شهیدبابا ساعی فرماندهی که بعد از شهادت شناخته شد
تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۸۵۰۰۵۲
شهید "بابا ساعی" در زمره شهدایی است که حتی خانوادهاش هم در زمان حیات از مسئولیتهای وی چندان خبر نداشتند و بعد از شهادت برای خانواده و دیگر شهروندان بیشتر شناخته شد که در گزارش مستند پیش رو به معرفی این فرمانده دلاور در لشگر عاشورا میپردازیم.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از ارومیه، وقتی بخواهی از بین 12 هزار شهید آذربایجان غربی یکی را در ابتدا معرفی کنی کار سختی داری، چرا که قریب به اتفاق این 12 هزار شهید چنان مظلوماند که باید هر تک نکشان را به بهترین شکل معرفی کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما وقتی به دلت نام شهیدی میافتد که میخواهی بروی و معرفیاش کنی دیگر سختی کار انتخاب را از بین 12 هزار نفر نخواهی داشت چون خدا خواسته کسی را معرفی کنی که روزگاری معلم قرآن خودش، آخرین معجزه الهی بود.
از پشت میز کار بلند شده و راهی منطقهای از شهر میشوم که در تعاریف این روزهای اجتماعی از آن به پایین شهر تعبیر میشود.
میخواهم بدانم چند نفر هنوز شهدایی که نامشان بر خیابانی که در آن ساکناند یا در آن به کسبوکاری مشغولاند را میشناسند و با خانواده همان شهید آشنا هستند.
خیابان شهید"بابا ساعی"همچنان عطر و بوی شهادت دارد
در این روزگار که بسیاری از اسامی اماکن، معابر، کوچهها و خیابانها بنام شهدا نامگذاری شدهاند خیابانی نیز به نام شهید"بابا ساعی"نام نهاده شده و این خیابان همان جایی است که این شهید قبل از شهادت در همانجا ساکن بود و اکنون هم منزل پدری و برخی بستگان نزدیکش در همینجاست.
همینکه به خیابان"بابا ساعی"میرسم با صحنهای ناخوشایند روبرو میشوم که توجه هر رهگذری را جلب میکند.
مقابل تابلوی این خیابان و درست در میانه آن تیرک چراغ راهنمایی و رانندگی جاگذاری شده است در حالی که با جابجایی نیم متری هر کدام از اینها میشد محترمانه و هوشمندانه به حل این مشکل پرداخت.
به هر حال سراغ رهگذران و اصناف یا ساکنان این خیابان میروم تا دریابم چقدر نام و یاد شهید بابا ساعی در این خیابان زنده است.
جلوی نوجوان دوچرخه سواری را میگیرم و از او میپرسم چقدر شهید بابا ساعی که نامش بر این خیابان نهاده شده را میشناسی؟
فقط میداند که او شهید شده است و البته میداند که خانه شهید کدام کوچه است، همین.
بستگان شهید این محله را رها نکردهاند
کمی آنسوتر چند پیرمرد روی جدولهای کنار خیابان زیر نور آفتاب کم رمق پاییزی نشسته و گرم صحبت هستند.
از آنها میپرسم چقدر با شهید بابا ساعی آشنا هستند؟ یکی میگوید با شهید بابا ساعی هم دهاتی هستم، در روستای اطراف نوشین شهر ارومیه. میگوید پدر شهید به رحمت خدا رفته و مادر سالخوردهاش هم در همین کوچه روبرو زندگی میکند، آدرس منزل پدری شهید را میدهند و تمام.
سراغ چند نفر از اصناف شاغل در این خیابان میروم و از آنها جویای میزان آشناییشان با شهید بابا ساعی میشوم.
میزان آشنایی اهالی محل با شهید بابا ساعی
از دو سه مرد که لباس کار به تن کرده و در میانههای این خیابان مغازه صافکاری دارند میپرسم چقدر شهید بابا ساعی را میشناسید؟ اولی میگوید: نه اصلاً نمیشناسم.
از او میپرسم دلیل نامگذاری این خیابان به نام شهید باباساعی را میدانید؟ میگوید: نه، بالاخره چون شهیده شده است دیگر.
دومی هم میگوید: شهید باباساعی را نمیشناسم، در این محله هیچ کس او را نمیشناسد، مگر اینکه پیرمردها و افراد مسن او را بشناسند.
