عمادالدین باقی: آیتالله منتظری اولین نفری بود که رهبری آیتالله خامنهای را تایید کرد
تاریخ انتشار: ۹ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۸۷۶۶۳۸
روزنامه شرق بخشهایی از گفتوگوی سازندگان مستند «قائم مقام» با عمادالدین باقی درباره زندگی آیت الله منتظری را منتشر کرد. آفتابنیوز : اهم سخنان وی از این قرار است:
*یکی از مسائلی که باعث شد آيتالله منتظري به عنوان نفر دوم مطرح شود، این بود که در بین روحانیون انقلابی قبل از انقلاب تنها کسی بود که در سطح عالی حوزه قرار داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* در خاطرات آقای ابراهیم امینی در صفحه ٨٧ آمده است که وقتی آقای مطهری و آقای منتظری به درس امام میرفتند، بعضی از مخالفین میگفتند شما که خودتان در فقه و اصول از آقای خمینی باسوادترید. چرا به درس ایشان میروید؟ چون آن موقع امام به عنوان استاد اخلاق شناخته میشد و تا قبل از فوت آقای بروجردی هیچکس ایشان را به عنوان استاد فقه نمیشناخت. آقای منتظری بیشتر شاگرد آیتالله بروجردی بود و با هدف جاانداختن درس امام و تثبیت موقعیت ایشان، اینها پای درس امام رفتند. خود این حرکت در اطرافیان، اثر مثبت داشت.
* چون امام خارج از کشور بودند، آقای منتظری در داخل نقش رهبری انقلاب را در بین نیروهای مذهبی به نیابت از ایشان بر عهده داشت و بزرگترین پشتوانه و پشتیبان مبارزین بود. اکثر خانوادههای زندانیان قبل از انقلاب توسط ایشان حمایت مالی میشدند.
*قائممقامی رهبری برای ایشان از پیش از انقلاب محقق شده بود و مجلس خبرگان فقط بر این امر صحه گذاشت. ولی از آن طرف کسانی مخالف بودند و سعی میکردند به انحای مختلف در جهت تضعیف موقعیت ایشان تلاش کنند. اینها هم نوعا کسانی بودند که نه با آقای منتظری، که با اصل انقلاب و خود آقای خمینی مخالف بودند.
* هدف آیتالله منتظری از تأسیس کتابخانه سیاسی رشد سیاسی طلاب و بهنوعی مقابله با جوّ غالب حوزه بود. البته آقای منتظری دنبال این نبود که دین و قدرت را یکی کند، بلکه در پی این بود که فاصله دین و سیاست را بردارد.
بعد از عزل آیتالله منتظری آخرین نظری که ایشان درباره امام دادند، همان چیزی است که در کتاب «انتقاد از خود» آمده است. ایشان نسبتبه بعضی از مواضع و تصمیمات امام انتقاد داشته و اینها را در نامههایی که به امام نوشته است و در کتاب «خاطرات» و کتاب «انتقاد از خود» آورده است. همیشه هم احترام امام را حفظ کرده است.
*وقتی رهبری آقای خامنهای اعلام شد، من در تهران بودم. آقای لطفالله میثمی آدرس منزل پدری ما را از طریق یکی از دوستانمان پیدا کرده بودند و به منزل پدر ما آمدند و گفتند: «خبر را شنیدهاید؟»، جواب دادم: «بله». گفت: «فکر میکنی چه اتفاقی میافتد؟» گفتم: «شک ندارم آقای منتظری از اولین کسانی است که تأیید میکند». ایشان گفت: «به نظر ما این اتفاق نمیافتد» و نگران بود اگر این اتفاق نیفتد چه میشود. من خیلی قاطع گفتم: «این اتفاق خواهد افتاد». شب بود که تلفنی مطلع شدم ایشان نامه داده و تأیید کرده است. اولین کسی هم بود که این کار را کرد. ایشان نه از سر سیاست و مصلحت، بلکه بهخاطر همان روحیهای که میگفت از اول هم بهدنبال رهبری نبودم و واقعا هم نبود، این کار را میکند.
*ایشان مثلا راجعبه بازرگان، پیمان و اینها آن تلقی را نداشت که امام داشتند و همین باعث مواجهه متفاوت اینها میشد. بهعلاوه ریشههای معرفتی... آقای دکتر پیمان در دوره قائممقامی رهبری آقای منتظری جزوه بسیار شدیداللحنی نسبت به جنگ و نظام و به شخص آقای منتظری داشت و قبل از اینکه آن را پخش کند، آورد که آقای منتظری ببیند. ایشان دید و گفت خیلی خوب است که مردم اینها را ببینند و بخوانند و این مسئله را تشویق میکرد.
*اگر روزی نامههای شیخ جعفر محمودی منتشر شود، باورتان نخواهد شد کسی این نامهها را به آقای منتظری داده باشد و ایشان حکم داده و او را مسئول کتابخانه سیاسی کرده باشد. همین باعث میشد اگر دفتر ایشان اشکالاتی داشت که همه دفاتر دارند، این اشکالات بالانس شوند.
*آنچه باعث میشود بگویند بزرگترین مشکل در دفتر ایشان این بود که خیلی آیندهبینی در آن نبود، بحث سیدمهدی هاشمی است. اینکه توانستند به ضربوزور تبلیغات این موضوع را جا بیندازند که دفتر ایشان پایگاه سیدمهدی است. من بهعنوان کسی که بیشترین ارتباط را با دفتر آقای منتظری داشتم، شاید در طول چند سالی که به دفتر ایشان میرفتم بیشتر از یک یا دو بار سیدمهدی را در آنجا ندیدم.
* آقای ریشهری هم در خاطراتش مینویسد آنچه باعث شد همهچیز عوض شود، کاغذی بود که {literal}{{/literal}مهدي هاشمي{literal}}{/literal} در توالت رد کرد و اینها دیدند و مسیر پرونده عوض شد. حرفی که ایشان میزند هنوز هم قابل دفاع است. ایشان در آنجا دیگر درباره شخصیت سیدمهدی بحث ندارد. مثلا ایشان میگوید باید وکیل داشته باشد، اینها حرفهایی است که ایشان از سال ١٣٦٠ هم گفته بود. یک نامه از آقای منتظری دارم به تاریخ ٥/٧/١٣٦٠ که سیدمهدی عضو سپاه است که ایشان درباره بدرفتاری در بازجوییها نامهای به امام نوشته است: «خودمختاری مسئولین بازجویی و بازپرسی سخت نگرانکننده است». ایشان درمورد بدرفتاری در زندانها صحبت کرده که برای سال ١٣٦٠ است و نشان میدهد اینها اصلا ربطی ندارد.
منبع: آفتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۸۷۶۶۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
محمد مهاجری به مهدی نصیری: آخر شما را با شاهزاده چکار؟ /یک موی گندیده تاجزاده به همه هیکل شاهزاده کثیف شرف دارد /از این راه برگردید
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمد مهاجری، فعال رسانهای اصولگرا، در کانال تلگرامی خود نوشت:
به خودتان هم گفته ام که شما را به ویژگی های مثبتی چون راستگویی، اندیشه ورزی، حسن خلق و دیانت میشناسم. و اگر اینها نبود، چه نیاز که همین چندسطر را هم بنویسم.
در این یکی دو روز مطالبی گفتهاید که برخی از آنها تکرار گذشته است. با خیلی از نقدهای شما همراهم و البته در مواردی ضمن قبول اصل انتقاد، زبان و لحنی را که بهره می گیرید نه تنها موثر و سودمند نمی دانم که گاه نتیجه عکس می دهد.
دیروز عبارتی بکار بردید که مضمون آن، تجمیع همه مخالفان - و به زعم شما براندازان- است و از کلید واژه "تاجزاده و شاهزاده" سخن گفتید. خیلی ها قند توی دلشان آب شد که مهدی نصیری، رفت به همانجایی که می خواستیم یعنی "آخر خط". هم مدعیان افراطی انقلابیگری خوششان آمد و هم اپوزیسیون خارج از کشور.
