دکتر اميرمحبيان: نبايد مثل احمدينژاد قاليباف را هم رها کنيم
تاریخ انتشار: ۸ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۸۶۸۰۷۲
خبرگزاري آريا- روزنامه آفتاب يزد در گفتگويي با دکتر امير محبيان به جديدترين تحليلهاي تئوريسين اصولگرا پرداخت.
به گزارش خبرگزاري آريا، آفتابيزد نوشت: «نهضت نواصولگرايي ضرورتي انکارناپذير» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امير محبيان است که نه در سال 96 که در 8 تير 93 به رشتهتحرير درآمده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هرچند هر دو نگراني فوق اهميت داشته و نميتوان آن را ناديده انگاشت، ولي راه سومي هم وجود دارد و آن، ايجاد تحول در جناحهاي موجود بهگونهاي که هم ساختارها و رفتارها را متحول کنند و هم پيشبينيپذيري را از رفتارهاي سياسي نستانند. اما راه سوم، تحول در جناحهاي موجود بهگونهاي که انعطافپذيري، مردمگرايي و نوگرايي بهجاي تصلب رفتاري و عقيدتي، شخصگرايي و تکرار تجربيات شکستخورده بنشيند. نواصولگرايي و نواصلاحطلبي بهنظر ميرسد که ضرورت تحول در هر دو جناح از سوي صاحبنظران احساس شده، ولي بهدلايلي خاص، کندي تغييرات در حال از ميانبردن فرصتهاست. علايمي از تلاش صاحبنظران اصلاحات براي انديشيدن به اين دغدغه مشاهده شده است، چنانچه در جريان اصولگرايي نيز شواهدي از تلاش براي بازسازي به چشم ميخورد، اما اکنون پرسش اين است که اصولگرايي نيازمند بازسازي است يا نوسازي؟ آيا عدم توجه به ايجاد نهضت نواصولگرايي به ظهور جريانات فرصتطلب و تندرو تحتعنوان ارزشمند اصولگرايي نخواهد انجاميد؟»
حرفهاي آن روز محبيان که يک سال پس از انتخابات رياستجمهوري 92 به رشته تحرير درآمده بود هيچ ارتباطي به نامه قاليباف در سال 96 و پس از پايان انتخاباتي ديگر که دست برقضا باز هم قاليباف ناکام در آن بود، ندارد! با رسانهايشدن دوباره «نهضت» يا «جريان» تقريبا بينتيجه «نواصولگرايي» بهسراغ دکتر امير محبيان، استاد دانشگاه، مديرعامل خبرگزاري آريا و موسس حزب نوانديشان ميرويم تا در قالب 20 سوال، جديدترين تحليلهاي اين تئوريسين اصولگرا را جويا شويم. آنچه در ادامه ميآيد نتيجه مصاحبه آفتابيزد با محبيان است.
شايد تکراريترين سوال ممکن همين باشد که اساسا بحث احزاب در ايران بالاخره ميتواند بهعنوان يک مبحث مهم سياسي مطرح شود يا همچنان بايد بشنويم چون قوانين محکمي پيرامون احزاب وجود ندارد، بنابراين بحث در اين حوزه هم عليالقاعده ابتر است؟
همواره گفتهام که حزب، عقلانيترين راه تجميع نظرات مردم و نيز پرورش سياسي نخبگان سياسي است که قادر است نيروهاي مناسب براي تصديگري مسئوليتهاي حکومتي را فراهم آورد. ضمنا براي حاکمان نيز مواجهه با احزاب قابل گفتگو بسيار راحتتر و خردمندانهتر از مواجهه با مطالبات ناهمگن و ساماننيافته و بعضا احساسي تودهها و نيز دشوار براي مذاکره بهويژه در لحظات بحراني است. از اين رو پاسخ من روشن است؛ ناديدهگرفتن احزاب ولو با آسيبهايي که ميدانيم، هم براي حاکمان و هم براي تودهها خسارتبار خواهد بود.
پيرو همان سوال نخست، اگر پاسخ منفي است دلايل و اگر مثبت است تحليلي ارائه شود که بتوان بر اساس آن گفتگو را سر و سامان داد.
