Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ساتین»
2024-04-28@15:06:55 GMT

دختر ۱۷ ساله: قبل از عقد از پسر دایی ام باردار شدم

تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۸۹۲۲۷۸

با آن که در یک خانواده آشفته و بی سر و سامان رشد کردم و بزرگ شدم اما متاسفانه نتوانستم زندگی و آینده خودم را با عبرت از گذشته به درستی مدیریت کنم و با تصمیمی عجولانه درحالی زندگی ام را به تباهی کشاندم که همه پل های پشت سرم را خراب کرده بودم. دیگر درون چاهی افتاده بودم که خروج از آن برایم امکان پذیر نبود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به همین دلیل برای فرار از آزار و اذیت های دیگران و کتک هایی که تحمل آن را نداشتم به پشت بام منزل مادرشوهرم رفتم تا …

دختر ۱۷ ساله که غم سنگینی بر پهنای چهره اش نشسته بود در حالی که بیان می کرد نمی دانم چرا روزگار تقدیر مرا این گونه رقم زده است، به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: سه سال بیشتر نداشتم که قیچی طلاق رشته زندگی مشترک پدر و مادرم را برید و من در میان تار و پودهای این رشته های بریده گم شدم چرا که نه معنی طلاق را می فهمیدم و نه از بدبختی های پس از آن اطلاعی داشتم.

در واقع آینده من در میان خواسته ها و کشمکش های پدر و مادرم رو به تاریکی و تباهی گذاشت در شرایطی که حضانت من به پدرم واگذار شده بود مادرم ازدواج کرد و دنبال زندگی خودش رفت. چند روز بعد هم پدرم زنی را به عنوان مادر به من معرفی کرد. او خیلی با من مهربان بود و برایم دلسوزی می کرد به همین دلیل من هم به نامادری ام وابسته شدم و او را مانند مادرم دوست داشتم ولی پدرم اعتیاد داشت و برای تامین هزینه هایش به خرید و فروش مواد مخدر روی آورده بود.

در حالی که کودکی بیش نبودم اما می دانستم که پدرم وقتی به خانه نمی آید در زندان به سر می برد. او چند بار به دلیل اعتیاد و خرید و فروش مواد مخدر دستگیر شد ولی پس از آزادی دوباره کارهای خلافش را ادامه می داد. تا این که آخرین بار زمانی که من پانزدهمین بهار زندگی ام را سپری می کردم، پدرم به حبس ابد محکوم شد.

از آن روز به بعد نامادری ام مجبور شد برای تامین هزینه های زندگی من و دو خواهر و برادر ناتنی ام کارگری کند. من با دیدن این شرایط به منزل مادرم رفتم ولی آن جا نیز از رفتارهای ناپدری ام رنج می کشیدم تا این که با کمک مادرم در یک مدرسه شبانه روزی ثبت نام کردم اما احساس تنهایی همچنان آزارم می داد تا این که در مجلس عروسی یکی از بستگانمان، دلباخته نگاه عاشقانه پسر دایی ام شدم از آن روز به بعد ارتباط پنهانی من و کامران ادامه داشت، تا این که او از من به طور رسمی خواستگاری کرد من هم به شرط ادامه تحصیل «بله» را گفتم.

قرار شد برای ثبت رسمی ازدواج، پدرم از زندان وکالتی به عمه ام بدهد تا عقد ما محضری شود در همین روزها کامران با این بهانه که نمی تواند دوری ام را تحمل کند! مرا به خانه دایی ام برد مدتی بعد مادرشوهرم که فهمید باردار هستم با خوراندن دارو مرا مجبور به سقط جنین کرد. از سوی دیگر هم خانواده کامران به بهانه های مختلف از ثبت رسمی ازدواج ما خودداری کردند آن جا بود که فهمیدم کامران در امر خرید و فروش مشروبات الکلی فعالیت می کند او دیگر نه تنها اجازه تحصیل به من نمی داد بلکه مرا در خانه مادرش زندانی می کرد و مدام کتکم می زد. آن قدر مرا اذیت کردند تا این که مجبور شدم پنهانی از پشت بام منزل آن ها فرار کنم و به منزل مادرم بروم حالا من مانده ام و دنیایی از آرزوهای بر باد رفته …

منبع: ساتین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت saten.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساتین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۸۹۲۲۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود

روزنامه اعتماد نوشت: «ما مطمئن هستیم و می‌دانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است»، به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» این‌ها بخشی از صحبت‌های دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است....

دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه می‌گوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال می‌شناخت ویلا اجاره می‌کرد و به شمال می‌رفت، چون می‌خواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا می‌رفت؛ یعنی اولین‌بار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرار‌های مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبه‌رو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»

همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت می‌خواهد به تهران برود تا بخشی از موزیک‌ها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرار‌های مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم می‌شد، اشاره کردم و از تلفن‌ها و پیام‌هایی که مربوط به همین قرار‌های کاری می‌شد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.

خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتاب‌هایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتاب‌های او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصت‌طلبی بود و ما نمی‌دانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران می‌شناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتاب‌ها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمی‌رسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قرارداد‌ها را برای‌مان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتاب‌های دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتاب‌ها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود.

پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت می‌خواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که می‌خواست آن‌ها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیه‌کننده برخی سکانس‌ها را حذف کرد و تغییر داد.»

دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز می‌گوید: «عمه‌ام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچ‌وجه درست نیست.»

دیگر خبرها

  • جنجال مدال اهدایی و عکس یادگاری یک دختر با علی دایی +تصویر
  • جنجال مدال اهدایی یک دختر به علی دایی
  • ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
  • اظهارات جنجالی دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد! / پرونده باز است
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: «پدرم خودش را نکشت ، می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید»