Web Analytics Made Easy - Statcounter

«موصل؛ رالی بی‌قراری» نتیجه یک تجربه خطیر است. سفر یک زن جوان عکاس ایرانی به یکی از نا امن‌ترین مناطق دنیا.20 کیلومتر مانده به موصل و در نزدیکی داعش. محدثه طالبی

ایران آنلاین /مریم مزروعی در کنار تصاویری که در این نمایشگاه بر دیوار نگارخانه، خانه هنرمندان آویخته، تصاویر کمتر دیده شده‌ای را نیز در ذهن ثبت کرده، روایتی بی‌واسطه و حقیقی از آنچه این روزها در گوشه گوشه خاورمیانه می‌‌گذرد، روایت زنان و کودکانی که نجوای آه‌های بی‌سودایشان در پس نفیر موشک‌هایی که گوش رسانه‌ها را کر کرده است، شنیده نمی‌‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

زنان موضوعی است که او سال‌ها در قامت یک روزنامه‌نگار و پژوهشگر به آن پرداخته است. ابتدا مطالعاتش متمرکز بر مسائل زنان ایران بود، در ادامه این مسیر دوربینش را روی زنان افغان زوم کرد و حلقه آخر این فیلم، در یک ماه پیش از آزادی موصل پر شد با عکاسی از کمپ‌های آوارگان و زنان جنگ زده عراقی که با وجود تفاوت‌ها در قومیت‌، ‌نژاد و زبان دو حس مشترک آنان را به هم شبیه می‌‌کند. یکی امیدواری و پررنگتر از آن، آرزوی برگشتن به یک روز پیش از جنگ.

«از یک جایی به بعد می‌‌خواهی برگردی به یک روز قبل از جنگ... در سکوتی مرگبار تنها اما میان دیگران رونده، راسته خاکی بین چادرهای آوارگی و کانکس‌ها را در کمپ پناهندگان می‌‌روی و برمی‌گردی، می‌‌روی و برمی‌گردی... می‌‌خواهی برگردی به یک روز قبل از شروع جنگ، به امنیت همه روزمرگی‌ها...» این توصیف مریم از سفر است. جملاتی که خود زمانی آنها را زندگی کرده. او شاید در نگاه بی‌قرار بچه‌های هفت هشت ساله کمپ‌های آوارگان موصل که با یک سیب ساعت‌ها سرگرم می‌شدند کودکی خودش را می‌دید. زمانی که اسباب‌بازی برایش معنایی جز پوکه‌های فشنگ پیدا شده در خرابه‌ها نداشت. غذا، آذوقه جیره‌بندی شده‌ای از بسته‌های نان و خرما بود و حرف‌ها از ترور بود، از رفتن و برنگشتن. منظره پشت پنجره زیبا می‌‌نمود. تپه‌هایی تا افق. سال‌ها اما گذشت تا مریم بفهمد چرا مادربزرگ ساعت‌ها به این تپه‌ها زل می‌زد و بی‌صدا اشک می‌ریخت. جنگجوها اگر خودشان دیده نمی‌‌شدند هراس حضورشان حس می‌‌شد. شهر؛ منطقه نظامی بود و زندگی؛ جنگ. «آن تجربه‌ای که شخصیت افراد را در کودکی شکل می‌دهد، برای من در فضای نظامی سنندج شکل گرفت، کرد مسلح، ارتشی مسلح و سر هر کوچه سرباز.» آنجا که پدرش، زنان کرد را که کپسول گاز بر دوش از دامنه کوه به سمت خانه هایشان در نزدیکی قله می‌رفتند به او نشان می‌داد و می‌گفت زن باید این طور در مقابل مشکلات زندگی بایستد. در این مهاجرت بود که مریم با زیست هموطنان کرد آشنا شد. دوستان بسیاری از این قوم پیدا کرد و این آشنایی باعث شد او سال‌ها بعد طرح عکاسی از زنان کوبانی و ایزدی را آغاز کند. بار دیگر در جنگ.

