ايستگاه پاياني مسابقههاي ۹۳روز جادویی! و امضا: نوجوان
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۹۱۵۷۴۵
کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - مسابقهی «۹۳روز جادویی!» را که یادتان هست؟ این مسابقهی تابستانی سه قسمت داشت؛ «قلقلک»، «سه جملهی جادویی» و «کتابگرفت» و قرارمان این بود که شرکتکنندهها در هرسه قسمت مسابقه شرکت کنند.
بنابراين فقط آثاري داوري شدند که بهطور کامل در مسابقه شرکت کرده بودند.
پيش از اين آثار هفت نفر رتبهي اول و هفت نفر رتبهي دوم اين مسابقه منتشر شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
غذاي روح خوشمزه
قلقلک: کتاب «پلوخورش» پر از داستانهاي خوشمزهاي براي غذاي روح است. با اين کتاب 21 ميانوعدهتان تأمين است. در مصرف اين کتاب بايد زيادهروي كنيد، چون هم خوشمزه است هم مفيد.
سرآشپز اين پلوخورش «هوشنگ مراديکرماني» است و آن را طوري درست کرده که هميشه تازه و داغ و قابل خواندن و خوردن باشد. اين کتاب را فقط از رستوران معين تهيه کنيد. رستوران انتشارات معين شعبهي ديگري ندارد و حالا منوي غذاها: پاهاي مرغ، تخممرغ، پلوخورش، توت، چهارراه و... غذا حاضر است. تا تمام نشده بفرماييد داخل.
پلو خورش/ نويسنده: هوشنگ مرادي کرماني، ناشر: انتشارات معين
جملهي جادويي: پيرمرد عاشق کلاههايش بود. عاشق گذشتهاش که توي تئاتر برايش کف زده بودند، برايش گل آورده بودند. ازش امضا گرفته بودند. کنارش ايستاده بودند و عکس گرفته بودند. توي کوچه و خيابان به همديگر نشانش داده بودند. عجب روزگاري بود.
محدثه بوربور رنجبر، 14ساله، خبرنگار افتخاري از پيشوا
پولي كه تمام نشود!
قلقلک: همهي ما حداقل يکبار در زندگي بهش فکر کردهايم؛ داشتن پولي که هيچوقت تمام نميشود، يعني ثروت بيپايان! همين موضوع جذاب باعث ميشود موقع خواندن کتاب بتوانيم خودمان را جاي شخصيت اصلي بگذاريم و از خواندنش لذت ببريم. اما چرا اين کتاب را دوست دارم؟ چون مناسب سن نوجوانهاست و باعث ميشود به تخيلاتمان برويم.
جيب عجيب/ نويسنده: ماکس لوندگرن، مترجم: طاهر جام برسنگ، ناشر: نشر افق
جملهي جادويي: در هرانسان بزرگسال يک کودک وجود داره. روي نوک پا ميايسته و از چشمهاي ما جهان رو نگاه ميکنه و چيزي که ميبينه ميترسوندش، اما جرئت نميکنه بگه پيش يه آدم بزرگ زندگي ميکنه.
آيلار حاجينصيري، 16ساله از تبريز
دختري به نام ساده
قلقلک: قلب آدميزاد چه رنگي است؟ خب معلوم است قرمز! اما شاعرها و نويسندهها که چيزي را مثل بقيه نميبينند! مثلاً معتقدند قلبها ممكن است نارنجي هم باشند. البته قلب هرکسي که نه... قلب کساني که سرشار از شور و روشنياند... بله قلب نوجوانها!
قلبهاي نارنجي روايتي دلنشين و روان از زندگي يک دختر نوجوان معمولي و به معناي واقعي کلمه «ساده» است، اما زندگي ساده آرام نميماند و بعد از آشنايي با دوستي به نام آلما وارد ماجراهاي عجيبي ميشود.
قلبهاي نارنجي/ نويسنده: مينو کريمزاده/ ناشر: کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان
جملهي جادويي: خانواده ساده به جمعه ميگفتند روز آشتي. بيشتر از سالهاي عمر ساده بود که پدر، لابد طي مراسم خاصي اين اسم را روي جمعه گذاشته بود. طبق اين قرار، جمعهها اگر کسي با کسي قهر بود، بايد آشتي ميکرد.
