بازیگر معروف هالیوودی خالق یک روبات شد
تاریخ انتشار: ۶ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۹۳۳۱۴
به گزارش جام نیوز، تام هنکس در فیلم «Bios» نقشآفرینی خواهد کرد؛ پروژهای بسیار داغ که در حال حاضر دنبال یک استودیوی تهیه است و میگل ساپوچنیک کارگردان نامی سریال «بازی تاج و تخت» روی صندلی کارگردانی آن خواهد نشست.
داستان این فیلم که به قلم کرگ لاک و ایوور پاول نوشته شده، حول محور روباتی میگردد که در سیاره زمین پس از یک رخداد پساآخرالزمانی زندگی میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تام هنکس نقش خالق این روبات را ایفا خواهد کرد. رابرت زمکیس و کوین میشر تهیهکنندگان این فیلم خواهند بود.
ایده ساخت این فیلم با این دستاندرکاران اوایل همین ماه در بازار استودیوها پخش شد و در حال حاضر انتظار میرود کمپانی امبلین انترتینمنت آن را خریداری کند. با این حال کمپانیهای لجندری انترتینمنت و برادران وارنر هم هنوز در رقابت هستند. وقتی یک استودیو این فیلم را انتخاب کند، برنامه سازندگان آن این است که بتوانند مراحل فیلمبرداری را در نخستین فصل سال ۲۰۱۸ آغاز کنند چون برنامه کاری هنکس آن موقع خالی میشود.
تام هنکس را میتوان در جدیدترین پروژهاش در فیلم «پست» ساخته استیون اسپیلبرگ دید که در آن نقش سردبیر ارشد سابق روزنامه واشنگتن پست یعنی بن بردلی را ایفا میکند. این فیلم در ماه دسامبری که در راه است روی پرده خواهد رفت و انتظار میرود یکی از رقبای جدی فصل جوایز باشد و هنکس هم شانس بالایی برای کسب جوایز مختلف داشته باشد. او اخیرا در فیلم تریلر «حلقه» دیده شده بود.
ساپوچنیک بیشتر از همه به خاطر کارش روی اپیزود نهم از فصل قبلی سریال «بازی تاج و تخت» شناخته میشود. او به خاطر کارگردانی این اپیزود برنده جایزه امی بهترین کارگردانی تلویزیون شد و منتقدان و هواداران هم یکصدا از این اپیزود تعریف کردهاند و حالا آن را به عنوان یکی از بهترین اپیزودهای ساختهشده در تاریخ تلویزیون میشناسند که صحنههای نبرد آن از فیلمهای سینمایی هم بهتر بود.
2024
منبع: جام نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۹۳۳۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«پایان باز» نباید به یک مُد مخرب تبدیل شود
آرمان ملی ، بیتا ناصر: پایانبندی یکی از بخشهای مهم داستان است و غالبا نویسنده سعی دارد تا با قراردادن تکههای داستانی در کنار یکدیگر، اوج روایت را در پایانبندی اثرش داشته باشد. در وهله نخست، نظرتان درباره پایانبندی یک اثر داستانی چیست و چقدر برای خودتان مساله بوده است؟
پایانبندی، مهمترین بخش داستان است. من خودم به شخصه در داستانهایم اگر با نقدی مواجه شدهام، بیشتر درباره پایان داستان بوده؛ - چرا زود تمام شده؟ چرا معلوم نشد چه بر سر قهرمان آمده است؟ و... همه اینها نشاندهنده آن است که ممکن است شما داستانتان را درخشان و پر شور شروع نکنید، اما باید پایانی قانعکننده برای مخاطب داشته باشید؛ حالا یا پایانِ باز یا پایان بسته کلاسیک. ما امروز در دنیایی زندگی میکنیم که نظریه جهانهای موازی در فیزیک مطرح شده و فیلمها و داستانهایی با پایانهای چندگانه و متفاوت ساخته و نوشته میشود. طبیعتا همه اینها نشاندهنده این است که پایانبندی، بخش بزرگی از یک اثر هنری است که میتواند سرنوشت یک اثر نزد مخاطب را دگرگون کند. گاه اثری با پایان باز، چنان در ذهن مخاطب میماند که با هیچ پایان کلاسیکی نمیتوان آن اثر را در ذهن مخاطب جاودانه کرد.