از دو بانوی چادری که از اهالی همین خیابان هستند سراغ شهید بابا ساعی را میگیرم، میگویند: نمی شناسیم!
از آنسوی خیابان دو نوجوان دبیرستانی در حال گذر هستند از آنها میپرسم که آیا شهید بابا ساعی را میشناسند؟ نگاهی به تابلوی خیابان انداخته و تنها پاسخی که میدهند سکوت است.
از راننده یک از خودروهای ون که در همین مسیر، مسافر کشی میکند میزان آشنائیش با شهید باباساعی را پرس و جو میکنم. میگوید: او را میشناختم، خانهشان همین بغل است.
یک جوان موتور سوار هم که در حال گذر از کنار تابلوی خیابان است نیز شناختی از شهید بابا ساعی ندارد همانطور که یکی دیگر از بانوان ساکن همین خیابان آن شهید را نشناخت و دو مرد میانسال نیز همچنین.
و چند نفر دیگر از اهالی این خیابان نیز این معلم قرآن را نشناختند.
یاران شهید باباساعی
کمی آنسوتر یک پیرمرد میخواهد از خیابان بگذرد، از او میپرسم که آیا شهید بابا ساعی را میشناسی؟
خوشبختانه این پیرمرد از پاسداران سابق و از همرزمان و هممحله ایهای شهید بابا ساعی است، به نیکی از شهید یاد میکند و به آرامی خاطراتی قدیمی که بیش از 30 سال از آن میگذرد را از صندوقچه دلش بیرون میریزد.
دقایقی بعد دیگر فقط خاطره نیست که از دل بیرون میریزد بلکه قطرات اشک نیز همراه خاطره شده که به یاد شهدای دهه شصت یک به یک بر گونههایش ریخته میشود.
این پاسدار قدیمی شرح مفصلی از تأثیرگذاری شهید بابا ساعی بر دیگر پاسداران و اهالی محله برایمان بازگو میکند و از تقوا و اخلاص شهید سخن میگوید.
شهیدی که حتی فقر مالی مانع از آن نشد که زمین اهدایی بنیاد مسکن را به یک نیازمند دیگر اهدا نکند.
با راهنمایی اهالی محل خانه خواهر شهید بابا ساعی را پیدا میکنم، با حضور ما انگار خود شهید هم حی و حاضر شده و کل کوچه و خانه خواهرش عطر شهید به خود میگیرد.
معرفی شهید باب ساعی از زبان خواهر
دم در خانه دقایقی با خواهر شهید مشغول مرور رشادتهای شهید باباساعی میشوم، بچههایی که مشغول بازی در کوچه هستند خوب میدانند که ما برای چه دم در این خانه حاضر شدهایم کمی بعد همسایگان هم خبردار میشوند که خبرنگاری آمده تا بیشتر شهید بابا ساعی را معرفی کند.
خواهر شهید میگوید: برادرم یک مسجدی و هیئتی تمام عیار بود، قبل از انقلاب هم با مرحوم باوندپور به توزیع اعلامیههای حضرت امام میپرداخت و حتی ساواک این دو را دستگیر و بازداشت کرده بود در حالیکه حتی ما هم نمیدانستیم وی به این فعالیتها هم میپرداخت.
وی افزود: در 27 سالگی شهید شد و تا آن سال علاوه بر حضور در جبههها در بسیاری از مساجد شهر ارومیه نیز کلاس قرآن برپا میکرد.
خواهر شهید بابا ساعی گفت: حتی تا روز شهادتش نمیدانستیم در جبهه و سپاه چه مسئولیتی دارد در حالی که یکی از یاران شهید مهدی باکری و فرماندهان منصوبی او در لشگر عاشورا بود.
وی افزود: شهید بابا ساعی در اسفندماه سال 61 در منطقه شرهانی خرمشهر به شهادت رسید.
به گفته وی شهید بابا ساعی، هم مداحی میکرد و هم در وصف خاندان پیامبر (ص) اشعاری نیز سروده بود.