محدثهسادات حبيبي، 15ساله، خبرنگار افتخاري از تهران
دردسر پولهاي بادآورده
قلقلک: کتاب «ميليونها» داستان زندگي «داميان» و برادر بزرگترش «آنتوني» است که بهطور غيرمنتظره بسيار پولدار ميشوند ولي تصميم ميگيرند اين موضوع را از همه حتي پدرشان مخفي كنند. حالا آنها ميتوانند هرچه دوست دارند بخرند، جز يک چيز که بيش از هرچيز ديگر به آن نياز دارند.
در اين رمان نويسنده سعي کرده جايگاه و نقش پول را در زندگي انسانها نشان دهد و با مخاطب ارتباط برقرار کند.
ميليونها/ نويسنده: فرانک کاترل بويس، مترجم: شهلا انتظاريان، ناشر: نشر افق
جملهي جادويي: جالب اين بود که فکر ميکرديم پول مشکلگشاي هرچيز است، اما کار به جايي رسيده بود که ما مراقب پول بوديم. شبها حال و احوالش را جويا مي شديم و رويش را ميپوشانديم. مثل يک بچهي بزرگ بود. حالا هم آن را مثل بچه توي ساک گذاشته بوديم و توي محل ميگردانديم.
فاطمه شهرابي فراهاني، 14سالهاز تهران
نقاشيهاي نجاتبخش
قلقلک: «ايوان پشت نقرهاي» موجودي است که رمان از زبانش نوشته شده است. او فيل مهرباني را که دوست صميمياش بوده از دست ميدهد، «استلا» به او قول ميدهد تا آيندهي خود و «روبي» (بچهفيل تازهوارد) را تغيير دهد.
ايوانِ هنرمند با نقاشيها و کلماتي که از انسانها ياد گرفته توجه خبرنگارها و بازديدکنندگان زيادي را جلب ميکند. موضوع نقاشيهايش رفتهرفته جهتدار ميشود و سبب ميشود تا آنها به زيستگاه اصليشان برگردانده شوند.
ايوان منحصربهفرد/ نويسنده: کاترين اپلگيت، مترجم: کيوان عبيديآشتياني، ناشر: نشر افق
جملهي جادويي: وقتي بازديدکنندهها جلوي قفسم ميايستند، دستهام را در سطلهاي رنگ فرو ميکنم. براي فروشگاه هديه و براي تابلوي بزرگراه نقاشي ميکشم. درختهايي با پرندههايي روي آن. بچهفيلي تازه متولدشده با چشمهاي براق سياه. سنجاب. کِرم.
مليکا نادري، 15ساله، خبرنگار افتخاري از تهران
سفر به درون توپ
قلقلک: اگر واقعاً کتابخور باشيد، ميدانيد کتابي خوب است که هيچوقت قديمي نشود! مثل اين کتاب. معلوم نيست چه زماني بتوانيد به مرکز زمين سفر کنيد، شايد هم اصلاً نتوانيد تا آخر عمر چنين جايي را ببينيد.
پس اگر اين کتاب را نخوانيد از دنيا عقب ميمانيد و هيچوقت نميفهميد توي اين توپ بزرگ چه ميگذرد! البته بهتر است کمي زمينشناسي و فيزيک بدانيد تا اتفاقات کتاب برايتان گنگ نباشد!
سفر به مركز زمين/ نويسنده: ژول ورن، مترجم: سلماز بهگام، ناشر: نشرترانه
جملهي جادويي: وقتي به گذشته و حوادث حيرتآوري که برايم پيش آمد فکر ميکنم، نميتوانم باور کنم که آنها واقعاً اتفاق افتاده باشند. تمامي آن وقايع آنقدر عجيب و شگفتآور بود که حتي فکر به آنها مرا مبهوت ميکند. اما مهم اين است که الآن من خوشبختترين مرد معمولي عالم هستم و عمويم هم خوشبختترين مرد فرهيختهي جهان است!
فاطمه نريمان، 14ساله، خبرنگار افتخاري از كرج
قصهي مرگ و زندگي
قلقلک: از آندسته کتابهايي که بيدارت ميکند. از همانهايي که باعث ميشود کمي بيشتر هواي دوستانت را داشته باشي، کمي بيشتر حواست را جمع کني. قصهي دوستي و دشمني، قصهي قهر و آشتي، قصهي مرگ و زندگي...
