مادری که 30 سال فرزندش را بر دوش میکشد
تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۸۴۱۱۳۹
قصه مادر مهربان و غمخوار حامد را شاید کمتر کسی شنیده باشد؛ مادری که بخاطر شوق و محبت مادرنهاش 30 سال است فرزندش را بر دوش میکشد و میگوید حتی حاضر نیست او را به مراکز توابخشی بفرستد.
به گزارش"ایلنا" از یاسوج، حامد قیصرپور جوان دنانشینی است در کنار کوههای زاگرس که امروز از زیباییهای زندگی چیزی را نمیبیند و مهر مادری تنها یار و یارور این جوان بوده که از بدو تولد با او همراه و همیار بوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حامد در هفت سالگی بر اثر بیماری نادری دچار اختلالات عصبی شده و بعد از چندین ماه در کما بودن در استانهای همجوار و زندگی پرمشقت دچار فلج ذهنی و اندامی میشود و امروز قریب 23 سال است که در کنج خانه مادرش سکنی گرفته است.
از بیبی گل مادر حامد، وضعیت فرزندش حامد را جویا شدم و از بیماری ناگهانی او پرسیدم. از رنج هایش، از بیماریهایش و از آرزوهای ندیده حامد؛ بیبی گل مادر مهربان حامد که سالهاست همانند کوه ایستاده و مادارانه فرزندش را همانند خردسالی اش بر دوش میکشد ، همچنان بر چهره خود لبخندی مهربانه دارد ولی در دل خود غمی به درازای سی سال فلج شدن حامد.
بیبی گل قیصرپور مادر حامد درباره بیماری لاعلاج فرزندش میگوید: حامد تا شش سالگی زندگی شیرینی داشت و در رویاهای خردسالی آیندهای زیبا را برای خودش تصور میکرد و برای رفتن به مدرسه همیشه شوق و اشتیاق زیادی را از خود نشان میداد.
وی از بیماری ناگهانی حامد سخن به میان آورد و افزود: در یکی از روزهای پاییز 23 سال پیش وقتی حامد تازه به مکتب خانه می رفت روزی با چهره پریشان پیش من آمد و گفت دست هایش دیگر توان نگه داشتن قلم را ندارد، با اینکه توان ذهنی بالایی داشت و شوق به درس خواندن در ذهن او بیشتر از همه موج می زد.
مادر دلسوز حامد ادامه داد: بعد از چند روز از این موضوع حامد دوباره پیش من آمد و گفت مادر دیگر دست راستش "که امروز فلج شده است " را نمیتواند باز کند و ما هرکاری برای باز کردن دستهایش میکردیم فایدهای نداشت.
بیبی گل از شروع بیماری حامد سخن به میان آورد و افزود: بعد از این موضوع حامد را سریعاً به بیمارستان بردیم و از بیماریاش گفتیم،هر چند که اثرات بیماری و تب و لرز شدید او باعث شده بود که حامد از حالت عادی خودش بیرون بیایید و دیگر نای صحبت کردن را هم نداشته باشد.
وی به فلج شدن حامد بعد از به کما رفتن در 6 ماه سخن به میان آورد و گفت: بعد از تستهای پزشکی و ترزیق اشتباه چند آمپول به قول برخی از پزشکان وضعیت جسمانی و عصبی حامد دگرگون شد و باعث شده که 23 سال حامد دیگر به آرزوهای زندگی اش امیدوار نباشد و همانند تکه گوشتی بیجان بر روی یک تشک و خیره به سقف چوبی خانه مان روزگار بگذراند.
بی بی گل به نگهداری و وضعیت طاقت فرسای نگهداری از حامد طی این چند سال اشاره کرد و تصریح کرد: 23 سال است که همانند دوران کودکی حامد را بر دوش میگیرم و فاصله ها را برای رسیدن به دکتر و درمان و حتی حمام بردن او طی میکنم .
وی ادامه داد: شاید این خواست خدا باشد تا بنده خود را امتحان کند، اما از اینکه امروز حداقل حامد زنده است و من همانند یک مادر از او مراقبت می کنم باز هم خدای خود را شکرگزارم.
