Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - روزنامه هفت صبح - پوريا ميرآخورلي: يک دهه از رفتن او مي گذرد. کسي که داغش به دل خيلي ها ماند از جمله ورودي هاي 86 دانشکده ادبيات تهران.
چه اين که چهل روز از زمان رسمي دانشجويي آن ها و دانشجوي قيصر بودن نمي گذشت که يک سه شنبه، از همان سه شنبه هاي «تلخ و بي حوصله» خبر آمد، قيصر رفت. ابتدا در گوشي از يکديگر صحت ماجرا را مي پرسيديم و انتظار مي رفت که کسي بيايد و بگويد که اين خبر شايعه اي بيش نبوده است اما وقتي استاد درس «زبان عمومي» که ساعت هشت صبح با چهره مات و مبهوت بچه ها رو به رو شده بود کلاس را تعطيل کرد، کم کم باورمان شد هم او بود که باعث شده بود سرمان را بالا بگيريم و برگه انتخاب واحد ترم اول مان را که بيشتر انتساب واحد بود تا انتخاب واحد، به ديگران نشان دهيم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


آن سال و آن ترم بهترين و تنها انتساب واحد خوبي بود که تا دوره دکتراي زبان و ادبيات فارسي تجربه کرده ام. کسي که استفاده از زبان و آرايه هاي ادبي را بلد بود؛ به گونه اي که حتي سالگرد فوتش هم خالي از صنايع لفظي نيست و واج آرايي و تکرار دارد؛ هشت هشت هزار و سيصد و هشتاد و شش.

هشتم آبان ماه امسال، يک دهه از رفتن قيصر امين پور مي گذرد. اولين ديدارتان با قيصر را به خاطر داريد؟
فکر مي کنم زمستان سال 62 بود روي پله هاي حوزه هنري که چند پله سنگي مي خورد تا وارد سالني مي شديم که سالن شعر و ضلع جنوبي حوزه که حضرت قدس بهايي هاي باشد. در اين ضلع، اتاقي بود که در بلند سفيدي داشت. فکر مي کنم روي آن پله ها با قيصر آشنا شدم.
پس اولين ديدارتان با قيصر 24 ساله بود؟ شما در چه سني بوديد؟
من هم در آن سال 20 سالم بود.
آشنايي تان با قيصر چگونه بود؟
من اسم ايشان را پايين چند شعر دبده بودم. اسم قيصر و چند نفر ديگر از جمله نصرالله مرداني و سيد حسن حسيني را شنيده بودم که در جلسه اي در حوزه هنري جمع مي شوند، شعر مي خوانند و نقد مي کنند. من هم در آن سال اولين باري بود که وارد اين جلسه شدم و در آنجا با قيصر آشنا شدم.
به ياد داريد که در آن جلسه قيصر با سيد حسن حسيني شعري خوانده باشند که در خاطرتان مانده باشد يا اتفاق ويژه اي در آن جلسه افتاده باشد مثل نقد شعر شما؟
حقيقت اين است که آن جلسه را يادم نيست. وقتي وارد جلسه شدم، احمد عزيزي در حال خواندن تعدادي رباعي بود که از جمله مواردي بود که از ياد آدم بيرون نمي رود. رباعيات درباره مردم قصر شيرين بود که به خاطر بمباران هاي پياپي به کوه، صحرا و ارتفاعات اطراف روي آورده بودند، تعابير و تصاويري در شعر احمد عزيزي بود که اين آدم ها مثل لاله هاي صحرايي و گل هاي رنگارنگ شده اند که يک تشبيه و توصيفي از وضعيت مردم در کرمانشاه و سرپل ذهاب بود.
من که در آن جا نشستم، سلمان هراتي و سيد حسن حسيني هم بودند و گرداننده جلسه حسين اسرافيلي بود. فکر مي کنم که من و آقاي قزوه با هم به آن جلسه وارد شديم و از سوي حسين اسرافيلي به عنوان مهمان هاي جلسه معرفي شديم. يکي از سنت هاي حوزه هنري اين بود که مهمان در جلسه اول، شعرش نقد نشود. مي گفتند: مهمان را در جلسه اول نقد نمي کنيم و فقط شعرش را بخواند.

