Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جهان نيوز»
2024-04-19@04:33:39 GMT

نگار را بکش!

تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۴۴۵۹۰۲

نگار را بکش!

به گزارش جهان نيوزبه نقل از تسنیم، وارد سینما می‌شوی، روی صندلی آرام می‌گیری، فیلم شروع می‌شود. یک صحنه قتل، همه چیز آکنده به وهم و خیال، صدایی تصاویر را همراهی می‌کند تا آرام آرام دریابی آنچه می‌بینی صرفاً بازسازی صحنه یک قتل است؛ اما توازی دو دنیا اساس زندگی قهرمان زنی می‌شود که به گفته‌های بازپرس اعتقادی ندارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او جنایت پیش‌روی خود را یک خودکشی نمی‌پندارد. از دید او پدر آن قدر بزرگ بود که چنین پایانی برای خود رقم نزند. نگار در جهان‌های موازی قدم می‌گذارد تا راز این جنایت را کشف کند. او در دنیای گذشته در کالبد پدرش حلول می‌کند و هر آنچه باید ببیند را می‌بیند. او همانند هملت و البته بدون حضور سربازان نیزه‌به‌دست و هوراشیو، روح پدر خویش را می‌بیند. او حتی ویژگی‌های لئونارد مومنتو را هم داراست. در زمان سفر می‌کند. او زنی است ساده که در کشف و شهودی اشراقی، سرشار از قدرت می‌شود. او قرار است همان«عروس» بیل را بکش باشد؛ اما نیست. او همان نگاری است که از اول بوده است و این همان برگ بازنده پست‌مدرن‌بازی رامبد جوان است.
«نگار» یک کولاژ از فیلم‌هایی است که می‌شناسیم و این کولاژبودگی قرار است برگ‌برنده آن باشد. قرار است فیلم یادآور سینمای پست‌مدرن آمریکا باشد. سعی می‌کند فرمول‌هایش را پیدا کند. از آن افتتاحیه سیال تا درهم‌ریختگی زمانی ابتدای فیلم که نشان می‌دهد در قید و بند رئالیسم منحط سینمای ایران نیست؛ بلکه در بند خیال سازندگانش است. همه چیز را هم به خوبی مهیا می‌کند. یک داستان جنایی جذاب با بوی قتل و عشق. دخترک معصوم‌نمایی که نمی‌تواند باور کند پدرش خودکشی کرده است و شک سرآغاز ماجرا می‌شود.

برای ورود به این جهان پرهیجان دوربین ما را دعوت می‌کند. فیلم با یک فیلمبرداری سیال از حوادث پیشرو می‌گوید. کمی ما را به یاد نوآرهای دهه چهل و پنجاه می‌اندازد. شیوه حرکت دوربین حتی به نگاه اورسن ولز در «نشانی از شر» نزدیک می‌شود. هشدار برای مخاطب، برای آگاه کردن او از آینده، خطر در کمین است. مدام می‌گوید یک جای کار می‌لنگد؛ حتی اگر جسم و روح پدر ناگهان در هم ادغام شود.

با این حال همه چیز خوب پیش نمی‌رود. خبری از آن هیجان تریلرهای آمریکایی نیست. حتی آن حس بی‌خیالی فیلم‌های فرانسوی را هم تداعی نمی‌کند. شوخ‌طبعی تارانتینو یا گای ریچی را ندارد. سیاهی نوآرها را هم چندان در آن حس نمی‌کنیم. با یک قهرمان روبه‌روییم که در نهایت می‌کشد. انتقامش را کامل می‌گیرد و برخلاف اسلافش انتقام دامن‌گیرش نمی‌شود. برای نگار پایان، پایان است. انتقام گرفته می‌شود تا قهرمان سلوکی قاتلانه و خونینی را به سرانجام رسانده باشد و احیاناً به درجه سیمرغی رسیده باشد. چیزی که برای قهرمان غربی متصور نمی‌شویم. قهرمان غربی در گناه کشتن خود را شریک می‌بیند و در نهایت یک فراری است.

