«ماراتن»؛ مورد علمي - تخيلي نمايش هاي تهران
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۳۷۷۶۲۵
خبرگزاري آريا - روزنامه قانون - نوا ذاکري: نمايش «ماراتن» به کارگرداني آرشعسکري، اين روزها در تماشاخانه «دا» روي صحنه است. اين نمايش موضوع جالبي دارد که تا اندازه اي مي توان آن را موضوعي تازه در تئاتر ايران به شمار آورد.
اين نمايش درام جالبي درباره انسان و موجوديت او، پيش از حيات است؛ اينکه انسان پيش از متولد شدن چه شرايطي را تجربه مي کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اين درگيري تا جايي ادامه پيدا ميکند که يک اسپرم ديگر نيز وارد صحنه مي شود. او براي موجوديت و حيات خويش برنامهاي ندارد و تنها ميخواهد از دروازه رد شود؛ درحالي که قهرمانهاي اصلي هرکدام براي زندگي در دنياي تازه، دلايل و هدف هاي مختلف دارند.
نمايش «ماراتن» اثري است سورئال با رگه هايي از پست مدرن و درگيري انسان با موجوديت خود به نويسندگي و کارگرداني آرش عسکري و تهيه کنندگي مجيد دري كه تا پنجشنبه 18 آبان، ساعت 19:15 هر شب در تماشاخانه دا، روي صحنه ميرود.
با آرش عسکري، کارگردان نمايش ماراتن درباره اين اثر به گفتوگو نشستيم که در ادامه ميخوانيد:
نمايش «ماراتن» داراي ايده جالب و تازهاي است و به نظر مي رسد ايده هنگام نگارش متن، به پختگي رسيده است. آيا شما پيش از نگارش اين نمايشنامه، به موضوع حياتِ پيش از تولد فکر کرده بوديد؟
ايده يک خطي داستان به 10 سال پيش برميگردد. هميشه به اين فکر ميکردم که ما يک حافظه عيني و يک حافظه غير عيني داريم و در واقع از وقتي به شکل فيزيولوژيکي کامل شديم، تنها يک بخش از حافظه ما ثبت شده است؛ اين حافظه بخشي از موجود بودنِ ماست و قبل از اين شکل گيري، ما يک پروسه موجود بودن داشتيم که آن بخش ديگر در ذهن ما نيست و هيچ قطعيتي نيز در موردش وجود ندارد که در آن دوره چه اتفاقي افتاده است.
وقتي مي توانيم براي يک رباط هوش مصنوعي ايجاد کنيم، ممکن است وقتي خودِ ما يک توده سلولي بوديم، بخشي از هوش مصنوعي براي ما شکل گرفته باشد.
فکر ميکنم اگر عقبتر برويم چطور؟ وقتي که ما يک ميکرواندام بوديم، اوضاع به چه شکلي بوده است؟ هميشه يک بحث خيلي جدي در ميگيرد که اتوپياي انساني چيست؟ هر محيطي و هر شرايطي چه نمونه انساني را برميتابد؟ اينکه يک الگوي انساني، که متعلق به سه قرن پيش است، آيا ميتواند براي امروز نيز يک الگوي مناسب باشد؟ آيا اتوپياي واحدي براي انسان وجود دارد؟ دسته اي از اين سوالات با يكديگر تلفيق شد و ايده اي يک خطي شکل گرفت که اگر يک اسپرم با کرومزوم ايکس و اسپرم ديگري با کرومزوم واي وجود داشته باشد و در آستانه ورود به تخمک قرار گرفته باشند و فرصت انتخاب داشته باشند، چه مي کنند؟
اگر قرار باشد به هر شکلي با يكديگر درگير شوند، آن درگيري چيست؟! گاهي درگيري بر سر فنا رفتن است اما اين درگيري بر سر موجود بودن است.
اين ايده چه زماني شکل اجرايي به خود گرفت؟
بعد از حدود 9 سال، شهريور سال گذشته تصميم گرفتم اين ايده را مکتوب کنم و يک طرح اوليه 10صفحه اي نوشته شد.
کارهاي قبلي من و کارهايي که اين روزها در حال نگارش آنها هستم، همه سورئال است. با تهيهکننده کار صحبت کرديم و به اين نتيجه رسيديم که ايده را وارد کارگاه نمايش کنيم چون اين کار اشتراکي است و از يک ذهن برنمي آيد. با آدمهايي که به نظرم مي رسيد به شخصيتها نزديک هستند، صحبت کردم و بازيگران انتخاب شدند.
