Web Analytics Made Easy - Statcounter

یکی از آموزه‌های دینی که تأثیر بسیاری در مسیر هدایت انسان به سوی کمال دارد، شعور داشتنِ همه موجودات است. بحث درباره ادراک همه موجودات نه‌تنها در دنیا می‌تواند به‌منزله عامل جهت‌دهنده‌ افعال انسان مطرح باشد، در آخرت نیز موجب هویدا شدن چهره اعمال انسان می‌شود. عرفا در شهودات خود، ادراک همگانی موجودات را یافته‌اند و به آن اقرار دارند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به همین دلیل، اصل مسئله شعور سراسری موجودات، پیشینه‌ای به پهنای تاریخ عرفان دارد.

در گفتگو با محمدعلی محیطی اردکان، پژوهشگر علوم عقلی و نقلی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مسئول بخش «پژوهش‌­های شناختی» در موسسه دلیل وابسته به آستان مقدس امام حسین (علیه السلام) به گفت‌وگو نشستیم.

ایکنا: آیا علامه طباطبائی به عنوان مفسر بزرگ قرآن کریم، از آیات قرآن هم برای اثبات شعور همگانی موجودات عالم بهره گرفته است؟

طبیعی است که مفسر قرآن در مقام توضیح و تفسیر آیات مربوط به آگاهی موجودات به بررسی چنین موضوعی بپردازد؛ به‌ویژه اگر کسی شیوه بدیع علامه طباطبائی در تفسیر‌ المیزان (تفسیر آیات قرآن با بهره‌گیری از دیگر آیات) را داشته باشد و گاه به مناسبت، نکات فلسفی و روایی را نیز بیان کند. تا آنجا که بنده تحقیق کرده­‌ام، مرحوم‌ علامه‌ بیش از چهل مورد در تفسیر‌ المیزان‌ به‌ تصریح یا به تلویح به این بحث پرداخته است. با استناد به آیات و روایات بسیاری، می‌توان‌ شعور‌ موجودات را اثبات کرد و علّامه طباطبائی‌ نیز‌ در این‌ جهت‌ گام‌های‌ ارزنده‌ای برداشته است، البته محوریت مباحث‌ تفسیر‌ المیزان‌ اقتضا دارد بیشتر ادله قرآنی باشند‌، هرچند علامه در بحث‌های روایی، گاه برخی بیانات معصومان (علیهم‌السلام) را آورده است.

دسته‌ای از آیات قرآن گواهی همگانی‌ موجودات‌ در‌ روز قیامت را مطرح کرده‌اند که این امر شاهدی بر شعور همگانی موجودات است. چند آیه از قرآن کریم‌ بیانگر‌ شهادت‌ دادن‌ زبان‌، دست‌ و پا، چشم، گوش، و پوست بدن انسان است. از آنجا که شهادت دادن در قیامت فرع بر تحمل شهادت در دنیاست و تحمل شهادت، مستلزم نوعی علم و شعور به است، این دسته از آیات می‌توانند ادله شعور همگانی موجودات به‌شمار آیند. برای مثال آیه 24 سوره نور می‌فرماید: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیهِمْ أَلْسنَتُهُمْ وَأَیدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بما کانُوا یعْمَلُونَ؛ در روزی‌ که‌ زبان و دست‌ها و پاهایشان، بر ضد آنان برای آنچه انجام می‌دادند، شهادت می‌دهند». و یا در آیه 65 سوره یس آمده است: «الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفواهِهِمْ وَتکَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یکْسِبُونَ؛ امروز بر دهان‌های‌ آنان‌ مُهر می‌نهیم، و دست‌هایشان با ما سخن می‌گویند، و پاهایشان بدانچه فراهم می‌ساختند گواهی می‌دهند». در این آیه علاوه بر شهادت پاها، به سخن گفتن‌ دست‌ها‌ نیز تصریح شده است که‌ هر‌ دو از شئون عقلا به‌شمار می‌روند.

