Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «صدای ایران»
2024-04-24@02:19:03 GMT

روایتی از رفتارهای احمدی‎نژاد در مجمع

تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۰۱۵۷۱۷

مجمع تشخیص مصلحت نظام ۴ وظیفه عمومی «حل اختلاف بین مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان»، «تهیه و پیشنهاد پیش‌نویس سیاست‌های کلی نظام (جمهوری اسلامی) در اجرای بند ۱ اصل ۱۱۰ قانون اساسی»، «حل معضلات نظام با ارجاع از سوی مقام رهبری» و «اعلام نظر در مورد استفساریه‌های مربوط به مجمع تشخیص مصلحت نظام» را برعهده دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



امروز یکی از دغدغه های اعضای این نهاد حاکمیتی آن است که چرا راهکارهایی حل مشکلات و چالش های کشور در قالب سیاست های کلی نظام به اجرا در نمی آید و مسئولان مربوطه بعد از دوره ای تبلیغات رسانه ای، آن سیاست ها را به دست فراموشی می سپارند. سرنوشتی که برای سیاست های کلی انتخابات هم گویا رقم خورده است. 14 ماه از زمان ابلاغ این سیاست ها می گذرد. نه دولت لایحه جامع انتخابات را تقدیم مجلس شورای اسلامی کرده و نه شورای نگهبان قدمی برای تعریف روشن و شفاف رجل سیاسی و مذهبی برداشته است.

مرحوم هاشمی‎رفسنجانی دنبال راهکاری بود تا مانع بی‌اثر ماندن سیاست‌های کلی انتخابات شود. راهکاری که شاید در دوره جدید با تبدیل شدن مجمع تشخیص به مجلس سنا تأثیر خود را نشان دهد.

به گزارش صدای ایران،علی احمدی رئیس کمیسیون مشترک مجمع تشخیص مصلحت نظام و دفتر مقام معظم رهبری، با حضور در کافه خبر خبرآنلاین، علاوه بر بررسی موارد فوق الذکر، روایتی هم از رفتارهای احمدی‎نژاد در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام داشت. به گفته او زمانی که احمد توکلی به مواضع تند احمدی‎نژاد انتقاد کرده و او در پاسخ خندیده بود، عکاسان در جلسه حضور نداشتند و عکسی که منتشر شده مربوط به بخش دیگری از مذاکرات مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است.  به زعم وی قطعا توکلی انتظار داشت، دیگر اعضای مجمع این موضع گیری را پیگیری کنند. اما با وجودی که مواضع بیرونی آقای احمدی نژاد مورد تأیید کلیت مجمع تشخیص و اکثریت اعضای آن نیست، شاید بنا به مصلحتی این مسئله پیگیری نشد. احمدی درباره تحمل بالای نظام و برخوردهای احتمالی آتی با احمدی‎نژاد هم سخن گفت.



****

نقش مجمع تشخیص مصلحت در اداره کشور شاید برای خیلی از مردم مشهود نباشد اما خیلی اثرگذار است. شما به عنوان رئیس کمیسیون مشترک مجمع تشخیص مصلحت نظام بفرمایید چه موضوعاتی در دستورکار این کمیسیون قرار دارد؟

رهبر معظم انقلاب در دوره گذشته مجمع 10 اولویت را برای سیاستگذاری ابلاغ کردند که 6 مورد به نتیجه رسید و مجمع تشخیص مصلحت نظام نظر مشورتی خود را داد و مقام معظم رهبر انقلاب نیز آنها ابلاغ کردند. البته سیاست های مربوط به نظام قانونگذاری نیز تدوین شد که هنوز ابلاغ نشده است. همچنین رهبر معظم انقلاب در دوره جدید نیز 4 اولویت سیاستگذاری را درباره نخبگان، تأمین اجتماعی، توسعه دریامحور، فضای اطلاعات و ارتباطات (فضای مجازی) ابلاغ کردند که تدوین آنها در دستورکار مجمع است. به علاوه در دوره جدید مقام معظم رهبری یک سری تحولاتی را در زمینه نظارت و ساختار و محتوای مجمع نیز خواسته اند که در دستورکار است.

سیاست های کلی انتخابات سال گذشته ابلاغ شد اما هیچ اتفاقی نیفتاد. البته دولت می گوید در قالب لایحه جامع انتخابات آن سیاست ها را لحاظ کرده است اما شورای نگهبان تعریف روشنی از رجل سیاسی و مذهبی ارائه نداد. در نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم همچون ادوار گذشته برگزار شد و با گذشت چندین ماه از آن انتخابات هنوز هم «رجل سیاسی» تعریف نشده است. به نظر شما چرا شورای نگهبان از اعلام تعاریف یادشده پرهیز می کند؟

البته همواره یکی از گله مندی های مرحوم آقای هاشمی این بود که وقتی سیاست های کلی نظام تدوین و توسط مقام معظم رهبری ابلاغ می شود، چرا این امر ولایت در نهادهای رسمی کشور جاری و ساری نمی شود و دنبال راهکاری بود که بتواند این مسئله را حل کند. یکی از سئوالات جدی که معمولا در مجمع تشخیص مصلحت از زمان مرحوم آقای هاشمی بود و الان هم مطرح می شود این است که نهادهای رسمی حاکمیتی چه وظیفه ای در قبال اجرای سیاست های کلی ابلاغی دارند؟ چون این سیاست ها می خواهند گرهی از مشکلات روزمره مردم و حاکمیت باز کنند. مثلا چالش هایی در حوزه برگزاری انتخابات است که برای رفع آنها راهکار می دهند اما چرا نهادهای حاکمیتی براساس این سیاست ها اقدامی نمی کنند؟ چرا دولت لایحه جامع انتخابات را نمی دهد؟ آیا واقعا مشکلی نمی بیند یا می بیند و اراده ای برای حل مشکلات ندارند؟

به نظرم نهادهای رسمی کشور در یک فرایند محافظه کاری قرار گرفته اند و حکمرانی بر مردم را خیلی ساده و آسان تعریف کرده اند یا یک نگاه خیلی ساده به انتخابات دارند. حال آنکه در یک نظام مردم سالار انتخابات پیچیده ترین موضوع است. قانون انتخابات در کشورهای توسعه یافته، قانون مادر تلقی می شود چون فرایند انتخاب تصمیم گیران آن کشور را مشخص می کند. اگر فرایند صحیح باشد تصمیم گیران کشور خوب انتخاب و خیلی از مشکلات کشور برطرف می شود. وقتی آقای پورمحمدی وزیر کشور بود نامه ای به مقام معظم رهبری نوشت و به چالش های انتخابات اشاره کرد. از آن تاریخ تاکنون زمان زیادی می گذرد. آیا واقعا این میزان زمان منطقی به نظر می رسد برای حل چالشی که همه داد و فریادشان بلند شده است؟ این رویکرد شامل بقیه موضوعات و به طور مشخص سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی هم می شود.

چهار شاخص «وفاداری گفتمانی»، «قدرت تحلیل و تبیین گفتمان»، «داشتن کمترین آسیب پذیری به لحاظ شخصی و فکری» و «توان افزودن به عقبه اجتماعی گفتمان» در کنار هم می تواند ملاک انتخاب نامزد جریان اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری باشد که البته همه این ویژگی ها در افراد یکسان نیست. البته اصولگرایان همه چیز را قربانی وفاداری گفتمانی از نوع نهایت مطلوب کردند.

اما معمولا زمانی که مجمع تشخیص مصلحت نظام سیاست های کلی درباره موضوعی را تدوین می کند، همه مسئولان نهادهای حاکمیتی مربوطه در رسانه ها به تعریف و تمجید از این سیاست ها می پردازند.

بله، همه در آن مقطع می گویند بَه بَه این سیاست ها مشکلات بزرگی را حل می کند اما بعد سیاست های کلی ابلاغی را به بایگانی می دهند.

آیا از شورای نگهبان هم تعریف روشنی درباره رجل سیاسی و مذهبی خواستید؟

بله، در سیاست های کلی انتخابات نیز بر شفاف سازی مفاهیم اصل 115 قانون اساسی، تأکید شده است. جامعه انتظار دارد که قواعد حاکم و رویه و روندهای مربوط به تشخیص رجل سیاسی و مذهبی هرچه بیشتر شفاف شود.