  مرثیه‌های ناخوانده
«زن بسته کادو را که به در خانه‌اش آمده بود، باز کرده و دیده بعثی‌ها بچه‌اش را کشته‌اند و بدن مثله شده‌اش را برایش فرستاده‌اند. جنایت‌هایی که من می‌توانستم با شنیدن هر جمله‌اش یک ماه گریه کنم اما او حتی اشک نمی‌ریخت. زل می‌زد به من و تعریف می‌‌کرد. چنین اتفاقی در زمان سقوط صدام آنقدر در بغداد تکرار شده بود که برای مردم عادی است. مردم عراق در چهل سال گذشته به قدری جنگیده‌اند و جنگ دیده‌اند که جنگ ایران و عراق را فراموش کرده‌اند. اینکه برخلاف مردم سوریه به طور کامل مهاجرت نکرده‌اند هم به همین دلیل است. زنان صبور و امیدوار با پای پیاده به نزدیکترین کمپ‌های اطراف شهر آمده‌اند، چون به تجربه می‌‌دانند که هر جنگی روزی تمام خواهد شد.» این یکی از چندین و چند ماجرای دهشتناکی بود که مریم در این سفر می‌‌شنید و تلخ‌تر از آنچه به چشم می‌دید.

خاطره‌های کابوس‌وار گرچه راحت بر زبان جاری می‌‌شدند، اما ثبت شان دشوار بود. مادران مرفه عرب تا دیروز کودک شان را بر پر قو می‌خواباندند و حالا همگی سر به سنگ می‌‌گذاشتند. از یک روز پیش از جنگ جز لباس‌های کهنه شده اما زیبا و رنگارنگ و زیورآلاتی که همیشه به خود داشته‌اند چیز دیگری به یادگار نداشتند. ارتباط برقرار کردن با آنها که دوربین‌ را به اندازه اسلحه‌ در حال و روز خود مقصر می‌دیدند، سخت‌ترین کار ممکن بود «خیلی دوست داشتم با همدردی، این پیام را منتقل کنم که ما مردم خاورمیانه درد مشترکی داریم. اما در بسیاری موارد مجبور بودم خودم را اروپایی معرفی کنم چون در بین برخی عراقی‌ها فضای بدی در مورد ایران وجود دارد. مواردی هم بود که ایرانی بودنم کمک کرد. چرا که نسل‌های قدیمی‌تر می‌دانستند که ما هم رنجِ جنگ کشیده‌ایم. پیرمردی معترض به من گفت اوایل خبرنگاران و عکاسان زیادی از اروپا و امریکا آمده بودند. ما فکر می‌کردیم به دنیا می‌گویند چه بر سر ما آمده. اما دیدم عکس‌ها را می‌گیرند تا جایزه ببرند. او وقتی فهمید من ایرانی‌ام آرام شد. اما درکل زنان عرب بشدت مغرور بودند. عصبانی و خسته. هنوز بعد از سه سال می‌ترسیدند که داعش آنها را از روی عکس‌ شناسایی کند و به تلافی اینکه عکس شان به‌عنوان قربانی جنگ‌های داعش منتشر شده، خانواده‌ هایشان در موصل آزار ببینند.»

  سوگواران امیدوار
در مقابل زنان عبوس عرب، کردهای عراق جلوه‌ای کاملاً متفاوت داشتند. اقلیت‌های ایزدی که خودشان با خودشان ازدواج می‌کردند که دیده نشوند، حالا در صدر اخبار بودند و تیتر رسانه‌ها. انگار وارد یک دنیای جدید شده‌اند و تازه دارند زندگی می‌کنند. «زنان ایزدی حالا دیگر از دیده شدن نمی‌ترسند. دخترهایشان فقط می‌خواستند انگلیسی یاد بگیرند و روزنامه نگار شوند. به من می‌گفتند می‌مانی اینجا به ما زبان و عکاسی یاد دهی؟ آنهایی که زود فرار کرده و آزاری ندیده بودند، خیلی امیدوار بودند. در یک کارگاه متروکه چوب به دیدن یکی‌شان رفتم. نه زیراندازی زیر پا بود نه سقفی بر سر، با فلاکت زندگی می‌کردند. دوستم که مترجم بود گفت کسی الان می‌‌آید که کل مردان قبیله‌اش را جلوی چشمانش سر بریدند و یک شب با سختی‌های بسیار بچه‌اش را که معلول ذهنی بود، با مادر شوهر برداشته و فرار کرده، مجبور بوده در بیل تراکتور پنهان شود و مسیری را طی کند تا خودش را از شنگال به اربیل برساند و خواهرهایش در دام داعش مانده‌اند. من داشتم دوربینم را به سمت در تنظیم می‌کردم و منتظر چنین آدم مصیبت‌زده‌ای بودم. دیدم یک خانمی با لبخند دم در ایستاد و به بچه‌اش گفت برای عکاس بوسه بفرستد. مترجم گفت این همان خانم است. آنجا فهمیدم تنها امید ذاتی این قوم است که این‌طور نگهشان داشته است. لباس‌هایشان کهنه اما تمیز بود، موها بافته و مرتب. چیزی که در نگاه اول جلب توجه می‌کرد همین زیبایی‌شان بود. برخلاف اعراب که در کانکس بودند و کمپ و دورهم، این‌ها اکثراً به تمام معنا بی‌خانمان بودند، در کپرها، انبارهای اطراف شهر. روزها که مردهای معدودی که از چنگ داعش زنده مانده بودند به سمت شهر می‌رفتند، زنان دور هم می‌نشستند به حرف زدن، بچه‌ها را نوبتی مراقبت می‌کردند و بچه‌ها هم با یک سیب ساعت‌ها سرگرم می‌شدند.»

