه) با حضور حضرت آيت الله خامنه‌اي فرمانده معظم کل قوا در دانشگاه افسري امام علي(ع) برگزار شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


رهبر معظم انقلاب اسلامي در ابتداي ورود به ميدان، در محل يادمان شهدا حضور يافتند و با قرائت فاتحه، ياد شهيدان مجاهد را گرامي داشتند.
فرمانده کل قوا سپس از يگان‌هاي حاضر در ميدان سان ديدند. ايشان همچنين جانبازان سرافراز حاضر در ميدان را مورد تفقد قرار دادند.
در اين مراسم حضرت آيت الله خامنه‌اي فرمانده کل قوا در سخناني، مهمترين وظيفه و مسئوليت نيروهاي مسلح را تأمين امنيت کشور خواندند و با تاکيد بر اينکه پيشرفت در عرصه هاي مختلف از جمله علمي و صنعتي و اقتصادي منوط به وجود امنيت است، گفتند: امنيت بستري براي رشد همه عناصر قدرت و پيشرفت است زيرا در فضاي ناامني، آرمان هاي بزرگ و درخشان از ذهنها فراموش مي‌شوند.
رهبر انقلاب اسلامي با اشاره به اينکه در شرايط کنوني مهمترين مسئله کشور، موضوع اقتصاد و معيشت مردم است، افزودند: بناي اقتصاد کشور نيز بايد يک بنيان امني باشد.
ايشان بنيان اقتصادي کشور را به دليل وابسته بودن به درآمد نفت، ناامن خواندند و تاکيد کردند: وابستگي اقتصاد به نفت، يک مشکل تاريخي و بجامانده از دوران قبل از انقلاب است و همين موضوع موجب شده است که ما در دوران هاي مختلف در زمينه فروش نفت و درآمد حاصل از آن، دغدغه داشته باشيم.
رهبر انقلاب اسلامي با تاکيد بر اينکه تا وقتي اقتصاد کشور از نفت فاصله نگيرد، بنيان صحيح و امني به‌وجود نخواهد آمد، خاطر نشان کردند: بيان اين موضوع اقتصادي در اين محيط نظامي، براي نشان دادن اهميت امنيت در همه بخش ها است.
حضرت آيت الله خامنه اي همه مردم بويژه جوانان را به دانستن قدر امنيتِ موجود و عزت و آرامش و سربلندي کشور که به برکت نظام جمهوري اسلامي بوجود آمده، توصيه کردند و گفتند: روزگاري، ايران عزيز با گذشته تاريخي و درخشان خود و با استعدادهاي بي پايان، زيرپاي مستشاران آمريکايي و صهيونيستي و انگليسي بود و به‌دست حاکمان وابسته و ضعيف و پَست، تحقير مي شد اما اسلام، اين کشور را نجات داد و جمهوري اسلامي، ايران را عزيز و مقتدر کرد.
ايشان، با اشاره به ناراحتي و عصبانيت قدرت هاي استکباري از اقتدار منطقه اي ايران، افزودند: دشمنان نظام اسلامي عناصر اقتدار ملي کشور را عامل مزاحم خود مي دانند و با آنها مقابله مي‌کنند و بر همين اساس با افزايش اقتدار جمهوري اسلامي در ميان ملت ها، در منطقه و فراتر از منطقه مخالفند زيرا اين اقتدار، عمق راهبردي نظام اسلامي است.
رهبر انقلاب اسلامي، مخالفت قدرت هاي استکباري با توان دفاعي کشور را نيز در همين چارچوب ارزيابي و تاکيد کردند: راه مقابله با اين مخالفت ها، اين است که برخلاف خواسته آنها، بر عناصر اقتدار ملي، تکيه و ايستادگي کنيم.
حضرت آيت الله خامنه اي در همين خصوص گفتند: همان‌طور که قبلاً بارها اعلام کرده‌ايم و باز هم اعلام مي کنيم، امکانات و قدرت دفاعي کشور قابل مذاکره و چانه‌زني نيست و در خصوص ابزارهاي دفاعي کشور و هر آنچه اقتدار ملي را تأمين يا پشتيباني مي‌کند، هيچ‌گونه چانه‌زني و معامله‌اي با دشمن نداريم و راه اقتدار را با قوت به پيش خواهيم برد.
رهبر انقلاب اسلامي خطاب به جوانان گفتند: اين کشور متعلق به شما است و بايد همانگونه که جوانانِ ديروز به وظيفه خود عمل کردند، شما نيز در سايه اسلام و در چارچوب آرمان هاي انقلاب اسلامي، کشور را به اوج عزت برسانيد.
حضرت آيت الله خامنه اي همچنين با تشکر از فرماندهان و اساتيد دانشگاه افسري امام علي (ع)، اين دانشگاه را فيضيه ارتش خواندند و ياد و خاطره شهداي ارتش بويژه شهداي دانشگاه افسري امام علي (ع) را گرامي داشتند.
در اين مراسم، امير سرلشکر موسوي فرمانده کل ارتش ضمن خير مقدم به رهبر معظم انقلاب اسلامي، گفت: متعهد مي‌شويم که ارتش دست از دست سپاه پاسداران در نياورد تا پايه‌هاي رژيم سلطه فرو ريزد و عمر رژيم صهيونيستي هر چه زودتر به پايان رسد.
امير فولادي فرمانده دانشگاه امام علي(‌ع) نيز گزارشي از اقدامات و برنامه‌هاي علمي، فرهنگي، آموزشي و تقويت توان رزمي اين دانشگاه بيان کرد.
در اين مراسم به چند تن از فرماندهان، اساتيد و روحاني نمونه دانشگاههاي افسري ارتش و همچنين همسر شهيد رستمي از شهداي ارتش، هدايايي اعطا شد و نمايندگان دانش‌آ‌موختگان و دانشجويان نيز، مفتخر به دريافت درجه و سردوشي از دست فرمانده کل قوا شدند.
اجراي سرود و رزمايش ميداني، بخش ديگري از مراسم دانش آموختگي دانشگاه امام علي(ع) بود.
در پايان اين مراسم، يگانهاي حاضر در ميدان ضمن اجراي عمليات اعتماد به نفس، از مقابل جايگاه رژه رفتند.
انتهاي پيام/