فکر مي کنم اتفاق خوبي بود که باعث مي شود از جلسات دل زده نشويد.
بد نبود. خيلي خوب بود، روحيه مي داد. بار اول استرس ورود به چنين جلسه اي را به همراه داشت و اين که بخواهند همان بار اول في المجلس نقد کنند شايد به بار دوم نمي انجاميد. اجازه مي دادند تا با روحيات آدم ها و افراد آشنا شوي و بعد کم کم به نقد شعرت بپردازند.
يادم نمي آيد در آن جلسه با قيصر صحبت کرده باشم يا چه شعري خواند. روي شعر من هم تنها کسي که صحبت کرد، سيد حسن حسيني بود که پرسيد: «چند سال است کار مي کني؟» و من هم گفتم: «دو سال است که کار مي کنم.» چون از سال 60 شروع کرده بودم. سيد حسن گفت: «پشتوانه شعرت بيش از دو سال است و به نظرم 12 سال است.»
يک چنين تعبيري را به کار برد که فکر مي کنم از باب تشويق گفت، به هر حال در تشويق هم مبالغه هست اما يادم نيست که قيصر اظهارنظري درباره شعرم کرد يا نه. بعد از آن به شدت به آن جلسه وابسته شدم. هر پنجشنبه از شاه عبدالعظيم راه مي افتادم، از خيابان حافظ خودم را به تقاطع حافظ مي رساندم و در آن جلسه که ساعت 17 شروع مي شد شرکت مي کردم.
اخلاق و منش قيصر در آن جلسه در مواجهه با شعر ديگران چگونه بود و اثار را چگونه مورد تحليل قرار مي داد؟
در ادامه پيش مي آمد که نقدهاي موضعي مي کرد. معمولا اشارات تاريخي و تلميحاتي که در اشعار بچه ها بود را توضيحات تاريخي و علمي مي داد، به ويژه آرايه هاي ادبي را پيشنهاد مي داد. تخصص قيصر در صناعات لفظي و معنوي شعر بود. شگرد ايشان هم در اشعارش، توجه ويژه به زبان، آرايش و چينش کلمات و مراعات النظير آن ها بود که به موسيقي معنوي مشهور است. از نکاتي که در قيصر مشاهده کردم اين بود که ظرايف موجود در شعرت را نشان مي داد. کمتر کسي بود که اين نکات را متذکر شود.
معمولا وقتي کسي شعري مي خواند، مي گويند اين جاي شعرت ايراد داشت يا اگر خوب بود، احسنت و به‌به مي گفتند ولي کسي علت به‌به و احسنت را توضيح نمي دهد. معمولا همه بر اين حمل مي کنند که بقيه مي دانند ولي قيصر به علت حالت معلمي اي که داشت بيشتر اوقات که شعري خوانده مي شد، اگر روي بيتي تاملي مي شد يا مورد تحسين واقع مي شد، علت آن تحسين را توضيح مي داد.
اين توضيح غيرمرسوم سبب مي شد که هم آن جلسات تبديل به يک کارگاه آموزشي شود و هم نوعي از نقد مطلوب و علمي ارائه شود. نقد هم بيان خوبي ها و محاسن اثر است و هم بيان معايب اثر. آنچه که آفت نقد در روزگار ماست اين است که تصور مي کنند نقدي يعني انتقاد و انتقاد يعني بدگفتن از يک اثر. من فکر مي کنم که اين اخلاق را در قيصر خيلي برجسته مي ديدم که در بررسي هر شعر ابتدا چند نکته مثبت شعر را مي گفت و بعد به نکات منفي شعر مي پرداخت.
مراوده تان با قيصر چگونه بود، موردي بوده که در باب موضوعي با ايشان مشورت کرده باشيد؟
يک مورد بود که مي خواستم پژوهشي درباره الکندي، فيلسوف معاصر عرب انجام دهم. جامعه عرب، فيلسوف کم داشته است و معمولا فيلسوف ها يا يوناني ها بودند يا ايراني اما در حوزه سرزمين حجاز و بين النهرين، افراد معدودي به فلسفه توجه کرده اند که يکي از آن ها الکندي بود. قرار بود در مورد اين فيلسوف، پژوهشي را براي کلاس فلسفه خودمان در شاه عبدالعظيم انجام دهم. محل رجوع ام جلسات حوزه هنري بود. به سراغ سيد حسن رفتم چون ابهت، قد رشيد، ريش بلند و طلايي اش برايم جذاب و الگوي رفتاري و شعري بود.
يادم است از سيد حسن پرسيدم که مي خواهم در مورد الکندي اطلاعاتي بهم بدهيد و منابعي معرفي کنيد. قيصر به قول معروف فرمان را دست گرفت و به طور مفصل در مورد کندي براي من صحبت کرد؛ هم از اطلاعاتش خوشم آمد و هم اين که ورود کرد به مسئله يعني هم حاضرالذهن بود و هم اطلاعات جامع و وسيعي داشت. توضيحاتي داد و من هم رفتم منابع را تهيه کردم.

