Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - يکي از کودکان فريب خورده موصل نقل مي کند که داعش چگونه کودکان انتحاري خود را تربيت مي کرد و آموزش مي داد، دوره اي به نام «پرواز از زير زمين تا بهشت».
سرويس جهان مشرق - مطلبي که درپي مي آيد، داستان يکي از صدها نوجوان موصلي است که به دام «داعش» افتاده و اين گروه تلاش داشته، پس از شستشوي مغزي، از آنها در عمليات هاي انتحاري استفاده کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


نفوذ و تاثير داعش و عمليات شستشوي مغزي اين گروه به خوبي در صحبت هاي «فراس»، نوجوان 15 ساله موصلي که در يکي از محله هاي جنوبي شهر موصل به نام المنصور زندگي مي کرد، قابل لمس است و اين خطر بزرگي را به ما درباره نفوذ افکار و انديشه هاي داعش در مناطق تحت تصرف اين گروه به ويژه در ميان کودکان و نوجوانان اين مناطق گوشزد مي کند.
فارس ماجراي خود را اينگونه براي ما روايت مي کند: عصر که مي شد، توپم رو برمي داشتم و خيابون طولاني بين خونه تا ورزشگاه رو دريبل زنان طي مي کردم.
يکي از روزا که مثل هميشه برا رفتن به ورزشگاه از خونه بيرون زده بودم، صدايي توجه ام رو جلب کرد. راهم رو به سمت صدا تغيير دادم. وقتي اونجا رسيدم، جمعي از اهالي محل رو ديدم. اونا براي ديدن فيلمي اونجا جمع شده بودند که داعش در حال پخش اون از پرده نمايش نصب شده روي ديوار يکي از ساختمان هاي ورودي محله المنصور بود.

وقتي من به اونجا رسيدم، فيلم گوشه هايي از يکي از نبردهاي عناصر داعش با ارتش عراق رو نشون مي داد. اول انتحاريا، بعد گلوله بارون سنگين بعد از اونم، حمله؛ آخر سر هم تصرف منطقه و بالا بردن پرچم داعش در منطقه؛ فيلمي به تمام معنا اکشن و حماسي.
فيلم که تموم شد، يکي از داعشي ها سي دي هايي رو بين مردم پخش کرد که حاوي صحنه هايي از نبردهاي داعش در مناطق مختلف عراق و اعدام مردمي بود که داعش اونا رو مزدور و کافر مي دونست. به همراه سي دي ها هم يه برگه بود که مردم موصل رو به جهاد دعوت مي کرد.
فيلم تموم شده بود، اما پخش اون روزي 10 ساعت ادامه داشت. همه اش صحنه هاي اکشن فيلم جلوي چشام مي اومد، عجيب وسوسه شده بودم به داعش ملحق شم.
دل رو به دريا زدم، با شور و شوق خيلي زياد به نزديک ترين مسجدي که داعشي ها توش مستقر بودن مراجعه و آمادگي خودمو براي ملحق شدن به اين گروه اعلام کردم. اونا هم اسمم رو نوشتن و يه تاريخ رو براي مراجعه و پيوستن به گروه مشخص کردن. درباره اين موضوع با هيچ کس صحبت نکردم.
اون روز رو هيچ وقت فراموش نمي کنم. روزي که بايد خودمو معرفي مي کردم. فقط مادرم توي خونه بود. اونو بغل کردم و بوسيدم، چون اين کار رو هميشه انجام مي دادم، مادرم شک نکرد.
از خونه بيرون زدم. به مسجدي رفتم که اسممو اونجا نوشته بودم. چندتا بچه هم سن و سال من هم اونجا بودن که مثل من برا پيوستن به داعش ثبت نام کرده بودن.
وقتي همه جمع شديم، دو مرد مسلح ما رو سوار يه ون کردن. همين که رو صندليامون نشستيم، اون دو مرد چشمامونو بستن. وقتي چشامونو باز کردن، خودمونو توي حياط يه خونه ديديم که زير زميني تاريک داشت. همه ما رو مستقيما به اون زير زمين تاريک بردن.
وحشت کرده بودم. رو زمين نشستم و کمرم رو به ديوار تکيه دادم. با هيچ کس حرف نمي زدم. دستام از ترس مي لرزيد، برا اينکه لرزش اشون مشخص نشه، با انگشتام بازي مي کردم. خودمو سرزنش مي کردم که ديونه شدي، تو اينجا چيکار مي کني؟
نيم ساعت به آرامي و کُندي بسيار گذشت. بعد از اون مردي 50 ساله که ريش سفيد بلندي داشت، داخل زير زمين شد. بهمون سلام کرد و با همه دست داد. به من که رسيد دستم رو محکم فشار داد. بعد لبخندي زد و گفت: خوش اومدي قهرمان .. اين حرفا کمي منو آروم کرد. بعد اون سلام و احوال پرسي من ديگه «شير بچه داعش» شده بودم.