در آیات 22-20 سوره فصلت نیز آمده است: «حَتَّی إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یعْمَلُونَ وَقَالُواْ لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتمُْ‌ عَلَینَا‌ قَالُواْ أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی‌ أَنطَقَ‌ کلََّ شیْ‌ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ وَما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یشْهَدَ عَلَیکُمْ سَمْعُکُمْ وَلا أَبْصارُکُمْ وَلا جُلُودُکُمْ وَلکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یعْلَمُ کَثیرا مِمَّا تَعْمَلُونَ‌؛ تا چون بدان [آتش] رسند، گوششان و دیدگانشان و پوستشان به آنچه می‌کرده‌اند، بر ضدّشان گواهی دهند و به پوست [بدنِ ]خود می‌گویند: «چرا بر ضدّ ما شهادت دادید؟»؛ می‌گویند: همان خدایی‌ که‌ هر چیزی‌ را به زبان درآورده، ما را گویا گردانیده است، و او نخستین بار شما را آفرید و به سوی‌ او برگردانیده می‌شوید و [شما] از اینکه مبادا گوش و دیدگان و پوستتان بر‌ ضدّ‌ شما‌ گواهی دهند [گناهانتان را] پوشیده نمی‌داشتید، لیکن گمان داشتید که خدا بسیاری از آنچه را که می‌کنید ‌‌نمی‌داند.»‌

آیه شریفه 21 سوره فصلت، سخن گفتن را که از شئون عقلاست، در‌ کنار‌ شهادت‌ گوش، چشم، و پوست، به همه چیز نسبت داده است. از این‌رو و با توجه به کاربستِ ضمایر‌ جمع عاقل در مقام ذکر اعضا و جوارح، تأکید آیه بر شعور همگانی موجودات‌ بیشتر می‌شود. تعبیر «أَنطَقَنَا‌ اللَّهُ‌» به این نکته اشاره دارد که هرچند اعضا و جوارح در دنیا علم به اعمال انسان‌ها داشتند، این علم پنهانی و مکنون به مرحله نطق نرسیده بوده و خداوند برای اتمام حجت، موجب به سخن درآمدن آنها شده است. به دلیل وجود داشتنِ چنین علمی در دنیاست که اظهار صادقانه‌اش در قیامت، اجباری از سوی اعضا و جوارح به‌شمار نمی‌آید و شهادتشان معتبر و حجت است.

احتمال تخصیص «أَنطَقَ کلََّ شیْ‌ءٍ» به موجودات زنده دارای نطق در فهم عرفی (مانند انسان، حیوان، فرشته و جن) نیز همانند حمل این تعبیر بر مجاز پذیرفتنی نیست؛ چراکه‌ متفرع‌ بر علم به عدم شعور سراسری موجودات است و چنین چیزی نه‌تنها اثبات نشده، که ادله بسیاری بر رد آن وجود دارد. انسان به‌ ‌باطن همه موجودات علم ندارد و نفهمیدنِ‌ شعور‌ موجودات دلیل بر نفی آنها در عالَم واقع نیست.

ایکنا: می‌دانیم که امورات این دنیا با سرای آخرت متفاوت است، حال چگونه گواهی موجودات در روز قیامت می­‌تواند نشانه آگاهی آن­ها در عالم طبیعی و دنیای کنونی باشد؟

بله، ممکن است این اشکال به‌ ذهن برسد که شهادت جمادات در روز قیامت ارتباطی با شعور داشتن آنها در دنیا ندارد؛ زیرا‌ قیامت‌ عرصه‌ای‌ است که احکام ویژه خود را دارد و نباید تحولات و بالتبع احکامِ‌ یک‌ نشئه را به نشئه دیگر سرایت داد. بعلاوه، جای این ابهام باقی است که چه‌بسا خداوند‌ متعال‌ در‌ روز قیامت جمادات را بدون آنکه شعور داشته باشند به سخن درآورد‌ تا‌ از‌ طریق صدایی که خداوند در آنها ایجاد می‌کند به گواهی اعمال بپردازند؛ اما پاسخ را می‌توان از دقت در واژه «شهادت» به دست آورد. شهادت در‌ صورتی‌ معنا دارد که شاهد از قبل، درکی از عمل داشته باشد تا در‌ موقعِ‌ لازم‌ بتواند آن را ادا کند. پس موجودات در روز قیامت به همان چیزهایی شهادت‌ خواهند‌ داد که در نشئه دنیا شاهدشان بوده و درکی از آن داشته‌اند؛ وگرنه شهادت‌ در‌ قیامت‌ معنا نخواهد داشت. نیز در صورت صحیح بودن اشکال، در قیامت حجت تمام نخواهد‌ شد‌.