رامبد جوان در «نگار» به ظاهر پیرو ژانر است. یک تریلر با تمامی المان‌های لازم، یک قتل، یک تعقیب و گریز منهای پلیس، یک عشق ناقص که آرام‌آرام فرا می‌رود و آنگاه فرومی‌ریزد، یک معما و یک شک، یک زن زیبارو در برابر جماعت مردان خشن، پول و اندکی هم شهوت. قرار است همه چیز به خوبی کنار هم چیده شود؛ ولی نمی‌توانید باورش کنید که برای مثال با یک تریلر هیجان‌انگیز روبه‌رویید. فیلم مملو از سکوت است. حتی جایی رنگ و لعاب شب چهارده و ماه‌زدگی عشاق دارد. آدم بیشتر به یاد «ساعت گرگ و میش» می‌افتد تا «بیل را بکش». مشکل از کجاست؟

بیایید کمی به گذشته خودمان نقب بزنیم. به جایی برویم که قرار است خلق خشونت کنیم و تصویر گرافیکی از ریختن خون و کشتن داشته باشیم. گذرمان به ادبیات کهن می‌افتد. به جایی مثل ارداویراف‌نامه یا شاهنامه، جایی که قهرمانان اسطوره‌ای چه از جنبه مذهبی و چه از جنبه ملی برای رسیدن به هدفشان با خشونت روبه‌رو می‌شدند. همه چیز اغراق‌آمیز است. همه چیز بزرگ است. یک ضربه رستم طبقه‌ای از زمین را کنده به طبقات آسمان می‌افزاید. این یک تریلر درست و درمان است.

ناگهان همه چیز به‌هم می‌ریزد. شعر حماسی جای خود را به شعر تغزلی می‌دهد، شعری برآمده از جهان چوپانی، از Epic به Pastoral، یک کوچ عاشقانه. همه چیز در یک عرفان بسته‌بندی‌شده خلاصه می‌شود. قهرمان قدرتمند در سکوت فرومی‌رود. او چله می‌نشیند و در نهایت به یک آن جرقه‌ای از خود نشان می‌دهد. او در متافیزیک سیر می‌کند در جهان فیزیکیش. او انگار نمی‌خواهد زنده باشد، روحی است شناور در لایه‌های زمانی. او از جنس جنید و منصور و ذوالنون مصری است.

«نگار» نیز از این مستثنی خارج نیست. او نیست عرفان‌زده است، بدون آنکه بداند عرفان چیست؛ البته در وجه معرفتیش. به هر حال نگار در «نگار» به عرفان می‌رسد. او به شناختی از جهان اطرافش می‌رسد، جهانی که در آن اسلحه می‌فروشند، برای انتقام اسبی را از پای درمی‌آورند و در نهایت عزیزانت، عزیزترینت را به قتل می‌رسانند. این شناخت نگار از جهان اطراف خویش است؛ اما آیا نگار به شناختی از خود می‌رسد؟ شاید پاسخ آری باشد. به هر حال او می‌تواند آدم بکشد، او قلبش را صرف پدرش می‌کند تا بتواند از دیگران چشم‌پوشی کند؛ حتی از مردی که تصور می‌کند دوستش دارد. او قابلیت‌های دیگر انسانی خودش را کشف می‌کند. این کشف هم شرقی است و منفعل و تا حدودی به دور از المان‌های ژانر.