دورش رو زمين نشستيم. اسم و سن تک تک ما رو که 23 کودک 12 تا 17 ساله بوديم، رو سوال کرد. بعدم خودشو معرفي کرد: من برادر شما «ابو عبد الله» هستم. 10 سال رو توي گارد رياست جمهوري نظام «صدام حسين» خدمت کردم و توي غزوه کويت سال 1990 هم شرکت داشتم. با چشاي خودم ديدم که سربازان شيعه ارتش عراق چه ظلم و ستمي به مردم کويت مي کردم. حالا هم بعد از سال 2003 اونا بيشتر قدرت گرفتن و بيشتر ظلم ميکنن، برا همين ما سربازان و نيروهاي پليس عراق رو مي کشيم.
ابو عبد الله برا يک ماه روزي 8 ساعت رو با ما مي گذروند. به ما اصول دين و فقه جهاد رو ياد مي داد. با اون که بوديم، احساس مي کرديم،‌ بزرگ شديم. مرد شديم و به خودمون اعتماد داشتيم.
به ما مي گفت که براي ياري و پيروزي داعش به ميدان نبرد اعزام ميشين و پاداش اين جهادتون بهشته .. بعد هم شروع مي کرد، بهشت رو برا ما توصيف کردن.
اون مستقيما روي آموزشاي خيلي سخت و شاقمون نظارت داشت. هر روز ما رو تا ميدوناي مشق تير همراهي مي کرد تا اينکه نحوه استفاده از سلاح و کمربندهاي انتحاري و انواع و اقسام بمب ها و راندن انواع ماشين ها و موتور سيکلت ها رو در اطراف موصل ياد گرفتيم.
اما نه مي دونستيم، خونه اي که توي زير زمينش زندگي مي کنيم، کجاست و مال کيه و نه آدرس دقيق اردوگاه هايي که آموزش مي ديديم، چون به محض خروج از زير زمين چشمامونو مي بستند و موقع بازگشت هم از اردوگاه تا زير زمين باز چشامون بسته بود، فقط ابو عبد الله به ما گفته بود که صاحب اين خونه يه مسيحيه.
اما يکي از تلخ ترين خاطرات اين دوره «گرسنگي» بود، اونم از نوع بسيار شديد اون، غذاي ما طي روز چند تا خرما و يه تيکه نون خشک و کمي آب بود. يادم مياد، بارها شده بود، از شدت گرسنگي به گريه مي افتاديم. اما ابو عبد الله ما رو به صبر و بالا بردن تحملمون توصيه مي کرد تا براي جهاد آماده تر باشيد.
بعد از گرسنگي که ما رو خيلي اذيت مي کرد، نرفتن دستشويي و نگه داشتن اون، خيلي عذاب آور بود، چون زير زمين دستشويي نداشت. به همين دليل طي روز فقط يه بار ما رو به تنها دستشويي طبقه همکف اون خونه مي بردن.