چطور شد که تصميم گرفتيد با نابازيگر کار کنيد؟
وقتي شما براي کاري با يک بازيگر حرفهاي صحبت مي کنيد، نقش را ميگيرد و خودش را به شخصيت نزديک ميکند اما من ميخواستم ذهنهاي خاليتري را انتخاب کنم تا بتوانم شخصيتها را با بازيگر تطبيق دهم نه آن بازيگر را با شخصيت. از کساني که توانايي و استعداد داشتند و به شخصيت ها نزديک بودند، دعوت کردم و متن نيز در کارگاه رفته رفته پيش رفت و نوشته شد.
اگر در اين نمايش با بازيگران حرفهاي کار مي کرديد، تفاوتش چه بود؟
من بخشي از هر کاراکتر را در بازيگر آن کاراکتر ميبينيم؛ اين موضوع يک سري معايب و ايرادات دارد؛ من و آقاي دري تصميم گرفتيم گروهي داشته باشيم که از اين پس با هم کار کنيم و به همين جهت اين ريسک را کرديم که بخشي از آن کاراکتر را در اختيار خودِ بازيگر قرار دهيم؛ حتي نوع عادات ميميک يا تيکهايي که بازيگران دارند، متعلق به خودشان است اما اينگونه نيست که گفته باشم شما آزاديد که از ميميک خودتان به هر شکلي که مي خواهيد، استفاده کنيدبلکه من آنها را متعلق به نقش کردم.
کاري که بازيگر به صورت طبيعي انجام ميدهد، آن چيزي است که من براي کاراکتر نوشته بودم. بازيگر حرفه اي بهطورمعمول اين کار را نمي کند. در ضمن براي يک بازيگر حرفه اي اين امکان فراهم نيست که 9 ماه تمرين کند. بازيگرانِ کار من با کاراکترها زندگي کردند و پيش از آن 30 سال نيز با خودي که داشتند، زندگي کرده اند. در واقع اين «من» را روي «خود»ي که داشتند، سوار کردم.
اين کار سورئال است، در حالي که داراي مايه هاي رئال است و در بخشهايي نيز به پست مدرن تنه ميزند. بهعنوان مثال در بخشي که يکي از نگهبانان دروازه يک مونولوگ ميگويد، ما احساس ميکنيم در جهان امروز هستيم و اهم مشکلات جهان، از زبان او بيان مي شود. چگونه يک سوژه سورئال مي تواند به اين شکل به رئال و حتي پست مدرن نزديک شده و چنين در يكديگر تنيده شوند؟
درست است. ما ميخواستيم که همين اتفاق بيفتد. مرز خيلي باريکي بين سورئال و پست مدرن وجود دارد و اين دو تا با هم پاسکاري دارند و به يكديگر تنه مي زنند.
اگر بخواهيم طراحي صحنه پست مدرن را مثال بزنيم، مثل اين است که چاپار هخامنشي براي رساندن يک نامه بيايد و نامه را روي تبلت به گيرنده تحويل دهد! در معنا نيز همين اتفاق مي افتد؛ يعني اينکه ما بهفرض يک اسپرم در فضاي سورئال داريم با دغدغه هاي پست مدرن که با فرمانده اش مغز، درگير است. به نوعي اين کار تلفيقي از مفاهيم سورئال و پست مدرن با يکديگر است.
اين تلفيق، کشش دراماتيک و سرگرمکننده کار را تحت تاثير قرار نداده است و همچنين مي توان گفت با اينکه يک مفهوم عميق را دنبال مي کند اما مخاطب با يک اثر خشک و جدي که طاقتش را تنگ ميکند، مواجه نميشود.
مشکل جدي آثار نمايشي، اين است که يا يک کشش دراماتيک سرگرم کننده دارند كه مخاطب با آن کشش همراه مي شودو رويداد دراماتيک را دنبال مي کند اما در نهايت دريافتي از کار ندارد؛ يا اينکه پر هستند از مفاهيم عميق که درامي ندارند و مخاطب قصه را دنبال نمي کند و با خود فکر مي کند کاش اين يک مقاله بود که ميخواندم. اين دو قطبي شدن به بسياري از کارها آسيب زده است.
