Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - هفته نامه صدا - هادي اعلمي فريمان: اريک سلين در نقش کارگزار و فرهنگ در انقلاب ها با بررسي نقش حياتي بازيگران منفرد (کارگزار) و ايده ها (فرهنگ) تلاش مي کند تا فصلي جديد در اهميت اين بازيگران را بررسي کند. به زعم او فيدل کاسترو در يکي از مهم ترين مبارزات نظامي و رواني انقلاب، دو تن از کاريزماتيک ترين جانشينان خود را به خارج مي فرستاد تا پياده روي تهييج کننده و مشهور جنگ استقلال را در جاهاي ديگر پياده کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

يکي از آنها کاميلو سين فرنگس و يکي ارنستو چه گوارا بود.
بر اين مبنا چه گوارا را عنصري مهم براي متحد ساختن مردم در جهت هدفي انقلابي محسوب مي کند که اسطوره انقلاب کوبا را شکل داد. با اين مقدمه هدف اين يادداشت کوتاه علاوه بر نگاهي اجمالي به زندگي چه گوارا، بررسي او با توجه و از منظر دو ديدگاه است، ابتدا اين که مي توان و لزوما بايد او را در ساختار تئوري هاي انقلاب واکاوي و تحليل کرد و سپس اين که اگر قرار باشد نگرشي جديد به چه گوارا داشته باشيم به يقين بايد با توجه به مفهوم هرمنوتيک او را بررسي کرد.
البته هرمنوتيک بايد با کمي تنزل از مفهوم فلسفي آن باشد. مراد من اين است که با استناد به معرفت هرمنوتيک به «فرآيند فهم يک اثر» بپردازيم و براي شناخت چه گوارا به عنوان يک اثر تاريخي به روش هاي متعدد براي بازيابي يک تاريخ و مولفه هاي متعدد و چند جانبه آن توجه کنيم؛ زيرا درباره چه گوارا نوستالژي عميقي از آرمانگرايي مطلقي بر ذهن نسلي از انقلابيون و سپس جوانان و دانشجويان به ويژه دانشجويان و جنبش 1968 فرانسه نقش بسته است و اين آرمانگرايي خستگي ناپذير و تسليم نشدني امروزه اسطوره همه عدالت خواهان شده است.