این همه تاخیر نشانگر این نیست که شورای نگهبان تمایلی به شفاف سازی در موضوع رجل سیاسی و مذهبی ندارد؟

فکر می کنم یک مطالبه در سطح جامعه برای شفاف سازی این مفاهیم و قواعد وجود دارد. شورای نگهبان نیز قدم های خوبی در این زمینه برداشته است.

البته در این موضوع ایرادی هم به مجمع تشخیص مصلحت نظام وارد است. مجلس هشتم تعریف رجل سیاسی و مذهبی را شفاف کرد اما وقتی شورای نگهبان مصوبه مجلس را تأیید نکرد و موضوع به مجمع رفت، مجمع تشخیص مصلحت رسیدگی به موضوع را مسکوت گذاشت تا لایحه جامع انتخابات تدوین شود. اما از مجلس هشتم تاکنون هیچ اتفاقی نیفتاده است. این نقد به مجمع تشخیص مصلحت نظام را قبول دارید؟

خیر، یکی از مشکلات ما فرایند وصله پینه کردن قوانین است. قانون انتخابات نزدیک به 53 مرتبه اصلاح شده است. در کتاب «انتخابات در ایران» نوشته ام که قانون انتخابات 53 مرتبه "دستکاری" شده است. "اصلاح" یک فرایند رو به جلو است اما تغییرات قانون انتخابات در ایران روند رو به جلو نداشت، فقط نزدیک 5 مرتبه حداقل سن رأی دهندگان را "دستکاری" کردند. نمونه دیگر میزان نصاب رأی برای ورود منتخبان انتخابات مجلس به پارلمان است. اول ملاک برای راه یابی منتخب مردم در انتخابات مجلس همچون انتخابات ریاست جمهوری کسب اکثریت مطلق آرا بود، بعد به نصاب کسب یک سوم و سپس به نصاب کسب یک چهارم آرا تغییر کرد، حالا صحبت از این می شود که ملاک، کسب اکثریت نسبی آرا باشد. این روند نه تنها رو به جلو نیست بلکه رو به عقب است و مصداق بارز "دستکاری" قانون محسوب می شود. این دستکاری و وصله پینه ها چه مشکلی را از نظام انتخابات کشور حل می کند؟

قانون جامع انتخابات به آن معنا نیست که قوانین انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، شوراها و خبرگان رهبری را یکجا جمع کنیم، چون این کار نامش تجمیع است. قانون جامع انتخابات به آن معناست که مثلا در انتخابات مجلس راهکار همه آسیب ها و چالش ها در قانون دیده شود. هیچ کشوری غیر از ایران نیست که انتخابات داشته باشد اما ساماندهی رای دهندگان قبل انتخابات را نداشته باشد. همین افغانستان قبل از برگزاری انتخابات رأی دهندگان را ساماندهی می کند. تشخیص هویت رأی دهندگان قبل از روز اخذ رأی انجام می شود.


 الان نسبت یک نماینده به جمعیت انتخابی اش چگونه است؟ اول انقلاب در قانون اساسی آمد به ازای هر 150 هزار نفر یک نماینده در مجلس باشد اما در اصلاح قانون اساسی سال 68 این معیار حذف شد. امروز اگر بخواهیم حوزه های انتخابیه را اصلاح کنیم بر چه مبنایی باید این کار انجام شود؟ یک نماینده ای در تهران با 2 میلیون رأی انتخاب می شود اما یک نماینده ای در شهری کوچک با 17 هزار رأی. در واقع نسبت جمعیت رأی دهنده به کرسی های پارلمان شفاف نیست. ساماندهی رأی دهندگان به این صورت است که اگر در شهری 200 هزار رأی دهنده است، مثلا  200 صندوق در نظر می گیرند و مردم هر محدوده به طور مشخص به صندوقی معین مراجعه می کنند. یک ماه قبل هم اسامی را پشت درب محل اخذ رأی می زنند تا هر کس نامش نبود مراجعه کند و مسندات بدهد تا نامش اضافه شود یا اگر کسی واجد رأی دهی نبود اما اسمش وجود داشت، شکایت کنند تا نامش حذف شود. به این ترتیب روز اخذ رأی همان افراد می توانند فقط به آن شعبه اخذ رأی مراجعه و رأی خود را به صندوق بیاندازند. اما چون ساماندهی رأی دهندگان در کشور ما وجود ندارد، آرای یک صندوق 100 رأی و آرای یک صندوق هزار رأی می شود یا در شهری 50 درصد بیش از جمعیت رأی دهنده آن شهر، در انتخابات شرکت می کنند! وقتی هم سئوال می شود چرا این طور شد؟ می گویند روز جمعه و ایام مسافرت است! در نتیجه در چاپ و توزیع تعرفه مشکل به وجود می آید، بسیاری از ابهامات نظام انتخاباتی ما چاپ و توزیع تعرفه و افزایش شناسنامه ها است. حال آنکه با ساماندهی رأی دهندگان قبل از روز اخذ رأی همه این ابهامات برطرف می شود.

بیش از 10 گیر اصلی در نظام انتخابات کشور است که باید حل شوند. چون حل کردن اینها پیامد و هزینه دارد نهادهای ما نمی خواهند هزینه این اصلاحات را بپردازند. آن زمان ما در مجلس خیلی فعالیت کردیم که این چالش ها را اصلاح کنیم اما ناکام ماندیم. گفتیم برویم در مجمع تشخیص مصلحت نظام به اصلاح این چالش ها کمک کنیم، امروز کم کم داریم به نا امیدی می رسیم. در سیاست های ابلاغی راهکار رفع بسیاری از مشکلات آمده است اما خروجی ندارد چون به نظر می رسد برخی مسئولان می خواهند مدیریت کنند تا دوره مسئولیت شان بگذرد و هزینه‎ای پرداخت نکنند.

برخی معتقدند مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان مجلس دوم خروجی مورد انتظار را نداشت و باید مجلس سنا تشکیل شود. آقای رضایی در ابتدای دوره جدید مجمع اعلام کرد مجمع تشخیص مصلحت نظام به مجلس سنا انتقال پیدا می کند. آیا قرار است از این به بعد از مجمع تشخیص با عنوان داخل پرانتز مجلس سنا یاد شود؟

چنین تصوری درمیان نخبگان ما وجود دارد که مجمع تشخیص مصلحت نظام نهایتا باید در جایگاهی مثل مجلس سنا قرار بگیرد. برای نیل به این مقصود نیاز به اصلاحاتی از لحاظ کارکردی داریم که برخی می گویند شاید اصلا نیاز به اصلاح قانون اساسی هم نباشد. بلکه رهبر معظم انقلاب برخی کارویژه هایی را که در اختیار ایشان است به مجمع واگذار کنند، تا مجمع این کارها را انجام دهد. اگرچه این جابه جایی مکان مفید فایده برای آن منظور نیست اما باید این را به فال نیک گرفت که مجمع بتواند چنین جایگاهی را پیدا کند. اما در این مقطع تغییر مکان به معنای تغییر کار ویژه و مأموریت جدیدی برای مجمع تشخیص مصلحت نظام نیست.


شما از سال 77 تاکنون در مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور دارید. آقای احمدی‌نژاد زمانی که رئیس جمهور بود جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام را قبول نداشت. حتی به وزرای خود گفته بود اگر با مجمع تشخیص همکاری کنند، توبیخ می شوند. اما بعد از پایان ریاست جمهوری‎اش، حکم رهبر انقلاب برای عضویت در مجمع تشخیص مصلحت را پذیرفت و در جلسات شرکت کرد، این تناقض در رفتار آقای احمدی نژاد را چه طور ارزیابی می کنید؟

از دو منظر می شود نگاه کرد، اصولا روسای جمهور به سبب مشغولیتی که دارند، کمتر می توانند در جلسات مجمع تشخیص مصلحت حضور پیدا کنند. از این جهت آقای روحانی و آقای احمدی نژاد تفاوتی با هم ندارند اما تفاوت شان در سفارش به همکاری یا عدم همکاری وزرا با مجمع تشخیص است که به آن اشاره شد. بله آقای احمدی نژاد در زمان ریاست جمهوری اش بنا به دلیلی که فقط خودش می داند، به وزرا توصیه کرده بود، همکاری کمتری با مجمع تشخیص انجام دهند. معتقدم فرد وقتی در نقش های مختلف قرار می گیرد شاید مواضع مختلفی داشته باشد، همان طور که امکان دارد اعضای شورای نگهبان وقتی مصوبه ای را خلاف شرع و قانون اساسی می دانند، در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام به همان موضوع رأی مثبت دهند.

آقای احمدی نژاد در مناظرات انتخاباتی سال 88 به آقایان هاشمی و ناطق نوری انتقادات تندی کرد و خیلی ها معتقدند این مسئله باعث دوقطبی شدن فضای جامعه شد. او بعد از ریاست جمهوری به جلسات مجمع تشخیص مصلحت آمد. آقای هاشمی چگونه برخوردی با او داشت؟

او رئیس جمهور سابق و عضو مجمع تشخیص مصلحت بود، حتی بعد از ریاست جمهوری نیز تغییری در جایگاه نشستن او صورت نگرفت یعنی در جایگاه می نشست که روسای سه قوه می نشستند اما در دوره جدید جایگاه نشستنش تغییر کرد. فارغ از این مسئله آقای احمدی نژاد هویت خود را در تعریف هویت رقیبش معرفی می کند. این رویکرد در سال 88 بود، امروز نیز شاید به شکل دیگری شاهدش هستیم.

رفتار آقای احمدی نژاد در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام بعد از ریاست جمهوری چه طور بود؟

قبل از شروع دوره جدید، غالبا مشی آقای احمدی نژاد در جلسات مجمع سکوت بود یا حضور و بروز فعالی در مباحث صحن مجمع تشخیص مصلحت نداشت، به جلسات می آمد و به مباحث گوش می داد اما نه در کمیسیون ها و نه در صحن مجمع فعال نبود. اما در دوره جدید با ریاست آقای شاهرودی، در صحن مجمع بیشتر به مباحث ورود می کند و فعالیت بیشتری در کمیسیون ها دارد.

وقتی عکس های جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام می آید، خیلی برای عموم جذاب است که بدانند آقایان قالیباف، رئیسی، احمدی نژاد و دیگران کجا می نشینند. آیا جایگاه نشستن ها تصادفی است یا از قبل تعیین می شود؟

جز 6 صندلی مربوط به رئیس و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، سران سه قوه و رئیس مجلس خبرگان رهبری، قطعا ترتیب و چینش نشستن بقیه اعضا تصادفی است. اعضای مجمع همه از طرف مقام معظم رهبری حکم دارند و همه در عضویت مجمع تشخیص مصلحت یکسان هستند، هر کسی زودتر بیاید و روی یک صندلی بنشیند، نفر بعد جای دیگری می نشینند. مثل مجلس نیست که صندلی ها هر 6 ماه قرعه کشی شود و صندلی هر نماینده مشخص باشد.


شما گفتید که آقای احمدی نژاد در دوره جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام مشارکت بیشتری در مباحث دارد. شیوه آقای احمدی نژاد این است که در طرح بحث همواره می کوشد، فضای جلسه را بین نظر خود و نظر مخالف دوقطبی کند. در جلسات مجمع نیز این رویکرد را دنبال می کند یا رویه مشارکت جویانه دارد؟

باید یک تفکیکی بین آقای احمدی نژاد عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و ورودش به موضوعات حاضر در دستورکار صحن مجمع با آقای احمدی نژادی که در بیرون مواضعی را اتخاذ می کند، قائل بود. موضوعاتی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح می شود، حالت تقابلی ندارد؛ همه اعضا بر دستور جلسه متمرکز هستند و چون زمان کم است موافقان و مخالفان نظر خود را درباره موضوع بیان می کنند. بنابراین با توجه به فضای جلسه، موضوعات متفرقه یا مواجهه کلامی بین افراد ایجاد نمی شود یا خیلی کم مطرح می شود.

البته صحن مجمع تشخیص مصلحت نظام محل تضارب آراست تا بهترین راهکار برای موضوع مورد بحث تصمیم گیری شود بنابراین راه حل ها و راهکارهای مختلفی بیان و بعد از طرح همه دیدگاه ها، جمع بندی انجام می شود. نکته جالب آنکه در مجمع گاهی دو فرد با دو دیدگاه کاملا متفاوت به لحاظ سیاسی روی یک موضوع کارشناسی اتفاق نظر پیدا می کنند.

 البته تفاوت دیدگاه های اعضا درباره گزارشات پیش از ورود به دستور در موضوعات امنیتی، سیاست خارجی و ... مشهود است. مثلا مسئولانی آمده بودند درباره سوریه طرح گزارش کردند اما آقای هاشمی نظری مخالف نسبت به گزارش ارائه شده درباره سوریه داشت و آن نظر را بیان کرد. یا وقتی موضوع سیاست های کلی انتخابات در دستورکار مجمع بود، درباره تعریف حوزه های انتخابیه برای انتخابات مجلس اختلاف نظر وجود داشت. نظر برخی دوستان همچون آقایان لاریجانی و باهنر این بود که حوزه های انتخابیه استانی شود یعنی سایر استان ها نیز مثل تهران انتخابات جمعی داشته باشند. اما برخی مثل ما که بیشتر در جنبه های کارشناسی بحث تسلط داشتیم، مخالف بودیم و می گفتیم که حوزه های انتخابیه در ایران باید تک نماینده ای شود. یعنی تهران به سی منطقه تقسیم شود و هر منطقه یک نماینده داشته باشد. چون جمع گزینی برای کشورهایی با نظام حزبی است. مثلا در هلند حزب یک لیست سراسری می دهد یا برخی کشورها مثل بلژیک بسته به جمعیت تعدادی نماینده را برای هر استان تعیین می‎کنند. اما قانون اساسی ما انحصار حزبی را به رسمیت نمی شناسد. بنابراین اجرای نظام انتخاباتی جمع گزینی در واقع به فله ای گزینی منتهی می شود که آسیب های زیادی خواهد داشت.

نظام انتخاباتی در ایران، "اکثریتی" است. قانون اساسی انحصار حزبی را به رسمیت نمی شناسد. همه کشورهایی که مثل انگلستان نظام انتخاباتی اکثریتی دارند، حوزه های انتخابیه آنها تک نماینده است. شهر لندن 64 حوزه انتخابیه است و 64 نماینده دارد. با توجه به تجربه دنیا و قانون اساسی و نظام انتخاباتی جمهوری اسلامی ایران باید حوزه های انتخابیه برای انتخابات مجلس تک نماینده باشد.

مرحوم آقای هاشمی گفت که «اوایل انقلاب همین بحث ها در شورای انقلاب بود و جمع بندی هم آن شد که حوزه های انتخابیه تک نماینده باشد مثلا تهران 30 حوزه انتخابیه باشد اما بعد گزارشاتی آمد که اگر این کار شود از خیابان انقلاب به بالا چون قشر مرفه می نشیند کسانی به مجلس می آیند که درد انقلاب و توجه به محرومان را ندارند؛ در حالیکه اگر رأی جنوبی ها به رأی شمالی ها سر ریز شود، توجه به محرومان و ارزش های انقلاب در مجلس بیشتر خواهد شد. بنا به این ملاحظه حوزه های انتخابیه برای انتخابات مجلس جمعی شدند. امروز اگر این دغدغه و ملاحظه برطرف شده است ما می توانیم به همان تقسیم تهران به 30 حوزه برگردیم». من در قالب شوخی و جدی گفتم «به دو دلیل دیگر این دغدغه وجود ندارد، اول آنکه شورای نگهبان آن دست و دلبازی اول انقلاب را در تأیید صلاحیت نامزدها ندارد. دوم آنکه اغلب ساکنان خیابان انقلاب به بالا همان جنوب شهری های دیروز هستند که آمدند و شمال شهر را گرفتند». آقای هاشمی حرفم را جدی گرفت و گفت «اگر این طور است، دیدگاه تقسیم تهران به 30 حوزه انتخابیه را دنبال کنیم».

در نهایت تقسیم تهران به سی حوزه به کجا رسید؟

بند یک سیاست های کلی انتخابات گرایش به تک نماینده شدن حوزه های انتخابیه دارد که می تواند هنگام تصویب قوانین مربوطه مورد استناد قرار گیرد.

حضور آقای احمدی نژاد در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام حاشیه ای ندارد؟

خیر.

یعنی خیلی عادی می آید و در جلسات شرکت می کند، نظرات خود را درباره موضوعات حاضر در دستورکار می دهد، بعد هم می رود؟

بله. البته هنوز زمان زیادی از دوره جدید نگذشته که بخواهیم ارزیابی داشته باشیم چون مباحث جدی که باید مورد جرح و تعدیل قرار بگیرد در دستور کار مجمع تشخیص نبوده است. در مجموع در طلیعه این دوره شاهد حضور فعالتری از آقای احمدی نژاد در جلسات مجمع هستیم که فعلا بدون حاشیه است و اگر حاشیه ای وجود دارد مربوط به مباحث بیرونی است که حاشیه آن وارد جلسات مجمع می شود.

بعد از اتفاق بست نشینی خیلی ها می خواستند ببینند وقتی آقای احمدی نژاد به جلسات مجمع می رود سایر اعضا با او چگونه برخوردی خواهند داشت.

در موضوع بست نشینی و مواضع اخیر آقای احمدی نژاد، من از هیچ عضو مجمع نشنیدم که مواضع او را تأیید کند اما برعکس دیدم برخی اعضا مواضعی در نقد عمل او داشتند. حتی آقای احمد توکلی در جلسه مجمع به سخنان اخیر آقای احمدی نژاد واکنش نشان داد و قطعا انتظار داشت، دیگر اعضای مجمع این موضع گیری را پیگیری کنند. اما با وجودی که مواضع بیرونی آقای احمدی نژاد مورد تأیید کلیت مجمع تشخیص و اکثریت اعضای آن نیست، شاید بنا به مصلحتی این مسئله پیگیری نشد.

 

یادم می آید به مناسبت آغاز به کار مجلس نهم در هفتم خرداد 91 وقتی آقای احمدی نژاد پشت تریبون رفت آقای ناطق صحن مجلس شورای اسلامی را ترک کرد. در جلسات مجمع روابط او و احمدی نژاد چطور است؟

گاهی اوقات آقای احمدی نژاد و ناطق نوری حداقل در دوره قبل صندلی هایشان به هم خیلی نزدیک بود.

در دوره جدید دیدید که آقای ناطق و آقای احمدی نژاد کنار هم بنشینند؟

خیر، ظاهرا در دو ضلع مختلف هستند ولی در هر صورت فاصله زیادی با هم ندارند.

آقای احمدی نژاد و اطرافیانش در مواضع اخیرشان برخی از اعضای مجمع همچون روسای قوا، آقای رئیسی و مصباحی مقدم را هدف سخنان تند خود قرار دادند. آیا کسی به آقای احمدی نژاد در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام نگفت «انتظار چنین کاری را از او نداشت»؟

اتفاقا به نظرم برخی از اعضا چنین انتظاری را از آقای احمدی نژاد داشتند. اگر کسی تخلفی کرده باید در قالب فرایند عادی قضایی با او برخورد شود، حالا اگر آقای احمدی نژاد و دوستانش بخواهند این روال و فرایند عادی را تحت شعاع قرار دهند به عبارت دیگر سطح تقابل را از یک سطح عادی به سطح بالاتر بکشانند و فضا را از یک فضای قانونی و حقوقی به یک فرایند سیاسی و اجتماعی بکشانند آیا همراهی با آنها مناسب است؟ شاید برخی ملاحظات این باشد که سطح برخورد با تخلفات تغییر نکند و با طراحان این مسائل همراهی نشود. اما آیا این ملاحظات تا بی نهایت ادامه پیدا می کند؟ خیر تا بی نهایت ادامه پیدا نمی کند. بالاخره هر موضوعی مطلوبیت خاص خود را دارد. از حد مطلوبیت عبور کند، قطعا برخوردها و واکنش ها متفاوت خواهد بود.

یعنی برخورد قضایی یا خلع مسئولیت از عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام اتفاق می افتد؟

من بیشتر حالت اول را ترجیح می دهم. یعنی هر تخلفی صورت گیرد، باید برخورد با آن در قالب فرایند قضایی و حقوقی دنبال شود. خلع عضویت ساده ترین نوع برخورد است، همواره نباید سراغ ساده ترین راه ها رفت. جمهوری اسلامی، نظام با ظرفیتی است بنابراین تحمل چنین دیدگاه هایی نباید برایش سخت باشد. شاید خلع عضویت از مجمع تشیخص مصلحت نظام، به ایجاد فضایی که آن افراد دنبالش هستند، کمک کند.

برخی می گویند نظام در قبال هنجارشکنی ها و تابوشکنی احمدی نژاد با تساهل و تسامح رفتار می کند اما با یکسری مقامات قبلی چنین رویکردی نداشت، به طور مشخص آقای مطهری چنین دیدگاهی دارد می گوید «در فتنه آقای احمدی نژاد هم نقش داشت یا با وجودی که آقای خاتمی یک دهم تابوشکنی های احمدی نژاد را انجام نداد اما دائم محدودیت هایش بیشتر می شود، در مقابل احمدی نژاد امکان سفر و بیان هر صحبتی را دارد». البته آقای مطهری زمانی چنین حرفی را زد که هنوز آقای احمدی نژاد مواضع اخیرش را بیان نکرده بود. نظر شما چیست؟

تفاوت برخورد را زیاد نمی بینم. حتی درباره آقایان کروبی و موسوی هم تسامح صورت گرفت و فرصت مناسب به آن اشخاص داده شد. در مسیری که نظام در برخورد با تخلف افراد دارد تبعیضی نمی بینم. نکته دیگر اینکه گاهی بر اثر برخی آبشخورهایی فکری که در خارج است امکان دارد جریان های فکری منحرف شوند یا افرادی در درون آن اقدام به تابوشکنی کنند، در مواجهه با این جریان ها، گام نخست نباید برخورد قهری باشد بلکه ابتدا برای آنکه این جریان ها تبدیل به یک فرقه و جریان انحرافی نهادمند نشوند باید ریشه های فکری شان برای افکار عمومی تبیین شود.

تصوری درمیان نخبگان ما وجود دارد که مجمع تشخیص مصلحت نظام نهایتا باید در جایگاهی مثل مجلس سنا قرار بگیرد. برای نیل به این مقصود نیاز به اصلاحاتی از لحاظ کارکردی دارد که برخی می گویند شاید اصلا نیاز به اصلاح قانون اساسی هم نباشد. بلکه رهبر معظم انقلاب برخی کارویژه هایی را که در اختیار ایشان است به مجمع واگذار کنند، تا مجمع این کارها را انجام دهد. اگرچه این جابه جایی مکان مجمع به مجلس سنا مفید فایده برای آن منظور نیست اما باید این را به فال نیک گرفت که مجمع بتواند چنین جایگاهی را پیدا کند.

شما در مجلس هفتم همراه آقای افروغ، ابوطالب، امیدوار رضایی، عادل آذر و مرحوم مدنی بجستانی فراکسیونی وفاق و کارآمدی را تشکیل دادید. یکی از مرزبندی های فراکسیون وفاق و کارآمدی با فراکسیون اکثریت مجلس انتقادهای بود که به دولت آقای احمدی نژاد داشتید. شما گفتید این انحراف ممکن است تبدیل به یک فرقه شود. چرا آن زمان این انحراف دیده نشد؟ انحرافی که امروز از آن به فرقه زنبیلیه یاد می کنند. آن زمان شما چه احساس خطری درباره برخی عملکردهای دولت آقای احمدی نژاد داشتید؟

موضع فراکسیون وفاق و کارآمدی انتقاد نسبت به دولت و حامیان دولت در مجلس بود. سه ماه بعد از آغاز کار دولت نهم اولین نطق پیش از دستورم 9 آذر سال 84 بود که درباره تفاوت «اصولگرایی با ماجراجویی» صحبت کردم. آنجا به ادبیات احمدی نژاد درباره هلوکاست و نابودی اسرائیل انتقاد کردم و گفتم «سیاست کلی ما هر فلسطینی اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی یک رأی بود، حالا نتیجه اش هر چه شد». البته نتیجه این سیاست نابودی اسرائیل می شود اما بالاخره راهکار ما برای عرصه بین الملل درباره حل این موضوع تحقق دموکراسی بود که رویکردهای آقای احمدی نژاد با این سیاست سازگاری نداشت. در مسائل داخلی هم موارد مشابه داشتیم بنابراین از ابتدا معتقد بودیم باید بین اصولگرایی و ماجراجویی تفاوت قائل شویم. هزینه های زیادی را هم به طور شخصی و فراکسیونی پرداخت کردیم.

