خرداد:اصولگرايان آمدند اما با تأخير. شبكههاي اجتماعي اول به وسیله ديگران تسخير شد، بعد كمكم اصولگرايان و چهرههاي شاخصشان. تا جايي كه اخيرا احمد خاتمي، امام جمعه تهران، خبر از حضور خود در شبكههاي اجتماعي داده است. به گزارش خرداد به نقل از شرق، اينستاگرام و حتي توييتر (با وجود فيلتربودن) اين روزها بدل به رسانه سياسيون شده است و منبع بسياري از رخدادها يا نقلقولهايي كه جنبه خبري و رسانهاي پيدا كردهاند، اينستاگرام و توييتر شخصي چهرههاي سياسي است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عزتالله ضرغامي، رئيس پيشين صداوسيما، حميد بقایي و وحيد يامينپور ازجمله فعالان خبرساز و جنجالي شبكههاي اجتماعياند. نكته مهمي كه درباره حضور چهرههاي سياسي اصولگرا در شبكههاي اجتماعي وجود دارد، مربوط به توييتر است؛ شبكهاي كه فيلتر است و اصولگرايان هم اصولا در طيف مدافعان فيلترينگ قرار ميگيرند؛ با وجود اين، ابايي از حضور در يك شبكه فيلترشده ندارند. اين چيزي نيست كه از چشم كاربران عادي توييتر پنهان بماند. كامنتهايي كه اصولا زير پستهاي چهرههاي اصولگرا گذاشته ميشود، يكي در ميان پرسش از اين است كه «از چه فيلترشكني استفاده ميكنيد؟ شما ديگر چرا قانونشكني ميكنيد و از فيلترشكن استفاده ميكنيد؟! و...». ماجراي جالبتر درباره حضور چهرههاي سياسي اصولگرا در شبكههاي اجتماعي مسئله بازخورد و واكنشهاست؛ تماس بيواسطه با مردم. بيشتر اصلاحطلبان اين روزها يا بازنشستهاند يا در حوزههاي غيردولتي و حاكميتي فعالاند و سطح ارتباطشان با بدنه اجتماعيشان معمولا بيواسطهتر و مستقيمتر از اصولگرايان بوده است. برخلاف چهرههاي شاخص اصولگرا كه عمدتا در مناصب حاكميتي مشغول فعاليتاند. شبكههاي اجتماعي امكاني براي رويارويي آنها با بدنه اجتماعي حامي يا مخالفشان را فراهم كردهاند. ازهمينرو مرور كامنتهايي كه زير پستهاي اينستاگرامي يا توييتري اصولگرايان گذاشته ميشود و معمولا هم تعدادش بسيار زياد است، در نوع خود قابلتوجه است؛ كامنتهايي از نوع انتقادهاي صريح تا طنز و حتي گاه هزل يا هجو. اما گاهي اين تصور براي كاربران شبكههاي اجتماعي ايجاد شده كه آيا اصلا اصولگرايان كامنتهايي را كه زير پستهاي آنها گذاشته ميشود ميخوانند؟ حدادعادل در يك توييت از اينكه امكان تبادل و تعامل بيواسطه او با كاربران فراهم شده ابراز خرسندي كرده بود. پاسخهايي كه زير اين توييت او گذاشته شده بود همه حاكي از اين بود كه اين چگونه تعامل و تبادلي است كه تاكنون حدادعادل حتي پاسخ يك كامنت را هم نداده يا حتي واكنش هم نشان نداده است. چهرههاي اصولگرايي كه هماكنون حساب توييتري و اينستاگرامي به اسم آنان در شبكههاي اجتماعي وجود دارد عبارتاند از: وحيد يامينپور، پيام فضلينژاد، عزتالله ضرغامي، غلامعلي حدادعادل، سعيد جليلي، محسن رضايي، مرتضي آقاتهراني، عليرضا پناهيان، فواد ايزدي، احمد توكلي، مهدي محمدي، حميدرضا بقايي، محمود احمدينژاد، حميد رسايي، ابراهيم رئيسي، محمدباقر قاليباف، مسعود دهنمكي، محسن قرائتي، پرويز سروري، علي نيكزاد، مصطفي ميرسليم، الياس نادران، مرتضي طلايي، مرضيه وحيددستجردي، رضا پورحسين، محمدتقي مصباحيزدي، احمد علمالهدي، عباس كعبي، عليرضا زاكاني، علياكبر جوانفكر، بهروز نعمتي و... . امام جمعه هم آمد احمد خاتمي تازه چندروزي است وارد شبكههاي اجتماعي شده و آنطور كه خودش اعلام كرده مديريت آن را به افراد معتمد سپرده است. او ديروز از بازخورد مثبت اين حضور گفته است. او گفته است: «از حضورم در این فضا استقبال بالایی شده که برخی آن را کمنظیر دانستهاند و من نیز مدیریت