دسته دیگر آیات، آنهایی هستند که به تسبیح موجودات اشاره دارند و تسبیح بر علم دلالت دارد. البته ممکن است این پرسش به ذهن برسد که از کجا معلوم تسبیح همه عالَم، به زبان حال و مجازی نبوده و بلکه‌ حقیقی است؟ اگر تسبیح آنچه در آسمان‌ها و زمین است به صورت مجازی باشد، دیگر دال بر شعور آنها نخواهد بود.

ایکنا: این مجازی بودن تسبیح دقیقا به چه معناست؟

مجازی بودن تسبیح همگانی به این معناست که همه مخلوقات نشانگر‌ و بیانگر‌ وجود خالق خود هستند و گویا با وجودشان در عالَم، در حال بیانِ ذات و صفات حق‌تعالی هستند. از آنجاکه مادیات زبان قال ندارند، به زبان حال، با دیگران سخن می‌گویند.

ایکنا: آیا بر اساس دیدگاه علامه طباطبائی می‌توان مجازی بودن تسبیح همگانی موجودات را پذیرفت؟‌

مرحوم‌ علامه با شیوه بدیع تفسیری‌ خود‌، از آیات دیگر قرآن و برخی روایات شاهد می‌آورد که همه موجودات با زبان قال تسبیح‌گوی خداوند متعال هستند، هرچند برخی انسان‌ها و به تعبیری دقیق‌تر‌، بیشتر‌ انسان‌ها از فهم آن‌ عاجز‌ باشند؛ برای مثال در آیه 44 سوره اسرا آمده است: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السبْعُ وَالْأَرْض وَمَنْ فیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شی‌ءٍ إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلیما غَفُورا؛ آسمان‌های هفت‌گانه و زمین و هر کس‌ که‌ در آنهاست او را تسبیح می‌گویند، و هیچ چیز نیست مگر اینکه در حال ستایش، تسبیح او می‌گوید، ولی شما تسبیح آنها را درنمی‌یابید. به‌راستی که او همواره بردبار و آمرزنده‌ است». قرآن کریم‌ در این آیه شریفه به‌صراحت عمومیت تسبیح موجودات را بیان می‌کند و پس از آن تعبیری می‌آورد که‌ نمی‌توان آن را بر مجاز حمل کرد.

توضیح آنکه اگر منظور‌ خداوند‌ متعال، تسبیح مجازی موجودات بود، دیگر استدراک و تصریح به اینکه شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید جایی نداشت. اگر ‌‌تسبیح‌ مجازی بود، دلالت هستی موجودات بر خالقشان قابل فهم و درک بود؛ همچنان‌که سخن‌ گفتن‌ موجودات‌ با زبان حال، برای همه قابل درک است. بنابراین تعبیر «وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» نشان‌ می‌دهد که همه موجودات به‌گونه‌ای به تسبیح خداوند متعال مشغول‌اند (با زبان قال‌) که شما نمی‌توانید آن‌ را‌ بفهمید و درک کنید. به فرموده علّامه طباطبائی: فإن قوله: «وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ» نعم الدلیل علی کون التسبیح منهم عن علم وإرادة لا بلسان الحال».

این معنا‌ با حقیقی بودن تسبیح موجودات سازگارتر است. افزون بر این، نفهمیدنِ ما دلیل بر سخن نگفتن همه موجودات از جمله جمادات و حمل آن بر مجاز نیست، بلکه به گواه آیات قرآن‌ کریم‌، همه موجودات زبان دارند و سخن می‌گویند. در آیه 144 سوره فصلت آمده است: «وَقالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَینا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَی‌ء...».