ما در نمايش «ماراتن» تلاش کرديم اين را تغيير دهيم؛ يک درام با کششهاي داستاني که مخاطب را ترغيب و وي را همراه با لايه هاي غني از مفاهيم بنيادين با خود درگير كرده و مفاهيم معاصري كه دارد،مخاطب را با محيط درگير ميکند.
اينکه شما ميبينيد ما يک سري دغدغههاي بهروز مخاطب را در کار آورديم، به اين دليل است که بتوانيم هر دست انداز و مانعي را که به کسالت مخاطب منجر ميشود، کنار بزنيم و همذاتپندارياش را با قصه بالا ببريم؛ چراکه به هرحال کار سختي است که شما با يک اسپرم همذاتپنداري کنيد! همذاتپنداري با يک قهرمان دلاور امروزي که سينه اش را در مقابل هر نوع آسيبي سپر ميکند، کار سادهتري است تا همذاتپنداري با اسپرمي که درگير موجودبودن است! تلاش کرديم لايههاي مفهومي دوم و سوم کار را براي مخاطب معاصر کنيم که به همذاتپندارياش با کار کمک کند.
هيچوقت به اين فکر نکرديد که شايد اين ايده بتواند سوژه يک فيلم يا انيميشن باشد؟ در صحنه تئاتر، دست ما خيلي باز نيست. اجرايي شدن اين نمايشنامه تا چه اندازه سخت بود؟
هيچوقت به اينکه فيلمنامه باشد، فکر نکردم. من هميشه عِرق جدي به تئاتر دارم و ايدههايي را که دوست دارم ،ميخواهم روي صحنه ببينم. باورپذيري اين اثر در سينما سخت است؛ چراکه مخاطب تئاتر به قرارداد گذاشتن عادت کرده است. مخاطب تئاتر اين را پذيرفته که يک پارچه ببيند و بگويد خون است، يک در ببيند و بگويد اين دروازه يک قلعه است.
همانگونه که اشاره کرديد، کار را به شکل کارگاهي پيش برديد. ميخواهم بپرسم حضور ذهنها و ذهنيتهاي مختلف تا چه اندازه شما را در مسير نوشتن و کارگرداني ياري کرد؟ بهطورمعمول نابازيگران توقع خاصي از مجموعه ندارند. شما اگر با بازيگر حرفه اي کار کرده بوديد، دوباره ميتوانستيد چنين تاثيري بگيريد؟
سوال خوبي است و دوست دارم در اين مورد توضيح دهم. در دوره نوجواني که با استادان تئاتر کار ميکردم، هميشه مي گفتند بازيگري تئاتر، اتفاق سختي است و به راحتي به دست نميآيد؛ منظور اين نبود که بيان و بدن آماده داشته باشيد.
به هرحال با چند سال کار کردن، بدن و بيان آماده ميشود و خلاقيت نيز با ديدن کارهاي مختلف شکل ميگيرد؛ معني ديگري پشت اين حرف است و آن اينکه بازيگر تئاتر بايد سياست و اقتصاد بداند، با جامعهاش در ارتباط باشد، هنر را بشناسد و... . در واقع بازيگر تئاتر بايد مجموعهاي از آگاهيها را داشته باشد که مخاطب حرفهاي تئاتر را به باورپذيري برساند. «ماراتن» بهدليل شکلِ بخصوص اجرايي و متني که دارد و به خاطر هدفگذاري هاي جدي محتوايي که براي متن شده بود، تاثيرگذاري جدي اي براي مخاطب امروز نسبت به دغدغههاي معاصر خودش ميخواستيم و نياز به کساني داشتيم که اين دغدغه ها را خوب بشناسند و البته ذهن هاي آماده اي داشته باشند که بتوان با آن بازي کرد.
بهترين راهکار را اين ديديم که سراغ دوستان رسانه اي خودمان برويم. بازيگران اين کار، بچههاي سرويس اجتماعي و سياسي رسانههاي مختلفند که نسبت به دغدغههاي انسان معاصر و مفاهيم معاصري که ميخواهيم در اين کار منتقل شود، آگاه هستند. مهارت هاي بازيگري در آنها شکل نگرفته بود اما گاهي، تجربه داشته و حداقل مخاطبان حرفهاي تئاتر بودند و درباره اين فضا شناخت داشتند. با سعه صدري که تهيه کننده کار داشت، 6ماه فرصت در اختيار ما قرار گرفت تا با بچه ها تمرين کنيم آن نيز بدون اينکه بگوييم ايده اجرايي کار چيست. ما در تمام اين مدت فقط بچهها را براي بازيگري آماده کرديم.