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۴۶۱۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اندیشه پویا؛ یاد شاهرخ مسکوب/ تبعیدی سرگردان

   عصر ایران؛ سروش بامداد- مجله اندیشه پویا همیشه خواندنی و پر و پیمان است و از این منظر شماره ویژه نوروز تنها ۴۰ صفحه بیش از شماره های معمول است و ۴۰ هزار تومان بیشتر و تازه باز ارزان تر از پیتزا و قلیان!

    روی جلد طرحی از شاهرخ مسکوب روشن فکر ایرانی است با این توصیف درست که در غربت هم تمام وقت در ایران می زیست. به این بهانه پرونده ای هم درباره بیم و امید مهاجرت.

 

   اندیشه پویا همچنین با محمود سریع القلم گفت و گو کرده که نظریه پرداز توسعه در آن می گوید: «مباحثه با برخی روشنفکران، آب در هاون کوبیدن است» و این را در پاسخ به پرسش سردبیر مجله گفته که به اتفاق علی ملیحی با گفت‌و‌گو کرده و پرسیده‌اند: «چرا هیچ‌وقت وارد گفت‌وگوی انتقادی با افکاری که معتقد به اعراض از توسعه بوده‌اند، مثل شریعتی یا سروش یا داوری یا آل‌احمد نشده در حالی که یک فکر جدید باید جدید بودنِ خود را در برابرِ قدیم مطرح کند.»

سریع‌القلم پاسخ داده است:

«تصور کنید بیماری بابت سرگیجه پیش پزشک برود، پزشک هم انواع و اقسام معاینه‌ها را انجام دهد و بعد از یک هفته مثلاً بگوید سرگیجه‌ او ۶۶ دلیل دارد. بیمار به پزشک می‌گوید: لطفاً دلیل «یک» را به من بگویید. آن یک را گفتن خیلی کلیدی است. من به ۶۶ دلیل وارد این گفت‌وگوها نشدم، اما می‌خواهم دلیل «یک» را بگویم که برای شما روشن شود.

