Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - پدرم سرگرم کارهاي خودش بود و مادرم درگير کارهاي دو خواهر بزرگم. من که دختر ته‌‌تغاري خانو‌اده بودم.
به گزارش سرويس حوادث جام نيـوز، پدرم سرگرم کارهاي خودش بود و مادرم درگير کارهاي دو خواهر بزرگم. من که دختر ته‌‌تغاري خانو‌اده بودم، در حالي بزرگ شدم که هيچ‌کس کاري به کارم نداشت. هرچه هم مي‌خواستم خانواده‌ام مهيا مي‌کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با اين که هيچ کم و کسري نداشتم اما از نظر عاطفي، احساس تنهايي مي‌کردم. براي همين با دختر همسايه جيک‌تو‌جيک شدم.
بعد از ديپلم قرار بود دانشگاه بروم و برايم خواستگاري آمد. ذوق و شوق ازدواج داشتم و با نظر موافق خانواده‌ام رخت سفيد عروسي به تن کردم. شوهرم آدم خوب و بي‌آزاري بود. خانواده‌اش هم خيلي خوب بودند. اما روحيه سرکشي و غرور در من در کنار نصيحت‌هاي غلط دوست دوران نوجواني‌ام باعث شد نتوانم خودم را با قانون زندگي مشترک وفق بدهم.
من و دختر همسايه هر روز بعد‌از‌ظهر اين طرف و آن طرف مي‌رفتيم. شوهرم سر همين مسئله شاکي شده بود، اما دوستم مي‌گفت اصلا تو با چه عقلي ازدواج کردي و حتماً چند وقت ديگر که سرخانه و زندگي‌ات رفتي مي‌خواهي وينگ‌وينگ يک بچه را هم گوش کني. من با همسرم لج بازي کردم. او و خانواده‌اش پدر و مادرم را در جريان گذاشتند تا اينکه نصيحت‌ها شروع شد‌. ولي من افسارم را دست دختر همسايه سپرده بودم و از طريق اين دوست ناباب به سيگار آلوده شدم.
پدر و مادرم و شوهرم خيلي زود فهميدند سيگار مي‌کشم و جر و بحث‌ها بالا گرفت. مثل ريگ جواب همه را مي‌دادم. کارمان به کلانتري کشيده شد. خانم کارشناس اجتماعي کلانتري ما را به مرکز مشاوره پليس معرفي کرد‌. هنوز اولين جلسه برگزار نشده بود که سرم به سنگ زمانه خورد‌.
دختر همسايه که البته يکي‌دوسالي است خانه‌شان را عوض کرده‌اند به ديدنم آمد. آلبوم عکس و طلاهايم را نگاه مي‌کرد. وقتي رفت فهميدم دو‌سه تکه از طلاهايي که سر سفره عقد کادوگرفته‌ام را دزديده است. به او زنگ زدم و خودش را ناراحت نشان مي‌داد و مي‌گفت چون تهمت زده‌اي با تو قطع ارتباط مي‌کنم.
در اين چند روز خيلي فکر کرده‌ام. اين دوست بي‌معرفت کاري کرد تا احترام شوهرم و بزرگترها را زير پا بگذارم. اميدوارم بتوانم اشتباهاتم را جبران کنم.
رکنا
110

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۹۷۵۸۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

درگیری شدید زن رسمی و زن صیغه‌ای در کلانتری | شوهرم دیپلمه بود، من او را آقای دکتر کردم!

به گزارش همشهری آنلاین، همسر یک پزشک متخصص در حالی که دستانش از شدت خشم می‌لرزید، به مشاور و مددکار اجتماعی احمدآباد مشهد گفت: ۲۴ سال قبل زمانی با نعیم ازدواج کردم که او دیپلم داشت و تازه خدمت سربازی را به پایان رسانده بود. من حمایتش کردم و با تحمل سختی‌های زندگی او را به ادامه تحصیل تشویق کردم.

بالاخره او در رشته پزشکی یکی از استان‌های کشور پذیرفته شد و من هم با خوشحالی همه تلخکامی‌های روزگار را تحمل کردم تا ۸ سال تحصیل او به پایان رسید و به مشهد بازگشت. در این مدت همسرم اصرار می‌کرد من هم ادامه تحصیل دهم، ولی ۳ فرزند قد و نیم‌قد داشتم و نمی‌توانستم درس بخوانم. این در حالی بود که نعیم مدام مدرک پزشکیش را بر سرم می‌کوبید و مرا به خاطر داشتن مدرک دیپلم تحقیر می‌کرد.