ایکنا: به فرموده خودِ قرآن کریم نمی‌توان تسبیح همگانی موجودات را فهمید. پس چگونه است که درباره آن تحقیق کرده‌اید؟

قرار نیست با تحقیق نظری به حقیقت تسبیح موجودات پی ببریم، بلکه می‌توان به اثبات این نکته پرداخت که همه موجودات تسبیح‌گوی خدایند و از این‌رو شعور دارند؛ خواه حقیقت تسبیح آنان برای‌ ما‌ روشن‌ شود و خواه به تعبیر قرآن‌ کریم‌، حقیقت‌ تسبیح موجودات را درک نکنیم. ادعا، مکاشفه و شهود تسبیح موجودات نیست که اگر به آن دست نیافت، نتواند درباره آن‌ تحقیق‌ کند‌؛ بلکه می‌توان با تحلیل منابع عقلی و نقلی به بررسی امکان و بلکه تحقق شعور سراسری موجودات بپردازد. علّامه طباطبائی در توضیح جمله پایانیِ آیه مزبور «إِنَّهُ کانَ حَلیما غَفُورا‌»، وجهی‌ را‌ پسندیده که لازمه‌اش توانایی انسان بر شنیدن تسبیح همه موجودات و محال نبودن فهم تسبیح همگانی است.

ایکنا: غیر از آیات مربوط به گواهی همگانی موجودات و تسبیح آن­ها کدام دسته از دیگر آیات قرآن کریم نشان دهنده آگاهی همه موجودات است؟

خشوع زمین، کوه و سنگ از دیگر دلایل و شواهد قرآنی است که بر شعور همگانی موجودات اشاره دارد؛ بر اساس آیات قرآن کریم‌ زمین‌، کوه و سنگ از خشوعی دارای آثار بهره‌مندند. زمین در برابر دریافت نزولات آسمانی پس از آنکه خشک و بی‌گیاه بود، به جنبش درمی‌آید و سرسبز‌ می‌شود‌؛ کوه با دریافت کلام الهی‌ از‌ بیم خدا خاشع و متلاشی شده، سنگ از خشیت الهی فرو می‌ریزد. چنین خشوعی با علم و شعور آنها ملازمه دارد.

در آیه 30 فصلت آمده است: «وَمِنْ آیاتِهِ أَنکَ ترَی‌ الْأَرْضَ‌ خاشِعَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیهَا‌ الْماءَ‌ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذی أَحْیاها لَمُحْی الْموْتی إِنهُ علی کُلِّ شَی‌ءٍ قَدیر؛ از [دیگر] نشانه‌های او این است که تو زمین را فسرده می‌بینی و چون باران بر آن‌ فروریزیم‌ به جنبش درآید و بردَمَد آری، همان کسی که آن را زندگی بخشید، قطعا زنده‌کننده مردگان است. در حقیقت، او بر هر چیزی تواناست». این آیه علاوه بر خشوع، به حیات‌ زمین‌ نیز اشاره‌ کرده که منشأ علم است.

شاهد دیگر، آیه 21 سوره حشر است که در آن می فرماید: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خاشِعا متَصَدِّعا منْ خَشْیةِ اللَّهِ‌ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعلَّهُمْ یتَفَکَّرُون؛ اگر این‌ قرآن‌ را‌ بر کوهی فرو می‌فرستادیم، یقینا آن کوه را از بیم خدا فروتن [و ]از هم پاشیده می‌دیدی‌. و ‌‌این‌ مَثَل‌ها را برای مردم می‌زنیم، باشد که آنان بیندیشند».

علامه طباطبائی این آیه را به قرینه «وَ تلْکَ الْأَمثالُ...»، در مقام مثل زدن بر اساس تخیل می‌داند تا مردم عظمت کلام الهی را درک کنند؛ بنابر این تفسیر، اگر ممکن می‌بود قرآن بر کوهی نازل شود و خداوند این کار را انجام می‌داد، کوه نیز با همه عظمت و صلابتش متأثر، و از خشیت الهی متلاشی می‌شد. آیه دیگر، آیه 74 سوره بقره است: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِی کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشدُّ‌ قسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یتَفَجَّرُ منْهُ الْأَنهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِن منْها لَما یهْبِطُ مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون‌؛ سپس دل‌های شما بعد از این [واقعه] سخت گردید، همانند سنگ، یا سخت‌تر از آن؛ چراکه از برخی سنگ‌ها، جوی‌هایی بیرون می‌زند، و پاره‌ای از آنها می‌شکافد و آب از آن‌ خارج‌ می‌شود، و برخی از آنها از بیم خدا فرو می‌ریزد، و خدا از آنچه می‌کنید غافل نیست».