6ماه هفتهاي پنج جلسه و هر جلسه، سه ساعت کارگاه داشتيم و از آدمهايي دعوت مي کرديم که در بيان و بدن متخصص بودند و کارگاه فشرده برگزار کرديم و بچهها را به يک سطح مقبول رسانده و بعد از 6 ماه، متن را در اختيار آنان قرار داديم و در نهايت نيز براي حفظ توازن، دو بازيگر حرفه اي به کار اضافه کرديم اما شاکله و استخوانبندي کار به اين شکل است.
بازيگران سينما به تئاتر راه پيدا کردند. بهطورمعمول کارها ضعيف هستند اما به واسطه اسم کار، فروش مي رود. به نظر شما آيا ميتوان مرزي براي بازيگري تئاتر و سينما قائل شد؟ براي اينکه کار فروش رود، بازيگر سينما را وارد تئاتر کنيم و يک کار ضعيف به مخاطب تحويل دهيم، در حالي که گاهي ميبينيم آثاري با استفاده از نابازيگر روي صحنه ميروند که شاهکار هستند. به نظر ميرسد گاهي به دليل اقتصاد، فرصتها را از جوانترها ميگيريم و در اختيار بازيگران سينمايي مي گذاريم که برخي از آنان در صحنه تئاتر ضعيف عمل ميکنند.
درهاي تئاتر هميشه باز است اما بيشتر بازيگران سينما در ابتدا بازيگر تئاتر بودهاند و امروز به عنوان بازيگر سينما شناخته ميشوند. اين دغدغهاي که شما ميگوييد درست است ويک دليلش، لجامگسيختگي در تئاتر خصوصي است.
وقتي شما در يک سالني ميخواهيد اجرا برويد که شبي پنج ميليون تومان بايد پول پرداخت کنيد، مجبوريد از راههاي مختلف، مخاطب را به سالن بکشانيد. براي يک اجراي 30شبه، بايد 150ميليون پول به سالن بدهيد و اين سالن 300 نفره را پر کنيد. راحت ترين چيزي که به ذهن بخش اقتصادي پشت صحنه ميرسد، اين است که از دو چهره براي کار استفاده کنند.
حتي امروز فوتباليستها نيز به تئاتر مي آيند! تئاتر يک هنر فاخر است که همه جاي دنيا بهدليل رشد و توسعه اجتماعي جامعه، مورد حمايت قرار مي گيرد؛ اگر اين حمايت نه در حد اينکه به گروهها بودجه داده شود بلکه در اين حد که حداقل مکانهاي دولتي براي اجرا با شکل مناسب ساخته شود تا گروه هاي بيشتري بتوانند کار کنند، اين مساله کاهش پيدا مي کند. در نهايت مخاطب بايد انتخاب کند که ميخواهد يک چهره را از نزديک ببيند يا اينکه بخواهد به داشتههاي خودش چيزي اضافه کند و از يک کار هنري حرفه اي لذت ببرد اما انگار مخاطب، انتخابش نوع اول است.
در واقع ميتوان گفت رشد و بالا بردن سطح سليقه مخاطب نيز نياز به حمايت دارد.
ما بايد مخاطب را نيز رشد دهيم. اين، يکي از همان حمايتهايي است که لازم است صورت گيرد. دستگاههاي فرهنگي که متولي تئاتر هستند، بايد مخاطب حرفه اي تئاتر را نيز پرورش دهند. تئاترهاي سفارشي ما بيکيفيتترين تئاترهاهستند که در باکيفيتترين سالنها اجرا ميروند و سليقه مخاطب را کور ميکنند. حمايت از تئاترهاي قوي و حرفه اي که مخاطب را پرورش ميدهند، بخشي از وظايف متوليان تئاتر است.
در حال حاضر بخش خصوصي نيز وارد شده است. فکر مي کنيد با رشد بخشخصوصي در زواياي مختلف تئاتر، چقدر مي توانيم شاهد رشد تئاتر مستقل باشيم؟
من منکر نقش بخش خصوصي نيستم. اگر تئاتر خصوصي نبود، بهطورحتم «ماراتن» اجرا نميرفت و اين يک چيز طبيعي است. ما در يک سالن خصوصي اجرا مي رويم و اين درخواست رااز تئاتر شهر داشتيم که گفتند از سال 99 به بعد بياييد! البته که اين مجموعه وقتهاي خالي نيز دارد اما متعلق به کساني است که در تئاتر شهر، حق و آب و گل دارند.