شايد همين يک جمله او براي پايبندي اش به عدالت کفايت کند که بايد هميشه آماده باشي تا در اعماق وجودت هر بي عدالتي را که بر هر فردي در هر نقطه اي از دنيا اتفاق مي افتد حس کني، اين بهترين خصوصيت انقلابي است.
بر اين مبنا چه گوارا يک پروژه مطالعاتي با انبوهي از پرسش هاست، که چرا جنبش خاص او ناکام ماند، ارزيابي او از جنبش هاي دهقاني در آفريقا و بوليوي چه بود و چرا او را در خود حل نکرد و گرفتار قدرت رسمي نشد. او با اميد فراوان تا واپسين حيات به مبارزه با امپرياليسم باور داشت و با تلخ کامي و تنهايي در مصاف با مزدوران امپرياليسم کشته شد و همين باور قلبي، او را جاودانه کرده است.
تاريخ رسمي زندگي چه گوارا تقريبا در همه جا يکسان روايت شده است، البته روايت هاي متعدد. اما بعضا با توجه به ديدگاه هاي فکري متفاوت چپگرايان و سوسياليست هاي ضد امپرياليستي او را در بالاترين سطح مي ستايند و امروزه نقش بستن چهره او بر تي شرت ها و پرچم ها يا دانشگاه ها و ليوان هاي قهوه و در و ديوار اکثر شهرهاي دنيا ديگر شهرتي جهاني يافته است و ليبرال ها نيز از منتقدان جدي رفتار و کنش سياسي او هستند و برخي نيز سکوت مي کنند، گرچه عموما او را در پايبندي به باورهايش ستايش مي کنند. مگر جهان چند اسطوره از اين نوع به خود ديده و مي شناسد؟
ارنستو چه گوارا از پدري ايرلندي و مادري اسپانيايي در 14 ژوئن 1928 در «روزاريو» دومين شهر مهم و بزرگ آرژانتين به دنيا آمد. او در خانواده اي ممتاز از تبار اسپانيايي و ايرلندي با گرايش هاي سياسي چپ بزرگ شد. «ارنستو» بزرگ ترين فرزند خانواده بود. در سال 1953 از دانشکده پزشکي فارغ التحصيل شد و سپس سفر به ديگر کشورهاي آمريکايي را آغاز کرد، سفري که نقطه عطفي در زندگي او بود.
او را به عنوان يک دانشجوي جوان پزشکي سراسر آمريکاي جنوبي را سفر کرده و پس از مشاهده فقر، گرسنگي و بيماري در کشورهاي مختلف آمريکاي لاتين بهترين شيوه را پناه بردن به اصول مارکسيست – لنينيستي ناب يافت و اردوگاه سرمايه داري غرب را عامل مهمي در به استثمار کشيدن جهان دانست. او در مکزيکوسيتي با رائول و فيدل کاسترو ديدار کرد و به جنبش 26 ژوئيه آنها پيوست که در پي براندازي ديکتاتوري «باتيستا» در کوبا بودند.
«گوارا» در دسامبر 1956 از جمله مبارزاني بود که به منظور آغاز مبارزه چريکي از عرشه کشتي کوچک «گرانما» قدم به خاک کوبا گذاشتند. او که پزشک گروه بود همچون يک فرمانده ارتش شورشي ظاهر شد. در پي سقوط «باتيستا» در دسامبر 1956، چه گوارا يکي از رهبران حکومت تازه کارگران و دهقانان شد و پست هاي دولتي متعددي چون رياست بانک مرکزي کوبا و وزارت صنايع به او واگذار شد. چه گوارا بارها به نمايندگي از کوبا در مجامع مختلف چون سازمان ملل متحد شرکت کرد.
او در يک سخنراني در مجمع عمومي سازمان ملل گفت: «کوبا به اينجا آمده است تا موضع خود را درباره مهم ترين مسائل مورد مناقشه اعلام کند و اين کار را با احساس مسئوليت تمام و تا جايي که امکان دارد، از اين تريبون به انجام خواهد رساند و در عين حال، گفتاري از سر صداقت و راستي خواهد داشت... بايد شاهد خانه تکاني و حرکت رو به جلوي اين مجمع باشيم... بايد مجمع عمومي نوزدهم در تاريخ سازمان ملل همواره برجسته شود و در يادها بماند. ما براي اين هدف تلاش مي کنيم.