مشکل فراروي نخبگان ما براي آغاز هر گفتگوي سياسي اين است که به جاي آنکه در فضاي واقعي جامعه بهسر ببرند بيشتر در عالم ذهني و برداشتهاي شخصي و گروهي خود از واقعيت و نه خود واقعيت بهسر ميبرند. اميدوارم نخبگان ما اين عبارت را بر من ببخشايند و خرده نگيرند، اما رفتار تودههاي ما نخبهوارتر است تا نخبگان ما!
جداي از مباحثي مانند جبهه و نحلهها، آيا قائل به دو جريان سياسي اصلي با فروعاتي گسترده، تحت عنوان راست و چپ و اصولگرا و اصلاحطلب هستيد يا اعتقاد داريد برخي جبهه و نحلهها از اين دو جريان اصلي مهمتر و تاثيرگذارتر ميتوانند تلقي شوند؟
بهدلايل روانشناختي و حتي به قول يونگ «آرکي تايپ قومي» شايد ما ايرانيان بيشتر در فضاي دوقطبي و ثنويت بهسر ميبريم. از همين رو حد تکثر ما يا حداقل به رسميت شناختن پلوراليسم به رسميت شناخته همين دو جريان يا جناح است و گويا فراتر از آن را به رسميت نميشناسند. اما واقعيت آن است شرايط موجود نسبت به دهه هفتاد کاملا تغيير کرده است و هرگونه گفتگو و تعاملي ميان جريانهاي موجود بدون تحليل وضع حاضر اگر هم به نحوي ممکن شود، بيفايده خواهد بود. براي همين معتقدم حتي مدل تحليل سابق که معادلات را تک يا دومجهولي ميديد کاملا تغيير کرده و الان فضاي سياسي ما بايد بر اساس معادلات چندمجهولي و چه بسا بر اساس مدل و تئوري آشوب بررسي و فهم شود. در هر حال بيگمان هنوز دوجريان اصلي ما همان دو جريان اصلاحطلب و اصولگرا هستند ولو شديدا ريزش کرده و جريانات حاشيهاي کنترل و بازي را در موارد زيادي بهدست گرفتهاند.
به فرض پذيرش احزاب و فعاليتهاي حزبي در ايران، آيا طرح موضوع جريان «نواصولگرايي» قابل توجه و تامل است يا به تعبيري ديگر اصولگرايي و نواصولگرايي ميتوانند به موازات هم يک حرف را با دو ديدگاه در جامعه بيان کنند؟
در مورد نواصولگرايي به دفعات صحبت کردهام. نواصولگرايي فراتر از يک نام يا پيشوند «نو» بر اصولگرايي هنوز هيچ مابهالتفاوت و مابهالامتيازي نسبت به جريان اصولگرايي مرسوم مطرح نکرده است. نقد اصولگرايي به معناي تئوري توجيهي يک جريان جديد صاحب شناسنامه نخواهد بود.
ضمن آنکه بحث نواصولگرايي جديد نيست، زماني تصور ميشد بنده به همراه آقايان طه هاشمي و فقيهي درصدد ايجاد نواصولگرايي هستيم که همان زمان دلايل غلطبودن آن را در روزنامه رسالت طي مقالهاي نگاشتم. بعدا جريانات ديگري خواستند نقش جريان سوم يا نواصولگرايي را ايفا کنند که مقبول نيفتاد، ولي به نظرم جرياني که در اين زمينه عملي کار کرد و نتيجه آن هم کسب برخي از مقامات در کوتاهمدت و تخريب وجهه اصولگرايي در درازمدت شد؛ ظهور بعضي احزاب جديد نظير ايثارگران و... بود که به گمانم هر چند صاحب تئوري نظري نبودند، اما در بازيهاي قدرت کاربلد بودند.
پس طراح نواصولگرايي، قاليباف نيست و او تنها بيانکننده يک تفکر در حوزه احزاب سياسي است؟
پاسخ مبسوط هماني بود که عرض شد!