به ژانر بازگردیم، به آدم‌های ژانر. در یک تریلر پسر یا دختر جوانی، معمولی و صرفاً با استعداد با گروهی یا شخصیتی قابل در بزه آشنا می‌شود. او می‌آموزد متفاوت باشد و به تفاوت دست پیدا می‌کند. او برای خود پیری دارد، مرادی دارد و این مراد غول آخر ماجراست، از همان‌هایی که آل پاچینو یا رابرت دنیرو نقششان را بازی می‌کند. در اینجا مراد کیست؟ پدر. حسابی شرقی است. پدر ستون خیمه‌ای است که نگار را حفاظت می‌کند و از قضا با رفتن پدر، ستون فرومی‌ریزد و خیمه به باد می‌رود، یعنی همان خانه. پدر هم شجاع‌ترین مرد روی زمین برای نگار است؛ برای همین خودکشیش باورناپذیر است. این شرقی‌ترین شکل ممکن است. در اینجا از بیل خبری نیست. بیلی که قرار است کشته شود و از قضا شکل مرگش نیز محصول ارتباط خودش با پی‌می است. عروس تارانتینو از رابطه‌های خونی جداست. اصلاً مهم نیست از کجا آمده، مهم آن است که اکنون کیست.

«نگار» چنین درکی ندارد. برای نگار مهم این است که با پدرش تعریف می‌شود، نه با خودش. هر چند نام فیلم «نگار» است؛ اما باید دقت کنیم او به واسطه انرژی سیال پدرش در زمان سفر می‌کند و از خودش قدرتی ندارد. او در نهایت اخته است. زمانی که انتقام تمام می‌شود او باز هم شک می‌کند؛ چون نسبت به ضعف خود آگاه است. برخلاف قهرمانان ژانر تریلر که عموماً قدرت را کسب می‌کنند و نسبت به استعداد خود آگاهند و از قضا هامارتیای آنان نیز همین اعتماد به نفس نسبت به توانایی ذاتیشان است. نگار در ذات خود چیزی ندارد. او به شکل اشراقی از یک سانتیمانتال به یک ابرزن شبه‌مارولی بدل می‌شود.

در این میان اکشن ماجرا کاسته می‌شود تا ما به سیر و سلوک بانو نظاره کنیم و این ختم ماجرا و فروش اندک آن است. فیلمی که می‌توانست به یکی از اکشن‌های جذاب سینمای ایران بدل شود، به اثری شبه‌فلسفی و نسخه دسته چندم کریستوفر نولان بدل می‌شود. پس می‌روی، می‌نشینی و چیزی نمی‌گیری و کمی خودت را لعن و نفرین می‌کنی که چرا گول تبلیغات را خورده‌ای. به نظر خیلی مانده است که سینماگری چون رامبد جوان وارد بازی برون‌سازی و عینیت‌گرایی سینمای غربی برسد و شاید بهتر باشد فیلمنامه‌نویسش را عوض کند تا قصه را راحت‌تر برایش روایت کند. کاش همه چیز مثل مانی حقیقی بود که به نظر ژانر را می‌شناسد، یک شخصیت اغراق‌شده که در جهان واقعی دست‌نیافتنی است. همان بدمن بامزه در برابر بقیه دست‌یافتنی بی‌مزه.
     

منبع: جهان نيوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۴۴۵۹۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روزنامه نگار انگلیسی: اقدام تلافی جویانه ایران علیه رژیم صهیونیستی دستاوردهای مهمی داشت

به گزارش­ سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما؛ ریچارد مدهرست، نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی با انتشار ویدئویی در فضای مجازی، علل موفقیت آمیز بودن اقدام تلافی جویانه‌ی ایران را ضد رژیم صهیونیستی برشمرد.
ریچارد مِدهِرست گفت گوش کنید می‌خواهم به شما بگویم که چرا اقدام تلافی جویانه‌ی ایران (ضد رژیم صهیونیستی) موفقیت بسیار بزرگی به شمار می‌آید. رسانه‌ها هیچ فهم و درکی ندارند و نمی‌دانند دارند از چه سخن می‌گویند. در درجه‌ی نخست این حمله، حمله‌ای چند وجهی بود؛ برای نخستین بار در تاریخ مشاهده می‌کنید که کل محور مقاومت از یمن گرفته تا لبنان، سوریه، ایران و عراق همه و همه در اقدامی نظامی و به صورت مستقیم ضد اسرائیل در کنار یکدیگر ایستادند و مشاهده می‌کنید موشک‌های ایرانی در دیوار دفاعی اسرائیل رخنه کرده و وارد حریم هوایی (رژیم صهیونیستی) شدند و به اهداف بسیار مهم نظامی و اطلاعاتی (جاسوسی) اصابت کردند. از جمله همان پایگاهی که حمله به سفارت ایران در دمشق از آنجا اتفاق افتاد یعنی پایگاه هوایی نواتیم.