فضای مجازی را به دوستان قابلاعتماد دادهام و به
عنوان یک طلبه به این فضا وارد شدهام. بیتقوایی در برخی عرصههای
فضای مجازی موج میزند و ازجمله نسبت به خود من هم این بیتقوایی
انجام شده و ضدانقلاب دروغی آشکار را به من نسبت دادهاند که اگر زنی در زمان شیردادن به فرزندش، موسیقی گوش دهد، آن فرزند زنازاده
خواهد شد که من دهها بار این گفته را تکذیب کردهام اما بازهم ضدانقلاب این حرف را که از اساس کذب است از قول من نشر میدهند که برای پاسخدادن به چنین مواردی ورود به عرصه
فضای مجازی را لازم دیدم». خاتمی در پایان در پاسخ به این پرسش که با توجه به فیلتربودن توییتر به چه علت وارد آن شده است، گفت: «اصل حضور من در
فضای مجازی که صفحه اینستاگرام، کانال تلگرامیام و توییتر رسمیام است برای
نشر مواضع و اطلاع هموطنان
خارج از کشور ایجاد شده است که همانطور که گفتم مدیریت آن به دوستان قابلاعتماد سپرده شده است و آنان نیز به من اطمینان دادهاند که ملاحظات شرعی را در نظر گرفتهاند.
ما نیز تابع محض مقررات
نظام اسلامی هستیم». برخي از اصولگرايان مانند ضرغامي يا چهرههاي رسانهايترشان خودشان اداره حسابهاي كاربريشان را در دست دارند اما برخي چهرههاي ديگر مانند رئيسي، پناهيان يا محسن رضايي احتمالا مديريت حسابهاي خود را به فرد يا افرادي ديگر سپردهاند. خبرسازان اصولگرا در شبكههاي اجتماعي از ميان اصولگراياني كه مطالبش در شبكههاي اجتماعي بيش از همه بازخورد داشته عزتالله ضرغامي است. تا جايي كه اخيرا
خبر داده عكس نوشتههاي اينستاگرامياش قرار است به كتاب تبديل شود. انتشار عكسي از ديدارش با فرزند مهدي كروبي يا در نقد برخي رفتارهاي امنيتي در حمايت از طاهره قيومي، مديركل ارتباطات و اطلاعرساني دولت كه مدتي بازداشت بود يا حتي نوشتههايي در نقد عملكرد شوراي نگهبان يا ماجراي سپنتا نيكنام در ماههاي اخير او را به شخصيتي خبرساز در ميان اصولگرايان بدل كرده است. وحيد يامينپور هم بابت توييتهاي تندوتيزش كه گاه جنبه اهانتآميز به خود گرفته، اين روزها در شبكههاي اجتماعي مشهور شده است. مانند پاسخ نامتعارف او به توييت شهيندخت مولاوردي كه نسبت به ريختن زباله در مسير پيادهروي كربلا گلايه كرده بود. محسن قرائتي هم اگرچه مدتي است در توييتر فعال است اما حساب توييترياش از زماني مشهور شد كه ماجراي آقاي دوربيني پيش آمد و قرائتي از رفتارش با آقاي دوربيني عذرخواهي كرد. قرائتي در توييتر بسيار فعال است و معمولا نكتههاي مذهبي- آموزشي توييت ميكند. حدادعادل از قدماي اصولگرا در شبكههاي اجتماعي است كه نوشتههايش معمولا با طنز از سوي كاربران مواجه ميشود. حدادعادل كه رئيس فرهنگستان زبان
هم هست اخيرا در توييتي نوشته بود: «گاهی در رسانهها به فرهنگستان زبان و ادب فارسی جفا میشود و برخی لغاتی که مصوبه ما نیست را به طنز مطرح میکنند». برخي كاربران از همين جملات توييتشده حدادعادل چند غلط نگارشي و زبان فارسي گرفته بودند. آخرين توييت احمد توكلي تبريك به حسين فدايي براي سمت جديدش بود. بازرسي دفتر مقام معظم رهبري. توكلي به او توصيه كرده بود: نسبت به شکایت از نهادهای زیر