هشتم آبان ماه 86 را به خاطر داريد که در چه حالي بود و چگونه از موضوع مطلع شديد؟
فکر مي کنم اسماعيل اميني به صورت گفت و گوي تلفني بود يا پيامک تماس گرفت و تعبيري را به کار برد که مثل اين که يتيم شديم. عبارت حسي قوي و خيلي تکان دهنده اي بود. احيانا اگر پيامک بود، آدرس را هم بيمارستان «دي» نوشته بود که من بلافاصله سوار ماشين شدم و خودم را به بيمارستان «دي» رساندم و در آن جا ديدم که بچه ها روي زمين نشسته اند و گريه مي کنند. آن جا متوجه عمق فاجعه شدم.
بعد از گذشت يک دهه، براي چه چيز قيصر دلتان تنگ مي شود و فقدانش را حس مي کنيد؟
خيلي علت ها ممکن است باشد که آدم دلش براي قيصر تنگ شود. در جايي نوشته بودم که نمي خواستم آن دهاني که کلمات را آن قدر لطيف در صحبت کردن و سرودن کنار مي چيد، آغشته با لباس بيمارستان ببينم. آن شکل و شمايل را نمي خواستم در آن محيط ببينم و مي خواستم سرزنده و سالم باشد اما چيزي که در قيصر بود و به عنوان ويژگي استثنايي قيصر مي توان از آن ياد کرد که او را جزو آدم هاي خاص روزگار کرده بود، روحيه عرفاني او بود که انگار يک عارف است.
رنجي را تحمل مي کرد و لبخند مي زد. سختي ها را زير لبخند پنهان مي کرد و وقتي با تو مواجه مي شد، نگاهش نگاه حسن ظني بود که اين خيلي خوب است. نگاه حسن ظن را هر کسي ندارد که پيش داوري نکند و در نگاهش نه قهري، نه خصومتي، نه شک و نه سوءظني داشته باشد. اين که مرتب چهره خندان و بشاشي داشته باشي و به رغم دردها و رنج هايي که مي کشي، سعي کني با نگاه پرعطوفت و مهر به اطراف نگاه کني. اين آدم به نظرم سلوک عارفانه اي در آن چهره و شخصيتش داشت.
اين ويژگي جداي از توانايي در رفتار، زبان و آرايه هاي ادبي است که قيصر در شعرهايش داشت. کسي که در شعر کودک و نوجوان درخشيد و با وجود اين که تعداد تصنيف هايش محدود است، در شرايط خاصي قرار گرفت و يکي از قطب هاي تصنيف سرايي و ترانه سرايي در روزگار ما شد.
به رغم تمام اين توانايي ها از جهت شخصيتي هم انساني بود که يک عرفان عملي در رفتارش بود و نه يک عرفان نظري. در اطراف ما کساني بودند که شعرشان هم خوب بود اما شخصيت شان جامع نبود. قيصر به صورت تمام خالص و ناب بود و اين که مي گويم اغراق نمي کنم؛ در مورد مرده ها، آدم ها معمولا اغراق مي کنند اما اگر من درباره کسي اغراق نکرده باشم در اين کلمات، درباره قيصر است. اگر بخواهم اغراق کنم بايد خيلي بيشتر از اين ها حرف بزنم و صفت هاي برجسته تري بياورم که در آنجا مي شود مبالغه.
همين حرف هاي معمولي که گفتم چون مصاديقش را در جامعه پيدا نمي کنم، به همين دلي است که حس مي کنم ايشان استثنا بود.
در اين يک دهه برايتان پيش آمده است که با خودتان فکر کنيد اگر قيصر بود اين اتفاق نمي افتاد و وجود قيصر مي توانست مفيد باشد؟
بله. قيصر تقريبا آرامشي به شعر انقلاب داده بود و معمولا محل رجوع بود. گفتماني که به نام شعر انقلاب معروف است و از حيث تنوع نگاه، چهره هاي متضادي هم دارد، اين ها با وجود قيصر احساس قرابت و نزديکي به مرکز مي کردند. انگار يک دايره و نقطه مرکزي وجود داشت که قيصر بود. تاييد و نزديک بودن به قيصر سبب مي شد که اين گفتمان از جهت شيرازه به يک جا وصل باشد.
به نظر من با رفتن قيصر، اين گفتمان از هم پاشيد و اين گفتمان يکي از استوانه هاي اصلي و مرکزي اش را از دست داد. شايد فاصله هايي که بچه هاي انقلاب از يکديگر گرفته اند و در اردوگاه هاي متفاوت فکري قرار گرفته اند و با يکديگر سر يک ميز نيستند، يکي از علت هايش نبودن قيصر است.
در اين سال ها عطش دلتنگي قيصر را با کدام يک از آثار به جا مانده از او- شعرهاي نو، کلاسيک، تصنيف ها يا کارهاي پژوهشي ايشان- فرو مي نشانيد؟
قيصر دو کتاب در حال و هواي دهه شصت دارد. شعرهايي که در دو کتاب «در کوچه آفتاب» و «تنفس صبح» براي ما نوستالژي دارد. معمولا بيشتر با يادکردن اين شعرها ولي قيصري که در «آينه هاي ناگهان» و مجموعه هاي بعدي اش ظهور کرد يک قيصر کاملا متفاوتي با نگاه فلسفي و عرفاني اش به جامعه بود. من معمولا به شعرهايش رجوع مي کنم گرچه گاهي اوقات ترانه هايش را مي شنوم ولي براي به ياد قيصر افتادن، بيشترين لنگرگاه ما دفترها و کتاب هاي شعري اش است.