اگر نواصولگرايي ميتواند برخي از کاستيهاي جريان اصولگرايي را مطرح کند، چرا بهجاي قاليباف شخصيتهايي نظير باهنر و ديگران مبلغ آن نشدند؟
به گمانم قاليباف بهجاي آنکه بکوشد خود را در فضاي جديدي که در آن نقطهقوت و تمايز ويژهاي در مقايسه با سياستمداران حرفهاي ندارد؛ مطرح کند بايد بتواند روي نقطه برتري خود کار کند. قاليباف يک اصولگرا با توانايي مديريت اجرايي خوب است که وراي انتقادات که به همه هست؛ توانسته در عمل، دستگاههاي اجرايي قدرتمندي را مديريت کند. اين نکته مهمي است که قاليباف بهراحتي از آن عبور کرده و وارد حوزهاي شده که در آن، مزيت ويژهاي ندارد. ضمن آنکه به گمانم جناح هم با قاليباف خوب رفتار نکرد، اساسا يکي از ايرادهاي من به جناح اصولگرا آن است که سرمايههايش را رها ميکند. احمدينژاد را رها کرديم چه نتيجهاي گرفتيم که حالا قاليباف و رئيسي را رها کنيم. بايد کانالهاي ارتباطي را با همه بهويژه خوديها باز نگه داريم.
چرا جريان راست با همه دستهبنديها از ميانهرو و سنتي تا تندرو و افراطي نسبت به تز نواصولگرايي مطرح شده توسط قاليباف واکنشي سرد از خود بروز دادند؟
بحث نواصولگرايي براي بعضي از دوستان خبر است، براي ما خاطره! ما بالا و پايين اين بحثها را زياد ديدهايم. بايد ديد چه پشتوانه نظري و تحليلي، پشتوانه شعارهاست. و الا شعاردادن راحتترين کار است. من فکر ميکنم آقاي قاليباف در عمل ايرادها را ديده است و با اين کار خواسته واکنش نشان دهد، ولي لازم نيست دائما چرخ را از اول اختراع کنيم! همين اصولگرايي را اصلاح کنيم بهتر است مگر آنکه بعضيها قائل به اين باشند که احيا ممکن نيست، البته من موافق نيستم، اما در آن صورت هم نواصولگرايي سالبه به انتفاء موضوع است.
دو نظريه وجود دارد؛ يکي اينکه طرح موضوع نواصولگرايي از سوي قاليباف به منزله تقابل قاليباف با کساني است که فرصت فرضي رئيسجمهورشدن را از وي گرفتند و بهنوعي از وي سلب کردند و ديگر اينکه عملا طرح نواصولگرايي شبيه يک جريان شبهانحرافي است که ريشه در دلخوريهاي درونحزبي دارد؟
من اعتقادي به برچسبزدن ندارم. ظرفيت خوبي در انتخابات وجود داشت و من او را با قابليت پيروزي بيشتري ميدانستم، ولي مقصر کسي نيست؛ قاليباف بهتر از اين ميتوانست به صحنه وارد شود. خود او از درِ بازنده وارد شد والا شخصا وجود او را براي کشور حتما مفيد ميدانم. ولي چه کنيم وقتي پاها به راه ميافتد گوشها بسته ميشود.
آيا قاليباف با اين بهاصطلاح تز نواصولگرايي بهنوعي خود را پرچمدار بخشهايي از اصولگرايان معرفي کرد که از دايره اصولگرايان هميشه مدعي بيرون گذاشته شده؟
قاليباف توسط جناح بيرون گذاشته نشد، بلکه تحليل غلط از شرايط، قاليباف را به حاشيه راند و او را از اولويت خارج ساخت. اگر جناح با قاليباف جلو ميرفت و بازي به دور دوم کشيده ميشد ما حرفي براي گفتن داشتيم، البته نه با اين مدل ورود قاليباف به صحنه! پس حالا دليل طرح نواصولگرايي هر چه باشد اين نحوه طرح موضوع هم نادرست بود.
شما به مباحثي که اين روزها در برخي رسانهها مطرح ميشود نظير پدرخواندههاي سياسي و نظاير آن در حوزه اصولگرايي اعتقادي داريد، چنانچه پاسختان مثبت است اين پدرخواندهها وجاهتي هم نزد قاطبه اصولگرايان دارند يا فقط اداي پدرخواندگي را درميآورند؟
جريان اصولگرا پدرخوانده ندارد، زيرا يک جريان سياسي اصيل است نه مافياي سياسي! نهادهايي نظير جامعتين پدرخوانده نيستند، بلکه پدران روحاني جناح بودند و من حضورشان را بسيار مفيد ميدانستم که متاسفانه نبودشان پارهاي از بحرانهاي اخلاقي پديد آورده است.