وی در ادامه افزود می‌دانید اسرائیلی‌ها پس از این حمله چه گفتند؟ قسم می‌خورم باور نخواهید کرد! آنها گفتند ۹۹ درصد از راکت‌های پرتاب شده را رهگیری کرده اند و فقط دختری ۷ ساله زخمی شده است.! او تنها تلفات به جا مانده از راکت‌های بدردنخور ایران بوده است.! اگر شما این ادعای چرند را باور کنید حتی اگر باور هم داشته باشید؛ حدس بزنید چه می‌شود. در همه جنگ‌ها، پول حرف اول را می‌زند. اسرائیلی‌ها بیش از یک میلیارد دلار هزینه کردند تا به ادعای خودشان ۹۹ درصد از راکت‌ها را سرنگون کنند! ایران در مجموع ۳۵ میلیون دلار هزینه کرد تا تک تک اسرائیلی‌ها را زیر فشار قرار دهد و اسرائیلی‌ها برای هر موشک دو میلیون دلار هزینه کردند تا پهپادی را بزنند که با هزینه‌ی چند هزار دلاری ساخته شده است. خودتان حساب کنید! ایران همچنین به اطلاعات بسیار گسترده‌ای دست پیدا کرد؛ آنها (ایران) الان می‌دانند توانمندی ضد موشکی اسرائیل چگونه است، نقاط قوت و ضعف شان را می‌داند، مکان و موقعیت شان را می‌داند و می‌داند چقدر طول می‌کشد تا واکنش نشان بدهند. اسرائیلی‌ها چه چیزی آموختند؟ درست است؛ هیچ! زیرا آنها سلاح‌های ایرانی را مشاهده کردند که قبلا هم می‌دانستند، اما با این حجم بسیار گسترده ندیده بودند.

این روزنامه نگار انگلیسی گفت پهپاد شاهد ۲۳۸ و شاهد ۱۳۶ که نقش بسیار عمده‌ای در پیروزی روسیه ضد اوکراین ایفا کرد؛ اثرات و پیامد‌های روانشناختی این عملیات نظامی مثال زدنی و خارق العاده است. نخست اینکه تصویری که اسرائیل از توان نظامی برای خودش ساخته بود نابود شد و به فنا رفت. دو شکست از هفتم اکتبر تاکنون! تردید و دودلی در روز‌های پیش از حمله؛ این اقدام نظامی برای مقاومت بسیار خوشایند بود و روحیه‌ی آنان را تقویت کرد؛ تصور کنید در اشغال صهیونیست‌ها زندگی می‌کنید و نخستین بار در طول زندگی تان شاهد این هستید که دارند نازی‌ها را موشک باران می‌کنند؛ موشک‌ها برفراز نابلس، بیت الحم و مسجدالاقصی به پرواز درآمدند؛ چنین تصویری بسیار قدرتمند است. هیچ کس نمی‌تواند آنرا به چالش بکشد؛ هیچ کس.! و من می‌دانم هر کس آن را مشاهده کرده باشد می‌گوید این تصویر تاریخ ساز خواهد شد. ایران همچنین موفق شد بازدارندگی ایجاد کرده و قواعد تازه‌ای برای بازی تعیین کند.

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

مدهرست تاکید کرد اسرائیل چندین دهه صبر ایران را آزمود؛ خیلی بیش از اندازه طول کشید، اما حالا اسرائیلی‌ها می‌دانند دیگر نمی‌توانند موش و گربه بازی کنند اگر به دارایی‌های ایران دست دارازی کنند باید منتظر تلافی باشند. مهم‌تر از همه ایران موفق شد جایگاه بین المللی خود را در صحنه‌ی جهانی ارتقاء بدهد و آن کشور‌های عربی را که هیچ کاری نمی‌کنند شرمسار کرد. همچنین واکنش ایران ریشه در قانون بین المللی داشت؛ حمله‌ی ایران بر پایه‌ی بند ۵۱ منشور ملل متحد اقدامی قانونی و برای دفاع از خود است. ایرانی‌ها به غرب و به شورای امنیت سازمان ملل دو هفته فرصت دادند تا حمله‌ی اسرائیل (به سفارت ایران در دمشق) را محکوم کند و حرکتی در قبال آن انجام بدهد، اما آنها هیچ کاری انجام ندادند. این راهم به یاد داشته باشید که ایران منابع و نیروهایش را از غزه دور کرد؛ هر حمله‌ای از سوی هر کسی اتفاق بیافتد به سود مردمی خواهد بود که دارند در شرایط اشغالگری زندگی می‌کنند. برخی ساکنان غزه می‌گفتند این نخستین شب در طول چند ماه گذشته بود که توانستند بدون شنیدن سر و صدای پهپاد‌های و جنگنده های اسرائیلی بالای سرشان به خواب بروند. به همین علت این عملیات را می‌توان موفقیت بزرگ نظامی به حساب آورد. پاسخ دادن به حمله به سفارت به خودی خود پیروزی به شمار می‌آید، اما برقراری سلطه و قوانین تازه برای درگیری و ایجاد توازن نو؛ این دیگر بازی شطرنج است.

وی تصریح کرد جبهه‌ی مقاومت راهبرد همه جانبه و بسیار گسترده‌ای طراحی کرده است که بر پایه‌ی آن اسرائیل را در حال انتظار نگاه می‌دارد و آنان را وارد جنگ‌های طولانی و فرسایشی می‌کند و درست آن جایی ضربه می‌زند که آسیب زننده است، اما سرتاسر منطقه را درگیر جنگ نمی‌کند و آنچه را اسرائیلی‌ها می‌خواهند در اختیارشان نمی‌گذارد. در نتیجه مشاهده می‌کنید شهرک نشین‌های اسرائیلی دارند فرار می‌کنند؛ شلوغ‌ترین روز فرودگاه بن گوریون را از هفتم اکتبر تا پیش از حمله‌ی ایران شاهد بودیم. هر زمان که جایی را استعمار کرده باشید و استعمارگران شروع به فرار می‌کنند پایان استعمار فرا رسیده است. نخستین نشانه‌های دردسر زمانی مشخص شد که اسرائیلی‌ها به سوی فرودگاه هجوم آوردند و دومین گذرنامه‌ی خودشان را بیرون کشیدند تا به جای امن در کشور‌های اصلی شان بازگردند، اما فلسطینی‌ها هیچ جایی نرفتند؛ جایی نداشتند که بروند؛ می‌دانید چرا؟ چون سرزمین شان آنجاست! تفاوت آنها در همین است.

دیگر خبرها

  • واکنش معنادار تحلیلگر ترکیه‌ای ازنبوغ ایرانی مقابل هیاهوی اسرائیل
  • ثبت لرزه‌ نگاری در مرکز اورژانس همدان برای نخستین بار
  • مضحکه شدن زن صهیونیست عاقبت همنشینی با مسیح علینژاد
  • روزنامه نگار انگلیسی: اقدام تلافی جویانه ایران علیه رژیم صهیونیستی دستاوردهای مهمی داشت