بعد از خانه نشینی 11 روزه احمدی نژاد یک مقاله نوشتم که «نه احمدی نژاد می خواهد و نه اطرافیان می گذارند». سه حالت را در آن مقاله آوردم که «خود احمدی نژاد بگوید من تا اینجا آمدم و از اینجا به بعد را نمی توانم ادامه دهم و استعفا می کنم». حالت دوم «طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور بود». این دو حالت را نه احمدی نژاد دنبال می کرد و نه اطرافیانش می گذارند این راهکارها به نتیجه برسد بنابراین ناچار به نظر می رسد مثل استخوانی در گلو تا پایان دوره ریاست جمهوری باید این وضعیت را تحمل کرد. مقاله دیگرم با عنوان «هشداری که جدی گرفته نشد» بود و نوشتم که «بارها ما هشدارها را داده بودیم که این جریان انحرافی است». برخی می گفتند جریان انحرافی در دولت ایجاد شده است اما کار به جایی رسید که وقتی من در شیراز سخنرانی داشتم گفتم «برخی می گویند یک جریان انحرافی در دولت ایجاد شده اما اصلا ما معتقدیم دولت خودش منحرف شده است. بنابراین ما هشدارها را داده بودیم.

یعنی در تشخیص انحراف پیش رو بودید؟

بله. معمولا پیشروها هزینه سنگینی می دهند. ما هم این هزینه ها را پذیرفتیم. در مجلس هشتم برخی  گفتند احمدی نژاد با ولایت مشکل دارد اما این جریان با مبنای فکری محدود اما ایدئولوژیک مسیر خودش را ادامه داد. امروز معتقدم اگر ریشه های این جریان فکری خوب برای مردم تبیین نشوند، مسیرشان ممکن است به عاقبت جریاناتی مثل فدائیان خلق اکثریت و اقلیت و مجاهدین خلق بیانجامد. یعنی مسیری می شود که راهی جز دست بردن به اسلحه پیدا نمی کنند. حالا اسم شان را هرچه مثلا "فرقه زنبیلیه " بگذاریم اما باید دید به کجا دارند ختم می شوند؛ پس لازم و ضروری است که از رسیدن این جریان به آن مرحله نهایی جلوگیری شود. ثانیا اگر می خواهد به آنجا ختم شود با یک حداقل هایی باشد تا هزینه ها کاهش پیدا کند. معتقدم انقلابی بودن باید مسیر خود را طی کند اما از طرفی مراقب هم باید بود که کسانی خیز برداشتند تا از مفاهیمی همچون انقلابی بودن و برخی نهادها که دچار تحولاتی شدند سوءاستفاده کنند. باید مراقب بود که آنها توفیقی به دست نیاورند یعنی نتوانند با چنین امواجی حاکم بر این نهادها شوند. و باید انقلابی بودن به معنای واقعی را در جامعه و فعالیت ها دنبال کنیم.

این هشدارها آن زمان مورد توجه قرار نگرفت، حتی در سال 88 حمایت ها بیشتر هم شد. اخیرا آیت الله مصباح که جزء حامیان آقای احمدی نژاد بودند نیز وجود انحراف را در او تأیید کردند. اما این سئوال پابرجاست که تکلیف آن مردمی که براساس همین حمایت به آقای احمدی نژاد رأی دادند چه می شود؟ چه کسی باید هزینه تصمیماتی را که در دولت آقای احمدی نژاد اتخاذ شد، جبران کند؟ تحلیلی است که آقای احمدی نژاد دارد مقابل نظام می ایستد و نگاه افکار عمومی را به نظام منفی می کند، چه طور می توان جلوی این مسئله را گرفت؟

باید به دو نکته توجه کرد. نکته اول آنکه حضرت امام در کتاب کشف الاسرار که سال 1322 منتشر شد، سه جریان فکری «روشنفکری دین ستیز با نماد احمد کسروی و فتعلی آخوندزاده»، «استبداد با نماد رضاشاه» و «تحجر و مقدس مابی با نماد حوزه های علمیه آن زمان و انجمن حجتیه» را نفی کرد تا نظریه «تلفیق دین و سیاست و نظریه ولایت فقیه» را با نفی این سه جریان فکری مطرح کند. چون هر سه جریان در تلفیق دین و سیاست مشکل داشتند. بعضی دین را ابزار خود قرار می دادند و بعضی دین را افیون می دانند.

حالا این سئوال مطرح می شود که آیا انتظار داریم جریانات فکری بعد از تبیین اولیه نابود شوند؟ خیر، جریانات فکری منقطع نمی شوند و در طول تاریخ تداوم دارند. ممکن است در یک مقطعی به حاشیه بروند و در یک مقطعی در زرورق های جدید با ادبیات جدید برجسته شوند. یکی از مشکلات امروز ما آن است که مرزهای بین تحجر با تمایلش به استبداد، مرز بین استبداد با روشنفکری دین ستیز، مرز بین روشنفکری دین ستیز با روشنفکری دینی روشن نیست و کسی مثل شهید مطهری را هم نداریم که بیاید مرزهای اینها را شفاف کند. در مقابل فعالان و نه اندیشه ورزانی وجود دارند که بر مبنای این اندیشه ها گاهی آگاهانه و گاهی ناآگاهانه عرضه اندام می کنند بنابراین ریشه برخورد با اندیشه ها و نگرش های فکری همیشه قضایی و قهرآمیز نیست. باید این دوبال را با هم جلو برد یعنی به بحث های فکری با تبیین های فکری پاسخ داد و با بحث های مصداقی تابوشکنانه و عبور از مرزها از طریق نهادهای رسمی قضایی برخورد کرد.


بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد دو تفکر در چارچوب «جهان بینی شهید مطهری» و دیگری «پاسداری از سنگرهای ایدئولوژی آیت الله مصباح» هستیم. در طول تاریخ از گذشته تا الان یک جریان فکری در کتاب های حضرت آیت الله مصباح یزدی وجود دارد. این جریان فکری ممکن است کاملا منطبق بر اندیشه شهید مطهری نباشد یا زاویه های آن با اندیشه های شهید مطهری معیّن باشد. حالا یک نگرش فکری ممکن است، در انتخاب مصداقش اشتباه کرده باشد اما این مسئله باعث نمی شود که در نگرش خود تجدید نظر کند. یعنی حضرت آیت الله مصباح یزدی مصداقی {احمدی نژاد}  را تأیید و این مصداق در مقطعی آسیب های جدی به نگرش فکری، جامعه و نهادهای رسمی وارد کرد اما آیا آن نگرش فکری تعطیل خواهد شد؟ خیر تعطیل نخواهد شد در طول تاریخ ادامه پیدا می کند.

یک سئوال هم درباره اصولگرایان بپرسیم. آقای رضایی سال 88 و آقای قالیباف سال 96 با دلخوری از این جریان فاصله گرفتند، به نظر شما سرنوشت اصولگرایی چه خواهد شد؟

در یک مقطعی آقایان هاشمی، روحانی، ناطق نوری و لاریجانی جزء مجموعه اصولگرا بودند. اما دو عامل کنار هم قرار گرفت تا آنها به اصولگرایی منتقد و معترض شوند. یک عامل کم ظرفیتی درون مجموعه اصوگرایی برای جذب نیروهای خودش است، دوم ایجاد ظرفیت در مجموعه اصلاح طلبی برای جذب نیروهای نگران یا آن مجموعه نیروهایی که به اصولگرایی منتقد و معترضند. به عبارت دیگر نه تنها اصلاح طلبان نیروهای اصولگرا را دفع نمی کنند بلکه آنها را به رهبری نیز می پذیرند. شاید نگاه اصلاح طلبان تاکتیکی باشد اما هر چه هست مشکلی را از اصولگرایان حل نمی کند. اصولگرایان هم باید در نوع رویکردشان برای اجتماع و ایجاد ظرفیت درونی، همواره دنبال منتها الیه ها نگردند بلکه در یک جمعی وقتی کنار هم قرار می گیرند، هرکسی از تمایلات شخصی اش چشم پوشی کند تا نهایتا یک توافقی به صورت محوری میان مجموعه ها شکل گیرد. پس هم باید در ایجاد ظرفیت درونی اصولگرایی اصلاحاتی انجام دهند و هم رفتارها را شاخص پذیر و قابل اندازگیری کنند.


در واقع انتقاد شما به جمناست؟

بله، آن هم گفتمانی که بعضا نه گفتمان اصولگرایی بلکه گفتمانی است که برای اصولگرایی ساخته شده است. برخی دوستانی که در مجموعه اصولگرایی هستند، بیش از آنکه اصولگرا باشند اصولگرایی را مصادره به مطلوب کردند. حال آنکه ما نیاز به اصلاح این فرایند داریم.

اینکه افراد به دلیل نارضایتی و نگرانی بخواهند یک فرایند انشعابی و جدایی را طی کنند راه حل نیست. وقتی افراد اختلاف شان در بعضی موضوعات 10 درصد است، حل اختلافات 10 درصدی بهتر است تا کنار کسانی قرار گیرند که اختلاف شان با آنها 40 -50 درصد است. از این منظر معتقدم که نواصولگرایی راه حل نیست، ایجاد ظرفیت در اصولگرایی راه حل است. اما شاخص هایی باید قرار داد که برای مردم و افراد حاضر در مجموعه گفتمانی قابل ارزیابی باشد.

اگر نظرات قالیباف در مجموعه جمنا تحمل می شد که نمی رفت ساز نواصولگرایی بزند؟

هم آنها باید پذیرند و هم او باید کوتاه بیاید.

منبع: صدای ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۰۱۵۷۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

هزینه تراشی به سبک احمدی نژاد /حمله کنندگان سایبری به عضو دفتر رهبری ، از چه کسانی خط می گیرند؟