به اصرار زیاد آنان به منزل خواهر این شهید وارد میشوم، تمثال شهید بابا ساعی بر دیوار خانه زده شده که در آن نگاه نافذ این فرمانده شهید 27 ساله آدمی را به یاد روزهایی میاندازد که حضور و پیروزی در جنگ همه آرزوی مردم این سرزمین بود.
کمی بعد خواهر زاده شهید نیز از راه میرسد و کتابچهای از شهید بابا ساعی را پیش رویم قرار میدهد که حاوی بخشی از زندگینامه خاطرات، دست نوشته، اشعار و مداحیهای این شهید است.
اشعاری که طراوت و تازگی آن بعد از قریب به چهل سال هنوز دل را جلا میدهد، شعرهایی که در انتظار ولی عصر (عج) سروده شده هنوز از سینه شرحه شرحه دلهای منتظر امام زمان (عج) خبر میدهد.
نگاهی به زندگی سردار شهید بابا ساعی
سردار شهید بابا ساعی فرمانده محور عملیاتی لشکر مکانیزه 31 عاشورا در سال 1333 در روستای محمودآباد ارومیه متولد شد و در کوچه و پس کوچههای فقیرنشین ارومیه در حمایت پدر و دامان مادری متدین و زحمتکش پرآوازه قد کشید ولی از فرط فقر همانند اکثر جوانان مناطق محروم قربانی ستم مضاعف رژیم شاهنشاهی شد و از درس و تحصیل باز ماند و علیرغم تمام سختیها از آنجا که ذهن سیال او سرشار از استعدادهای خدادادی بود با علاقه و اشتیاق به کسب علوم فقهی و قرآنی پرداخت و یکی از مدرسان توانای قرآن شد و با ترتیب دادن کلاسهای متعدد قرآن، جوانانی را تربیت کرد که بعدها در مبارزات انقلاب اسلامی ماندگارترین حماسههای تاریخ را آفریدند.
شهید ساعی در عرصه ورزشهای کوهنوردی و کشتی ورزشکاری بود با روحیه و خصلتهای پهلوانی و به اهل بیت (ع) ارادت فراوانی داشت و شاعر اهل بیت (ع) بود و غزلهای عرفانی میسرود تا جایی که فهم و درک وی از معارف اسلامی و فلسفه و عرفان بدون داشتن سواد کلاسیک نام وی را سزاوار زمزمه کردن کرد.
بابا در عین حال که تنگدست بود اما به مادیات دنیوی اعتنایی نداشت و با سخاوتی که داشت میتوان گفت بابای فقرا بود.
معروف است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی سازمان زمین شهری، قطعه زمینی جهت احداث ساختمان به ایشان پیشنهاد شد که وی موضوع را قاطعانه رد کرده و آن را به نیازمند دیگری بخشید.
تقسیم حقوق میان نیازمندان
از همسرش نقل است زمانی که بابا در مناطق جنگی حضور داشت مقداری از حقوقش را که پس انداز شده بود در مراجعت به ارومیه بین نیازمندان تقسیم میکرد.
بنا به گفتههای مسئول امور مالی وقت سپاه ارومیه، بابا در عین نداری، یخچال ارسالی از سوی تعاون را که به صورت اقساطی به وی اختصاص یافته بود پس فرستاده و از قبول آن خودداری کرده و اظهار میدارد زمانی که همه اقشار مردم توانایی خرید یخچال را داشته باشند من نیز برای خرید آن اقدام میکنم.
با شروع نهضت پیر و مراد عاشقان حق، دل در گرو آرمانهای آن بزرگمرد الهی بست و با عشق به وی در راستای مبارزه با رژیم طاغوت جلسات مذهبی و قرآن را در دل کوههای اطراف ارومیه در قالب هیئتهای کوهنوردی برگزار کرد و چندین بار دستگیر و مورد بازجویی ساواک قرار گرفت.
در جریان انقلاب دکهای را که محل درآمد و امرار معاشش بود به محل تجمع جوانان انقلابی و مسلمان تبدیل کرد و در مقابل گروههای منحرف و التقاطی یکی از استوانههای انقلاب به شمار میرفت.