ایکنا: سنگ کوه‌ها بر اثر حوادث طبیعی فرو می‌ریزید. فروریختن آنها چگونه می‌تواند دلیلی بر شعورشان باشد؟ آیا آنها واقعا به این دلیل که از خداوند متعال خشیت دارند فرو‌ می‌ریزند؟ به نظر می‌رسد که اگر حتی خشیت نداشتند هم ممکن‌ بود چنین اتفاقی بیفتد؟

خودِ تأثیرپذیری و انفعال در برابر حوادث‌ طبیعی‌ که‌ با امر و اذن الهی صورت می‌پذیرد، نشانه درک و فهم موجود منفعل است. نیز اگر انسان شعور مادیات را از طریق لوازمی مانند خشیت نمی‌فهمد، دلیل بر این نیست‌ که‌ مادیات‌ شعور ندارند.

بهترین داوری در بدترین رویارویی با این مسئله، توقف‌ در‌ اظهارنظر درباره شعور داشتن و یا شعور نداشتن موجودات است؛ چراکه دست‌کم، علمِ همگانی نه فرضی متناقض‌ است‌، و نه‌ مستلزم تناقض. که نه‌تنها ممکن، بلکه محقق است‌. روشن‌ است‌ که وقتی در اصل پذیرش شعور سراسری ابهام‌هایی وجود داشته باشد، نباید توقع داشت‌ که‌ انسان‌ به‌راحتی از عهده فهم جزئیاتی مانند زمان خشیت موجودات و چگونگی آن برآید. علاوه بر‌ این‌، فروریختن سنگ کوه بر اثر خشیت الهی به این معنا نیست که هر‌ وقت‌ کوه‌ خشیت داشت، باید سنگ‌هایش نیز فرو بریزند؛ بلکه خشیت آنها ذاتی و همیشگی است و یکی‌ از‌ نشانه‌ها و مظاهر خشیت الهی هنگام سقوط سنگ از کوه ظاهر می‌شود.

قنوت و سجده موجودات و نیز گریه آسمان و زمین از دیگر مسائلی است که در قرآن کریم مطرح شده و بر شعور آنها دلالت دارد‌. به علاوه، در قرآن کریم به مسئله ابای زمین، آسمان‌ها، و کوه‌ها از پذیرش امانت الهی اشاره شده است. در آیه 72 سوره احزاب آمده است: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا؛ ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوه‌ها عرضه كرديم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود».

علّامه طباطبائی در تفسیر این آیه شریفه، پس از‌ ذکر‌ احتمالات‌ مختلف، امانت مذکور را ولایت الهی دانسته است که با بهره‌مندی از عقاید صحیح‌ و اعمال‌ شایسته‌ و پیمودن مسیر کمال تا رسیدن به اوج اخلاص، حاصل شده و تنها انسان شایستگی به دوش کشیدن آن را دارد.

ایکنا: با توجه به آیه فقط انسان ظلوم و جهول خوانده شده است و این امر نشان می‌دهد که فقط انسان است که می تواند علم داشته باشد و سایر موجودات ویژگی عالم بودن را ندارند؟

پاسخ این پرسش را با دقت در تشکیکی بودن حقیقت علم می‌توان‌ دریافت‌. درست‌ است که آنها علمی مانند انسان‌ها ندارند، اما بی‌بهره از علم هم‌ نیستند‌ و بر اساس ادله‌ عقلی، دارای درجه‌ای از علم و شعورند. بنابراین از آنجا که‌ آسمان‌ها‌، زمین و کوه‌ها استعداد علوم بشری را ندارند، متصف به جَهول نیز نشده‌اند.‌

در قرآن کریم به فرمان‌برداری زمین‌، آسمان، آتش و دیگر موجوداتی که بی‌شعور به نظر می‌رسند، تصریح شده است. این دسته از آیات به‌روشنی بر شعور موجودات دلالت دارند؛ چراکه اطاعت متوقف بر شنیدن فرمان، درک صحیح داشتن‌ و لزوم‌ اطاعت از آن است. برای مثال در آیه 11 سوره فصلت آمده است: «ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ؛ و آن گاه به خلقت آسمانها توجه کامل فرمود که آسمانها دودی بود، پس (به امر نافذ تکوینی) به آسمان و زمین فرمود که همه (به سوی خدا و اطاعت فرمان حق) به شوق و رغبت یا به جبر و کراهت بشتابید. آنها عرضه داشتند: ما با کمال شوق و میل می شتابیم».