بالاخره تصمیم گرفتم پرستاری برای فرزندانم پیدا کنم که بتوانم به تحصیل بپردازم، ولی در همین زمان متوجه شدم فرزند چهارم را نیز باردار هستم. این بود که درس و دانشگاه را از ذهنم بیرون کردم و به امور خانه‌داری و تربیت فرزندانم پرداختم. اما روابط عاطفی من و نعیم هر روز سردتر می‌شد.

فرار دختر جوان با پسری که او را کنیز خودش کرد | کتکم می‌زد و دست‌هایم را می‌سوزاند ازدواج زن ۴۰ ساله با پسر ۱۸ ساله | می‌خواستم از شوهر سابقم انتقام بگیرم

در همین حال، نعیم در دوره تخصص شرکت کرد و ۲ سال بعد به عنوان پزشک متخصص مطب خودش را هم راه‌اندازی کرد. در این میان، روابط او با منشی‌های مطبش مرا بسیار آزار می‌داد چراکه احساس می‌کردم اینگونه رفتارها خارج از عرف است. بارها به فکر طلاق افتادم اما خانواده‌ام مرا حمایت نکردند و مجبور شدم این‌گونه تحقیرهای آشکار را تحمل کنم.

او با تماس‌های پنهانی و پیامک‌های زننده‌ای که برای خانم‌ها می‌فرستاد، مرا زجر می‌داد. اعتراض‌ها و ابراز ناراحتی‌هایم نیز فایده‌ای نداشت و اوضاع مدام بدتر می‌شد تا اینکه چند سال قبل متوجه شدم نعیم از ۳ سال قبل زنی را به عقد موقت خودش درآورده است و آن زن هم مهریه‌ای به اندازه یک خانه مجلل و یک خودرو خارجی از او گرفته و به دنبال سرنوشت خودش رفته است. همسرم برای جلوگیری از آبروریزی همه مهریه ان زن را به او داد و صدایش درنیامد.

از این موارد در زندگی ۲۴ ساله‌ام با نعیم بازهم دیده بودم، ولی کاری نمی‌توانستم انجام بدهم تا اینکه فهمیدم او برای منشی مطبش خانه‌ای در بهترین نقطه شهر اجاره کرده و یک خودرو خارجی گران‌قیمت نیز خریده است. با تعقیب همسرم نشانی منزل آن زن را پیدا کردم و به در خانه‌اش رفتم. آنجا بود که با هم درگیر شدیم و پلیس ۱۱۰ ما را به کلانتری هدایت کرد.

پزشک متخصص که خود را به کلانتری رسانده بود، با بیان اینکه فریب خورده است و قدر زحمات و مهربانی‌های همسرش را ندانسته، به مشاور کلانتری گفت: ۵ سال قبل این زن جوان را به عنوان منشی استخدام کردم. او خیلی زود با چرب‌زبانی در جریان امور مالی من قرار گرفت به طوری که دیگر همه کارهای اقتصادی و مالی مرا انجام می‌داد.

پس از گذشت مدتی او به من ابراز علاقه کرد و با ترفندهای خاص زنانه طوری رفتار کرد که من هم به او علاقه‌مند شدم. آن زمان نمی‌دانستم کبری چه نقشه شومی در سر دارد به همین دلیل خانه‌ای در منطقه مرفه‌نشین شهر برایش اجاره کردم و همه امکانات زندگی را به همراه یک خودرو خارجی در اختیارش گذاشتم.

ولی او با مهریه سنگینی که داشت مدام مرا در تنگنا قرار می‌داد تا به خواسته‌هایش عمل کنم. من هم که قادر به پرداخت مهریه او نبودم، مجبور می‌شدم سر تسلیم فرود بیاورم. حالا می‌فهمم که چقدر به همسر اولم ظلم کرده‌ام‌.

با توجه به اهمیت این ماجرا، بررسی‌های قانونی و کارشناسی با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد سید علی سید گلستان (رئیس کلانتری احمدآباد مشهد) در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

کد خبر 846542 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • خسرو حیدری بمب نقل و انتقالات را خنثی کرد
  • پیشرفت جامعه اسلامی در گرو سلامت و نشاط خانواده‌ها
  • اهمیت خانواده و ازدواج برای نسل جوان تببین شود
  • تجلیل از ۲۹ زوج دهه شصتی در قزوین
  • بررسی اهمیت «شغل» در برنامه «بیا وسط»
  • تکرار قصه ناتمام زن‌کشی/ زیبا؛ زن ارومیه‌ای که تاوان طلاقش را با مرگ داد
  • خمس: دوست دارم در آینده به ایران برگردم
  • ماجرای خودروی شراکتی دکتر معتمدی و دکتر مرندی و خرید بلیت قسطی هواپیما
  • جنجال یک عروسی در هتل اسپیناس پارسیان!
  • درگیری شدید زن رسمی و زن صیغه‌ای در کلانتری | شوهرم دیپلمه بود، من او را آقای دکتر کردم!