من، اما دلم گرفت . آخر، مهدی نصیری را با شاهزاده چکار؟ آنچه امروز از شاهزاده بروز و ظهور دارد واقعا چیزی جز تعفن سیاسی و فرهنگی و اخلاقی است؟ آنها کجای سیاست ایستاده اند و کدام جایگاه را در بین ایرانیان دارند؟ و تا حالا برای ایران چه کردهاند؟ در کدام غصه پشت مردم ما بوده اند؟ و...
بدتر اینکه چه شده که شاهزاده را همسنگ تاج زاده و دیگران می دانید؟ صنمی با مصطفی تاجزاده ندارم، اما یک موی گندیده تاجزاده به همه هیکل شاهزاده کثیفی که وطن فروشی کمترین جرمش است و همه حامیانش شرف دارد. با برخوردهایی که با برخی چهره های سیاسی منتقد و حتی مخالف در داخل ایران شده بشدت مخالفم ، اما اینها چه دخلی دارند به آن شاهزاده بدنام بدکار؟
بعید می دانم شما این قماش آدم ها را نشناسید اما اگر نشناخته اید، امیدوارم در مدتی که در کانادا به سر میبرید آنها را محک بزنید. بروید در جمع براندازان سلطنت طلب یا بازماندگان گروهک های تروریستی و ببینید با شما چه رفتاری خواهند داشت؟ تصورتان این است که شما را روی سرشان میگذارند و حلوا حلوا میکنند؟ یقین کنید بهترین حرفی که به شما خواهند زد این است که نفوذی جمهوی اسلامی هستید.
آقای نصیری عزیز! براندازی راه سنگلاخی است که خون بیگناهان فراوانی را در خود فرو میبرد. اصلا راه نیست،بیراهه است و در پس آن هیچ چیز اصلاح نمی شود. اما با این همه اگر می خواهید برانداز! هم باشید، خودتان این کار را بکنید. چرا قاطی سلطنت طلبان و شاهزاده میشوید؟ و ننگ همگروهی بودن با آنها را بر خود هموار میکنید؟
ایران مال همه ماست و اگر چه امروز دولت و مجلس و برخی دستگاه هایش پراشتباه اند، به خود ما مربوط است و هیچ ربطی به شاهزاده ندارد. رژیمی که همین شاهزاده متعلق به اوست، خیلی علیهالسلام بود؟ و فکر می کنید اگر همین الان قدرت دستشان باشد به مخافلانشان رحم میکنند؟ اساسا آنها چه دلبستگی به این آب و خاک دارند که بخواهند برایش از خود بگذرند؟
برگردید آقای نصیری! منظورم برگشتن به تهران و قم نیست. این حق شماست که هرجای عالم می خواهید زندگی کنید. عدهای خوشحال میشوند که شما در مغرب زمین بمانید و به قول آنها تمام شوید. گروهی میگویند شما پلهای پشت سرتان را خراب کرده اید و برنمیگردید. من، اما پیش بینی ام این نیست.
با این حال در اینجا حرفم بر سر آمدن یا نیامدن به ایران نیست. میخواهم بگویم از این راه برگردید و قبول کنید که اصلاح کشور باید توسط همین ایرانیهایی که روی نقشه ایران زندگی می کنند صورت گیرد. میدانم کسانی و جریاناتی هستند که نفس کشیدن در عالم سیاست را سخت کردهاند؛ پایشان را روی گلوی معیشت مردم گذاشتهاند؛ امید جوانها را به یاس تبدیل کردهاند و هزارتا چیز دیگر. اما راه مبارزه با اینها، همراه شدن با شاهزاده نیست. بسیاری از کسانی که در سالهای اخیر هزینههای بسیار سنگین تر از شما داده اند، راه شما را نمی پسندند.
آقامهدی عزیز! می دانم که میدانید برادرانه دوستتان دارم. دلسوزیتان برای مملکت را هم دوست دارم. به همین دلیل اصلا نمیخواهم که نباشید. قلم شما و فکر شما نیاز امروز این آب و خاک است. نقدهای شما آرام بخش دل خیلیهاست. هرچه دل تنگتان میخواهد بگویید اما برادر عزیزم، شاهزاده را نشویید!
27215
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901366