البته این امید در مورد تمام زنان صدق نمی‌کرد «آنهایی که بارها مورد تجاوز قرار گرفته بودند، اوضاع اسفناکی داشتند. بسیاری از آنها هنوز در شوک بودند. آنجا آرزو داشتم که درحد یک جمله می‌دانستم که به اینها چه باید بگویم که حال شان بهتر شود. اکثراً بیماری‌های عفونی داشتند. پزشکی نبود. حضور سازمان ملل و سازمان‌های مردم نهاد در عراق دروغی بیش نیست. یک مددکار روانشناس ارمنی آنجا بود که می‌گفت دیگر نمی‌توانم تحمل کنم. چون هر چه درخواست می‌زنیم کمکی نمی‌فرستند. سازمان‌های مردمی، تبلیغ مسیحیت می‌کنند و فقط به کسانی از ایزدیان کمک می‌کردند که حاضر بودند دین شان را به مسیحیت تغییر دهند. آن هم نه کمک ویژه‌ای. بیشترین کمک شان این بود که هر یکشنبه، کسی بیاید گیتار بزند و بگوید برقصید! مسیح شما را دوست دارد! دوربین می‌آوردند، مصاحبه و تبلیغات می‌کردند.» عکاسی و آشنایی با زنان پیشمرگه کردستان عراق بخش دیگری از طرح مریم بود. نیروهای پیشمرگه، نیروهای نظامی خطه خودمختار کردستان عراق هستند که در جنگ علیه داعش نیز حضور دارند. اما برخلاف تبلیغات رسانه‌ای، زنان کرد نیز مثل زنان سایر قومیت‌های عراق حضور فعالی در این جبهه ندارند. «آنچه رسانه‌ها از زنان پیشمرگه نشان می‌دهند همه واقعیت نیست. در واقع فضای بسیار بسته و سنتی است و زن‌ها را بسیار عقب نگه‌ داشته‌ اند. البته در تظاهرات‌ حضور داشتند، اما فضای پادگان‌ها به طور کامل مردانه بود.»

  شجاعتی مخاطره‌آمیز
زن بودن، عکاس بودن و حضور داشتن در منطقه نظامی هر کدام موضوعی است که ناامنی را تشدید می‌‌کند. یک مرد در چنین شرایطی تنها نگران جانش است اما زنان را تنها خطر جانی تهدید نمی‌‌کند. مریم نیز از ابتدای سفر بارها در شرایطی قرار گرفت که ترس تا مغز استخوانش رسوخ کرد. اما جسارت و شجاعتی که از کودکی کسب کرده، هیچگاه نگذاشته این واهمه‌ها مانع ادامه مسیرش شود. «همیشه شب قبل از سفر نگران می‌شوم تصمیم می‌گیرم نروم، اما بهش فکر نمی‌کنم. اگر فکر کنم منصرف می‌شوم. زنِ عکاس خودش محل خطر است، البته مواردی هم بوده که به خاطر زن بودنم بیشتر حمایت شده‌ام یا راحت تر به من اطمینان کرده و اجازه عکاسی داده‌اند ولی این مزایا در مقابله با خطراتی که به خاطرجنسیتت تو را تهدید می‌کند، چیزی نیست.» یکی از همین خطرات هم ماجرایی بود که در نهایت منجر به از دست رفتن تمام تجهیزات و اکثر عکس‌های مریم در روزهای پایانی سفر شد. سفر به اربیل را هوایی و سفر به موصل را زمینی انجام داد. حضور در این منطقه علاوه بر خطر هزینه زیادی هم داشت. دلالان در هر بخش از سفر پول دریافت می‌کنند تا کسی را از بین این همه تدابیر نظامی و قدم به قدم گیت‌های امنیتی عبور دهند، مترجم معرفی کنند و... «من نمی‌دانستم این شبکه چطور است، اما می‌دیدم که اینها با هم معاملاتی دارند و در هر ورودی می‌روند صحبت می‌کنند، همین‌طور داخل کمپ‌ها و پادگان‌ها و... دلال پول پرداخت می‌کند تا اجازه حضور دهند.»