بخش خصوصي بايد باشد اما نه به اين شکلي که نظارت روي آن کم است. خوشبختانه ما توانستيم با تماشاخانه دا، تعامل خوبي داشته باشيم و اين مجموعه درک هنري بالايي داشتند و با ما تعامل خوبي کردند اما بخش خصوصي، آسيب جدي به تئاتر مستقل مي زند.
جوانان خوش ذوق و با استعداد در يک منگنه، له مي شوند؛ کساني که مي دانم رزومه خوب و تواناييهاي بالا دارنداما توفيق نداشتند که يک سرمايه گذار جدي داشته باشند و سرمايهگذاران روي کسي که آنچنان نام و نشاني ندارد سرمايهگذاري نميکنند و به ايندليل گروههاي تئاتري به هيچ وجه از پس هزينههاي سرسامآور تئاتر خصوصي برنمي آيند و در مواجه با تئاتر دولتي نيز هميشه پشت درهاي بسته ميمانند.
خيلي خوب است که ما يک تئاتر حمايت شده دولتي قوي داشته باشيم به اين معنا که خودِ جامعه، بخشي از سهمش را به فرهنگ خودش اختصاص دهد. اما تئاتر دولتي ما تئاتر رانتي است و افراد در اين چرخ دندهها له ميشوند و کساني که بر تواناييهاي خود اتکا ميکنند، در اين حيطه توفيقي ندارند.
در بخش خصوصي نيز نگاه بازاري است، نه هنري. به اعتقاد شما به چه شکل مي توان اين نگاه را تغيير داد و سطح سليقه مخاطب را با تغيير اين نگاه، بالا برد؟
خيلي کارها ميشود کرد؛ يکي از کارها اين است که بخش خصوصي وقتي وارد مي شود، کسي که سرمايه ميگذارد و سالن نمايشي آماده ميکند، فکر نکند اين چاه نفت است که پس از استخراج مي تواند بسته شود بلکه بايد با مخاطب سازي آن را براي خودش دايمي کند؛ از کارهاي خوب حمايت كرده و تماشاگر را به سالن بکشد و شرايطي را فراهم کند و تنها روي سخت افزار کار نکند بلکه نرم افزار را نيز رشد دهد. اگر کار مناسبي وجود دارد، روي گروه سرمايهگذاري کند.
به جاي اينکه خيلي خشک بگويد بايد شبي پنج ميليون تومان پول سالن بدهيد، مي تواند 50 درصد از فروش را با گروه شريک شود و گروهها بهطورحتم اين مساله را قبول ميکنند. دوستان در تماشاخانه دا، کار خوبي ميکنند؛ آنها به بعد کيفي کار توجه ميکنند، به ما گفتند اگر طراح صحنه را تغيير دهيد تا کار با کيفيتتري روي صحنه برود، ما نيز به شما تخفيف مي دهيم. هرچه اين نگاه بيشتر شود، تئاتر جانِ بيشتري مي گيرد.
بازبينيِ کار به چه شکل بود؟ «ماراتن» با توجه به موضوع خاصِ آن، تا چه اندازه سانسور شد؟
بر خلاف باور، «ماراتن» کارِ مودبي است. ما سعي کرديم خيلي از کليشههايي را که اين روزها زياد شده است،نداشته باشيم. من انتظار نداشتم که به اين شکل باشد و فکر ميکردم سختگيرانهتر است اما بازبيني بيشتر کيفي بود.
خوشحال شدم که بازبينها را از قشري انتخاب ميکنند که تئاتر را ميشناسند. اين توفيقي براي ما بود. مساله اي وجود دارد و آن اين است که مخاطب تئاتر، مخاطب سينما و تلويزيون نيست. مخاطب تئاتر، مخاطبي است که يک سري قراردادها و معادلات را ياد گرفته است. او براي چيز ديگري در سالن تئاتر نشسته، به همين دليل ممکن است محدوديتها کمتر باشد. به هرحال تئاتر، هنر فرم و حرکات فرم داشتن است. اگر اينها را از تئاتر بگيريم، ديگر چيزي نميماند اما بين يک کار فرمي و رقص، مرزي وجود دارد.