بارها خودمون و جامونو خيس کرده بوديم و به خاطرش به شدت تنبيه شده بوديم. همه جاي زير زمين بوي ادار گرفته بود و به مرور زمان اين بو به بوي نفرت انگيز موش مرده تبديل شده بود. در طول ماه فقط سه بار اجازه داشتيم، حموم کنيم.
وضعيت بد بهداشتي همه رو مريض کرده بود. من به عفونت شديد کليه و روده دچار شدم و کارم به عمل کشيد. هنوزم دوره درمانم رو طي مي کنم.
خلاصه دوره آموزش با هر مصيبت و سختي بود، تموم شده بود و اولين گروه از ما رو که 10 نفر بودن براي شرکت در نبردها با خودشون بردن، اما هيچ کس نفهميد، چي به سرشون اومد.
بعدا متوجه شدم، يکي از اون 10 نفر که از همه ما کوچيک تر هم بود، کشته شده. يکي از دوستان عزيزم بود که در زير زمين با اون آشنا شدم. 12 سال بيشتر نداشت. مي گفت، يتيم هست و مادرش ازدواج مجدد کرده، اونم براي فرار از دست ناپدري ترجيح داده بود، به عنوان انتحاري به صفوف داعش ملحق بشه و طي يکي از عمليات هاي انتحاري داعش نيز کشته شده بود.
وقتي اومده بودن اولين گروه از ما رو براي عمليات هاي انتحاري ببرن و زماني که ابو عبد الله براي ايجاد شور و حماس در ما به ما مي گفت: «کي مي خواد، از زير زمين به بهشت پرواز کنه»؟، اون دوستم اولين کسي بود که داوطلب شد.
موقع خدا حافظي با اون همه بچه ها گريه مي کردن، حتي ابو عبد الله هم گريه کرد. اونو بغل کرد و مثل يه مرد به پشت زد. آخرين جمله اش رو يادم نميره که گفت: خدا حافظ فرزندانم، ديدار ما در بهشت.
فراس به اينجا که رسيد، اشک در چشمانش حلقه زد. عکس دوستش را در تلفن همراهش داشت. نگاهي به اون کرد و گفت: انشالله به اون ملحق مي شم.
2 فيلم زير نمايي از شرايط نگهداري و آموزش اين کودکان را نشان مي دهد:
مرورگر شما از ويدئو پشتيباني نمي‌کند.
فايل آن‌را از اينجا دانلود کنيد: video/mp4
فيلم اول نمايي از زير زميني که داعش در آن کودکان را نگهداري و آموزش مي داد
مرورگر شما از ويدئو پشتيباني نمي‌کند.
فايل آن‌را از اينجا دانلود کنيد: video/mp4
فيلم دوم نمايي از آموزش هاي نظامي بي رحمانه داعش که اغلب ضربه زدن به مناطق حساس بدن را شامل مي شود

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۶۰۴۶۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

◄ فیلم| انداختن توپ تاخیرهای پروازی در زمین مسافران

تین نیوز

پیاده نشدن مسافران از هواپیما در اعتراض به تاخیرهای غیرمتعارف برخی پروازها نوعی تخلف است اما آیا مسافران واقعا راهی برای بیان اعتراض و احقاق حق خود دارند؟!

مدیرعامل شرکت فرودگاه ها اعلام کرده است که پیاده نشدن مسافران از هواپیما به دلیل اعتراض به تاخیر پرواز می تواند جرم تلقی شود. این کار را می توان انداختن توپ تاخیرهای پروازی در زمین مردم قلمداد کرد.

البته وی تصریح کرده است که جرم انگاری این اقدام در صلاحیت مقام قضایی است و او در این زمینه صاحب صلاحیت نیست. در این فیلم این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است که مسافران در نبود ساز و کار مناسب برای احقاق حق خود باید چگونه اعتراض خود را نسبت به تاخیرهای پرواز نشان دهند.

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید

دیگر خبرها

  • غار سهولان مهاباد، جلوه شگفت‌انگیز طبیعت در زیر زمین
  • اقتباس در جبهه غرب/ مروری بر آثار اقتباسی در مغرب زمین
  • نخستین پرواز اراک به مشهد به زمین نشست
  • سپاهانی‌ها برای اخراج پرواز می‌کنند!
  • نوروزی خاطره انگیز با سفر به پارس‌آباد؛ بهشت گردشگری ایران
  • کتاب‌های پیشنهادی محمد میرکیانی برای نوروز کودکان و نوجوانان
  • هیجان انگیز است که من را با مارادونا مقایسه می‌کنند
  • ◄ فیلم| انداختن توپ تاخیرهای پروازی در زمین مسافران
  • موشک استارشیپ؛ باورکردنی نست که این بار تا کجا رفتیم!
  • چاپ «فکرکردن به‌واسطه داستان‌ها»/گفتگوی فلسفی وتقویت معنادرکودکان