نظر رهبری از
قوه قضائیه تا
شورای نگهبان و نمایندگان ولیفقیه و... حساسیت بیشتری نشان دهد. اين روزها حميد بقايي هم حسابي در توييتر و كانال شخصياش فعال است. از حاشيههاي دادگاه و زنبيل قرمزش تا نوشتههايي كه براي نمايندگان مجلس ضربالاجل تعيين ميكند. او براي نمايندگاني كه درباره اتهاماتش صحبت كردهاند مهلتهاي ٢٤ساعته و ٤٨ساعته تعيين ميكند تا اسنادشان را منتشر كنند. معاون سابق احمدينژاد اخيرا كانال جديدي به نام زنبيل قرمز هم راهاندازي كرده است. ابراهيم رئيسي و سعيد جليلي دو نامزد انتخاباتي سالهاي ٩٦ و ٩٢ اصولگرايان حضورشان در شبكههاي اجتماعي جديتر است. سعيد جليلي معمولا محتواهاي سخنرانيهايش را در شبكههاي اجتماعياش منتشر ميكند. محتواهايي كه رويكرد عمده آن نقد و حمله به دولت است. حساب كاربري رئيسي هم بيشتر فيلم زنده منتشر ميكند. سخنرانيهاي او يا مراسم حرم
امام رضا به صورت لايو از اينستاگرام منتشر ميشود. عليرضا پناهيان هم در اينستاگرام بسيار فعال است. او زياد سخنراني ميكند و
همه آنها را به
صورت زنده از اينستاگرامش منتشر ميكند. برچسب ها: اصولگرايان آنلاين ، احمد خاتمي ، اصولگرايان
منبع: خرداد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۹۰۹۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سه گروه اصولگرایان از نظر عباس عبدی : از "ارزشی های واقعی" تا "بی شخصیت های هتاک"
عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «بیسابقه در تاریخ ایران» در روزنامه اعتماد نوشت: این روزها در کنار موضوعات مهم دیگر، شناخت جناحبندیهای داخلی جریان غالب اصولگرایان نیز میتواند جالب و آموزنده باشد. گرچه این جریان لایههای پیچیدهای دارد و به علت «قدرتمحور» بودن آنان مسائل مادی و منفعتی حرف اول را در مجادلات میان آنها میزند، ولی در مجموع میتوان آنان را ذیل سه گروه کلی تقسیمبندی کرد که البته هر کدام از این گروهها، به ویژه تندروهای آنان از باندها و زیرگروههای عجیب و غریبی تشکیل میشوند که هر کدام آنان میتوانند موضوع مطالعه و تحلیل جداگانهای قرار گیرند. گروه اول، در حال حذف کامل از عرصه سیاسی هستند. آنان همان اصولگرایان سنتی هستند که در انقلاب هم بودند، تقیدات شرعی دارند، بیش از آنکه دنبال منافع و قدرت باشند، خود را ملتزم به ارزشها و برداشتهای دینی خود میدانستند، هر چند از سال ۱۳۶۸ به بعد آنان نیز «قدرتمحور» بودند، ولی صبغه عقیدتی آنان و نیز سابقه تاریخی خودشان، به ویژه در رابطه با روحانیت مانع از هضم آنان در هزار لای قدرت میشد. حدی از استقلال را برای خود قائل بودند، همین استقلالجویی و پرهیز از غوطهور شدن در عوامگرایی افراطی آنان را کمکم به حاشیه بُرد و حضور سیاسی آنان را بسیار کمرنگ کرد. نکته جالب اثرات رسانهای بر حذف و یا به حاشیه راندن این گروه است. ابزارهای اصلی آنان برای حضور در میدان در درجه اول حمایت قدرت سپس انحصار صدا و سیما و بالاخره شبکههای مساجد بود، ولی کمکم شبکه مساجد را با نیروهای جدید از دست آنان خارج کردند سپس هیاتهایی را جایگزین نهاد مجلس