موضوع مهم تری که این نا امنی را تشدید می‌کند این است که در عراق نمی‌توان به کسی اعتماد کرد. خود عراقی‌ها هم نمی‌دانند به چه کسی می‌توانند اعتماد کنند. لحظه‌ای ممکن است کسی دوست شما باشد و روزی دیگر در جبهه‌ای علیه شما بجنگد. همین است که گاهی عراقی‌ها بین اینکه این یک جنگ است یا درگیری داخلی مردد می‌مانند. درعراق و افغانستان برخلاف ایران درگیری‌های قومی و مذهبی بسیار زیاد است. یعنی اگر رئیس قبیله دستوری را صادر کند، هیچ چیز حتی مسأله ملیت و دوستی و... نمی‌تواند جلوی افراد را بگیرد که اطاعت نکنند. «من پیش از سفرهایم خبرنگار سیاسی هم بودم و همیشه منتقد و معترض. اما این صحنه‌ها و اتفاقات و خیلی چیزهای دیگر را که دیدم دیگر هیچ چیز را براحتی تحلیل نمی‌کنم و فقط نگاه می‌کنم. چرا که فهمیدم تحلیلگران هم فقط به نوک قله‌ای از این کوه اطلاعات اشراف دارند. پیام نمایشگاه هم این بود که تنها آرزوهای همه اینها این است که به یک روز قبل از جنگ برگردند. به هر چیزی که یک روز قبل از جنگ داشتند. ما هر چقدر هم که منتقد شرایط کشور خودمان باشیم نباید به دست خودمان آن را به سمت بحرانی مثل جنگ ببریم. آن هم وقتی اطرافمان همه جا جنگ است و کسانی هم هستند که به‌دنبال جنگی دیگرند. کاری نکنیم که همه آرزویمان شود بازگشتن به همین روزمرگی‌ها....»


  کمی‌ نزدیک‌تر
مریم مزروعی تحصیلکرده علوم ارتباطات است و تا سال 92 در خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های کشور فعالیت ‌می‌کرد تا اینکه همراه یکی از همکاران به مناسبت نوروز ویژه نامه‌ای برای افغانستان منتشر کنند. نتیجه سفر با هزینه شخصی به افغانستان، گزارش‌های میدانی متعدد بود، گفت‌و‌گو با اهالی فرهنگ افغان، عکاسی از کابل وگفت‌و‌گو با کارشناسان و دیپلمات‌های ایرانی، ویژه نامه‌ای که بسیار در افغانستان دیده شد اما باز هم بی‌آنکه نامی از او در شناسنامه و پای مطالبش ذکر شده باشد. آنجا بود که تصمیم گرفت به حوزه دیگری وارد شود و دغدغه‌های انسانی و فرهنگی‌اش را به طور شخصی و در قالبی دیگر دنبال کند. «عکاسی برای من از سفر افغانستان جدی شد. چرا که آنچه می‌دیدم هیچ تناسبی با آنچه در رسانه‌ها از افغانستان نشان داده‌ می‌شد نداشت. زندگی مردم جریان داشت. سبک زندگی، شهرسازی‌و حتی چهره‌هایشان بسیار شبیه به ما بود. ما فقط درصد کمی از مردم افغان را شناخته‌ایم که قشر ضعیف محسوب می‌شوند. اقلیت هزاره و شیعه که از طرف دیگر اقوام در خود افغانستان هم سرکوب می‌شوند. اما چیزی که خودم دیدم برایم جالب بود و شروع کردم به عکاسی از چهره واقعی افغانستان. به طور ناخودآگاه و لاجرم باز هم به موضوع زنان و کودکان کشیده شدم. زنان افغان اکثراً برقع دارند با این حال اجازه نمی‌دهند ازشان عکس بگیری. می‌گویند ممکن است این عکس منتشر شود و همسرانمان از روی دمپایی ما را بشناسند و اذیتمان کنند. فضا خیلی سنگین است. هر چقدر هم که برخی رسانه‌ها بخواهند آزادی زنان را نشان دهند باز واقعیت زنان افغانستان چیز دیگری است. فضای سنتی اصلاً با دختران عکاس و نویسنده و تلاش‌هایشان نیست. خیلی کارشان سخت است.» نمایشگاه عکس‌های افغانستان مریم بزودی برگزار خواهد شد./ ایران بانو 