از همانهايي است که لابهلاي کلماتش زندگي ميکني، با واژهواژهاش اشک ميريزي و ميخندي، از همانهايي که کلمهکلمهاش را درک ميکني.
قصهاش طوري است که تا مدتها نميخواهي اسير داستان ديگري شوي. دلت ميخواهد آخر قصه معجزهاي رخ بدهد و خوب شود، اما افسوس که زندگي قصهاي تلخ و شيرين ميان هياهوي آدمهاست؛ قصهاي مانند زندگي ويکي و جدي، مثل يک دعوا، مثل يک لحظه غفلت، مثل يک عمر پشيماني...
دوست تا هميشه/ نويسنده: جکلين ويلسون، مترجم: راحله پورآذر، ناشر: انتشارات منظومهي خرد
جملهي جادويي: و رفت توي خيابان/ و بعد/ بعد/ يک ماشين/ صداي گوشخراش ترمز/ يک جيغ/ جيغ
ستايش نوري، 14ساله، خبرنگار افتخاري از کرج
رتبهي سوم عكسهاي مسابقهي «امضا: نوجوان»
عكس: بهاره بيات، 15ساله، خبرنگار افتخاري از زنجان
عكس: زهرا جامعي از مرند
عكس: زينب عليسرلك، 14ساله، خبرنگار افتخاري از پاكدشت
عكس: فاطمهسادات حسينيان، 16ساله، خبرنگار افتخاري از تهران
در همین زمینه: «غارنشینی در کافینت» و دو یادداشت دیگر شیرهی شیرین انگور دزد و پلیس دنیایی از جنس خیال همراه با سی سالگی «پریدن» و پنج شعر دیگر سیب اتفاق نقنقو پرواز سرکلاس فیزیکمنبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۹۱۵۷۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ورود «مسافر و مهتاب» با «فرقه خودبینان» به کتابفروشیها
به گزارش خبرنگار مهر، دو رمان «مسافر و مهتاب» نوشته آنتال صرب و «فرقه خودبینان» اثر اریک امانوئل اشمیت بهتازگی با ترجمه فرناز حائری و سیامند زندی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شدهاند.
ترجمه «مسافر و مهتاب» براساس نسخه چاپشده از آن توسط انتشارات پوشکین در لندن است که سال ۲۰۱۴ چاپ شده است. اینکتاب برای اولینبار سال ۱۹۳۷ در بوداپست به چاپ رسید.
آنتال صرب نویسنده اینکتاب متولد ۱۹۰۱ و درگذشته به سال ۱۹۴۵، نویسنده پرکار مجارستانی اما کمترشناخته شده در ایران است. او از انگلیسی، فرانسه و ایتالیایی ترجمه کرده و مقالات مختلفی هم درباره ادبیات و نویسندگان اروپا در کارنامه دارد. او در ۳۲ سالگی رییس فرهنگستان ادب مجارستان بود. همچنین استاد ادبیات دانشگاه سگد بود و چندین رمان منتشر کرد که «مسافر و مهتاب» یکی از مهمترین آنهاست. او سال ۱۹۴۱ تاریخ ادبیات جهان را نوشت. پس از آن هم کتاب تئوری رمان و تاریخ ادبیات مجارستان را تحریر کرد.
درباره سرنوشت ایننویسنده گفته میشود در سال ۱۹۴۴ به اردوگاه کار اجباری نازیها فرستاده شد و پیش از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ در اردوگاه کشته و در گوری دستهجمعی به خاک سپرده شد.
رمان «مسافر و مهتاب» با سفر ماهعسل یکزوج به ایتالیا شروع میشود. با ورود زن و شوهر به ونیز، گذشته جان میگیرد و خاطرات نوجوانی و شروشور دوستان پیش چشم میآید. دیدن کوچههای قدیمی و مناظر ونیز باعث تحولات روحی و روانی را شکل میدهند. به اینترتیب «مسافر و مهتاب» کشاکش گذشته و اکنون و نوسانات روحی و عاطفی زن و شوهر سفرکرده به ونیز است.