امروز که کار روي صحنه رفته، نظر خودتان نسبت به آن تا چه اندازه مثبت است؟
کار خوبي است و بين ساير کارهايي که اجرا ميروند، مي دانم که «ماراتن» خوب ديده ميشود اما متاسفانه بهدليل مسائل و چالشها و محدوديتها که ما يک گروه مستقليم و خودمان کار مي کنيم، دست بسته اي براي معرفي کار به مخاطب داريم و اين مساله تنها نگراني من است اما مخاطبي که کار را ببيند، به ديگري پيشنهاد مي دهد. اگر ببينيم استقبال خوب است، بهطورحتم تمديد خواهد شد.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۳۷۷۶۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۶ سال زندگی با «در انتظار گودو»!/ بازی با زمان بر صحنه تئاتر
امیرحسین جوانی کارگردان جوان تئاتر درباره برنامه خود برای اجرای اثری نمایشی در سال جاری، به خبرنگار مهر گفت: بعد از مواجهه اولم با نمایشنامه «در انتظار گودو» در سال ۹۵ و آشنایی با فضای خاص این نمایشنامه، همیشه در فکر طراحی یک اجرای متناسب با شرایط و حال و هوای روز جامعه ایران برای این متن بودم. این فرصت به کمک سیامک صفری در سال ۹۷ مهیا شد و به مدت ۶ ماه با یک گروه دانشجویی که نخستین تجربیات صحنهای خود را کسب میکرد، روی متن کار کردیم و در هشتمین جشنواره دانشجویی «ثمر» به صحنه بردیم. کار در آن دوره بهترین کار جشنواره شد و چندین جایزه دیگر را از آن خود کرد.
وی ادامه داد: جشنواره در سالن نوفل لوشاتو برگزار میشد و همین امر باعث شد مدیریت مجموعه از ما دعوت کند تا نمایش را در نوفل لوشاتو در قالب اجرای عمومی روی صحنه ببریم. ما «در انتظار گودو» را در سالن نوفل لوشاتو روی صحنه بردیم و هر شب با استقبال خوب تماشاگران مواجه شدیم.
جوانی تاکید کرد: متن «در انتظار گودو» یک کنجکاوی را در مخاطب بر میانگیزد و همین باعث پرمخاطب بودن این اثر میشود. گروهی که با این متن آشنا هستند به تماشای اجراهای مختلف از آن مینشینند تا ببینند که چگونه اجرا شده است و گروهی هم که آشنایی با متن ندارند همیشه اسمی از «در انتظار گودو» را شنیدهاند و کنجکاویشان در این باره است که ببینند این متن چه موضوعاتی را مطرح میکند و چه حال و هوایی دارد.
این کارگردان تئاتر یادآور شد: اجرای «در انتظار گودو» در آن سال با استقبال خوب مخاطبان همراه بود که شاید بیش از همه کنجکاوی خانواده تئاتر نسبت به این متن باعث این استقبال شد. دلیل دیگر تمرینهای خیلی فشرده، دقیق و ظریف ۶ ماهه ما روی متن بود و به همراه گروه نمایش توانستیم اجرایی سر حال را برای این متن داشته باشیم. اجرا به جایی رسیده بود که صندلیها خالی نبود و مخاطبان چند ردیف روی زمین مینشستند. من مجبور شدم در برخی شبها طراحی اجرای خود را تغییر دهم تا میزبان مخاطبان باشیم.
وی با بیان اینکه طی سالهای اخیر تمایل به اجرای مجدد نمایش «در انتظار گودو» را داشته است، اظهار کرد: بعد از اجراهای موفق سال ۹۷ و ۹۸ «در انتظار گودو»، همیشه این سودا را داشتم که این نمایش میتوانست اجراهای بیشتری را تجربه کند و همیشه به گروه میگفتم که دور جدیدی از اجرا را آغاز خواهیم کرد. متاسفانه شرایط مختلف از جمله شیوع ویروس کرونا باعث شد تا این امر میسر نشود. پاییز سال ۱۴۰۲ فکر اجرای مجدد «در انتظار گودو» بار دیگر به ذهنم آمد. در ابتدا به سراغ گروه اولیه اجرا رفتم ولی آنها امکان حضور در دور جدید را نداشتند. با سجاد افشاریان برای اجرای مجدد «در انتظار گودو» صحبت کردم و دوست داشتم با همراهی او دور جدید اجراها را روی صحنه ببرم. در پاییز سال گذشته به توافق رسیدیم و شروع به جمعکردن ایدهها و ایدههایی که در آن اجرای اولیه نمایش نبود رفتم. سپس شروع به گفتوگو با بازیگران جدید برای حضور در این نمایش کردم و حالا با بازیگران با سابقه تئاتر در حال تمرین هستیم تا نمایش را روی صحنه ببریم.