 

 

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۳۲۶۱۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نامه بیش از ۲ هزار روانشناس به دبیرکل سازمان ملل برای اخراج رژیم صهیونیستی از کمیسیون مقام زن

همشهری آنلاین: بیش از ۲ هزار روانشناس و مشاور ایرانی و غیرایرانی در نامه ای خطاب به گوترش، دبیرکل سازمان ملل و لاگدامئو، رئیس کمیسیون مقام زن سازمان ملل، خواستار اقدام موثر برای سلامت روان مردم فلسطین خصوصا زنان و کودکان غزه و اخراج رژیم صهیونیستی از کمیسیون مقام زن سازمان ملل شدند.

متن این نامه که توسط انجمن ایرانی روانشناسی اسلامی تهیه شده به شرح زیر است:

جناب آقای گوترش

دبیرکل محترم سازمان ملل متحد

جناب آقای لاگدامئو

ریاست محترم کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد

خانم پائولا ناروائز

ریاست شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متحد

امروز جنایات و وحشی گری های رژیم غاصب صهیونیستی در فلسطین اشغالی دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست. قتل و غارت، کشتن زنان و کودکان بی گناه، محاصره، ایجاد قحطی، تجاوز و هتک حرمت، حمله وحشیانه به بیمارستان و تجاوز به زنان مسلمان، عدم رعایت قوانین جنگی و نسل کشی در خاک فلسطین در طی چند ماه گذشته اکنون به اوج خود رسیده است و وجدان هر انسان آزاده ای را به درد آورده است. این رژیم منحوس جعلی در حملات مکرر خود به غزه، وحشی گری های خود را در سکوت مجامع بین المللی به اوج رسانده است.

امروز سوال مهم روانشناسان دنیا این است که آیا کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد تنها برای کشورهای معدودی است و ملت غزه و زنان و کودکان آن، در این سازمان جایگاهی ندارند؟ آیا اعضای محترم کمیسیون مقام زن تاکنون در مورد سلامت روان زنان و کودکانی که روز خود را با صدای بمب و آتش و گلوله شروع می کنند فکر کرده اند؟ آیا تاکنون درمورد وضعیت روانشناختی زنانی که همسر، فرزندان، پدر و مادر و اعضای خانواده شان یکی پس از دیگری در مقابل چشمان آنها کشته میشوند، اقدامی جدی کرده اند؟ آیا زنان و کودکان فلسطینی حق آرامش، زندگی و برخورداری از نیازهای اولیه انسانی را ندارند؟

چگونه است که این رژیم با همه این تجاوزهای هولناک، هنوز در این کمیسیون عضویت داشته و با دستان آغشته به خون بیش از ۲۵ هزار زن و کودک بی گناه از حقوق زنان و کودکان سخن می گوید؟ ادعای حقوق زنان دارد، در حالی که حدود ۷۰ درصد کشته شدگان جنگ در غزه زنان و کودکان بی گناه هستند! آیا چشم ها و گوش های سازمان ملل که سازمانی بین المللی است، بر این جنایت هولناک بسته شده است؟

این جنایات، عملکرد خارج از چارچوب های انسانی رژیم صهیونیستی و اشغالگر، کذب بودن رویاهای اروپایی و آمریکایی برای نظم نوین جهانی و آرمانهای آنان را نیز معلوم کرده و نشان می دهد، آرمانهای توسعه پایدار و تلاشهای صندوق های وابسته به سازمان ملل متحد، صرفا برای مدیریت کردن کشورهای ضعیف تر نوشته می شود. ۶ سال دیگر که در ارزیابی دستیابی به اهداف توسعه پایدار (۲۰۳۰)، به عدم تحقق آن رسیدید و نتایج نشان داد که کشورها در اجرای آن با شما همکاری نکرده و نمی کنند، خاطرات این رسوایی های بزرگ را به خاطر بیاورید و دلیل عدم اعتماد کشورها به سازمان ملل و صندوقهای وابسته به آن را به درستی تشخیص دهید.