اينکه برخي بنا به هر دليل خود را مرجع اصلي اصولگرايي ميدانند کاملا واضح است، اما سوال اينجاست که آيا اين مرجع دانستن به نوعي تحميل پدرخواندگي در اين حوزه سياسي است؟
البته بايد سازوکار به شکل دموکراتيک سامان داده شود و تصميم مراجع روحاني حکم راهنمايي داشته و دارد. آنها را پدرخوانده دانستن نشاندهنده ناشناختن سازوکار اصولگرايي است.
باهنر معمولا در برهههاي زماني مختلف بهجاي اظهارنظراتي صريح تقريبا مسائل روز را جمعبندي ميکند و براي خالي نبودن عريضه، گاه حرفهايي هم ميزند که به اصطلاح رسانهپسند است! حضرتعالي با شناختي که از درون و بيرون اصولگرايان داريد فکر ميکنيد جريان نواصولگرايي از سوي چهرههايي همچون باهنر هم پذيرفته شود يا آنان خود را ارجح بر اينگونه بازيهاي سياسي ميدانند؟
باهنر از نخبگان بيبديل و صاحب تجربه جريان اصولگرايي است، طبعا او قادر بود جايگاه بالاتري در نظام حکومتي داشته باشد حتي تا حد رياستجمهوري، ولي او جاهطلبي معمول را ندارد و بيشتر ميکوشد در حاشيه کمک کند. حضور باهنر هميشه به عقلانيشدن و اعتدال جريان اصولگرا کمک کرده است.
با تلفيق بحث نواصولگرايي و پدرخواندههاي اصولگرا، آيا قاليباف بهرهاي از اين تز يا ايده سياسي خواهد برد؟
روزي خواهد رسيد که اصولگرايان نه به پيوست يک شخص که در درون خود به لزوم پيوستن به نواصولگرايي بدون توجه به پدرخواندهها رضايت دهند؟
ما بايد خود جريان اصولگرايي را بازسازي و در بسياري موارد نوسازي کنيم. اينکه دائما ساختماني را بهدليل دکور قديمي يا بعضي نواقص در هم بکوبيم و مجددا در جايي ديگر و با نام جديد بسازيم اقدام پرهزينه و عمدتا نامعقولي است. عقلاي بازاريابي سياسي ميدانند که ايجاد برند جديد تا چه اندازه دشوار است. برند اصولگرايي را نبايد راحت از دست بدهيم.
به قاليباف حق ميدهيد از سر دلگيري و ناراحتي، خود را از يک گروه سياسي جدا کرده و به موازات آنان مشغول به فعاليتهاي سياسي شود يا اينکه اساسا قاليباف را در بازيهاي مهم سياسي مهره قابل بحثي نميدانيد؟
خطابم به ايشان نيست، اما رنجش و بازي بههم زدن يا تبديل به فردي غرغرو شدن کاري نيست که نخبگان صاحب تجربه انجام دهند، افرادي که دائما شکايت کنند هم خود را خسته ميکنند و هم ديگران را. اهل سياست بايد صبر و تحمل زيادي داشته باشند و توقعات خود را با واقعيات تطبيق بدهند.
چقدر تفکرات قاليباف و محسن رضايي را شبيه بههم ميدانيد. اين دو چهره تقريبا به يک اندازه از سوي اصولگرايان دچار بيمهري و عدم توجه شدهاند؟ آيا محسن رضايي ممکن است به اين جبهه يعني نواصولگرايي بپيوندد؟
هر کس خودش است و اينکه افراد را دائما ذيل دستهبنديهاي از پيش تعيين شده قرار بدهيم، کار صحيحي نيست. آقايان رضايي و قاليباف دو چهره سياسي مديريتي با ويژگيهاي خاص خود هستند. هر دو محترماند و قابل نقد.