یک توئیت از عضو دفتر رهبری و روایت گری او از تذکر به مسئولان برای پرهیز از رفتارهای بی قاعده در مساله حجاب با موجی از انتقادات تندروهای حامی گشت ارشاد روبرو شد، آنها که در فضای رسانه ای و مجازی لشکریان خود را برای حمله به مهدی فضائلی به خط کرده اند.   به گزارش خبرآنلاین، با آغاز طرح نور و بازگشت دوباره گشت ارشاد به خیابان ها، که بنا به گفته دبیر ستاد امر به معروف با دستور رئیسی و با محوریت وزیر کشور اجرایی شده، برخی از فیلم‌ها و تصاویر منتشر شده از برخوردهای خشن و تند با زنان کم‌حجاب یا بی‌حجاب، موجی از انتقادات و نگرانی ها را سبب شده است. یک توئیت، تندروها را عصبانی کرد در میانه این نگرانی ها، روز جمعه ۳۱ فروردین ماه بود که مهدی فضائلی عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، بخشی از بیانات رهبر انقلاب درباره حجاب را در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد: «رهبر انقلاب: کشف حجاب، هم حرام شرعی است هم حرام سیاسی است...منتها...دشمن با نقشه و برنامه وارداین کار شده، ما هم باید با برنامه و نقشه وارد بشویم. کارهای بی قاعده و بدون برنامه نباید انجام بگیرد.»   نکته مهم از در پی نوشت این توئیت بود؛ آنجا که فضائلی نوشته بود؛«به تازگی برخی مسئولان به‌دلیل کارهای بی‌قاعده در حوزهٔ حجاب تذکر دریافت کرده‌اند.»   روایت فضائلی از تذکر به مسئولان بخاطر مناسبات او با دفتر رهبری، تعبیر به تذکر رهبری شد تا بمب خبری در روزی که فضای سیاسی درگیر ریزپرنده ها در اصفهان بود اینگونه در شبکه اجتماعی ایکس منفجر شود.   برخی این توئیت را مقدمه ای برای تعدیل رفتار گشت ارشاد دانستند و برخی دیگر آتش توپخانه را به سمت فضائلی گرفتند و او را بخاطر انتشار چنین توئیتی نقد کردند. به فاصله کوتاه توئیتی دیگر به نقل از فضائلی در فضای رسانه ای و مجازی دست به دست شد که در آن نوشته بود؛ «ممکن است من و شما درباره برخی عملکردهای گشت امنیتی اجتماعی یا اثرگذاری آن حرف داشته باشیم اما این ربطی به اصل حجاب، ضروری بودن رعایت آن به عنوان یکی از احکام الله و لزوم برخورد متقضی با افراد هنجارشکن با فساد سازمان یافته ندارد؛ همینطور لزوم رعایت حرمت پلیس.»   توئیتی که این شبهه را ایجاد کرده بود که وی از موضع قبلی خود عقب نشینی کرده است. اما فضائلی به سرعت وارد عمل شد و شبهات را برطرف ساخت. توئیت جدید عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب پرده از این این توئیت شبهه برانگیز برداشت و مشخص شد طیف منتقدان او اقدام به بازنشر توئیت قدیمی از او در رسانه های خود و فضای مجازی کرده اند.   فضائلی این بار نیز در توئیتش مساله تذکر را تکرار کرد و نوشت؛ «‏ساعاتی است توئیت زیر به عنوان توئیت جدید بنده و به عنوان عقب نشینی از توئیت قبل در حال بازنشر است؛ ضمن تأیید محتوای این توئیت که مربوط به حدود ۱.۵ سال پیش است تأکید می کنم توئیت دیروز به قوت خود باقی است.»   چه کسانی به فضائلی حمله می کنند؟ /سایبری ها دست به کار شدند مروری بر موضع گیری های تند درباره توئیت های فضائلی حکایت از آن دارد که دو طیف حامیان لایحه عفاف و حجاب از جبهه پایداری تا حامیان دولت رئیسی در لیست حمله کنندگان به فضائلی قرار دارند، آنها که حجاب را طی چندسال اخیر تبدیل به یک موضوع پرحاشیه و امنیتی کرده اند و اجرای طرح نور و بازگشت گشت ارشاد نتیجه تصمیمات آنها و مورد حمایتشان بوده، آنهم در شرایطی که هنوز لایحه عفاف و حجاب به سرانجام نرسیده و بسیاری از دلسوزان تاکید بر مشی فرهنگی و نرم در حل مساله حجاب دارند.   حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان، با انتشار مطلبی در روزنامه کیهان، مهدی فضائلی را در جایگاه سخنگوی مقام رهبری ندانسته و گفته است:«با عرض پوزش- این پرسش از برادر عزیزمان آقای فضائلی در میان است که جناب ایشان از کدام جایگاه می‌فرمایند: «‌بتازگی برخی مسئولان به‌دلیل کارهای بی‌قاعده تذکر دریافت کرده‌اند»؟! چرا که با توجه به عضویت ایشان در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، این تذکر به حضرت آقا نسبت داده می‌شود و شده است؟! برادر فضائلی عزیز! بیت رهبر معظم انقلاب «‌سخنگو» ندارد و چنانچه تذکری ضرورت داشته باشد، مستقیماً و با ذکر مأخذ از سوی دفتر معظم‌له (آقایان گلپایگانی و حجازی‌) به اطلاع مخاطبان آن، اعم از مسئولان و یا مردم می‌رسد.»   مهدی سلحشور، مداح حامی دولت نیز با انتقاد از مهدی فضائلی در توئیتی نوشت:« قطع به یقین می گویم سلوک حضرت آقا تضعیف سرباز در میدان نیست، تذکری هم لازم باشد به خود فرمانده می‌دهند نه از بالای برج و بارو و سکوی دشمن..» وی در توئیتی دیگر نوشت: «راستی دستگاه های متعددی که فعل واجبشون رو مدتهاس رو زمین گذاشتن تذکری دریافت نکردند؟ ضمنا برای آگاهی امت حزب الله فقط ۵ تا از کارهای باقاعده ای که در این مدت در بحث عفاف و حجاب انجام دادید بفرمایید.»   فارغ از این واکنش ها، لشکر سایبری تندروها در حمایت از برخوردهای تند و سلبی در موضوع حجاب، دست به کار شدند و فضائلی را سیبل حملات خود کردند، خاصه آنکه فضائلی در توئیت دوم از مواضع ابتدایی خود عقب نشینی نکرد و موضوع تذکر را پابرجا دانست.   آنگونه که روزنامه اصولگرای فرهیختگان، روایت کرده، مهدی فضائلی، عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب وقتی از تذکر به برخی مسئولان بابت رفتارهای بی‌قاعده در حوزه حجاب نوشت، به‌شدت مورد حملات گروه‌های فعال در ایتا قرار گرفت و حتی اخبار جعلی مبنی بر توبیخ فضائلی در این پیام‌رسان دست به دست شد اما از آنجایی که قرار نیست در این اتاق‌های ایزوله تکذیبیه‌ها نیز دست به دست شوند راه به جایی نبرد.   با وجود آنکه حساب رسمی دفتر رهبر انقلاب با عنوان «رسانه‌نگار» نیز توییت فضائلی را بازنشر کرده بود، ایتایی‌ها و ویراستی‌ها ترجیح‌شان این بود برای توجیه برخی تندروی‌ها هرگونه نسبت ناروایی را به اعضای دفتر بدهند ولی فضای موجود را لایق تذکر ندانند و پنبه را محکم‌تر توی گوش‌شان فرو کنند.   بنا به روایت این رسانه، دایره انقلابیون در پیام‌رسان ایتا در دو روز گذشته تا حدی تنگ شد که حتی دفتر رهبری نیز در آن جای نگرفت.   روزنامه اعتماد نیز در روایتی از حملات مجازی به فضائلی نوشته است؛« در شرایطی که بسیاری از فعالان سیاسی و تحلیلگران، توییت فضائلی را یک واکنش عادی و طبیعی در خصوص مقوله‌ای بسیار مهم ارزیابی می‌کردند، اما طیف‌های رادیکال جناح راست حاضر به پذیرش نبودند. به این دلیل است که ساعاتی پس از انتشار توییت فضائلی، شبکه‌های اجتماعی داخلی کشور پر شد از توییت‌هایی که در آنها نقدهای جدی به فضائلی وارد شده بود. پیام‌های رد و بدل شده در کانال ایتا مرتبط با جبهه پایداری و سایر طیف‌های رادیکال اصولگرا، نشان می‌داد که حرکتی هماهنگ در این طیف‌ها در برخورد با توییت فضائلی در پیش گرفته شده است. این در حالی است که همین حرکت‌ها در راه‌اندازی گشت‌های ارشاد پیش از این منجر به وقوع ماجرای فوت مهسا امینی شده بود.»   این رسانه اصلاح طلب تاکید کرده است؛ «تذکر دفتر رهبری و نقدهای چهره‌های دلسوز برای پایان دادن به رفتارهای غیر متعارف گشت ارشاد برای جلوگیری از تکرار است.» حمله کنندگان از پایداری ها خط می گیرند؟ /چه کسانی بین رهبری و دفتر ایشان فاصله می گذارند؟ اما چرا یکباره مواضع فضائلی و توئیت هایش که به نوعی انعکاس مواضع دفتر رهبری محسوب می شود اینگونه حاشیه ساز شد؟ حامیان توئیت مهدی فضائلی و آنها که در تلاش برای خنثی سازی حملات به عضو دفتر رهبری طی چند روز اخیر برآمده اند، روزنه هایی از این ماجرا را باز کرده و روشن ساخته اند.   آنچنان که سیدمحمود رضوی، مشاور محمدباقر قالیباف رئیس مجلس با انتقاد از هجمه حملات تندروها به فضائلی در یادداشتی نوشته است؛ «این گفتمان شنیدن از لبان مبارک و پشت بلند گو و فاصله گذاشتن بین شخص رهبر انقلاب با دفتر رهبری از همان مواردی است که پایه گذارش جریان انحرافی و به منظور بالا بردن هزینه اجرای منویات ایشان و کُند کردن ابزارهای مختلف رهبری برای اداره کشور بود، حالا هم در این آزمون ولایت پذیری که لازمه قبولی در آن ترجیح امر ولی با وجود ناخشنودی فردی و تفاوت نظر شخصی با نظر ایشان است، آن‌ها را مردود کرده است. حالا هم این تندرو ها به دنبال آن هستند که ابتدا هزینه کارهای بی قاعده بر دوش رهبری معظم افتد و یا ایشان هزینه‌ی عقب نشینی از مواضع انقلابی که از موضع عقلانیت انقلابی بیان شده را پرداخت نمایند.»   علی قلهکی فعال رسانه در شبکه اجتماعی ایکس نیز به حمله حسین شریعتمداری به فضائلی اشاره کرده و نوشته است؛« حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشته "اگر قرار باشد تذکری از طرف رهبری داده شود از طریق دفتر معظم‌له (آقایان گلپایگانی و حجازی‌) داده می‌شود." ۱. چندبار تاکنون آقایان گلپایگانی و حجازی چنین مطالب و تذکراتی را علنی دادند که برای این فقره این طور باشد؟! ۲.در جلسه ای که دو سال قبل در دفتر حفظ و نشر آیت الله خامنه ای برگزار شد اعلام گردید( که حقیر هم حضور داشتم) توئیت های آینده مهدی فضائلی که مرتبط با رهبری هست، بدون هماهنگی نوشته نمی شود؛ نظارت محتوایی و البته غیررسمی مجموعه«خامنه ای دات آی آر» نیز در اختیار یکی از فرزندان رهبری است. ۳. برآوردم این است که ماجرای طرح نور نیز( گشت ارشاد سابق) به پشت بلندگویی دیگر ختم می شود!»   همچنین فرید مدرسی روزنامه نگار، صادرکنندگان دستور حمله به فضائلی را را شاخه ایدئولوژیک جبهه پایداری یا همان سوپر انقلابی ها معرفی کرده است. او هدف آنان را انتخابات ۱۴۰۴ دانسته و گفته است:«حواشی مربوط به بازگشت گشت ارشاد بی‌قاعده نیست؛ دقیقا با قاعده است.»   هاتف صالحی فعال رسانه ای نیز در توئیتی جریانی که در سال ۱۳۹۵ برای احمدی نژاد رخ داده بود را روایت کرده و نوشته است؛ «مهدی فضائلی در ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ در مطلبی نوشت آقای احمدی نژاد، چند هفته قبل به درخواست خود با رهبر معظم انقلاب ملاقاتی داشته که جزئیاتش مشخص نیست، اما «قطعی است» که در این دیدار با «نهی صریح» آقا در مورد نامزد شدن در انتخابات ۱۳۹۶ مواجه شده است. در ادامه، حامیان احمدی نژاد ضمن تکفیر جناب فضائلی، معتقد بودند مطالب نقل شده از رهبری باید از مجاری رسمی اعلام شود! نهایتاً این رفتار ماجراجویانه، منجر به واکنش صریح آیت الله خامنه‌ای در درس خارج فقه ایشان شد.»   سیدعباس صالحی، مدیر مسئول روزنامه اطلاعات نیز چنین واکنش داشته است:«گویا تذکرات غیرعلنی نتایج ملموسی نداشته‌ است. این تذکر علنی را هم دریافت کرده اند. باید منتظر بود گه چگونه به این تذکر علنی هم عمل خواهند داشت.»   روزنامه اعتماد نیز بخشی از تحلیل روزپلاس، رسانه نزدیک به نواصولگرایان، در نقد اظهارات شریعتمداری را منتشر کرده که نوشته است: اصرار برخی بر موضع اولیه و بازی با کلمات، که بیت رهبری «سخنگو» ندارد و همچنین بازنشر سخنانی از رهبر انقلاب مبنی بر آنکه «نظرات و مواضع رهبری همینی است که صریحا اعلام می‌شود، همینی است که من صریحا اعلام می‌کنم»، یادآور هزینه‌تراشی چند سال قبل احمدی‌نژاد با کلیدواژه «دو لب مبارک» است که منجر به پاسخ «پشت بلندگو» شد. درست است که مواضع رهبرانقلاب صریحا توسط ایشان اعلام می‌شود اما این موضوع چه ارتباطی با اطلاع‌رسانی درخصوص تذکر رهبری، توسط دفتر ایشان داشته و چه مغایرتی با صحبت‌های قبلی رهبری دارد؟ قبلا هم تجربه شده است که «فقط دو لب مبارک» یا «ما صرفا به سخنان علنی آقا توجه می‌کنیم» مبنایی درست ندارد و اولا مواضع منتقل شده از نهاد رهبری به مثابه نظر خود ایشان است، (اگر هم به هر دلیل اشتباهی صورت گیرد با تذکر رهبری حتما اصلاح می‌شود) و ثانیا در صورتی که خبری از منابع کاملا موثق و مطمئن بیرون بیاید، می‌تواند مبنای عمل قرار گیرد.» دوقطبی سازی خطرناک بین رهبری و دفتر رهبری روزنامه اصولگرای جوان که رسانه نزدیک به سپاه پاسداران توصیف می شود اما موضع گیری صریح و روشن داشته و از دوقطبی سازی خطرناک روایت کرده است.   در بخشی از یادداشت امروز روزنامه جوان که بدون اشاره مستقیم، مواضع مدیرمسئول کیهان را به نقد کشیده، آمده است؛« در ورای این بحث و مجادله ، موضوعی مهم‌تر رخ نموده که اهمیت آن این قدرت را دارد که کل موضوع توییت و تذکر در برخی نحوه‌های اجرایی گشت ارشاد را صرفاً به عنوان یک «مصداق» از مفهوم خود قرار دهد. اما این موضوع مهم چیست؟ تلاشی منفور برای القای دوقطبی رهبری و دفتر رهبری.   دفتر رهبری یا دفتر حفظ و نشر آثار ایشان طبعاً همچون خود رهبری نیستند، اما این هم که تصور شود رهبر و دفتر دو قطب مخالف یکدیگر هستند، دور از تعقل و سیاست‌ورزی و همراه با تبعات خطرناکی است.»   در این مطلب تاکید شده؛«آنچه پس از توییت عضو دفتر نشر، در فضای مجازی از سوی جریانی تندرو غلبه یافت، القای خودسری این فرد و علنی کردن تذکر برخلاف نظر رهبری بود. برخی از مردم عادی هم، چون تذکر رهبر معظم انقلاب به فراجا را قابل هضم در چارچوب فکری خودساخته‌شان ندیدند، این تحلیل کذایی را به عنوان خبر صادق پذیرفتند که آن توییت خودسرانه زده شده است. اما هیچ کس از میان این جمع نخواست به این موضوع فکر کند که مگر می‌شود خودسری در دفتر رهبری تا این حد برسد که علنی، رسمی و به اسم دفتر نشر، نسبتی –به زعم این افراد- خلاف واقع به رهبر انقلاب وارد شود و رهبر قدرت ساماندهی موضوع و برخورد با آن را نداشته باشند؟! و حتی پس از جنجال بسیار، آن فرد باز توییت دیگری بزند و بر توییت قبلی تأکید کند و باز رهبری و اطرافیان معتمد ایشان ساکت بمانند و او را توبیخ و مواخذه نکنند و به مردم نگویند که فریب او را نخورید؟!»   جوان در ادامه به پیشنیه چنین موضع گیری هایی نیز اشاره کرده و آورده است؛« کسانی که بر طبل دوقطبی «آقا و دفتر آقا» می‌کوبند، اعتبارزدایی از مواضع غیررسمی رهبری را همپای اعتبارزدایی از دفتر رهبری پیش می‌برند. اکنون درباره آگاهانه یا ناخودآگاه بودن چنین اقدامی نمی‌خواهیم اظهارنظر کنیم، اما پیشینه‌ای که از این اقدامات در خاطره سیاسی ما مانده، نشان می‌دهد که دفتر رهبری بهانه است. اینکه چرا می‌خواهند اعتبار این مواضع رهبری را دچار خدشه کنند، می‌تواند دلایلی داشته باشد که در این نوشتار صرفاً دلیلی برآمده از نگاه خوش‌بینانه ذکر می‌شود و باقی‌اش بماند برای بعد!   با نگاه خوش‌بینانه، ما با جماعتی مواجه هستیم که مطابق با نگاه خود و برای خود یک آیت‌الله خامنه‌ای ساخته‌اند که البته با آیت‌الله خامنه‌ای موجود، به لحاظ فکری متفاوت است. این جمع وقتی در برابر موضعی از رهبر قرار می‌گیرند که با نظرات خودشان مخالف است، به جای تطبیق خود بر ولایت، تلاش می‌کنند ولایت را بر اصول پذیرفته شده خود منطبق کنند و حداقل در دلشان برای عبور از نظر رهبری، توجیهی وجدان‌پسند دست و پا کنند.»   این رسانه اصولگرا تاکید کرده؛« یک دوره‌ای قصه ارشادی و مولوی بودن دستورات ولی‌فقیه را علم و سعی کردند آن را تئوریزه هم بکنند، اما بازارش گرم نشد. تفسیر به رأی هم که همیشه شیوه‌ای مرسوم بوده است. اما در مواردی هم که مواضع رهبری با واسطه نقل می‌شدند، مسیر خدشه بر اعتبار راوی را طی کردند تا جایی که رهبری خود مواضع را علنی و به قولی «پشت بلندگو» بیان کنند. در ماجرای نهی رئیس‌جمهور اسبق از کاندیداتوری در انتخابات ریاست‌جمهوری یک نفر از اعضای دفتر و نیز یکی از نزدیکان رهبر را به اقدام خودسرانه بی‌اطلاع رهبری متهم کردند. در ماجرای برجام یک عضو دیگر دفتر رهبری را، حالا در موضوع تذکر به برخی مسئولان، یک عضو دفتر نشر را. در موضوع واکسن گفتند رهبر مخالف واکسن بوده و مجبورشان کرده‌اند مقابل دوربین‌ها آب مقطر بزنند، در موضوع تعطیلی حرم‌های اهل‌بیت برای کرونا، مقابل نمایندگان رهبری ایستادند و... چه آنکه در همه موارد ذکر شده، پذیرش این موضوع که رهبری نظری خلاف نظر آنان دارد، برایشان دشوار بود. هر کسی را هم که با آن‌ها موافق نبود، تکفیر کردند، چنانکه اکنون هر منتقدی به بخشی از عملکرد گشت ارشاد را دنباله‌روهای اسرائیل و یهودی و اشاعه دهنده فحشا و منکر می‌دانند!»   روزنامه جوان تاکید کرده؛«تبعات خطرناک دوقطبی‌سازی از آقا و دفتر آقا را می‌بینید؟ نه آنکه بگوییم دفتر، خود آقاست؛ طبعاً چنین نیست، اما اینکه آنان در بیان مواضع رهبری، نقش مستقل یا خودسرانه دارند و می‌توانند نظری مخالف نظر رهبری را به عنوان نظر رهبری به جامعه قالب کنند و رهبری هم توانایی برخورد و کنترل اوضاع را ندارند، قابل پذیرش نیست.» کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: عضو دفتر رهبری: برخی مسئولان به دلیل اقدامات نامناسب در برخورد با بی حجابی تذکر گرفتند حسین شریعتمداری خطاب به فضائلی: چرا حضرتعالی این تذکر [حضرت آقا ]را - برفرض واقعی بودن- علنی کرده‌اید؟!  