جوانی درباره زمان و مکان مدنظر برای اجرای مجدد نمایش «در انتظار گودو»، گفت: قرار است اواخر فصل بهار سال جاری و در تماشاخانه هیلاج، نمایش «در انتظار گودو» را روی صحنه ببریم.
وی درباره دلایل خود برای به صحنه بردن مجدد نمایش «در انتظار گودو»، یادآور شد: «در انتظار گودو» یکی از پر اجراترین آثار به صحنه رفته ادبیات نمایشی در جهان است و دلیل آن بعد فلسفی موجود در متن است که از زمان و جغرافیا فراتر است. جامعهای که با مسایل اقتصادی و اجتماعی مختلف مواجه است با فضای ابزورد داخل متن ارتباط برقرار میکند. با توجه به اتفاقات اقتصادی و اجتماعی ایران، خودم را به ۲ شخصیت اصلی این نمایشنامه نزدیک میبینم و از این رو این اثر برای جامعه امروز ما حرف برای گفتن دارد. ضمن اینکه اجرای دقیق و درست نمایشنامه «در انتظار گودو» میتواند مخاطبان بسیاری را با خود همراه کند.
این کارگردان تئاتر درباره شیوه اجرایی مدنظر خود برای این اثر نمایشی، توضیح داد: همیشه به نمایشنامه «در انتظار گودو» علاقه داشتم و هر چقدر که بیشتر ادبیات نمایشی جهان را مطالعه میکنم، این متن برایم خاصتر میشود چون مهندسی بسیار دقیق نویسنده اثر را روی این متن میبینم. «در انتظار گودو» واقعا در ادبیات نمایشی جهان کمنظیر است. خیلی زیاد به ساختار اصلی نمایشنامه وفادار هستم. بر اثر آزمودن روشهای مختلف به این نتیجه رسیدم که هیچ چیزی بیشتر از آنچه ساموئل بکت در این متن گفته از عهده ما بر نمیآید. بکت آنقدر جهان دقیق، مهندسیشده و منظمی را طراحی کرده که یک دیالوگ یا یک توضیح صحنه بیعلت نیست. من نه از سر یک سادهانگاری بلکه به دلیل درگیری ۶ ساله خود با این متن به این نتیجه رسیدم که توصیههای بکت بسیار توصیههای دقیق و به جایی هستند و به گروه اجرایی کمک خواهند کرد.
جوانی افزود: قسمتی از نمایش را به صورت فست موشن اجرا کردم که در آن هم به ساختار نمایشنامه وفادار هستم. چون مساله زمان را جزو کلیدواژههای بکت میبینم، قبض و بسط زمان در نمایشی که در آن سال طراحی کردم وجود داشت و در اجرای جدید هم تلاش میکنیم به آن طراحی برسیم و بازی زمان را که در ساختار نمایش هست در فرم هم پیدا کنیم.
کارگردان نمایش «در انتظار گودو» در پایان سخنان خود تصریح کرد: امیدوارم در سال جاری هم برای این اجرا و هم اجراهای دیگر بازدید حداکثری از سوی مخاطبان تئاتر انجام گیرد زیرا جامعه ما به این اتفاق نیاز دارد. تئاتر بیش از آنکه در فضاهای خصوصی در جریان باشد باید در فضاهای عمومی و برای مخاطبان بسیاری در جریان باشد و امیدوارم تئاتر پرمخاطب دهه ۷۰ احیا شود. در شرایط جنگ جهانی تئاتر و موسیقی فعال بود و باید در جامعه ما نیز با وجود مشکلات اجتماعی و اقتصادی تئاتر فعال باشد زیرا تئاتر میتواند مامن و محفلی باشد که به آن پناه ببریم.
کد خبر 6086660 فریبرز دارایی