مقصودتان از پایانبندی کلاسیک چیست و چه عناصری را دربر دارد؟
در داستاننویسی به شیوه کلاسیک و خطی، معمولا مخاطب باید پاسخ تمام ابهامها، گرهآفرینیها و مسائل مبههم را دریابد؛ بنابراین نویسنده در این سبک داستانپردازی، میکوشد تا پاسخ تمام سوالها را در چارچوب منطقی داستان و سبک و سیاق مورد نظرش بدهد. مثلا شما در «صد سال تنهایی» مارکز، اگرچه با فضایی فراواقعی طرف هستید و سبک مارکز رئالیسم جادویی است، اما در نهایت همه عناصر داستان به پایان میرسند و زمان و مکان و نامها و نشانهها همه در طوفان در پیچیده و از روی زمین محو میشوند
پایانبندی باز و انتخاب آن در داستان، در چه شرایطی قابل قبول به نظر میآید و چه ملاحظاتی را میطلبد؟
یک سوءتفاهم در مورد پایان باز هست که باید در اینجا به آن اشاره کنم. گاهی خالق اثر هنری در خلق چارچوب داستان و به انجام رسانیدن آن ناتوان است؛ یعنی عناصر داستان به یک دوراهی یا سهراهی مشخص نمیرسند که با پایان باز تصمیم را به عهده مخاطب بگذاریم. این نقص و ناتوانی خالق است که با مقوله پایان باز، نویسنده یا خالق اثر داستانی سعی دارد پشت آن مخفی شود. اما در مواقعی داستان آنقدر چارچوب محکمی دارد که وقتی مخاطب را برای انتخاب پایانی مخیر میکند، هر نوع تخیلی از جانب مخاطب بر غنای داستان اصلی میافزاید. جایی خواندهام که مایکل کورتیز؛ کارگردان فیلم «کازابلانکا» در سکانس پایانی این فیلم؛ حتی به تصمیم نرسیده بود که داستان چگونه پایان یابد؛ ... آیا باید ایلسا با ویکتور لازلو سوار هواپیما میشد؟ آیا باید با ریک میماند و لازلو تنها به جهان آزاد میگریخت؟ آیا باید هر سه با هم فرار میکردند؟... خب میبینیم که هر کدام از این سه پایان برای ما قابل قبول و در چارچوب منطق داستان است. این از غنا و بینقص بودن داستان و فیلمنامه است که در صورت داشتن پایان باز، ما را در حس خوشایندی از تخیل و مطلوبیت ذهنی غرق میکند. اما اگر داستان الکن و ناقص بود، پایان باز هیچ دردی از آن دوا نمیکرد.
آیا منطقی است که دریافت معنای داستان به این شکل، صرفا برعهده مخاطب باشد؟
منطق را نویسنده یا خالق تعیین میکند. اگر شما به عنوان خالق اثر منطقی را در داستان پی افکنید که در چارچوب آن مخیر شدن مخاطب بین انتخاب چند پایان، منطقی به نظر برسد، به نظر من میتواند ترفند خوبی برای ادامه پیدا کردن اثر در ذهن مخاطب باشد.
به نظر شما سهم منطقی نویسنده در پایانبندی یک اثر و تعیین تکلیف کردن برای مخاطب چقدر است؟
این موضوع چیزی نیست که قابل اندازهگیری باشد. خالق اثر و مخاطب باید در یک چارچوب معنایی به توافق برسند. طبیعتا هنگام خلق اثر، نویسنده با توجه به شناخت یا انتظاراتی که از مخاطب اثرش دارد، کار را به پایان میرساند. یک خالق فیلم یا داستان عامهپسند، طبیعتا توقع خاصی از مخاطبش دارد و قطعا با یک پایان کلاسیک و عامهپسند، کار را میبندد. اما خالق آثار خاصپسند، تعریف دیگری از مخاطبش دارد و ممکن است با توجه به سطح سواد بصری یا داستانی مخاطب خاصش، پایان باز در نظر بگیرد.
اساسا انتخاب پایان باز چه ملزوماتی را در نویسنده طلب میکند؟
به نظر من لازمه آن داشتن قوت در داستانپردازی کلاسیک است. اگر شما نتوانید یک داستان کلاسیک و خطی با پایانبندی موفق و مشخص بنویسید؛ قطعا صلاحیت لازم برای نوشتن مثلا داستانی غیرخطی با پایان باز را ندارید. مثل این خواهد بود که از یک نقاش آبستره بخواهی یک چهره معمولی سیاه قلم بکشد و او یک «چشم چشم دو ابروی» کودکانه تحویلت بدهد!
به نظر شما نویسندههایی که امروزه سراغ پایان باز میروند، تا چه اندازه موفق بودهاند؟
راستش را بخواهید من خودم را در مسند قضاوت در مورد سایر دوستان نویسندهام نمیبینم فقط امیدوارم مقوله پایان باز مثل نوشتن داستانهای مینیمال یا پستمدرن، تبدیل به یک مد مخرب در فضای داستان ایرانی نشود...
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1896264