احساس مي کنيم که حق داريم و متعهد به انجام آن هستيم، زيرا کشور ما يکي از نقاط پر اصطکاک جهان امروز است، جايي که اصول حاکم بر استقلال کشورهاي کوچک در آن همه روزه بلکه هر دقيقه، به معرض آزمايش در مي آيد... براي بقا شروع ديگري هم هست: حفظ وحدت ملي، ايمان و قاطعيت در دفاع از کيان کشور و انقلاب... نمايندگان محترم! به استحضارتان مي رسانم که اين شروط در کوبا وجود دارد. يکي از مسائل مهمي که مجمع بايد به آن بپردازد و براي ما اهميت خاصي دارد که براي آن راه حلي بيابيم، همزيستي مسالمت آميز بين دولت هايي است که نظام اقتصادي و اجتماعي متفاوتي دارند.»
او در مقام يکي از رهبران جنبش 26 ژوئيه به برگزاري گردهمايي هاي گروه هاي سياسي – که سرانجام در 1965 به بنيان گذاري حزب کمونيست کوبا انجاميد – ياري رساند. گوارا در اوايل 1965 از همه مسئوليت ها و پست هاي دولتي کناره گيري کرد و به منظور کمک به پيشبرد مبارزه هاي ضد امپرياليستي و ضد سرمايه داري در ديگر کشورها، کوبا را ترک کرد و همراه با داوطلباني که بعدها «بوليوي» به او پيوستند، نخست به کنگو «زئير» رفت و در جنبش ضد امپرياليستي آن کشور به رهبري «پاتريس لومومبا» شرکت جست. از نوامبر 1966 تا اکتبر 1967 جنبش چريکي بوليوي را بر ضد ديکتاتوري نظامي آن کشور رهبري کرد. در هفتم اکتبر 1967 در عمليات رزمي ساخته سازمان سيا به دست نظاميان بوليوي زخمي و دستگير و روز بعد از آن تيرباران شد.
اين معرفي کوتاهي از زندگي بلند و سراسر فراز و نشيب چه گوارا است که ماهيتي جهاني دارد. گرچه تفسيرها از انقلابي بودن تا تروريست جهاني بودن او متفاوت است. اولين راهبرد چه گوارا در زندگي، عمل به انقلاب سوسياليستي و سپس صدور آن به همه جاي جهان تحت ستم بوده است.
از زندگي تا مرگ او سپس تبديل به اسطوره شد. آريل هافمن که زماني مشاور سالوادور آلنده بود، درباره چه گوارا نکاتي حساس و البته احساساتي را بيان کرده است: «در همان اکتبر 1967 هم که ارنستو چه گوارا – معروف به چه – در جنگل هاي بوليوي کشته شد، ديگر براي نسل من اسطوره اي بود، نه فقط در آمريکاي لاتين، که در سراسر دنيا. همچون بسياري حماسه ها، قصه پيچيده و پر ابهام اين پزشک آرژانتيني که شغل و وطنش را به هدف آزادي فرودستان جهان رها کرد با يک سفر آغاز شد...
چه، قدرت مسلط دنيا. چه، مرشد اخلاقي مردمان دارد اعلام مي کند بايد از ويرانه هاي انسان کهن، انساني نو، انساني بي منيت و با عشقي سوزان به ديگران، به هستي داد. چه، اين مرد سودايي، انقلاب را وا مي گذارد تا گرچه دچار بيماري آسم است، در جاهاي ديگر نبرد را عليه ظلم و استبداد ادامه دهد.
پس چطور مي شود اين محبوبيتِ همه گير چه گوارا به خصوص ميان جوانان مرفه را درک کرد؟ شايد در اين روزگار بي پدر و مادرِ هويت ها و پيوندهاي مدام در تغيير و تحول، تصورِ ماجراجوي بي پروايي که سرنوشتِ کشورها را عوض کرد و مرزها را درنورديد و بي آن که حتي يک بار به علائق و اصولش پشت کند از محدوديت ها گذشت، براي جوانِ بي قرارِ عصر ما مطلوب ترين ترکيب را فراهم مي آورد، او را به وسطِ عرصه ملتهبِ رعايت هاي اخلاقي مي بَرَد و همزمان براي ميل امروزين شان به زدن به کوه و در و دشت هم جذاب و دلپذير است.
براي آنها که هيچ گاه جا پاي او نخواهند گذاشت و ضمنا خودشان را در دنيايي از بدبيني، منافع شخصي، و مصرفِ ديوانه وار گرفتار مي بينند، هيچ چيز به قدر رويکردِ «چه» در تحقير آسايش و رفاهِ دنيوي و اميال معمول و پيش پا افتاده انساني نمي تواند همدلي برانگيزد و مايه خشنودي شان باشد.

ممکن است آدم فکر کند دوريِ «چه» از ما، اين نکته بديهي که امروز ديگر تکرار کردن راه و رسم زندگي او ناممکن است، او را اينچنين جذاب مي کند و آيا واقعا «چه» با موهاي هيپي وار و سبيل کم پشتِ انقلابي اش، يک حلقه رابطِ پست مدرنيستيِ عالي نيست براي پيوند زدن دنياي امروز به فقط و فقط نشانه ها و آداب و رسوم و لباسِ دهه شصتي که غير محافظه کار و پر از فتنه بود. آن گذشته مملو از آشوب؟ آيا قابل تصور است که يکي از تنها دو آمريکاي لاتيني که در فهرست مهم ترين شخصيت هاي قرن بيستم هفته نامه «تايم» آمده، چهره اش خيلي راحت مَسخ شود به نمادِ طغيان و تمرد، چون ديگر خطرناک نيست؟
من نمي توانم خيلي مطمئن باشم. مشکوکم جوانانِ عالم بفهمند مردي که پوسترش از روي ديوار نگاه شان مي کند، نمي تواند اين قدر آدم بي ربطي باشد، آن قديسِ بي ديني که آماده مرگ است چون تحمل دنيايي را ندارد که در آن فرودستانِ زمين، آوارگان و واماندگانِ تاريخ، تا به ابد به انبوه حاشيه هاي دنيا تبعيد مي شوند.
حتي با اين که ديگر به اين نتيجه رسيده ام که بايد احترام قهرمانان مُرده و وظيفه سنگيني که شهادت شان به دوشِ زندگان مي گذارد، نگه دارم اما مي خواهم به خودم اجازه دهم پيشگويي کنم يا شايد هشدار مي دهم؛ همين الان روي اين سياره بيشتر از سه ميليارد نفر با درآمدِ زير دو دلار در روز زندگي مي کنند و هر روز که مي گذرد چهل هزار کودک – بيشتر از هر ثانيه يکي – از بيماري هايي مرتبط با گرسنگي مزمن جان مي سپرند.
هست، هميشه هست، شرايط ناعادلانه و نابرابر وحشتناکي که دهه ها قبل باعث شد «چه» سفرش را به سمت گلوله تقدير و عکس در انتظارش در بوليوي آغاز کند. قدرتمندان زمين بايد حواس شان را جمع کنند: «پس اين تي شرت هايي که سعي کرده ايم او را محصور کنيم، چشمانِ چه گوارا همچنان بي قرار و مشتعل اند.»
ديدگاه هاي مشابه بسياري از اين دست درباره چه گوارا بيان شده است. فيدل گفت من از مرگ دو تن بسيار متاسف و اندوهگين شدم، مادرم و چه. ژان پل سارتر او را کامل ترين انسان عصر ما ناميد. البته اين گونه برداشت ها مي تواند مبالغه آميز نيز باشد اما براي عصري که فاقد اسطوره هاي بزرگ و بعضا اخلاقي است، وجود پديده اي مانند چه گوارا نعمتي براي بشريت تلقي مي شود فراتر از ديدگاه هاي موصوف.
آنچه از زندگي چه گوارا بر مي آيد اين که او به عدالت انساني و اخلاق در سوسياليسم باوري جدي و عميق داشت. صدور انقلاب را نسخه اي مهم و اساسي براي رفع عقب ماندگي جهان سوم مي دانست و حرکت به سمت پرولتارياي لترناسيوناليسم و انقلاب جهاني را نسخه پيروزي تلقي مي کرد و به انسان تراز نو معتقد بود. گفته هاي به ياد مانده از او مؤيد اين ديدگاه است، کما اينکه در راه خود استوار نيز ماند: «اگر تو برابر هر بي عدالتي از خشم به لرزه بيفتي، بدان يکي از رفقاي ما هستي و رسالت يک انسان براي رسيدن به آزادي در صف ايستادن نيست، بلکه بر هم زدن صف است.»
و سرانجام در بازگشت به بررسي نقش کارگزار و فرهنگ با استناد به اريک سلين گزاره هايي خواهم داشت: بر اساس فرض او ميراث فعاليت انقلابي در آمريکاي لاتين بيش از همه بيانگر مکان ها، تاريخ ها و مهم تر از همه قهرمانان است. توپاک آمازو، توسن لوورتور، خوزه مارتي، امايليانو زاپاتا... چه گوارا از اولين مخالفت ها عليه غاصبان اسپانيايي بودند و نسل هاي بعدي انقلابيون درصدد بوده اند با توسل به اين شخصيت ها و ايده آل ها به مبارزات انقلابي خود قدرت و احترام بخشند. برعکس مردم به دنبال اين بودند که مبارزات خود را از طريق اسطوره اي که حول اين شخصيت ها ايجاد شده بود معنا و درک کنند.