    مفروض من این است که بنیان توسعه‌یافتگی، تولید ثروت است. بنابراین، با کسانی حاضر بودم در مورد توسعه بحث کنم که اقتصاد، تاریخ اقتصاد و اقتصاد بین‌الملل بدانند. کسی که اقتصاد نخوانده، تاریخ سرمایه‌داری اروپا را نخوانده، تاریخ سرمایه‌داری آمریکا را نخوانده، اثرگذاری ظهور شرکت‌های بزرگ بر فرآیندهای سیاسی را مطالعه نکرده‌، در بحث‌های تک‌بعدی سیاسی و انتزاعی خودش باقی خواهد ماند. اساس توسعه، نظام سیاسی نیست بلکه اقتصاد و تولید ثروت است. ویتنام، سنگاپور و امارات به ترتیب کمونیستی، اقتدارگرا و پادشاهی هستند ولی همه پیشرفت کرده‌اند.

    هر کشوری و هر فردی در این دنیا اگر بخواهد آجری روی آجر بگذارد و قدمی جلوتر برود، به سرمایه و ثروت نیاز دارد. الان در سازمان‌های بین‌المللی و کشورها وقتی پول کم می‌آورند، سراغ ژاپن می‌روند و می‌گویند یک چِک به ما بدهید؛ آن‌ها هم می‌دهند. چون پول و ثروت دارد و می‌خواهد چهره خوبی داشته باشد. سوئد سالی یک میلیارد دلار به اندونزی و یک میلیارد دلار هم به برزیل می‌دهد تا از جنگل‌های‌شان مراقبت کنند و این برای سلامت کره زمین خوب است.

   اگر پول نباشد، کیفیت نیست. ما بحث‌های تاریخی می‌کنیم و می‌گوییم زمانی، کشور قدرت‌مندی بودیم و می‌خواهیم با آن هویتِ تاریخی، حال خوبی داشته باشیم. اما این‌ها هیجان است. وقتی پول و ثروت و درآمد نباشد، کدام حال خوب؟ از این جهت من با دکتر نیلی، دکتر طبیبیان، دکتر غنی‌نژاد راحت‌تر گفت‌وگو می‌کنم. کدام ملت فقیری می‌تواند هویت خود را حفظ کند؟ تجربه‌ بشری از آلمان تا ویتنام، از ژاپن تا چین و از امریکا تا مکزیک اثبات علمی می‌کند  کشوری که سرمایه‌داری رقابتی را قبول و اجرا نکند، نه توسعه‌ی اقتصادی پیدا می‌کند، نه توسعه‌ سیاسی.»

    محسن آرزم هم در جستاری درباره مهاجرت و با مورد مشخص شاهرخ مسکوب و زیر عنوان «عشق، داغی است که تا مرگ نیاید، نرود»  و درباره خودِ مهاجرِ‌این روشن فکر کوچیده از وطن و سال های آخری که در کتاب »روزها در راه «‌روایت کرده نوشته است: 

«مهاجرت کَندن است؛ یا دست‌کم این‌طور گفته‌اند که دل بُریدن است؛ که رفتن است؛ که دور ایستادن است و جای تازه‌ای ساختن است، اگر مهاجر به‌راستی سودای ساختن آینده‌ را در سر پرورانده باشد. اما کدام کار دنیا به‌قاعده است که قاعده‌ای را بشود برای مهاجرت در نظر گرفت؟

    یک‌جور مهاجر که نداریم؛ هر آدمی در هر زمانه‌ای مهاجرت را به شیوه‌ی خود تعریف می‌کند؛ یکی با گذر از هر آن‌چه پشت‌سر گذاشته و یکی با ایستادن و از فاصله‌ای معیّن پشت‌سر را دیدن؛ یکی با به یاد نیاوردن و یکی با از یاد نبردن. اولی جوزف برودسکیِ شاعر است که سال‌ها بعدِ آن‌که از شوروی گریخت و هرگز فرصتی برای دیدن دوباره‌ی پدر و مادری اسیرِ آن سرزمین پیدا نکرد، روزهای رفته و حسرت‌های ازیادنرفته را در جُستار در یک اتاق و نصفی به انگلیسی نوشت تا پدر و مادرش در «چارچوب فرهنگی دیگری» رنگ واقعیت به خود بگیرند و «فعل‌های حرکتی انگلیسی» حرکات‌شان را وصف کنند، چرا که بر این باور بود که «به روسی نوشتن از آنان به اسارت‌شان تداوم می‌بخشد، آنان را چنان تحلیل می‌برد که چیزی ازشان نمانَد... پس بگذارید انگلیسی منزلگه مردگانم باشد.»