دیگر خبرها

  • پشت پرده خشم احمدی نژاد از معاون تازه فوت شده‌اش
  • پشت پرده خشم احمدی نژاد از معاون تازه فوت شده اش /‌۱۸ نکته جالب درباره پرویز داوودی
  • هزینه تراشی به سبک احمدی نژاد /حمله کنندگان سایبری به عضو دفتر رهبری ، از چه کسانی خط می گیرند؟
  • پرویز داوودی؛ ‌۱۸ نکته درباره معاون اولی که از رییس خود برید
  • در غیاب احمدی‌نژاد
  • انهدام تیم سقط جنین در کرمان
  • دوم اردیبهشت و روایتی از خانه‌تکانی که در دانشگاه‌ها اتفاق افتاد
  • ابراهیم رئیسی به سرنوشت احمدی نژاد دچار خواهد شد؟
  • بیگی، نماینده مجلس: اگر ایران پاسخی به اسرائیل نمی‌داد، نظام سلطه ما را رها نمی‌کرد/ من در راستای استیفای حقوق مردم اظهارنظر کردم، شورای نگهبان مرا رد کرد؛ گفتند اظهارات، توییت‌ها و مواضع شما مطلوب ما نبوده/ از نظر احمدی‌نژاد اظهارنظر نمی‌تواند موثر باشد
  • ابراهیم رئیسی به سرنوشت احمدی نژاد دچار خواهد شد؟ /رئیسی شجاعانه بگوید آقای ساداتی نژاد چرا حذف شد