Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فردا»
2024-03-28@16:47:12 GMT

مریم سعادت: ما بازیگران همیشه از حال هم بی‌خبریم

تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۸۸۲۷۵

مریم سعادت: ما بازیگران همیشه از حال هم بی‌خبریم

بازیگر تلویزیون و سینما گفت: ارتباط کاری ما هنرمندان مختص به زمان کار است، ممکن است در فضای کار با هم صمیمی و گرم باشیم و احوالپرسی های فوق العاده ای داشته باشیم اما زمانی که کار نمی کنیم تماسی هم با هم نداریم .

 خبرگزاری میزان: مریم سعادت بازیگر تلویزیون و سینما درباره آخرین فعالیت های کاری خود گفت: بعد از بازی در سریال "پنچری"، در یک اپیزود از سریال "محکومین" به کارگردانی سید جمال سید حاتمی بازی کردم و بعد از آن داور یک استند آپ کمدی بودم که قرار است بعد از ماه صفر در یکی از شبکه های اینترنتی پخش شود و در حال حاضر دو هفته است که در حال استراحت هستم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


وی افزود: پیشنهاداتی برای بازی به من شده است اما چون تصمیمم درباره آن ها قطعی نیست نمی توانم از آن ها چیزی بگویم.

این بازیگر درباره وضعیت تولیدات تلویزیون در این روزها اظهار کرد: سریال های زیادی در حال تولید است که برخی از آن ها برای عید، برخی برای ماه رمضان و تعدادی دیگر نیز سریال های روتین هستند و بسیاری از بازیگران در آن ها نقش ایفا می کنند، نمی دانم دستمزدها نسبت به سابق چقدر پایین آمده است اما خوشحالم اکثر بازیگران در حال کار هستند.

سعادت درباره وضعیت سینما نیز بیان کرد: سینما را چندان دنبال نمی کنم، کمابیش خبرهایی می شنوم یا در تلگرام خبرهای روز را می بینم و به نظر می رسد استقبال مردم نسبت به سال های گذشته بهتر شده است و بیش از پیش به سینما می روند. امیدوارم کارهای متنوع بیشتر شود که مردم رضایت داشته باشند.


وی درباره حضور کمرنگ پیشکسوتان و کنار گذاشته شدن آن ها توضیح داد: متاسفانه اگر از یک بازیگر یک تا سه ماه خبری نباشد هیچ کس جویای حال او نمی شود و فکر می کنند آن هنرمند نابود شده است، نمی دانند چه اتفاقی برای او افتاده است و برای به کارگیری در آثار سینمایی او را به دست فراموشی می سپارند.

این بازیگر سینما و تلویزیون ادامه داد: برای من تا امروز این اتفاق نیفتاده است و پر کار بوده ام اما در بسیاری از کارها من به یاد همکاران می اندازم که فلان بازیگر و هنرپیشه برای بازی در این نقش به جهت سن مناسب است و از او دعوت کنید و در جواب می شنوم که می گویند خبری از او نیست و آن جاست که جواب می دهم باید زنگ بزنید و از او خبردار شوید، شاید بیکار باشد.

بازیگر سریال "قصه های تا به تا" به بیماری پیشکسوتانی که خانه نشین شده اند و سراغی از آن ها گرفته نمی شود اشاره و بیان کرد: ارتباط کاری ما هنرمندان مختص به زمان کار است، ممکن است در فضای کار با هم صمیمی و گرم باشیم و احوالپرسی های فوق العاده ای داشته باشیم اما زمانی که کار نمی کنیم تماسی هم با هم نداریم . متاسفانه بازیگران آینده کاری، بازنشستگی و درآمد ثابتی ندارند و به محض بیماری و ناتوانی به راحتی کنار گذاشته می شود گویی این هنرمند خرجی ندارد در صورتی که در زمان بیکاری خرج او بیشتر است.

مریم سعادت
سعادت درباره نهادهای حامی بازیگران از جمله انجمن صنفی بازیگران اظهار کرد: ما انجمنی که بخواهد از بازیگران حمایت کند نداریم. بنده عضو خانه تئاتر هستم و دفترچه بیمه تکمیلی من هم تحت پوشش آنجاست اما اگر بیکار باشم این نهاد اصلا وظیفه خود نمی داند که وضعیت من را پیگیری و از او حمایت کند و در اساسنامه آن ها نیز چنین وظیفه ای وجود ندارد.

وی خاطرنشان کرد: ما کارمند استخدامی نیستیم و باید نهادهایی راه اندازی شود که مسائل بازیگران را تامین و آن ها را حمایت کند.

کلمات کلیدی: مریم سعادت ، بازیگر تلویزیون ، بیکاری بازیگران

منبع: فردا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۸۸۲۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای سیلی خوردن بازیگر «زیرخاکی» از استاد سمندریان

ماهرخ عباسپور: منصور نصیری بازیگر نقش امجدی در سریال «زیرخاکی» پیشینه‎ای تئاتری و ماجرایی جالب درباره نحوه پیوستنش به این سریال دارد. نصیری در تئاتر تجربه بازی در نمایش‌های «لانچر۵»، «آرش»، «خنکای ختم خاطره»، «دشمن مردم»، «مرگ‌ودوشیزه»، «تشریفات»، «گلن‌گری‌گلن‌راس» و «درستکارترین قاتل دنیا» را دارد، در سینما با فیلم‌های «ساعت شش صبح»، «متری‌شیش‌ونیم» و «مسیح پسر مریم» مقابل دوربین رفته و سریال «سیاوش» را نیز در شبکه نمایش خانگی دارد.

او در گفتگو با خبرآنلاین از جهان بینی خاص خود که باعث پیشرفت او در زندگی هنری اش شده، سخن گفت.

آقای نصیری چطور به سریال «زیرخاکی» پیوستید؟

چیزی شبیه معجزه بود. ابتدا بگذارید به عقب‌تر برگردم. من از تئاتر می آیم و سیلی خورده زنده یاد استاد سمندریان و تقریبا دستپخت آخرشان هستم. سال 90 نیکبخت بودم که توانستم شاگردی استاد را بکنم. تا سال 97 فقط تئاتر کار کردم و بعد از آن با خودم تصمیم جدی گرفتم که وارد سینما شوم. پیش از آن هر روز تا ساعت 16 در شرکتی کار می‌کردم و پس از آن مشغول تمرین یا اجرای تئاتر می‌شدم، به هر حال جزو عاشقان سینما بودم و می‌خواستم پیشرفت کنم.

این تصمیم جدی، منجر به انجام چه کاری شد؟

راستش در گفتگوی درونی که با خودم داشتم برایم سوال شده بود چرا این اتفاق برایم رخ نمی‌دهد و وارد حوزه سینما و تلویزیون نمی‌شوم؟ بارها پیش آمده بود که اساتید نمایش‌هایمان را دیده و گفته بودند فلانی چقدر خوب بودی و ما مدتها منتظر می‌نشستیم تا به ما تلفن کنند. این اشتباه است و یک بازیگر اگر بخواهد احساس بدبختی کند باید منتظر تماس تلفنی باشد و خودش هیچ کاری نکند. گفتم خدایا قدمی که باید بردارم چیست؟ هدایتم کن. یاد این جمله از کتاب چهار اثر افتادم: «دعای راستین یعنی آماده شدن». گفتم منصور سینما یعنی زمان خالی. از کار باید بیایی بیرون. شاید باور نکنید. ظرف دو روز نامه اخراجی من روی میزم بود. من همان شب به دوستانم شیرینی اخراجی‌ام را دادم. می‌گفتند دیوانه شدی. می‌گفتم نه من مطئنم خدا دارد برنامه‌اش را پیاده می‌کند. جز خیر چیزی نمی‌بینم. خواستم و حالا دارد چیدمان می‌کند. به قول لوئیز هی نویسنده کتاب شفای زندگی: وقتی تصمیم می‌گیری تغییر کنی و واقعا «می‌خواهی»، اوضاع ظاهراً برای مدت کوتاهی بهم می‌خورد. نترس. ادامه بده. شبیه تغییر دکوراسیون است. موقع تغییر دکور خانه هم مدت کوتاهی لازم است خانه بهم بریزد. نگذار ذهن نجواگر بگوید که این واقعیت توست. نه این شرایط موقت است. ادامه بده. / همچنین ترس داشتم از بی پولی. یاد آیه‌ای از قرآن افتادم که می‌گوید: شیطان انسان را از فقر می‌ترساند و انسان بقیه راه را اتوماتیک خودش می‌رود. طبعاً دنبال شغل مورد علاقه‌اش نمی‌رود و طبعاً حالش ناخوش است و طبعاً ناشکر است و ناشاد و سلام علیکم شیطان به هدفش رسید. همانطور که گفته: از شش جهت به بندگانت هجوم می‌آورم و تو آنها را ناسپاس خواهی یافت. و در جای دیگری خدای مهربان گفته: به همین خیال باش چون مومن حقیقی گول تو را نخواهد خورد. خلاصه ... در کشاکش بیرون آمدن، تعدیلم کردند. یکی از مدیران که تئاتر «دشمن مردم» که در آن نقش دکتر استوکمان را داشتم دیده بود، گفت: هر که می‌رود ما ناراحت می‌شویم. چون بهرحال شرکت برای اینها هزینه می‌کند. آموزش می‌بینند. اما از رفتن شما خوشحالم. چون دارید جایی می‌روید که به آنجا تعلق دارید. خیلی این حرف به دلم نشست و باعث دلگرمی‌ام شد. خلاصه... بیرون آمدم. ترسیدم اما اقدام کردم.

بعد از بیرون آمدن از محل کارتان نتیجه چه شد؟

کمتر از یک ماه پیشنهاد تئاتر آمد. و همچنین مجموعه کلاسهای رایگان سینمایی. گفتم خدارا شکر دارد نتیجه می‌دهد ایمانی که داشتم. همان سال فیلم کوتاهی بازی کردم به اسم مگرالن که همان سال 97 به جشنواره برلین رفت و در ادامه کلی موفقیت بین‌المللی دیگر کسب کرد. نقش کوتاهی هم در «متری شیش و نیم» داشتم که تجربه‌ خیلی خوبی بود با عوامل حرفه‌ای سینما و خب اتفاقات داشت می‌افتاد... به مو می‌رسید اما پاره نمی‌شد و من خوشحال بودم چون داشتم کاری را می‌کردم که احساس می‌کردم برای همین به دنیا آمده‌ام و حالم خوب بود. وقتی کاری که دوست داری را می‌کنیم، همزمان هم تفریح است هم کار. دیگر لازم نیست هزینه اضافه کنی یا زمان اضافی کنار بگذاری و در تقویم دنبال اعداد قرمز باشی برای تفریح. عذر می‌خواهم اگر کمی زیاده گویی می‌کنم. حرف‌هایی از این دست را مفصل در پادکست خودمانی‌ای به نام «ما ورای بازیگری» که سال گذشته راه انداخته‌ام می‌گویم.

چطور به «زیرخاکی» رسیدید؟

تورج ثمینی پور عزیز که سالها همراه استاد سمندریان بود به من گفت سریالی بازیگر می‌خواهد می روی؟ نقش پسر همسایه در زیرخاکی را می گفت. خیلی دو دل بودم. در یک فیلم سینمایی نقش کوتاهی داشتم و دوست داشتم که در یک کار خوب حاضر شوم. این حرفها را به خاطر جنبه آموزشی‌اش برای کسانی که در موقعیت آن زمان من هستند می گویم. دم در دفتر تهیه‌کننده زیرخاکی «مکث» کردم. ایستادم و ورودم به دفتر شبیه یک آئین شد. به خودم گفتم منصور غر نزن، یا برگرد برو و انجامش نده یا بایست و انجامش بده. به خودم گفتم من معذرت می‌خواهم که جایزه اسکارت را الان به تو نمی‌دهند و فرش قرمز جلویت پهن نکرده‌اند و... . اینها را به خودم گفتم چون خویش کاذب نمی‌گذاشت نفس بکشم. وقتی این حرف‌ها را با خودم زدم، به این نتیجه رسیدم که می‌خواهم این کار را انجام بدهم و اولین قدم را که برداشتم و وارد دفتر شدم دیگر از جرز دیوار توقع نداشتم به من احترام بگذارد یا با خودم دیگر فکر نکردم که اینها نمی‌دانند من چهار تا نمایش بازی کرده‌ام و کسی هستم و اینها. به غرورم گفتم بیرون در بمان. کودکانه و خوشحال وارد شدم و شادمانه لباسم را پوشیدم و بازیگری کردم، بدون در دست داشتن خط‌کش برای متر کردن نقش. با لباسهایم بازی می‌کردم. دکمه باز می‌کردم و می‌بستم و سعی می‌کردم به اصطلاح کاراکتر را بسازم. خیلی هم خوش گذشت.