به علت چند بُعدي بودنش برخي او را با شعرهايش به ياد مي آورند، برخي با ترانه هايش، عده اي با روزنامه نگاري اش و دانشجويان ايشان او را با استادي اش. وقتي نام قيصر مي آيد شما ياد کدام يک از ويژگي ها و ابعاد شخصيتي او مي افتيد؟
نقادي ايشان. به ياد قدرت تحليل شعر طرف مقابل و نگاه کامل و علمي اش به اثري که عرضه و ارائه مي شد، مي افتم. من خوي نقادي ايشان بيشتر به ذهنم متبادر مي شود. قيصر پل ميان دانشگاه و محيط هاي ادبي خارج از دانشگاه بود. عموما کارگاه هاي ادبي و جريان هاي ادبي معاصر در خارج از دانشگاه و در محافل ادبي و انجمن ها رشد مي کند.
به نظر من قيصر جزو محکم ترين پل هاي ارتباطي با دانشگاه بود چون خودش مدرس دانشگاه تهران، شاگرد استاد شفيعي کدکني بود، پايان نامه اش جزو پايان نامه برتر انتخاب شد و هم مورد تاييد استادهاي دانشگاه بود؛ به نظرم از اين حيث مفصلي ميان مجامع ادبي در بيرون از دانشگاه با دانشگاه بود. اين خصلت او در سرنوشت ادبي جامعه خيلي تاثيرگذار بود. جنبه پژوهشگري و نقادي قيصر بسيار بود چون نقدها و نگاه او جزو ويژگي هاي برجسته او بود.
به نظر شما کدام ويژگي شخصيتي قيصر در اين سال ها مغفول مانده است که مي توان از آن به عنوان الگوي مناسب استفاده کرد؟
درباره قيصر زياد اظهارنظر مي شود و معمولا به همه ابعاد شخصيتي اش هم پرداخته مي شود. اگر بُعدي مغفول مانده باشد همين زبان آوري قيصر است که بايد يک کار علمي کاملي بر روي آن انجام شود. اخيرا کتابي به نام «اين ترانه بوي نان نمي دهد» از آقاي مهدي فيروزيان چاپ شده است که بخش هايي از اين کتاب را ديدم که ايشان زحمت کشيدند و به نکات خيلي خوبي در زمينه ترانه هاي قيصر اشاره کرده اند.
اگر پژوهشي علمي درباره زبان شعر قيصر انجام شود بهتر است چون راجع به اخلاق، شعر کودک و نوجوان، غزل ها و به ويژه شعرهاي دفاع مقدس او بسيار پرداخته و اظهارنظر شده است اما به ويژگي زبان آوري و هنر کلامي قيصر کمتر پرداخته شده است. هنر شعر هم همين است چون جداي از ويژگي انديشه و احساس، اصل شعر همين زبان آوري است که بايد اتفاقي بيفتد تا انديشه و احساس منتقل شود وگرنه انديشه و احساس ممکن است توجه انسان ها را برانگيزد ولي تحسين آدم ها را بر نمي انگيزد.
تحسين انسان ها در جايي است که شاعر در زبان به خلاقيت دست مي زند و هنر کلامي برخاسته از ضمير ناخودآگاهش بخواهد به پيچيدگي زبان بپردازد و بعد فکر کند به هنر کلامي پرداخته است. مقداري هوشياري، تجربه، دانش و سواد مي خواهد و جداي از اين ها امر فطري هم هست که باعث مي شود تحولي در زبان ايجاد شود، فرمي بگيرد و شعر از اين جا شروع مي شود که قيصر در اين زمينه توانا بود.
به نظر من اگر به اين مسئله پرداخته شود خيلي خوب است به ويژه اين که به شعر معاصر ايران هم کمک مي کند تا هر حرکتي را خلاقيت نناميم، هر اتفاقي در زبان را بي خودي تحسين نکنيم؛ اتفاق هوشمندانه در زبان را بايد تحسين کرد. هوش بايد تجلي پيدا کند که يک پايه آن دانش و اطلاعات شخصي است.
وجه تمايز قيصر با ديگران در چيست که بعد از گذشت ساليان، از او بيشتر از هم عصرانش گفته مي شود و نام او باقي است؟
قيصر به شعر خودش نزديک شد. شايد يکي از دلايلي که باعث مي شود از قيصر با احترام ياد کنيم اين است که قيصر به شعرش نزديک و تبديل به شعرش شد و آدم هايي که به شعرشان تبديل و شبيه مي شوند بسيار مورد احترام هستند.
اگر بخواهيد يکي از شعرهاي قيصر را انتخاب کنيد کدام يک از شعرهاي ايشان است؟
«مي خواهمت چنان که شب خسته خواب را/ مي جويمت چنان که لب تشنه آب را/ محو توام چنان که ستاره به چشم صبح/ يا شبنم سپيده دمان آفتاب را/ بي تابم آن چنان که درختان براي باد/ يا کودکان خفته گهواره، تاب را/ بايسته اي چنان که تپيدن براي دل/ يا آن چنان که بال پريدن عقاب را...»