بازگویی اخبار‌ توسط‌ زمین در‌ روز‌ قیامت‌ از طریق دریافت وحی الهی از دیگر نشانه های شعور همگانی موجودات عالم است. روشن‌ است‌ که در صورتی بازگویی خبرها در روز قیامت و برای اتمام حجت درست‌ است‌ که زمین خبرها را دریافت، و با‌ علم به آنها در‌ عرصه‌ قیامت انجام وظیفه کند. در آیات 4 و 5 سوره زلزال آمده است: «یوْمَئِذٍ‌ تُحَدِّثُ‌ أَخْبارَها بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَی لَهَا» ؛ آن روز است که [زمین ]خبرهای خود‌ را‌ باز گوید [همان‌گونه] که پروردگارت‌ بدان‌ وحی‌ کرده است.

ایکنا: اگر همه موجودات علم و شعور دارند‌، باید‌ آثار شعور در جمادات و گیاهان نیز ظاهر‌ شود‌ و کارهایی‌ که از روی علم و شعور انجام می‌شود‌ از‌ آنها نیز سر بزند، اما می‌بینیم که چنین نیست؟

دلیلی نداریم که علم یک‌ سنخ‌ داشته باشد‌ تا‌ آثارش‌ شبیه یکدیگر باشند؛ پس اگر علم‌ دارای مراتب مختلفی باشد، هر مرتبه به اقتضای خودش دارای آثاری ویژه خواهد‌ بود‌؛ بعلاوه اینکه آثار محسوسی که از گیاهان‌ و دیگر انواع طبیعی در‌ عالم‌ سر می‌زند، در اتقان و نظم،‌ کمتر‌ از افعال و آثار انسان و حیوان نیست.

البته این موضوع بر اساس آیات دیگر و نیز روایات معصومین علیهم السلام قابل بررسی و تحقیق بیشتر است، همچنان­که لازم است بر اساس ادله عقلی نیز بررسی شود وطبیعی است که در این فرصت اندک مجال پرداختن به همه این موضوعات نیست و بحث تفصیلی را به مجالی دیگر وامی­‌گذاریم و به همین اشاره گذرا به اندیشه­های ارزشمند مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در تفسیر المیزان پیرامون آگاهی همگانی موجودات اکتفا می­‌کنیم. از خداوند متعال می­خواهیم به ما توفیق دهد همواره در مسیر رضایتش گام برداریم.

منبع: ایکنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۷۰۰۹۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

برای ساختن انسان باید محیط متناسب و سالم به وجود آورد

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: انسان در طول تاریخ، تمامِ همتش پاسخ به نیازهایش بوده، چرا که انسان ذاتاً موجودی نیازمند آفریده شده است. خطر مهلکی که در کمین انسان است، از یک سو تشخیص نادرست نیازهایش است و از سوی‌دیگر تجویز پاسخ‌های نادرست به این نیازها. ارمغان انبیای الهی برای عبور دادن انسان‌ها از این گردنه پرخطر، چیزی نیست مگر تعالیمی از جنس وحی الهی؛ قرآن کریم آن تحفه گران‌بهایِ بی‌نظیرِ شفابخشِ هدایت‌کننده‌ای است که به‌واسطه حضرت محمد (ص) از طرف خدای متعال برای انسان فرستاده‌شده است. انسان به سرمنزل آرامش، اطمینان و رضایت‌مندی در این دنیا نمی‌رسد مگر به‌واسطه استمداد و بهره‌مندی عملی از این کتابِ باعظمت.