حالا چطور از پسر همسایه به نقشی مثل حمید امجدی رسیدید؟

اعجازی که می‌گویم اینطور برای من رقم خورد من لباسم را پوشیدم و به خودم گفتم نقشت همین است و باید تمامت را برای اجرایش بگذاری. یاد عکسهای پدرم با شلوار دمپا گشاد در آلبومش افتاده بودم و سعی می‌کردم با کاراکتر ارتباط بگیرم. آقای سامان در کل دو ساعتی که آنجا بودم فقط یک بار و آن هم وقتی من لباسم را پوشیده بودم کاملا اتفاقی وارد اتاق لباس شدند. (گرچه معتقدم هیچ چیزی اتفاقی نیست). به من گفتند خوشتیپی‌ها، گفتم شما لطف دارید آقا، من عاشق اون تیپ هستم. دیوار را نشان دادم که عکس تیمسارهای نیروی هوایی بود. من خودم در نیروی هوایی خدمت کردم و امیدوارم اگر عزیزان این حوزه کاستی در کار دیدند ببخشند.

به آقای سامان گفتم من زمان سربازی "بتل" زیپی می‌پوشیدم و همیشه عاشق این کتهای 6 دکمه بودم. (همان لباس نظامی‌ای که در سریال به تن دارم.) آقای سامان قدری فکر کرد و پرسید: با لهجه می‌تونی صحبت کنی؟! من هم پررو گفتم بله! گفت آبادانی صحبت کن، صحبت کردم گفت اینکه کرمونیه! گفتم خدا شاهده خودمم نمی‌دونستم کرمونیه. من باید تمرینی کنم. پرسید خودت کجایی هستی؟ گفتم اصالتاً آذری هستم و قرار شد آذری صحبت کنم. دستیارش را صدا زد و گفت که من امجدی را بخوانم. بعد از اینکه بخشی از فیلمنامه را دورخوانی کردم متوجه شدم دو ماه است دنبال بازیگر نقش امجدی می‌گشتند و همه چیز هدایتی و معجزه‌وار پیش رفت. همونجا متوجه شدم نیتی که دم در کردم درست بود و سرم را بالا بردم و از خدا که برایم اینطور چیدمان کرد در دلم سپاسگزاری کردم.

پس شد آنچه که می خواستید...

بله. به نظرم پرتوقعی باعث شده خیلی از جوانان با استعدادمان دیده نشوند. مشکلی که خودم هم سالها داشتم اما نهایتاً درسم را گرفتم. به قول یکی از دوستانم اگر می‌خواهی سوار ماشین شوی، سهم تو این نیست که منتظر باشی، قدم بردار و بیا کنار جاده بایست. حتما کسی برایت نگه می‌دارد.

۲۴۵۲۴۵

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1888801

دیگر خبرها

  • تصاویـر پربازدید از ژست بازیگر زن زیبای سینما در بیستون کرمانشاه
  • آخرین وضعیت سعید راد در بیمارستان
  • زمان ترخیص سعید راد مشخص نیست/ عوارض شکستگی استخوان لگن
  • ماجرای سیلی خوردن بازیگر «زیرخاکی» از استاد سمندریان
  • پشت صحنه کلیپ نوروزی بازیگران زن ایرانی / میکاپ سنگین مریم مومن و یکتا ناصر( فیلم)
  • مروری بر ۷ دهه حضور علی نصیریان در دنیای نمایش
  • مروری بر ۷ دهه حضور علی نصیریان در دنیای نمایش | از خاک حاصلخیز صحنه سنگلج
  • بازیگر قدیمی و پرسپولیسی در بیمارستان بستری شد
  • «جنگل پرتقال» به اکران آنلاین رسید + خلاصه و بازیگران فیلم
  • تیپ جدید و نارنجی فرشته حسینی در تعطیلات سال نو + عکس