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۳۴۰۹۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

برترین قهرمانان ایران اعلام شدند / ناهید کیانی و امین میرزازاده بانو و آقای ورزش ایران

مراسم قهرمان ایران با معرفی نفرات و تیم‌های برگزیده، برگزار شد.

به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری دانشجو، مراسم قهرمان ایران با حضور کیومرث هاشمی، وزیر ورزش و جوانان، جامعه ورزش کشور و جمعی از ورزشکاران و قهرمانان ایران در سالن همایش‌های صداوسیما، در حال برگزاری است.

در بخش اول این مراسم بهترین‌های ورزش ایران از نگاه مردم انتخاب شدند که به ترتیب در ادامه اسامی آن‌ها آمده است:

گل برتر: گل سید مهدی میرجلیلی، دروازه‌بان تیم ملی فوتبال ساحلی 

میرجلیلی پس از کسب این جایزه، گفت: یزدی صحبت می‌کنم و لهجه دارم و دم همه مردم گرم که به من رای دادند و امیدوارم لیاقت این همه محبت را داشته باشم و جان خود را برای خوشحال کردن مردم، می‌گذارم.

صحنه ماندگار ورزشی: پیروزی تیم ملی فوتبال ایران مقابل تیم ملی فوتبال ژاپن در جام ملت‌های آسیا

وحید امیری که به نمایندگی از ملی‌پوشان فوتبال ایران این جایزه را دریافت کرد، گفت: از مردم تشکر می‌کنم که این صحنه ماندگار را رقم زدند و برای مردم عزیز کشورم آرزوی توفیق روز افزون دارم.