بیبی گل از کارهای طاقت فرسای خود و همسرش در زمین های کشاورزی روستا برای درآوردن پول درمان حامد سخن به میان میآورد و میگوید: روزها و شبها را به امید درآوردن نانی برای حامد در زمینهای کشاورزی دیگران طی میکنیم تا حداقل بتوانیم پول درمان، داروها و حتی بستری شدن حامد را تأمین کنیم.
وی از وضعیت بغرنج خانه قدیمی شان که حامد در آن زندگی می کند سخن میگوید و می افزاید: سالهاست که در این خانه گاه گلی که در زمستان آب از چکه میکند و در تابستان گرمای آن حامد را اذیت میکند، زندگی میکنیم هر چند برخی از نهادهای حمایتی در حال احداث خانه برای ما هستند که هنوز به سرانجام نرسیده است.
بیبی گل به مهر مادرانه خود و نگهداری حامد در این 23 سال اشاره کرد و ابراز داشت: الان حامد دیگر برای خودش مردی شده و 30 سال از زندگی اش را سپری کرده است.
وی با ابراز گلایه از برخی از مسئولان گفت: امروز نه هنوز خَیری به داد ما رسیده و نه مسئولی و 30 سال است که حامد برای همه گمنام است.
وی از آرزوهایهای دیرینه حامد در دوران خردسالی سخن به میان آورد و افزود: وقتی حامد در مکتب خانه بود و به شوق درس خواندن به مدرسه می رفت همیشه می گفت دوست دارد روزی برای خانواده نان آور باشد و بتواند کمک کار پدرش ، اما امروز چرخش زروزگار باعث شده که او امروز در خانه باشد و بجز دیوار و سقف خانه دیگر چیزی را نبیند و پدر پیر و مادر غمخوارش به دنبال درآوردن نانی برای او باشند.
شماره تماس برای کمک به حامد قیصر پور - 09014465191
منبع: جماران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۸۴۱۱۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سلین دیون در مورد بیماری عصبی نادر خود میگوید / از لحاظ اخلاقی زندگی کردن روز به روز سختتر میشود!
فرارو- "سلین دیون" خواننده در دسامبر ۲۰۲۲ در میان اشکها و در برابر تمام دنیا توضیح داد که از یک بیماری نادر رنج میبرد، تور کنسرت خود را لغو کرده و دیگر بر روی صحنه اجرا نخواهد کرد بدون آن که بداند این لغو کنسرت موقت یا دائمی خواهد بود. در طول یک سال و نیم اخیر خانواده او اخباری را در مورد وضعیت این خواننده کانادایی منتشر کرده اند. با این وجود، حال و هوای او در این دوره همواره سرد بود و به سختی حتی یک کلمه درباره وضعیت اش صحبت کرد.
به گزارش فرارو به نقل از ال پائیس، دیون هم چنین به جز مهمانیهایی که در آن فرزندان اش را همراهی میکرد و به جز فوریه گذشته در مراسم اهدای جوایز گرمی هیچ گونه حضور عمومی دیگری نداشته است. با این وجود، این هنرمند اکنون تصمیم گرفته مصاحبهای طولانی با نشریه "وُگ" داشته باشد و عکسهای قوی را مقابل دوربین عکاس آن نشریه گرفته که در شماره ماه مه آن نشریه منتشر شده و دوباره در کانون توجه قرار گرفته است.
این عکسها در لاس وگاس جایی که این هنرمند سالها زندگی میکند گرفته شده، اما مصاحبه با پاریس از طریق تماس ویدئویی انجام شده است.