رمان پیشرو ۴ بخش دارد که بهترتیب عبارتاند از: «ماه عسل»، «فراری»، «رُم» و «دروازههای جهنم».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
بعد در درگاهی گوتیک کشیشی ظاهر شد. با چهرهای رنگپریده به رنگ عاج و با نگاهی غمگین و ناراحت سر بالا کرد و به آسمان چشم دوخت. بعد سرش را به یکطرف چرخاند و با حرکتی نرم و غیرقابل وصف به شیوه کهن دست بر هم گذاشت.
میهای بلافاصله به طرفش نشتافت. هرچه نباشد حالا یککشیش بود، راهبی رنگپریده و جدی در حال اجرای وظایف دینی ... نه، نمیشد مثل یکبچهمحصل، مثل یکپسربچه با سرعت به طرفش برود...
حاملان تابوت راهی شدند و با فاصله اندکی کشیش و تشییعکنندگان پشت سرشان حرکت کردند. میهای هم به انتهای آن صف پیوست و کلاه به دست با قدمهای آهسته به طرف کمپوزنتو رفت که بر دامن کوه و در ارتفاعی بالاتر واقع بود. چنان قلبش تندتند میزد که مجبور میشد هرچند قدم یکبار توقف و نفسی تازه کند. بعد از اینهمه سال که راههایشان بهکلی از هم جدا افتاد بود اصلا حرفی برای گفتن داشتند؟
اینکتاب با ۲۹۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۲۰ هزار تومان منتشر شده است.
ترجمه «فرقه خودبینان» نیز براساس نسخه فرانسوی منتشرشده سال ۱۹۹۴ انتشارات آلبین میشل در پاریس انجام شده است.
نویسنده اینکتاب بهخلاف «مسافر و مهتاب» در ایران و بین اهالی ادبیات، تئاتر و سینما شناخته شده است. اریک امانوئل اشمیت، نویسنده فرانسوی بهواسطه آثاری چون «موسیو ابراهیم و گلهای قرآن» یا «خرده جنایتهای زن و شوهری» نامی غریب و ناشناخته نیست.
امانوئل اشمیت در اینکتاب، نثری دارد که در فرازهایی شاعرانه و در فرازهای دیگر قصهگوست. تلفیق ادبیات و فلسفه هم مانند دیگر آثارش در اینداستان به چشم میآید. طرح قصه نیز درباره پژوهشگری خسته و دلزده است که دیگر حوصله تحقیق و فیشبرداری ندارد و بهطور ناگهانی در کتابخانه ملی پاریس به ردپایی از یکمتفکر ناشناخته برمیخورد. نام متفکر مرموز از قرن هجدهم به بعد، بهطرز عجیب و سوءظنبرانگیزی پنهان مانده و همینمساله، کنجکاوی قهرمان قصه را تحریک میکند.
در ادامه داستان، شخصیت اصلی در کار جستجو در اسناد و کتابها تا جایی پیش میرود که مرز واقعیت و خیال محو میشود و ملال تحقیق دانشگاهی جای خود را به هیجان تحقیقات پلیسی میدهد...
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
با وجود این، سرنخی در این داستان بود. این آمِده شامپولیون، گاسپار لانگنهارت را از کجا کشف کرده بود؟ از خودش که در نیاورده بود. اگر که مقیم هاور بوده، یعنی اینکه حتما از راههایی متفاوت با راههایی که من پیش گرفتهام، چیزهایی درباره موجودیت گاسپار شنیده است. آیا گاسپار واقعا به قصد ادامه زندگی تا آخر عمر به سرزمین اجدادیاش بازگشته بوده است؟ اگر اینطور بوده، همیننکته میتواند روشنگر این باشد که احتمالا شامپولیون بهطور اتفاقی داستانهایی از نوادگانِ او شنیده، یا اینکه حتی به بایگانیهای خانوادگی آنان دسترسی یافته است. شاید ایناسناد هنوز هم اینجا باشند، یا مثلا در اختیار وارثِ خانواده؟
این احتمال در لحظه خشم را از وجودم زدود و بار دیگر احساسِ سرزندگی کردم.
اینکتاب با ۱۳۳ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۰۰ هزار تومان چاپ شده است.
کد خبر 6086878 صادق وفایی