بزرگترين مانع بر سر اتفاقنظر روي قاليباف، پدرخواندهها هستند يا جبهه پايداري؟
پدرخوانده را مفروض نگيريد، با اصل آن مخالفم. بحث آقاي قاليباف و عدماولويتدهي به ايشان محصول يک تحليل نادرست از واقعيات اجتماع در ميان موثرين در اخذ تصميم بود که البته قاليباف هم قرباني اين جو متاثر شد. نبايد دنبال مقصر خاصي بود.
به فقر شديد اصولگرايان در داشتن چهرهاي که بتواند اصولگرايان را به معناي واقعي رهبري و هدايت کند اعتقادي داريد و اگر نظرتان مثبت است چرا اين گروه در راه رفع اين نقص بزرگ قدمي برنميدارد؟
به گمانم ما از فاز رهبري فردي در جناح اصولگرا گذشتهايم و چه خوب هم شد عبور کرديم. بايد سامانههاي لازم براي هدايت و مديريت دموکراتيک جناح را تاسيس کنيم.
در دو انتخابات پيشرو يعني مجلس 98 و رياستجمهوري 1400، اصولگرايان به باهنر بيشتر اعتماد خواهند کرد يا حداد عادل؟ با توجه به بحثهاي ضد و نقيضي که ادامه حضور جمنا را زيرسوال برده فکر ميکنيد جبههاي ديگر ساز و کار اين دو انتخابات را رهبري کند يا اينکه جمنا با تغييراتي همين وظيفه را برعهده خواهد گرفت. نقش تز نواصولگرايي قاليباف در اتحاد يا عدم اتحاد اصولگرايان چقدر ميتواند مهم و پررنگ باشد؟
براي سناريونويسي هنوز دادههاي اطلاعاتي، بسيار کم است. اميدوارم جناح، تحليل دقيقي از علل عدمموفقيت لازم را مبتني بر «واقعگرايي مقدمه اخذ تصميمات»کند.
سابقه فعاليتهاي قاليباف نشان ميدهد چندان به مرزبنديهاي صفر و صدي حوزههاي سياسي پايبندي ندارد. آينده سياسي قاليباف را چگونه ارزيابي ميکنيد يک چهره سوخته و تمام شده يا چهرهاي همچنان جدي و مترصد فرصت؟!
آينده هر فعال سياسي را رفتار خود او ميسازد. بايد رفتار قاليباف را مشاهده کرد تا مسير او را ترسيم کنيم.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۸۶۸۰۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جلسات قالیباف و رقبایش با منتخبان مجلس دوازدهم به روایت فرید موسوی /فعلا خبری از مرامنامه و مانیفست نیست
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، رایزنی ها با منتخبان مجلس دوازدهم با هدف انتخابات هیات رئیسه مجلس بالا گرفته است. از گوشه و کنار خبر می رسد کاندیداهای احتمالی حتی با دادن وعده هایی تلاش دارند که رقبای دیگر را از صحنه کنار بزنند.
ترکیب مجلس دوازدهم که در آن تا این لحظه طیفی اکثریت را بدست نیاورده است این رایزنی ها را نیز دشوارتر از ادوار پیشین کرده است.
فرید موسوی از منتخبان اصلاح طلب مجلس دوازدهم که سابقه حضور در مجلس دهم را نیز داشته است، در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین، معتقد است تا روشن نشدن تکلیف 45 کرسی باقیمانده مجلس نمی توان تصویری دقیق از فراکسیون های مجلس دوازدهم ارائه کرد.
موسوی تاکید می کند؛«فراکسیونها اسامی مختلفی دارند اما هنوز فراکسیون سیاسی شکل نگرفته و جلسات بر محور اشخاص بوده است تا احزاب و گروههای سیاسی. مثلا جلسه قالیباف، جلسه متکی یا ...
ادامه گفتگوی خبرگزاری خبرآنلاین با فرید موسوی، نماینده منتخب مجلس شورای اسلامی را میخوانید؛
****
*آقای موسوی! برخی کارشناسان و چهره های سیاسی معتقدند در مجلس دوازدهم فراکسیون حداکثری شکل نمیگیرد، ارزیابی شما از مجلسی با وجود چند فراکسیون به چه صورت است؟
قضاوت زود است و دوستانی که اظهارنظر کردند گمانهزنیهای خودشان بوده و بیشتر رسانهها این بحثها را داشتند اما اینکه واقعیت به چه صورت است باید اجازه بدهیم دوستان از شهرستانها بیایند و نمایندگان بهتر یکدیگر را بشناسند.