قرآن کریم، حقایقی را به انسان تعلیم می‌دهد که انسانِ قرن بیست‌ویکم، با وجود تمام پیشرفت‌های مادی بشری که به دست آورده است هیچ‌گاه توان و امکان دانستن آن‌ها را نداشته و ندارد، حقایقی که اگر برای انسان آشکار شود و به آن‌ها عمل کند، سبب قدرتمندی و رستگاری‌اش می‌شود. لذا فقط کسانی می‌توانند از گمراهی آشکار خارج شوند و به‌سوی تباهی نروند، که مورد تعلیم کتاب خدا قرار گرفته باشند. قرآن، کتاب حکیم، کتاب کریم و کتاب هدایتی است که هرکسی با آن نشست‌وبرخاست نماید، بینایی او افزوده می‌شود و قلب او به نور هدایت روشن و توانش برای پیمودن راه حق مضاعف می‌شود.

بهره‌مندی از قرآن، فقط با انس و ارتباط مداوم با این چشمه نورانی است که محقق می‌شود. حفظ قرآن شاید جز بهترین راهکارهای ایجاد انس و ارتباط مداوم با قرآن کریم باشد. حفظ قرآن اگر همراه با فهم و استفاده مکرر آیات در زندگی باشد، می‌تواند بهانه انس بیشتر ما با قرآن کریم شود. باید تلاش شود تا حفظ قرآن کریم مقدمه جاری شدنِ قرآن در صحنه‌های گوناگون زندگی یکایک انسان‌ها شود. متن زیر حاصل تلاش دارالقرآن کریم برای تبیین و همچنین حفظ موضوعی آیات قرآن کریم است که در روزهای ماه مبارک رمضان تقدیم نگاه شما می‌شود.

آنچه در ادامه می‌خوانید بخش هفدهم مجموعه «زندگی با آیه ها» برگرفته از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن حضرت آیت الله خامنه ای است:

الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُور

ترجمۀ تدبری آیۀ ۴۱ حج

اجازۀ جنگ و قیام داده شد به «ٱلَّذِینَ إِن مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ» همان کسانی که اگر در زمین قدرت و حکومت به آنان بدهیم، «أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ» در ابعاد همان قدرت و حکومتشان، نماز برپا می‌دارند و زکات می‌دهند. به‌عبارت دیگر کارخانۀ انسان‌سازی راه می‌اندازند «وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۗ» و در ابعاد حکومتشان به معروف و واجب امر کرده و از منکر و حرام، نهی می‌کنند تا آن‌ها را ریشه‌کن کنند. این مستضعفان و مظلومان همان کسانی هستند که اگر صاحب حکومت شوند، همه تلاششان تحقق احکام الهی در جامعه است. «وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ» و سرانجام اتفاقات و امور قضایای سیاسی و نبرد قدرت فقط برای خداست و به دست اوست. او تعیین می‌کند قدرت و حاکمیت سرانجام به این بندگان برسد و به آنان نیز مأموریت داده که از سوی خدا، «حاکمیت دین» را محقق نمایند.

باران و چتر

یک کور اگر بینا شد، اول چیزی که کنار می‌گذارد عصای خود است، همان عصایی که عمری تکیه‌گاه او بود و با تکیه بر آن، به چاه و چاله نیفتاد و راه را پیدا کرد؛ درست مثل خود ما که وقتی باران بند می‌آید چتر را فراموش می‌کنیم.

بسیاری هم وقتی که به مُکنت و مَکانتی می‌رسند و منزلت و موقعیت و مقامی پیدا می‌کنند، اول چیزی که فراموش می‌کنند خداست! همان خدایی که تکیه‌گاه آنان و حافظ و نگهبان ایشان بود و همواره مورد عنایت او بودند و به هرکجا هم که رسیدند، به مدد و یُمن او بود.

از رهگذر خاکِ سر کوی شما بود

هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد

اما شیوۀ پاکان و مردان حق این نبوده و این نیست «إِن مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ» اگر قوتی و قدرتی بیابند نه‌تنها رابطۀ‌شان را با خداوند قطع نمی‌کنند، بلکه بازار ارتباط با خداوند را گرم و گیرا کرده و رونق می‌بخشند «أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ» و زیردستان و تهی‌دستان را از یاد نمی‌برند، گلریزان می‌کنند «وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ» و مردمانی بی‌تفاوت نیستند، به خوبی‌ها امر و از بدی‌ها باز می‌دارند «وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۗ».