دومی شاهرخ مسکوبِ جُستارنویس است که چندسالی بعدِ مهاجرتش به فرانسه، در سفری به بُستنِ امریکا، گفت که «رابطه‌ی من با ایران رابطه‌ی آدمی ا‌ست که از مادرش دلخور است. نمی‌تواند از مادرش بِبُرد. چون شدیداً وابسته است به او و درضمن ازش دلخور است دیگر. حالا چیز بیش‌تری نگویم. شاید بد نباشد یادآوری بکنم حرف توماس مان را، مثل این‌که مربوط به دوره‌ی تبعیدش از آلمان است. وقتی ازش می‌پرسند که وطن تو کجاست؟ می‌گوید وطن من زبان آلمانی ا‌ست. بله، وطن من این است، این فرهنگ است، فرهنگ ایران است، اگرچه خیلی از جنبه‌هایش را نمی‌پسندم. ولی در آن زندگی می‌کنم. و در دوره‌ای که در فرنگ هستم بیش‌تر از دوره‌ای که در ایران بودم در فرهنگ ایران به سر می‌برم.»

   مسکوب مهاجری دور از وطن و درون وطن است؛ مهاجری که در سفرهای گاه‌وبی‌گاهِ دهه‌ی هفتاد به ایران، سرزمین مادری را طور دیگری می‌بیند و تلقی‌اش از میهن حتماً همان نیست که سی سال قبل در روزنوشت‌‌های دهه‌ی چهل نوشته؛ سی سال قبل زندگی‌اش در وطن بوده، در وطن خانه‌ای داشته. سی سال بعد وطن جای دیگری است: «در ایران همه‌چیز عوض شده. هوشنگ و خیلی‌ها دیگر نیستند... قبرهای کسانم را پیدا نکردم. همه‌چیز عوض شده. مرده و زنده از جای‌شان برکنده شده‌اند...»

   چون صحبت از اندیشه پویاست خالی از لطف نیست که به برخی از پاسخ های سردبیر آن به پرسش های نوروزی باشگاه روزنامه نگاران ایران اشاره شود که وقتی از او پرسیده اند از چه روزنامه‌نگاری بیش‌ترین تاثیر را پذیرفته گفته است: «جادوی قلم "صدرالدینِ" روزنامه‌نگاری ایران، زنده‌یاد "الهی" را می‌ستایم. از نثر تک‌نگاری‌های دوران میان سالی داریوش آشوری و آیدین آغداشلو لذت می‌برم و یاد می‌گیرم.اما الگوی ایده‌آل‌ام در روزنامه‌نگاری آلبرکاموست با این جمله: روزنامه‌نگار باید جهت‌گیری کند بی‌آن‌که جانب داری کند؛ فشرده‌ترین مانیفست روزنامه‌نگاری در نشانِ مرز پرواز و سقوط روزنامه‌نگار. و با عمل به همین یک دستور؛ اوست که برایم تا همیشه چراغی ا‌ست والگویی از شرف روزنامه‌نگاری.»

 با توجه به کیفیت بسیار مطلوب و استحقاق شمارگان بسیار بیشتر مجله این گفته او هم قابل تامل است:«با مغناطیس بهار مطبوعات پس از دوم‌خرداد معماری را رها کردم و عاشق روزنامه‌نگاری شدم. ازآن بعدتر هرچه بیش‌تر دویدیم، دورتر شدیم. ما استحقاق تیراژهای بالاتر، سرمایه‌گذاری‌های بسی جذاب‌، و رقم خوردن فصلی‌نو در روزنامه‌نگاری‌مان را داشتیم اما تقدیرمان شد ادامه دادن به ادامه دادن.به قول استاد شفیعی کدکنی: فراخای جهان سرشار از آزادی و شادی‌ست/اگر این دیو و این دیوار بگذارد. به‌رغم این‌ها، در این‌جای جهان که به قول زنده‌یاد بورقانی، قدت را با اشعه‌ لیزر رد می‌زنند و چون بالا گرفت، خوش‌شانس باشی پایت را می‌زنند و بدشانس اگر، سرت می‌رود، ما از بخت‌یاران بودیم که روی سرمان راه می‌رویم!»