برترین تیم ملی (دیپلم افتخار): تیم ملی هاکی بانوان

سنایی، کاپیتان تیم ملی هاکی بانوان ایران در این رابطه، بیان کرد: خوشحالیم که دختران خود را دیدید از مردم، وزیر ورزش و صداوسیما که به دیدن شدن ما کمک کردند، تشکر می‌کنیم و زنانه جنگیدیم تا توانایی زنان را نشان دهیم و همیشه به این مسئله افتخار می‌کنیم.

برترین تیم ملی: تیم‌ملی فوتبال ساحلی

منصور بیک‌وردی پس از دریافت جایزه تیم ملی فوتبال ساحلی، گفت: امیدوارم وزیر ورزش و جوانان توجه ویژه‌ای به پا برهنه‌های فوتبال ساحلی داشته باشد.

جایزه افتخار تاریخی: کاوران فرزندان ایران زمین

برترین چهره پارالمپیک: رزا ابراهیمی

رزا ابراهیمی پاراتکواندوکار ایران با اشاره به اینکه خیلی خوشحالم که لایق این مهم شدم، گفت: از هموطنان عزیزم تشکر می‌کنم و شرمنده آن‌ها هستم.

در ادامه این مراسم بخش دوم با انتخاب قهرمان فردا، برترین سرمربی و بانو و آقای ورزش ایران دنبال شد.

قهرمان فردا (دیپلم افتخار): محمد بیرانوند

بیرانوند پس از کسب این عنوان گفت: امیدوار هستم بتوانم در المپیک موفق عمل کنم.

قهرمان فردا: امیررضا معصومی

فردین معصومی، پدر امیررضا معصومی، بیان کرد: خوشحال هستم که برای دومین سال پیاپی مردم فرزندم را به عنوان قهرمان فردا انتخاب می‌کنند و از رییس فدراسیون کشتی نیز تشکر می‌کنم که در راستای اعتلای کشتی‌گیران ایران تلاش می‌کند.

امیررضا معصومی نیز عنوان کرد: از مردم تشکر ویژه می‌کنم و دست تک تک آن‌ها را می‌بوسم و امیدوارم روز به روز ورزش ایران پله‌های موفقیت را طی کند.

برترین سرمربی (دیپلم افتخار): حسین عبدی

برترین سرمربی: علی نادری

علی نادری، سرمربی تیم ملی فوتبال ساحلی پس از کسب این عنوان بیان کرد: از مردم خوب کشورم تشکر می‌کنم و هیچ افتخاری بالاتر از شاد کردن دل مردم نیست و تیم ملی فوتبال ساحلی پرچم ایران را به اهتزار دراورد و ما جمع خیلی خوبی هستیم.

بانوی ورزش ایران: ناهید کیانی

ناهید کیانی، تکواندوکار ملی‌پوش ایران، پس از  کسب عنوان بانوی ورزش ایران اظهار کرد: خیلی خوشحال هستم از کسب این عنوان و این ارزشمندترین عنوانی است که در کل دوران ورزشم کسب کردم و این لحظه با لحظه کسب مدال جهان برابری می‌کند چرا که توسط مردم انتخاب شدم.

آقای ورزش ایران: امین میرزازاده

میرزازاده پس از کسب عنوان آقای ورزش ایران، بیان کرد: این افتخار را دارم که از دستان پر مهر مردم چنین عنوانی را کسب کنیم و امیدوارم خداوند ورزشکاران کشور را یاری کند و جنگیدن برای وطن وظیفه سرباز وطن است و امیدوارم لایق باشم و باید بدانم هیچ نامی بلندتر از نام مردم ایران وجود ندارد.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • خبرهای جدید از افزایش تعطیلات آخر هفته از زبان یک نماینده مجلس
  • اتفاق جالب برای امین حزباوی در قطر
  • برترین قهرمانان ایران اعلام شدند / ناهید کیانی و امین میرزازاده بانو و آقای ورزش ایران
  • ناهید کیانی و امین میرزازاده بانو و آقای ورزش ایران
  • بهترین‌های ورزش ایران انتخاب شدند/آقای ورزش ایران؛ امین میرزازاده
  • کشتی ایران می‌تواند در المپیک پاریس 6 مدال طلا بگیرد
  • تشریح مصوبات جلسه هیئت وزیران از زبان سخنگوی دولت
  • تشریح مصوبات جلسه هیات وزیران از زبان سخنگوی دولت
  • «سالیوان در ایران» به هفته دوم رسید
  • قیصر امین پور ، قیصر شعر انقلاب اسلامی +فیلم