الگوی تربیتی انبیا

انبیا برای پیراستن و آراستن مردم از چه راهی استفاده کردند؟ چه‌کار کردند؟ آیا آمدند پیش مردم، دانه‌دانه گوش افراد را گرفتند، دست افراد را گرفتند، تنها بردند در خلوتِ خانه و صندوق‌خانه و مدرسه و مکتب، بنا کردند آن‌ها را تعلیم و تربیت دادن؟ آیا انبیا مثل زاهدان و عارفان عالَم نشستند در خانقاهِ خودشان تا مردم بیایند، حال معنوی آن‌ها را ببینند و با آن‌ها هم‌عقیده و همراه و همگام بشوند؟ آیا انبیا مثل فلاسفۀ عالم مدرسه باز کردند، تابلو زدند، دعوت هم کردند هر که می‌خواهد از ما حرف یاد بگیرد، بیاید اینجا پیش ما حرف یاد بگیرد؟ این جوری بودند؟ یا نه، انبیا معتقد به تربیت فردی نیستند، انبیا معتقد به دانه‌دانه انسان‌سازی نیستند. انبیا معتقد به کارهای اتوکشیده و نظیف نیستند که خیال کنی مثل سقراط و افلاطون، می‌نشست ابراهیم خلیل‌الرحمان یا موسی یا عیسی یا پیغمبرِ ما در مدرسه، مردم می‌رفتند از او استفاده می‌کردند. این جوری نیستند. و البته اولیا مثل انبیا. [۱]

نه امام‌جعفرصادق، نه جدش پیغمبر اسلام و نه همه انبیای عالم، روششان این روش‌ها نبوده. مدرسه‌بازی و موعظه‌کاری و تربیت فردی، کار انبیا نیست. انبیا فقط یک پاسخ دارند به این سوال که چگونه می‌توان انسان‌ها را ساخت؟ چگونه می‌توان انسانِ الهی تربیت کرد؟ یک جواب دارند، آن جواب این است: انبیا می‌گویند برای ساختن انسان باید محیط متناسب، محیط سالم، محیطی که بتواند او را در خود بپروراند، تربیت کرد و بس. انبیا می‌گویند دانه‌دانه نمی‌شود قالب گرفت، کارخانه باید درست کرد. انبیا می‌گویند اگر بخواهیم ما یکی‌یکی آدم‌ها را درست کنیم، شب می‌شود و عمر می‌گذرد. جامعه لازم است، نظامی لازم است، باید در منگنۀ یک نظام، انسان‌ها به‌شکل دلخواه ساخته بشود و بس. فقط همین است و بس. [۲]

مطلب خیلی مهم است. همه اشکال‌ها همین‌جا درمی‌آید. یک عده‌ای نمی‌توانند این را بفهمند که انبیا می‌خواستند محیط متناسب و مساعد درست کنند. خیال می‌کنند انبیا می‌خواستند دانه‌دانه آدم درست کنند، درحالی‌که دانه‌دانه آدم درست‌کردن از شأن انبیا به دور است. [۳]

[۱] طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه ۱۷، ص ۴۸۵.

[۲] همان، جلسه ۱۷، ص ۴۸۶.

[۳] همان، جلسه ۱۷، ص ۴۸۹.

کد خبر 6048220

دیگر خبرها

  • عمومی شدن طرح «زندگی با آیه‌ها» منجر به اصلاح سبک زندگی می‌شود
  • عمومی شدن طرح «زندگی با آیه‌ها» منجر به اصلاح سبک زندگی می شود
  • دین، بدون اعتقاد و ایمان به نبوت، معنایی ندارد
  • امت اسلامی پایه شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی است
  • پیامبر (ص) الگوی انسان قرآنی است + فیلم
  • هنر‌های قرآنی در نمایشگاه بین المللی قرآن کریم
  • قرآن، تمام تبعیض‌های نژادی، حزبی و قومی را مردود می‌شمارد
  • برای ساختن انسان باید محیط متناسب و سالم به وجود آورد
  • تعبیر خواب در ۳۰ روز ماه مطابق با آیات قرآن کریم
  • کودکان در بستر رشد بیش از هر چیز به قرآن نیاز دارند