اگر مجله را تهیه کردید -و مگر قرار است به همین چند سط بسنده کنید و نخرید؟- بی شک سراغ گفت و گو با علی مصفا هم خواهید رفت که امسال فیلم او (نبودن) به نمایش درآمد و وقتی می گوییم فیلم او مراد به کارگردانی اوست که البته در آن بازی هم می کند و جالب این که دو سه بار گفته بود بازیگری شغل شرم آوری است و وقتی از او یک پرسیدند پس چرا همچنان بازی می کند پاسخ داده بود آخر پول خوبی به آدم می دهند و این بار لابد در فیلم خود بازی کرده تا در هزینه ها صرفه جویی کند. اشتباه نکنید! اینها را مجله ننوشته این معرفی کننده نوشته است.


آنچه اندیشه پویا در شروع معرفی فیلم او نوشته از این قرار است: «علی مصفا سینماگر ساکت و خوددار ایرانی سال پرسروصدایی را از سر گذراند. تابستان خبر آمد که بازی او دری ک اثر سینمایی زیرزمینی دردسرساز شده و برای او پیامدهای صنفی و قضایی همچون ممنوع الکاری ( ممنوع از کاری) داشته اما به رغم آن حضوری پرکار در سریالی طنز به کارگردانی سروش صحت در شبکه نمایش خانگی داشت و جز اینها مهم ترین اتفاق سال ۱۴۰۲ برای علی مصفا اکران اینترنتی سومین اثر سینمایی بلندش - نبودن- بود. فیلمی که سال ۱۳۹۹ درشهر پراگ ساخته شد و نتوانست از ارشاد پروانه اکران عمومی بگیرد و علی مصفا لاجرم پخش آن را به شبکه نمایش خانگی سپرد.»

قرار نیست مصاحبه را نقل کنیم. پس می‌گردم و یک پرسش و پاسخ متفاوت را از آن برمی گزینم و به این تورق پایان می‌دهم:

  *علی مصفا را به عنوان آدمی خوددار و ساکت می شناسیم با مرزها و حریم هایی که آنها مراقبت می شود. این فیلم اما انگار این تصویر را به هم می ریزد. فیلمی شخصی شاید. خیلی شخصی.


- معلوم نیست این خوب است یا بد. انگلیسی‌ها برایش اصطلاحی دارند. می گویند زیر پیراهنی ات کثیفت را در ملأ عام نشور (نشویْ).انگار جلوی همه به خودتان کیسه می کشید و چرک درمی‌آید.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: تجربه؛ ضیافت هنر و ادبیات / پربار، خواندنی و کاربردی هم‌میهن؛ سه سال‌نامه در سه مجلّد مدیریت ارتباطات؛ شاید سیب چکه کند از درخت! چشم انداز ایران؛ راهی دیگر پیشِ روی اصلاح طلبان امید جوان؛ نوروز در خاطرات بازرگان/ در شورای انقلاب به دنبال جای‌گزینی برای عید نوروز بودند تجارت فردا؛ روی دیگری از بهروز افخمی/ ملکه‌های اقتصاد؛ شگفتانۀ هنرپیشۀ زن هالیوود سیاست‌نامه؛ متفکران برتر در 45 سال بعد از انقلاب

دیگر خبرها

  • اندیشه پویا؛ یاد شاهرخ مسکوب/ تبعیدی سرگردان
  • حمایت از تولید داخلی کشور را به یک قدرت اقتصادی تبدیل می‌کند
  • خون شهدا زمینه ساز اقتدار و امنیت جمهوری اسلامی ایران
  • کسانی که می‌گویند احزاب وارداتی و غیربومی هستند، تاریخ سیاسی ایران را نخوانده‌اند
  • اعتراف بزرگ انگلیس در جنگ با روسیه
  • محفل ورزشگاه آزادی موجب شکست رسانه‌های بیگانه شد
  • ژنرال انگلیسی: در جنگ با روسیه بیشتر از ۲ ماه دوام نمی آوریم
  • مشکل اقتصاد ایران، جهالت مدیران رانتی و کوته‌بین است / مدیران سازمان برنامه و بودجه فارغ التحصیل دانشگاه‌های درجه چندمند
  • ۴۵ سال اقتدار و امنیت/ کرار؛ یک پرنده با چندین مأموریت است
  • ابابیل ۵، از آخرین دستاورد‌های قدرت پهپادی جهان