در حال حاضر نمایندگان چندان شناختی از هم ندارند، هر اندازه به زمان تشکیل مجلس نزدیک شویم، حضور نمایندگان در تهران و جلسات بیشتر میشود، البته به جلساتی که تشکیل میشود چندان نمیشود اکتفا کرد. در شرایط فعلی بسیاری در حال ارزیابی هستند.
نظام سیاسی در کشور ما حزبی نیست و در پارلمان احزاب نقش آنچنانی ندارند که بگوییم این منتخب از آن حزب است و دیگری از این حزب. بسیاری با استفاده از ظرفیتهای شخصی خود حضور پیدا کردند. لذا اواخر اردیبهشت ماه میتوان برداشت دقیق از ترکیب فراکسیونها داشت و الان نمیتوان گفت که کدام فراکسیون اکثریت دارد.
در جلسات با منتخبان مجلس دوازدهم خبری از مرامنامه و مانیفست نیست*خبری منتشر شد که تشکیل فراکسیون انقلاب اسلامی در مجلس آینده کلید خورده و با برخی منتخبان نیز جلساتی تشکیل داده، شما به این جلسات دعوت شدید؟
بله، جلسات متعددی تشکیل میشود و افرادی که برای هیئت رئیسه تلاش میکنند، جلسه برگزار میکنند و تا الان اسامی مختلفی مطرح شده است اما در جلسات خبری از مرامنامه و مانیسفت نیست و نمیتوان به تعداد حاضران در جلسه اکتفا کرد، به این علت که افرادی هستند که در همه جلسات شرکت میکنند تا بتوانند ارزیابی دقیقتری داشته باشند اما به نظر بنده نمیتوان برداشت صحیح داشت و قضاوت زود است.
فراکسیونها اسامی مختلفی دارند اما هنوز فراکسیون سیاسی شکل نگرفته و جلسات بر محور اشخاص بوده است تا احزاب و گروههای سیاسی.
جلسات با محوریت اشخاص شکل می گیرد نه طیف سیاسی*مثلاً میگویند فراکسیون قالیباف یا فراکسیون متکی یا....
بله، برای مثال میگویند جلسه قالیباف، متکی یا صبح ایران و ... که هنوز نمیتوان گفت به چه صورت است. البته اعتدالیها هم جلساتی را دارند اما هنوز مرزبندیهای دقیقتر مشخص نشده است.
*چند فراکسیونی بودن مجلس چه آثاری دارد؟
فراکسیونهای مختلف به جای خود اما اینکه سلایق مختلف در جامعه صدای نماینده خود را در مجلس بشنوند هم امنیت ملی را افزایش می دهد و هم منجر به این می شود که صدای مردم در مجلس انعکاس داشته باشند.
تکثر صداهای مردم در مجلس به افزایش سرمایه اجتماعی کشور کمک می کندنکته قابل توجه این است که اگر همگی را در یک مجموعه خلاصه کنیم و مانع شنیده شدن صحبتهای دیگر بشویم، از جهات مختلف برای کشور و مردم آسیبزا است و در شرایط فعلی که سرمایه اجتماعی با چالش جدی روبرو است، تکصدایی وضعیت را پیچیدهتر میکند. اما تکثر صداهای مختلف میتواند در افزایش سرمایه اجتماعی کشور موثر باشد.
حمله به ستاد انتخاباتی ام، از سوی رقبا صورت گرفته بود*آقای موسوی! در روز اول تبلیغات انتخاباتی، خبر حمله به ستاد انتخاباتی شما منتشر شد، ماجرا چه بود؟
ماجرای حمله به ستاد بنده را با دیدگاه سیاسی نمیتوان نگاه کرد، در حقیقت بحثهای منطقهای و محلی بود که رفع شد اما موضوعی است که اتفاق افتاد و زیبنده مردم این شهر نبود و امیدوارم افرادی که این اتفاق رارقم زدند به اشتباه خود پی برده باشند.
*این حمله از طرف رقبای شما بود؟
بله.
۲۷۲۱۱
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900709