نمودند. در ادامه با شکستن انحصار رسانهای و آمدن شبکههای اجتماعی و بالاخره تغییر ریل قدرت به سوی جوانگرایی، این جناح عملا از گردونه سیاست به خارج پرتاب شدهاند و شانس چندانی برای حضور دوباره ندارند. نه انگیزه کافی دارند و نه حتی توان لازم را. بسیاری از آنان ناامید از آینده هم هستند. فرزندان اغلب آنان راه خود را از سیاست رسمی جدا کردهاند. گروه دومی از اصولگرایان هستند که کمابیش ادامه گروه اول هستند، با این تفاوت که در عرصه مدیریتی کشور حضور دارند. کم هم نیستند، هر چند به مرور در حال اخراج هستند. اینها اغلب نسل بعدی گروه اول هستند. فاقد انسجام و تشکیلات روشنی هستند ولی به صورت فردی حضور عمومی دارند، حرف میزنند، نقد میکنند، افشاگری میکنند، التزامات آنان به قدرت فرع بر تعهدات آنان به حقیقت و واقعیت است. با توجه به صبغه اصولگرایی که دارند، راحتتر هم حرف میزنند. حس میکنند که به آنان خیانت شده و مورد سوءاستفاده سیاسی قرار گرفتهاند. هر دو گروه فوق از برخی جهات با بخشهایی از اصلاحطلبان نزدیکیهای تحلیلی و فکری دارند. هر دو گروه تقیدات مذهبی متعارفی دارند و نسبت به آن نیز حساس هستند. گروه سوم مجموعهای متنوع هستند که متشکل از نسلهای دوم و سوم هستند. ویژگی اصلی آنان «قدرتمحوری» است، ولی تعبیر خود را از آن دارند. در واقع قدرت و ثروت را برای خود میخواند. مذهب آنان عمیق نیست، بیشتر مناسکی و نمایشی است. ضوابط و ارزشهای دینی برای آنان در خدمت بالا رفتن از نردبان قدرت است و فقط تا همین مرحله اهمیت دارد. دین آنان تقریبا جدید است. آنان از فرقهها و دستهها و باندها و گنگهای گوناگونی تشکیل شدهاند. به همین دلیل است که از بیرون نمیتوان فهمید چرا به یکباره فرد مهم این جناح در تهران اول نمیشود و شخص دیگری نفر اول میشود. این محصول تشکیلات فرقهای آنان است. وحدت تشکیلاتی ندارند و اتفاقا به دلیل ماهیت باندی خود، اختلافات عجیب و غریب داخلی دارند. قدرتمحوری آنان تا حدی است که مغایر با اولویتهای خودشان نباشد، لذا در جریان اخیر حجاب به صورت غیرمستقیم در برابر تذکر به روند جاری رسمی علیه زنان حمله کردند. ذهنیتهای آنان تخریبی است. گرایشهای آخرالزمانی دارند و این گرایش نه از روی اعتقاد، بلکه به این علت است که بحث و گفتوگوی عقلانی را بلاموضوع میکند. ضد علم، طرفدار نظریه توطئه، مخالف قانون و حاکمیت آن هستند. ادبیات آنان در فضای مجازی مشهود است. هتاکانه و غیردینی است. بسیار متکی به رسانههای انحصاری هستند. در عمل هیچ ایده و برنامه ایجابی ندارند، جز ویرانگری و تخریب و تقابل در داخل و خارج از کشور. تناقضات گفتاری و رفتاری آنان فراوان و شدید است ولی در ذیل کسب قدرت به هر قیمتی قابل رفع است. به راحتی چشم را بر فساد خود و دوستانشان میبندند، حتی آن را توجیه هم میکنند. برای آنان «حق» معنای مستقلی از «نفع» و «قدرت» خودشان ندارد، لذا بیشخصیتترین رفتارهای سیاسی را در تاریخ جدید ایران از خود نشان میدهند. مهمتر از همه اینکه فاقد حداقلی از اخلاقیات و شرم هستند. به راحتی دروغ میگویند و تهمت میزنند و حرف خود را تغییر میدهند، حقیقت مسلم و روشن را نفی میکنند، در تاریخ ایران وجود گروهی مشابه آنها یا بیسابقه است یا کمسابقه. کانال عصر ایران در تلگرام