کيش انقلابي قهرمانان در بسياري از جاها به ايجاد فرهنگ سياسي عمومي مقاومت، شورش و انقلاب انجاميده است. گزاره اصلي سلين اين است که يکي از اجزاي مهم پتانسيل انقلابي هر جمعيتي اين است که رهبران انقلابي از نوع ادراک مردم در خصوص گزينه هاي پيش رو اطلاع داشته باشند. اين گزينه ها منبع عمل جمعي يا جعبه ابزاري از سمبل ها، سرگذشت ها، آيين ها و جهان بيني ها را تشکيل مي دهد. منبع عمل جمعي منابع لازم را براي ايجاد استراتژي ها اقدام و نحوه برخورد با جامعه در اختيار بازيگران انقلابي قرار مي دهد. بر اين مبنا او نقش کارگزار را بسيار حياتي مي داند زيرا رهبران انقلابي براي بسيج مردم از مفاهيم جاودانه مانند عدالت و آزادي، برابري و دموکراسي و رهايي از فقر و رنج استفاده مي کنند.
استدلال سلين البته ماهيتي عام دارد و او بيشتر چارچوبي را ارائه مي دهد که لاجرم تمام نيروهاي نخبه انقلابي با پوششي از اين مفاهيم کسب قدرت سياسي را دنبال مي کنند و جامعه مشروعيت لازم اين هدف را در اختيار آنها قرار مي دهد. اما درباره چه گوارا و معدودي از رهبران مانند گاندي يا ماندلا – که البته استثنا هستند – شايد نتيجه گيري تلاش براي سوء استفاده از قدرت صرف مصداق نداشته باشد، زيرا آنچه اينها را ماندگار و جاودانه يا محبوب کرده است، رعايت اخلاق انساني در مناسبات سياسي و توجه به حاشيه نشينان و محرومان و فقراي جهان است و البته پديده نابرابري مهم ترين نگراني آنها براي بشريت و مهم تر اين که عمل و منش سياسي در پيوند با اخلاق قرار مي گيرد.
شايد اگر ماندلا بخشش و گذشت نمي کرد و يا چه گوارا مصالحه مي کرد و در ساختار قدرت کوبا مي ماند و در سني کوتاه توسط مزدوران کشته نمي شد، جاودانگي در کار نبود. کنش رفتاري او در پيوند با گفتار او مشي صداقت و راستي در مسير را به مردم نشان مي دهد و همين است که راز ماندگاري اوست.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۰۶۴۱۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

معرفی مدیر بنیاد مسکن کبودراهنگ

صبح امروز مراسم تودیع و معارفه مدیربنیاد مسکن شهرستان کبودراهنگ با حضور مدیر کل بنیاد مسکن استان همدان، فرماندارکبودراهنگ ومعاونان برگزار شد.

در این مراسم از زحمات و خدمات رسانی ۲ ساله محمد کرم معصومی مدیر بنیاد مسکن پیشین این شهرستان تقدیر و تجلیل شد همچنین محمد داودی به عنوان مدیرجدید این نهاد انقلابی در کبودراهنگ معرفی شد.

مسلم غلامی فرماندار کبودراهنگ در این مراسم با اشاره به نقش مهم تاثیرگذار بنیاد مسکن در ساخت سرپناه به جامعه هدف بیان کرد: این نهاد خدمات ارزنده‌ای به مردم محروم و نیازمند عرضه می‌کند.

مدیرکل بنیاد مسکن استان همدان هم ضمن تقدیر و تجلیل از زحمات معصومی مدیر پیشین خطاب به مدیر جدید این نهاد افزود: امید است در ساخت مسکن محرومان و نهضت ملی مسکن نیز تلاش‌های جدی را شاهد باشیم و با همکاری دستگاه‌های اجرایی در استان بتوانیم به اهداف موردنظر دست یابیم.

مسعود رضایی اظهار داشت: تمام مدیران گذشته در این نهاد انقلابی تلاش کردند و امیدواریم مدیرجدید این مجموعه نیز بتواند این مسیر خدمت رسانی را ادامه دهد.

باشگاه خبرنگاران جوان همدان همدان

دیگر خبرها

  • معرفی مدیر بنیاد مسکن کبودراهنگ
  • محبوب‌ترین سکه طلا در بازار ایران این سکه است
  • بحث برانگیز: لوگوی باشگاه محبوب شما چند ستاره دارد
  • رادیو کرمان محبوب مخاطبان
  • (تصاویر) دره چریک درگز
  • فیلم/ رئیسی: روحیه انقلابی و دین مداری مردم لاهور و پاکستان ستودنی است
  • عکس زیرخاکی از مسعود روشن‌پژوه مجری محبوب دهه شصتی‌ها
  • بزرگداشتی برای امیر انقلابی ارتش
  • افشای ۸۵ای کردن طرح دیگر در مجلس انقلابی | تندروها دنبال بررسی محرمانه چه چیزی بودند؟
  • (عکس) ملاقات هادی چوپان با فرد محبوب شیرازی‌ها