حضور در همه صحنههای انقلابی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی وقتی آتش فتنه ضد انقلاب و بدخواهان ملت مسلمان ایران دامن غرب کشور را فراگرفت با درک این موضوع که موجودیت انقلاب از سوی گروههای مسلح تهدید میشود به سپاه پاسداران پیوست و با توجه به تواناییهایش در راستای جنگهای چریکی و نظامی در همان قدم اول به عنوان فرمانده گروهان سرو منصوب شد و با کاردانی که داشت با حداقل نیرو توانست خوانین وابسته به رژیم سابق و گروهکهای مسلح وابسته به اجنبی را سرکوب و آنان را در رسیدن به اهداف پلیدشان ناکام کند و سپس به عنوان فرمانده عملیات سپاه مهاباد عازم آن منطقه شد که رشادتهای وصف ناپذیر وی و همرزمانش موجب ثبات امنیت و آرامش در این منطقه ناآرام شد.
سردار شهید بابا ساعی به آرمانی که به خاطرش لباس رزم پوشیده بود اعتقاد راسخ داشت و لذا جهت پیشبرد اهدافش که همانا معامله با خدا بود به جبهههای جنگ جنوب شتافت و در لشکر 31 عاشورا و در رکاب سردار بزرگ اسلام شهید مهدی باکری در عملیاتهای فتح المبین و مسلم ابن عقیل شرکت کرد.
نحوه شهادت شهید بابا ساعی
ده روز بعد هنگامی که به اتفاق چند تن از همرزمان برای شناسایی عازم منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی بودند خمپارهای کنار خودرو حامل آنان اصابت میکند و از بین چند نفری که با ایشان بودند حتی کسی زخمی نمیشود ولی ترکش به پشت گردن بابا اصابت میکند که بعد از مجروحیت به اهواز منتقل شده و در بیمارستان این شهر در ساعت چهار و سی و پنج دقیقه مورخه 24/12 /1361 روز سه شنبه به شهادت میرسد.
شهید باکری فرمانده لشکر عاشورا زمانی که از شهادت او اطلاع پیدا میکند در اندوه فراوان تاکید میکند که پیکر این شهید بزرگوار با احترام و عظمت تشییع و خاکسپاری شود.
سردار شهید باباساعی در عملیاتهای فتح المبین و مسلم ابن عقیل حضور فعال داشت.
او در لشکر 31 عاشورا و در رکاب سردار بزرگ اسلام شهید مهدی باکری با دشمن مبارزه میکرد.
انتهای پیام/
R41361/P1336/S6,48/CT14
منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۸۵۰۰۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شهدای عرصه هویت ملی استان سیستان و بلوچستان
روابط عمومی بنیاد شهید و امورایثارگران سیستان و بلوچستان، مدیرکل بنیاد شهید و امورایثارگران سیستان و بلوچستان، مدیرکل، معاونین وکارکنان ثبت احوال استان به همراه فرماندار و معاون استاندار با حضور در گلزارشهدای شهرستان زاهدان و قرائت فاتحه به مقام شامخ شهدا خصوصا شهدای عرصه هویت ملی استان ادای احترام کردند و با آرمانهای والای امام راحل، شهدا و رهبر فرزانه انقلاب تجديد ميثاق نمودند.
رحمتی مدیرکل ثبت احوال سیستان و بلوچستان هدف از برگزاری این مراسم را تجلیل از مقام شهیدان به ویژه شهدای دفاع از مرزهای هویتی و تابعیتی عنوان کرد و درادامه افزود: از وظایف اصلی اداره ثبت و احوال، حفظ وحراست از اسناد هویتی است که تا پای جان از آن دفاع می کنیم و اجازه نمی دهیم بیگانگان به هویت و تابعیت ایرانی دست پیدا کنند.
میرحسینی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران سیستان و بلوچستان با گرامیداشت یاد و خاطره شهیدان و انتقال آن به نسل های آینده گفت: تجلیل از شهدا و زنده نگه داشتن یاد و خاطره آنها و هم چنین ترویج فرهنگ ایثار و شهادت مایه بقای انقلاب اسلامی است.
شهید ارجمندی ۱۸ بهمن ماه سال ۸۳ به ضرب گلوله اشرار مسلح هنگام خروج از محل کار مجروح شد و در یکم اردیبهشت سال ۸۴ به شهادت رسید.
شهید محمدرضا صیادی ۴ اردیبهشت سال ۹۳ توسط اشرار مسلح در شهرستان سرباز و درمحل کارش به شهادت رسید.