ما روانشناسان با هشدار نسبت به وضعیت سلامت روان مردم و خصوصا زنان و کودکان غزه، شما را نسبت به اعتبار سازمان ملل و خطر عدم مقبولیت جهانی این سازمان بیم داده و سریعا و قویا خواهان اخراج هرچه سریع تر این رژیم منحوس از کلیه صندوقهای وابسته به سازمان ملل متحد و در کمترین واکنش اخراج آن از کمسیون مقام زن و نیز پیمان نامه حقوق کودک هستیم.

بیانیه روانشناسان، رواندرمانگران و مشاوران

رونوشت:

UNICEF

UNCSW

UNFPA

*Dear Mr. António Guterres,*

Honorable Secretary-General of the United Nations,

*Dear Mr. Antonio Manuel Lagdameo,*

Honorable President of the United Nations Commission on the Status of Women

*Mrs. Paula Narváez*

President of the UN Economic and Social Council

Today, the world is increasingly aware of the crimes and atrocities committed by the occupying regime in Palestine (Israel). Acts of violence and destruction, targeting innocent women and children, causing suffering and hardship, violating international laws, brutal attack on the hospital, desecration of Muslim women, and committing atrocities in Palestinian territory over the past few months have deeply affected the hearts of those who value justice and compassion. In its repeated attacks on Gaza, this oppressive and deceitful regime has displayed the utmost cruelty while the international community remains disturbingly silent.

Today, psychologists worldwide have a pressing concern regarding the inclusivity of the United Nations Commission on the Status of Women. Specifically, there is a question about whether this organization caters to only a select few countries while neglecting the needs and representation of the people of Gaza, particularly its women and children. Has the esteemed Women's Commission ever considered the well-being of women and children who begin their day amidst the distressing sounds of bombs, fire, and bullets? Has any significant action been taken regarding the psychological well-being of women who have witnessed the consecutive loss of their husbands, children, parents, and other family members? Shouldn't Palestinian women and children be entitled to peace, life, and basic human needs?

How is it possible for this regime, despite its numerous violations, to maintain its membership in this Commission and hypocritically discuss the rights of women and children while being responsible for the deaths of over ۲۵ thousand innocent individuals? It asserts women's rights, even though approximately ۷۰% of the casualties in the war in Gaza are innocent women and children! Does the United Nations, as an international organization, turn a blind eye and a deaf ear to this heinous crime?

These crimes additionally demonstrate the operation that goes beyond the boundaries of humanitarian principles by the Zionist and occupying regime (Israel). They demonstrate the hollowness of the European and American aspirations for a new world order and their ideals of sustainable development. It highlights how the efforts of United Nations-affiliated funds seem to be focused on exerting control over weaker nations. In evaluating the Sustainable Development Goals (۲۰۳۰) in the next six years, you will have determined that they have not been met and that the countries involved have not and will not collaborate with you in their implementation. Remember the recollections of these significant controversies and accurately identify the reasons behind nations' lack of confidence in the United Nations and its affiliated funds. Through our concerns regarding the mental well-being of the individuals in Gaza, particularly women and children, we, as psychologists, have expressed our reservations about the credibility of the United Nations. We emphasize the potential for global disapproval of this organization and strongly urge the prompt removal of this regime (Isreal) from all United Nations-affiliated funds. At the very least, we call for its removal from the Commission on the Status of Women and the Convention on the Rights of the Child.

Declaration from psychologists, psychotherapists, and counsellors

CC:

UNICEF

UNCSW

UNFPA

کد خبر 840850 برچسب‌ها رژيم صهيونيستى فلسطین سازمان ملل

دیگر خبرها

  • اجتماع مادران و کودکان بوشهری در حمایت از مردم غزه
  • آخرین لحظات حیات رژیم صهیونیستی در غزه/فلسطینیان تاوان ایستادگی و عدالت‌خواهی خود را پس می‌دهند
  • اجتماع کودکان و مادران بوشهری در حمایت از مردم غزه برگزار شد
  • غزه گورستان نقض قوانین بین المللی است
  • نبرد نابرابر جبهه اسلام و استکبار در فلسطین جریان دارد
  • تجمع اعتراضی مردم ارومیه در محکومیت کشتار زنان و کودکان غزه
  • هوش مصنوعی چگونه بر زندگی انسان تأثیر منفی می‌گذارد؟
  • نامه بیش از ۲ هزار روانشناس به دبیرکل سازمان ملل برای اخراج رژیم صهیونیستی از کمیسیون مقام زن
  • رژیم صهیونیستی را از کمیسیون مقام زن اخراج کنید!
  • دو هزار روانشناس جهان جنایات اسرائیل را محکوم کردند