دیون دیگر کنسرت برگزار نمیکند آخرین کنسرت او پنج سال پیش بود و به دلیل بیماریای که به آن سندروم فرد سفت گفته میشود به سختی سفر میکند. او در مصاحبه با نشریه "وُگ" میگوید که یکی از آرزوهایش "دیدن دوباره برج ایفل" است. این خواننده در پاسخ به این سوال که چه احساسی دارد پاسخ میدهد:"حالم خوب است، اما کار زیادی دارم". دیون میداند که نمیتواند با این بیماری مبارزه کند، زیرا به گفته خودش "این بیماری همیشه و برای همیشه در درون من است. من واقعا امیدوارم معجزهای پیدا شود راهی برای درمان آن از طریق تحقیقات علمی، اما باید یاد بگیرم که با آن زندگی کنم. پس این من هستم، با سندرم فرد سفت. پنج روز در هفته درمان ورزشی، فیزیکی و صوتی را دنبال میکنم از انگشتان پا گرفته تا زانو، ساق پا، انگشتان دست، آواز خواندن و صدایم".
دیون هم چنین اعتراف میکند که وقتی از تشخیص بیماری اش مطلع شد به ناچار از خود پرسشهای زیادی را پرسید، اما اکنون که زمان گذشته دیدگاه متفاوتی دارد. او میگوید:"من با پرسیدن این پرسش از خود آغاز کردم: چرا من؟ چه شد؟ چه کار کردم؟ آیا من مسئول آن هستم؟ زندگی به شما جواب نمیدهد. شما به سادگی باید آن را زندگی کنید! من به دلایل نامعلوم این بیماری را دارم. من دو انتخاب دارم یا مثل یک ورزشکار تمرین میکنم و فوق العاده سخت کار میکنم یا قطع میکنم و تمام میشود در خانه میمانم، آهنگ هایم را گوش میدهم، جلوی آینه میایستم و فقط برای خودم میخوانم. انتخاب کرده ام که با تمام جسم و روحم از سر تا پا با یک تیم پزشکی کار کنم. من میخواهم بهترین نسخه خودم باشم".
دیون میداند که علیرغم همه چیز او یک فرد ممتاز است. او میگوید:"افرادی که از این بیماری رنج میبرند ممکن است شانس یا امکان دسترسی به پزشکان و درمانهای خوب را نداشته باشند. من، اما آن امکانات را در اختیار دارم این هدیهای برای من است. به علاوه، من این قدرت را در درون خود دارم. میدانم که هیچ چیز مانع من نمیشود".
این هنرمند هم چنین میگوید قدردان محبت خانواده، سه فرزندش و هم چنین طرفداران بسیار وفادار خود و اعضای تیم اش میباشد. با این وجود، او میگوید که هنوز نمیداند ایا میتواند به روی صحنه بازگردد یا خیر کاری که برای اولین بار زمانی که یک کودک پنج ساله بود انجام داد. او در خانواده یکی از ۱۴ خواهر و برادری بود که تقریبا میتوانستند هر سازی را بنوازند و به خوانندگی ادامه داد. او در مورد بازگشت احتمالی به روی صحنه به خبرنگار "وُگ" میگوید:" نمیدانم... بدن ام به من خواهد گفت. از طرف دیگر، من نمیخواهم صرفا منتظر باقی بمانم. از نظر اخلاقی زندگی کردن روز به روز سختتر میشود. سخت است من خیلی سخت کار میکنم و فردا سختتر خواهد بود. فردا روز دیگری است، اما یک چیز وجود دارد که هرگز تمام نمیشود: اراده برای ادامه دادن. این اشتیاق است. این رویا است. این عزم است".
این خواننده بیش از دو دهه است که به همراه سه فرزندش در لاس وگاس زندگی میکند. "رنه آنجلیل" مدیر برنامهها و سپس همسر "سلین دیون" در ژانویه ۲۰۱۶ در سن ۷۳ سالگی پس از سه سال رنج از سرطان درگذشت. علاوه بر بازگشت تحسین برانگیز او در مراسم جوایز گرمی در فوریه گذشته جایی که او جایزهای را اهدا کرد و با انجام این مصاحبه با نشریه "وُگ" دیون قصد دارد تابستان آینده مستندی را درباره حرفه و بیماری خود با عنوان "من سلین دیون هستم" منتشر کند.